انیمه سینمایی

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

کشف اصولی نقش حقیقی زن در آثار هایائو میزاکی

در میان آثار هایائومیازاکی، در عین حال که بخش قابل توجهی از آثارش رنگ و بوی سرزمین مادری اش یعنی ژاپن را دارند و حکایت خویشتن ژاپنی او هستند، اما تعداد قابل توجهی از آثار این کارگردان، حال و احوالی غیر ژاپنی و حتی غربی دارند. میازاکی به واسطه آنکه مدت قابل توجهی از عمرش را در اروپا از جمله سوئیس گذرانده، دیدگاه پخته‌ای به غرب دارد. این دیدگاه در قلعه متحرک هاول تجلی پیدا می‌کند.

قلعه متحرک هاول از شناخته شده ترین و پرافتخارترین آثار میازاکی به حساب می آید. اقتباس آزادی از کتاب دایانا وین جونز که نامزد اسکار شد و مورد توجه و تحسین منتقدین قرار گرفت. فارغ از استقبال منتقدین و مخاطبین، شخص خانوم جونز نیز از این اقتباس تحت عنوان هایی مانند: “غنی و عجیب، پر از زیبا ترین انیمیشن ها” یا از میازاکی تحت عنوان کسی که “کتاب های من را به گونه‌ای درک کرد که هیچ کس دیگری تا به حال انجام نداده است”، توصیف کرد.

مجموعا قلعه متحرک هاول را می‌توان دوست داشتنی ترین اثر میازاکی چه از نظر مخاطبین و چه از نظر منتقدین دانست. داستانی زیبا، عاشقانه ای لطیف و
جذاب دستاوردی است که میازاکی از هاول به دست می‌آورد.

میازاکی در قلعه متحرک هاول کار های خاصی را انجام می‌دهد. او داستان خانم جونز را هر چند با تغیرات کم ارتقاء داده و از دل آن الگویی متفاوت برای سفر قهرمان زن استخراج می‌کند. هایائو میازاکی جنگ را به شکلی خاص به تصویر می‌کشد و در نهایت هنر نشان می‌دهد که چگونه عشق سوفی به هاول، هم هاول را از طلمسش رهایی می‌دهد و هم صلح را به ارمغان می‌آورد.

جونز را می‌توان یکی از نویسندگان مهم ادبیات کودک در نظر گرفت. جونز داستان نویسی را از پس از مادر شدنش آغاز کرد و جالب است بدانید وی در دوران دانشجویی، سخنرانی نویسندگانی همچون جی آر آر تالکین و سی اس لویس از نزدیک دید. شاید جالب ترین نکته درباره خانم جونز این باشد که آثار وی تاثیر خاصی بر نویسنده سری هری پاتر یعنی جی کی رولینگ داشته است

میازاکی و قهرمان زن؛ بررسی دقیق الگوی های داستان قلعه متحرک هاول

پیش از این بار ها اشاره شد که زنان در داستان های میازاکی جایگاه خاصی دارند. زنانی که میازاکی در داستان هایش خلق می‌کند نه به صحنه های جنسی وابسته اند و نه به لجاجت ها و خودنمایی های فمنیستی. آنان در عین حفظ زنانگی خود، نقش حماسی خود را در داستان دارند، همچون شخصیت سان در انیمه پرنسس مونونوکه. اما قهرمان زن در آثار میازاکی واقعا چه تفاوتی با قهرمان زن در آثار دیگر هنرمندان دارد؟

قهرمان سازی و خلق قهرمان در آثار هنری عموما تحت تاثیر نظریات اسطوره شناس آمریکایی جوزف کمبل است. چنانچه کریستوفر ووگلگر در کتاب ساختار اسطوره‌ای در فیلمنامه مطرح می‌کند که کارگردانانی همچون جرج لوکاس و جرج میلر در خلق آثار خود به کمبل و نظریه اش درباره سفر قهرمان مدیون هستند.

اما آنچه توجه منتقدان و نظریه پردازان را جلب می کند، ساختار مردانه‌ی اسطوره‌ی یگانه‌ی کمبل است که بنیان الگوی ووگلر نیز به شمار می آید و اینگونه است که این سوال مطرح می شود که آیا اسطوره‌ی یگانه، برای سفر قهرمان زن الگوی مناسبی است یا خیر؟

هر چند کمبل در کتاب خود یعنی “قهرمان هزار چهره”، این امر را مطرح می‌کند که سفر قهرمان امری فراجنسیتی است. اما اگر دقیق تر نگاه کنیم درمی‌یابیم مصادیقی وجود دارد که نشان می‌دهند این گونه نیست. یکی مصادیق بارز این امر سفر قهرمان زنان در آثار میازاکی است‌.

در الگوی کمبل قهرمان داستان باید سه مرحله دعوت، آیین تشرف و بازگشت را به ترتیب طی کنید. کمبر این مراحل را با جزئیاتش اینگونه توصیف می‌کند:

دعوت: دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، امدادهای غیبی، عبور از نخستین آستان، شکم نهنگ

آیین تشرف: جاده آزمون ها، ملاقات با خدابانو، زن در نقش وسوسه گر، آشتی و یگانگی با پدر، خدایگان، برکت نهایی

بازگشت: امتناع از بازگشت، فرار جادویی، دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، ارباب دو جهان، آزاد و رها در زندگی

در برخی از آثار میازاکی مانند شهر اشباح که قهرمان داستان ما دختر است برخی از مراحل نامبرده در سفر قهرمان کمبل مانند ملاقات با خدابانو و زن در نقش وسوسه گر باید تغییر کنند.در انیمه قلعه متحرک هاول نیز همین طور است. سیر شخصیت سوفی سیری نیست که بتوان آن را با نگاه کمبل فهمید. ویژگی خاص میازاکی در روایت زنان داستانش همین است. او به جای حذف ویژگی های زنانه شخصیت هایش، آن ها را در داستان به کار می‌گیرد و روندی را انتخاب می‌کند که در آن یک زن به شکلی زنانه قهرمان باشد.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

سوفی داستان میازاکی با عشق خود نفرین هاول را بر باد می‌دهد و به یک‌ جنگ خانمان سوز پایان می‌دهد. روندی که میازاکی برای روایت زنان قهرمان در آثارش انتخاب می‌کند نشان از ابتکار این هنرمند قهار است که نه به دام جنسی سازی بیش از حد شخصیت ها بی افتد و نه از آن ها فمنیست های نچسبی همچون مریدا در انیمیشن دلیر بسازد.

الگوی سفر قهرمانی که میازاکی برای روایت سوفی انتخاب می‌کند، شبیه به نظریات روان درمانگر پیرو مکتب یونگ، خانم کالریسا پینکوال استس است. خانم استس در کتاب خود تحت عنوان “زنانی که با گرگ ها می‌دوند”، با تکیه بر کهن الگو های مخلتف قصد بر تحقیق درباره پیچیدگی های روان زنان دارد. نکته جالب آن است که علارغم شباهت های میان الگوی استس و روایت میازاکی، گاه شاهد آن هستیم که میازاکی قدم را حتی از این هم فراتر می‌گذارد و روایتش را غنی تر از الگوی استس می‌کند.

استس از روانکاو های پیرو مکتب یونگ بود. روانکاوی یونگ و پیروان مکتب یونگ تلاش دارند تا با تکیه بر کهن الگو ها شناخت بهتری از روان انسان پیدا‌ کنند. برای این امر مصادیق متعددی وجود دارد از جمله تلاش یونگ در کتاب انسان و نماد هایش‌. گرچه این تمام مسئله نیست و مکتب یونگ در روان کاوی از جهات دیگری نیز جای توجه دارد

در کتاب استس یکی از الگو های مورد بحث، الگوی خودآگاهی در جهان زیرین است. این الگو با سیر شخصیتی سوفی شباهت های قابل توجهی دارد. استس این الگو را از داستان “دختر بی دست” استخراج کرده است، او بحث می‌کند که این داستان درباره خودآگاهی زنان در جنگل جهان زیرین از طریق آیین صبر و بردباری است. خلاصه داستان به این شرح است:

آسیابان فقیری که در کنار همسر و دخترش از دار دنیا چیزی جز سنگ آسیاب برایش نمانده بود، در یک روز سخت با پیرمردی مواجه می شود که به او می گوید در ازای فروش آنچه در پشت خانه دارد، به او ثروت فراوان می دهد. آسیابان که در پشت خانه تنها درخت سیب پرشکوفه ای دارد، پیشنهاد را قبول می کند. غافل از اینکه دخترش همان زمان در پشت خانه بوده. سه سال بعد شیطان برای بردن دختر می آید. اما دختر پاک تر از آن است که شیطان بتواند او را از آن خود کند. راه حل شیطان این است که دختر حمام نرود تا کثیف شود، اما اشک های دختر زمانی که شیطان برای بردنش می آید، مانع آن می شوند که شیطان بتواند او را که ظاهری کثیف و وحشی دارد ببرد. شیطان عصبانی به آسیابان می گوید یا دست های دختر را قطع می کند تا بتواند او را ببرد یا همه مردم روستا را در کنار آسیابان و همسرش می کشد.

آسیابان گریان به خواسته شیطان تن می دهد. وقتی شیطان می آید، باقیمانده دست های دختر بازهم با اشکهایش پا ک شده بودند و اینگونه شیطان نمی تواند دختر را ببرد. آسیابان به دختر می گوید که پیش آنها بماند و اینکه دیگر می تواند در ناز و نعمت زندگی کند. اما دختــر قبول نمی کند، بازوانش را در پارچه ای تمیز می پیچد و راهی می شود. آنقدر می رود و می رود تا به قصر پادشاه می رسد و با کمک موجودی شبح وار از خندق باغ رد شده و از گالبیه‌ای آن می‌خورد. فردا، شاه که متوجه شده از گالبی ها کم شده است، از باغبان ماجرا را پرس و چو می کند. شب بعد شاهد ورود دختر و گالبی خوردنش می شود.

ساحر شاه با دختر صحبت می کند و شاه پس از شنیدن گفت و گوی ساحر و دختر، عاشق او شده، دستانی نقرهای برایش می سازد و با او ازدواج می کند. زندگی آنها خوب است تا اینکه جنگ در می گیرد. شاه دختر را به مادر خردمندش می سپارد و راهی جنگ می شود. دختر در این حین، زایمان می کند و پسری به دنیا می آورد. مادر شاه برای پسرش نامه م یفرستد اما شیطان چندین بار نامه ملکه و پاسخ شاه را تغییر می دهد تا اینکه آخرین نامه ای که ملکه دریافت می کند آن است که دختر را بکشد. ملکه به این کار تن نمی دهد و دختر و فرزندش را فراری می دهد. دختر که دوباره سرگردان است، به انبوه ترین جنگلی که تا به آن روز دیده بود می رود و با کمک شبح مهربان، زن و مردی را می یابد که به او پناه می دهند. در سال هایی که زن در مهمانخانه می ماند، دست هایش به تدریج رشد کرده و به حالت اولشان برمی گردند. شاه از جنگ باز می گردد و زمانی که سوءتفاهم ها برطرف می شود، به دنبال همسر و فرزندش راهی می شود. در حالی که نه غذایــی می خورد و نه آبی. او که با نیروی غیراین جهانی زنده مانده است، پس از هفت سال جست و جو به مهمان خانه‌ی زن و مرد و می رسد و از خستگی به خواب می رود. چون بیدار می شود زنی دوستداشتنی و بچه ای زیبا را می بیند و زن به او می گوید که من همسر تو هستم و این فرزندت است و با نشان دادن دست های نقره‌ی حقیقت را به شاه ثابت می کند. شاه و همسرش و فرزندش با خوشحالی به قصر بازگشته و به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

استس بر اساس این داستان مراحل یافتن آگاهی در جنگل جهان زیرین را اینگونه تبیین می‌کند: معامله کوکورانه، قطع عضو، سرگردانی، کشف عشق در جهان زیرین، شیار کشیدن روح، قلمرو زن وحشی و عروس و داماد وحشی. کلمه وحشی در نظر استس به معنای زندگی کردن به صورت طبیعی است. در کهن الگوی استس زن مراحل را رد می‌کند و در نهایت با طبیعت وحشی اش ارتباط برقرار می‌کند و از موهبت وجود نگهبانی همیشگی و درونی، موجودی دانا و دوراندیش، سروشی غیبی، یک الهامبخش، موجودی با درک و شم قوی، یک سازنده، یک خالق، یک مخترع و شنوندهای که هدایت می کند، پیشنهاد می دهد و ایجاد زندگی پرشور در جهان درون و بیرون را تشویق می کند، برخوردار می شوند.

مرحله اول یعنی معامله کورکورانه، در بخش نخست داستان رخ می‌دهد. سوفی که پس از فوت پدرش مسئولیت مغازه کلاه فروشی را دارد از دیگر زنان دور افتاده است. سوفی به واسطه انجام وظیفه اش و پاسداری از مغازه پدری مجبور می‌شود قید شادی و زندگی اش را بزند، تا آنکه سر و کله هاول پیدا می‌شود. او به واسطه دست به سر کردن سربازان با کمک هاول موفق می‌شود که زندگی شاد پیش از مسئولیتش را برای لحظه ای بازیابی کند.

سوفی پیش از مواجه با هاول شخصیتی است که چندان با جمع همراه نمی‌شود. وقتی که مردم مشغول تماشای رژه اند، سوفی کاری به رژه ندارد و حتی وقتی سوار وسیله نقلیه می‌شود، در گوشه ای می‌ایستد و همراه باقی مسافران نیست. همچنین سوفی در این مرحله چندان با خودش رابطه خوبی ندارد و خودش را زیبا نمی‌داند. اما با حضور هاول و قدم زدن بر سر شهر چشمان بی روح سوفی، یکهو درگیر احساسات و شور و شوق و تعجب و وحشت می‌شود. بنابر نظر استس زنان در مرحله اول، متوجه آنچه از دست داده اند می‌شوند. همانند آسیابان که پس از معامله با شیطان می‌گوید دخترش گریه می‌کند. سوفی نیز درهنگام قدم زدن در آسمان به همراه هاول با حس ترس و تعجب مواجه می‌شود.

سوفی در مغازه کلاه فروشی و مکان های عمومی، از جمعیت خودش را جدا می کند. حتی برای دوری از مکان های شلوغ، از کوچه های خلوت عبور می کند که همین باعث مزاحمت دو سرباز و آشنا شدن او با هاول می شود

در مرحله دوم یعنی قطعه عضو، شاهد طلسم شدن سوفی توسط جادوگر ویست هستیم. درست مثل دخترک درون قصه که دستش را از دست می‌دهد، سوفی نیز جوانی اش را از دست می‌دهد. جالب است که پیر شدن سوفی نیز تنها یک امر فیزیکی نیست. چنان که خود سوفی اشاره می‌کند و می‌گوید: به نظر تو پیری زیرک تر شده ام. یا می‌گوید: خوبی پیری اینه که آدم از هیچی نمی‌ترسه. پیری سوفی صرفا از دست رفتن ظاهر زیبایش نیست، بلکه به دست آوردن خرد نیز هست. جالب است که استس نیز پیرزن را نماد کسی که آگاه و دانا است، می‌داند.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

در مرحله سوم یعنی سرگردانی، سوفی پس از سحر شدن تصمیم می‌گیرد از شهر خارج شود. او به باقی افراد می‌گوید در جستجوی خواهر گمشده اش و چه بسا خود گمشده اش قدم برمی دارد. پس از آوارگی از نظر استس دو عنصر مهم مطرح است. یکی شبح و دیگری خوردن گلابی. استس مطرح می‌کند یکی از ناب ترین معجزات روح آن است که زمانی که در بی دفاع ترین وضعیت ها قرار داریم کمک از راه می‌رسد و در این داستان کمک در قالب شبحی است که دختر را تا درخت زار جهان زیرین، باغ میوه شاه، همراهی می‌کند.

در داستان نیز سوفی در هنگامی که حیران است و در خارج از شهر سرگردان است با مترسک رو به رو می‌شود. مترسکی که نقش شبح را در الگوی استس بازی می‌کند. مترسک سوفی را به خانه هاول می‌رساند، به سوفی یک عصا می‌دهد و از سوفی حمایت می‌کند. دقت کنید که مترسک درون کتاب خانم جونز، این کارکرد را ندارد و شخصیت مترسک در انیمه تقویت شده. اینجا میازاکی نشان می‌دهد که چند مرحله در پروسه داستان گویی جلو تر است.

در مرحله چهارم الگوی استس، یعنی کشف عشق در جهان زیرین، دخترک قصه که سرگردان بود پس از آوارگی به باغ پادشاه رسیده و در آنجا از آوارگی و سرگردانی نجات می‌یابد. درست مثل سوفی با این تفاوت که مقصد سوفی قلعه هاول است. سوفی در آنجا با کالسیفر اهریمن آتش مواجه می‌شود که کارکردی شبیه به باغبان را در داستان استس دارد. قلعه متحرک هاول نیز چهار در به چهار منطقه متفاوت دارد که یکی از آنها(در با رنگ سیاه) می تواند همان جهان زیرین باشد. گرچه خود قلعه که به چهار منطقه متفاوت متصل می شود، خودش هم می تواند نماد جهان زیرین باشد.

آشنایی دوستی میان کالسیفر و سوفی بعد ها سوفی را به هاول می‌رساند و در نتیجه موجب تحول هر دوی آنان می‌شود. کالسفیر مانند باغبانی که استس پرورش دهنده خاک و مراقب باغ می‌داند، مراقب و مواظب و پرورش دهنده قلعه هاول است. کالسیفر تنها باغبان نیست، بلکه ساحره داستان نیز هست. زیرا عامل پیوند سوفی و هاول می‌شود. این امر را هنگامی که سوفی کالسیفر را وادار می‌کند تا در پخت و پز غذا کمک کند، می‌بینیم. در این حین نیز هاول وارد شده و شاهد شکل گیری رابطه میان این دو هستیم و به قول استس شاهد میوه خوردن دختر در جنگل جهان زیرین هستیم.

جالب است که هاول بر خلاف شاهی که در داستان استس است، روند روحی متفاوتی دارد. هر دوی این شخصیت ها روند روحی تکاملی دارند با این تفاوت که شاه استس، از یک شاه متمدن به یک شاه وحشی بدل می‌شود و هاول از یک جادوگر نفرین شده به یک انسان آزاد بدل می‌شود. این شاید مهم ترین قدم میازاکی در روایت است. او وحشی بودن را بهتر تعبیر می کند و آن را با مفهوم آزادی مقارن می کند.

میازاکی سفر معنوی و روحی و دست یافتن به ویژگی های عاطفی خاص را تنها به زن داستانش محدود نمی‌کند. بلکه آن را به هاول که مرد اول داستان است نیز مرتبط می‌کند. این نقطه استقلال میازاکی از الگوی استس است. میازاکی اثبات می کند در داستان گویی به قدری قوی است که حتی الگوها را فراتر از ظرفیتشان ارتقا می دهد. در روایت میازاکی زن قهرمان ما قرار نیست فقط جهان را درست کند بلکه روان خود و معشوقش را نیز درست می‌کند و این نشانه ای از خاص بودن نظر میازاکی است.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

به مرحله پنجم الگوی استس می‌رسیم، شیار کشیدن روح. این مرحله در انیمه قلعه متحرک هاول زمانی شروع می‌شود که سوفی بنابر خواست هاول، به جای مادر او نزد مادام سُلیمان می‌رود تا بگوید پسرش یعنی هاول به خاطر دلایلی از جمله فرومایگی اش است که دعوت سُلیمان را برای حضور در جنگ اجابت نمی‌کند. سوفی در این مرحله در سه نقش مختلف مقابل مادام سُلیمان قرار می‌گیرد. سوفی در جایگاه پیرزن درابتدای سکانس، مادر در اکثر لحظات این مرحله، و دختر در لحظه دفاع عاشقانه اش از هاول در مقابل حرف های سُلیمان ظاهر می‌شود.

نقش سوفی به عنوان مادر شاه طبق الگوی استس جالب است. در الگوی استس دختر نمی‌تواند همزمان مادر شاه هم باشد. اما در داستان و روایت میازاکی این اتفاق رُخ می‌دهد. استس مادر شاه را زنی خردمند می‌داند که در مقابل حیله شیطان از رابطه شاه و دختر حراست و حفاظت می‌کند. چنانچه سوفی از هاول در مقابل اتهام ها و البته حلیه های سُلیمان دفاع می‌کند.

در این بخش میان هاول و سوفی نیز فاصله‌ای می‌افتد تا حرف استس به معنای شیار کشیدنن روح مجسم شود. سوفی اینجا درد هاول را می‌فهمد و سپس تلاش می‌کند که آن را درمان کند. به علاوه که اینجا نیز محلی است که هاول از سوفی جدا شده و درگیر جنگ می‌شود.

 

مرحله ششم الگوی استس یعنی قلمرو زن وحشی، قدم بعدی است که سوفی بر می‌دارد. این مرحله شامل بازیابی دستان دخترک استس و البته جوانی خود سوفی است. اگر چه با بازیابی جوانی باز هم بمباران شهر آغاز شده و مرحله عمق تر می‌شود.

سوفی علارغم فشار ها و فجایع این بخش داستان اما همچنان شجاعانه ترین تصمیم ها را در این بخش می‌گیرد. از مواجه با زیر دستان مادام سُلیمان تا آب ریختن بر روی کالسیفر. سوفی در این بخش تمام تلاش خود را شجاعانه می‌کند تا خانواده اش و هاول را نجات دهد. اینجاست که به درک کامل از گذشته هاول می‌رسد. سفر سوفی در این بخش به کمال می‌رسد زیرا حال به ارزش خودش پی برده و خودش را به خوبی کشف می کند. حال وقت نجات هاول است.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

در مرحله آخر نوبت هاول یا همان شاه است که به سوفی یا زن وحشی بپیوندد. تفاوت میان هاول و شاه این است که شاه از اول کامل است، اما هاول از نقصش عبور می‌کند و به کمال می‌رسد. اینجا عشق سوفی شاه یا همان هاول را یاری می‌دهد و این است که هاول از نفرین نجات می‌یابد و پس از نجات از نفرین، شاه کشور همسایه نیز با بوسه سوفی رها می‌شود و جنگ تمام می‌شود. بر خلاف الگوی استس که در آن شاه به تنهایی و بعد از مدت های طولانی دختر را می‌یابد، اینجا تلاش دو جانبه سوفی و هاول است که شرایط را درست می‌کند.

جالب است که خلاف کتاب که مو های سوفی در نهایت بر رنگ اول خود باز می‌گردند اما میازاکی رنگ مو های سوفی را همچنان نقره‌ای باقی می‌گذارد. تحلیل گران این اتنخاب سمبولیک میازاکی را به عنوان نشانی می‌دانند ک بنابراین که طلسم ها ممکن است باطل شوند، اما گذشته به کلی پاک نمی شود و اثرش باقی می ماند.

مجموعا میازاکی علارغم آنکه روایت از قهرمان زن می‌کند، اما قهرمان زنش را به شکل یک فمینیست قائم به ذات و بی نیاز از مرد به نمایش نمی‌گذارد. قهرمان میازاکی علارغم سفر زنانه اش، در سفرش تنها نیست و همراهش هاول نیز کامل می‌شود. میازاکی قهرمان زن و قهرمان مرد را مکمل هم می‌کند و نه متضاد هم، آن دو درکنار هم جنگ را شکست می‌دهند و مشکلات روحی شان را حل می‌کنند.

قهرمان زن میازاکی دخترک لوس و لجوج دیزنی نیست که از فرط جنس دوم بودن با جامعه دربی افتد و در نهایت هم به شکل مفتی جهان را نجات دهد. قهرمان زن میازاکی بانوی بالغی است که با زنانگی خود در کنار مرد داستان یکیدگر را کامل کرده و با هم دنیا را نجات می‌دهند.

جنگ در نظرگاه میازاکی

تقریبا در اکثر آثار شاخص میازاکی ما ردپای جنگ را می‌بینیم. چه مونونوکه با جنگ های سامورایی ها و چه در پسرک و حواصیل که بمب افکن ها آتش جهنم را بر روی زمین فروزان می‌کنند. در هاول نیز بنابر گفته خود میازاکی، خشم میازاکی از جنگ عراق است که خود نمایی می‌کند. جنگ بخش حائز اهمیتی از داستان است و البته میازاکی به نسبت کتاب، مانور بیشتری بر روی جنگ داده است.

نگاه میازاکی به جنگ ریشه در زندگی خود میازاکی دارد. او فرزند زمانه ای است که جنگ جهانی دوم رخ داد. او در کودکی تلخی جنگ را دید و برای همین است که سایه جنگ در آثار شاخص میازاکی حضور دارد.

میازاکی به طور واضح جنگ را چیز چندان خوبی نمی‌داند. اما در مقابل آن نیز رویکردی منفعل ندارد. شاید ضد جنگ باشد اما منفعل نیست. میازاکی طرفدار صلح است اما جنگیدن را نیز بلد است. تمام قهرمان های میازاکی علارغم مخالفت با جنگ و نزاع اما در صورت نیاز بلدند بجنگند و با دشمن مقابله کنند. شخصیت هاول مصداق بارز این امر است.

هاول بهانه های زیادی می‌آورد تا از جنگ دوری کند. حتی شخصیت خودش را در حد یک انسان بی مسئولیت پایین می‌آورد تا فقط از زیر جنگ در برود و بازیچه امثال مادام سُلیمان نشود. جالب است که در عین حالی که هاولی هست که نمی‌خواهد جنگی رخ دهد ما جادوگرانی را در اثر می‌بینیم که کاملا در جنگ غرق شده اند و به قول هاول دیگر انسانیتی ندارند.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

نکته جالب استفاده جادو و اشخاص باطن گرا در جنگ است. معمولا جنگ را سربازان و فرماندهان جلو می‌برند اما در اثر میازاکی بیشتر از آنکه ما در جنگ ها سرباز ببینیم، جادوگر و موجودات عجیب می‌بینیم. به نوعی میازاکی جادوگران را بازیچه سیاستمدارانی می‌کند که در پی جنگ هستند.

شاید ریشه این امر را بتوان در شایعات و بحث هایی دید که در دنیای واقعی باطن گرایی و سیاست به هم پیوند داده اند. مانند شایعاتی که حول باطن گرایی سران حزب نازی در جنگ جهانی دوم مطرح می‌شده است.(درصورت علاقه به این مبحث توصیه می‌شود کتاب سالکان ظلمت، اثر ژان کلود فرر را مطالعه کنید)

مجموعا قهرمان میازاکی جنگ را امری ناخوشایند می‌داند. اما در مقابل آن رویکردی منفعل ندارد. قهرمان میازاکی دشمن جنگ است و با جنگ می‌جنگد و در مقابل جنگ فقط شعار صلح نمی‌دهد. بلکه در پنجه جنگ طلب پنجه می‌اندازد تا جنگ طلب را سر جایش بنشاند.

نیم نگاهی به شخصیت های قلعه متحرک هاول

سوفی

سفر قهرمان و خودشناسی سوفی را در آغاز کار توضیح دادیم. سوفی دختری است که به معنای واقعی رشد می‌کند. از انسانی که خودش را زیبا نمی‌داند و قدر خودش را نمی‌داند به شخصی با اعتماد به نفس و شجاعت تبدیل می‌شود که هاول را نجات می‌دهد و به جنگ پایان می‌دهد.

سوفی را شاید زنانه ترین شخصیتی می‌توان در نظر گرفت که میازاکی آفریده است. زن بودن سوفی یک عامل منفی نیست که سوفی آن را مثل بسیاری از شخصیت های مونث دور بی اندازد، بلکه این ویژگی را به کار می‌گیرد و با آن به باقی افراد کمک می‌کند. ما بارها شاهدیم که سوفی حتی کارهای زنانه می کند، مثل لباس شستن، تمیز کردن خانه، آشپزی و… . او در کنار این وظایف زنانه و روحیه زنانه خود به قهرمان داستان بدل می شود. از نظر میازاکی، خانه داری و جنگجو نبودن یک زن، مانع قهرمان شدنش در داستان نیستند.

سوفی دوست داشتنی، خردمند و سالک است. سوفی مصداق حرکت است. بر خلاف فوج فوج شخصیت هایی که با شعار های کلیشه‌ای مثل “من همینم که هستم” در انیمیشن هایی مثل قرمز شدن یا سریالی مثل ونزدی، سوفی رشد و حرکت را انتخاب می‌کند. این عاملی است که به خاطر آن می‌توانیم سوفی را یکی از بهترین زنان استودیو جیبلی و تاریخ انیمیشن جهان بنامیم.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

هاول

هاول جادوگری صلح جو ولی نفرین شده است. در جوانی، قلبش را معامله می‌کند و به قدرت دست می‌یابد. هاول علارغم قدرت و صلح جویی اش، بی نقص نیشت و نفرینش او را آزار می‌دهد. همچنین با باقی افراد درست رابطه برقرار نمی‌کند و منزوی است.

این سوفی است که با حضورش هاول را از وضع بد خود بیرون می‌آورد و باعث کمال هاول می‌شود. این امر دقیقا برای سوفی هم تکرار می‌شود. هاول نیز با حمایت عاطفی خود از سوفی به او اعتماد به نفس می‌دهد. این دیدار با هاول است که سوفی را از وضع بی روح خود رها می‌کند و با اینکه سوفی جوانی اش را از دست می دهد، به او شادی و سرزندگی می‌بخشد.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد

جادوگر ویست

جادوگر ویست مانند باقی شخصیت منفی های میازاکی است. علارغم شرارت او و نفرینی که بر روی سوفی می‌گذارد، ویست قرار نیست یک شرور بی هدف و ابله باشد. ویست نیز عاشق هاول است و در پی به دست آوردن قلب نفرین شده هاول حاضر است آشکارا به دختری مانند سوفی ظلم کند. با این حال اما بعد از نفرین سُلیمان و تغییر شکلش به یک پیرزن، ویست نیز با این امر کنار می‌آید که سوفی بهتر از اوست.

ویست خطاهای جاهلانه ای که می‌کند و با غذا دادن به کالسیفر قلعه را به خطر می‌اندازد. اما در آخر دست از حسادت بر می‌دارد. ویست هر چند هنوز هم در پی قلب هاول حریص است اما تحول کوچک او و پیری اش ما را به عنوان مخاطب به جایی می‌رساند که با او و شخصیتش کنار بیاییم. حتی می بینیم که حاضر نیست قلب را به راحتی پس بدهد اما بخاطر خرابکاری اش گریه می کند.

مادام سُلیمان

جادوگر پیر و جنگ طلب داستان میازاکی و شاید شرور واقعی سُلیمان باشد. او حیله گر، باهوش و در مجموع شخصیتی عجیب است. سُلیمان استاد هاول و ویست است و جالب است که رویکردی متفاوت به این دو دارد. او ویست را حقیر می‌کند اما در پی بازیچه کردن هاول است. از دید او، خودخواهی و حسادت ویست عاملی است که او را بی‌فایده می‌کند. در مقابل که هاول به واسطه هوش و مهارتش و اخلاقش برتر از ویست است. بهترین توصیف از مادام سُلیمان شاید جاه طلب باشد. جاه طلبی که نماد حاکمان جاه طلب جهان است و در آخر به دست مردمی همچون سوفی باید سر جای خود بنشینند و دست از جنگ افروزی بردارند.

جمع بندی و نتیجه گیری از انیمه قلعه متحرک هاول

آخرین اثر میازاکی که در فضایی غربی روایت شده، قلعه متحرک هاول است. داستانی شیرین که میازاکی در آن عاشقانه‌ای محشر را به تصویر می‌کشد و مطرح می‌کند که پیشرفت و ترقی فردی هر زن و مردی و هر اجتماعی در گرو رابطه متقابل این دو است. قهرمان مونث میازاکی در کنار قهرمان مذکر میازاکی خودشان و جامعه شان را از جنگ و نقص رها می‌کنند. از نظر میازاکی زنان با همین ذات لطیفشان و وظایفی که برایشان تعریف شده هم می توانند قهرمان باشند. قهرمانانی که حتی به جنگ های بزرگ پایان می دهد. نا گفته نماند که پیش نیاز تغییر جامعه و رویکرد کشور، خودسازی سوفی و هاول معرفی می شود. یعنی اول باید خودت تغییر کنی تا بتوانی جامعه را اصلاح کنی.

جالب است که ما در ابتدای انیمه قلعه متحرک هاول، شاهد هستیم که سربازها و مردان چطور به زن ها نگاه می کنند و زن ها هم خودشان را برای چنین روابطی آرایش و زیبا می کنند. حتی فروشنده های یک مغازه زنان بزک شده ای هستند که به عنوان تابلوی تبلیغاتی وظیفه فروش محصولات را دارند. حتی در جایی شاهد هستیم که یکی از آنها برای صحبت با سوفی شیفتش را ترک می کند و یک نفر سراغش می آید و می گوید مشتری ها می خواهند او حاضر باشد تا از او جنس بخرند. یعنی کاملا نگاه کالایی غربی به زنان در این انیمه وجود دارد و میازاکی با قهرمان سازی از شخصیت سوفی که هیچکدام از این زیبایی ها(لباس پر زرق و برق، آرایش و…) را ندارد، نشان می دهد که سرمایه زن الگو و قهرمان، زیبایی درونی اش است نه زیبایی های ظاهری که به لطف آرایش غلیظ و لباس های گران پدید آمده. زنان بزک شده و آرایش کرده، به درد چشم چرانی مردان می خورند اما زنی مثل سوفی که در پی این مزخرفات نیست، لیاقت یک عشق واقعی و ابدی را دارد.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد
در انیمه می‌بینیم که بین هاول و قلعه اش رابطه‌ای به واسطه قرار داد برقرار است. به این صورت که اگر هاول از نظر روانی آزرده شده باشد، قلعه نیز وضع بدی خواهد داشت. سوفی با حضور خود همانطور که وضع قلعه را درست می‌کند و آن را از آشغال ها می‌زداید، به هاول نیز کمک می‌کند که بر مشکلاتش غالب شود و حال بهتری پیدا کند. به طور دقیق هاول نیز همین کار را با سوفی می‌کند

میازاکی در قلعه متحرک هاول، تصویر ویرانگر جنگ را به نمایش می‌گذارد. او نشان می‌دهد رویکرد درست در مقابل جنگ نه فقط دادن شعار ضد جنگ، بلکه عملکرد ضد جنگ واقعی است. او طرفدار مقاومت است و مقاومت کردن را عمل ضد جنگ می داند، نه تسلیم شدن و شعار دادن را. همچنین نشان می‌دهد که حتی ممکن است جادوگران و باطن گرایان ملعبه و ابزار دست سیاستمدار و چه بسا عامل اصلی جنگ باشند.

قلعه متحرک هاول عاشقانه‌ای محشر است در نکوهش جنگ. داستانی که سفر قهرمانانه سوفی را روایت می کند اما نه سفری که تنهایی انجام شده باشد، بلکه سوفی با همیاری هاول در جهان زیرین استس قدم بر می‌دارد و به کمال می‌رسد. سوفی در این مسیر، هاول را نیز به کمال می‌رساند. بی هیچ شکی اگر بخواهیم سه اثر برتر میازاکی را نام ببریم، ناچاریم یکی از سه اثر برتر را به سفر حماسی و عاشقانه سوفی و هاول تقدیم کنیم.

نقد و برسی انیمه قلعه متحرک هاول؛ زنی که جنگ و نفرین را شکست می دهد
پیش از این در نقد انیمه کونان پسر آینده، گفتیم میازاکی به بوسه های شفا بخش درسینمایش علاقه زیادی دارد. در هاول نیز سوفی با بوسه اش صلح به ارمغان می‌آورد و نفرین هاول را باطل می‌کند. این شفا بخشی بوسه در ادبیات سینما تاریخچه ای دیرین دارد و شاید ریشه اش را در یونان بیابیم. در داستان کیوپید و پسوخه ، که کیوپید الهه عشق، با بوسه خود معشوقش پسوخه را از چنگال مرگ نجات داده و به او زندگانی می‌بخشد

منابع:

‏‪Diana Wynne Jones obituary | Diana Wynne Jones | The Guardian‬‏

‏‪‘A true original’: Katherine Rundell on the genius of Diana Wynne Jones | Diana Wynne Jones | The Guardian‬‏

‏‪Women Who Run with the Wolves ‬‏

Diana Wynne Jones | Fantasy novelist, children’s author | Britannica

Howl-ever It Moves You: Diana Wynne Jones and Hayao Miyazaki Do the Same Work With Different Stories – Reactor

تحلیلی بر نظریه خودآ گاهی در جنگل جهان زیرین کالریسا پینکوال استس
مطالعه موردی انیمیشن قلعه متحرک هاول(۲۰۰۵) اثر هایائو میازاکی

Print Friendly, PDF & Email

‫3 دیدگاه ها

  1. بسیار متشکرم از اینکه این انیمه رو نقد کردید، مدت ها منتظر نقدش بودم و هیچ جا نقد کاملی ازش پیدا نمیکردم. پر قدرت ادامه بدین🌹

  2. با سلام و وقت بخیر . نقد هاول رو خوندم بسیار زیبا و موشکافانه بود . این که میازاکی به عنوان یک کارگردان در جهان متاثر از مکاتب غربی بتونه با اثری با شاخصه های حقیقی زنانگی نقش حقیقی زن رو تشریح کنه و لطافت های اون رو علاوه بر قهرمان بودنش به تصویر بکشه نشان از استقلال فکری و توانایی خارق العاده او در به تصویر کشیدن چیز ها فارغ از سلطه های فرهنگی و تبعیت کورکورانه از غرب داره. چون حتی در فضای انیمه ای ژاپن هم این مقوله تقریبا به فراموشی سپرده شد و زن قهرمان و مهربان با زن خشن و به دور از لطافت جایگزین شد. البته جامعه ایرانی که دنبال کننده این گونه آثار هست. متاسفانه تحت تاثیر فضای غالب غرب زنانی که با خشونت و خودنمایی و بیان استدلال های بی پایه و اساس به دنبال شانه خالی کردن از مسئولیت زنانه خود و رسیدن به کمال زنانه خود هستند را بیشتر می ستاید و ما شاهد گرایش کارگردان ها در نمایش خانگی و حتی فیلم های مطرح به این گونه زنان هستیم . به نظرتون شرایط ایجاد نگاهی تقریبا معادل نگاه میازاکی در جامعه به چه شکل هست. عذر میخوام که سرتون در آوردم فقط نقدتون خیلی زیبا بود و منو مشتاق نوشتن همچین پیامی کرد . البته نگاه فوق الزاما معادل نگاه فرهنگی ما نیست بلکه نگاهی شریف و بسیار نزدیک به ارزش ها و درون مایه های فرهنگی ماست نسبت به زن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *