تبلیغ دین نوین جهانی در سریال وایکینگ ها
اگر اهل دیدن فیلم های روز باشید، حتما سریال وایکینگ ها را یا دیدهاید یا تعریف ان را شنیده اید. این مجموعهی ۸۹ قسمتی از سال ۲۰۱۳ تا اواخر سال ۲۰۲۰ از دو شبکه آمازون و هیستوری ( که محوریت برنامه های ان را موضوعات تاریخی تشکیل میدهد. ) پخش شد . نویسنده ، تهیه کننده و خالق این اثر پر خرج،مایکل هِرست است که با آثارش در مورد تاریخ انگلیس، شناخته میشود. بودجه فصل اول این سریال به تنهایی، حدود ۴۰ میلیون دلار اعلام شده است که برای یک فصل نه قسمتی، رقم قابل توجهی است.
سریال وایکینگز با انتشار فصل به فصل ، توانست در حدود هشت سال، مخاطبان خوبی را جذب کند. تا جایی که این سریال در سایت آی ام دی بی ، با بیش از نیم میلیون رای، امتیاز ۸.۵ از ۱۰ را گرفته و در بین پر بیننده ترین سریال های جهان، رتبه پانزدهم را به خود اختصاص داده است.
بحث ما در این مقاله بر سر این است که آیا این سریال در پس جنگ های خیره کنندهی رگنار و پسرانش، دینی را تبلیغ میکند یا خیر؟
دین در وایکینگ ها
شاید برای شما جالب باشد که این سریال علی رغم تمام جذابیت های هالیوودی که معمولا در دو عنوان کلی سکس و خشونت خلاصه میشود، یکی از دینی ترین و ایدئولوژیک ترین سریال های پخش شده تا به امروز است.
در یکی از قسمت های این سریال بیش از سی جملهی مذهبی و کاملا کلامی و فلسفی وجود داشت و میتوان گفت با دیدن این سریال یک کتابچهی کلامی فلسفی را در بین دیالوگ های عشقی و جنگاورانه، خواندهاید! که البته تاثیرگذاری این دیالوگ ها با ترکیب افکت های نوری و صوتی ، موسیقی، فیلمبرداری حرفهای، جذابیت بازیگران و… بدون شک بسیار بیشتر از یک متن مکتوب است.
اما ایا این سریال تبلیغ دین مسیحیت، اسلام یا اسطوره های نورس است یا میخواهد چیز دیگری بگوید؟
دین نوین جهانی در وایکینگ ها
شاید این عنوان برایتان عجیب باشد، اما در دهه های اخیر، جریان های رسانهای غرب دارد دین جدیدی را ترویج میکند. دین نوین جهانی یعنی پذیرش تمام مکاتب عالم در عرض هم. یعنی همانقدر که ما برای اسلام ارزش قائلیم و ان را صحیح میدانیم، باید همانقدر هم به مسیحیت و یهودیت و حتی شیطان پرستی و اساطیر یونان و… احترام بگذاریم و این مکاتب تحریف شده یا جعلی را عین حق بپنداریم. کسانی که چنین اعتقادی را دارا هستند اُمنیست نامیده میشوند.
دو پایهی اصلی این طرز تلقی از مکاتب فکری و عملی جهان، اول شک گرایی و دوم پلورالیزم است.
یعنی ابتدا القا میشود که چون هیچ معرفت یقینیای که صد در صد درست باشد، وجود ندارد (شکاکیت) برای همین هر کس هر اعتقادی که دارد، برای او خوب است و جواب می دهد و چون نمیتوان به یقین رسید، باید به همین مطالب غیر یقینی اعتماد کرد و جلو رفت .از طرفی چون دینداران جهان، تجربیات شهودی ای در فضای دینی خود دارند (از در خواب دیدن حضرت مسیح گرفته تا شهود بیرونی شیطان توسط شیطان پرستان!) پس نمی توان ادیان را بالکل تعطیل کرد. چرا که هر صاحب کشف و شهودی ادعای راستی راه خود را دارد.
نتیجهی این مساله میشود حق بودن تمام مکاتب عالم برای همهی افراد و اذعان به وجود صراط های مستقیم به جای صراط مستقیم واحد . چرا که وقتی یقینی وجود ندارد پس هیچ مکتبی بر دیگری برتری ندارد . بنابراین هر مکتبی با هر چهارچوبی، حق است و هیچ کس حق ندارد بر دیگری ادعای تفوق و برتری در دین ، نحله ، فرقه یا هر چیز دیگری که به ان معتقد است را داشته باشد. هندوییسم، بودیسم، یهودیت ، مسیحیت، اسلام ، بهاییت، شیطان پرستی و… همه از جهت محتوا یک درجه از واقعیت را دارا هستند. این همان پلورالیزم دینی است. یعنی همهی ادیان جهان علی رغم اختلاف هایشان، با همدیگر یکسان و مساوی هستند .
پس دین نوین جهانی ما را به پلورالیزم به مثابه یک دین دعوت میکند. برای همین برای پذیرش دین نوین جهانی (اعتقاد به همه ادیان جهان در یک سطح) پایهی اول شک گرایی (هیچ معرفت یقینی نداریم ) و سپس پلورالیزم دینی (هیچ تفکری بر دیگری برتری ندارد. ) باید مورد پذیرش قرار گیرد. یعنی شکاکیت دینداران را متزلزل میکند و پلورالیزم دین نوین جهانی را به اثبات میرساند. در حالی که از جهت فلسفی و عقلی، بالاخره حرف حق یکی است و نمیتوان قبول کرد که هم خدا یکی است و هم سه تا! یا اینکه شیطان بالاخره یا خبیث (طبق ادیان الهی) است یا مظهر اباحهگری و لاقیدی (بر اساس بعضی آیین های شیطان پرستی) و هیچ عقل سلیمی هر دوی این موارد را نمیپذیرد .
به همین علت فرد اُمنیست ( معقتد به دین نوین جهانی ) در واقع پایبند به مکتب خاصی نیست، بلکه به دنبال آن چیزی میرود که دوست دارد و هر جا هر چیزی که مطابق میل او بود، به آن عمل میکند و اگر نبود، طبیعتا آن را کنار میگذارد. به بیان دیگر اگر از یک اُمنیست بپرسید مثلا ایا خدا هست یا نیست؟ میگوید طبق مکتب ماده گرایی (ماتریالیسم) نیست اما طبق ادیان ابراهیمی هست و من چون مثلا با چندخداگرایی یونانی بیشتر احساس آرامش پیدا میکنم پس خدا هست اما یکی نیست بلکه چند تا است!
همانطور که میبینیم نتیجهی دین نوین جهانی در واقع حاکمیت نفس و علایق شخصی بر انسان یا همان هواپرستی مورد اشاره در قران کریم میباشد. در سوره جاثیه آیه ۲۳، بیان میشود که هر کس خود پرستی را جایگزین خداپرستی کند و در زندگی فقط بر اساس انچه دوست دارد و دلش میخواهد، عمل کند، خداوند او را هدایت نکرده و نه گوشش حرف حق را میشنود و نه قلبش بر اساس حقانیت و عدالت، کار میکند.
وایکینگ ها و ترویج دین نوین جهانی
گفتیم که شک گرایی و پلورالیزم، دو پایهی اصلی دین نوین جهانی هستند. در ادامه به بررسی حقانیت دادن به دو دین متناقض در این سریال که هدف آن اثبات پلورالیزم است، می پردازیم. باید دقت کنیم که این فیلم در ژانر تاریخی و در شبکهی هیستوری که مستند- فیلم هایی بر اساس واقعیت را (همچون فیلم بایبل یا کتاب مقدس، که داستان های کتاب مقدس را از عهد عتیق تا جدید به تصویر کشیده است.) پخش میکند، به نمایش گذاشته شده است .
مولفه های دین نوین جهانی در وایکینگ ها
قبل از پرداختن به سریال، لازم به ذکر است که ما هیچ منبعی دال بر اینکه اعتقادات مردم اسکاندیناوی (که به اساطیر و آیین نورس Norse مشهور است) قبل از مسیحی شدن چه بوده، نداریم. زیرا تمام متونی که در مورد اساطیر آنان نوشته شده توسط مسیحیان بوده و لذا سندیت علمی ندارد. از همان منابع مسیحی نیز کتاب شعری باقی مانده که علاوه بر تناقضات درونی (مثل اینکه گاهی ثور را خدای خدایان میداند و گاهی اودین را و گاهی هر دو را انسان و پادشاهانی بزرگ به تصویر میکشد!) بخشی از آن نیز از بین رفته است.
بنابراین ما نمیتوانیم بر اساس این منابع، پی به اعتقادات مردم اسکاندیناوی ببریم. گرچه بر اساس همین منابع نیز ما با مفاهیمی همچون هِل (Hel) که معادل جهنم اما با سرمای شدید است و یا الهه هایی همچون وار طرف هستیم که تعهد بین زن و شوهر را حفظ میکرد و اگر کسی از ان دو به خیانت مرتکب میشد، او را مورد عقاب قرار میداد. در حالیکه در فیلم اصلا اشاره ای به این چنین مطالب نمیشود، چرا که اساسا نباید ترس از عقوبت اعمال یا حفظ نهاد خانواده در رسانه های صهیونیستی امروز، تبلیغ شود. با توجه به این نکته که اساس اینکه وایکینگ ها واقعا به این مسائل اعتقاد داشتهاند یا خیر، زیر سوال است، به سراغ فیلم میرویم.
از ابتدای این سریال ، تقریبا تمام مناسک دینی وایکینگ ها نمایش داده میشود. مراسم های ازدواج شخصیت های فیلم بر اساس آیین وایکینگ ها ، قربانی کردن حیوان و حتی انسان ها برای جلب رضایت و برکت خدایان، رفتن به معبد و پرستش بت های اودین، ثور و فِرِیا، کمک گرفتن مکرر شخصیت ها در طول جنگ ها و منازعات از خدایان ، مراسم سال نو با رقص و پایکوبی های عجیب و غریب ، خونخواری و حتی قربانی کردن ندیمهی فرماندار قبلی منطقه همراه با آیین تشییع جنازهی او. در کنار این موارد، تایید هایی از سوی فیلمساز در جای جای فیلم گنجانده شده است تا هم مسیحیت و هم این آیین شرک آمیز را موجه و مورد قبول نشان دهد. (پاورقی: البته در سکانس هایی آیین های سال نو یا ازدواج مسیحیان نیز در تطبیق با وایکینگ ها نشان داده شده تا بر شباهت هر دو دین، تاکید بیشتری شود اما چون محور، وایکینگ ها هستند خیلی آیین های مسیحی در فیلم پر رنگ نیست.) در ادامه این موارد را به اختصار بررسی میکنیم.
۱. عاقبت به خیری جنایتکاران تاریخ!
در این سریال چند شخصیت اصلی فیلم، بدون هیچ منطق خاصی به رستگاری میرسند.
الف.رگنار لوثبروک
قهرمان اصلی فیلم تا اواخر فصل چهارم، رگنار است. گرچه خود من از طرفدار های پر و پا قرص رگنار هستم، اما باید گفت که او شخصیتی خونریز است که با حمله به مردم بیگناه انگلیس و فرانسه، مقادیر زیادی طلا را غارت میکند. رگنار با اینکه زن دارد اما در طول فیلم با زنان مختلفی روابط جنسی خارج از عرف (چرا که بر اساس فیلم، حتی در عرف وایکینگ ها نیز ازدواج وجود داشته است و این عمل، خیانت به حساب میامده است.) برقرار میکند که حتی باعث به عمل آمدن یکی از شخصیت های اصلی فیلم به نام اوبه، در آینده میشود. او یکی از هموطنان خود و یکی از برده ها را بدلیل اینکه مردم از عهدشکنی پادشاه انگلستان با خبر نشوند،، میکشد البته طرز رفتار و شجاعت و جنگاوری او مخاطب را با این شخصیت فاسد و خونریز، همراه کرده و باعث محبوبیت او در بین بینندگان میشود. رگنار قبل از مرگ به پادشاه انگلیس میگوید که اعتقادی به خدایان ایسیر ندارد که شاید برای فریب او چنین میگوید. اما نکته جالب این است که این شخصیت فاسد و جنایتکار، پس از مرگ به والهالا (بهشت در آیین وایکینگ ها) رفته و رستگار میشود!
ب. لاگرتا
همچنین لاگرتا همسر دلیر رگنار است که همچون او جنگاوری بزرگ به شمار میآید. او پس از جدایی از رگنار علاوه بر ارتباطاتی که با مردان دارد، به زنان نیز علاقه نشان داده و به همجنسبازی روی میآورد! همه این موارد در کنار قتل و غارت های مختلف و عهدشکنی های این شخصیت است. در آخر همانطور که پیشگو گفته بود توسط یکی از پسران رگنار کشته شده و شخصیتی با این کارنامهی درخشان، توسط والکِری ها (پاورقی: جنگجویان زنی که همچون فرشتگان برای بدرقهی زنان جنگجوی وایکینگ به والهالا، ظاهر میشوند.) به سمت والهالا برده میشود!
ج. اتلستن
کشیش مسیحی که پس از شک و تردید در آیین خود، حاضر میشود به مسیحیان خیانت کرده و راهنمای وایکینگ های مشرک علیه همکیشان خود شود. او نیز در جنگ ها شرکت داشته و دستش به خون مردم مسیحی و حتی کشیش ها آلوده است. اتلستن که به انگلیس بازمیگردد ، توسط مسیحیان همچون حضرت عیسی علیه السلام به صلیب کشیده شده ولی با پا درمیانی پادشاه، بخشیده میشود. او در ادامه با همسر اِیثِلولف ، پسر پادشاه ارتباط جنسی برقرار کرده که نتیجهی آن پادشاه آیندهی انگلیس ، آلفرد میشود! چنین شخصیتی در ادامه نور خدای خود ، مسیح (طبق خرافهی مسیحیان) را شهود کرده و به قدیس تبدیل میشود. تا جایی که پس از مرگ نیز به سراغ رگنار رفته و او را نصیحت میکند و پادشاه انگلیس نیز در مکاشفهای او را میبیند. البته چون فیلم دربارهی وایکینگ ها است برای همین بهشت مسیحیان نمایش داده نشده و اساسا بر روی اسطوره های نورس، تاکید شده است.
د. پادشاه هَرالد
هرالد از خونریزترین شخصیت های فیلم است که نه به خارجی ها رحم میکند و نه حتی به هموطنانش . در حملهی به فرانسه او یک خانوادهی غیر مسلح را به شکل فجیعی قتل عام میکند. همچنین برادر خود را در جریان یک جنگ درونی در بین مردم اسکاندیناوی، به قتل میرساند. او به همسر بیورن آیِرنساید پسر ارشد رگنار نیز تجاوز میکند. چنین فردی با این کارنامهی درخشان، هنگام مرگ برادرش را میبیند که آمده تا او را به والهالا (بهشت) راهنمایی کند!
۲. نشان دادن خدایان اساطیری
یکی دیگر از نکات مهم سریال وایکینگ ها، به تصویر کشیدن خدایان دروغین به صورت انسان است. درواقع همان اعتقاد باطل اساطیر نورس و مسیحیت که خدا را مثل انسان ها دارای دست و پا و جسمانی میدانند، چه آن خدا در اساطیر نورس، اودین باشد و چه عیسی علیه السلام. البته نباید از پیشگو هم غافل شد. کسی با آن چهرهی عجیب و غریب و هیبتی ریاضت کشیده که تمام گفته هایش درست از آب درمیآید و حتی بعد از کشته شدن نیز مشاوره میدهد. در واقع پیشگو نماد واسطهی بین خدایان و انسان ها است. در ادامه تجسم خدایان را در این فیلم بررسی میکنیم.
الف. اودین
در ابتدای فیلم با صورت پوشیده در ساحل دیده میشود. کلاغ او برای بردن ارواح وایکنیگ های کشته شده می آیند. همچنین پس از مرگ رگنار، با چهرهی کامل نشان داده شده و پس از طاهر شدن بر پسران رگنار که در مکان های مختلفی هم هستند، خبر مرگ رگنار را داده و آن ها را به خونخواهی پدرشان دعوت میکند!
ب. هاربارد
خدایی مرموز و زناکار (!) که با ورود به شهر، زن رسمی رگنار را اغوا کرده و با او همبستر میشود. همچنین زنان دیگری را نیز از شهر کتگات به این شکل برکت میبخشد! پس از این ماجرا ها در هوا غیب میشود و فلوکی دوست رگنار به او میگوید که از بیقیدی همسرش ناراحت نباشد، چرا که افتخاز همبستری با یک خدا را پیدا کرده است!
ج. ایدون
الههای که پس از راز و نیاز های ویتسرگ با خدایان، بر او ظاهر و یک شب تا صبح را با او به خوشگذرانی میپردازد.
د. یورمانگاندر
مار عظیمی که در دریای مواج دیده میشود.
ه. عیسی علیه السلام
توسط اتلستن و پادشاه آلفرد دیده میشود. آلفرد که در قسمتی از فیلم برای پیروزی بر دشمنان، با عده ای وایکینگ متحد شده، در دیالوگی راهبردی میگوید : امروز برای پیروزی نیاز به قدرت تمام خدایان من و شما داریم.همچنین آلفرد در قسمت آخر، خدای خود مسیح را میبیند و همین نشانهای است بر پیروزی مسیحیان بر وایکینگ ها. گویی که مسیح نیز همچون خدایان نورس، خدایی انسانوار بوده و لذا گاهی در این شطرنج بین خدایان، او برنده میشود و گاهی آن ها!
۳. اباحهگری و ماکیاولیسم، توجیه با تقدیرگرایی
در جای جای سریال میبینیم که افراد برای نفع شخصی خودشان، دست به هر کاری میزنند و اساسا حرفی از شریعت به میان نمیآید. اِکبِرت پادشاه وِسِکس، شخصی که آیین های مشرکانهی روم باستان را علت پیشرفت و ترقی آنان میداند، عهد خود را با وایکینگ ها حفط نمیکند و مردم انان را قتل عام میکند. رولو برادر رگنار با خیانت به او ، با شاهزادهی فرانسوی ازدواج میکند و برای تصاحب مقام دوک، به مردم خودش خیانت میکند. آیوار دیکتاتوری راه میاندازد و ویتسرگ ابتدا با ایوار، سپس با اوبه که دشمن ایوار است و بعد دوباره با آیوار متحد میشود. بار ها وایکینگ ها برای مقبولیت پیدا کردن بین مردم انگلیس تعمید پیدا میکنند (رگنار، رولو و اوبه) در حالیکه حقیقتا به آیین خود باقی مانده اند.
اسقف اِیموند که جنگاوری صلیبی و غیور است با زنان مختلفی ارتباط داشته و فقط زمانی که به کلیسا بی حرمتی میکند ، مسیح علیه السلام را در خواب میبیند که او را از گناهان بر حذر میدارد! همچنین زن دوم بیورن با اعمال شنیع جادوگری، رقیب خود را کنار زده و به عنوان ملکه در پایان فیلم، به تخت مینشیند.
بامزه آنکه ایثلولف پسرِ پادشاه اکبرت که شخصی مذهبی است و خود را با شلاق تنبیه میکند، از این دین افراطی (بخوانید دارای شریعت) دست برمیدارد و در ادامهی سریال در کنار روابط خارج از چارچوب خود، زن رسمیاش را به پدرش میدهد تا همسرش به آزادی مطلوب خود ، برسد!
مطالب خیلی جدید و جالب بودن . ممنونم از محققین سایت .
عالی بود فقط برای چی باید یه همچین سریال مزخرفی رو توی صدا و سیما پخش کنن؟ واقعا خجالت آوره
سلام علیکم
ممنونم از اطهار لطفتون
ظاهرا در تلویزیون سریال The Last Kingdom پخش میشه که با این متفاوته و اینقدر هم معروف و قوی نیست
البته در بستر های دیگه وایکینگ ها با سانسور حداقلی در حال پخشه
بخش جدید پرسش و پاسخ اخر مقاله ایده جالبی بود
سلام، خدا قوت
بسیار عالی و تأثیرگذار… (استفاده از تصاویر فیلم در رساندن مفاهیم به مخاطبی که سریال را کامل ندیده)
🔺امیدوارم و دعا میکنم که با قدرت و باور بیشتری این مسیر متعالی را طی نمایی و نقدهایی قویتر(بکارگیری بیشتر از ابزار فلسفه و منطق) و جذاب تر(پرداختن به جزئیات بیشتر، مثل علل انتخاب یک بازیگر برای یک نقش خاص)
⚜️با سپاس فراوان🙏🏼💚🙏🏽
سلام مجدد…
🔁لطفاً از علل جذابیت سریال برای بیننده ی ایرانی(تفاوتها یا شباهتهایشان با بیننده ی خارجی) یا آماری از دنبال کنندگان این نوع سریالها(گروه سِنی، جنسی، مکان جغرافیایی) در داخل و خارج در مقاله هاتون غافل نشید.
♻️به نظر شما(علمی، آماری) کدام قسمتها برای جوانان ما، جذابتر بوده و چرا… ؟؟ (میزان برانگیختگی حس هم ذات پنداری با شخصیتهای سریال)
⚠️پوزش بابت طرح این مطالب👆🏽
رموز مصلحت ملک، خسروان دانند✍🏼
گدای گوشه نشینی تو، حافظا خاموش🙆🏽♂️
سلام بزرگوار
ممنونم از اظهار لطف شما
برای کار آماری در ایران، مقالات مختلفی چاپ شده که می تونید با کلید واژه روان شناسی فیلم یا روان شناسی سینما، این مقالات رو پیدا کنید . اون مطالعات میدانی، کار جامعه شناسیست و بررسی جامعه اماری بالا از مخاطبین و از عهدهی ما خارجه
کتابی به نام روان شناسی سینما هم چاپ شده که می تونید تهیه کنید، البته ترجمهست ولی خیلی مفیده
همینطور برای علل جذابیت فیلم ها، مطالعه روی فرم فیلم های هالیوودی مفیده، از ابعاد مختلفی مثل رنگ و نور، موسیقی،زاویه و لنز دوربین، جلوه های ویژه، داستان پردازی قوی و… توی این زمینه، کتاب فرم سینما بوردول یا سه جلدی فرم سینما نوشته ویلیام فیلیپس عالیه، کتابی هم برای عناصر جذابیت انیمیشن به همین اسم نوشته شده که دیدن اون هم خالی از لطف نیست
ولی به صورت کلی ، جدای از سکس و خشونت که دو جاذبهی اصلیه، به نظر بنده فیلمنامهی قوی و مخصوصا عرفانی-ماورائی علت اصلی جذابیت فیلم هاست، چه در داخل و چه در خارج. این رو شما با موسیقی متناسب و یک کارگردان حتی متوسط و بازیگران حتی غیر مشهور ترکیب کنید، یک شاهکار میشه
در کنار خود فیلم، تبلیغات و حتی سبک زندگی پست مدرن مردم، مشوق دیدن فیلم هاست
البته معروف شدن فیلم دست اسپانسر هاست و با محبوبیت متفاوته
سعی کردم خلاصه عرض کنم
ایشالا تفصیلش رو توی کتابا پیگیری بفرمایید
در اینکه هدف و موضوع اصلی فیلم برمیگرده به ادیان مختلف و گذشته، شکی نیست ولی شرمنده من قضاوت های شما رو مشتی اراجیف میدونم
کی گفتی اگه پلورالیزم یا اُمنیست باشی، دیگه هرکار دلت میخواد بکن؟؟!! مال مردم بخور؟؟؟ بکش؟؟؟؟؟ مگه خودت عقل نداری؟ بهترین دین، دین انسانیته که میتونی از همه دین ها صفات خوب و نیکوشون رو بهره بگیری و استفاده و هرکجا به بن بست خوردی، با منطق و عقلت رفتار کنی
الان فیلم اینایی شما گفتی رو نشون داد یا دقیقا نشون داد که بکش و ناموس مردمو ببر و مال مردم رو غارت کن تهشم رستگار میشی؟ نمیفهمم چرا از هر فرصتی که هیچ ربطیم نداره میخواید حرف خودتونو توش جا بدید
عقل و منطق ابزاریه که به ما راه درست رو نشون میده ولی تا جایی که واقعیت و حقیقت در دسترس و شناختمون باشه که هر کی غرور بیخود نداشته باشه میدونه دچار نقصه برای همین هر انسانی علاوه بر عقل نیاز به چارچوب و اصولی در عقیده داره تا به اونا تکیه کنه مگرنه در جریان همین مال مردم خوردن ها این منفعت و سود شخصی و حیوانیت انسانه که عقل رو جهت میده در واقع عقل و منطق یک شمشیر دو لبه است و این شمشیر دو لبه زمانی یک لبه میشه که در مسیر حقیقتی قرار بگیره
اشکال رفیقمون جالب بود🌺
اما دقت ندارن که عقل، دنبال نفع شخصیه
وقتی دین نباشه و آخرت هم خرافات تلقی بشه، طبیعیه که هر کس دنبال حال و لذت خودشه؛ نتیجهی بدیهی این هم میشه خودپرستی و فدا کردن همه برای خود
توی فیلم هم دقیقا همینه، کسی با عقل خالی از دین، کار درست نمیکنه و همه دنبال نفع خودشونن
هرچند که این نقد فیلم از لحاظ سینمایی نبود که از اون لحاظ هم بسیار ضعیفه …ولی با نویسنده مقاله در مورد مطلابی که گفته موافقم .
سلامت باشین
نه از جهت سینمایی قویه واقعا؛ نقص داره اما با بازی های قوی و شخصیتپردازی بینظیر، خیلی هاش جبران شده