نقد و رمزگشایی فیلم های The Matrix (ماتریکس)
در بیست و دو سالگی ماتریکس در تحلیلی و با توجه به خبر ساختهشدن ادامه فیلم توسط واچوفسکیها تلاش میکنیم از این کتابچه بصری که برای تطبیق و تخریب اعتقادات هستهها و تودههای ایماندار ساخته شده، بررسی عمیقتری ارائه شود.

تریلر اثر
قسمت نخست تحلیل فیلم ماتریکس!
چرا فیلم “ماتریکس” بزرگترین دشمن خداباوران است؟
چهارمین قسمت فیلم ماتریکس ساخته میشود توسط برادران واچوفسکیها که الان خواهران واچوفسکی هستند!

متأسفانه در یک ناآگاهی بسیار ژرف در روزهایی که تب اکران قسمتهای دوم و سوم ماتریکس، جهان پسا 11سپتامبری را تحت تأثیر قرار داده
در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با عناوین فیلم «معنوی و دینی»، این سهگانه سینمایی تحلیل میشد

و فیلم ماتریکس با برچسبهای ایمانداری و مذهبی، تقدس منجی آخرالزمانی، بارها دستمایه پخش و تحلیل قرار گرفت،
عملی که ناشی از کمدانشی افرادی نظیر مشاور فرهنگی بانک اقتصاد نوین و اساتید دانشگاههای آمریکا و کانادا [تحلیلگران مدعو] بود که سیمای آن زمان تلاش میکرد
آنان را با تحلیلهای کاملاً اومانیستی بهعنوان کارشناس سینمای دینی به مخاطبان معرفی کند تا وجه وارونهای از فیلم را ارائه دهند.

حالا در بیست و دو سالگی ماتریکس در تحلیلی کاملاً متنی و با توجه به خبر ساخته شدن ادامه فیلم توسط واچوفسکیها تلاش میکنیم
از این کتابچه بصری که برای تطبیق و تخریب اعتقادات هستهها و تودههای ایماندار ساخته شده، بررسی عمیقتری ارائه شود.
ماتریکس با زبان تمثیلی و استعاریاش در فرآیندی اثرگذار، با تأثیر روی اذهان مخاطبان، ریشههای ایمانداری ادیان ابراهیمی را سست میکند و
به یک گام بزرگ سینما تبدیل میشود، برای اینکه در مقابل هر گزینه آیینی خداباورانه یک علامت سؤال قرار دهد.

در فیلم با گروهی شورشی بهسرکردگی مورفیوس مواجه هستیم که بهدنبال نیو (منجی) هستند. آنان با کالبد واقعی، بیرون از ماتریکس زندگی میکنند.
وقتی مورفیوس به نیو میگوید: “او در یک زندان ذهنی متولد شده است”، همین عبارت را میتوان با استناد به کتاب «جمهوری افلاطون» و روایت مشهور تمثیلی “غار” در همین منظومه را با ابزار تحلیل تطبیقی، تفسیرکرد.

جامعهای مجنون و شوریده در عصر انکار(خدا) که واقعیت موجود و حتی تاریخ را نمیخواهند بپذیرند و تمام تلاش ماتریکس این است به نقد ساختاری خلقت، دست بزند و ساختار آنرا معیوب و ماتریالیستی توصیف کند.

در فیلم ما با مفهومی ژرف به نام «برهوت واقعیت» مواجه میشویم و
سه قسمت از فیلم به تبیین این مفهوم میپردازد. در قسمت نخست روی این مسئله به صورت نمایشی تاکید دارد تا به مخاطبش القا کند آنچه ما در این جهان تجربه میکنیم
به هیچ عنوان واقعی نیست. فیلم به شکل عجیبی درک واقعیت از طریق حواس مجازی را به چالش میکشد. مسئله تفکیک میان عقل و حواس پنجگانه،
بنیادیترین موضوع محوری در زیرلایه داستانی فیلم است و قسمت نخست ماتریکس تاکید دارد که تجربه آنچه که از سر میگذارنیم، زندگی واقعی نیست.

برهوت واقعیت در ماتریکس چیست؟
به عبارت دیگر آنچه «توماس اندرسن» (کیانو ریوز)، «نیو» قبل از برگزیده شدن، تجربه کرده، حقیقت ندارد. او برنامه نویسی است که در یک شرکت کامپیوتری کار میکند
اما برای زندگی روزمره او و هزاران نفر مثل او در ماتریکس، برنامه زندگی بزرگتری نوشته و طراحی شده است.

در چنین فرآیندی مخاطب به مرحله تطبیق میان جهان ماتریکس و جهانی که در آن زیست میکند، میرسد و یک دیالوگ ماتریکس شکاف ایدئولوژیکی در اندیشه مخاطب با هر گرایش مذهبی ایجاد میکند:
” این جهان واهی، غیرواقعی، همه در داخل جعبهای انسانی به نام ماتریکس است، همه انسانها به منظور جمعآوری و توزیع انرژی بیوالکترونیکی آنها برای کامپیوترهایی خلق شدهاند که انسانها را مصرف میکنند.

بر خلاف «نیو»، سایفر از شورشیان همراه مورفیوس دوست دارد به زندگی درون ماتریکس بازگردد و با مامور اسمیت، ویروس سرکوبگر درون ماتریکس، تبانی میکند
در ازای فراهمآوری فرصتی برای نابودی شورشیان گروه مورفیوس به ماتریکس باز گردد و در قالب یک بازیگر سینما زندگی لوکسی را تجربه کند.

اینجاست که مخاطب منتسب به طیف ایمانداران ابراهیمی، شک درونش شعلهور میشود. چون بشر امروز آگاهی آیینی نسبت به جهان خارج را نمیپذیرد و
ماتریکس به عنوان یک اثر سینمایی تاثیرگذار با ساختار روایی عجیبی به شکهای مدرن بشری دامن میزند، متاسفانه پس از انتشار کتاب در پوست گردوی (استیون هاوکینگ) در جهان مدرن
استدلالهای ایمانداری ادیان ابراهیمی در مقابل پرسشگری ماتریکس روش و پاسخهای مدرنی ارائه نکرد.

چون بشر ابعاد متافیزیک را درک نکرده ، مواجه شدن با چنین روایت «ماتریکس» ظنهای غیرایمانی را در او تقویت میکند و
تردید بشرتکنولوژیزده معاصرنسبت به اندیشه ادیان ابراهیمی گسترش پیدا میکند،
از سوی دیگر «علم» از نیمه دهه هفتاد با افسانهسرایی در قالب علم کوانتوم مبتنی بر انفجار بزرگ (بیگ بنگ) زمینههایی دانشگاهی برای انکار خدا را فراهم آورده و
در مقابل این هجمه دینداران صرفا به توجیهات فلسفی قناعت کردهاند.

تردید «ماتریکس» ی از درون فیلم، در هر مدیومی قابل پخشی ، به سوی مخاطب پرتاپ میشود. چون جنبش علمی – کوانتومی،
کاری کردهاند که سناریوی بشر ایماندار هم به تدریج جذابیتش را از دست دهد. مادهگرایی به
«سبک زندگی عصرانکار» نفوذ پیدا کرده و حتی بررسی باورهای ادیان ابراهیمی برای بشر امروز دشوار شده است

در نتیجه کفر با زمینههای علمی و فرهنگی روز به روز گسترش پیدا میکند و
متاسفانه در طول این سالها رسانههای اصلی جمهوری اسلامی، همانطور که در مقابل مخالفان سیاسی خود منفعلانه عمل کردهاند،
حتی یک برنامه تحلیلی ثابت، از مهمترین رسانههایشان ارائه نکردهاند. در نتیجه صفوف ایمانداری با همین فرهنگ (ماتریکسی) وارداتی در حال کاهش است.

سیکل تکرار تولد، زندگی، پیری و مرگ و تکرار این چرخه، یاسهای ضد ایمانی را تقویت میکند. حال در این شرایط، ایدئولوژی ماتریکس به صورت یک ویروس وارد جهانبینی مخاطب میشود و
زمینه برای گستردگی ظن و شک به رویکردهای هستی شناسانه تقویت میشود. کافیست شما به حواس پنجگانه شک کنید تا دچار یک شک دکارتی عمیق شوید.

نیمه نخست قسمت اول فیلم ماتریکس بر پایه جدال «نیو» و «ماتریکس» بنا شده است و
در جایی مورفیوس با دیالوگهای بشدت تاثیر گذارش، نه فقط توماس اندرسن(نیو) را به سویه غیرماتریکسی رهنمون میکند، بلکه میلیونها مخاطب فیلم را طی بیست سال اخیر فریب میدهد که این جهان واقعی نیست.
او در دیالوگی تاثیر گذار به توماس اندرسن میگوید: “آیا تا به حال خوابی دیدهای که به نظر کاملا واقعی برسد؟ چه میشد، اگر نمیتوانستی از این خواب بیداری شوی و تفاوت میان رویا و جهان واقعی را درک کنی؟
در اساطیر یونانی «مورفیوس» ایزد رؤیاها و رهبر اونیروسهاست.مورفیوس پسر هوپنوس، خدای خواب است و توانایی تقلید هر شکلی از ظاهر انسانها و نمایان شدن در خواب آنها را دارد.
چنین الههای با تجسدی انسانی و باورپذیر به نیو و همه مخاطبانی که پشت سر نیو ایستادهاند، دچار این شک میشوند که در خواب به سر میبرند؟!

اغلب کسانی که به نبرد با آیین و بنیادها و هستههای ایمانداری برخواستهاند، اغلب دینپژوه بودهاند، نمونه بارز آن در فرهنگ ما احمدکسروی است، روحانی، روحانیزادهای که به نبرد با ایمانداری برخواست.
«رنه دکارت»، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ عصر رنسانس که فارغالتحصیل مدرسه یسوعیان با تعالیم مسیحی است، شک دکارتی را بنیان نهاد.شک دکارتی شکی است
که بنای فلسفه دکارت بر آن نهاده شده و تأثیرات زیادی در تاریخ و اندیشه غرب ایفا نموده و به ویژه در نوع نگرش فلاسفه و نیز تحول در رنسانس مؤثر بودهاست.از مهمترین مطالبی که دکارت تلاش کردهاست با استفاده از روش شک خود اثبات برساند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-«وجود خود» یا خودآگاهی
2- وجود جهان خارج
3- وجود صانع یا خداوند
نقد فیلم ماتریکس The matrix
دکارت بر مبنای این شک به مخاطبانش میباوراند که تنها یک ابلیس خبیث میتواند ما را دچار این خطا
کند که جهانی خارج از ما وجود دارد و آسمان، هوا، رنگها، اشکال، صداها و همه چیز در جهان ناشی از رویاهایی هستند که
برای به دام افتادم انسان طراحی شده است. ماتریکس اثباتی دکارتی است، اما در یک دیالکتیک دکارتی،
یک راه انحرافی دیگری را باز میکند و ماتریکس این ایده را مطرح میکند که کل زندگی انسان مجموعهای از رویاها و خواب است و
پس درک این موضوع به صحنه حیاتی فیلم خواهیم رسید که مورفیوس قرص قرمز و آبی را در مقابل
صورت نیو میگیرد و میگوید: «به هیچ کس نمیتوان گفت که ماتریکس چیست. باید خودت آنرا ببنی»

«نیو» قرص قرمز را انتخاب میکند و خود را در محفظهای پر از مایعی چسبناک میبیند که بسیاری همانند او آرامیدهاند و جهان ذهنی ماتریکس را تجربه میکنند و
مخاطب ماتریکس از خود سئوال میکند آیا پس از چنین خوابی برخواهد خواست، و چنین زندگی را تجربه خواهد کرد؟

باورهای نیو نسبت به جهانی که تا آن مقطع در آن میزیسته، صحیح نبوده و حالا او در نقطهای قرار میگیرد تا واقعیت را درک کند.
چنین فیلمی با چنین مسیر داستانی که تاثیر عمیقی میتواند روی مخاطبش میگذارد، انسان را در یک جهان کنترل شده، با یک سرنوشت معین تصویر میکند و
در قسمت دوم زمانی که نیو با خالق ماتریکس مواجه میشود، نخستین تاثیر بر مخاطب، نفی مقوله سرنوشت و اراده انسان است
که ادیان ابراهیمی تاکید فلسفی عمیقی نسبت به آن دارند، اما در سراسر مجموعه ماتریکس نفی میشود.
نکته جالب اینجاست که قبل از آغاز روایت همواره اوراکل به مورفئوس وعده میدهد که او بالاخره منجی یگانه (The One) را پیدا خواهد کرد
که حقیقت را به بشریت نشان خواهد داد و« ابر انسانی» که اوراکل به مورفئوس وعده میدهد در برابر ماتریکس قیام خواهد کرد.

منجی، انسانی شبیه ماست که همچون یک ماشین، قابلیتهایش ارتقا پیدا خواهد کرد. این پاسخ ماتریکس نیز به مخاطبان این است که منجی، از دل سیستم میآید،
یک شکاک است که به سیستم شک میکند و به تدریج بر سیستم مسلط میشود. یعنی انتخاب منجی، کاملا انسانی است.
حالا خالق وعده منجی را داده یا اهرمین؟! این یکی از ظنهایی است که در ماتریکس باید به دقت بررسی شود.
اوراکل در گفتوگویی در قسمت سوم ماتریکس به نیو میگوید، خالق ماتریکس قصد دارد همه چیز را متعادل کند و به تعادل رساندن سیستم مد نظر اوست.
اوراکل (پیشگو) که وعده آمدن «نیو» را میدهد، میگوید او برهم زننده سیستم است، یعنی وجود تنها یک دلیل دارد که توازن سیستم را نامتوازن است.

پس اگر خالق ماتریکس معنایی تمثیلی از خالق این جهان داشته باشد، اوراکل همان اهریمن استو در قصه ماتریکس،
اهریمنی که به شکل کالبدهای گوناگون در میآید و تمثیلی از لوسیفر یا شیطان است، وعده آمدن منجی را میدهد.
ماتریکس زمینه داستانی اعتماد منجی به شیطان را فراهم میآورد. «نیو» اعتمادی نسبت به اوراکل ندارد و در مورد تردیدهایش سئوال میکند.
اوراکل سیاهپوست چه چیزی را میداند که بقیه نمیدانند و چرا درون ماتریکس زندگی میکند؟
او که آگاهی کاملی نسبت به زندگی در ماتریکس دارد، چرا این جهان مجازی را ترک نمیکند. آیا اوراکل صرفا یک پیشگو است؟
اوراکل (پیشگو) در یکی از نقاط شلوغ شهر زندگی میکند و آنقدر معمولی است که وقتی نیو او را میبیند و تعجب میکند پیشگو به او میگوید: انتظارش را نداشتی؟

نخستین پرسش اوراکل این است باورهای نیو را برای متمایز بودن و
برای منجی بودن تقویت کند. نقشه راه فیلم ماتریکس از چنین ساختاری برخودار است،
نسبت به مقوله منجی نگاه بسیار اومانیستی و انسانی دارد.
در نخستین دیدار اوراکل تابلوی بالای آشپزخانه را به نیو نشان میدهد و به او میگوید این عبارت لاتین را میشناسد،
در روی آن تابلو نوشته شده،«خودت را بشناس» بدیهیترین هدایت انسانی برای «ابر انسان شدن» است.

مفهوم مورد نظر نیچه از نامگذاری «ابرانسان»، «انسان کامل» است.
نیچه در فلسفه خود سه مفهوم Mensch (انسان)، Ubermensch (ابرانسان) و der letzte Mensch (واپسین انسان) را معرفی میکند.
مراد نیچه از Ubermensch «انسان کامل» است.
یعنی انسانی که به راستی از ترسها و خرافه پیشین{منظور نیچه آیینهای الهی است}
رها شده و آزادی راستین را دریافته است. این انسان از نظر معنوی کامل است و
هستی را همانگونه که هست پذیرفته و جهانهای خیالی را کنار گذاشته است.
اکنون این انسان کامل در غیبت خدا (به زعم نیچه مرگ خدا) «معنای هستی» را برگردن میگیرد و اراده خود را با اراده جهان هستی یکی میکند.

ابر انسان ِ نیچه دو اصل بنیادی جهانبینی نیچه، یعنی «خواستِ قدرت» و «بازگشت جاودانه همان» را میپذیرد.
ابرانسان نیچه انسانی زیرک و هوشیار است که خود، بت خود را میشکند و
از نو حقایق را میسازد.نیچه در جایی میگوید:”من به شما ابر انسان را میآموزانم… بوزینه در برابر انسان چیست؟
چیزی خندهآور یا چیزی مایه شرم دردناک. انسان در برابر «ابرانسان» همینگونه خواهد بود:
چیزی خندهآور یا چیزی مایه شرم دردناک…… ابر انسان معنای زمین است…”
سیستم ماتریکس که یک آفرینش برنامهریزی شده است، در نتیجه محاسبات درونیاش یک منجی یا یک ابر انسان تولید میکند.
در واقع این ابر انسان طوری طراحی شده که در ابتدا یک موجود کاملا معمولی است و
شورشیان همراه مورفیوس، از زمانی که روایت قسمت اول آغاز میشود در جستجوی او بودهاند.

در واقع اوراکل با آزمایشهایی نیچهای، سعی در امتحان نیو دارد تا پارامترهای ابر انسان بودن را در او کشف کند.
اما سئوال این است که با گذشت چندین هزار سئوال از تمدن بشری، تاکنون انسانی توانسته فراتر از انسان باشد؟
اگر امیرالمومنان علی(ع)، پس از وفات پیامبر اسلام ، به عنوان ابراسطوره در عصر خویش، فراتر از انسان ظاهر میشود،
آیا نتیجهای که میگیریم این است که او انسانی برتر از تمدن عربی عصر خویش است یا برگزیده و متمایز بودنش، ریشه انتخابی از سوی نیرویی برتر و والاتر دارد؟

ماتریکس بنا دارد که این جعل را به مخاطب بقولاند که منجی یا ابر انسان زاییده همین سیستم انسانی است که با هر استدلالی پذیرفتی نیست،
چون تاریخ اثبات میکند که انسان، جز در برگزیدگان آییینی، دینی و مذهبی فراتر از انسان نرفته است
و در پاسخ به نظریه نیچه، باید نوشت سیستم انسانی و امانیستی در غرب، از خلق بوزینه فراتر نرفته است.
چون صرفا بوزینه است که آنچنان غرق در ماده است که چیزی فراتر از ماده را درک نمیکند.

ماتریکس اصرار دارد که اثبات کند، منجی از درون سیستم برخواهد خواست و سیستم چنین طراحی شده است، آیا چنین موضوعی امکان دارد؟
از انسان،برای انسان، با چه هدفی؟ اینها پرسشهای بنیادینی است که پاسخهای آن برای مخاطب شیعه این سطور کاملا مشخص است. در واقع تنها ماتریکسی که در عصر غیبت ابرانسان خواهد ساخت، ماتریکس شیعه است.
قسمت دوم تحلیل فیلم ماتریکس:
خیلی خوب بود ممنون
رو چه حسابی میگین ماتریکس سعی داره ایمانافرادا سیت کنه مگه توی قرآن یک آیه در این مورد نداریم؟(عربیش دقیق یادم نیست)که میگه انسان در این دنیا خواب است و هنگامی که بمیرد و حقیقت معنوی او شکوفا شود بیدار میشود؟
سلام علیکم
به نظرم اونجا منظور چیز دیگه اس. توی قرآن داره میگه این دنیا بازیچه است. اصطلاحا ما ابد در پیش داریم عمر که چیزی نیست. اما توی این میگه خود عمر و زندگی خوابه و تخیله. توی قرآن دیدگاه اخرتی داریم.
سلام این کاربر بالا بنده نیستم خواستم سو تفاهم نشه
ایمیل شما رو از حفظم داداش
اشتباه نمیشه