انیمیشن سینمایی
موضوعات داغ

نقد انیمیشن «لایتیر» Lightyear

یک مأموریت شکست‌ خورده و فراتر از آن!

به نام خدا.

یکی از محصولات شرکت پیکسار، «Lightyear» یا «لایتیر» است که درباره زندگی «باز» -آدم‌ آهنی معروف چهار گانه داستان اسباب بازی- ساخته شده است. بر این اثر نقدهایی وارد است که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

همه ما که با شخصیت باز لایتیر آشنایی و سری انیمیشن‌های داستان اسباب‌بازی خاطره داریم، طبیعی است که انتظار بالایی از یک انیمیشن سینمایی درباره یکی از اصلی‌ترین شخصیت‌های این انیمیشن داشته باشیم. اما بر خلاف انتظار، انیمیشن Lightyear نه تنها انتظارات را برآورده نکرده بلکه روند انیمشن طوری است که پس از تماشای آن می‌گفتیم کاش اصلا این فیلم سینمایی هرگز ساخته نمی‌شد تا ما همچنان همان باز لایتیری که قبلا می‌شناختیم، بشناسیم!

ضعف در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی به طور واضحی در این انمیشن خودنمایی‌ می‌کند به گونه‌ای که مخاطب نمی‌تواند بفهمد چرا شرکت «پیکسار» چنین انیمیشنی را روانه بازار کرده است؟

ابتدای انیمیشن متنی نمایش داده می‌شود که «باز» را یکی از شخصیت‌های فیلم مورد علاقه‌ «اندی» -صاحب «وودی» و اسباب‌بازی‌ها- دانسته و انیمیشن حاضر را همان فیلم معرفی می‌کند. البته ای کاش اصلا چنین متنی نمایش داده نمی‌شد تا قدری از آلام تماشاگر نسبت به ساخت این اثر متوسط کاسته شود! اگر من جای اندی بودم و این انیمیشن را می‌دیدم حتی ممکن بود وسط فیلم، آن را رها می‌کردم و می‌رفتم با «وودی» و عروسک‌های دیگرم بازی می‌کردم چه برسد به اینکه این انیمیشن، تبدیل به یکی از فیلم‌های مورد علاقه من بشود! دلایل این ادعا در ادامه بیان خواهد شد.

تذکر: ادامه نقد، داستان را لو می‌دهد.

ابتدای انیمیشن باز را می‌بینیم که بر روی سیاره‌ای ناشناخنه فرود آمده است. او و فرمانده‌اش و یک تازه وارد از سفینه بیرون می‌زنند و کم کم گرفتار گیاهان آدمخوار و حشرات بزرگ می‌شوند. «باز» بر خلاف فرمانده‌اش اصلا حوصله تکاور تازه وارد را ندارد. در نهایت به زحمت وارد سفینه‌ای می‌شوند که گرفتار گیاهان شده است. باز برای اوج گرفتن درخواست کمک تکاور تازه کار را رد می‌کند و به هشدارهای رادیو هم توجهی نمی‌کند تا تنهایی سفینه را از آن مخمصه بیرون بکشد. همین کله شقی او باعث می‌شود بخشی از سفینه در مسیر با کوه برخورد کند و سفینه برای همیشه سقوط کند و به خاطر از بین رفتن سوخت یا کریستال اَبَرسرعت همانجا بماند. آن هم سفینه‌ای که مردم توی آن هستند. این اتفاق پیرنگ اصلی داستان است و باز به درستی خود را مقصر اصلی آن می‌داند. او از این به بعد تمام تلاش خود را برای بازگرداندن مردم به سرزمین اصلی می‌کند. تلاش‌هایی که در طول آن به سبک فیلم «بین ستاره‌ای» برخی از ساکنان سیاره از جمله فرمانده «هاثورن» پیر شده و از دنیا می‌روند و «باز» جوان می‌ماند. رفت و آمدهای «باز» و پیرشدن و در نهایت مرگ همکار و فرمانده قدیمی‌‌اش در چند سکانس پشت سر هم احساسات بیننده را برمی‌انگیزد. با این وجود در نهایت سفرهای «باز» با پیداشدن سر و کله «زورگ» هیچ ثمری ندارد.

در همینجا چند سؤال به وجود می‌آید. «باز» چرا آنقدر مغرور است که حاضر نیست با افراد تازه وارد کار کند و دلش می‌خواهد سفینه را تنهایی نجات دهد تا در نتیجه، این فاجعه به وجود بیاید؟ انیمیشن هرگز به این سؤال پاسخ نمی‌دهد بلکه مدام او را توسط خودش تخطئه می‌کند که البته درست است ولی کافی نیست. در واقع باید پیش از این فاجعه یا پس از آن، پیشینه شخصیتی «باز» روایت می‌شد تا مخاطب بفهمد علت این همه غرور چه بوده ولی این اتفاق نیفتاد. «باز» جایی می‌گوید من وقتی آموزشی بودم آنقدر ضعیف بودم که می‌خواستم از آموزشی بروم. اما گفتن این جمله -اگر به هدف شخصیت‌پردازی گفته شده باشد- هیچ دردی را دوا نمی‌کند بلکه شاید کار را بدتر کند چون ممکن است مخاطب با خود بگوید پس اکنون باید بیشتر به تکاوران مبتدی توجه کند نه که به آنان بی توجه باشد. این یعنی فیلم در شخصیت‌پردازی اصلی‌ترین شخصیتش لنگ می‌زند. گر چه می‌توانیم این پیام را دریافت کنیم که «باز» در آینده با دوستی و کارکردن با تکاوران آموزش‌ندیده این صفت منفی خود را کنار می‌گذارد.

اما سؤال دوم. «باز» در مواجهه با زورگ شکست می‌خورد در نتیجه نمی‌تواند مأموریت خودش را که آنقدر برایش زحمت کشیده به انجام برساند. یعنی هم زندگی عادی روی یک سیاره و فرمانده محبوبش را از دست داده و هم هدفش از آن همه پرواز را. خب! ما چرا باید این شخصیت را قهرمان بدانیم؟ «اندی» چرا باید او را قهرمان بداند؟ چون ارزش اتحاد را فهمیده یا اینکه چون اشتباه بزرگش را قبول کرده و سعی کرده جبرانش کند؟! این داستان نهایتا می‌تواند درباره یک شخصیت ناشناخته که می‌خواهد قهرمان باشد روایت شود اما نه درباره باز لایتیر! تازه آن هم چندان قابل قبول نیست مگر اینکه سر و شکل و پرداخت دیگری داشته باشد.

در ادامه داستان ما متوجه می‌شویم که زورگ در واقع نسخه 50 سال آینده باز لایتیر است! اصلا کاری به پیچیدگی‌های منطقی نشان‌دادن سفر در زمان به خصوص در گذشته ندارم اما چند سؤال از سازندگان این اثر. اول اینکه این این چه بلایی بود که سر زورگ با عظمت آوردید؟! یعنی زورگ با آن همه بزرگی شیطانی که در ذهن ما دارد همان باز است؟! من شخصا از این اتفاق ناراحت شدم گر چه نظرها می‌تواند متفاوت باشد. سؤال دوم: چرا بازِ پیر آنقدر خبیث است که حتی می‌خواهد نسخه جوان خودش و نیز تمام دوستان جدید او از جمله نوه فرمانده هاثورن را بکشد؟ در طول این سال‌ها چه بلایی سر بازِ مهربان و سخت‌کوش آمده که جان آدم‌ها هم برایش مهم نیست و فقط تمام‌کردن مأموریتش مهم است؟ فیلم در این باره هیچ توضیحی نمی‌دهد و اینگونه شخصیت‌پردازی مهم‌ترین شخصیت داستان باز لایتیر پس از او یعنی زورگ ناقص انجام شده است. در واقع اگر بازِ پیر شخصیت‌پردازی درستی داشت و خباثت بی حدش توجیه می‌شد فهمیدن اینکه زورگ همان بازِ پیر است جالب هم می‌شد اما متاسفانه این اتفاق رخ نداد. درست بر خلاف شخصیت‌ نسخه آینده «اِمیت» در انیمیشن «قهرمان لگویی 2» که هدف معقولی داشت و به همان دلیل و به همان اندازه از اِمیتِ «مهربان» فاصله گرفته بود.

سؤال بعدی این است که بازِ پیر فناوری پیشرفته زورگ و سفینه‌اش را از چه کسی و چگونه گرفته است؟ به این سؤال هم هرگز پاسخ داده نشد.

بهترین شخصیت داستان، «ساکس» گربه رباتیکی است که توسط فرمانده «هاثورن» به «باز» داده شده و بی اندازه وفادار است به حدی که گاهی برای کمک به «باز» از دستورات نوشته شده‌اش هم تخطی می‌کند. گربه‌ای که دارای توانایی‌های غافلگیرکننده‌ای است که سر بزنگاه ظاهر می‌شود. از حالت‌های گربه‌های واقعی مثل دنبال کردن لیزر گرفته تا شلیک تیر بیهوشی و حل‌کردن معادله اَبَرسوخت. میومیو کردن او هنگام پردازش جالب توجه است. البته همنشینی با حیوانات نیز در این میان تبلیغ می‌شود.

به طور کلی نمک انیمیشن خوب است اما نسبت به فیلمی تا این حد جدی کافی نیست. بعضی از شوخی‌های فیلم هم خوب از آب درنیمده. هر چند دیدن یک پیرزن در قالب تکاور آموزش‌ندیده که آزادی مشروط دارد و نیز مردی که از داشتن خودکار در لباس فضایی‌اش خوشحال است بامزه است. همانند برخی از روش‌های خلق الساعه یاران جدید «باز» خصوصا مبارزه آنان با یک روبات در اوایل فیلم.

ربات بامزه‌ای که وظیفه راهنمایی «باز» و یاران جدیدش را به عهده دارد و تا آخر داستان در حال تلاش است پس از «ساکس» یکی از نقش‌های به یادماندنی انیمیشن را بر عهده دارد. فیلم برای خنداندن از شوخی جنسی هم بهره می‌برد. البته این موضوع در انیمیشنی که یکی از شخصیت‌های اصلی‌اش دچار انحراف ازدواج با هم‌جنس است عجیب نیست و به همین جهت هم این انیمیشن بدون ممیزی مناسب کودکان نیست.

از سوی دیگر «ایزی» نوه «هاثورن» با غلبه بر ترسش یعنی فضا به درخواست کمک «باز» پاسخ مثبت می‌دهد. غلبه بر ترس در انیمیشن‌های دیگر پیکسار هم به نمایش درآمده و از این جهت نوآوری به حساب نمی‌آید. در نهایت از کیفیت بالای انیمیشن در تصویرسازی به خصوص طراحی زورگ نباید گذشت.

انیمیشن «Lightyear» در مجموع دارای فضا و داستان تاریک و جدی و تا حدود زیادی غیر کودکانه است. قهرمانش هم به قدر کافی ناقهرمان است. آنقدر که نمی‌توان دلیلی برای علاقه «اندی» به این فیلم و قهرمانش یافت. در واقع اگر قرار بود انیمیشنی «اندی» را سر ذوق بیاورد انیمیشن «ماجراهای باز لایتیر» یا «Buzz Lightyear of Star Command: The Adventure Begins 2000» که در سال 2000 ساخته شده قطعا گزینه مناسب‌تری به شمار می‌رفت.

انیمیشنی که در آن «باز» دوست ندارد همکار داشته باشد ولی بر خلاف «Lightyear» پیشینه آن نمایش داده شده و توجیه شده است. اما با این حال او با گروهی تازه کار همراه می‌شود که این موضوع هم در انیمیشن «Lightyear» تکرار شده است. انیمیشن «ماجراهای باز لایتیر» به دلیل حضور فضایی‌های سبز کوچولو با اسباب‌بازی های «اندی» و خاطرات ما نیز بیشتر جور درمی‌آید. شخصیت شیطانی زورگ هم سر جایش بوده و دچار دستکاری اشتباه نشده است.

واکنش‌ها نسبت به صحنه هم‌جنس بازی

پس از اینکه کشورهای اسلامی متوجه شدند انیمیشن دارای یک داستانک بر پایه هم‌جنس بازی است واکنش آنها نسبت به پخش لایتیر قابل پیش بینی بود. بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، لبنان، مالزی، عمان، فلسطین، قطر، عربستان، سوریه و امارات از جمله کشورهایی بودند که پخش این انیمیشن را ممنوع اعلام کردند. جالب اینکه حتی چین هم خواستار حذف صحنه بوسه دو شخصیت زن شده بود. این بخش قبلاً از فیلم حذف شده بود اما پس از اعتراض کارکنان پیکسار به پاسخ دیزنی به لایحه فلوریدا دوباره بازسازی شد. اندونزی اعلام کرد که فیلم را ممنوع نکرده‌است، «اما به صاحب فیلم پیشنهاد کرد به تماشاگرانش در اندونزی فکر کند، جایی که صحنهٔ بوسیدن دگرباشان هنوز حساس تلقی می‌شود.»

واکنش‌ها محدود به دولت‌ها نبود. به عنوان نمونه کریس اوانز صداپیشه باز لایتیر در پاسخ به اعتراضات گسترده پیرامون صحنه‌ی ضد خانواده‌ی این انیمیشن گفت: «حقیقت این است که این آدم‌ها احمق هستند. هر زمان که شاهد یک حرکت اجتماعی مترقی هستیم، یک داستان آمریکایی، ما پیشرفت می‌کنیم و به جلو می‌رویم. اما همیشه آدم‌هایی هستند که بابت این مسائل نگران هستند و مانع‌تراشی می‌کنند. اهمیتی ندارد. نباید به این افراد توجه کرد. آن‌ها همچون دایناسورها منقرض می‌شوند و می‌میرند. مهم این است که حرکت خود را ادامه دهیم.»

این اظهار نظر در حالی است که اصل آزادی بیان اقتضا می‌کند کشورها و انسان‌ها حق داشته باشند درباره این موضوعات آن هم در این سطح اهمیت نظر بدهند و حساس باشند اما ظاهرا این اصل بعضی مواقع اهمیتی ندارد بلکه باید به آنها توهین شود! نکته جالب در در این مصاحبه این است که وی هم‌جنس بازی را «ترقی» خوانده است!

درباره مسأله هم‌جنس گرایی به قدر کافی در این آدرس صحبت شده است. هر کس طالب است مراجعه کند هر چند نقد ادامه دارد:

همجنسگرایی

انیمیشن از نگاهی دیگر

ابتدای انیمیشن «باز» را می‌بینیم که به همراه «آلیشا هاثورن» روی سیاره خالی از سکنه قدم می‌گذارند. داخل سفینه آنان 1200 نفر در خواب عمیق فرو رفته‌اند. عملیات ترک سیاره با شکست مواجه شده و این موضوع سبب می‌شود تمامی افراد داخل سفینه بیرون بیایند و کم کم در همانجا زندگی کنند. «باز» مدام بابت اشتباهش خود را سرزنش می‌کند و از رفتن به «خانه» صحبت می‌کند گر چه در نهایت موفق نمی‌شود.

نکته قابل تأمل اینکه این داستان شباهت بسیاری به هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت روی زمین دارد. آدم و حوا نیز یک مرد و زن بودند که روی زمین هبوط کرده‌اند. زمینی که خالی از «آدمیزاد» است. آنان پس از مدتی روی زمین زاد و ولد می‌کنند و بنی‌آدم در همه جا پراکنده شده و زندگی می‌کنند.

چهار مورد ترک خانه (در داستان حضرت آدم: بهشت)، خالی از سکنه بودن سیاره، حضور ابتدایی یک مرد و زن و سپس حضور جمعیت (در انیمیشن: جمعیت درون سفینه) در هر دو داستان هر کدام به روایت خود تکرار شده است. آیا همه این‌ها اتفاقی است؟ «پیکسار» قبلا هم در انیمیشن «وال.ای» با همراه کردن یک ربات مؤنث با وال.ای بر روی زمینِ خالی از سکنه و سپس حضور آدمیان در زمین به سراغ داستان آدم و حوا رفته است. پس چرا دوباره این کار را نکند؟ البته در انیمیشن یک تکاور تازه کار هم با «باز» و فرمانده‌اش از سفینه خارج شده و پس از آن دو نمایش داده می‌شود ولی شخصیت اصلی نیست و تأثیری هم روی داستان ندارد.

افراد داخل سفینه گویی منتظر به دنیا آمدن هستند!

«باز» در طول انیمیشن مدام از اشتباهش سخن می‌گفت و اینکه می‌خواهد آن را جبران کند اما هرگز نتوانست این کار را انجام دهد ولی با این حال مردم به زندگی در سیاره جدید عادت کردند. انیمیشن می‌خواهد بگوید اگر چه ما طبق باور عمومی به خاطر اشتباه حضرت آدم (علیه السلام) بر روی زمین زندگی می‌کنیم ولی با این حال اینجا را دوست داریم و نیازی به او و هیچ کس از جنس او یعنی پیامبران و جانشینان و یارانشان (در انیمیشن: گربه و دوستان جدید باز) که ما را نجات دهند نداریم! البته ریشه این موضوع این است که برای نجات ما از آنان کاری برنمی‌آید! در واقع اگر طعنه انیمیشن به این داستان قرآنی را قبول کنیم با کمال تأسف باید گفت حضرت آدم و حوا در دو شخصیت «باز» و «آلیشا» فروکاست کرده‌اند. آن هم همراه با بعضی از صفات منفی‌ و یا انحرافاتشان!

از سوی دیگر دشمن درجه یک «باز» یعنی زورگِ شیطان‌صفت همان بازِ 50 سال بعد است. این هم به این معناست که دشمن قسم‌خورده انسان یعنی شیطان وجود خارجی ندارد بلکه دشمن اصلی انسان کسانی هستند که به دلیل طمع یا شهوت یا سایر تمایلات نفسانی با دیگر آدمیان دشمنی می‌کنند. همانگونه که در قرآن آمده، روشن است که شیطان یا همان ابلیس وجود دارد و سوگند یاد کرده که تا می‌تواند انسان‌ها را گمراه کند. گر چه تمایلات نفسانی هم در صورت کنترل‌نشدن به انسان ضربه می‌زند.

شاید این تطبیقان جای بحث بیشتری داشته باشد اما شباهت‌های خمیرمایه دو داستان بسیار است. به هر حال برای پاسخ به انیمیشن ناچارم کمی داستان حوا و آدم را باز کنم.

بر پایه برخی روایات خداوند اساسا حضرت آدم (علیه السلام) را برای زندگی در دنیا آفریده بود نه در بهشت. اما مدتی او را در بهشت سکنی داد تا امتحانش کند. یعنی حضرت آدم چه از آن درخت می‌خورد چه نمی‌خورد عاقبت در دنیا زندگی می‌کرد. پس زندگی ما بر روی زمین موضوعی است که به هر حال اتفاق میفتاد و تقدیر الهی بود. در نتیجه نمی‌توان جد اعلای بنی‌آدم را در این موضوع مقصر دانست. طبیعتا حضرت آدم هم می‌دانست زمین منزلگاه ابدی او تا آخر عمر است به همین دلیل بر خلاف شخصیت «باز» تلاشی برای بازگشت نکرد.

ابلیس در بهشت به آدم و حوا گفت خداوند از خوردن این درخت نهی نکرد مگر اینکه با خوردن آن جاویدان یا فرشته می‌شوید و سپس به دروغ قسم خورد که خیرخواه آن دو است. هدف ابلیس این بود که عورت‌های آدم و حوا آشکار شود (بنابراین برهنگی از اهداف اصلی شیطان بوده و هست). مطابق برخی روایات آن دو پیش از این، هرگز از کسی قسم دروغ نشنیده بودند بنابراین فریب شیطان را خورده و از آن درخت تناول کردند و بلافاصله پس از آن خود را برهنه یافتند و با برگ خود را پوشاندند. سپس به دستور خداوند به زمین فرستاده شدند.

فراز اول زیارت مشهور امام حسین (علیه السلام) با عنوان «وارث»

مرحوم علامه طباطبایی ضمن استفاده از آیات و روایات چنین نتیجه می‌گیرد که نهی خداوند از خوردن از درخت نهی ارشادی بود نه تکلیفی. یعنی در واقع خداوند به آدم فرموده بهتر است از این درخت نخوری تا مبادا به تبعات آن دچار شوی نه اینکه خوردن از آن حرام است. اما آدم مرتکب این ترک اولی (انجام‌ ندادن کار شایسته‌تر) گشت و نخستین پیامدش این بود که خود را برهنه یافت. انبیاء (علیهم السلام) و سایر اولیای الهی معصومند و دوست ندارند حتی مرتکب مکروهات کوچک شوند و اگر هم مرتکب مکروهی شدند سعی می‌کنند آن را جبران کنند. بنابراین حضرت آدم علیه السلام نیز پس از هبوط به درگاه الهی توبه و انابه کرد تا از خطایش چشم‌پوشی کند و خداوند نیز توبه‌اش را پذیرفت. حضرت آدم در ادامه زندگانی خویش به هدایت نسل خود پرداخت و سلسله نبوت از طریق فرزند او شیث (علیه السلام) ادامه یافت. یکی از مهم‌ترین تذکرات پیامبران (علیهم السلام) این است که ما از دنیا رفته و در آخرت نتایج اعمال خویش را می‌بینیم. از سوی دیگر ما منتظر یک منجی هستیم تا همین جهان را نیز از جهت مادی و معنوی آباد سازد.

بنابراین بر خلاف القای انیمیشن اولا بنی‌آدم به هر حال روی زمین زندگی می‌کردند و این ربطی به ترک اولای آدم نداشت. ثانیا بر خلاف القای انیمیشن ما در این دنیا گیر نیفتاده‌ایم. بلکه سفر آخرت را در پیش داریم و برای زندگی خوب در دنیا و آخرت و سعادت در دو جهان به پیامبران و امامان (علیهم السلام) و تعالیم آنان احتیاج مبرم داریم. ثالثا بر خلاف انیمیشن که القا می‌کند کاری از دست کسی برنمی‌آید پس باید به زندگی در همین شرایط دلخوش باشیم، به زودی آخرین حجت خدا (عجل الله فرجه) ظهور می‌کند و ما منتظر این منجی الهی هستیم تا در سایه او بتوانیم در همین دنیا نیز به مفاهیم والای انسانیت در سطح جهانی دسترسی پیدا کنیم. داستان ما هنوز تمام نشده است…

 

نوشته های مشابه

‫8 دیدگاه ها

  1. از نظر محتوایی پرداختی در این مقاله نبود
    مثلا ما ورود آدم و حوا رو شاهد هستیم و تلاش آدم برای عروج دوباره که با گذشتن ازش و ماندن در دنیای پر مشکلات اما جذاب داستان به اتمام میرسه.
    این نکته خیلی قابل پرداخت تره و میشه از نظر پیامبران و تلاششون برای متعالی کردن جامعه بهش نگاه کرد که کار بیهوده ایه
    تمام ایرادات شخصیت پردازی هم که مطرح کردید جوابش با همین نکات داده مبشه

    1. سلام
      متشکر از نظرتون.
      نگاه قابل تأملیه ولی اشکالات شخصیت‌پردازی رو رفع نمی‌کنه. به شخصیت باید در خود متن پرداخته بشه نه فرامتن.

      1. امیدوارم به زودی این مقاله کامل بشه و محتوا رو مورد بررسی دقیق قرار بده
        اصل هدف این سایت هم بررسی محتواست

        1. درباره هدف تعریف شده سایت بله حق با شماست.
          البته من به عنوان نویسنده چنین تعهدی ندادم که حتما محصولات رو از بُعد دینی نقد محتوایی کنم گر چه عملا به دلیل انگیزه‌هایی که دارم این اتفاق در قریب به اتفاق یا همه نقدهای من افتاده. گاهی دلیل قطعی یا تقریبا قطعی برای چیزی وجود نداره و صرفا حدس و گمانه. در این موارد اگر هم چیزی بنویسم نسبت به احتمالی‌بودنش تذکر میدم تا زمانی که خودم یا کس دیگه قرینه قطعی پیدا کنه.
          به هر حال مطلبی که شما اشاره کردید بعد از دقت دیدم جای کار داره و برای همین راجبش پس از نقد فنی انیمیشن در چند پاراگراف توضیح دادم حالا نمی دونم مشاهده کردید یا نه. اگر مطلب دیگه ای از این دست به ذهنتون رسید استفاده می‌کنم.

        2. حتما نباید بعد دینی باشه… مهم تحلیل محتوای اثره و اینکه نقدش ماهیت محت ایی اون رو دربیاره… حالا یک اثر مضمون دینی داره یکی اسطوره ای یکی الهیاتی یکی فلسفی یکی ی چیزدیگه
          مقاله ای که براش وقت صرف میشه خوبه که کامل و جامع به اثر مورد بررسی بپردازه و صرفا از یک بخش فقط بهش نپردازه
          بررسی شخصیت پردازی خوبه اما خب کامل پوشس نمیده لایتیر رو

  2. با عرض سلام و تشکر از مقاله و دقت نظر و نگاه عقلانی و جامعیت قابل قبول و ازادگی و حق طلبی شما منتقد عزیز.

    چرا شرکت «پیکسار» و… چنین انیمیشن هایی را روانه بازار کرده اند؟و اینقدر هول اند که وقت نمیکنند یک اثر درخور بسازد…
    چون از بالا دستور رسیده مردم رو خره همجنسگرایی و مسائل جنسیتی و سفر در زمان و…کنید.
    و رونق در حال رفتن رو بازگردانید حتی به قیمت گند زدن به اثار قبلی…(هرچند که مگر نه اینکه این اثار برای رونق جیب بودند و باید همه تلاششان را بکنند…؟!)
    شایدم این کمکاری بخاطر نوع مخاطب و غرور نسبت به اثری که ازش اقتباس گرفته باشد
    اما
    در مورد پرداختن به مسائل جنسیتی؛
    فطرت سرکوب شده انسان غربی، بدنبال هویت و… است و بخاطر اینکه ایدولوژی ها و مکاتب و… غرب پاسخ گوی نیاز حقیقی بشر نیستند، سرگرمه این فرعیات میشود و سرگرم این فرعیات میکنند خون اشامان سرمایه دار تا از گزند اعتراض و عدالت در امان بمانند
    پیشنهاد میکنم به عزیزان مستند موزیست رو ببینند و تطبیق بدهند با سایر صنایع سرگرمی و سایر شئون تمدن غرب برای عدم تفکر انسان و سرکوب ازادی حقیقی فکر. و در مورد انقلاب جنسی در غرب هم تحقیق کنید بالاغیرتا…

    ( قدر این روند ازادی فکر در این کشور رو بدونیم و شاکر باشیم)

  3. خیلی خوب داستان فیلمو آسیب شناسی کردین
    خودم همین حسو داشتم که داستان ضعیفی داشت ولی نمیتونستم خوب کنار هم بچینم
    ولی با بخش محتوایی خیلی همراه نیستم چون حس میکنم حتی تو ناخودآگاه هم، مخاطب همچین برداشتی نداره
    ای کاش یه تحلیل جریان شناسی از شخصیت همجنس باز فیلم و واکنش کشور های مختلف به این موضوع می داشتین
    ممنون

    1. سلام
      مساله اعتراض کشورها و به طور کلی واکنش ها به موضوع هم جنس بازی به نقد اضافه شد.
      با تشکر از پیشنهاد شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *