نقد و رمزگشایی The Lighthouse 2019 (فانوس دریایی)
از هم این رو فانوس دریایی برداشت های فراتر از واقع دارد و همچنین جوان تازه کاری که در شرایط سخت جزیره، دچار همان مالیخولیا شده و......
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
تریلر اثر
فیلم “فانوس دریایی”، دومین ساخته بلند سینمایی “رابرت ایگرز” پس از فیلم “جادوگر” است که 4 سال پیش ساخته بود و به عنوان یک فیلمساز تازه کار، نظرات بسیاری را به خود جلب کرد و در لیستهای متعددی از برگزیدگان انجمنهای نقد و دیگر منتخبین فصل جوایز قرار گرفت.
اما امسال فیلم “فانوس دریایی” موفقیت بیشتری را برای رابرت ایگرز رقم زده و 71 مورد نامزدی و جایزه برایش تا اینجای فصل جوایز 2019 ثبت کرده از جمله 5 کاندیدایی جوایز فیلمهای مستقل و حضور در لیست برگزیدگان انجمنهای نقد فیلم از لس آنجلس و سانفرانسیسکو و اوکلاهما و سنت لوییس تا واشنگتن و لاس وگاس و هوستن و دیترویت و شیکاگو و تا لندن و تورنتو.
خلاصه داستان:
افراییم وینزلو (رابرت پتینسون) جوانی جویای کار برای درآمد بیشتر راهی جزیره ای دور دست در نیوانگلند شده تا برای مدت یکماه همراه یک کهنه کار به نام “توماس ویک” (ویلم_دافو) به نگهبانی از یک فانوس دریایی بپردازد. “ویک” حکم رییس “افراییم” را دارد
و مرتبا دستور میدهد که او بایستی کارهای دشوار محل فانوس مثل سابیدن و روغن کاری دستگاهها و مرتب نمودن انبارهای مختلف آن و همچنین تامین سوخت و روشن نگه داشتن مشعل فانوس را در شرایط بسیار بد آب و هوایی انجام دهد.
اما این تنها توماس ویک است که حق دارد به محل فانوس وارد شود. محلی اسرار آمیز که به نظر می رسد، ویک در آن تحت تاثیر نیرویی خاص قرار میگیرد.
او باورهای عجیب و غریبی دارد از جمله این که نباید به مرغان دریایی آسیب رساند چرا که موجب نفرین آنها و گرفتاری در طلسمشان خواهند شد. ویک اظهار میدارد که دستیار قبلی.اش به دلیل برخی توهمات درمورد پری دریایی و امثال آن دچار مرگ شد.
گذشت زمان و کار سخت، افراییم را هم دچار توهمات میکند، خصوصا که با فرارسیدن 4 هفته و پایان ماموریت او، به علت طوفان نه کسی برای بردنشان میآید
و نه آذوقه برایشان میآورند. از این پس نگهبانی فانوس دریایی میان ویک و وینزلو با فراز و نشیبهای سخت و دوئل مانندی میگذرد.فیلم “فانوس دریایی” با فیلمبرداری سیاه و سفید و تکیه بر صداها و افکت های فرامتنی و کاراکترهای محدود و کادر 1 به 1/19(کادر کلاسیک)، در نگاه نخست،
فیلمهای اینگمار برگمان و آندری تارکوفسکی را به ذهن تماشاگر حرفهای سینما متبادر میسازد. فیلم هایی مانند:”سکوت”،” نور زمستانی”،”پرسونا” از برگمان یا “استاکر” از تارکوفسکی.
یک فانوس دریایی در جزیرهای دور افتاده با تکیه بر جزییات و نماهای دقیق و بازیهای تاثیر گذار از هر دو بازیگر فیلم، عرصهای جدید برای سینما در این روزهای پر زرق و برق دکورها و لباسها و موسیقیهای آزار دهنده و افکتهای میخکوب کننده و غوغای جلوههای ویژه به نظر میرسد.
آن چه قبلا نیز در فیلم “جادوگر” توسط همین کارگردان نیز تجربه شده بود. ایجاد تعلیق با یک فانوس دریایی که یکی از کاراکترها آن را ملک شخصی خود دانسته و به دیگری حتی اجازه نگاه کردن نمیدهد
در نقطهای از اقیانوس که اصلا کشتی یا دریاپیمایی عبور نمیکند، فیلم را فراتر از داستان رواییاش میبرد. اما همه اینها فقط تا نیمه فیلم جاری و ساری است. در واقع فیلم با تمام شدن 4 هفته ماموریت افراییم وینزلو، خود نیز به پایان می رسد
و همه رشتههایی که تا اینجا فیلمساز ریسیده بود را به تدریج با دست خود پنبه میکند. فیلم از این پس وارد یک دنیای شبه مالیخولیایی میشود.
کابوسها و رویاها و توهمات افراییم که در نیمه اول هم نشانههایی از آن رویت شده بود، درگیریها و بالا و پایین شدنها و سرخوشیها و تلخیهای رابطه افراییم وینزلو و توماس ویک که در ابتدا فیلمهایی مانند “جهنم در اقیانوس آرام” (جان بورمن) در سال 1968 یا “سرزمین بی طرف” (دنیس تانویچ) در سال 2001 را تداعی می کند
ولی از فرط تکرار برخی فراز و نشیبها که برای تماشاگر خسته کننده میشود، به فیلمهای مالیخولیایی لارس فن تریه به خصوص “ضد مسیح” شبیه میشود، خصوصا که در آن فیلم هم ویلم دافو، نقش آزار دهندهای مانند همین فیلم را داشت.
از کلیت فیلم و شخصیتهای آن و همچنین مکان و قضیه پری دریایی و فانوس و جزیره دور افتاده و جملاتی که توماس ویک از اساطیر یونانی نقل میکند و دهها برداشت مختلف میتوان داشت
و انواع و اقسام تعابیر و تفاسیر و تحلیلها را می توان به آن چسباند و معانی مختلف و بعضا بسیار متفاوت را به عنوان مفاهیم نمادهای داستان به فیلم بخیه زد اما در واقع هیچ کدام از این معانی و مفاهیم و تعابیر شخصی از فیلم مستفاد نمیشود.
فیلم ورای داستان چند خطی، جز نماها و جملاتی پراکنده و بی ربط، سرنخی و کلیدی برای تعبیر و تفسیر فرامتنی ارائه نمی کند. از این جا هر تعبیر و تفسیری که می شود، تنها برداشت های شخصی تماشاگران و مخاطبین است
که به جای خود محترم بوده ولی ربطی به اصل فیلم ندارد. به نظر می رسد که دوران نمادگرایی جدای از قصه یا تئوری اصلی فیلم و تعابیری که همراه فیلمساز به فیلم الصاق می شود،
دیری است که سپری شده و درواقع فیلم ها، وقتی فیلم هستند که خود ببویند نه آنکه فیلمساز یا منتقد و یا برداشت های شخصی بگوید.
تنها موضوع مشخص فیلم که به روشنی بیان می شود، ظاهرا دریانوردی کهنه کار است که مانند لانگ جان سیلور “جزیره گنج”، براثر زندگی طولانی دور از مردم در جزیره ای دورافتاده به قول همکارش افراییم، دیگر از آدمیت افتاده و در افکار و توهمات خود غوطه ور است.
از همین رو هم از فانوس دریایی برداشت های فراتر از واقع دارد و همچنین جوان تازه کاری که در شرایط سخت جزیره، دچار همان مالیخولیا شده و برای رسیدن به چراغ آن فانوس دریایی، با خشونت تمام، دست به قتل توماس ویک می زند و وقتی به فانوس می رسد، فریادهای عجیب و غریبی کشیده و سپس توسط مرغان دریایی خورده می شود.
به نظر می رسد که هم توماس ویک و هم افراییم در چراغ آن فانوس دریایی، خود و اعمال و گذشته خود را می بینند مثل فیلم به یاد ماندنی “سیاره ممنوع” از فرد ویلکاکس در سال 1956 که افراد گرفتار شده در آن سیاره دور افتاده از موجودی ناشناخته وحشت داشتند.
موجودی که در واقع تجسم ذهنیات شخصیت اصلی فیلم به نام دکتر موربیوس بود یا فیلم”سولاریس” ساخته آندری تارکوفسکی که اعمال و وجدان هر یک از اعضای ایستگاه سولاریس به صورت موجودی بر آنها ظهور میکند.
شاید اشارهای هم که توماس ویک در آخرین لحظات عمرش به پرومته می کند(همان اسطوره ای که آتش را از زئوس دزدید و به انسان داد
و از همین روی برای تنبیه به زنجیر کشیده شد و هر روز عقابی جگرش را می خورد) تا اندازه ای سکانس آخر فیلم را توجیه کند. پرومته منجی انسان شد و بعدا هرکول منجی پرومته شد. اشاره به اسطورههای شرک آمیز یونان باستان و نتیجه گیری از آنها برای نمایش سرنوشت محتوم و تراژدی بشر امروز از نکاتی است
که برخی فیلم های ایدئولوژیک هالیوود، مکرر به آن پرداخته اند. فیلم هایی که برای آن سرنوشت و این تراژدی، نسخه های خاص و آشنای همیشگی و منجی هایی همچون پرومته و هرکول را پیچیده اند. خصوصا که تهیه کننده فیلم آرنون میلچان و کمپانی اش، “ریجنسی” است.
همان آرنون میلچان اسراییلی که از سوی شیمون پرز (رییس سابق رژیم صهیونیستی) به خاطر فراهم آوردن زمینه های ساخت سلاح های هسته ای برای این رژیم، “پسر خوب اسراییل” خوانده شد. آرنون میلچان و کمپانی “ریجنسی” امسال و در فصل جوایز، فیلم های متعددی برای دریافت جایزه دارند،
از جمله : “زنان کوچک”، “به سوی ستارگان” و همین فیلم “فانوس دریایی” که همه آنها برگزیده و نامزد دریافت جوایز بسیاری شده اند. حالا معلوم نیست با وجود تهیه کنندگی کمپانی ریجنسی و توزیع فیلم از سوی کمپانی اصلی یونیورسال، چگونه فیلم “فانوس دریایی” برای جوایز فیلم های مستقل هم نامزد دریافت پنج جایزه شده است!
مگر مفهوم استقلال فیلم های آمریکایی این نیست که حداقل توسط کمپانی های اصلی هالیوود تولید نشده نباشند
تنها چیزی که منتقد در نقد فیلم بهش اشاره کرد؛ پز فیلم دیدناش رو داد
هیچ گره ای رو از پیچیدگی های فیلم باز نکرد
نه تنها رمزگشایی نکرد که به رمز فیلم یه چند تا کاراکتر اضافه کرد
و برای کسانی که فیلم رو ندیدن کاملا اسپویلش کرد
آفرین جناب منتقد، خیلی تاثیرگذار بود
براوو
کاملا باهات موافقم .
دقیقا فقط خواست فیلمایی که دیده به رخ بکشه.
در واقع این فیلم برمیگرده به اسطوره های یونان باستان .
این همه نماد و اسطوره رونگارنده رها کرد و فقط به قیاس با نام سایر فیلمها پرداخته
رمز گشایی در واقع تنها عنصری بود که بهش پرداخته نشد!!
رمزنشانی نه رمز گشایی
برای این مسئله که یه مسئله تخصصیه سایت های زیادی فعالیت کردن که ما خواستند نون اونها رو آجر نکنند و برای فرامتن اش که محتوای نمادین اش بر پایه همان ساخته شده و مهم تره یعنی معانی که فیلم در بطن خودش داره وقت گذاشتن
رمزگشایی های قبل از تو سوءتفاهم بود 😂