فیلم سینمایی زودپز به کارگردانی رامبد جوان، بازیگری محسن تنابنده و نوید محمد زاده به صورت پیشفرض یک فیلم منفی در مفاهیم ارائه شده اش قلمداد شد. یعنی بخاطر کارنامه این افراد، منتقدین زیادی این فیلم را یک فیلم در راستای تحقیر جایگاه شهادت، تخریب بسیج و سپاه و همچنین علاقمند کردن مخاطب برای بمباران شدن تهران برای پیشرفت داستان، قلمداد کرده اند. در این مقاله به بررسی محتوای این فیلم بر اساس روایت ارائه شده، نه پیشفرض های موجود، خواهیم پرداخت و بررسی می کنیم که محتوای فیلم زودپز، چقدر به برداشت های انجام شده توسط سایر منتقدین نزدیک بوده.
خلاصه داستان زودپز
داستان در مورد دو باجناق با بازی نوید محمدزاده و محسن تنابنده است. پدرزن این دو نفر یک شخص محتکر و نزولخور است و یک گاراژ تعمیر ماشین دارد. دو باجناق هم آدم های دست و پا چلفتی هستند. یک روز انفجار زودپز در گاراژ باعث مرگ پدرزن می شود. حال دو باجناق قصد دارند تا با شهید جا زدن وی در بمباران های تهران، از اعتبار شهید بودن پدرزنشان سوءاستفاده کنند.
آنها در طول داستان بارها تلاش می کنند تا جنازه را جای شهید جا بزنند اما هر دفعه به نحوی جسد برگشت می خورد و باجناق ها در اجرای برنامه خود، ناکام می مانند. در نهایت این دو نفر تصمیم می گیرند راستش را بگویند و با منفجر کردن یک زودپز دیگر، مرگ پدرزنشان را شبیه سازی کنند. اینکار مصادف با برخورد یک موشک عملنکرده با گاراژ می شود. انفجار زودپز باعث عمل کردن موشک و منفجر شدن گاراژ می شود.
با اینکه در ابتدا همه دروغِ شهید شدن پدرزن را باور می کنند، اما بخاطر دوربین های دزدیده شده توسط باجناق ها که وقایع گاراژ را ثبت کرده بودند، باجناق ها لو می روند و مشخص می شود که پدرزن شهید نشده. در آخر فیلم باجناق ها محاکمه می شوند و لقب شهید از پدرزنشان برداشته می شود.
نگاه فیلم زودپز به جایگاه شهید
اولین و مهمترین نکته ای که در این فیلم به چشم می آید، جایگاه شهادت است. در ابتدا، قدرت(پدرزن) بخاطر انفجار زودپز کشته می شود و سیروس(تنابنده) و شاهین(محمدزاده) او را به بیمارستان می برند. همزمان مجروحان و شهدای یک موشک باران هم در بیمارستان حاضر هستند. همین باعث می شود تا پرستار فکر کند که قدرت هم جزو شهدا است. اما مشخص می شود که قدرت شهید نشده و جسد به باجناق ها برگردانده می شود. به عبارتی از همان ابتدا، قدرت به عنوان شهید جا نمیخورد و سریع لو می رود. حتی در دیالوگ ها گفته می شود که او شان شهید شدن ندارد.
در ادامه باجناق ها هربار سعی می کنند قدرت را لابه لای خرابه های موشک باران ها بیاندازند تا او را شهید جا بزنند. اما هر دفعه به در بسته می خورند. حالا یا شخص دیگری قدرت را برمیگرداند یا خودشان مجبور می شوند او را برگردانند. به عبارتی باجناق ها به هردری می زنند، نمی توانند قدرت را شهید جا بزنند. انگار یک دست پنهان جلوی اینکار را می گیرد.
در آخر هم باجناق ها از شهید جا زدن قدرت دست می کشند و تصمیم می گیرند تا حقیقت را بگویند. حتی موشکی هم که به گاراژ برخورد می کند، عمل نمی کند و دست پنهان باز هم جلوی شهید جا خوردنِ قدرت را می گیرد. با اینکه انفجار زودپز باعث عمل کردن موشک می شود ولی به سرعت لو می رود که تمام ماجرا از چه قرار بوده. چراکه باجناق ها دو دوربین صداوسیما را برای اینکه هنگام حمل قدرت ازشان فیلم گرفته بودند، دزدیده بودند و در گاراژ گذاشته بودند. از قضا دوربین ها تمام ماجرا را ضبط کردند و ماجرای دروغگویی باجناق ها افشا شد. به عبارتی، دست پنهان در آخر هم جلوی شهید معرفی شدن قدرت را گرفت.
همانطور که می بینید، با اینکه نیت باجناقها سوء بوده و قصد شهید معرفی کردن یک فرد قالتاق را داشتند، اما یک دست پنهان همیشه مانع این قضیه شد و اجازه اینکار را نداد. به عبارتی نظام هستی هوشمند نمایش داده می شود و کسی که لیاقت ندارد، با هیچ تلاشی شهید معرفی نمی شود.
پس نمی توان ادعا کرد که فیلم زودپز مقام شهادت را پایمال کرده. چون بارها در طول داستان، شاهد بودیم که فرد بی لیاقتی مثل قدرت، به هیچ عنوان شهید نمی شود. البته ممکن است این تئوری در ذهن مخاطب ایجاد شود که امکان دارد برخی شهدا در اصل شهید نشده باشند و به دروغ شهید معرفی شده باشند. این یکی از نقص های فیلم زودپز است که خوب بود با یک دیالوگ از ایجاد چنین تئوری در ذهن مخاطب جلوگیری کند. جای چنین دیالوگی در آخر فیلم خیلی خالی است.
موشک باران تهران
سال های ۶۶ و ۶۷ به سال های موشک باران تهران مشهور هستند. در آن سال ها صدام برای فشار حداکثری به مردم ایران و حکومت، شروع به موشک باران شهرهای ایران کرد. مردم ایران در آن زمان، روزانه در شهرها شهید می دادند و هر روز شاهد به آتش کشیده شدن بخشی از شهرشان بودند. موشک باران ها به قدری زیاد شد که مدارس و دانشگاه ها تعطیل شدند.
با همه این اوصاف، مردم ایران ایستادگی کردند و به جای اینکه با برخورد هر موشک ناامیدتر بشوند، استوارتر شدند. این ایستادگی را در فیلم زودپز می بینیم. گرچه روایت این فیلم طنز است، اما شاهد کمک مردم به همدیگر، حاضر بودن نیروهای آتشنشانی، امدادی و نظامی، روحیه مقاومت مردم بعد از موشک باران و همبستگی مردم هستیم. در فیلم زودپز می بینیم با اینکه شرایط بسیار سخت بوده، اما کسی نا امید نیست، کسی غر نمی زند، کسی از حکومت شکایت نمی کند و هیچ نوع تخریب دیگری هم در فیلم اتفاق نمی افتد. فیلم زودپز نفرتش را خرج مردم ایران و حکومت ایران نمی کند، بلکه صدام را منفور و مقصر همه وقایع جلوه می دهد.
در فیلم زودپز به خوبی روحیه مقاوم مردم ایران به نمایش درآمده و سکانس های تحقیر آمیز به موشک های صدام نسبت داده می شود. مثلا یک موشک به نانوایی می خورد و مردم فکر می کنند آرد پخش شده در هوا شیمیایی است. این یکی از جذاب ترین سکانس های فیلم است و مستقیما موشک صدام را تحقیر می کند.
البته که فیلم زودپز فقط به تحقیر بسنده نمی کند. در سکانسی شاهد برخورد موشک به بیمارستان و بخش نوزادان بیمارستان هستیم. همزمان فرزندان تازه متولد شده شاهین هم در همان بیمارستان حضور دارد. این سکانس بسیار غم انگیز و پر استرس است. استرسی که نفرت مخاطب را نسبت به جنایت صدام را برانگیخته می کند. در همین سکانس از زحمات و فداکاری کادر درمان هم تجلیل می شود. زیرا هم شاهد زحمات کادر درمان برای نوزادان هستیم، هم می بینیم که یک پرستار، فرزندان شاهین را در ازای جان خودش نجات داده.
این مسئله هم قابل توجه است که همزمان با موشک باران تهران، شاهین صاحب دوقلو می شود. به عبارتی در حادترین شرایط، مردم ایران به زندگی معمول خود ادامه می دهند و حتی بچه دار هم می شوند. تولد دوقلو نشانه از این دارد که نه تتها ایران از نظر جمعیتی آسیب ندید، بلکه جمعیت ایران افزایش هم پیدا کرد. درست هم هست. جمعیت ایران بعد از جنگ حدود ده میلیون نفر بیشتر از قبل از جنگ برآورد شده. این نشان می دهد که شرایط سخت جنگ نتوانست ملت ایران را از پا دربیاورد و شاخص های حیاتی آن را دچار تغییر کند(منبع).
تعداد شهدای ۸ سال دفاع مقدس، کمتر از ۳۰۰ هزار نفر برآورد می شود. به عبارتی در جنگ های جهانی که ما تسلیم شدیم و مقاومت نکردیم، حدود ۱۵ میلیون نفر تلفات دادیم. اما در جنگ ۸ ساله که تمام قد روبه روی صدام و حامیان غربی و شرقی اش ایستادیم، شهدای ما زیر ۳۰۰ هزار نفر بودند و جمعیت ایران هم رشد چشمگیری داشت. این فرق بین مقاومت با سازش است. زمان سازش ده ها برابر بیشتر از زمان مقاومت تلفات دادیم و دارایی های ملتمان به تاراج برده شد. به عبارتی ترس از جنگ بخاطر تلفات جانی و بحران های اقتصادی مسخره است. چراکه تجربه سده چهاردهم شمسی به ما اثبات کرده که هر زمان مقاومت کردیم و جنگیدیم، وضعیتِ بسیار مطلوب تری نسبت به زمان سازش و تسلیم داشتیم.
صدام و اسرائیل
اکران و نمایش فیلم زودپز مقارن با جنایات اسرائیل در غزه بود. اسرائیل در غزه با موشک باران و بمب باران به کشتار مردم بی گناه و حتی نوزادان مشغول است. در فیلم زودپز نیز شاهد اقدام مشابه صدام و موشک باران مردم بی گناه و بی دفاع و حتی بخش نوزادانِ بیمارستان هستیم. به عبارتی مخاطب می تواند بهتر درک کند که نا امنی حاصل از جنگ و موشک باران چقدر بغرنج است. در فیلم زودپز شاهد روحیه مقاوم مردم هم هستیم و با تماشای این روحیه می توانیم بهتر درک کنیم که چرا مردم فلسطین تسلیم جنایات اسرائیل نمی شوند.
نوع نمایش بسیج و سپاه در فیلم زودپز
بسیجی ها و سپاهی ها برعکس سایر فیلم های طنز، در این فیلم جلوه خوبی دارند. در فیلم زودپز، بسیجی ها و سپاهی ها چهره های کریه ندارند و جایی از داستان هم نیست که گیر سه پیچ بدهند یا به مردم آزار برسانند. اتفاقا شاهد حضور همیشگی و کمک دائمی آنها در صحنه های حساس و موشک باران ها هستیم. ناگفته نماند که در ابتدای فیلم هم یکی از همین اشخاص باجناق ها را از زندان آزاد می کند و این از نظر فرمی جلوه ای مثبت از بسیج و سپاه محسوب می شود.
در اواخر داستان که شاهین و سیروس آسیب دیده هستند، یکی از همین سپاهی ها در خانه آنها می ماند تا در کارهای شخصی به آنها کمک کند. به عبارتی جلوه مثبت زیادی از بسیج و سپاه در این فیلم وجود دارد و روند تخریب تشکل های نظامی و تشکل های مردمی، در فیلم زودپز پیاده سازی نشده.
چرا باید موشک داشته باشیم؟
فیلم زودپز در زیر یک لایه قصه طنز سینمایی، دست به بازگویی برخی نکات سیاسی در دکترین دفاعی ایران میزند. این فیلم با نقب زدن به خاطرات دوران جنگ و خصوصا شرایط تلخ جنگ شهرها بر موضوع لزوم داشتن موشک دوربرد توسط ایران صحه میگذارد. فیلم زودپز یادآور این بخش از حافظه تاریخی نهچندان دور مردم ایران است که صدام و شرکای غربیاش در جنگ هشت ساله با ایران، پس از شکست در جبهه نظامی روی به موشکباران شهرهای بی دفاع ایران آوردند تا بلکه بتوانند اتحاد، انسجام و روحیه رزمندگان، فرماندهان و مردم ایران را در هم بشکنند.
فیلم زودپز به بهانه روایت طنزش از حمله ناجوانمردانه دشمن به دل شهرهای ایران با موشک های آمریکایی میگوید و از روحیه مقاوم مردم ایران در آن سالهای سخت روایتگری میکند. این فیلم با روایتی کاملاً سینمایی استدلال میکند که برای بودن و ماندن میان دشمنان وحشی باید موشک داشته باشیم. قطعا مخاطب عاقل پس از تماشای این فیلم لزوم داشتن موشک برای حفظ امنیت مردم را درک خواهد کرد. چراکه در فیلم زودپز بارها ترس و وحشت حاصل از حملات دشمن درک می شود.
سینمای ایران در موضوعات استراتژیک بسیار کم کار است. در هالیوود رسم است فیلم های استراتژیک را یا با بازیگران مشهور میسازند یا توسط بازیگری مشهور کارگردانی میکنند و یا هردو. گویا این فرمول در سینمای ایران نیز مورد پسند واقع شده که زودپز هم سوپراستار دارد و هم کارگردانش شهرت بازیگری دارد.
شوخی های جنسی فیلم زودپز
فیلم زودپز مثل سایر آثار طنز ایرانی، شوخی های جنسی و سخیف هم دارد. اما دوز این شوخی ها به نسبت سایر آثار طنز اخیر بسیار کمتر است. همچنین تعداد این شوخی ها کم است و شوخی های سخیف این فیلم، انگشت شمار هستند. یعنی محتوای طنز فیلم زودپز روی شوخی های جنسی و بی ادبانه نمی چرخد. ما صرفا چند شوخی جزئی را به صورت چاشنی در طول داستان شاهد هستیم.
مصرف مواد مخدر
یکی از ایرادات اصلی فیلم زودپز، نمایش مصرف مواد مخدر است. مصرف مواد مخدر نه جذابیت سینمایی دارد و نه حتی جنبه طنز دارد. به همین دلیل نمایش چنین عملی در فیلم، به معنای واقعی کلمه بی خود و بی فایده می باشد. از آن سو که سینما به الگو تبدیل می شود و می تواند تاثیرات فرهنگی زیادی روی مخاطبین داشته باشد، پسندیده نیست که اعمال پامنقلی در سینما به نمایش گذاشته شود.
دلیل برداشت های اشتباه از فیلم زودپز
اولین دلیل برداشت های اشتباه از این فیلم، تماشا نکردن فیلم است. بسیاری از افرادی که زودپز را نقد کردند، فیلم را تماشا نکرده بودند و بر اساس اطلاعات ناقص افراد دیگری که فیلم را تعریف کرده بودند، زودپز را مورد نقد قرار دادند.
دومین دلیل، پیشفرض های ذهنی است. بسیار بدیهی است که با نگاهی کلی به سابقه رامبد جوان، نوید محمد زاده و محسن تنابنده، اولین تحلیلی که از این فیلم به ذهنمان می رسد، محتوایی ضد شهدایی باشد. با این حال زمانی که دقیق فیلم مورد بررسی قرار گیرد، متوجه می شویم که علارغم شیطنت ها، کلیت این فیلم رویکرد مخرب ندارد.
سومین دلیل، رفتار بیخردانه و غیر حرفه ای تولیدکنندگان این فیلم است. وقتی تهیه کننده این فیلم در جواب منتقدین بی ادبانه می گوید: ‘”شما در حدی نیستید که فیلم من را نقد کنید” یا زمانی که رامبد جوان در جواب توهین آمیز قلمداد شدن فیلم زودپز به خونواده شهدا، نگفت که اینگونه نیست، بلکه گفت:”مگر این چیزها برای خونواده شهدا مهم است؟” طبیعی است که مخاطبین فیلم زودپز را ضد شهدایی قلمداد کنند.
زمانی مسعود ده نمکی می نشست و تمام قد از محتوای فیلم خود دفاع می کرد و همین باعث شده بود تا فیلم های اخراجی ها زمان خودش فروش نجومی داشته باشند. اما تولید کنندگان فعلی فکر می کنند چون یک فیلم ساخته اند، خیلی آدم خاصی هستند و کسی هم حق انتقاد از آنان را به هیچ وجه ندارد. حتی به خود زحمت نمی دهند تا از محتوای مثبت فیلم شان به صورت اصولی و تحلیلی دفاع کنند و فقط به منتقدین توهین می کنند. همین باعث می شود تا مخاطبین و منتقدین، نسبت به محتوای فیلم زودپز بدبین شوند.
در نهایت باید گفت که از این بازیگرها، این کارگردان و این تهیه کننده اصلا بعید نبوده که قصد ساخت یک فیلم ضد شهدایی را داشته باشند. منتها فیلمنامه زودپز به قدری قوی است که هیچ شیطنت و هیچ سوءنیتی نتوانسته از نظر فرمی و محتوایی چنین مضامینی را مخابره کند.
نتیجه گیری و جمعبندی از فیلم زودپز
نقدهای اشتباه درمورد فیلم ها مسئله تازه ای نیست. قبلا در همین سایت به نقد و بررسی فیلم های مارمولک و خروج هم پرداخته بودیم که نقد های اشتباه زیادی حول آنها شکل گرفته بود و ما این اشتباهات را با کمک گرفتن از فرم خود فیلم نه پیشفرض های ذهنی، اصلاح کردیم. منتها تفاوت فیلم زودپز با مارمولک و خروج در این است که تولیدکنندگان زودپز، واکنش های اشتباه زیادی دادند و همین باعث افزایش نگاه منفی به فیلم شد.
با این حال زودپز درس های بسیار زیادی برای ما دارد. اولین درس این است که فیلمنامه قوی و حساب شده، می تواند شیطنت های کارگردان و تهیه کننده را خنثی کند. یعنی قدرت فیلمنامه زودپز باعث شد تا بی تعهدی تولیدکنندگان و حتی مخالفت های ایدئولوژیک آنها نتواند تغییر چندانی در مفاهیم مثبت این فیلم اعمال کند. دومین درس این است که چه به صورت سفارشی و چه به صورت تحویل یک فیلمنامه اصولی، حتی می توان از ظرفیت بازیگران و کارگردان هایی که علاقه ای به تولید کارهایی با مفاهیم مثبت و اینچنینی ندارند، استفاده کرد. اینگونه می توان چنین مفاهیمی را برای تمام اقشار جامعه به اشتراک گذاشت و این قبیل مفاهیم صرفا به قشری خاص اختصاص پیدا نمی کنند. سوم اینکه تولیدکنندگان و بازیگران ایرانی هرچند حاشیه هایی داشته باشند، توان تولید آثاری با مضامین مثبت و موافق نظام را دارند. فقط باید راه استفاده از این افراد را بلد بود. اینگونه هم می توان آثار مثبت پرفروش تولید کرد و هم می توان این اشخاص را به چنین پروژه هایی مشغول کرد تا در پروژه هایی ضد ارزش های جامعه مشغول به کار نشوند.
در کل تجربه زودپز با تمام حاشیه هایش، تجربه مفیدی است. چراکه درس های زیادی را به ما آموخت. به ما آموخت که بر اساس مضامین مطرح شده در خود فیلم آن را تحلیل کنیم نه اینکه با کمک پیشفرض های ذهنی خودمان به تحلیل آن بپردازیم. همچنین متوجه شدیم که اوضاع هنرمندان ما چندان هم وخیم نیست و در صورت وجود کارهای درخور با فیلمنامه قوی، هم می توان آنها را مشغول کرد و هم می توان آثار مثبت و به نسبت ارزشمند تولید کرد. فروش خوب این فیلم ها در گیشه حتی می تواند برخی تولیدکننده های دیگر را نیز به سمت چنین آثاری سوق دهد تا این راه را ادامه دهند.
ساخت آثار سینمایی با ستاره های سینمایی و با حضور یک کارگردان معروف(که حتی زمانی بازیگر بوده)، در آمریکا و اروپا بسیار مورد استفاده است. بیشتر این آثار نیز جنبه تبلیغاتی و حتی پروپاگاندایی دارند. مثل فیلم اوپنهایمر که نمونه ای جدید تر می باشد یا حتی فیلم تعصب که نمونه ای قدیمی تر برای اقناع جامعه آمریکا برای ورود به جنگ جهانی اول می باشد. این الگوریتم بارها جواب داده و بیش از صد سال است که در غرب از آن استفاده می شود. چرا ما از این روش استفاده نکنیم وقتی می توانیم با کمک آن نتیجه های خوبی بگیریم؟ البته در این بین وجود نظارت و فیلمنامه قوی که با هیچ شیطنتی از مسیر اصلی اش منحرف نشود، مسئله ای جدی و حیاتی تلقی می شود تا نتیجه مطلوب حتما حاصل شود.