«الیور استون» فیلمساز سرشناس جریان اصلی، دو فیلم درباره مناسبات وال استریت با همین عنوان ساخته است که میتوان با تماشای این دو فیلم، دلایل نابرابری عظیم و در حال رشد اقتصادی، ادعای تساوی فرصتها در این کشور را دقیقتر بررسی نمود.
ادامه این جلسات اقتصادی زیر درخت چنار و کنار دیوار، در سال 1792 به تأسیس مؤسسهای تحت عنوان “انجمن درخت چنار” انجامید که هسته اصلی بازار بورس نیویورک امروز در خیابان وال استریت بود. موفقیت این مؤسسه اقتصادی کمکم تمامی بازرگانان و تجار را تشویق کرد که در این خیابان دفتری تأسیس کنند و بهاصطلاح وال استریت تبدیل شد به “پاتوق تجارتخانههای موفق” در شهری که حالا نام نیویورک بر آن نهاده شده است.
مؤسسه اولیه ناشر روزنامه وال استریت ژورنال هم که به اخبار بورس میپردازد بیش از 130 سال پیش در این خیابان تأسیس شد و اکنون از پرتیراژترین روزنامههای آمریکاست. این خیابان در اعتراضات جنبش 99درصدیها در سال 2011، شهرت بیشتری پیدا کرد اما تاریخ سیاه آمریکا در همین خیابان رقم خورده است. 1929 سالی است که در آن ارزش سهام در بازار بورس نیویورک سقوط کرد و رکود اقتصادی بیسابقهای در تاریخ آمریکا آغاز شد که هنوز تکرار نشده است. بحران اقتصادی سال 1929 بهمدت 12 سال ادامه یافت و تأثیرات آن بر کل اقتصاد کشورهای غربی نمایان شد و تنها ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین در این جنگ بود که اقتصاد آمریکا را جانی دوباره بخشید و وال استریت را احیاء کرد.
میان سالخوردگان آمریکایی ضرب المثلی راجع به آن ایام هست که میگوید “هر جوانی که در آن سالها سهامی از وال استریت خرید، موهایش سفید شد تا آن را بهارزش روز اول فروخت”. حالا 80 سال پس از آن فراز و نشیبهای اقتصادی، آمریکا در شرایط کنونی یک دوره رکود اقتصادی آرام را تجربه میکند و مصائب اقتصادی شهروندان آمریکایی همچنان ریشه در این خیابان دارد.
«الیور استون» فیلمساز سرشناس جریان اصلی، دو فیلم درباره مناسبات والاستریت با همین عنوان ساخته است که میتوان با تماشای این دو فیلم، دلایل نابرابری عظیم و در حال رشد اقتصادی، ادعای تساوی فرصتها در این کشور را دقیقتر بررسی نمود.
بزرگترین اشتباه استراتژیک کاخ سفید در اداره اقتصادی ایالات متحده در دهه 80 میلادی رخ داد. حرکت از اقتصاد صنعتی تولیدمحور بهسوی اقتصاد «خدماتمحور» و اجرای طرح موسوم به «شیکاگو»، توسط رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت ایالات متحده در دهه هشتاد، با فشار لابیهای وال استریت، موجب شد اقتصاد ایالات متحده بهصورت مقطعی از رکود رهایی یابد و بار دیگر وال استریت و ارزش سهام در آمریکا نجات پیدا کند، دقیقاً شبیه همان اتفاقی که در نیمه دهه هشتاد در کشور خودمان اتفاق افتاد و اتکا به اقتصاد خدماتمحور تولید ملی را نابود کرد.
الیور استون قسمت اول فیلم «وال استریت» را با تشدید تصمیمگیریهای ناشیه دولت ریگان در دهه هشتاد میلادی ساخت تا لابیهای پرنفوذ اقتصادی را بهچالش بکشد. الگویی کلاسیک میان فیلمنامهنویسان آمریکایی رایج است که پیرنگ چنین تعریف میشود “آدم آرزومند و متوسطی که بر اثر یک اتفاق به همه چیز میرسد” و از آن بهعنوان الگوی داستانی «شانس آمریکایی» یاد میکنند، البته این پیام نیز چاشنی پیرنگ شانس است که آمریکا سرزمین فرصتهاست و طرحهای مختلفی از این قبیل با مضامین متفاوت در فیلمهای مختلفی بهکار گرفته شده که شخصی با در دست داشتن یک فرمول خاص ثروتمند یا قدرتمند میشود.
مفهوم وال استریت و مفهوم اقتصاد اختاپوسی بهترین راه شناخت از منشور الیور استون است. اگر مطبوعات دهه هشتاد آمریکا را ورق بزنیم مطالب همچنان تازهای راجع به فیلم وال استریت پیدا میکنیم. داستان قسمت اول وال استریت آنچنان دارای پیچیدگی خاصی نیست و در واقع مقدمهای برای مبحث طمع است و نشان دادن نمونههایی مثل کگو که ظرف چند روز میتوانند افراد زیادی را از کار بیکار کنند، سیاستمداران و قدرتهای مافیایی را کنار نهند و سرمایههای اصلی اقتصاد در چنگال افرادی مثل وی گرفتار شده است.
فیلم وال استریت نشان میدهد که بخشی از پولشوییهای انجامشده در وال استریت از طریق رانت اطلاعاتی رقم میخورد و اغلب بورسبازان موفق، سعی میکنند چرخه رانت اطلاعاتی را در اختیار گیرند. وارن بفت، یکی از بورسبازان موفق دهه هشتاد در وال استریت ژورنال به اعتراف جالبی دست زده است؛ بفت میگوید: بخش زیادی از سودهای کلان خود را درست در شرایطی که همه ترسیدهاند و در تصور ویرانی بازار بودند، با حفظ آرامش و خریدهای درست، بهدست آوردم. چون اطلاعات ذیقیمتی داشتم که حتماً موفق خواهم شد، قمار در وال استریت شبیه خریدن بلیط بختآزمایی نیست.
در این فیلم نیز باد فاکس (چارلی شین) نیز بهصورت غیراخلاقی و غیرقانونی اطلاعات پدرش را میفروشد تا بتواند با کگو ارتباط برقرار کند. شایان ذکر است اگر اساس بانک بر مبنای ربا شکل گرفته باشد، اساس بورسبازی بر اساس قمار اطلاعاتی بنا شده و برای برنده شدن در قمار بورس، سادهترین راه رانت اطلاعاتی است. نیکولای براونسکیکی از کارشناسان سهام و بورس و یک معاملهگر موفق در بورس در گفتگو با وال استریت ژورنال (1995) میگوید: باید یاد بگیرد که چگونه با دورههای زیانده خود برخورد کنید. اگر یک معاملهگر موفق هستید، ممکن است نیمی از معاملات خود را مبنی بر اطلاعات قرار دهید تا امکان زیاندهی به صفر برسد. بورسبازان برای نباختن در این قمار باید حتی اطلاعات اتاق خواب برادر یا خواهر خود را نیز داشته باشند.
کلمه مانی (money) بهمعنای پول، در زبان عبری ریشه دارد و بهمعنای پروردگار است. بهصورت مصداقی در وال استریت پول خدای مردم آمریکاست و تلقی آنها از افراد ثروتمند این است که آنان خدایانی هستند که همه چیز تحت اراده آنهاست. آنها با پول میتوانند خلق کنند و قدرت را در احاطه خویش داشته باشند. در فیلم وال استریت زمانی که باد فاکس در خواب است کگو با وی تماس میگیرد و به او میگوید: “چرا خوابیده است؟ پول هرگز نمیخوابد”. البته این جمله، در عنوانبندی قسمت دوم فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. نخوابیدن پول صحه میگذارد بهروی ریشه عبری کلمه، چرا که تنها موجودی که در این جهان نمیخوابد پروردگار باریتعالی است، با این اوصاف تنها نتیجهگیری ممکن این است اقتصاد پولمبنا بر اساس بانک، بورس و بیمه عناصر مهم کاپیتالیسم ــ اقتصاد طمعمبنا ــ براساس چهارچوب نظری تفکری سکولار و در اغلب موارد لائیک بنا شده است، پس اگر عدهای از کارشناسان و اساتید اقتصاد، ربامحوری بانک، قمارمحوری بورس را مورد تمسخر قرار میدهند در سکولاریزه بودن تفکراتشان ذرهای نمیتوان تردید داشت، چون بانک و بورس است که زمینهای را فراهم میآورند که پول هرگز نخوابد.
اوضاع در وال استریت عالی است و افرادی نظیر «گوردون گکو» (شخصیت محوری فیلم وال استریت) و قماربازان شیکپوش و پولداری از قماش وی، در ایالات متحده، حکمرانان واقعی هستند. اما تنش میان هالیوود با بازار سهام «وال استریت» گاهی به اوج میرسد و گاهی شکل دوستانهای پیدا میکند. متأسفانه مانیفست آقای استون در ساخت دوگانه وال استریت چندان مشخص نیست، با اینکه مانیفست اصلی «گکو» مبتنی بر طمع است و حتی کتابی با این عنوان منتشر کرده است. شخصیتی مثل او در قسمت دوم فیلم، شهروندان ایالات متحده را همچون گوسفند شبانی و همچون پیامبری دروغین نصیحت میکند. نویسنده کتابی در ستایش طمع مردم ایالات متحده را به قناعت طبقاتی دعوت میکند، در صورتی که در قسمت نخست فیلم «وال استریت» گکو نمادی از تقلب و پولشویی است و راهی زندان میشود. استون در قسمت دوم فیلم «وال استریت؛ پول هرگز نمیخوابد» از ساختار سرمایهداری لیبرال دفاع میکند، چون پدر استون یکی از کارکنان وال استریت است. استون در تمام آثار سینماییاش از لیبرالیسم آمریکایی تمامقد دفاع میکند و مقامات اجرایی لیبرال دموکراسی از جانب او نقد میشوند، برای دریافت دقیقتر از این وضعیت کافیست به مجموعه مستند “تاریخ آمریکا” مراجعه کنیم.
پدر الیور استون در وال استریت (بازار بورس سهام نیویورک) کار میکرد و استون همواره میخواست فیلمی درباره مناسبات افراد مختلفی که در سازوکار بورس هستند، بسازد. وی دو فیلم “حوزه اجرایی” (رابرت وایز) و “بوی خوش موفقیت” (الکساندر مکندریک) را مد نظر قرار میداد و درباره این دو فیلم مقاله بسیار مفصلی نوشته است. در یکی از این مقالات آمده است “در وال استریت خشونت فیزیکی وجود ندارد ولی خشونت ذهنی راهی برای زیستن در آنجاست. این مردان و زنان واقعاً تمام زندگیشان، بورسبازی، در دردست گرفتن شرکتها، تشکیل سرمایه و بهحرکت درآوردن اقتصاد جهانی است. طرز فکر آدمهایی که باید یکشبه ره صدساله رفت، قطعاً در بازار سهام نیویورک هم وجوددارد.
وال استریت قسمت اول مثل تمام آثار استون با نمایش یک تناقض اجتماعی کلان میان فقیر و غنی آغاز میشود. با نمایش یک صحنه کوتاه از زندگی فقرا و کارتنخوابها که به تصاویر نیویورکی از ازدحام و زندگی مورچهوار مردم نیویوک گره میخورد. این ازدحام و شلوغی گزارشی دقیق از یک شرایط نابرابر است. در فیلم وال استریت ما افرادی را میبینیم
که از کار در بورس وال استریت پشیمان هستند. در ابتدای فیلم پیرمردی از کارگزاران بورس (دان) از همکاران باد فاکس (چارلی شین) به او میگوید “اگر عاقبت این شغل را میدانستم وارد این حرفه نمیشدم”. اینکه اصرار داریم دو فیلم «وال استریت» ساخته استون پر از تناقض است
برگرفته از همین اشارات است. یکی دیگر از همکاران باد فاکس در ادامه فیلم اشاره میکند “بزرگترین اشتباه این است که گذاشتیم نیکسون معیار طلا را متوقف کند”.
اهمیت این جمله این است که در «پروژه ایگنوتوس» وقتی «فدرال رزرو» بعد از رکود اول در دهه بیست، در 1930 شکل گرفت، پشتوانه ارائه دلار، طلا و فلزات و گرانبها بود. در 1930 عملیاتی شد و در 1965 ایالات متحده دوباره دچار بحران شد، چون کشورهایی نظیر انگلستان و فرانسه فلزات گرانبهای خود را که حین جنگ دوم به آمریکا منتقل کرده بودند
از این کشور خارج کردند. آمریکا مجبور شد پشتوانه دلار را که طلا بود قطع کند. نیکسون زمانی که معاون رئیس جمهور بود در 1970 روی صفحه تلویزیون ظاهر شد و ارتباط دلار با طلا را قطع کرد و گفت از این به بعد پشتوانه دلار فلزات گرانبها نخواهد بود.
5 سالی دلار بدون پشتوانه بود تا اینکه 1975 ملک خالد (پادشاه عربستان سعودی) و محمدرضا پهلوی با فاصله 24 ساعت در مصاحبههایی مجزا، اعلام کردند که معاملات نفتی از این پس با دلار خواهد بود، یعنی استخراج و تولید نفت با دلار صورت خواهد پذیرفت و
اوپک مبنای معاملات دلار شد. پروژه ایگنوتوس متعلق به هنری کیسینجر است و آن را در واشنگتن پست مطرح کرد. وی در مقاله منتسب به ایگنوتوس نوشت: “همانطور که آبهای آزاد در مالکیت کسی نیست، همانطور هوا در مالکیت کسی نیست، نفت نیز جنبه عمومی دارد و مالکیتش متلعق به همه مردم جهان است” و از آن پس نفت بهعنوان پشتوانه عمومی دلار معرفی شد.
این جمله در فیلم وال استریت بسیار مهم است و مؤید عمده دشمنی ایالات متحده با ایران است، چرا که ایران در سال 2005 در طرحی ابتکاری ارتباط دلار را با نفت قطع کرد. از آن پس نفت ایران در چرخهای بهفروش میرسید که بهجای دلار، یورو و یوآن دریافت میکرد. با ایجاد این زمینه توسط ایران، ارتباط دلار با نفت کمرنگ شد. آمریکا با تصور اینکه پشتوانه دلار را اطلاعات در اینترنت قرار میدهد و سطح معاملات در اینترنت را بسیار افزایش دادند
با رکود ناگهانی 2008 مواجه شد. بر اساس برآورد پژوهشکدههای راهبردی اقتصادی در سال 2008 کارشناسان اقتصادی متوجه شدند پشتوانه تبادل اطلاعات در اینترنت بهمیزان دو تریلیون دلار بیشتر نیست. در اواخر 2008 ایالات متحده که روی 15 تا 20 تریلیون دلار ثروت در فضای سایبر حساب کرده بود ناگهان دلار را بیپشتوانهتر از همیشه یافت. آنچه الیور استون سی سال و اندی سال قبل در یک دیالوگ کاربردی فیلمش ارائه میدهد جای تحلیل و ارزیابی فراوانی دارد.
با چنین تفسیری کاملاً مشخص است دلیل تحریم بانکهای ایرانی و بازیهای سیاسی حول پروژه هستهای ایران چه دلایل مشخصی دارد. پس از حرکت ایران، چین و روسیه ابتکار عدم بهرهبری از دلار را در دستور کار قرار دادند و تحریمهای اقتصادی علیه ایران بهبهانه توسعه فناوری هستهای شدت گرفت.
از همان ابتدای فیلم در خلال گفتگوهای «باد فاکس» و همکارش صحبت از شخصیتی بهنام «گوردون گکو» میشود که از بورسبازان معروف است و در چهلسالگی یکی از پولدارترین و ثروتمندان خریدار بورس بوده است. «باد فاکس» آرزو دارد مثل گکو باشد.
در گفتگوی فاکس و پدرش مشخص میشود که فاکس از پدرش پول گرفته است تا به دانشگاه برود، اما قید رفتن به دانشگاه را میزند و وارد بازار دلالی بورس میشود و موفق میشود 50 هزار دلار سود کسب کند. هرقدر هم پول درمیآورد، هزینههای پیرامونی شغل دلالی بورس چنان زیاد است که اندک اندوختهای هم برایش باقی نمیماند. «باد» به پدرش میگوید “باید در منهتن زندگی کنم چون نزدیک «وال استریت» است” و سبک زندگی جدیدی را تشریح میکند و در خلال سخنانش بیپولی را به بیشرافتی تشبیه میکند.
قمارباز جوان وال استریت عزت انسانها را در داشتن پول میبیند و حین صحبت با پدرش متوجه میشود که شرکت «بلو استار» (شرکت هواپیمایی) که «فاکس پدر» در آن مجموعه مشغول به کار است با یک سانحه، ارزش سهامش در بازار بورس سقوط کرده و حالا طبق گزارش اخیر تحقیقات پلیس فدرال تبرئه شدهاند و دوباره میخواهند وارد بازار بورس شوند.
باد با دریافت اطلاعات پنهانی از پدرش، تصمیم به معامله کردن سهام بلو استار میگیرد. او در جشن تولد گکو با یک بسته سیگار کوبایی به ملاقاتش میرود. فاکس در یک عمل غیراخلاقی اطلاعات شرکت هواپیمایی شرکت هوایی بلو استار را در اختیار گوردون گکو قرار میدهد و گکو برای آغاز همکاری میزان سهم قابل توجهی را توسط فاکس میخرد.
سیستم اقتصادی وال استریت مبنایش بر اساس رانت اطلاعاتی است و قماربازانی مثل «گکو» در دفاتر گرانقیمت خود سیگار برگ کوبایی میکشند و با تمام قوا سعی در کسب رانت اطلاعاتی دارند. افرادی نظیر گکو همواره قصد برنده شدن در قمارخانه بزرگ وال استریت را دارند. عملیات خرید بورس پس از یک میهمانی مخصوص وال استریت وارد فاز عملیاتی و گکو و فاکس وارد فاز پولشویی میشوند و بخش بزرگی از سهام بلو استار را میخرند.
در بخشی دیگر از فیلم، طمع قماربازانه گکو با یک سخنرانی میان سهامداران قدرتمند نمود پیدا میکند. گکو بهعنوان نماینده جامعه 1درصدی، 99درصدیها را شبانی میکند. طبقات اجتماعی فرودست و محتاج برای امثال گکو آجرهای جامعهای هستند که تنها برای ثروتمند شدن افرادی نظیر او روی هم گذاشته شدهاند.
گکو رقیبی بهاسم «لری والدمن» دارد که در معاملهای سخت او را شکست داده است و رابطهای او از طریق منشی گکو موفق شدهاند اطلاعات دفتر او را کسب کنند و در اختیار والدمن قرار دهند. او در مواجهه با والدمن در رقابت خرید سهام ضرر کرده است و
حالا والدن را میخواهد شکست دهد. او به فاکس توصیه میکند “تو باید دنبال این قضیه بروی و اطلاعات مجموع فعالیتهایش را بهدست بیاوری” تا دوباره این مخاصمه میان دو بورسباز تکرار شود. باد فاکس وقتی وارد جریان پولشویی گکو میشود چارهای برایش باقی نمیماند که این بازی خبیثانه را ادامه دهد. عنصر اصلی در چرخه بورسبازی ظاهر مدرن صرفاً طمع است. در نتیجه فرآیند جاسوسی، فاکس متوجه خرید سهام شرکت فولاد آناکت توسط والدمن میشود و با تقلب ضربه مهلکی به والدمن میزنند.
اما سخنرانی گکو در جمع سهامداران در ادامه رقابت با والدمن جای تحلیل فراوانی دارد، چون صدای وال استریتیها را میتوان از حنجره گکو شنید. او در این سخنرانی غیرمستقیم اشاره میکند که صاحبان اصلی پول وجود ندارند، روند اداره شرکتهای بزرگ بسیار حبابی است و بهتر از مفهوم طمع چیزی در جهان وجود ندارد. گکو اشاره میکند، “من نابودکننده شرکتهایی که خریداری میکنم، نیستم، آزادکننده آنها هستم و هیچ کلمهای بهتری از طمع وجود ندارد”. در این مونولوگ خاص رو به سهامداران یک شرکت خاص اشاره میکند “طمع ایالات متحده را نجات خواهد دارد”. در قسمت دوم این فیلم سینمایی، گکو کتابی را بهنگارش درمیآورد با عنوان “طمع خوب است”.
در پایان این قمار دراماتیک؛ فاکس متوجه حقه انحلال «بلو استار» میشود و برای جلوگیری از بیکاری پدرش، حقنه گکو را با رقیبش والدمن در میان میگذارد و بهسادگی شرکت هواپیمایی بلو استار را لری والدمن میخرد و گکو و فاکس هر دو به زندان میروند.
استون درباره ساخت این فیلم میگوید: زمانی که مشغول نوشتن صورتزخمی بودم طرز فکر آدمهایی که یکشبه ره صدساله میرفتند افزایش مییافت. یکی از آشنایان من مال و منالی در بازار بههم زده بود. او مثل برخی دلالهای دیوانه بود که با حالتی عصبی تا پاسی از صبح، تلفنی با هنگکنگ و لندن معامله میکرد و دائماً تلکس را چک میکرد و درباره مبالغ هنگفتی پول حرف میزد که روزانه بهدست آورده یا از دست داده بود. طرز زندگیاش، شمایی از قهرمان فیلم صورتزخمی بود.
دو خانه گتسبیمانند داشت، چندین موتورسیکلت مخصوص، اتومبیل، جت، یک شرکت خصوصی کشتیرانی، مجموعه آثار هنری و یک خانه شیک در منهتن. بعد بهطرز وحشتناکی سقوط کرد. میخواستم بهروی خلقیات چنین افرادی تمرکز کنم و از آنجایی به آنها بپردازم که منحرف شدند. فیلم وال استریت سند معتبری برای نشان دادن وضعیت فاصله اقتصادی در ایالات متحده است.