نقد و رمزگشایی فیلم Greyhound 2020(سگ شکاری)
وقتی قهرمانان جنگطلب، از مسیح خرج جنایت خود میکنند
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
تریلر اثر
تلاش هالیوود برای قهرمانسازی از سربازان خود در جنگهای جهانی که همگی صرف قدرتطلبی سردمداران جهان شده است
در مقابل تصویر خسته سینمای ما از قهرمانان و
حتی ضدقهرمانسازی ما از دفاع مقدس، جای سؤال از خودمان دارد.
سگ تازی فیلمی نهچندان سنگین و نه بسیار نفسگیرتر از آثار حماسی و
جنگی دیگر هالیوود مانند نجات سرباز رایان و یا 1917 و یا حتی MIDWAY است.
سگ تازی فیلمی است که شاید بیش از 90درصد آن در استودیو و
با بهکارگیری فناوری CGI و SIMILATOR توانسته است
فضاسازی کند و از حضور صحنههای واقعی خودداری کرده است که
البته در روزهای پیشرفت تکنولوژیکال سینمایی امری مذموم که نشانه پیشرفت و
روزآمدی سینمای غرب است.
تام هنکس در فیلم نجات سرباز رایان؛ او در سگ شکاری نیز با چنین ظاهری بازی میکند
GREYHOUND بهاندازه فیلمهایی که در سطر اول آمد یا بهاندازه آثار معروف جنگ جهانی اول یا
دوم درخشان نیست اما
باز هم یک اثر جمعوجور ملیگرایانه برای سینمای آمریکا در روزهایی است که
سالنها مشتریان همیشگی خود را دیگر نمیبینند و آنان در
منازل خود فیلمها را روی صفحه تلویزیون و یا گوشی مویابل خود تماشا میکنند،
با این حساب باز آمریکا در چنین روزهایی منافع ملی خود را فراموش نکرده است و
با کمک «تام هنکس» فیلمی را ساخته است که یادآور روزهای جنگ و
بهزعم خود آمریکاییها مبارزه برای ارزشهای آنان است،
فیلمی که شکوه پیروزی و شکست نازیها را در میدان نبرد آبی به رخ میکشد و
احساس غرور ملی را برای یک آمریکایی میآفریند.
سگ شکاری
تام هنکس بهطور جدی یک سینماگرِ در خدمت ارزشهای ایالات متحده آمریکا است.
او و استیون اسپیلبرگ بهطور جدی از اصلیترین مروّجان فرهنگ رؤیای آمریکایی و مدافعان ارزشهای لیبرالیستی این کشورند.
تنها دو سریال جوخه برادران و اقیانوس آرام عنوان پرخرجترین سریالهای آمریکا را به
خود اختصاص دادهاند که هر دو نیز توسط این دو فیلمساز هالیوود ساخته شدهاند.
این دو سریال که از شبکه HBO سازنده بازی تاجوتخت و وست ورلد منتشر شده است
از سربازان آمریکایی در نبردهای آنان در جنگ جهانی تصویری قهرمانانه ساخته است و
آنان را چون مردان بزرگ تاریخ ایالات متحده آمریکا ترسیم کرده است،
این در حالی است که جنگ جهانی اول و دوم چیزی جز بازی سردمداران دنیا برای زر و تزویر و
قدرت نبوده است، جنگهایی که در آن صدها هزار زن و مرد و
کودک بهخاطر این هوسرانیهای زورگویان جهان مدرن کشته و
به خاک و خون کشیده شدند. اما سینمای آمریکا با تمام این اوصاف و
اینکه خود در جنگ باطل با باطل یکی از اصلیترین مروجان
خشونت بوده است و
سرمایهداری خشن خود را که با قدرت نظامی معنا پیدا میکند بر پایه همین
جنگهای جهانی بنا نهاده است،
حضور خود را در این دو جنگ و دیگر جنگها همواره حضوری مثبت نمایش داده است و
اهدافی را که در آن انسانهای بیگناه کشته شدهاند
آرمانهای بشر هزاره جدید بیان کرده است.
چه بدمان بیاید یا خیر، هالیوود برای ارزشهای خود و
منافع ملیاش هرچه در توان داشته بهکار بسته است تا
پرچمش در ایامی که بهخاطر خشونتهای بیبدیلش در جهان و
سیاستهای تنفرآمیزش حتی در خود این کشور آتش کشیده میشود،
بالا بماند و نگذارد که ارزشهایش در جهان فراموش شود.
ما چه کردیم؟
ما با فراموش کردن مبارزان و مدافعانی که از این آب و خاک دفاع کردند تا
جان شیرینمان در امان باشد، فیلمهایی ساختیم که ما را از دفاع پشیمان کند!
هالیوودیها از سربازانی که
برای زورگوهای جنگطلب به میدان رفتند قهرمان میسازند.
جریان لیبرالیستی و روشنفکر خودخواه و مغرور این مملکت،
قهرمانان ما را خسته و کسل و پشیمان از دفاع از جان و دین ناموس وطن تصویر میکند.
انگاره ضدجنگ درباره سینمای جنگی ما در این سالها صادق نیست؛
چرا که اساساً اسلام و حکومت اسلامی دین جنگطلبی نیست و
همواره با تعالیم و معارف خود مروّج مهربانی و
تعامل و یکتاپرستی است. دین اسلام در میدان جهاد و مبارزه غیر از
نقاط عطفی که در تاریخ اسلام و در برهههایی دیگر، دستور به جهاد داده است،
همواره اصل دفاع از کشور را جزو شعائر خود بیان کرده است؛
بنابراین در سینمای ما نیز اصلاً سینمای ضدجنگ وجود ندارد بلکه چیزی که
هست سینمای «ضد دفاع مقدس» است،
سینمایی که آنقدر تکبعدی نگاه میکند که در پاسخ این سؤال که اگر سربازان میهن به جنگ نمیرفتند جوابی ندارند.
ما نمیدانیم که؛ چرا دولتمردان ما بعد از صدها بار سخنان پدر مهربان این مرز و بوم مبنی بر توجه به
ارزشهای هشت سال دفاع مقدس،
هنوز در ساخت چند اثر سینمایی آنقدر این دست و آن دست میکنند و
آخر سر هم اثری میسازند بهشدت ضعیف و خستهکننده که نشانه عدم درک درست کار هنری است؟
نمایی از بمب یک عاشقانه یک فیلم ضدجنگ
مشکل از کجا است که ما باید تا ابد چشممان بر پردههای سینما دوخته شود تا
فیلمی تماشا کنیم که در پایان آن بایستیم و تشویقش کنیم و از ایرانی بودنمان لذت ببریم و بتوانیم آن را
با کارهای حداقل 10 سال قبل هالیوود مقایسه کنیم؟
سالی که گذشت نیز فیلمی اکشن و حرفهای در سینمای ایران برای
قهرمانان امنیتی کشور ساخته شد. آن فیلم نیز با تمام آنکه قدمی جدی در
ساخت فیلمهای ملیگرایانه بود قهرمانانش ماشین جنگیهایی تهی از
ارزشهای ملی و انقلاب اسلامی بودند،
در حالی که قهرمان فیلم سگ شکاری انسانی بسیار معتقد، باهوش و فکور است که
ارزشهای مسیحی برایش در ابتدا و انتهای فیلم قوت قلب و نشاندهنده راه او است و
در لفافه و بهطور ضمنی مسیح را پشتیبان و یار آمریکاییها قلمداد میکند.
سکانسی که کشتی آمریکایی در تلاطم نبرد با نازیها گرفتار شده است،
دوربین به بالای ابرهای سیاه میرود و
شفق قطبی بهزیبایی دست رحمت و مهربانی خود را پشتوپناه آنان کرده است
یا پایان فیلم زمانی که کاپیتان انجیل را میخواند تا بعد کمی استراحت کند،
نور از دریچههای کابین او به درون اتاق میتابد و بهگونهای ملیح و
دلبرانه توجه ربوبی را به سرباز جنگطلب نشان میدهد.
ذکر این نکته مهم است که عموماً جنگهای آمریکایی با تبلیغات و
پروپاگاندای مسیحی و دینی همراه بوده است. اینکه در
این فیلم نیز عکس عیسی مسیح، انجیلخوانی و
یاد و نام او دیده میشود در
همین جهت است تا برای تماشاگر فیلم موجه بودن عملکرد سربازان «عمو سام» را
در میدانهای نبرد بیان کند.
نمایی از انجیلخواندن کاپیتان وقتی نور از پنجره اتاقش به درون میتابد
جورج بوش نیز قبل از
جنگ عراق از الهامات مسیحی و اشراقی خود سخن به زبان میراند و
در جنگ نیز بهخوبی از عیسی مسیح برای جنگ خود هزینه تراشید،
اما جنگ ما که دفاع از ارزشهای حسینی علیه السّلام بود و مکتب اسلام و
پیامهای آن به عالم مصادره شد باید در سینمای ما مهجور بماند.
اما همیشه دربِ دنیا بر یک پاشنه نمیچرخد؛ نیروی هنرمند و
کاربلد سینمایی نیز که دل در گروی آن ارزشهای ناب توحیدی دارد،
به میدان آمده است و در این جولانگاه نابرابر در حال رخنمایی است.
آنچه نیاز است توجه جدی دولتمردان است که در این میان به این میدان بیایند و
پابهرکاب، سینمای ضدقهرمان و آپارتماننشین بالاشهری ما را به جای اصلی خود بازگردانند.