بررسی و تحلیل بازی Lords of the Fallen 2014 (اربابان سقوط کرده)
به نام افسانهها، به کام اومانیست
بازي «لردز آف د فالن۱» قرار است در اواخر ماه اکتبر، در سبک اکشن آرپيجي۲ توسط استوديوي آلماني «دک ۱۳ اينترکتيو»۳ با همکاري «سيآي گيمز۴» و ناشري «اسکوئر انيکس۵» در اروپا و «بنداي نامکو گيمز۶» به بازار عرضه شود.
اين بازي (به گفته افرادي که دموهاي آن را بازي کرده اند) شديدا يادآور بازيهاي سري «دارک سولز۷» است، از تنظيمات کنترل بازي که يکسان است، تا ريتم و جريان مبارزهها که بازيکن را مجبور به حساب و زمانبندي حرکت ها (حمله، دفاع، جاخالي و…) ميکند. خود سازندگان بازيها هم با تأييد اين موضوع، (شباهت بازي به سري دارک سولز)، ميگويند که هدف آنها از ساخت بازي ايجاد يک تجربه جديد براي بازيکنان نبوده بلکه بيشتر ميخواستند بهترين تجربهها را در کنار هم گرد بياورند.
اولين تفاوت (که در بازخوردها و نقدها ديده ميشود) سرعت بالاتر بازي است، يعني ديگر مجبور نيستيد دشمنان را تک به تک بکشيد، بلکه مثلا ميتوانيد با دو دشمن همزمان درگير شويد.
جمع بندي نوشتههاي موجود در مورد داستان بازي «لردز آف د فالن» چنين چيزي را ميرساند که بازي در دنيايي اتفاق ميافتد که هيچ گناهي در آن فراموش نميشود. قهرمان بازي فردي است به اسم «هارکين۸» با صورتي پر از نشانهاي خالکوبي شده که هر کدام نماد يکي از گناههاي او هستند. فرمانروايان جهان سعي دارند تا بدي و پلشتي را از انسانها دور سازند و تا زمان انتشار بازي، معلوم نيست که اين چه معنياي مي تواند براي «هارکين» داشته باشد. وقتي يک خداي فراموش شده، ارتش خود را براي باز پسگيري دنيا از دست انسانهايي که او را سرنگون کرده بودند، گسيل ميدارد، «هارکين» (تنها کسي که توانايي مقابله با اين ارتش را دارد) از زندان به طور مشروط آزاد شده و فرصتي براي بدست آوردن آزادي دائم پيدا ميکند. حال بازيکن در نقش اين پروتاگونيست۹ با همراهي «کاسلو۱۰» (کسي که او را از زندان بيرون آورده است) بايد به قلمرويي که محل زندگي اهريمنان است بروند تا نقش منفي بازي را نابود کرده و بخشش را براي «هارکين» به ارمغان بياورند.
در دنيايي نابخشنده جايي که هيچ گناهي فراموش نميشود، هارکين يک مجرم محکوم شده، شانسي براي آزادي به او داده ميشود. درست در زماني که فرمانروايان زمين به يافتن راهي براي ناپديد کردن هر چيز شيطاني از انسانها بسيار نزديک شده بودند، ارتش خدا که در زمان بسيار قديم شکست خورده بود به حيطه انسانها حمله کرد. هارکين و مربياش کاسلو مامور توقف جنگ ميشوند.
هارکين در سفرش با دشمنان قدرتمندي مقابله ميکند. سپس قدرت واقعي اربابان روگار را درک ميکند. (اربابان روگار فرماندهان ارتش خداوند هستند)
در سايت رسمي بازي در بخش داستان بازي، اين سوال به صراحت مطرح شده است که “آيا خدا مي تواند دوباره انسانها را به بردگي بکشد؟ آيا نوع انسان واقعا ميتواند شيطان را پاک کند؟ آيا گناهان هارکين بخشيده خواهد شد؟”
نخستين و مهمترين مسئلهاي که ميشود درباره داستان بازي بيان داشت، سخن خود «هارکين» در تريلر اول بازي است که ميگويد “اي خداي سقوط کرده، آفريننده و نابودگر دنياها، سوگند من را بشنو؛ سوگند سرپيچي من را”.
زمينه کلي داستان بازي (خداياني که يکبار شکست خورده اند و حالا دوباره براي بازپسگيري دنيا آمدهاند) شايد استعارهاي باشد از شکست اصحاب کليسا پس از قرون وسطي از اومانيستها و دوباره برخاستن نداي خداوند در عصر حاضر و لزوم مبارزه با آن.
در متن تبليغ اين بازي به وضوح علائم شيطانپرستي نمايان است. اين که خداوند انسانها را به بردگي داشته است و اينکه او در زماني شکست خورده است و براي حکمراني دوباره بازگشته است و بايد با او مقابله کرد. اين که اربابان زمين در زمان بازي چه کساني هستند هنوز معلوم نيست و از طرفي در پايان متن، خدا با لفظ «اويل۱۱» (شيطان) در برابر انسانها ياد ميشود. همه و همه جاي سوال است که سازندگان بازي، از ساخت اين بازي به دنبال چه چيزي ميگردند و هدفشان از توليد اين بازي چيست؟