تاریخ ناگفته و پنهان ابرقهرمان ها
شاید تا به حال مطالب زیادی در مورد تاریخچه پیدایش داستان های مصور در غرب خوانده و یا شنیده باشید که اولین داستان مصور تاریخ “ماجراهای اُبادیا اُلدباک” نام داشته و برای اولین بار در سال ۱۸۳۷ به چند زبان مختلف اروپایی چاپ شده، تنها بخشی از تاریخ مشخص و پیدای این هنر-صنعت مهم است که مدام برای عموم جامعه جهانی روایت می شود و قسمت مهمی از آن، همچنان به صورت پنهان و مخفی باقی مانده یا لااقل کسی تمایل چندانی به روایت و شرح آن ندارد! اینکه ابرقهرمان های فرا ملی آمریکایی از چه تاریخی و چگونه پرچمدار جریان سازی و تهاجم فرهنگی غرب شدند و پس از آن چگونه این تهاجم موجب پیدایش جریان های متقابل و پدافندی (و حتی آفندی) شرقی در این هنر-صنعت عظیم شد، از موضوع هایی هستند که کمتر درباره آن صحبت شده است. به همین دلیل، برای پرده برداری از این راز، باید سفری در تاریخ داشت و به مرور وقایع سپتامبر سال 1939 تا آگوست سال 1945 و ماجراهای پس از آن پرداخت.
در ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ در ساعت ۴:۴۵ بامداد، آلمان نازی به لهستان حمله کرد. از آنجا که فرانسه و بریتانیا، قراردادهای تضمین امنیتی با لهستان داشتند، طبق تعهدات خود در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ در اقدامی از قبل هماهنگ شده، به آلمان نازی اعلان جنگ دادند و در اولین اقدام نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا و نیروی دریایی فرانسه به محاصره دریایی آلمان اقدام کردند.
در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از آنکه شوروی موفق به امضای تفاهمنامه آتش بس با ژاپن در خلال حمله ژاپن به شوروی و مغولستان شد، به لهستان حمله کرد و نیمه شرقی آن را که پیش از آن در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبنتروپ با آلمان نازی بر سر آن به توافق رسیده بود را اشغال کرد.
لیتوانی و اسلواکی که در این حمله با آلمان نازی و شوروی همکاری داشتند نیز بخش کوچکی از خاک لهستان را بدست آوردند. در پی حمله شوروی به لهستان و همکاری آن کشور با آلمان نازی، انگلستان و فرانسه هیچ واکنشی به این سیاست شوروی نشان ندادند.
پس از حمله به لهستان، شوروی به کشورهای شمال اروپا حمله کرد و در این رشته جنگها در نوامبر ۱۹۳۹ با فنلاند وارد نبرد شد. انگلستان و فرانسه در پاسخ به این سیاست شوروی این کشور را از جامعه ملل اخراج کردند.
در غرب اروپا، انگلستان و فرانسه عملاً نتوانستند هیچ عملیات مطلوبی علیه نیروهای آلمان نازی انجام دهند. بنابراین به محاصره دریایی این کشور ادامه دادند. فرانسویهای تا عمق کمی در مرزهای غربی آلمان پیشروی کردند، اما از آنجا که استراتژی نظامی فرانسه بر اساس دیوار دفاعی ماژینو بود، پیشروی را متوقف کردند. چنین حرکتی باعث شد تا آلمانیها بتوانند با آسودگی خاطر قسمت عمده نیروی نظامی را روی لهستان متمرکز کنند. از طرف دیگر، پیمان اقتصادی آلمان نازی و شوروی باعث شد تا آلمان بتواند از طریق شوروی نیازهای اولیه خود را تأمین کند.
متفقین از سوئد، سنگ آهن خود را تهیه میکردند و آهن در جنگ نقش پررنگی داشت بنا بر این، آلمان نازی در آوریل ۱۹۴۰ به دانمارک و نروژ حمله کرد. با اشغال این دو کشور، آلمان نازی هم از انتقال سنگ آهن از سوئد به انگلستان جلوگیری کرد و هم نفوذ خود در شمال اروپا را گسترش داد. در طرف دیگر، انگلستان ایسلند را اشغال کرد تا بتواند از آن به عنوان یک پایگاه دریایی برای مقابله با دور زدن ناوگان دریاییاش استفاده کند.
ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر میبرد، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع این کشور چرخ صنایع خود را در مسیر تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند. به طوری که در طول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاحهای آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک در جنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد.
از آنجا که کشورهای اروپایی مانند بریتانیا و شوروی با محدودیت منابع ارزی و طلا برای خرید اسلحه از آمریکا روبرو بودند، با تلاش های دیپلماتیک چرچیل، دولت روزولت، رئیس جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرده بود، در ۱۱ مارچ ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (The Lend Lease Act) به تصویب رسانید.
طبق این قانون، آمریکا می توانست تسلیحات و یا تجهیزات پشتیبانی را به صورت وام یا اجاره در اختیار دولت های متفق قرار دهد و پس از پایان جنگ، آن ها را پس بگیرد. روزولت استدلال کرده بود که وقتی خانه همسایه آتش گرفته، می توان شلنگ آتش نشانی را به او امانت داد. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان نازی به روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش آلمان به سمت مسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه علیه تجاوز آلمان نازی، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا با روزولت در عرشه کشتی “شاهزاده ولز” ملاقات کرد و ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روسها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت.
چرچیل از ایجاد مزاحمت زیردریاییهای آلمانی برای کشتیهای تجاری آمریکا برای تشویق آمریکا به پیوستن به متفقین استفاده زیادی کرد. واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود، به بندر “پرل هاربور” در هاوایی و خسارت سنگین نیروی دریایی آمریکا مستقر در این جزیره، باعث شد تا آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ دهد و ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و درگیری از محدوده اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.
در کشاکش همین بحران عظیم جهانی بود که آمریکا دشمن جدید و قدرتمندی را در مقابل دید. این دشمن جدید، کشور ژاپن بود که
با حمله به آمریکا، پای او را به جنگ باز کرد.
بدین ترتیب آمریکا با کینه ای عمیق از اقدام تجاوزکارانه ژاپن به خاک خود، جنگی تمام عیار در همه ابعاد را علیه این کشور آغاز نمود. اما ژاپن کشوری نبود که به این راحتی تن به شکست دهد. از همین رو جنگ فرهنگی در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفت و در این راستا کمپانی های تولید کننده فیلم و حتی داستان های مصور هم پا به میدان نبرد گذاشتند و در آگوست سال 1942 اولین داستان مصور با موضوع حضور یک ابرقهرمان آمریکایی در جنگ جهانی تولید شد!
روی جلد این کتاب، تصویری از سوپرمن در حالیکه در یک دست آدولف هیتلر (مسبب جنگ) و در دست دیگرش هیروهیتو (امپراطور وقت ژاپن) را نگه داشته و قصد داشت تا آن ها را از جو به بیرون پرتاب کند، نقش بسته بود! این اولین تهاجم جدی فرهنگی آمریکا به دو کشور ژاپن و آلمان محسوب می شد که در آن یک ابرقهرمان نقشی کلیدی را ایفا می نمود.
دو سال بعد در اقدامی مشابه، تصویر سوپرمن در حالیکه نمایندگانی از نیروی زمینی، دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا را مشایعت می نمود و آن ها را سوپرمن خود (قهرمان واقعی) خطاب می کرد، روی جلد یکی از مجلات به چاپ رسید. اما همکاری داوطلبانه در پروژه تهاجم فرهنگی (و ایجاد جو مثبت داخلی) دولت با استقبال عمومی همه تولیدکنندگان داخلی آمریکا مواجه نشد و در همین زمان هم تعدادی از طراحان شرکت هایی مانند DC بودند که از مشارکت ابرقهرمان های خود در پروسه جنگ ممانعت می کردند و موضعی کاملاً انفعالی داشتند.
اما فشارهای وارده از طرف دولت و اعمال قانون های محدود کننده نظارتی، سرانجام بر روند کاری این شرکت ها هم تأثیر گذاشت و شخصیت های ابرقهرمان دست پرورده آن ها هم به طور غیر مستقیم در جنگ شرکت داده شدند. به عنوان مثال، شخصیت Wonder Woman در یکی از سری داستان های خود، در نقش یک پرستار نظامی در جریان جنگ جهانی شرکت کرد. چندی بعد، شرکت DC به سفارش دولت آمریکا، داستان مصوری از سری داستان های سوپرمن با عنوان How Superman Would End the War را منتشر کرد که این عمل موجب شکل گیری موج جدیدی از داستان های مصور جنگی در آمریکا شد.
دیگر همه تولیدکنندگان داستان های مصور، نه به منظور دستیابی به اهداف اقتصادی، بلکه با نیت حمایت معنوی از سربازان درگیر در جنگ، خود را موظف به تولید داستان های ابرقهرمانی با سوژه های جنگ جهانی می کردند و در این بین، نوک پیکان هجمه فرهنگی به سمت دو کشور آلمان و ژاپن هدف گرفته شده بود!
با رونق داستان های ابرقهرمانی حول محور جنگ جهانی، کم کم این حس به وجود آمد که تقابل ابرقهرمان های دارای نیروهای مافوق بشری با سربازان عادی دشمن نمی تواند آنطور که باید و شاید بر روحیه مردم تأثیرگذار باشد و نیاز است تا از شخصیت هایی همتای سربازان عادی و فاقد نیروهای فرابشری بهره گرفته شود. از همین رو بود که نقش شخصیت هایی مانند Batman و Robin در داستان های جنگ جهانی بسیار پررنگ شد و شخصیت Captain America خلق شد.
آن ها بجای نیروهای مافوق بشری فقط از تجهیزات پیشرفته در جنگ بهره می بردند و دیگر از قدرت های ماورایی خبری نبود. خلق شخصیت هایی که بیشتر قدرت خود را مدیون استفاده از ابزارهای پیشرفته بودند تا قدرت های ماورایی و دامن زدن به قدرت تجهیزاتی آن ها، از تمهیدات مهم شرکت های تولید کننده داستان های مصور در آن سال ها به حساب می آمد که در راستای باورپذیری شخصیت های ابرقهرمان حاضر در جنگ جهانی نقش بسیار موثری هم داشت.
با گذشت زمان، به مرور ابرقهرمان های تکنولوژیک جای خود را در میان طرفداران داستان های مصور باز نمودند و جلد مجلات را به تسخیر خود درآوردند. به عنوان نمونه بارز این مجلات، می توان به تصویر Captain America روی جلد یکی از نشریات آن روزها اشاره کرد که در آن با مشت به صورت هیتلر کوبیده بود (این تصویر تقلیدی از تصویر جلد نشریه ای بود که در آن شخصیت سوپرمن به صورت هیتلر مشت کوبیده بود) و کاربردی پروپاگاندایی داشت.
استقبال کم نظیر مردم از اینگونه داستان ها، چنان بالا بود که شرکت DC تصمیم گرفت تا با خلق داستانی جدید، سوپرمن را هم در چالشی بدون قدرت های مافوق بشری خود قرار دهد. اما موضوع دیگری که باید از طرف دولت آمریکا در زمان جنگ مد نظر قرار می گرفت و به آن توجه ویژه ای می شد، تراژدی زنان بیوه ای بود که در طول جنگ همسران خود را از دست می دادند و اوضاع آن ها موجب تضعیف همسران سایر رزمنده ها می شد. پس دولت تصمیم گرفت تا یکبار دیگر با کمک ابرقهرمان های خود در نقش منجی ظاهر شده و برای این معضل هم راه حلی بیابد. اینجا بود که با هدایت مستقیم دولت، زندگی خصوصی برخی از شخصیت های محبوب داستان های مصور دچار تغییر شد و بحث خانواده در محوریت کار طراحان داستان های مصور قرار گرفت. ورود به حیطه زندگی خصوصی ابرقهرمان هایی که در جنگ جهانی حضور داشتند و ارائه تصاویر امیدوار کننده از وضعیت همسران و فرزندان آن ها، از جمله اقداماتی بودند که در این زمان شکل گرفتند.
اما همه تمهیدات روانی و فرهنگی دولت آمریکا علیه دشمن، به تولید داستان های مصور برای خوراک داخلی کشور خلاصه نشد و به منظور تضعیف روحیه حریف، ارسال این داستان ها به کشورهای دشمن، علی الخصوص ژاپن در دستور کار قرار گرفت.
با ورود داستان مصور ابرقهرمانی به ژاپن و نمایش شکست سربازان ژاپنی به دست ابرقهرمان های آمریکایی، مسئولین بخش تبلیغات و فرهنگ ژاپن تصمیم به مقابله به مثل گرفتند و در اقدامی هوشمندانه از تمامی اساتیدی که در زمینه طراحی و نقاشی مشغول به فعالیت بودند، دعوت به عمل آوردند تا برای مقابله با این تهاجم فرهنگی چاره ای بیندیشند. بدین ترتیب بود که کم کم جرقه های اولیه شکل گیری Manga در ژاپن شکل گرفت و سرانجام در سال 1950 اولین مجلات آن تولید شدند.
در این سال ها که ژاپن دوران سخت و مشقت بار پس از جنگ جهانی را طی می کرد، بیشتر تمرکز مجلات Manga بر فاکتورهای سنتی و تاریخی مردم ژاپن قرار داده شده بود و چندان از ابرقهرمان ها به سبک غربی خبری نبود. اکثر شخصیت های این داستان ها را سامورایی ها و یا افراد خیرخواهی تشکیل می دادند که بیشتر به دنبال عدالتخواهی و روحیه بخشی به دیگران بودند.
به مرور و با عبور ژاپن از دوران سخت پس از جنگ، کم کم فضای حاکم بر Mangaها هم دستخوش تغییر شدند و مباحث اجتماعی و فرهنگی، جای خود را به ابرقهرمان های خیالی دادند. ابرقهرمان هایی که حالا خود را برای جنگ با رغیبان غربی آماده می کردند و قصد داشتند به تلافی اشغال کشورشان، بر ذهن ها و قلب های دشمن حکومت کنند. بدین ترتیب، به مرور پای Mangaهای ژاپنی به آمریکا و سایر کشورهای غربی باز شدند و خیلی زود توانستند در دل علاقه مندان به داستان های مصور جایی برای خود باز کنند.
در واقع ژاپن اشغال کشورش را با این کار تلافی نمود و ابرقهرمان های خود را به رقیب و جایگزینی برای ابرقهرمان های دشمن تبدیل نمود، به گونه ای که امروزه تعداد طرفداران Manga در کشورهای غربی، خصوصاً آمریکا به مراتب بیشتر از سایر نقاط دنیا محسوب می شود و این امر، حاصل جنگ نرم و حساب شده دولت ژاپن علیه دشمن خود است.
این موضوع حتی در مورد بازی های رایانه ای ژاپنی و محبوبیت آن ها در میان غربی ها هم مثال زدنی است. ساخت بازی هایی نظیر Metal Gear Solid با محوریت نقد جنگ ها و سیاست های کشور آمریکا، هنوز هم بخشی از همین پروژه تهاجم نرم کشور ژاپن به آمریکا و غرب محسوب می شود که با ورود Manga آغاز و همچنان این روند ادامه دارد. بازی ای که علی رقم تخریب چهره آمریکا، از این کشور جایزه دریافت کرده و درصدر جدول پرفروش های آن قرار دارد!
هنوز هم با گذشت سالیان سال از جنگ جهانی دوم، جنگی پنهان میان ابرقهرمان های متحدین و متفقین در حال وقوع است و سال هاست که تاریخ ناگفته ابرقهرمان ها و نقش پیچیده و سازنده آن ها در تهاجم و تطمیع فرهنگی ملت ها، همچنان برای دولت ها کاربرد دارد و به عنوان برگی برنده از آن استفاده می شود.
چه جالب?????خیلی قشنگ می جنگن ،هم ژاپن و هم امریکا???
ان شاءالله روزی باشه که ماهم درمقابل امریکا سخت تر بایستیم☺اینده روشنه??
تریلر انتقام جویان جنگ ابدیت یا اونجرز۳یا۴ اما چیز دیگه ای میگه?،اتحاد بین ابرقهرمانان برای دشمن بزرگی مثل تانوس?خیلی عجیبه هرچند قسمت پایانیش ۲۰۱۹میاد??ولی خیلییییی کونجکاو شدم ببینم چه مفهمی می تونه داشته باشه ،بنظرم ،تانوس خیلی شبیه نماد اعوذ به الله… خداست?ولی یه جورایی هم شبیه ،پیامبرهاست یا امام زمان?خلاصه دیگه امریکا داره خیلی پرور می شه? که همچین چیز هایی رو می می سازه…?سایتتون عالیه ولی فعالیت کمه??????