نقد و رمزگشایی فیلم The Fountain 2006 (چشمه) – پادکست تحلیل اثر اضافه شد!
ادای دین ارنوفسکی به کابالا
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
تحلیل جدید بصورت پادکست صوتی اضافه شد (در تاریخ 7 دی 97)
[button color=”red” size=”small” link=”http://www.mediafire.com/file/73msdk0ggzbixjb/199-The_fountain_%2528CinemaGap-Kian-Toktam-13970702%2529.mp3/file” icon=”” target=”true” nofollow=”false”]دانلود پادکست – 59 مگابایت – 1 ساعت و 4 دقیقه [/button]
تریلر The Fountain
قطعه نمونه از اثر
Clint Mansell – First Snow
.
Clint Mansell – Death Is The Road To Awe
[button color=”red” size=”small” link=”f1.discogs.vmusic.ir/dl/Score/Clint%20Mansell%20-%20The%20Fountain%20(2006).zip?hash=EgSOO4sZYgwq89m4PWyFUw&expires=1521937916″ icon=”” target=”true” nofollow=”false”]دانلود آلبوم اثر با کیفیت 320[/button]
[/box]
نقد و بررسی محتوای ظاهری فیلم سینمایی چشمه
فیلم سینمایی سرچشمه محصول 2006 ميلادي در آمریکا، سه داستان موازی درباره خاستگاه، زندگی و فرجام انسان است که در 500 سال گذشته، زمان حال و 500 سال آینده روایت میشود. در این فیلم نقطه اتکا داستان درختی کهنسال است که منشأ خلقت انسان به شمار میآید.
فیلم سینمایی سرچشمه
محصول 2006 امریکا
این درخت در هیبتی همانند “درخت جاودانگی در بهشت عدن” در داستان اول دیده میشود. توماس قهرمان داستان اول، شوالیهای اسپانیايی (با بازی هیو جکمن) است که قصد دارد درخت زندگی را برای ملکه خود بیابد. در داستان دوم درخت حیات درختی عجیب در آفریقاست که دکتر کرئو (با بازی همان هیو جکمن) قصد دارد از شیره آن برای درمان سرطان همسر محبوبش استفاده کند.
در داستان سوم تام (باز هم با بازی “هیو جکمن”) در حبابی افسانهای که درخت کهنسالی در آن وجود دارد، به سوی سحابی دوردستی در فضا در حرکت است. روح همسر تام در درون درخت است و تام امیدوار است بتواند با رسانیدن درخت به سحابی که در سخنان همسرش از آن تعبیر به بهشت و محل آرامش ارواح انسانها شده است، معشوق زندگیاش را به سکون و آرامش برساند.
درخت در فیلم سرچشمه
شاید ما با سه داستان موازی روبه رو هستیم، اما ثابت بودن بازیگران و ارتباطی که در طول داستان بین سه داستان وجود دارد (سکانسی که مرد داخل حباب به داستان شوالیه اسپانیایی وارد می شود) می توان فهمید که با تفاوت زمانی طرف نیستیم. بلکه با تفاوت در ابعاد طرف هستیم. ابعاد سه گانه انسان یعنی جسم، ذهن و روح. داستان شوالیه اسپانیایی بعد ذهن شخصیت اصلی را نشان می دهد. داستان مرد داخل حباب بعد روح او را نشان می دهد. و داستان درمان سرطان بعد جسم او را نشان می دهد.
داستان شوالیه اسپانیایی در مورد طمع ذهنی وی است. طمعی برای یافتن جاودانگی از درخت حیات. که به دلیل نداشتن عرفان و ظرفیت کافی باعث نابود شدن این هدف و خودش می شود. جالب است که درخت حیات در عرفان کابالا، درخت جاودانگی نام دارد و با استفاده از آن می توان جاودانه شد. مضمونی که در این فیلم شاهدش هستیم. البته برای رسیدن به این هدف ظرفیت و خودسازی لازم است که شخصیت اصلی از آن برخوردار نیست.
داستان شوالیه اسپانیایی را همسرش برای او نوشت. این نشان می دهد همسر وی از رویا ها و ذهنیت او آگاه بوده و اینگونه سرنوشتش را برایش تداعی کرده است تا مبادا دچارش شود.
داستان مرد داخل حباب که به سمت سحابی در حال مرگ در حال حرکت است داستان روح وی است. با برش هایی که در طول فیلم خورده می شود مشخص می شود که درخت داخل حباب همان همسر او است. خشک شدن درخت نشانه مرگ اوست. وی می خواند به سحابی برسد تا درخت را که همان همسرش است زنده کند یا شاید هم به آرامش برساند. در عقاید مایا ها بر این اعتقاد بودند که ارواح در این سحابی سکونت دارند. پس او رفته تا روح همسرش را بیابد و وی را در جسم بی جانش قرار دهد تا زنده شود.
در بعد جسم او بعد از مرگ همسرش خطی بر انگشتش خالکوبی کرد. در حباب او خط های زیادی بر روی دستش دارد. این نشان می دهد که از زمان مرگ همسرش تا انتهای فیلم از نظر روحی چقدر به این مرد سخت و طولانی گذشته. در نهایت روح خودش در درخت دمیده می شود و درخت جان می گیرد. چند برداشت می توان داشت. اول آنکه همسرش و او عملا یکی شده اند و مرگ هم نمی تواند این دو را از هم جدا کند. دوم آنکه ادامه دهنده راه همسرش باید باشد. سوم آنکه باید بپذیرد که مرگ بخشی از زندگی است و چرخه حیات بعدی با مرگ دیگر افراد رقم می خورد. چهارم آنکه او نیز مانند همسرش با فلسفه مرگ کنار آمد و توانست به کمالی برسد که درخت حیات را جانی دوباره بخشد. هر چهارتا محتمل هستند و حتی می توانند همگی با هم برداشت شوند.
داستان اصلی داستان دکتری است که سعی در درمان مرگ دارد. محرکه اش هم همسرش است. اما اتفاقاتی که در عالم روح و ذهن برایش رخ می دهد باعث می شود از این اندیشه دست بردارد. در نهایت نیز با کاشت دانه ای در بالای قبر همسرش اظهار می کند که هم عقیده و همسو با همسرش شده است. اتفاقات روحی و ذهنی که همسرش تداعی گر آنها بود و این زمینه را برایش فراهم کرده بود باعث این تغییر در درون تامی می شود.
نقد و بررسی محتوای باطنی فیلم سینمایی چشمه
آثاری چون Avatar جیمز کامرون، The Fountain آرنوفسکی، A Monster Calls و حتی The Tree of Life مالیک در واقع تبلیغی برای عرفان شرک آمیز کابالا (با محوریت درخت کابالا یا همان سفیروت) می باشند، تحلیل هر یک از این فیلم ها را می توانید در آینقد بخوانید.
در رابطه با فیلم Fountain یکی از مفاهیمی که در جریانهای دینی و شبهدینی مختلف جایگاه ویژه دارد، مفهوم درخت است. در قرآن کریم نیز بارها به این مفهوم اشاره شده است. درخت در لسان قرآن، گاه برای تمثیل انگاره توحید و انگاره شرک در تعابیری همچون شجره طیبه[1] و شجره خبیثه[2] و گاه در توصیف توحید عمومی خلقت با تعابیری همچون «النجم و الشجر یسجدان»[3] مورد استفاده قرار گرفته است. در روایت نبوت حضرت موسی علیه السلام نیز ذکر شده که خداوند از ورای درختی با این پیامبر الهی سخن گفت[4].
جایگاه ویژه دارد، مفهوم درخت است.
در داستان هبوط آدم علیه السلام از بهشت نیز قرآن کریم ذکر میفرماید که شیطان با وسوسه “درخت جاودانگی” او را فریفت[5]. اما هیچ یک از توصیفاتی که در قرآن از پدیده هایی همچون درخت، سنگ ( همچون: منها لما یهبط من خشیة الله)، خوراکیها (همچون: زیتون، عسل، انجیر و …)، حیوانات (همچون: سگ اصحاب کهف، هدهد و مورچه سلیمان، شتر صالح، پرندگان ابابیل و…) و سایر پدیدههای طبیعی (آتش، کوه، دریا، بادها، ماه، ستارگان، شهابها، خورشید و..) موجود است، به معنای تقدسبخشیِ متافیزیکی به این امور نیست. بلکه همه آنها از آن جهت که بخشی از خلقت شگرف خداوند و جلوهای از زیبایی و حکمت و رحمت و عظمت او هستند، قابل توجهند.
هیچ یک از تعابیر قرآن درباره این پدیده ها را نمیتوان توجیهی برای بزرگداشت و تقدس بخشی خرافی به بخشهای طبیعت دانست. تقدس مکانها و اشیاء مادی همواره بالعرض و به اعتبار حقیقتی متافیزیکی و متعالی بوده است که با آن شیء نسبت دارد. برای مثال تقدس تربت کربلا بواسطه ارتباط این خاک با وجود مقدس سیدالشهداء و واقعه عاشوراست نه ویژگی باطنی ای که “زمین” واجد آن است.
در خصوص عنصر طبیعی “آب” خداوند در قرآن کریم تعبیری به کار برده است که در خصوص هیچ عنصر مادی ذکر نشده است (جعلنا من الماء کل شیء حی)؛ با این حال این تعبیر سبب تقدسی خرافی برای آب در میان مسلمانان نشده است و هر چند باران و آب همواره “نشانه رحمت خداوند” دانسته شده ولی هیچ گروه و فرقه ای به “واسطه میان زمین و آسمان” (عالم جسمانی و ملکوت) بودن آب قائل نشده است.
(جعلنا من الماء کل شیء حی)؛
با این حال این تعبیر، سبب تقدسی خرافی برای آب در میان مسلمانان نشده است
با این حال درخت در کابالا و فرقههای پاگانیستی جایگاهی مقدس و متافیزیکی دارد. تمام هستیشناسی آیین کابالا و اسطورهشناسی یهود بهصورت سمبلیک در درختوارهای با نام “درخت حیات” معرفی میشود. درخت حیات[6]، درخت دانش[7]، درخت مرگ[8]، درخت ارواح[9] و درخت کیهانی[10] از جمله استعارههایی هستند که با تکیه بر مفهوم درخت، در آموزههای کابالیستی برای توصیف جهان خلقت مورد استفاده قرار گرفتهاند.
با این حال جایگاه مقدس و حلقه آسمان و زمین بودن درخت در آیین کابالا تنها به معانی استعارهای آن محدود نمیشود. در آیین کابالا درخت زمینی نه به عنوان جلوهای از خلقت خداوند بلکه به عنوان واسطهای میان عالم بالا و عالم جسمانی و حلقهای میان عالم ملکوت و عالم ناسوت مورد توجه است. این اعتقاد عمیق عمدتاً بر اساس کشف و شهود و اظهارات بزرگان عرفا کابالا صورتبندی شده است و کمتر به ارائه دستمایههای کلامی برای توجیه آن پرداخت شده است.
به صورت سمبلیک در درختوارهای با نام “درخت حیات” معرفی میشود
خاخام “اسحاق بن سیلمان لوریا” مشهور به “اسحاق لوریا”[11] که به عنوان پدر کابالای امروزی شناخته میشود، از جمله کسانی بود که به حلقه واسط بودن درخت میان عالم ملکوت و عالم جسمانیات اعتقاد داشت. او درختان را جایگاه آرامگرفتن نفوس انسانی پس از مرگ میدانست. در شرح احوالات او آمده است که وی به “بهار” توجه خاص داشت و در ماه “نیسان[12]” هنگام شکوفهزدن درختان به انجام اعمال عبادی خاص در مقابل درختان اقدام مینمود. او اعتقاد داشت با این اعمال به روح سرگشته کسانی که در درختان هستند یاری میرساند تا به جای سقوط به مراتب پایینتر، به سوی تعالی بالا بروند. به گفته کابالیستها سنت “لوریا” این بود که شاگردانش را به میان درختان و طبیعت ببرد و در آنجا به آنها آموزش دهد.
از جمله کسانی بود که به حلقه واسط بودن درخت میان عالم ملکوت و عالم جسمانیات اعتقاد داشت.
و در ماه “نیسان” هنگام شکوفه زدن درختان به انجام اعمال عبادی خاص در مقابل درختان اقدام می نمود
به گفته شاگردانش در یکی از این روزها لوریا چشمان خود را باز میکند و درختان را نفوس انسانی با روحهای بیشمار میبیند. لوریا از نفوس مردگان میپرسد شما چرا اینجا (در درختان) توقف کردهاید؟ نفوس پاسخ میدهند این به دلیل آن است که در زمان حیات تبهکار نبودیم. ما تو را میشناسیم و میدانیم میتوانی به ما کمک کنی. لوریا نیز قول میدهد کمک کند از برزخ درخت رها شده و بالا بروند. شاگردانش لوریا را در حال گفتوگو میدیدند در حالی که تنها او بود که سخن میگفت و روح درختان از دید شاگردان پنهان بودند. شاگردان بعدها از او پرسیدند تو با چه کسانی سخن میگفتی و لوریا پاسخ داد: اگر میتوانستید آنها را ببینید، از اینکه چه جمعیتی از ارواح در درختان هستند، حیرتزده میشدید[13].
اولین اشارات در خصوص اینچنین جایگاهی برای درخت در آثار “موشه لئونی” نویسنده کتاب مشهور زوهار[14] به چشم میخورد. او در کتاب هانفش هاهاخامه (النفس الحکیمه) از این ویژگی و جایگاه درخت برای توضیح جهان کابالا در تمثیل درخت زندگی استفاده مینماید.
در آموزههای کابالا درختان نهتنها جایگاه نفوس و ارواح انسانی هستند بلکه خودشان نیز نفس مجرده دارند. این عقیده در شرح احوال خاخام ناخمان برسلاوی[15] توضیح داده شده است. او روزی در سفر، برای اقامت شب مسافرخانه چوبی را برمیگزیند. خاخام ناخمن در دل شب با صدای بلند شروع به گریه میکند به نحوی که صاحب مسافرخانه و همراهان خاخام متوجه حالت غیرعادی او میشوند. همگی گرد او میآیند تا علت را جویا شوند. خاخام قبل از هر سخنی کتابی را بیرون میآورد و با چشمان بسته آن را باز میکند و سپس جمله نوشتهشده در صفحه را میخواند: «قطعکردن درخت پیش از موعد، همانند کشتن یک نفس است.» خاخام از صاحب مسافرخانه سؤال میکند آیا چوب دیوارهای مسافرخانه از درختانی است که پیش از موعد قطع شده است؟ صاحب مسافرخانه تأیید میکند. خاخام توضیح میدهد: من در مکاشفهام با بدن کسانی که کشته شده بودند احاطه شده بودم. بسیار ترسیده بودم. حالا میدانم آنها روح درختان بودند که برای من گریه میکردند.
در بهشت عدن در آسمان هفتم درختی به نام درخت زندگی وجود دارد که ارواح از آن تولید میشوند
اسحاق لوریا پدر عرفان کابالا، حلقه واسط میان آسمان و زمینبودن را با دلیل دیگری نیز توضیح میدهد؛ طبق اسطورهشناسی کابالا و یهود، در بهشت عدن در آسمان هفتم درختی به نام درخت زندگی[16] وجود دارد که ارواح از آن تولید میشوند. ارواح تولیدشده در گنجهايی به نام گوف[17] یا بدن سقوط میکنند و در آنجا منتظر نزول به زمین و تولد میمانند.
اسحاق لوریا توضیح میدهد که حلقه واسط درخت زندگی در آسمان هفتم و تولد نوزاد زمین درختان هستند. ارواح بهتدریج از آسمان بر درختان نزول میکنند و درختان همانند یک گهواره واسط ارواح را تا زمان تولد نگه میدارند[18]. لوریا همچنین معتقد است از میان حیوانات گنجشک این نزول را بهخوبی حس میکند و میتواند پایینآمدن ارواح را بر روی درختان مشاهده کند. او دلیل آواز غوغاگونه گنجشکان را همین ادراک ارواح میداند[19].
رابطه ارواح با درختان در آموزههای پاگانیستی اروپای کهن پیش از مسیحیت نیز وجود داشته است. پرستش درخت بلوط یکی از آموزههای پاگانهای ژرمن بود. در زمان فراگیرشدن مسیحیت برخی از این آموزههای خرافی با شکلهای تغییریافته بهتدریج وارد مسیحیت شد و در مناسکی همچون برپایی درخت کریسمس در روزهایی پایانی سال و زمان منتسب به تولد عیسی مسیح، خود را بهخوبی نشان داد[20].
در مدارس نوین کابالا به هنرجوها گفته میشود کابالا یک درخت است که با بالا رفتن از شاخه های آن میتوانید به مقامی نزدیک به خدا و شبیه به خدا برسید. در عرفان کابالا رسیدن انسان به خدا به معنای فنای فیالله نیست بلکه به معنای رسیدن به مقام خدایی است. در این سیستم معنوی، فرد سالک قرار نیست فانی در خداوند گردد و هستی خود را در مقابل هستی لایزال خداوند ناچیز و نامقدار ببیند. بلکه قرار است خود را به اندازه خداوند و در جایگاهی خدایی درک کند. در واقع از منظر کابالا انسان در مقام خداوند عبد و بنده نیست بلکه مخلوقی است که میتواند به خدایی برسد. از این رو انسان و خدا در این منظومه عجیب، در واقع دو روی یک سکه هستند.
در عرفان کابالا رسیدن انسان به خدا به معنای فنای فيالله نیست
بلکه به معنای رسیدن به مقام خدایی است.
فرد سالک قرار نیست فانی در خداوند گردد
بلکه قرار است خود را به اندازه خداوند و در جایگاهی خدایی درک کند.
این جایگاه ویژه طبیعت شناختی و معناگرا برای درخت و نسبت آن با آفرینش انسان در محصولات رسانهای وابسته به کانونهای کابالیستی، با گستردگی، عمق و تنوع بسیاری مورد تبلیغ و تأکید قرار گرفته است. جایجای و بند بند سناریو این فیلم با عقاید و آموزههای اساتید کابالا از اسحاق لوریا تا موشه لئونی تطبیق تام دارد.
نیز داستان خود را حول محور درختی مقدس به نام درخت ارواح روایت میکند
فیلم سینمایی آواتار محصول 2009 ميلادي در آمریکا که پرفروشترین فیلم تاریخ نام گرفت نیز داستان خود را حول محور درختی مقدس به نام درخت ارواح روایت میکند. این درخت محل تجمع ارواح گذشتگان است و با عالم بالا و وجود مقدس الهه ایوا در ارتباط است. همین درخت سرنوشت قوم ناوی را پس از نیایش جک سالی در پای درخت، رقم میزند و آنها را بر دشمن مهاجم پیروز میگرداند.
محصول 2011 ميلادي در آمریکا
فیلم درخت زندگی[23] محصول 2011 ميلادي در آمریکا و برنده نخل طلایی کن 2011 ميلادي نیز از جمله آثاری است که با الهام از آموزههای کابالا، در قالب تمثیل درخت حیات سعی دارد باطن زندگی و حیات انسان را بر اساس آنچه در تورات و بویژه سفر پیدایش آمده است، تبیین نماید.
در آخر بد نیست نگاهی به این مقاله و نظرات کاربران آن بیندازید.
کامل شده توسط #حسین_عبداللهی_کرمانی
اطلاعاتی که دادید خیلی جالب بود ؛ ممنون ازتون
فیلم چشمه واقعا فیلم فوق العاده و زیباییه و به نظرم مطالبی که نوشتید راجع به ربطش به عرفان کابالا(که مفاهیم جالب و والایی داره) میتونه کاملا درست باشه
واو عجب سایت دوستداشتنی ای دارید به مولا … ایول الله .
من عاشقِ این فیلمم ……… و سرچشمم مم :”* .
ولی بیشتر از اون عاشقِ موزیکِ متن بی نظیرش .. !
یعنی با آهنگِ Death is The Road to awE رسما میمیرمو زنده میشم .
و با آهتگِ پُردردو نازِ Together we wil live 4eveR فقط میخوامو زمینو آسمونو گاز بزنم از لذتی که این آهنگ بهم میده :دی
و راستی … موزیکِ متنهایی که تو نوارِ سمتِ چپ سایت هست بی نظیره .. !
مخصوصا لالاییِ فیلمِ هزارتویِ پَن … بیشتر از دردِ خودِ فیلم منو میکشه معصومیت این قطعه ی انتخابی .. آخ !
با احترام به همه نقدها باید گفت دارن آرنوفسکی خوب یا بد حداقل هرکی کارنامه کاراشو نگاه کاملا پیام فیلم جدیدی که هم بسازه از قبل میدونه با چی طرفه یا حداقل فیلماش طوری هستن که هرکسی که هیچ دید سینمایی هم نداشته باشه میتونه بفهمه فیلم منظور داره
حداقل از این جهت که دستو رو گذاشته تا همه ببینند قابل تقدیر هست
حتی تو ادبیآت ماهم هفتمین مرحله یِ عارفها یه جورایی تو مایه ی همین درختِ زندگی یا کابالا است … مگه نه ؟.. 😛
آرومم میکنه این هنرِ سرشار از عشق چه تو فیلمش چه تو موزیکش ….
مطمعنم شما رو هم همینطور 😛 ..
عالی بود ایول
اون جایی که نوشتین شیطان با درخت زنگی انسان رو فریفت اشتباست..همچین چیزی نداریم….
تو تورات فصل اول پیدایش نوشته شده که مار(اسنک) میاد حوا و ادم (ع) رو فریب میده.. و ادم حوا از درخت دانش میخورن و اگاه می شن(گویی قبل از ان هیچی نمیفهمن).بعد از اون jehowa (خداوند خدا تو تورات) میترسه که حالا ادم و حوا دانا شدن برن از درخت زنگ هم بخورن خود خدا بشن (شبیه همین عقاید کابالا)برا همین اونا رو از بهشت بیرون می کنه و برای درخت زنگی محافظانی قرار میده که شمشیر های اتشین دارن ( تو فیلم چشمه هم محافظ درخت شمشیر شعله ور در دست داشت)(کلا صفر اول پیدایش رو بخونین به بیشتر نماد ها و اعقایدشون پی می برین)
اما در قران خداوند می فرماید که ((وعلم الانسان اسماء کلها)) همه چیز رو خود خدا به انسان یاد داد و چیزی به اسم درخت دانش از چیزا انحرافه..بعدش تو تفاسیر اور دن که شیطان برای فریب حضرت ادم او رو قصم داد.
چه جالب!
قرار نیست انسان برا تکامل روحیش یه عالمه ریاضت و آموزش و …بکشه و ببینه …
وقتی انسانها تنها دارایی ک دارن و با تمام وجود وابسته بهش هستند بهشتی ازش تصور میکنند …ولی هدف اون بهشت نیست …هدف تکامل روحیته …وقتی روحت کامل شد همه چی رو داری بهشتت برات مهیاست.)(آخر فیلم ک مرگ فقط به بیماری تلقی میشه)
…همه آدم و حوان به شر طی ک بخوان .مرد خواست برا رسیدن ب هدف ک درخت زندگیه وارد وادی جنگ با محافظان درخت زندگی میشه اونا ک میفهمن این مرد دنبال هدفه، بهش دس نمیزنن و نمیکشنش میگن حالا ک میخوای برو ببینیم چیکار میکنی… ولی باید از بزرگترین محافظ ک ب غیر روح کامل کسی رو نمیزاره ب درخت نزدیک بشه رد بشه …وقتی روحش اخر فیلم ک همه تعلقاتو رها میکنه و کامل میشه اجازه دسترسی ب درخت زندگی رو پیدا میکنه و ادمم (روح کامل شده) وقتی از شیره ی درخت میخوره خودش بخشی از زندگی میشه …
بعضی وقتها برا رسیدن ب حوات باید آدم بشی (روحت ب روح ادم برسه) اگه نتونی بهش برسی دنیا مسیر زجر اوری رو برات ایجاد میکنه تا بتونی بهش برسی .(همون نقش کشیش ک قرار اسپانیا رو هم ازت بگیره …اسپانیاهمون بهشت رو یاهات بهشت اصلا هدف نیست )
تو این فیلم حوا (روح کامل)میدونه جریان از چی قراره …کتاب چشمه ک بازتاب تکامل روحی ادمه رو مینویسه آخرشو ک قراره آدم بفهمه جریان از چی قراره و بایستی زندگی و رویاهای خودشو ک همون درخت زندگی درحال مرگه رو باید رها کنه و خودشو تسلیم واقعیت کنه تا زندگی واقعی براش جرقه بخوره … رو خوودش با فهم خودش بنویسه…چه زجری داره ک این مسیر تلخ رو بنویسی و بگی حوام تو تو تمام زندگی من تو این همه سالیان منو با خودت کشیاندی(خالکوبی از حلقه وصال یا ازدواج شرو میشه تا تمام وجودش ک پر خالکوبیه و برا هدفی بوده )
این مسیر در حال حاضر هم داره برا خیلیا اتفاق میوفته و واقعا دردناکه …اینجاست ک ادمیت و و ارزش ما انسانها مشخص میشه …البته این ارزش برا روح هاییه ک طالب واقعیتن …خیلیا بدون توجه میان و میرن
مسیر عشق ویرانگره …ادم درمان پیدا کرد ولی نفسی از حوایش دیگر نبود …همون لحظه روح ادم کامل شد …تسلیم شد …تسلیمی بس دردناک
کامل ترین تفسیر احسنت
تسلیم دردناک… تمام چالش زندگی من..
خیلی زیبا تمام بخشهای فیلم را بهم پیوند دادید. سپاس
???????????????????????❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عالی نوشتید
درسته! اگر روح ما به تکامل نرسه، بهشت هم با همه ی زیبایی هاش یک روزی تکراری میشه و لذت بخش نیست. راه اصلی بهشت، شناخت خودمونه و لذت بردن از همون چیزی که داریم و هستیم.
خیلی جالب و کامل و با دلیل .
نقد حرف نداشت و اصلا به فیلم رنگ داد برای من و از اون گیج و منگی بیرون اومدم.
خیلی ممنون
دستتون درد نکنه پادکست جالب بود. مفسر آقاهم بد نبود نقداش خیلی خوب بود فقط مفسر خانم روان صحبت نمیکنه و کلماتشو میکشه به طوری که شنونده خسته میشه. ضمنا خانم خیلی داره دماغشو میکشه بالا خیلی….!
پادکست عالی، روشنگر و عمیقه. واقعا ممنون.
متاسفانه آدما همیشه با این مشکل دست و پنجه نرم میکنن که هیچوقت یاد نمیگیریم که حتی بتونیم از چیزای بد نکته های خوب یاد بگیریم.به شخصه از نقد های تند این شکلی که سعی در کوبیدن فیلم دارن متنفرم و اصلا درک نمیکنم که چرا این کار انجام میشه.
ای کاش این فرهنگ رو ترویج بدیم که اگر یک چیز بد هستش ما بیاییم نکته ی خوب ازش یاد بگیریم
اینکه این فیلم دنبال نشون دادن فرهنگ کابالا و غیره هستش اصلا مهم نیس
مهم اینه که ما بتونیم بعد از دیدن این فیلم یه چیزی رو در درون خودمون ارتقا بدیم و پیشرفت داشته باشیم
فیلم فلسفه ی خالص بود و نباید گذاشت با این حرفا که درخت و نمادای فیلم برای چه علتی نمایش داده شدن حواسمون از قشنگیای فیلم پرت بشه
نقد فیلم خیلی قشنگ تر میشه وقتی دنبال دشمنیه قبیله ای نژادی فرهنگی دینی کشوری و غیره نباشه
ممنون
هدف اینجور نقدا اینه که ما نکات بد رو هم متوجه بشیم. آدم باید نکات خوب و بد رو باهم دربیاره. نه اینکه از چیزهای بد خوب دربیاره
خیلی خیلی جالب بود نقدی که نوشته بودید
بین تمامی توضیحاتی که تو سایت های مختلف هست و به نام نقد و بررسی منتشر میشه ، شما بهترین نقدوبررسی رو ارائه دادید
سپاس از وقتی که گذاشتید
و تشکر از انتشار دادن همچین متنی برای خوندن ما…
ممنون از سایت خوبتون
من این فیلمو به خاطر آهنگاش و پیچیده بودنش دانلود کردم.قبلترش یه کلیپ از رائفی پور دیده بودم که شروعش با همین آهنگهای first snow و death is a road to awe بود.
کلیپ درباره ی فراماسونری بود بعد لامذهب با همین دوتا آهنگ هم شروع شده بود و خلاصه کف کردم.اگه دوست دارین اون سخنرانی رو ببینید اینم لینکش:https://www.aparat.com/v/YIrWX/
منطقی بگم
از سایت شما به ندرت یه نقد خوب مبشه دید چون بیشتر وقتا حتی از فیلم های خوب هم به شدت بد میگید جوری که معلومه مشکلتون با خود فیلم نیست با ملیت فیلم یا حتی با اسم تهیه کننده یا کارگردانش هست………….
ولی این فیلم چون یه فیلم کابالایی واضح بود با بیشتر حرف ها تون موافق بودم
چند تا از نقدها رو خوندم و اطلاعاتی داشت که موقع دیدن فیلم متوجه نشده بودم یا نمیدونستم. ممنون
از جمله آثاریه که یه زمانی دوست داشتم ببینمش
این متن تلاش داره که علاوه بر نقد عقاید تند روانه رو نیز القا کنه، مثل اونجایی که گفت عرفان یهود شرک آمیز بوده و مشابه عقاید پاگانیسمی است، در حالی که عرفان یهود منشا در عقاید حضرت ابراهیم داره و خودتون هم که میدونید این به معنای دروغ بستن به پیامبران خداست ، دومین مسئله اینکه میرسیم به جایی که هیچ دینی نمیگه ماست من ترشه و خودش را سر تمام ادیان میدونه، مسئله سوم اینکه منظور قرآن از شجره خبیثه درباره حبوط آدم نیست و به صورت کتاب تورات توضیح جامع ای ارائه نکرده و به صورت کلی بیان کرده و از تکرار مکررات خودداری کرده. در ضمن منظور از رسیدن به خدا نه به جایگاه خدایی بلکه به معنایی همنشینی با خداست که در عقاید اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. ما باید بپذیریم که عقاید اسلامی سرچشمه از عقاید یهودی دارد و تهمت شرک، کفر و بت پرستی به این دین به نوعی توهین به دین خود است.
سلام علیکم
در مورد کابالا و عرفان یهود بیشتر تحقیق کنید. به ساده ترین توضیح کابالا چکیده و عصاره کفره و بیان خودشونم هست. کابالا اصلا ریشه در ادیان ابراهیمی نداره و ریشه اصلیش در ادیان باستانی هستش