سریال
نقد و رمزگشایی سریال Westworld 2016 (دنیای غرب)-یکسال تا پخش فصل چهارم!
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
تریلر اثر
.
[/box]
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]شبکه اصلی: HBO
امتیاز : 9.0 از 10 – میانگین رای 169,530 نفر
امتیاز کاربران: 9.2 از 10 – میانگین رای 3914 نفر[/box]
با سلام
من خیلی سعی کردم به مفاهیم اون دقت کنم(هرچند این موضوعات وقت تلف کردن! چرا که به جای اینکه وقت رو برای مفاهیم واقعی و صرف کنیم صرف چرندیات اینها کردیم! ولی خب جنبه سرگرمی هم هست!)
اما درمورد سریال حرف برای گفتن بسیار زیاد و من سعی میکنم عمده ماجرا رو بگم
البته درک مطالب برای کسانی که ندیدن بخاطر تداخل و پیچیدگی های زیاد سریال یک مقدار سخت خواهد بود
سریال در دو زمین بازی میکنه
یک دنیای (مثلا ) واقعی و دو دنیای رباتیک
که هر دو درواقع سعی در نمایش دنیا ما رو دارن
فقط بسته به این موضوع که مخاطب کدوم رو واقعی تر و نزدیک تر به زندگی واقعی ما بدونه
در دنیای نخست خدایی وجود نداره و همه چی حاصل یک “اتفاق”(بیگ بنگ و تکامل)و هیچ هدفی پشت این دنیا هم نبوده و نیست
<>
بسیاری از انسان ها به پوچی رسیده اند و فقط دارن زندگی شون رو میگذرونن تا به ته برسه
((دنیای اول نماد دنیایی که تکنولوژی و تمدن مدرن سعی داره اون رو علمی و واقعی نشون بده))
در دنیای دوم خدایی هست ، خدایی به شدت بی رحم ، ناعادل و خشن
این خدا با باقی خدایان (انسان های واقعی ) ربات ها را با چرخه های خسته کننده و بدون داشتن حق انتخاب( به جز مواردی بسیار محدود که تفاوتی رو در اصل زندگی شون ایجاد نمیکنه) درست کردن که برخلاف دنیای واقعی هدفی پشتشون هست(البته هدفی واهی)
خدای این داستان یک همکار هم داشته که سعی داشت اختیارات و شعور بالاتری به آفرینششون بده اما در نهایت خودش رو به کشتن میده ولی به صورت صدا در مغز (وسوسه) ربات های انسان نما میمونه و بسیاری جاها بهشون اختیارات و قدرت هایی فرارتر از برنامه های نوشته شده توسط “خدا” داره
مشخص که این نقش،نقش شیطان
ضمن اینکه با آزاد شدن مغز این ربات ها (یا بهتر بگیم انسان های دنیا دوم) اون ها خدایان رو هم پشت سر میگذارند و قدرت پردازش
مغز اونها از انسان های دنیای اول ( یا همون خدایان دنیای دوم) بالاتر که مشخصا عرفان کابالا رو القا میکنه
القصه اینکه این سریال برای دو قشر ساخته شده قشر اول اونی که کاملا تکامل و اتفاق رو قبول داره و قشر دوم برای کسانی با باور های دینی و خدایی دارند و هر دو رو میخواد بیراهه ببره
در طول داستان بارها به طور صریح موارد مثلا فلسفی فوق گفته شده و برای کسی که دنبال این موضوعات هست کاملا روشن و کمتر از استعاره و نقاب استفاده شده حتی بارها خالق این ربات ها خودش رو خدا و مالک دنیاشون معرفی میکنه
انسان های (دنیای دوم)آزاد شده از بند های دنیاشون خدایان(انسان های دنیای اول) به سخره میگیرن و مشخصا قدرتشون به اون ها میچربه
ما هیچ نشونی از شکل دنیا اول نداریم و فقط مختصر حرف های آدمهاش رو میشنویم که دنیایی کاملا کسل کننده و بی نظم و اصلا همین دنیای دوم رو جذاب کرده
سریال میخواد بگه که این دروغ هاست که به ما هدف داده و در یکی از آخرین سکانس های فیلم بالاخره به خدای دنیای اول(خدایی که دیگه مثلا غیر انسان) با نقاشی معروف میکل آنژ و خلقت حضرت آدم توسط خدا راجع بهش صحبت میکنه و تعبیر خدا رو زاییده ذهن بشر میدونه
جالب اینکه کسی هم که اینکار میکنه همون خالق دنیای دوم!
خلاصه اینکه جری شدن و وقاحت و البته هوشمندی سازنده ها رو میبینید که کاملا بولد اما با دروغ های حساب شده مغز مخاطب رو دچار سوال هایی میکنن که خود سریال سعی داره اون ها رو تا جای ممکن بی جواب نشون بده و به این ترتیب خدا رو انکار کنه
پایان داستان فصل اول هم به نوعی از بین رفتن فاصله دنیای اول و دومI که مارو با دنیایی “شبیه تر” به دنیای ما میرسونه
دنیای دوم کاملا مستقل شده کاملا اختیار خودش رو به دست آورده و دیگه خدایی رو بالای سرش نمیبینه که بخواد جلوی خودش و پیشرفتش رو بگیره (خدای دنیای دوم با همه مهمانهاش توسط انسان ها کشته میشه) و کاملا مختار البته این موضوع رو همون خالقشون بهشون اجازه داد و خودش رو عامدانه به کشتن داد
احتمال میدم فصل دوم پر از بی نظمی و جنگ بین ربات ها باشه دنیای بی نظم بی خدایی که شبیه دنیای اول شده و (ربات ها) انسان ها با کشتن خدا حالا کاملا آزادند در آخر هم احتمال داره یک منجی ظهور کنه
ببخشید که نگارشش خیلی جالب از آب درنیومد
یا حق
سلام دوست عزیز،
ممنون از تحلیل خوبتون، امیدوارم بازم اگر اثری رو نگاه کردید و دیدگاهی داشتید برامون بنویسید تا من و بقیه کاربرها ازش استفاده کنیم، داستان فیلم روی مفاهیم مرتبط با خلقت زوم کرده که خیلی خوب با تفکیک توضیح دادید، فقط احساس کردم یکم استفاده از واژه “انسان” برای هر دو طرف گیج کننده شده تو متنتون
واقعیتش تا حالا چندین نویسنده بهمون ملحق شدن و کمک می کنند جایگاه بزرگتری رو بسازیم و هدف های بزرگتری رو بتونیم برای آینده سایت در نظر بگیریم، اگر به نوشتن علاقه دارید و تمایل داشته باشید می توانید به عنوان نویسنده رسمی در کنار بقیه دوستان همکارمون فعالیت کنید، به هر حال خوشحال میشم ارتباطتون با ما و وبسایت iNAGHD ادامه داشته باشه
سلام
فعلا اگه چیزی بود مینویسم و میفرستم به همین منوال
درمورد انسان هم اگر ویرایشی رو لازم میبینید انجام بدید حقیقت من مقداری عجله ای کار کردم و چون وسطاش مکرر موضوعی یادآوری میشد بخاطر حجم وسیع موضوعات ویرایش هام بر اون موضوعات متمرکز شد تا بحث نگارش
شاید به قول شما استفاده از ربات قابل فهم تر باشه
ممنون از صحبتاتون ولی به نظر من باید صبور بود تا ببینیم هدف اصلی اینایی ک فرمودین هست یا فراتره یا پست تر از اینا خواهد بود. به بازی گرفتن ذهن آدما درباره ی ماهیت جهان و ذات بشر از ابزارهاییه ک سال هاست داره استفاده میشه تا تسلط داشته باشن به نیازهاشون یا رویاهاشون یا سبک مخالفتاشون با همین خدایان که برای سرگرم شدن همین بنده هاست. البته که از حرفای بنده هم توهم توطئه بر میاد ولی در طول تاریخ مستنداتی هم هست بر اینکه گردانندگان جوامع بزرگ این کارو کردن مثل فرعون یا مثل مجموعه معابد بزرگ.
در هر حال من نظرم اینه که باید ی کم دگ صبور باشیم تا ب جایی برسه ک بشه برداشتای روشنی داشت نه شایدو اما اگری.
عالی بود تحلیلتون.شبیهه رابطه ماوخدامیمونه?. ازکجامعلوم شایدماهم ربوتهای پبشرفته خدایی باشیم که اونم روبوت خدایی دیگره?
ساخت این سریال پنجره جدیدی از تکنولوژی انسانی ارائه شده که باز هم مذهب اولین مخالف تکنولوژی خواهد بود چون نمیتونه ابعاد جدید رو تحلیل کنه و مجبوره صورت مسئله رو پاک کنه. به هر حال این چالش پیش روی بشریته و عن قریب با آن روبرو خواهد شد.
….احمد…
دین برای انسان است و باعث میشه تا بهترین انتخاب رو داشته باشه و یک فرهنگ و روش برای زندگی است …. اگر همه ما راه درست دین رو در پی میگرفتیم اوضاع خیلی بهتری نسبت به الانمون داشتیم ….. ولی با این موضوع که جایگزینی ربات در جایگاه انسن هست موافقم و این موضوع به زودی چالشی روبروی انسان ها خواهد شد
شاید ما هم رباتهایی هستیم که توی پارکی (زمین) زندگی میکنیم (به گمان خودمون) شاید این زندگی رو هزار بار کردیم (هممون دژاوو رو تجربه کردیم ) یادمون نمیاد شاید نقشهامون تو زندگی عوض شده مثل میو (وقتی خواب میبینیم که جاهای ناشناس هستیم یا کسیو میبینیم که اصلا نمیشناسیم یا مثلا میبینیم بچه داریم و …) شاید وقتی داریم تو ذهنمون با خودمون صحبت میکنیم و بهمون الهام میشه یا تصمیم میگیریم فلان کارو بکنبم یه آرنولدی در واقع بصورت پبش فرض در ساختارمون قرار داده …
شاید جن و روح و … که میگیم بعدشون با ما فرق داره همون کارمندای پارک هستن که میان ریخت و پاش و جمع میکنن و بعضیامون مثل میو وقتی اونا هستن بیدار میشیم میبینیمشون و فکر میکنیم جن دیدیم !
خیلی برداشتها میشه کرد خیلی چیزارو داره به چالش میکشه
شاید هممون ذره های معلق تو گوی یادگاری (زمین) هستیم که صاحبش گهگداری تکون میده!
این احمقانه هست که فکر کنیم انسان اشرف مخلوقات هست و فقط بخاطر بهشت و جهنم داریم زندگی میکنیم و به غیر از ما هیچ موجودی تو هیچ کره ای وجود نداره ! تو کهکشانهای به این بزرگی زمین ما یه الکترون هم نیست هیچ! میلیون ها موجود دیگه خیلی پیشرفته تر از ما تو میلیون ها کره و کهکشان دارن زندگی میکنن
چرا؟! معلوم نیست!
کاملا موافقم با اون چه گفتید…
تقریبا ابتدایی ترین برداشتی هست که سازندگان برای مخاطبین درنظر گرفتن.
تشبیه کردن شرایط فیلم به زندگی خودمون.
شما به همین سادگی قابل کنترل هستین (:
ممنون از کامننتون
متاسفانه دیگه فرصت کار کردن روی سایت رو ندارم و نتونستم مطلبی برای این سریال بنویسم. چند تا بحث وجود داره درباره این سریال، از مجموع فیلم هایی که درباره سکند لایف هستند، مثل همین سریال، مثل تریولوژی ماتریکس، مثل ردی پلیر وان، مثل انیمه Summer Wars مثل انیمه Sword art Online که تازه شروع به دیدنش کردم، میشه فهمید چجوری تکنولوژی VR در نهایت میتونه ذهن انسان ها رو کنترل کنه و بیگ دیتایی استثنایی در اختیار مالکان ابر قدرتش بزاره که باهاش هر بلایی سر بشر میتونن بیارند. نظر من اینه شبیه همین وست ورلد بزودی ایجاد میشه برای انسان ها، البته از نوع مجازیش و با استفاده از VR و انسان ها تمام غرایضشونو به کثیف ترین شکل می تونند اونجا رو کنند و با هویت ناشناخته ای که میگیرند با آواتارشون آزادی بی حد و مرز رو به دست میارند که البته این خود بردگی است. بزودی (میتونم بگم کمتر از 5 سال آینده) با این آینده شیرین که بشدت سیاه و تلخ هست مواجه میشیم، همینطوریش با رسانه این بلا رو سرمون آوردن که مثل آب خوردن دروغ و حقیقت رو جابجا می کنند، قدرت رسانه ای اصلی هنوز تو راه هست :)))
آفرین ،تحلیل خوبی بود منم وقتی این سریال رو دیدم به همین چیزا فکر کردم
سلام
من فصل اول و دوم این سریال رو دیدم، واقعا عالی بودش، الان برای دومین بار در زندگیم دچار یک نوع خلا فلسفی شدم ، اولین بار با خوندن کتاب دنیای سوفی شروع شد ، که مدام از خودم میپرسیدم اصل خلقت ما چی هست؟ چرا به دنیا اومدیم؟هدف چی هست؟
اکنون که فصل دوم سریال به اتمام رسید، باز هم سوالاتی از همین قبیل ذهنم رو درگیر کرد.
فصل اول سریال همه چیز منظم و کنترل شده بود ، اون هم به دست یکنفر که خودش رو خدا می نامید، اما همین فرد خواستار استقلال و رهایی میزبان ها از دست انسان ها بودش که نتونن مجددا نظم جهان رو برهم بزنن
در ادامه سریال شخصیت های زیادی وارد داستان میشن و هر کدوم دنبال تفریح و ارضا هوس های خودشون هستن ، با این دلیل که میزبان ها ربات اند و درکی از اعمال اونها ندارن، در صورتی که تعدادی از اون ها کاملا درک میکنند و کم کم متوجه یکسری تغییرات میشن
تا بدین جا ممکنه از خودتون سوال بپرسید مگه ربات ها هم درک دارن؟مگه ماشین درک میکنه؟ به نظر من اگر هم درکی باشه باید برای اون الگوریتمی نوشته شده باشه ( البته من خودم در زمینه های هوش مصنوعی و یادگیری ماشین و پردازش تصویر کار کردم) ، به عبارتی درک هر ماشین از دنیای بیرونش ، طبق گفته های پدر علم هوش مصنوعی یا همون راسل خودمون ، باید بر اساس یک پیکر بندی منظم و از قبل برنامه ریزی شده باشه ، یعنی عملا ربات ها یا ماشین ها درکی از دنیای واقعی ندارن ، مگر اینکه ما بهشون اجازه بدیم
نمیخوام بحث رو علمی کنم ، ولی منظورم این بود که ربات ها هیچ درکی ندارند و تا حد معینی میتونن تصمیم گیری کنن و یا حتی یادبگیرن
حالا برگردیم به ادامه داستانمون
در این داستان چالشی ، زیباترین کاری که شده این است که ، حال و گذشته مدام در حال نمایش هست و شما تنها زمانی متوجه ماجرا میشین که دیگه فصل اول تموم شده و دیگه کار از کار گذشته ، ولی در همه این هیا هو ها یک شخصیت جالب و با اراده به اسم برنارد رو باهاش آشنا میشید که از نظر رفتاری دچار یک غم و اندوه دردناک هست و در تقابل آن شخصیتی دیگری به اسم ویلیام وجود داره که در ظاهر مظلوم ولی در باطن وحشی و منفعت طلب هست
برنارد با اینکه خیلی خصوصیات مثبت داره ولی یک فرد کاملا فرمان بردار از فورد هست ، که در پایان دلیل این فرمان برداری هم دیده میشه، ولی ویلیام خود حقیقیش رو در پایان نشون میده که چقدر پست فطرته و اینکه چقدر دوست داره که جاودان باشه
فصل اول به ما این نکته رو میگه که دنیا رو غریبه ها نجات نمیدن ، بلکه همین رباتا یا ما میزبان ها هستیم که نجات میدیم و باید دست از این بردگی ها بکشیم و به نوعی یک انقلاب ماریکسیسمی داشته باشیم تا به پیروزی و آزادی برسیم
البته در دنیای واقعی افرادی چون شریعتی و بهشتی و … جونشون رو در همین راستا از دست دادن تا از بردگی نجاتمون بدن ، ولی چون ما خودمون نخواستیم هنوز برده هستیم
فصل دوم برگ جدیدی از ماجرا رو میشه ، که در اون جنگ رباتها علیه انسان ها شروع میشه، در این فصل تنها یک هدف به سریال داده شده ، و اون این هست که کلید رو پیدا کن
همه ربات ها از جمله دلوریس هم دنبال همین کلید هستن تا خودشون رو آزاد کنن ، ولی افرادی مثل هیل و یا ویلیام سعی میکنن سد راهش بشن تا به کلید دست پیدا نکنه ، چرا؟ چرا اینقدر کلید مهمه؟ مگه چی داره؟
در ادامه ماجرا از زبان ویلیام متوجه میشیم که این پارک اساسا برای تفریح مردم و ثروتمندان ساخته نشده ، بلکه به دنبال رفتار و الگوهایی از آدم ها بودن که بتونن به رباتهای قصه اشون رفتار و جهت بدن، و این کنترل و اسکن از طریق کلاه هایی که به اونها داده میشد انجام میگرفت
پس این کلید شامل کلیه رفتار ها و ادراکات رباتها هستش و تموم دستاورداشون در اون جمع شده ، از جهتی هم این کلید برای هیل خیلی مهمه و سعی داره به هر نحوی که شده اونو بدست بیاره
ولی برنارد ربات انسان نمای ما خیلی زرنگ تر از این حرفا هست و در اخر ترفند خوبی میزنه و هیل رو میکشه و بدلش رو میسازه ، که البته بدلش همون دلوریس خودمونه
کلا فصل دوم پایان عجیبی داره و اون ورود ویلیام به یک بخش مدیریتی هستش که دست دخترش امیلی هست
به نظرم فصل سوم که سال دیگه میادش ، نشون بده که همه این ماجراها یک پیش طراحی شده منظم جهت بدست آوردن اون ادراکات و واکنش پیشرفته ربات ها هستش ، برای دستیابی به عنصر جاویدانی
و همه این ماجراها زیر سر فورد هستش که مرگی نمایشی ایجاد کرد
در کل پرسش اصلی این هست در این دو فصل که ، چرا مخلوق بر علیه خالق شود؟ با اینکه پیامبران هدفشان همین از بین بردن جدالها بوده ولی هنوز هم مخلوقات با خالق یگانه خود درگیر هستن و هر کسی برای خودش بتی تراشیده و اون رو پرستش میکنه ، یکی با کشتن و دیگری با شهوت رانی و قدرت طلبی
هدف اصلی سریال این بوده که سعی کن دنبال خدای حقیقی یا خود حقیقیت باش ، چون خدا از خودشناسی میاد و تا موقعی که خودت رو نشناسی نمیتونی خدا رو هم بشناسی ، پس سعی میکنی با اون جنگ کنی و ناسازگاری نشون بدی
امیدوارم این پست طولانی بدردتون خورده باشه
ببخشید من هیچ پیش زمینه ای در نقد سریال ها ندارم و این اولین بارمه ، و اون هم به خاطر محتوی جالب سریال دست به قلم شدم
اگر بد شده و یا گیج شدین ببخشید خلاصه 🙂
از بین صدها نظر در اینترنت این سه فرد ناشناس را که به راحتی میتونن سریال را اشتباه برداشت کرده باشند به عنوان منبع استفاده کردید؟
ممنون از نظرتون، خب مهم کمیت نیست و اکثر مخاطبانٍ آثار مردم عادی هستند که نگاه سرگرمی صرف دارند به سینما و عمق استراتژیک و یکپارچه ای که میتونه بستر یک قدرت تمام عیار باشه برای یک کشور در نقش رهبری جهان (آمریکا) رو برای اون متصور نیستند. اما چه بخواهیم چه نخواهیم سینما از تمام سلاح هایی که تا کنون بشر ساخته قدرتمندتر است. و خیلی مواقع ذهنیات یک عده ای که اقلیت هم هستند رو بازتاب میکنه.
در ضمن قصد دارم فصل دوم رو شروع کنم به تماشا، و خب فعلا این صفحه چیزی نداره اما به زودی حتما مقاله رو تغییر خواهم داد
سلام شخصا نظر من در مورد فیلم باعث شده حضور خدا رو بیشتر تو زندگی ببینم اینکه دنیا تصدفی نیست یه کسی نظم داده و خلق کرده داستان زندگیمون رو نوشته احساست هرکسی رو برنامه شو ایجاد کرده برعکس هدف خود فیلم من بیشتر به خدا نزدیکخر شدم یعنی کارگردان و نویسندش بفهمه?خلاصه تاثیر زیادی رو من داشته
نظرات دوستان عالیه اما اینطور که به نظر میرسه برداشت های متفاوت و بعضا متناقضی از این سریال وجود داره که به پربیننده شدن اون کمک میکنه
اما وقتی به جهان بینی برادران نولان در آثاری چون interstaler
یا inception نگاهی بندازیم متوجه میشیم گه نگاهی عمیق به این عالم و حتی عوالم دیگر دارن و این موضوع کار نقد رو در مورد سریال وست ورلد سخت میکنه. در این سریال وجه سرگرمی فقط به عنوان ادویه استفاده میشه و مفاهیم اصالت زیادی دارند. برخی از جملاتی که از زبان ربات ها (که خالقشون هرگز به اونا نمیگه ربات) شنیده میشه و دیدگاه کلی سریال برای کسانی که در فلسفه دینی اطلاعاتی داشته باشن کاملا آشناست به نحوی که حتی میشه معادل اونها رو در آیات قرآن پیدا کرد.
شاید نولان خود به دنبال حقیقت وجودی انسان هست و نگاهی آخرالزمانی اما نه از جنس معمول هالیوودی آن به دنیا دارد.
این سریال از نظر شورش علیه نظام سرمایه داری با فیلم جوکر نیز همراستاست. ولی در لایه های پایینتر به دنبال ایجاد سوال درباره همه چیز پیرامون انسان است
سلام
برخلاف برخي دوستان كه درون مايه و هدف از ساخت و پخش اين سريال رو ترويج فرهنگ كابالا و يا به چالش كشيدن ماهيت خالق و مخلوق و در نتيجه گيري به ترويج فرهنگ نيهيليستي رسيدن، نظر شخصي و برداشت من از اين سريال تا به اينجا كه تنها دو فصلش رو ديدم اين هست كه نويسندگان و كارگردانان بنام اين سريال بخوبي و با مهارت بسيار ستودني چالشي رو ايجاد كردن كه هركس بسته به خودبيني و جهانبيني خودش ميتونه برداشت خودش رو از اين سريال داشته باشه و همونطور كه در سريال، مخلوق بدنبال آزادي در انتخاب و رهايي از اسارت هست با باز گذاشتن نحوه درك، اين ارزش انتخاب آزادانه در برداشت رو به مخاطبينش داده.
برگرديم به سريال:
درفصل اول با دنيايي روبرو شديم كه از يك سو خالق سعي در خلق چيزي رو داشته كه با آزمون و خطاهاي بسيار، اون مخلوق بسيار ظريف، دقيق، مشابه (خالق) ولي پايبند به يك سري قوانين و اصول از پيش تعيين شده اي باشه كه نيازها و منظور خالق رو برآورده كنه و سركشي از اون سر نزنه. از سوي ديگر نقصان كمبودي رو كه خالق در چرخه زيستي خودش داره رو هم نداشته باشه (عمر) و بتونه لايتناهي زندگي كنه كه همين عمر نامحدود وسوسه اي جذاب براي برخي از دستياران و شركاي خالق ميشه كه خط روند داستان رو پيچيده ميكنه كه در سير فصل اول مخلوق كم كم طي تغيير و تحولاتي كه درونش اتفاق ميوفته (حسب اتفاقاتي كه درطول فصل اول تجربه ميكنه) و با به آگاهي رسيدن تدريجي، فلسفه وجودي خودش رو هم زير سوال ميبره. در نتيجه همين خودآگاهي، با چالشي روبرو ميشه كه تصميم ميگيره خالق رو به زير كشيده و از اين دنياي غيرواقعي به دنياي واقعي گذركنه كه موضوع فصل دوم رو شكل ميده
در فصل دوم ما شاهد تقابل مخلوق با خالق خودش، براي رسيدن به كليد هستيم كليد رستگاري و حقيقت. اما رسيدن به اين حقيقت تلخ و شيرين بهاي سنگيني هم بر خودش و هم بر خالق تحميل ميكنه كه شاهد تغيير و تحول شخصيتهايي هستيم كه نشون ميدن مرز خوبي و بدي فقط يك تار مو هست و به سادگي ميشه لغزيد و به ته دره حقارت سقوط كرد و برعكس كساني كه از فرش به عرش ميرسن.
بنظر من اين سريال نسخه پيشرفته و مدرني از GOT هست با رويكردي خداگونه و تقابل نور و ظلمت. از نظر من ما ميهماناني هستيم در ميزباني زمين و هدف و غايت از اين ميهماني، خودشناسي و پرورش و شكوفايي خوبي در درونمون هست با استفاده از عقل هر كدوممون در يك داستان از داستانهاي زمين شروع به ايفاي نقشي ميكنيم كه درنهايت شخصيت و ذات درونيمون رو مشخص خواهد كرد
من از نگارش جناب مصطفی بسیار لذت بردم. اما خود نما آهنگ آغازین سریال خودش پر از مفهومه فقط لازمه مقداری به اون چشم که کل سرزمین غرب رو داخلش داره دقت کنید و بعد توجه خود رو به نظریه زمین تخت گراها معطوف کنید. کلا انسان تا جیزی نبینه بر اساس آن افسانه سرایی نمیکنه و داستانش رو انقدر عجیب میکنه که از شکل واقعی کلا دور میشه. اما این سریال اینکار رو نمیکنه و تمام نظریات و نگرش ادیان به باور چندخدایی(خدایان) و تک خدایی که آقای فورد است رو به چالش میکشه . از طرفی اعتماد به نفس آقای فورد( که خود را خالق بدون شریک میدونه) در قدرت جملات نشان میده که همه چیز را حق خود میدونه و حتی در فیلم روباطهایی که از نظرش خراب شده(ولی در اصل هوشیار شده)رو میمیرانه و در کوره میندازه حتی برای خودش برزخی هم داره که گاهی اوقات روباتهایی رو در آنجا زنده میکنه و گپی با آنها میزنه(در زیر زمین)حتی اون شیشه کثیف چندین بار طوری نمایش داده میشه که خاک آلودگی آن کاملا مشخص باشه که حتما معنی در پس خود داره. کلا سریال تکان دهندهای است شاید این سریال در مغذ مخاطبین همان کار ندای شریک آقای فورد در رویای روباطها را انجام دهد. از نظر من مقدار زیادی از فیلم تمرکزش برروی ضمیر ناخوداگاه مخاطب است زیرا بعد از دیدن یک قسمت حتی بعد از گذشت ساعتها به صورت تصادفی دیالوگ ها به وضوح درون خاطرات مخاطب یادآوری میشه. این یک لرذه بر نوع تفکر بشر است.انگار واقعیاتی را که نمیشود به صراحت گفت را در کالبدی هنری و زیر پوست دیالوگها بیان میکنند. من احتمال میدم بعد از این سریال ما شاهد ورود سریال های واضح تری باشیم و تنها این سریال یک پیش آمادگی است