شخصیت اولترامن یکی از ابرقهرمان های کلاسیک ژاپنی محسوب می شود. ظاهر این شخصیت را حتما روی لوازم و تحریر بارها دیده اید. شخصیت اولترامن از مشهور ترین ابرقهرمان های ژاپنی محسوب می شود. این ابرقهرمان از سال 1967 ظهور کرد و تا کنون حوالی 30 سریال و تعداد زیادی فیلم سینمایی دارد. محبوبیت اولترامن به آمریکا هم رسید و ما علاوه بر انیمه های ژاپنی اولترامن که در آمریکا روایت می شوند، شاهد انیمیشن هایی هم هستیم که آمریکایی ها ساخته اند و از اولترامن در آنها استفاده کرده اند. به عنوان نمونه می توان به سریال انیمیشنی اولترامن و انیمیشن سینمایی اولترامن: خیزش اشاره کرد که هردو تولید نتفلیکس هستند.
با این حال فیلم ها یا انیمه های اولترامن هیچگاه به ایران راه پیدا نکرد و محبوبیتی بین ما ندارد. انیمیشن اولترامن: خیزش، از اولین انیمیشن هایی حول محور شخصیت اولترامن است که به کشور ما راه پیدا کرده و دیده شده. با یک سرچ ساده در مورد اولترامن در گوگل فارسی خواهید دید که عموم مقاله های تولیدی حول محور این شخصیت، مرتبط به همین انیمیشن هستند. به همین دلیل به سراغ نقد انیمیشن اولترامن: خیزش می رویم تا تنها اولترامن مهم در ذهن مخاطبین ایرانی را مورد موشکافی قرار دهیم.
نقد فرم انیمیشن اولترامن
از نظر انیماتوری انیمیشن اولترامن بی نظیر است. ترکیب تکنیک های سه بعدی، دو بعدی و کمیک، اولین بار در انیمیشن مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی رقم خورد. پس از آن آثار زیادی مثل گربه چکمه پوش، لاکپشت های نینجا و… از این تکنیک استفاده کردند. این تکنیک به قدری مخاطب پسند است که ذره ای برای مخاطبین جذابیتش افت نکرده. نتفلیکس با ساخت انیمیشنی مثل کلاوس اثبات کرده بود که در ساخت آثار باکیفیت دو بعدی توانمند است. حالا نتفلیکس از توانمندی خود در ساخت آثار دو بعدی و سه بعدی مشترکا استفاده کرده و ایده ای را که برای بار اول در انیمیشن مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی دیده بودیم را پیاده سازی می کند و انیمیشن اولترامن: خیزش متولد می شود. از نظر بصری، نمایش صحنه های اکشن، طراحی کاراکترها، طراحی آناتومی و چهره، این انیمیشن واقعا بی نقص عمل کرده.
داستان انیمیشن با اینکه دارای کلیشه های فراوانی است اما خسته کننده نیست. احتمالا بخاطر اینکه با یک قهرمان جدید در جغرافیایی جدید مواجه هستیم. یعنی می توان گفت این انیمیشن از آثار کلیشه ای موفق محسوب می شود. شخصیت پردازی خاکستری اثر هم در این امر دخیل است که جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد. البته که این روند در قسمت های بعدی احتمالی این انیمیشن در جریان نخواهد بود و اولترامن اگر می خواهد دنباله دار باشد، باید خلاقیت های بیشتری در روایت داستان خودش خرج کند.
ژانر کایجو
احتمالا با فیلم های ژانر کایجو آشنایی داشته باشید. فیلم هایی مثل گودزیلا، کینگ کونگ، مگ و… آثاری هستند که در ژانر کایجو ساخته شده اند. در ژانر کایجو شاهد ظهور هیولاهای غول پیکر هستیم. گاهی این هیولاها به شهرها حمله می کنند و گاهی هم با یکدیگر درگیر می شوند. انیمیشن اولترامن: خیزش یک نمونه از آثار ژانر کایجو و ابرقهرمانی است. یعنی هم شاهد هیولاهای غول پیکر هستیم هم شاهد یک ابرقهرمان هستیم که با این هیولاها مبارزه می کند.
ابهامات انیمیشن اولترامن
در انیمیشن اولترامن: خیزش، ابهاماتی وجود دارد که سر درازی هم دارند. مثل اینکه کایجوها دقیقا چه هستند و چرا نباید آنها را کشت؟ مثل اینکه در سایر سریال های مربوط به شخصیت اولترامن نیز این مسئله وجود دارد. در آثار زیادی از این شخصیت منشاء کایجوها، دلیل حمله کردنشان به توکیو و دلیل نشکتنشان توسط اولترامن مشخص نیست.
در این انیمیشن منشاء کایجوها یک جزیره معرفی می شود اما دلیل اینکه چرا به توکیو حمله می کنند کاملا گنگ است. فقط یکی از کایجوها بخاطر حفظ تخمش به شهر حمله کرد و دلیل کارش مشخص بود، اما بقیه کایجوها دلیل مشخصی برای حمله به توکیو ندارند. از طرفی واقعا نمی دانیم چرا پدر ساتو(شخصیت اصلی) با کشتن کایجوها مخالف است. هرچقدر هم که این گونه ها نادر باشند، باعث کشته شدن افراد زیادی شدند و خسارات بسیار زیادی به بار آورده اند.
پایان بندی انیمیشن هم گنگ است. آخر سر دکتر اوندا منفجر شد یا نه؟ اگر منفجر شد پس ساتو چطوری زنده ماند؟ اگر منفجر نشد پس دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
نقد و بررسی محتوایی انیمیشن اولترامن: خیزش
توازن
اصلی ترین و واضح ترین مسئله ای که در انیمیشن وجود دارد، ایجاد توازن و تعادل است. اصلا این دیالوگ خود انیمیشن در اوایل شروع داستانش هم هست. احتمالا توازن زمانی بهم می خورد که کایجوها از محیط زیست خود خارج می شوند و به شهر می آیند. اولترامن با شکست دادن آنها باید جلوی ناترازی و خرابکاری آنها را بگیرد و با فراری دادن آنها باعث شود تا به محیط اصلی خود بازگردند و تعادل دوباره برقرار شود. از طرفی اولترامن اجازه نمی دهد که کایجوها کشته شوند و نبود آنها در محیط زیست باعث کمبود شود و تعادل برهم بخورد.
مسئله توازن و تعادل در زندگی شخصی اولترامن هم به نمایش در می آید. اولترامن مثل خیلی دیگر از ابرقهرمان هایی که ما می شناسیم، زندگی شخصی هم دارد و باید وظیفه قهرمانی خود را در کنار امور شخصی اش متعادل نگه دارد. چالش اصلی شخصیت اصلی اینجاست. ساتو در ابتدای انیمیشن در دوراهی انتخاب بیسبال و تبدیل شدن به اولترامن قرار می گیرد و در ادامه ما می بینیم که او یک بیسبالیست بسیار مشهور شده. انگار که در این دوراهی، ساتو بیسبال را انتخاب کرده.
با اینکه ساتو بیسبال را انتخاب کرده، بخاطر اتفاق نامشخصی که برای مادرش افتاده و اصرار پدرش، به ژاپن برمی گردد و اولترامن می شود. روحیه ساتو و ناپختگی اش باعث شده تا مردم از او راضی نباشند و از کایجوها شکست بخورد. در ادامه با وارد شدن یک بچه کایجو به زندگی او، تیر خلاص به ساتو زده می شود. ساتو دیگر نمی تواند توازن و تعادل را در زندگی اش برقرار کند. او ابرقهرمان خوبی نیست، نمی تواند به خوبی از بچه کایجو نگهداری کند، در مسابقات بد عمل می کند و با پدرش که تنها عضو خانواده اوست رابطه خوبی ندارد.
ساتو چندان علاقه ای به ابرقهرمان بودن ندارد و می خواهد پیگیر علاقه خودش یعنی بیسبال باشد. اما اولترامن بودن به گفته انیمیشن، سرنوشت اوست و باید این وظیفه را قبول کند. هرچقدر هم که ناراضی باشد باید با این قضیه کنار بیاید. حالا ساتو که به بچه داری(آن هم یک بچه کایجو) و ابرقهرمان بودن علاقه ای ندارد، مجبور است این دو بار عظیم را در کنار بیسبال تحمل کند. پس مسئله توازن در شخصیت اصلی هم بروز پیدا کرده و کارگردان فقط به عنوان یک شعار آن را مطرح نکرده است.
حتی قهرمان ها هم کمک لازم دارند
ساتو علاوه بر اینکه یک ابرقهرمان است، در ورزش هم یک قهرمان محسوب می شود(با اینکه قهرمانی رسمی تا آخر انیمیشن کسب نکرده). وی نمی تواند زندگی خود را مدیریت کند و با اینهمه توانایی، از زندگی شکست می خورد. ساتو به کمکی جدی نیاز دارد و در وهله اول از یک زن خبرنگار مشورت می گیرد. زیرپا گذاشتن غرور و مشورت گرفتن ساتو باعث می شود تا او به صورت موقت مشکلاتش را رفع کند. اما در ادامه با فرار بچه کایجو، دوباره وضعیت آشفته می شود.
در این بخش از داستان است که پدر ساتو وارد می شود و اصلاح روابط این دو باعث می شود تا تعادل در زندگی ساتو برقرار شود. در آخر هم پدر اوست که در نبرد به کمک فرزندش می آید و ورق مبارزه را برمی گرداند.
ابرقهرمان ها کامل نیستند. آنها کمال انسانیت نیستند. بارها با این مسئله مواجه بوده ایم و این سوال در آثار ابرقهرمانی زیادی مطرح شده که اگر یک ابرقهرمان کمک بخواهد باید سراغ چه کسی برود؟ اولترامن به خانواده ایمان دارد. این انیمیشن خانواده را پاسخ این سوال می داند. خانواده همه چیز است. حتی اگر قدرت های اولترامن را داشته باشید اما در امور خانوادگی خود ناموفق باشید، یک انسان کامل نیستید. در انیمیشن اولترامن: خیزش، کمال انسان، داشتن خانواده معرفی می شود.
از نظر انیمیشن اولترامن: خیزش، خانواده، روابط سالم بین اعضای خانواده، استفاده از تجربه بزرگ ترها و رفع نیاز های عاطفی به کمک اعضای خانواده، آن حلقه مفقوده یک زندگی ابرقهرمانی است. این نگاه قابل تقدیر است. چراکه در هالیوود ما بیشتر با آثاری طرف هستیم که محوریت خانواده و اصلاح روابط درهم شکسته خانوادگی را ندارند. مثلا در انیمیشن مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی، شخصیت مایلز مشکلات زیادی دارد اما خانواده راه حل مشکلات او معرفی نمی شود. اما اولترامن خانواده را ارج می نهد و ارزش بالایی برای آن در نظر می گیرد.
شخصیت هایی مثل دکتر اوندا و حتی کایجوها نیز برای خانواده ارزش زیادی قائل هستند. دکتر اوندا مسئول نیروهای دفاعی توکیو است و با کایجوها می جنگد چون خانواده اش را ازش گرفتند. اعضای نیروهای دفاعی نیز کسانی هستند که اعضای خانواده یا دوستانشان را بخاطر کایجوها از دست داده اند. دکتر اوندا در جایی به یکی از نیروها می گوید که خانواده همه چیز است و به او توصیه می کند برود و با خانواده اش وقت بگذراند. حتی می گوید کایجوها هم برای خانواده خود ارزش زیادی قائل هستند و از همین مسئله استفاده می کند تا جزیره کایجوها را کشف کند. در ابتدای انیمیشن هم شاهدیم که یک کایجو چقدر زحمت می کشد و حتی کشته می شود(ظاهرا) تا تخمش را نجات دهد.
لازم به ذکر است که در انیمیشن ایرانی بچه زرنگ هم این سوال صراحتا مطرح شد. اینکه اگر یک ابرقهرمان به کمک نیاز پیدا کند باید به چه کسی مراجعه کند؟ پاسخ این سوال هم در انیمیشن به شکل زیبایی داده شد(اینجا).
بدون شخصیت منفی
در انیمیشن اولترامن ما هیچ شخصیت منفی نداریم. کایجوها که باید زنده بمانند و فقط از محیط خود خارج شده اند. دکتر اوندا هم که نیتش خیر است و بخاطر کشته شدگان حملات کایجوها و خانواده اش می جنگد و اصلا آدم بدی نیست. پس ما هیچ شخصیت منفی در اثر نداریم. این هم می تواند نقطه قوت اثر باشد هم می تواند نقطه ضعف اثر باشد. نبود یک شخصیت منفی کاریزماتیک و درجه یک که مخاطب تشنه شکست خوردنش باشد، قاعدتا یک نقطه ضعف در داستانی ابرقهرمانی محسوب می شود.
از طرفی نبود یک شخصیت منفی و خاکستری بودن همه شخصیت ها یک ایده خلاقانه و جالب محسوب می شود و باعث می شود تا ما به جای اینکه بر اساس اشخاص موضع خود را مشخص کنیم، بر اساس عقاید موضع گیری کنیم. موضع اینگونه مشخص می شود که آیا کایجوها باید کشته شوند یا نه؟ این موضع گیری هیچ هدایتی در داستان ندارد و خود مخاطب باید موضع گیری کند. چراکه هیچ دلیل محکمه پسندی توسط انیمیشن اولترامن برای زنده نگه داشتن یا حتی کشتن کایجوها، ارائه داده نمی شود.
دوران پرتلاطم بچه داری
چیزی که باعث بلوغ شخصیت ساتو می شود، نگهداری از بچه کایجو است. طبق اکتشافات خانوم خبرنگار، ساتو تشنه توجه است. اما او که توجه میلیون ها نفر را به خود بخاطر بازی بیسبالش جلب کرده پس چرا هنوز تشنه است؟ ساتو از کودکی اولترامن را دوست داشته و ارتباط خوبی با پدرش داشته. بخاطر اینکه پدرش یکبار او را نجات داده، احساس دین هم به پدرش دارد. ساتو می خواهد نظر پدرش را جلب کند. تا زمانی که پدر ساتو به او توجه نکند و او توجه پدرش را حس نکند، سیر نمی شود.
ساتو در نگهداری از بچه به مشکل می خورد و به خانوم خبرنگار زنگ می زند. او می خواهد بداند که خانوم خبرنگار چطوری هم کار می کند هم نقش مادرانه ایفا می کند. راهنمایی هایی که وی ارائه می دهد، از زیباترین دیالوگ هایی هستند که می توان در مورد فرزندآوری و بچه داری از دهان دنیای سینما خارج شود. مخصوصا این مفهوم که “بچه ها دنیای ما را عوض می کنند و به ما چیزهای زیادی می آموزند”.
ساتو روش بچه داری اش را عوض می کند. تا پیش از این فقط می خواست بچه را تر و خشک کند، اما پس از آن به فکر این می افتد که نگاهش را عوض کند. بچه داری یک وظیفه هست، اما یک زجر نیست. او بچه داری را به عنوان یک وظیفه زجرآور می دید که باید آن را گذراند و روزی از شرش خلاص شد(شاید شبیه نگاهی که به ابرقهرمان شدن داشت). اما در ادامه لذت های بچه داری و بزرگ کردن یک بچه برایش نمایان شد. او تصمیم گرفت تا بچه کایجو را تربیت کند و به جای نگهداری از او، از بچه کایجو “مراقبت” کند. دیدگاه او که به این مسئله تغییر کرد، دنیای او تغییر کرد و این نقطه عطفی در زندگی ساتو شد. چراکه پس از آن زندگی اش به سمت تعادل حرکت کرد.
شاید بچه ساتو یک هیولا باشد و در این انیمیشن ازدواج نکرده باشد، اما چیزی که از او منعکس می شود، مفهومی ارزشمند در راستای نمایش یک خانواده سالم است.
بمب اتم و تولد ژانر کایجو
شکی در این قضیه وجود ندارد که مادر ژانر کایجو گودزیلا است. حتی اگر منشاء و تولد کایجو را فلیم گودزیلا 1954 ندانیم، حداقل می توانیم آن را مهم ترین نقطه عطف این ژانر حساب کنیم. از نظر فیلم گودزیلا و بسیاری دیگر از فیلم های کایجو، کایجوها بخاطر تشعشعات رادیواکتیو به وجود آمدند. در بسیاری از آثار کایجو، کایجوها یا موجودات باستانی هستند یا از فضا به زمین آمده اند. اما در فیلمی مثل گودزیلا 1954، یک موجود ماقبل تاریخ، بخاطر تشعشعات رادیو اکتیو تبدیل به یک هیولای عظیم الجثه شده. در برخی از آثار کایجو هم موجودات عظیم الجثه نه باستانی هستند نه فضایی، مثل گودزیلا 1998 که گودزیلا یک موجود معمولی بوده که بخاطر تشعشعات رادیواکتیو تبدیل به کایجو شده.
پس در کل کایجوها یا وجود داشته اند و موجودات باستانی بوده اند، یا فضایی هستند، یا بخاطر تشعشعات هسته ای به وجود آمده اند، یا موجودات باستانی هستند که بخاطر تشعشعات هسته ای به موجوداتی عظیم الجثه تبدیل شده اند. در کل ردپای بمب اتم را در به وجود آمدن کایجوها به هیچ عنوان نمی توان کتمان کرد.
بمب اتم بلایی بشری و غیر انسانی بود که بر سر ژاپن نازل شد. کایجوها نیز از ژاپن متولد شدند و بهانه تولدشان همین بلای بشری است. اولترامن هم در ژاپن اتفاق می افتد و بستر دائما مناسبی برای انیمیشن ها و فیلم های کایجو است. این قضیه اثبات می کند که بمب اتم چیزی فراتر از یک واقعه جنگی بوده است. بمب اتم فقط از ژاپنی ها تلفات نگرفت، بلکه تاثیر عمیق و وسیعی حتی روی هنر ژاپن گذاشت. مشخص است که وقتی اثرات بمب اتم قرار است تا 7 نسل در ژاپنی ها دیده شود، این بلای بشری حالاحالاها و شاید هیچوقت از ذهن آنها پاک نشود. بمب اتم کمر ژاپن را خم کرد و ژاپنی ها را از ملتی تسلیم ناپذیر، به ملتی سرشکسته تبدیل کرد. ملتی که آوازه نظام های کارمندی و کارگری برده مانندش، زبانزد دنیاست.
احتمالا به همین دلیل است که آثاری همچون اولترامن سعی در احیای روح از دست رفته ژاپنی دارند. شاید این آثار بخواهند با اتکا به کایجوها و ذات مرتبط با بمب اتمشان و شکست دادن کایجوها به کمک یک ابرقهرمان، ضربه روحی سنگینی که به ملت ژاپن وارد شده را درمان کنند. البته که برای اینکار خیلی دیر شده. زیرا ژاپنی ها بمب اتم را پذیرفته اند و باور کردند که این بلا سرنوشتشان بوده. حتی در همین انیمیشن هم می بینیم که گفته می شود کایجوها نباید کشته شوند و وجودشان لازم است. مثل حرف هایی که ژاپنی ها می زنند و متصور هستند بمب اتم لازم بود تا جنگ جهانی به اتمام برسد.
این نکته هم حائز توجه است که ژانر کایجو از ابتدای تولد با ژانر علمی تخیلی درآمیخته شده بوده. در انیمیشن اولترامن هم با اینکه خیلی به بُعد علمی ساتو یا خانواده او اشاره نمی شود، شاهدیم که از تکنولوژی های پیشرفته استفاده می کنند و نیروی دفاعی توکیو هم تکنولوژی و تجهیزات فوق پیشرفته دارد.
جمعبندی و نتیجه گیری از اولترامن
انیمیشن اولترامن یک اثر ابرقهرمانی نرمال محسوب می شود. بچه ها هم می توانند پای این انیمیشن بنشینند و لذت ببرند. تقریبا می شود گفت مورد محتوایی مخربی در اثر وجود ندارد. حتی درگیری ها و اکشن داستان با موارد خشنی مثل کشتن، خونریزی و موارد مشابه همراه نیست.
از طرفی شاهد انواع پیام های مثبت اثر در راستای احیای خانواده هستیم. شمایل بچه کایجو داخل اثر نیز به حیوان خانگی شباهتی ندارد(چون رفتارش بیشتر شبیه بچه انسان است تا حیواناتی مثل سگ و گربه) و این انیمیشن را نمی توان مروج نگهداری از حیوانات خانگی دانست. دنیای اولترامن بسیار وسیع است اما بیایید تا از همین انیمیشن لذت ببریم و از طراحی و روایت جذاب آن استفاده کنیم.
بچه کایجو میتونه جزء کودکان انیمیشنیای باشه که حوصلهی مخاطب رو سر نمیبرن که هیچ نصف بیشتر جذابیت اثر رو به دوش میکشن. معمولا تصویر بچههای کوچیک در فیلمها و انیمیشنها یک حالت اعصابخردکن مثلا طنزآمیزی داره که به شخصه برای من که اصلا خندهدار نیست.
بچه کایجو میتونه جزء کودکان انیمیشنیای باشه که حوصلهی مخاطب رو سر نمیبرن که هیچ نصف بیشتر جذابیت اثر رو به دوش میکشن. معمولا تصویر بچههای کوچیک در فیلمها و انیمیشنها یک حالت اعصابخردکن مثلا طنزآمیزی داره که به شخصه برای من که اصلا خندهدار نیست.