نقد و رمزگشایی انیمیشن The Lego Movie 2014 (فیلم لگو)
– “فیلم لگو“ داستان یک کارگر عادی را تعریف میکند که نامش “اِمِت“ است. درباره “امت“ این تصور وجود دارد که او همان فرد خاص و پیشگویی شده است. وی قرار است به مأموریتی بپیوندد که هدفش متوقف کردن دیکتاتور شروری است که میخواهد دنیای لگو را در یک حالت سکون ابدی فرو ببرد.
در شهر لگو، همه شهروندان لگویی، از دستوراتی تبعیت میکنند که در جعبهشان بوده است. همه آنها به دیگران، لبخند میزنند، و با همه دوست هستند و همکاری میکنند. هر روز ساختمان میسازند، اما دوباره خرابشان میکنند تا فردا بتوانند آنها را بسازند. نمادگرایی در این فیلم، بسیار واضح است. کتاب دستورات، نماد کتاب مقدسی است که از جانب خداوند نازل شده است تا افراد را سست و غافل نگه دارد. خداوند، دیکتاتوری معرفی میشود که میخواهد شهروندان لگویی، در جا بزنند و از همه خوشیها محروم باشند.
در این فیلم، “امت“ یک شهروند عادی است، اما قدرت ویژه ذهنی دارد. وی میتواند به شکلی مرموز با خدای اصلی که به شکل کودکی دلربا نشان داده میشود، ارتباط برقرار کند. فیلم، حاوی این فلسفه کابالیستی است که هر اتفاقی در سطح بالاتری از واقعیت، تأثیری روی واقعیت پایینتر در دنیای لگوها دارد. این فلسفه همان شعار کابالیستهاست، یعنی “مثل بالا، خیلی پایین” یا هرچه بالا هست، پایین هم هست. طبق این عقیده، تنها راه تغییر در دنیای مادی، دستکاری جادویی در حوزه ماورای طبیعی است
فیلم لگو به کودکان یاد میدهد که پیروی از قوانین و پایبندی به اخلاقیات، کاری غیرعقلانی است و باعث میشود از زندگی لذت نبرید. به عکس، آنچه اهمیت دارد، این است که خاص باشید؛ عضوی از گروه خواص روشنفکری که از مفاهیم قدیمی گناه و فداکاری، رها شدهاند و میتوانند بر اساس یک دانستههای یک آئین، زندگی کنند.
– داستان این انیمیشن شباهت های زیادی با تریلوژی ماتریکس واچووسکی ها دارد. امت منجی ای است که خودش نیاز به نجات یافتن دارد و باید کمکش کنند تا بتواند به خودآگاهی(بینش درونی) برسد. وایلد استایل یا لوسی رو می شود شبیه به ترینیتی دانست و ویتروویوس را می شود معادل با مرفیوس در نظر گرفت.
یک تئوری خیلی معروف و بشدت رسانه ای وجود دارد که خلقت دنبا را تصادفی می داند. در این انیمیشن هم جایی که امت به بینش بعدیش (دنیای انسان ها) میرسد در جایی پدر به پسرش می گوید که همه اینا را تصادفی اینقدر دقیق ساخته ای! این تئوری به ذهن خطور میکند.
– استفاده از GOSH بجای GOD که ای کاش فقط و فقط برای شوخی باشد اما بعد از اینکه رابرت لوپز، آهنگساز ترانه برنده اسکار (Let It Go) ممنوع بودن استفاده از کلمه GOD به عنوان یک قانون در ساخته های کمپانی دیزنی را افشا کرد، استفاده زیاد از Gosh و Goodness در ساخته های انیمیشنی نگاه بدی را به وجود می آورد!
در نهایت باید بگویم که حجم فلسفه و مفاهیم به کار رفته در این اثر بشدت بالا هست که با یکبار دیدن و اطلاعات کم نمیشود یا حداقل کار من نیست که بتوانم بررسی اش کنم ولی در آینده شاید پس از دیدن قسمت های بعدی این اثر که در دست ساخت هست و رجوع به سه گانه ماتریکس نقدی مناسب برایش بنویسم و فعلا اگر دوست داشتید، این نقد را هم می توانید نگاهی بیاندازید:
forum.bidari-andishe.ir/thread-33929.html
منابع کمکی: مشرق