نقد و رمزگشایی فیلم 2017 Three Billboards Outside Ebbing Missouri (سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری)
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری (Three Billboards Outside Ebbing Missouri) یک فیلم درام به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی مارتین مکدونا است، با ما همراه باشید
Three Billboards Outside Ebbing Missouri با تحسین گسترده منتقدین همراه بوده و بسیاری آن را یکی از بهترین فیلمهای سال میدانند. در راتن تومیتوز ۹۳٪ منتقدین از مجموع 300 نقد نسبت به فیلم نظر مثبتی داشته اند. در سایت متاکریتیک نیز، فیلم امتیاز ۸۸ از ۱۰۰ گرفته که این میانگین از روی ۵۰ نقد بدست آمدهاست. سینما اسکور به فیلم درجه “A–” داده و آن را تحسین کرده است. همچنین فروش فیلم در حالی به ۱۲۱٫۲ میلیون دلار رسید که تنها ۱۲ میلیون دلار خرج ساخت آن شده بود.
Three Billboards Outside Ebbing Missouri در نودمین دوره جوایز اسکار در هفت رشته از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شدهاست. همچنین در هفتاد و پنجمین مراسم گلدن گلوب فیلم در شش رشته نامزد بود که موفق شد ۴ جایزه بهترین بازیگر زن فیلم درام، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم درام، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم درام را به خود اختصاص دهد. فیلم همچنین در مراسمهایی همچون انجمن بازیگران فیلم و بفتا نیز در چندین رشته نامزد و برنده جایزه شد.
نمیدوم چرا فیلم ها رو این طور نقد می کنید؟!!!!!!
مخاطب من سینمای هالیوود 20 درصدش قصه است.
5 درصدش جامعه شناسی و مردم شناسی و.
75 درصد دیکه مربوط میشه به 6 شاخه هنری دیگر!!!
صرفا بحث نژاد پرستی و فمینیسم و همجنس گرایانه نیسسسست
در این فیلم عدالت به چالش کشیده میشه
عدالت
عدالت
—————————————————————
نقد :
————————————————————–
در دنیایی که مک دانا به تصویر کشیده است، هیچ کس فرشته نیست. خشونت، هم مشکلِ اصلی جامعه هست و هم راه حلِ برپاییِ عدالت.
زمانی که خشونت راه حل برون رفت از بحران شود، عدالت تغییر ماهیت می دهد و به چیزی شبیه به عقده گشایی یا تلافی جویی مبدل می شود. دومینویی از هرج و مرج راه می افتد که گریبان خودِ مجریان “عدالت” را می گیرد.
مامور پلیس (دیکسون/ سم راکول) توسط میلدرد تحقیر می شود اما چون زورش به او نمی رسد و نمی تواند او را وادار به پایین کشیدن بیلبوردها کند، مسئول اجاره دادن بیلبوردها را آش و لاش می کند. همین “دیکسون” قربانی خشم و تلافی جویی میلدرد می شود. میلدرد که اطلاع ندارد بیلبوردهایش توسط شوهر سابقش (جان هاوکس) دچار آتش سوزی شده، با کوکتل مولوتف اداره پلیس را به آتش می کشد. دیکسون هم که دست بر قضا آنجا حاضر بوده، جزغاله می شود.
در سکانسِ گفت و گوی پایانیِ میلدرد و دیکسون مشخص می شود این دو نفر خودشان نیز نسبت به درستیِ عمل شان اطمینان ندارند. آنها با علم به اینکه مظنون مد نظرشان در زمان قتل دخترکِ میلدرد در شهر نبوده است، باز تصمیم به مجازاتش دارند. همین که در جایی دیگر به شخصی دیگر تجاوز کرده است او را مستحق اجرای عدالت به سبک خودشان می دانند. اینکه هر دو برخوردی کوتاه و ناخوشایند با متهم داشته اند، رگه هایی از تلافی جویی را در تصمیم شان پررنگ کرده است. نگاه مثبتی که می توان به این سرانجام داشت این است که عاقبت یک جا کاراکترها نسبت به رویکردشان شک کردند.