انیمیشن اژدهای آرزو عملا یک کپی از علاءالدین و غول چراغ جادو است. جزئیات متفاوت است ولی کلیات ثابت است. اما این فقط در ایده اولیه انیمیشن اژدهای آرزو خلاصه می شود. سناریو داستان انیمیشن اژدهای آرزو با غول چراغ جادو به کلی متفاوت است.
علاءالدین با آرزو های خود به ثروت رسید. حتی ازدواجش با شاهدخت سرزمین نیز آرزو بود. هیچ تلاش و عشق حقیقی ای در داستان علاءالدین وجود نداشت. اما در اینجا قضیه کمی متفاوت است. شخصیت اصلی به دنبال چیزی فراتر از ثروت و به دنبال عشق حقیقی است.
ایده اولیه و کلیات داستان علاءالدین و انیمیشن اژدهای آرزو یکسان است. ما به جای غول شاهد اژدها و به جای چراغ روغنی شاهد یک ظرف یشمی هستیم. تعداد آرزو ها نیز سه عدد است. حتی شخصیت اصلی نیز فرد فقیری محسوب می شود.
داستان
از ایده اولیه که بگذریم در وهله اول باز هم شاهد یک سناریو تکراری هستیم. شخصیت اصلی به کمک نیاز دارد، در حساس ترین لحظه، کاملا اتفاقی و به دور از انتظار موجودی غیر بشری ظاهر می شود. این موجود باعث تکامل و تحول شخصیت اصلی می شود. در عین حال شخصیت اصلی نیز همین نقش را برای او ایفا می کند. در نهایت نیز هر دو از یکدیگر دل می کنند و زندگی جدیدی را آغاز می کنند.
دن شخصیت اصلی داستان است. وی در کودکی با دختری به نام لینا دوست صمیمی بوده. ولی لینا و پدرش برای پیشرفت از آن محله فقیرانه نقل مکان کرده و دن تنها شده. حال پس از گذشت سالها دن در پی بازگرداندن دوست خود است. اژدهایی که با او آشنا می شود جرقه ای برای او می شود برای رسیدن به لینا. وی در ابتدا همان برای بیست و چهار ساعت ظاهری ثروتمند آرزو میکند تا پا در مسیر پولدار باش تا دختره عاشقت بشه بگذارد . اما خب لینا که البته دن را یادش نیست اصلا به ثروت او توجهی ندارد و برایش این مهم است که یکی او را درک کرده و همراهی اش کند. دن نیز این نقش را ایفا می کند.
در ادامه با کشمکش های فراوان لینا دن را به یاد می آورد و با او به همان محله قدیمی بازمی گردد. اما به قول خودش اگر واقعگرا باشد، آن دو نمی توانند با هم باشند. پس از آن دن تصمیم می گیرد تا یک فرد ثروتمند شود چون از این عشق ناامید شده. اژدها نیز از ابتدا در پی چنین آرزو هایی مادی ای بود اما حال متحول شده. اژدهای آرزو گذشته خود را برای دن تعریف می کند و به او می فهماند که عشق و خانواده اند که ثروت حقیقی این دنیا هستند. حتی قدرتمند ترین پادشاهان نیز می میرند. چقدر خوب است که در لحظه مرگ خانواده ات کنارت باشند و پس از مرگ خاطرات خوش از تو برای بازماندگان باقی بماند.
در نهایت اوج داستان شکل می گیرد، اژدهای آرزو خود را دوبار فدای دوستش دن می کند تا او را نجات دهد. در نهایت لینا و پدرش که ورشکست شده است به همان محله بازمی گردند و با دن و مادرش یک رستوران افتتاح می کنند. سکانس آخر نیز خداحافظی دن و اژدهای آرزو است.
محتوا
انیمیشن اژدهای آرزو تا حدود زیادی خلاقانه عمل می کند. البته که ایده اولیه و سناریو جدید نیستند، اما انیمیشن اژدهای آرزو با ساخت سکانس های کمدی و کشمکش های هیجان انگیز می تواند مخاطب را تا انتها نگه دارد و تجربه خوبی برای او رقم بزند. بله داستان و سناریو تکراری اند، ولی خسته نمی شوید.
دن از اژدهای آرزو کمک می گیرد، اما کمک اژدها جنبه فرعی دارد. گاهی اوقات نیز اژدها خرابکاری می کند. نگرش دن و تلاش های خودش است که چنین پایانی را رقم می زند. دن باعث تحول اژدهای آرزو می شود. تحولی که حتی طی هزاران سال هم حاصل نشده بود. حتی کمک اژدها به دن و نصیحتی که مسیر درست را به او نشان می دهد، حاصل اعمال گذشته دن است که باعث تحول در اژدهای آرزو شده است. این برتری زیادی نسبت به داستان علاءالدین دارد و کمی جایگاه انسان و اراده انسان را ارتقاء می بخشد. در اینجا اژدها یک وسیله کمکی ساده است، ولی در داستان علاءالدین غول چراغ جادو همه چیز است. انیمیشن اژدهای آرزو دیدگاه بهتر، برتر و آموزنده تری نسبت به اراده و انسانیت دارد.
در انیمیشن اژدهای آرزو شوخی با خدا از حد می گذرد. نشان دادن خدا در کالبد انسان، آن هم انسانی که شبیه به روانی هاست و لباسش به شورت و زیرپوش خلاصه می شود. اژدهای آرزو از مرگ بازمی گردد. در دنیا شاهد تجربه بازگشت از مرگ بوده ایم. اگر به داستان های افرادی که از مرگ برگشته اند گوش دهید، متوجه می شوید برخی از آنها به خاطر خانواده یا دوستان خود بازگشته اند. اژدهای آرزو نیز چنین دلیلی برای بازگشت از مرگ دارد. او بخاطر دوست خود بازمی گردد. به خاطر دوستش یکبار مرد و بار دیگر زنده شد. دو فداکاری متضاد. ولی خب، همانطور که گفتم شوخی با خدا از حد می گذرد. لحن صحبت کردن اژدهای آرزو با خدا برای توجیه کردن وی به بازگشت دیگر خیلی بی ادبانه است.
در انیمیشن اژدهای آرزو، از کلمه خدایان استفاده می شود. یعنی خدای احد و واحدی وجود ندارد. شاید اعتقادات بودایی و مسیحی نسبت به خدا( بودایی مذهب چین قدیم است و مسیحیت دین سازندگان این انیمیشن است) با اعتقادات ما همخوانی نداشته باشد، اما تخریب و تمسخر تصویر خدا به این شکل فقط یک هدف را دنبال می کند: پایین آوردن وجهه خدا در ذهن مخاطب.
اگر خدا را در ناخوداگاه مخاطب، احمق و دون شان حک کنیم، مخاطب به طور ناخودآگاه از خدا و دینداری دور می شود. اگر در ناخودآگاه، خدا اینقدر مسخره حک شود، مخاطب رفته رفته اعتمادش به خدا و توکلش بر او کم رنگ می شود. دلیل هم مشخص است. مگر می توان به چنین خدای پستی ایمان داشت.
در انیمیشن اژدهای آرزو شاید خدا باعث و بانی رقم خوردن پایانی خوش هم برای دن و هم برای اژدهای آرزو بود، اما این اتفاق با خواست و توکل دن و اژدها رقم نخورد. خدا خود خواسته به کمک دن می آید. در انیمیشن اژدهای آرزو به هیچ وجه شاهد عبادت یا دعا از سمت دن نیستیم. حتی در انتهای داستان نیز تشکری از خدا صورت نمی پذیرد.
در انیمیشن اژدهای آرزو چنین تلقین می شود که اولا خدا موجودی ابله و مادی است. ثانیا توکل، دعا و ایمان نقش خاصی ایفا نمی کنند، اگر خواست خودش کمک میکنه. ثالثا خود خدا نیز گاهی مانعی برای اهداف است. در انتها اژدهای آرزو با پذیرش شریط بسیار سختی اجازه بازگشت را کسب می کند. در ظاهر انیمیشن اژدهای آرزو سعی در خوب جلوه دادن خدا دارد، با این حال محتوا چیز دیگری می گوید.
خانواده
باز هم مبحث حیاتی خانواده. بله در انیمیشن اژدهای آرزو، خانواده و عشق بزرگترین ثروت تلقی می شوند. اما اگر کمی دقت کنید باز هم شاهد از هم گسستگی خانواده هستیم. در کل انیمیشن از پدر دن و مادر لینا خبری نیست. حتی یک قاب عکس یا نماد یا قبری که نشان دهنده زنده بودن آنها در گذشته باشد نیز وجود ندارد. دن عاشق لینا است، اما این عشق در همان دوستی معمولی خلاصه می شود. چنین عشقی به سمت ازدواج و تشکیل خانواده نمی رود. حتی خود دن هم می گوید: می خوام دوستم برگرده. دوست. دلیل چنین رفتار هایی در انیمیشن ها، فیلم ها و انیمه ها را به طور کامل در نقد و رمزگشایی انیمیشن لوکا بیان کردیم.
علم یا ثروت
علم بهتر است یا ثروت یکی از معروف ترین موضوعات مطرح شده در ذهن همه ماست. ولی خب یکم زیادی نسبی است. فرض کنید ثروتی دارید که با استفاده از آن مراکز فساد و باند های مواد مخدر تاسیس می کنید. و علمی دارید که با آن می توانید بخشی از جاهلیت یک جامعه را رفع کنید. کدام بهتر است؟ حال فرض کنید علمی دارید که با آن می توانید بمب اتمی بسازید که در چند ثانیه هزاران نفر را به کام مرگ می کشاند. و ثروتی دارید که به وسیله آن می توانید تعداد زیادی مدرسه، بیمارستان و کارخانه بسازید. کدام بهتر است؟
دیدید. این مقایسه خیلی نسبی است. انیمیشن اژدهای آرزو سعی می کند جواب جدیدی را رقم بزند. عشق بهتر است. عشق حقیقی مایه آرامش و شادی است. شاید هیچ ثروت و علمی چنین آرامش و شادی ای را برای ما رقم نزند.
لینا فردی ثروتمند است. با این حال در جشن تولد خود نقش بازی می کند. خوشحالی، لبخند و گرم گرفتنش با بقیه تماما فیلم است. او تنها یک خواسته دارد. اینکه پدرش کمی به او توجه کند و با او وقت بگذراند. پدر لینا تمام فکر و ذکرش درآمد است تا مبادا به گذشته باز گردد. غافل از اینکه آینده بدون عشق خیلی پست تر از گذشته فقیرانه است. پدر لینا هنگامی این را می فهمد که خیلی دیر شده. اما انیمیشن اژدهای آرزو غم انگیز تمام نمی شود و با آرزوی سوم دن، پدر لینا بازمی گردد.
در سکانسی شاهد حضور دن و لینا در رستورانی لوکس هستیم. دن نیم نگاهی به اطراف می اندازد. تمام افراد داخل رستوران از افراد سرشناس و ثروتمند اند. اما روی لب هیچکدام لبخندی دیده نمی شود. نگاه ها سرد است و فضا هیچ صمیمیتی ندارد.
جالب اینحاست که در نهایت شرور داستان توسط آرزوی خودش کشته می شود. آرزوی او این بود که به هرچه دست بزند طلا شود. او دست را به سینه خودش می زند و طلا می شود. با این حال تمام کسانی که آرزو های غیر مادی کرده اند پایان خوشی برایشان رقم می خورد. یکی از آنها دن است و دوتای دیگر نوچه های شرور داستان هستند.
دن نیز عاشق لینا است. به معنای واقعی کلمه. شاید انیمیشن اژدهای آرزو به این عشق ثمر نمی بخشد، اما از ارزش عشق چیزی کم نمی شود. دلیل ثمر نبخشیدن را نیز در نقد و رمزگشایی انیمیشن لوکا آوردیم.
با این حال یک ایراد همچنان باقی است. تفاوت عشق و شهوت. در خیل زیادی از انیمیشن ها، فیلم ها و انیمه ها شاهد روابطی هستیم که عشق معرفی می شوند، اما حقیقت آنها چیز دیگری است. در انیمیشن اژدهای آرزو شاهد قالب کردن عشق به جای شهوت نیستیم. با این حال تمایز دادن این دو در ذهن و ناخودآگاه نسل آینده مهم است و توجه والدین و جامعه را می طلبد. با افزایش سواد رسانه ای می توان تا حد زیادی این آسیب ها را رفع و حتی حذف کرد.
جا زدن دوستی بجای عشق یه خیال محاله
#روابطـنامشروع