انیمیشن سینمایی
نقد و بررسی انیمیشن ساعت جادویی؛ روایت شدیداً ناقص واقعه گوهرشاد

در جشنواره فجر 42 که در سال 1402 برگزار شد، 4 انیمیشن اکران شد. از نظر کمی ما با بینظیر ترین جشنواره فجر مواجه شدیم، چراکه سابقه نداشت در یک جشنواره این تعداد انیمیشن حضور داشته باشند. معمولا هر چند سال یکبار یک انیمیشن ایرانی تولید و اکران میشد. در دهه 90 فقط یکبار پیش آمد که در یکسال دو محصول انیمیشنی داشته باشیم(شاهزاده روم و فهرست مقدس) و معمولا هر دو سه سال یکبار صرفا شاهد اکران یک انیمیشن بودیم. اما در سال 1401 انیمیشنهای پسر دلفینی و لوپتو اکران شده بودند و انیمیشن بچه زرنگ هم در جشنواره فجر حضور داشت. در سال 1401 امیدها به صنعت انیمیشن سازی ایران افزایش چشمگیری داشت و در سال 1402 حضور 4 انیمیشن در جشنواره فجر بسیار خبر خوبی بود.
اما متاسفانه آثار اکران شده در جشنواره فجر(ساعت جادویی، شمشیر و اندوه، ببعی قهرمان و رویاشهر) از نظر داستانی، کیفیت بصری و محتوایی چندان آثار قوی نبودند و حتی دچار باگهای زیاد و وحشتناکی بودند. از نظر محتوایی و حتی کیفیت بصری، انیمیشن ساعت جادویی بهترین اثر جشنواره فجر 42 محسوب میشود. با این حال این انیمیشن دچار نقاط ضعف کمی نیست. در این مقاله به مشکلات و ضعفهای فرمی انیمیشن ساعت جادویی خواهیم پرداخت و سپس به تحلیل محتوای آن میپردازیم. همچنین شما میتوانید نقد این انیمیشن را از طریق ویدئوی زیر تماشا کنید:
خلاصه داستان ساعت جادویی
عماد پسری مشهدی است که به واسطه ساعت عتیقه پدرِ مادربزرگ خود در زمان سفر میکند و به دوران رضاشاه و قضایای کشف حجاب میرود. او از نزدیک شاهد وقایع آن دوران مخصوصا واقعه گوهرشاد است و پس از اتمام ماجراجوییاش به زمان خودش برمیگردد. دستاورد او در این سفر فقط آشنایی با تاریخ نیست بلکه میتواند طرح و نقشههای گلیم و نمد و راه استفاده از دستگاه تولید گلیم را هم با خود بیاورد تا کارگاه تولید نمد راهاندازی کند.

نقد فرم انیمیشن ساعت جادویی
سناریو
سناریوی کلی انیمیشن ساعت جادویی خوب عمل میکند. پسری که در زمان سفر میکند، وقایع تاریخی را مشاهده میکند و در نهایت با دست پر به خانه و زمان خود باز میگردد. با این حال این سناریو و کلیات خوب، درگیر جزئیات بسیار ضعیفی میشود که باعث میشود هدف دراماتیک انیمیشن و قوت سناریو برای مخاطب ملموس نباشد و عملا این سناریوی خوب هدر میرود.
بخشهای دو بعدی
گاهی اوقات در انیمیشنهای سینمایی ایرانی سه بعدی، شاهد بخشی از انیمیشن هستیم که به شکل دو بعدی طراحی شده. مثلا در انیمیشن شنگول و منگول، داستان ابتدایی اثر به شکل دو بعدی طراحی شده که کیفیت خوبی هم دارد. اتفاقا در انیمیشن مسافری از گانورا هم شاهد بخشی هستیم که به صورت دو بعدی و کمیک طراحی شده. این طراحی دو بعدی معمولا بهتر از طراحی سه بعدی انیمیشن بوده و شما با تماشای بخشهای دو بعدی انیمیشنهای ایرانی، آرزو خواهید کرد که ایکاش تمام آن اثر به صورت دو بعدی طراحی شده بود. این قضیه در ساعت جادویی متفاوت است. در ساعت جادویی بخشهای دو بعدی که برای ترانهها طراحی شدهاند، به شدت ضعیف کار شدهاند و لبزنی شخصیتها حین ترانهخوانی با صوت دوبلر همخوانی ندارد.

ترانهها
یکی از باگهای بزرگ انیمیشنهای سینمایی ایرانی همین ترانه خوانیها است. به دلیل اینکه در غرب رقص به عنوان یکی از هنرهای هفتگانه محسوب میشود و جشنها یا مراسمات زیادی هم دارند که با رقص همراه است، انیمیشنهای غربی میتوانند رقص و ترانه را به خوبی در انیمیشن نمایش دهند. اما در ایران ما هیچ آموزشی حول رقص هنری نداریم و از نظر فرهنگی هم ارتباطی با رقصهای مرسوم انیمیشنها نداریم. به همین دلیل است که خوانندگی توام با رقص در انیمیشنهای ایرانی خوب درنمیآید.
انیمیشن ساعت جادویی از ترانه خوانی بهره میبرد اما ترانهها بسیار کم کیفیت هستند. برای مثال ترانه خوانی شخصیت آسپیران که یکی از ماموران ارشد رضاشاه در مشهد است، بسیار مسخره است و ذاتا چنین شخصی نباید ترانه بخواند. چون این شخصیت قرار است در کشتار گوهرشاد دست داشته باشد و در حال نابود کردن صنعت نمد مشهد است. به همین دلیل ترانههای ملوسی که او میخواند اصلا جالب نیستند. از نظر کیفی، ترانهخوانی دو بعدی آسپیران شدیدا ضعیف و با تصاویر تکراری زیاد ساخته شده. ترانههای موریانهها کمی منطقیتر است اما زمان پخش ترانه موریانهها در انیمیشن طوری است که شما متوجه نخواهد شد که چرا انیمیشن در حال نمایش موریانهها است. یعنی از نظر خط زمانی داستان، ترانهخوانی موریانهها زودتر از وقتی است که آنها به داستان اضافه میشوند.
کم پیش میآید که ترانهخوانی شخصیتهای یک انیمیشن خارج از خط داستانی باشد. یعنی ترانهها در طول روایت داستان خوانده میشوند حتی بخشی از خط داستانی را هندل میکنند. اما در انیمیشن ساعت جادویی ترانهها انگار در جهانی موازی خوانده میشوند و هیچ نقشی در داستان ندارند. در داستان و روایت اصلی انگار ترانهای خوانده نشده و داستان از همان جایی ادامه پیدا میکند که قبل از ترانه در حال روایت بود. شاید هدف تولیدکننده از ترانهها آشنایی بیشتر مخاطب با شخصیتهای داستان از جمله آسپیران بوده باشد. اما بخاطر کیفیت کم خوانندگی ترانهها این هدف میسر نمیشود و بهتر بود شخصیتپردازی این شخصیتها در خود داستان رقم بخورد.
ترانههای این انیمیشن از نظر کیفیت انیماتوری و حتی شعرهایی که در ترانه به کار رفته، ضعیف عمل میکنند. به طوری که اگر از داستان حذف شوند، هیچ تغییری در داستان ایجاد نمیشود. معمولا ترانهها برای قوت بخشیدن به انیمیشنها اضافه میشوند و همین که ترانههای این انیمیشن قابل حذف هستند یعنی کیفیت بسیار کمی دارند.

عدم نمایش وقایع گوهرشاد
محوریت و سوژه اصلی انیمیشن ساعت جادویی، واقعه گوهرشاد است. سفر عماد در زمان هم به همین دلیل رقم خورده تا ما با واقعه گوهرشاد مواجه شویم. ولی انیمیشن هیچ چیز از واقعه گوهرشاد نمایش نمیدهد. تحصن مردم در حرم امام رضا به نمایش درنمیآید، علت تحصن و مطالبات مردم به خوبی بیان نمیشوند، جمعیت معترضان نشان داده نمیشود و کشتار مردم در گوهرشاد فقط با نمایش شلیک چند تفنگ و به زمین افتادن دو سه نفر خاتمه مییابد.

دیالوگ محوری
بیشتر وقایع با دیالوگها پیش میروند. فقط در دیالوگها به تحصن گوهرشاد، شرایط حاد جامعه، حکومت نظامی و… اشاره میشود. هچکدام از موارد اصلی مخصوصا تحصن مردم در گوهرشاد به نمایش درنمیآیند. با اینکه ساعت جادویی به شدت دیالوگ محور است اما درجاهایی که واقعا لازم است دیالوگ ندارد. مثلا زمانی که میخواهد شخصیت گوهرشاد را معرفی کند به مهربانی و خوشخط بودن این زن مهم در تاریخ ایران بسنده میکند. همچنین در دیالوگها به طور دقیق علت تحصن مردم و لزوم این کار بیان نمیشود. مخاطبی که به واقعه گوهرشاد آشنا نیست به هیچ عنوان نمیتواند با کمک انیمیشن ساعت جادویی به درکی حداقلی از واقعه گوهرشاد برسد. به عبارتی مخاطب اصلی این اثر که قاعدتا کودکان هستند، نخواهند فهمید که دقیقا در تاریخ 10 دی ماه سال 1314 چه تراژدی در گوهرشاد رقم خورد. حتی همین تاریخ تقویمی واقعه گوهرشاد در انیمیشن درج نشده.
عدم ارتباط حسی با شخصیتها
ما باید با شخصیتهای مثبت داستان از جمله پهلوان غلام(پدرِ مادربزرگِ عماد) که به دست نیروهای رضاشاهی شهید میشود، ارتباط حسی برقرار کنیم. آژانها و داش مشتیها بد ذات هستند و ظلم آنها نیز باید از طریق وقایع احساسی به ما منتقل شود. اما ساعت جادویی به هیچ عنوان نتوانسته همذاتپنداری مخاطب را بربیانگیزد. روایت ضعیف داستان و استناد بیش از اندازه به دیالوگها باعث شده تا ارتباط حسی بین شخصیتهای داستان و مخاطب ایجاد نشود.
ساعت جادویی به قدری در ایجاد احساسات ضعیف است که شهادت پهلوان غلام بیشتر شبیه به یک صحنه لوس است تا یک صحنه احساسی شهادت. همچنین یک کبوتر برای ایجاد نمادگرایی شهادت، در لحظه شهادت پهلوان غلام در صحنه حضور دارد، اما چون طراحی کبوتر افتضاح است و بیشتر شبیه به یک پرنده کودن با چشمانی از حدقه بیرونزده طراحی شده، همین باعث میشود تا ساعت جادویی در نمادگرایی هم بیشتر شهادت را لوس جلوه دهد.
خفقان دوران کشف حجاب و جلولان داش مشتیها در شهر، ابدا در ساعت جادویی به نمایش گذاشته نشده و صحنه کلیشهای تعرض داش مشتیها به یک دختر بچه برای کندن روسریاش، به بدترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شده. همچنین حکومت نظامی پیش از کشتار گوهرشاد در دیالوگ نمود پیدا کرده و ما جز چند سرباز چیز دیگری نمیبینیم. سربازان رضاشاه نیز بسیار کودن و ترسو هستند و حتی از سایه میترسند. این سربازها چگونه توانایی سرکوب مردم و قبضه کردن شهر را دارند؟ با نمایش چنین سربازان بیعرضهای، برای مخاطب این سوال ایجاد میشود که مردم چگونه نتوانستند از پس آنها بربیایند و ظلم رژیم پهلوی به نمایش گذاشته نخواهد شد.

عدم طراحی بک گراند
در هر انیمیشنی علاوه بر طراحی شخصیتها، طراحی پس زمینه و بک گراند امری لازم و بدیهی است. صرفا در انیمیشنهای اولیه صد سال پیش پس زمینه طراحی نمیشده. در انیمیشن ساعت جادویی از جایی به بعد، دیگر پس زمینه طراحی نشده و عکسهای از پیش آماده به عنوان بک گراند در تصویر قرار گرفتهاند. با توجهی جزئی به آجرهای دیوارها، پرس پکتیو صحنهها، گونیها، برگهای روی زمین، آب روی زمین و… میتوان فهمید که پس زمینه طراحی نشده و شخصیتها صرفا در یک عکس متحرکسازی شدهاند. این یک ایراد اساسی است که در نیمی از انیمیشن مخاطب را اذیت میکند.

عبور از سکانسهای حساس
اصلیترین بخش واقعه گوهرشاد، کشتار مردم است که در انیمیشن نمایش داده نمیشود. در مقابل عماد قصد دارد تا جشن بیحجابی را در مشهد بهم بریزد و موفق هم میشود، اما جز چرخش دوربین روی شخصیتهای بیحرکت چیز دیگری مشاهده نمیکنیم. به عبارتی اصلیترین وقایع داستان به نمایش درنمیآیند. شاید نامناسب بودن جشن بیحجابی یا نمایش کشتار مردم در گوهرشاد برای کودکان دلیل عدم نمایش این بخشها باشد. با این حال این دلیل خوبی نیست. چراکه اصلیترین وقایع این داستان همین سکانسها هستند و اگر قابل نمایش نیستند، بهتر است اصلا این سوژه تولید نشود یا به این موارد اشاره مستقیم نشود و به شکل غیر مستقیم به آن پرداخته شود.
تعلیق خوب
عماد قصد دارد تا با آسپیران و کلاههای فرنگی او که قصد دارند کلاههای نمدی ملی را از دور حذف کند مبارزه کند و جشن بیحجابی را بهم بزند. چگونگی انجام این کار برای ما به صورت معما باقی میماند تا زمانی که عماد با زکاوت خود و با کمک موریانههایی که به جان مغازه خودشان انداخته بودند این کار را عملی میکند. اینکه نقشه عماد تا آخر برای ما فاش نمیشود و به راحتی نمیتوانیم آن را حدس بزنیم، نکته قوت فرمی آن محسوب میشود.
انیماتوری
در 80 درصد مواقع فیزیک کاراکترها خوب متحرکسازی شده. اما در 20 درصد باقی مانده مثل خندههای عماد به دزد اول انیمیشن و پرتاب کردن هندوانه در حوض، به شدت بد طراحی شده. لباسهای شخصیتها اغراقآمیز طراحی شدهاند و حرکتهای بیش از اندازه دارند. چهرهپردازی کاراکترها بیش از اندازه کاریکاتوری شده و میتوانست خیلی بهتر و طبیعیتر انجام شود.

نقد محتوای انیمیشن ساعت جادویی
نابود شدن محتوا در دیالوگها
انیمیشن ساعت جادویی عموم مضامین محتوایی خود را به صراحت در دیالوگها بیان میکند. این کار پسندیده نیست و باید محتوای اثر در داستان نمود پیدا کند نه در دیالوگ. انیمیشن ساعت جادویی از ابتدا تا انتها قصد دارد از ظلم رژیم رضاشاهی صحبت کند و دیالوگهای زیادی در این خصوص دارد، منتها دیالوگ اصلا گزینه مناسبی برای انتقال این پیامها نیست. مخصوصا زمانی که دیالوگها با فضا و محیط نمایش داده شده در انیمیشن همخوانی ندارند.

تقابل اصالت فرهنگی و تهاجم فرهنگی
کلاههای فرنگی نماد تهاجم فرهنگی هستند و کلاههای نمدی به علاوه گلیمها، نماد کالای داخلی و اصالت فرهنگی. پهلوان غلام بیان میکند که باید صنعت نمد حفظ شود حتی اگر به اندازه کلاههای فرنگی سوددهی نداشته باشد، چون این قضیه به اصالت ما مربوط میشود.
با اینکه پهلوان غلام موفق به این امر نمیشود اما عماد دستاوردهای او را به زمان حال آورده و کارگاه گوهرشاد را احیا میکند. به عبارتی انیمیشن ساعت جادویی قصد دارد تا از کالا داخلی حمایت کند و محصولات بومی را به عنوان اصالت فرهنگی ما معرفی کند که باید احیا شوند.
پهلوان غلام تمام قد روبه روی تهاجم فرهنگی میایستد و از هیچ زحمتی دریغ نمیکند. حتی دستگاهی اختراع کرده که نمد مالی و گلیم بافی را تسریع میکند. منتها شهادت او باعث میشود تا به این هدف نرسد و نسل اوست که باید سالها بعد این هدف را به نتیجه برساند.

زندان برای مردم
جالب است که در زندان فقط یک نفر دزد است و بقیه افراد عادی جامعه هستند. یعنی در رژیم رضاشاهی زور آژانها و نظامیها فقط به سر مردم میرسیده و توان آنها خرج برقراری نظم و مبارزه با جرم در شهرها نمیشود. زندانیان اندکی مجرم هستند و بیشتر زندانیان، زندانی سیاسی هستند.

نقش انگلیس
یک شخص انگلیسی به عنوان پشت پرده جشن بیحجابی و اتفاقات گوهرشاد معرفی میشود. انیمیشن سعی میکند هرچند ضعیف به نقد استعمارگران در این واقعه اشاره کند.

مخالفت با سیاستهای فرهنگی مهاجم
حتی مدعوین جشن بیحجابی، با این عمل مخالف هستند و انگلیس مستقیما این جشن را مدیریت میکند. مردم هم که علیه همین تغییرات فرهنگی تحصن کردهاند. به مدعوین وعده پست و مقام داده شده و با مخالفین با اسلحه برخورد میشود. گرچه انیمیشن ساعت جادویی در انتقال این پیامها ضعیف عمل میکند، با این حال تلاش میکند تا استبداد رژیم پهلوی و جیرهخواری این رژیم از استعمارگران انگلیسی را به نمایش گذاشته و نارضایتی عمومی از این عملکرد را به نمایش دربیاورد.
با اینکه اسم پیشرفت و ترقی روی این اعمال و تغییر پوشش و فرهنگ ایرانی گذاشته میشود، اما رژیم پهلوی با کشتن پهلوان غلام که یک دستگاه اختراع کرده بود، اثبات میکند که این ادعاها توخالی و پوچ هستند. اگر کشور قصد ترقی داشت به دانشمندان و استعدادها بها میداد و در مسیر تولیدِ تمامِ نیازهای خود قدم برمیداشت. نه اینکه تمام زیرساختهای فرهنگی و مردمی خود را از بین ببرد.

سلام. خداقوت. روند نقد و بررسی آرکین چطور پیش میره؟
سلام علیکم
همین ماه منتشر میشه
به عنوان یک انیمیشن کودکانه نمیتوانستند جنازه چند هزار نفر نشون بدن!