فیلم سینمایی

نقد و رمزگشایی فیلم Kong: Skull Island 2017 (کونگ جزیره جمجمه)

وقتی کشتن ویت کونگی‌ها، آمریکا را سیراب نکرد!

برای شروع تحلیل و بررسی فیلم Kong: Skull Island باید بدانیم که ویژگی خاص نسخه‌ای که در سه دوره زمانی از حدود 100 سال پیش تاکنون باسازی شده، این است که زیبای آمریکایی، ابرهیولای دست نیافتی را رام می‌کند و هیولا عاشق ناکامی است تا بی‌رحمانه با فریبکاری کشته شود.

تولید آثار سینمایی پاپیولار با اغنای ذائقه عمومی در هالیوود، رمز بزرگ بقا ابر صنعت فیلمسازی در آمریکاست. «بهروز افخمی» فیلمساز ایرانی، در اظهار نظرهای متفاوتی به این موضوع دائما اشاره می‌کند که در صنعت سینمای هالیوود بر اساس یک روش کاری از پیش تعیین شده، مهمترین آثار را کمپانی‌های تولید کننده، فقط برای نوجوانان و جوانان زیر بیست سال فیلم می‌سازند. در این مجال این موضوع بسیار اهمیت دارد که روال سینمای ایران با سیاق هالیوود را مقایسه کنیم. سینمای ایران عمدتا برای سنین بالای چهل سال فیلم سینمایی می‌سازد و طبیعی است که اصلی‌ترین مخاطبانش از آن فراری هستند و مخاطب هدف هالیوود، افراد زیر بیست سال هستند. به همین دلیل صحنه‌های غیر اخلاقی از 2000 تاکنون به صورت شگفت‌ آوری در اغلب تولیدات هالیوودی رنگ باخته است.

فیلم «کونگ: جزیره جمجمه» محصول 2017، در واقع فراهم‌آوری تازه‌ای از فیلم «کینگ کنگ» است. گوریل عظیم جثه‌ای که هالیوود برای نخستین بار در قالب فیلم «کینگ کنگ» در سال 1933 از آن رونمایی کرد و در سال 2005 توسط پیتر جکسون، دوباره باسازی شد.

نوجوانانی که 12 سال قبل فیلم «پیتر جکسون» را تماشا کرده‌اند، دوران نوجوانانی خود را پشت سر گذاشتند و «کونگ» جدید برای نسل نوجوان کنونی ساخته شده است. گویی هر نسلی باید «کینگ‌کونگ» خودش را داشته باشد. پدربزرگ‌ها که نسخه اولیه «کینگ کونگ» را ندیده‌اند، این هیولای عظیم‌الجثه را در نسخه باسازی شده 1976 به یاد می‌آورند. پس از باسازی دهه هفتادی، «کینگ‌کونگ» در سال 2005 بدون هیچ تغییری توسط پیترجکسون، کارگردان مجموعه «ارباب حلقه‌ها» باسازی شد. اهمیت ابتکار کینگ‌کنگ بازسازی شده در دهه اول هزاره میلادی، استفاده از جلوه‌های بصری خاصی بود که جکسون در سه گانه «ارباب حلقه‌ها» از آنها استفاده کرد.

ویژگی خاص نسخه‌ای که در سه دوره زمانی نزدیک به 100 سال پیش تاکنون باسازی شده، این است که زیبای آمریکایی، ابرهیولای دست نیافتی را رام می‌کند و هیولا عاشق ناکامی است تا بی‌رحمانه با فریبکاری از بالای برج نیویورکی «امپایر استیت» سقوط کرده و کشته می‌شود.

اما «کونگ» جدید هالیوودی از نظر اندازه، ده برابر کونگ‌هایی است که در سری فیلم‌های قبلی، مخصوصا نسخه کلاسیک 1930 خلق شد. با این تفاوت فیلم جدید از نسخه‌ای که در 1930 ساخته شده جذابیت کمتری دارد. کونگ جدید تفاوت فاحشی با سایر اسلافش دارد. این هیولای عظیم الجثه، چهره انسانی‌تری دارد و با وجود اینکه هیولای کاملی است اما مخاطب او را به عنوان یک پرسوناژ انسانی باور می‌کند.

وقتی صنعت فیلمسازی در ایالات متحده به سطح قابل اعتنایی رسید و از تاریخ رسمی آمریکا حدود سیصد سال می‌گذشت، وجود جزایر پهناور نامکشوفه در کره‌زمین مسئله قابل اعتنایی بود که می‌توانست با تمی«‌ژول ورنی» دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گیرد و فیلمی تازه از آن ساخته شود. نسخه کلاسیک فیلم «کینگ‌کونگ» در نوع خود اثرگذارترین برداشت از مقوله موجودات و سرزمین‌های نامکشوفه در قالب فیلم سینمایی است.

مردم سراسر دنیا، سال 1933 با دیدن نسخه سینمایی «کینگ کونگ» مات و متحیر شدند، آنان تصاویر عجیبی را روی پرده سینما می‌دیدند. اورانگوتان غول پیکری که به شهر نیویورک آمد و در سیرکی عظیم در معرض نمایشی عمومی گذاشته شد. ناگهان هیولا به خود آمده، بندها را پاره کرد و شهر را به نابودی می‌کشاند. کونگ قدیمی، سازه‌های آهنی نیویورک را با ضربات محکمی به پاره ‌‎آهن بدل می‌کند و از ساختمان «امپایر استیت» بالا می‎رود و یگان هوایی ایالات متحده سعی در مهار این هیولای بزرگ دارد.

روایت جدید فیلم «کونگ» در جزیزه دور افتاده‌ای در اوایل دهه هفتاد اتفاق می‌افتد، جایی که تمدن انسانی شکل نگرفته، جزیزه‌ای اسرارآمیز که تا حدود زیادی شبیه سریال «گمشدگان» است. فیلم «کونگ: جزیره جمجمه» ارتباط عجیبی با جنگ‌های آمریکا دارد. مقدمه فیلم با نزاعی هوایی در جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود. در روزهای پایانی جنگ دوم جهانی، دو هواپیمای ژاپنی و آمریکایی با یکدیگر وارد مخاصمه هوایی می‌شوند و خلبان هر دو جنگنده، هانک مالو (جان سی. رایلی) آمریکایی و پای ایکاری ژاپنی،در جزیزه‌ای ناشناخته در جنوب اقیانوس آرام سقوط می‌کنند.

دو خلبان با یکدیگر نبرد تن به تن می‌کنند و در حالیکه ایکاری در حال غلبه بر مارلو است، توسط گوریل غول پیکر کونگ متوقف می‌شود. 29 سال از این رویداد می‌گذرد و در سال 1973 دقیقا در روزی که «ریچارد نیکسون» بیانیه پایان جنگ را صادر می‌کند، بیل راندا (جان گودمن) از ماموران ایالتی به همراه «هاستون بروکس» زمین‌شناس (کوری هاوکینگ) برای سفر اکتشافی به «جزیره‌ جمجمه»، سناتور ویلیس را برای جلب حمایت‌های دولتی قانع می‌کنند.

کلنل پرستون پاکارد (ساموئل ال. جکسون) سخت از پایان جنگ با «ویت کونگی»ها ناراحت و کشتن ویت‌کونگی‌ها او را سیراب نکرده است. کلنل پرستون، همراه افسرانش و کاپیتان سابق نیروی هوایی بریتانیا جیمز کونراد (تام هیدلستون) به عنوان ردیاب و میسون ویور (بری لارسون) عکاس ضد جنگ با این گروه اکتشافی راهی جزیره جمجمه می‌شوند.

آنها مسیر آمریکا تا جنوب اقیانوس آرام را باکشتی طی می‌کنند. گروه اکتشافی به جزیره می‌رسند و در نزدیکی این جزیزه توقف می‌کنند و سربازان و دانشمندان سوار بر بالگرد به جزیره می‌رسند. گروه نظامی چندین بمب انفجاری مهیب را در جزیره منفجر می‌کنند، ناگهان یکی از بالگردها سقوط می‌کند. گروه جستجوگران متوجه «کونگ» می‌شوند که در جواب این انفجارها در حال پرتاب درخت به سوی بالگردهاست. بالگردها به ترتیب سقوط می‌کنند و تازه‌واردان در جزیره جمجمه، کشته می‌شوند.

صحنه پرواز بالگرد بر فراز آسمان جزیره استوایی، در جستجوی میمون غول آسا، «اینک آخرالزمانی» دیگری است و فیلمی تحت همین عنوان یعنی «اینک آخرالزمان» (فرانسیس فورد کاپولا) را در ذهن متبادر می‌کند. این مشابهت اتفاقی نیست. کونگ هم مثل هیولای انسانی اینک آخرالزمان، کلنل والتر ایو. کورتز(مارلون براندو)، همراه با مردمانی شوریده (بومیان) در جهانی ناشناخته منتظر است تا نظامیان آمریکایی او را برانگیزند. انگیختن، انگیزش و شوریدن علیه «نظام سلطه» را می‌توان به صورت تمثیلی و استعاری در فیلم «کونگ: جزیره جمجمه» جستجو کرد. در جهان وحشی و ناشناخته «جزیره جمجمه » کونگ زندگی معمولی خودش را دارد و حالا سربازان آمریکایی این رسالت را دارند که غول خفته را بیدار کنند. بر خلاف سایر «کینگ‌کونگ‌های» قدیمی، در وجود «کونگ» جدید مولفه تفاهم برانگیزی وجود دارد که نظامی‌گری آمریکایی به این روحیه صدمه می‌زند. کونگ به زندگی خودش مشغول است تا اینکه توازن این زندگی را بشریت بر هم می‌زند. این بخش از فیلم می‌تواند تمثیلی باشد از برهم زدن توازن طبیعت توسط انسان. مخاطب باید نسبت به محیط زیست حساس باشد و طرز تلقی تماشاگر از جنگ و ریختن مواد سمی در محیط زیست جنبه پررنگ محتوایی فیلم است، طبعا لطمه زدن به طبیعت انسان را لایق چنین سرانجامی کند.

دلشمغولی فیلم پرداخت حوادث و نبرد میان جانوران ماقبل تاریخ و کنگ است که نمونه‌اش را به وفور دیده‌ایم و شخصیت خلبان آمریکایی هنک مارلو (جان سی رایلی) خلبان جنگ دوم که از زمان جنگ دوم در این جزیره مانده است می‌توان ارجاعی به شخصیت «والتر ایو. کورتز»(مارلون براندو) در فیلم «اینک آخرالزمان» باشد، هر چند این شخصیت از زاویه دیگر برای افزایش سطح ضریب کمدی درام به جمع مکاشفان جزیره اضافه شده است. پس از جدالی که به منجر به نابودی اغلب گروه می‌شود، پاکارد افراد گروهش را سازماندهی می‌کند و حقایق دیگری افشا می‌شود.

«بیل راندا» (جان گودمن) بالاخره زبان به گفتن حقیقت می‌گشاید که سازمان دولتی مخفی «مونارک»، بنیادی سری، ماموریت اصلی‌اش ثبت وجود هیولای زمینی ناشناخته است. شناسایی هیولاها وظیفه اوست و راندا باید مشخص کند که کونگ تهدیدی برای بشریت هست یا نیست. نهادهای و سازمان‌های مخفی آمریکایی همواره در هر اقدام مداخله جویانه‌ای دنبال تهدیدی برای بشریت می‌گردند و این سازمان مخفی، شبیه همان نهادهای مدنی و سازمان استراتژیک تهدید شناسی است.

بازماندگان نخستین مواجه با هیولا به دو گروه تقسیم می‌شوند. پاکارد و افرادش سراغ تجهیزات نظامی باقی مانده در یکی از بالگردهای سقوط کرده می‌روند و گروه دیگر وارد بخشی از جزیره می‌شود که در آن ساکنان بومی مستقر هستند. در نیمه دوم فیلم که گروه تجسسی در جزیره پراکنده می‌شود، فیلم انسجام خودش را از دست می‌دهد و بسیار کسالت بار می‌شود. پروژه به این بزرگی به کارگردان کم تجربه‌ای مثل جوردن رابرتز داده شده است و این کم تجربگی در پرداخت روابط و شخصیت‌های فیلم بروز پیدا می‌کند. رابرتز، به طرز شگفت آوری در ساختن حادثه و هیجان در طول فیلم موفق نیست، گویی از ابتدا به جای فیلمسازی نقشه‌ای‌ برای پیام رسانی داشته است، پیام نه چندان سرپوشیده فیلم این است که هیولا همان جنگ عظیمی است که آمریکا در آن بیشترین کشته را داد.

طراحی کونگ شبیه مارلون براندو در فیلم اینک آخرالزمان (پوستر اینک آخرالزمان)

گروه دوم جستجوگران با بومیان برخورد می‌کند و ناگهان سرو کله هنک مارلو خلبانی که در جنگ دوم در این جزیزه سقوط پیدا می‌شود. مارلو این حقیقت را با آنان در میان می‌گذارد که کونگ نگهبان جزیره است و برای بومیان حکم خدا را دارد و در برابر شکارچیان باستانی از مردم دفاع می‌کند.

گروه پاکارد نیز به سراغ بالگرد جک چپمن (توبی کبل) می‌رود. چپمن توسط خزنده‌ای ناشناس شکار می‌شود. کونراد به مارلو کمک می‌کند با باقیمانده هواپیمایش در جنگ دوم، یک قایق درست کنند و با قایق در مسیر رودخانه به سوی محلی بروند که که گروه پاکارد منتظر آنهاست. هیولای خزنده دوباره به گروه حمله می‌کند، اما پاکارد مقاومت می‌کند. بالاخره مشخص می شود که هدف پاکارد یافتن مواد منفجره باقیمانده است تا بتواند زمینه کشتن کونگ را فراهم کند. پاکارد نظامی انتقامجو و خونخواری است و می‌خواهد انتقام گروهش را بگیرد. او برای «کونگ» دام بزرگی پهن می‌کند. گروه کونراد از راه می‌رسند و سعی می‌کنند نظامیان را قانع کنند که بودن کونگ بهتر از نبودن اوست. در واقع کونگ سمبل ابر هیولایی است که هیولاهای دیگر را دفع می‌کند. هیولایی از یک سرزمین شناخته نشده باستانی، ماهیت اهریمنی دارد اما اهریمن بزرگتری را دفع می‌کند. این تطبیق از زاویه دید آمریکایی‌ها کاملا به نسبت سیاسی ایالات متحده با گروه‌های تروریستی پهلو می‌زند، هیولایی که هیولای دیگر را باید دفع کند!

نسخه‌های متعددی از این فیلم ساخته شده و بازسازی فیلم در سال 1976 فیلم درباره کاشفان نفت بود، اما در فیلم کونگ عده‌ای برای پیروز شدن در رقابت‌های تکنولوژیک و علمی پای به جزیزه ناشناخته «کونگ» می‌گذارند و افسانه تازه‌ای را کشف می‌کنند. کونگ جدید صرفنظر از پیام‌های محیط زیستی یا ضدجنگ، فیلمی حادثه‌ای- ماجرایی است که علی رقم تازه کار بودن کارگردانش، پردازش هیجان انگیزی ندارد و از روایت هیولایی ساخته شده در سه نسخه پیشین و از داستان قدیمی «کینگ‌گنک» صرفا خطوط کلی روایت حفظ شده است.

منبع
مشرق

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. و اما نکته ایی که شما به آن اشاره نکردید بومیانی که تمدن داشتند
    نظر من : کونگ به نقل از شما نشانه ایست از سیاست های آمریکا
    دوم اینکه با گفتن بومیان جزیره ایی اولین چیزی که به ذهن هرکسی میاد وحشی بودن و غیر متمدن بودن اون هاست (چیزی که مانند یک پتک از طرف کشور های دیگه همیشه بر سر امریکا سیصدساله کوبیده شده : وحشی گری نسبت به سرخ پوستان و سیاه پوستان و بی تمدنی )
    اما این بومیان تمدن دارند و باتاکید فیلم تمدنی فراتر از بقیه جهان .
    میشه گفت فیلم داره میگه این دید هیولایی ماله نظامیایی که زیاد خوششون از این کنگ(کشور) نمیاد ( درواقع همه دنیا زیاد دید خوبی نسبت به نظامی ها ندارند) و در همین امریکا به ظاهر وحشی فعلا تمدنی عظیم تر نسبت به اونایی داره که ادعا دارند (شرق ) و حتی اگ هم هیولا باشه به هرحال داره از جهان حفاظت میکنه اگ امثال نظامیای تو فیلم(مخالفان سیاست های آمریکا) کاری باهاش نداشته باشن
    تاکید میکنم فقط نظر منه و شاید به هیچ وجه هم درست نباشه!

  2. نظر شخصی هست: کونگ نماد هیولایی هست که باید جلوی هیولای دیگری رو بگیره. با دنبال کردن آثار شاخصی مثل سیاره میمون ها کینگ کونگ رمپیج و دوازده میمون متوجه میشوید که در هالیوود گونه های ابتدایی تکاملی مثل میمون ها در آثار استراتژیکشون احتمالا اشاره به مردم خاورمیانه دارند
    اتحاد گودزیلا (نماینده ژاپن و مردم شرق) و کونگ (نماینده خاورمیانه) در برابر اژدهای سه سر (توی این سری فیلم ها اسمش گیدورا هست) که توی خیلی از آثار سینمایی و دنیای گیم به عنوان کاراکتری منفی معرفی شده ولی به نظر یک موجود مقدس الهی هست که در داستان حضرت موسی حضور پیدا کرده و در قرآن نیروی یاری دهنده معرفی شده (دود سه شاخه) که در جنگ آخر الزمانی هجوم یاجوج و ماجوج با شکسته شدن سد عجیب در طرف خیر حضور داره (توی فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه هم به نوعی این اژدها رو نشون میده)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *