انیمیشن مسافری از گانورا، یک اثر علمی تخیلی به کارگردانی احمد علمدار در سال ۱۴۰۲ دومین انیمیشن اکرانی پس از بچه زرنگ در سینماهای ایران است. این انیمیشن در بخش داستان، محتوا و کیفیت گرافیکی بسیار پر نقص عمل کرده. در این مقاله به کشف و اصلاح ایرادات این انیمیشن خواهیم پرداخت و مسیری را که این انیمیشن باید طی میکرد تا یک اثر معمولی و ساده باشد را برای شما بررسی خواهیم کرد.
شروع داستان
مسافری از گانورا با برخورد یک شیء عجیب به زمین شروع میشود. سپس گذر زمان نشان داده میشود و پسازآن یک کشاورز با اولین بیلی که به زمین میزند (زمین اصلاً شبیه زمین زراعی نیست) شیء را پیدا میکند. در سکانس بعد در یک زیرزمین سه شخصیت اصلی یعنی سهیل، ستار و امید را میبینیم که با شیء ور میروند.
این شروع اصلاً مناسب نیست چراکه گذر زمان برای مخاطب محسوس نیست و ما سه شخصیت اصلی را بدون شخصیتپردازی و یکهو مشاهده میکنیم. بهتر بود ابتدا سقوط شیء نشان داده شود و پیدا شدن آن به بعد از شخصیتپردازی سه کاراکتر اصلی موکول شود؛ یعنی جایی که علت فلج بودن و کشمکش سهیل با مادرش مشخصشده، مشخصشده ستار رزمیکار است و رابطه بین امید و ستار هم برای مخاطب مشخصشده.
این سکانس شباهت خوبی به انیمیشن هیولاها علیه بیگانگان دارد. جایی که اول شاهد سقوط یک شیء فضایی و حرکت شهابسنگ به سمت زمین هستیم. سپس شخصیتپردازی کاراکتر اصلی داستان راداریم و بعد از تکمیل شخصیتپردازی برخورد شهابسنگ با او. شیء فضایی نیز پس از شخصیتپردازی بیشتر از سایر هیولاها وارد داستان میشود.
اینگونه مخاطب میتواند ارتباط مناسبی با اثر پیدا کند؛ اما شروع به این سرعت منطقی نیست. مخصوصاً وقتی با انیمیشنی موجهیم که زمان کافی و سکانس کافی برای اصلاح این روند دارد.
۲. نمادها:
انیمیشن مسافری از گانورا اسم سهیل را برای شخصیت اصلی انتخاب کرده، کتابهای نجوم را در اتاقش شاهد هستیم و طرح لباس او را نماد انرژی اتمی اتخاذ کرده. اینگونه میخواهد به علم و دانش اشاره کند. نجوم و دانش هستهای؛ اما در طول داستان هیچ اشارهای به هیچکدام از این علوم یا ارتباط سهیل با یکی از این علوم نمیشود؛ یعنی سهیل نمادهای علمی دارد اما منش علمی اصلاً ندارد. اینیک نقص اساسی روی شخصیت اصلی داستان است که نمیتواند هدف تولیدکننده را در رفتار خود بروز دهد.
۳. گرافیک
مدلسازی سهبعدی انیمیشن پر جزئیات است اما از جلوههای ویژه ضعیفی بهره میبرد. ما شاهد هستیم که هیچ پیکسلی در تصویر خالی نیست و دارای یک طرح و رنگ خاص است. منتها ازآنجهت که شخصیتها در مدلسازی از لباسشان جدا نیستند شاهد حرکات غیرمنطقی لباس با بدن کاراکترها هستیم. مثل خم شدن یاقوت روی لباس فضایی هنگام حرکت کردن فضایی. یا تکانهای غیرمنطقی لباس شخصیتها مثل کش آمدن در طول انیمیشن. تولیدکننده با دادن حرکات اغراقآمیز به بخشهایی از لباس مثل آستین سعی داشته این نقص را پوشش دهد غافل از اینکه نقص دیگری به کار اضافهشده.
۴. داستان بدون تعلیق
اگر اهل سینما و انیمیشن باشید، از همانجایی که معاون ارشد فضاییها نمایش داده میشود و میگوید جستجو برای یافتن بانوی گمشده بیفایده است، متوجه کل داستان خواهید شد؛ یعنی در ده دقیقه اول داستان تا آخرش را راحت میتوانید بخوانید. از همینجا مشخص میشود که معاون ارشد مقصر اصلی گمشدن و مفقود ماندن بانو است و اهداف سیاسی و قدرتطلبانهاش علت این کار اوست.
۵. دو تحول بیدلیل و غیرمنطقی سهیل
ما در انیمیشن مسافری از گانورا شاهد سه تحول در شخصیت سهیل هستیم.
اول درآوردن لباس فضایی که به او در طول داستان قدرت راه رفتن و مبارزه داده بود، دوم تغییرتم اتاق از کاراکترهای غربی به ایرانی و سوم تحول اخلاقی او در انتهای داستان. هر سه تحول بیمنطق و بیدلیل رخ میدهند.
درآوردن لباس طبق گفته سهیل به خاطر این است که سهیل به قدرت فیزیکی نیازی نمیبیند چون ادعا دارد بادانش میتواند به اهدافش برسد. این شدیداً غیرمنطقی است. چراکه در طول داستان حتی یکبار سهیل بادانش کاری را از پیش نبرد و دائماً باقدرت فیزیکی وابسته به لباسش نقشآفرینی کرد. نجات ستار و امید از سقوط سفینه، شکست دادن فضاییها برای چند بار، رویارویی با اراذل و… . همگی اینها به لطف قدرت فیزیکی بود، پس چطور سهیل دانش را ناگهانی برتر از قدرت میبیند؟ هر منطق و دلیلی هم که در ذهن تولیدکننده وجود داشته باشد در داستان برای مخاطب محسوس نیست و گنگ میماند.
تغییرتم اتاق از قهرمانان غربی به دانشمندان ایرانی هم غیرمنطقی است. چراکه تقریباً تمام سکانسهای تعقیب و گریز و مبارزه انیمیشن مسافری از گانورا الگو گرفته از نمونههای غربی بود؛ یعنی عملاً ما همان ابرقهرمان غربی راداریم که بازور بازو و قدرت دفاع شخصی دمار از روزگار شرورها درمیآورد. وقتی تمام رفتار سهیل بر اساس الگوهای غربی است، با چه منطقی و به چه علتی تغییرتم اتاق را میتوان پذیرفت؟
تحول اخلاقی سهیل هم کمی دور از منطق است و در درام داستان نمیگنجد. او در طول داستان به چند نکته اخلاقی اشاره میکند اما در کل شخصیتی که نماد اخلاقی خاص باشد و یا اصلاً اصول خاصی داشته باشد، نیست. او بیشتر ضد اخلاق است. رابطه نهچندان مطلوبی با مادرش دارد، قصد ذوب کردن فضاییها را در کوره زبالهسوزی دارد و باشی سنگین میخواهد اراذل را له کند. کارهایی که دیگران از انجامشان جلوگیری میکنند و جلوی سهیل را میگیرند. انیمیشن تقصیرها را گردن تراشه رابط بین لباس و مغز سهیل میداند. سهیل در انتها خیلی آبکی متحول شده و قید لباس و تراشهاش را میزند و به همین راحتی هم ازنظر اخلاقی متحول میشود؛ یعنی هیچ نمایش در تحول شخصیت اصلی شاهد نیستیم که از اصولیترین و بدیهیترین ملزومات یک داستان محسوب میشود.
۶. چهرهپردازی
از پایهایترین مشکلات انیمیشنهای ایرانی چهرهپردازی و طراحی لباس کاراکترهاست. بسیاری از آثار ایرانی این مشکل رادارند. وقتی لباس جزئی از مدلسازی باشد و حرکات اغراقشده به بخشهایی همچون آستین و دامن داده شود کمکم اعصاب و روان مخاطب خطخطی میشود. در بعضی آثار مثل لوپتو در حد باگهای جزئی شاهد این مسئله بودیم (وقتیکه شخصیت اصلی با کفش اسپورت روی تخت خواب میرود)؛ اما در این انیمیشن خیلی بیشتر شاهد حرکات غر منطقی لباسها هستیم.
همچنین ایراداتی در چهرهپردازی و نمایش حالات چهره وجود دارد که برای هر مخاطب داخل سالن سینما قابلدرک است.
۷. کشمکش بین سهیل و مادرش
کشمکش بین سهیل و مادرش کلیشهای و بازهم غیرمنطقی است. اینکه بچه فالگوش بایستد و مادرش را مقصر بداند و در انتها با اسیر شدن و تا پای مرگ رفتن مادرش قدر او را بداند دیگر خیلی تکراری شده. انیمیشن مسافری از گانورا تلاش کرده تا بمباران شیمیایی صدام علیه کردها را به این کشمکش اضافه کند و سهیل را قربانی جنگ بداند. تلاشی که تا حدودی ستودنی است.
۸. گربه
ما در طول اثر کلاً یک حیوان میبینیم که یک گربه است. ازنظر فیزیکی، حرکتی و آناتومی، طراحی این گربه افتضاح است. فقط کافی است آن را ببینید تا حرف من را قبول کنید.
۹. زیر سؤال رفتن علم فیزیک
یک شاتل فضایی از جو زمین تا اتاق سهیل سقوط میکند و به زمین و دیوار اتاق او برخورد میکند. برخوردی بهشدت آرام و خرابی در حد ریختن گچ دیوار و چند ترک ریز. یک شاتل از جو بدون هیچ چتر یا انرژی مخالف حرکت برای ترمز به اتاق برخورد میکند و تمام خرابیاش همینقدر است.
۱۰. باورناپذیر بودن باورناپذیری سهیل
یک شاتل فضایی وارد اتاق سهیل میشود، اتاق او را خراب میکند، از داخل شاتل یک موجود عجیبوغریب خارج میشود و اذعان میکند که از سیاره دیگر آمده. همچنین سهیل پیشتر یک شیء فضایی را دیده و پیام بانو را با همین ظاهر عجیب دریافت کرده. حال واکنش سهیل به اینهمه اتفاقات چیست؟ او باور نمیکند که این موجود فضایی است و باور دارد که کسی با تکنیک های سینمایی او را سرکار گذاشته. اینهمه رخداد عجیب باعث نمیشود سهیل فضایی بودن موجود عجیب را باور کند و این اصلاً منطقی و باورپذیر نیست. این سکانس بهشدت مضحک و بهدوراز منطق است. اصلاً چرا باید با جلوههای سینمایی سنگین و گران یک بچه را سرکار بگذارند؟
۱۱. مرگ ناجور مادر ستار
طبق گفته تولیدکننده، مسافری از گانورا برای رده سنی بالای ۷ سال طراحیشده. در یک سکانس حمله نیروهای ناشناس (احتمالاً طالبان چون کلاشینکف دارند) به خانه ستار هستیم. آنها مادر ستار را پس از خالی کردن یک خشاب روی درودیوار میکشند. اول اینکه این حمله غیرمنطقی است، چرا باید یکهو وارد یکخانه شوند و یک نفر را بکشند؟ دوم اینکه جسد مادر ستار کمی هولناک طراحیشده. چشمان باز او و دهانش بهقدری ترسناک هستند که بگوییم برای مخاطب کودک مناسب نیست.
۱۲. تکریم خانواده و ضد جنگ؟
تولیدکنندگان مسافری از گانورا گفتند که این انیمیشن با اهدافی همچون تکریم خانواده و ضد جنگ بودن تولیدشده.
ضد جنگ یعنی بد نشان دادن ذات جنگ و درگیری. شاید در این انیمیشن به حملات شیمیایی صدام و تروریستها اشاره میشود، اما در کل تمام داستان با اکشن و مبارزه بهپیش میرود و حتی هدف آخر با درگیری فیزیکی به ثمر مینشیند. دو سکانس در مورد تروریست و صدام بهتنهایی نمیتوانند بر اینهمه سکانس اکشن و مبارزه غلبه کنند و مسافری از گانورا را به اثر ضد جنگ تبدیل کنند.
همچنین ما اصلاً شاهد تکریم خانواده نیستیم. ستار که مادر ندارد و رابطه با پدرش بیشتر غیرمنطقی است تا محترمانه (وسط مبارزه با فضاییها به تلفن پدرش جواب میدهد). سهیل که پدر ندارد و کشمکش او با مادرش تا زمانی که مادرش تا پای مرگ میرود ادامه دارد. آخرش هم رابطه حسنه خاصی را به ما نشان نمیدهند. از امید و خانوادهاش هم کلاً دو سه سکانس وجود دارد که دریکیشان در حال دعوا هستند و پدر امید به مهاجرین توهین میکند. همچنین همه بچهها تکفرزند هستند. دقیقاً کجا ما تکریم خانواده راداریم؟
۱۳. عدم دید عمیق در مسائل حساس مهاجرین و معلولین
تولیدکننده دست روی مفاهیم بسیار حساسی گذاشته. مهاجرین و معلولین. موضوعاتی که بسیاری از آثار شاخص هالیوودی هم گاهی در آنها خوب عمل نکردند. کار روی این مباحث نیاز به دید عمیق دارد؛ اما در مسافری از گانورا بههیچعنوان یک دید عمیق را نمیبینیم. به پسربچه معلول لباسی داده میشود تا بر معلولیت فائق آید و تحول او که علم را به قدرت بدنی ترجیح میدهد غیرمنطقی است. پسربچه مهاجر هم فقط دعواهای لفظی با امید دارد و کل مقوله مهاجرت در چند دیالوگ موردبررسی سطحی قرار میگیرد. درجایی که سهیل به امید میگوید: اگر با ستار مشکلداری به ملیت و خانوادهاش توهین نکن؛ یعنی همین نیمچه دیالوگ نهایت عمق انیمیشن مسافری از گانورا به مهاجرین است. جالب است که قبل این دیالوگ دعوای امید و ستار سر گمشدن تبلت اپل امید است که واقعاً مقصرش ستار است و با پرویی تمام منکر این قضیه است.
اینها یعنی تولیدکننده قصد پرداخت به مسئله معلولین و مهاجرین را نداشته بلکه میخواسته اینگونه توجه جلب کند.
۱۴. دغدغه محیط زیستی
اگر انیمیشن مسافری از گانورا را تماشا کنید، بهراحتی متوجه خواهید شد که این اثر هیچ ربطی به آلودگی محیطزیست ندارد؛ اما اولین بزنوبرقص انیمیشن و ترانه تیتراژ در حال انعکاس دغدغههای محیط زیستی هستند. این پراکندگی محتوایی یک ضعف محسوب میشود. وقتی این دغدغه در درام داستان جایی ندارد چگونه میتوان انتظار داشت مخاطب آن را پذیرفته و از آن تأثیر بپذیرد؟
۱۵. اهلیت
از اوایل داستان اینکه بچهها اهل کجا هستند و در کجا زندگی میکنند برای مخاطب سؤال است. برای مخاطبی همه گویشها رو نمیشناسد (مثل خودم و عموم کودکان) فهمیدن اهلیت سهیل عمهاش و مادرش سخت است. تا جایی که در اواسط داستان به کرد بودن آنها اشاره میشود. ستار هم تقریباً همینطور است و تا جایی که صراحتاً سخن از مهاجر بودنش به میان نمیآید مخاطب در مورد ملیت او شبهه دارد. شهر محل زندگی هم دارای ابهام است که در اواسط داستان با نمایش برج میلاد و تونل مترو مشخص میشود تهران است.
در بسیاری از آثار شاهد بودیم که ملیت و اهلیت شخصیتها از اولیهترین اطلاعاتی هستند که دریافت میکنیم؛ اما مسافری از گانورا برای رساندن این مفهوم ما را کلی تاب میدهد.
۱۶. رؤیت شدن فضایی
بچهها برای درمان فضایی به کمک بزرگترها نیاز پیدا میکنند. مادر سهیل وارد اتاق میشود و سهیل را میبیند که ایستاده و از ایستادن او متعجب میشود. جالب است که اینجا از لباس عجیب تن او اصلاً تعجبی نمیکند. مادر پس از دیدن فضایی جیغی کشیده و غش میکند. سپس شاهد تیمار فضایی توسط مادر هستیم که سریع و بدون کشمکشی باهم دخترخاله و پسرخاله شدهاند
۱۷. بینش سهیل
سهیل یک قدرت خاص دارد که توسط آن میتواند از اتفاقاتی که برای دیگران افتاده مطلع شود. مشاء این قدرت ماورایی مشخص نیست. در طول اثر هیچ کجا گفته نمیشود که سهیل قدرت خاصی دارد. تنها دلیل این بینش ارتباط باشی عجیب اول داستان میتواند باشد که این صرفاً حدس من است. انیمیشن چنین مفهومی را در پس قدرت سهیل و ارتباط آن با شیء عجیب نشان نداد؛ یعنی ما یک قدرت خاص داریم که بخشهای مهمی از داستان حول آن میچرخد اما هیچ علت یا اشارهای پشت آن نداریم.
۱۸. الگو گیریهای زیاد
صحنههای تعقیب و گریز و صحنههای مبارزه شمارا یاد خیلی از آثار انیمیشنی دیگر خواهند انداخت. همگی از آثار دیگر کپی شدهاند. مخصوصاً سکانسی که امید از دست فضاییها فرار میکند و وارد محوطهای میشود که کلی در وجود دارد و بین درها جابهجا میشوند. هم حرکات معمول شخصیتها و هم حرکات مبارزهای تکراری نمایان میشوند چونکه طراحان از قالبهای آماده برای انیمیشنسازی استفاده کردهاند. در انیمیشنسازی قالبهای آمادهای وجود دارد که با استفاده از آنها به کار سرعت میتوان داد و بیشتر برای مبتدیان هستند؛ اما برای یک اثر سینمایی که قرار است وارد بازار بشود چنین کاری چندان مطلوب نیست.
۱۹. پرتاب ماشین
دریکی از صحنههای تعقیب و گریز شاهد پرتاب شدن ماشین یک پیرزن و فرود آن هستیم. ماشین دقیقاً همانجایی فرود میآید که پرتابشده. پیرزن در حال گوش کردن موسیقی با هدفون است بااینکه هیچکس پشت فرمان برای شنیدن موسیقی هدفون نمیگذارد.
اسلوموشن شدن تصویر، شنیده شدن موسیقی آرام حین تعقیب و گریز، درآمدن دندان مصنوعیهای پیرزن و چند المان دیگر برای کمدی کردن این لحظه تلاش میکنند که تا حدودی موفق هستند. گرچه ما را به یاد مبارزه پیترپاکر و مارمولک در کتابخانه در فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز میاندازد. همانجایی که پیرمرد با هدفون موسیقی آرام گوش میدهد و ابرقهرمان با ابر شرور در حال نابود کردن کتابخانهاند.
۲۰. باگهای سکانسهای آخر
در اواخر انیمیشن بچهها برای نجات مادر و فضایی وارد سفینه میشوند و با دیگر فضاییها درگیر میشوند. این چند سکانس پر از باگ است. اول اینکه بچهها بهراحتی وارد سفینه میشوند بااینکه دفعه قبل گفتهشده بود سفینه فقط به فضاییها اجازه ورود میدهد و بچهها برای ورود دست به خلاقیت (ورود همزمان با فضایی) زده بودند. پس الآن دقیقاً چطور وارد شدند؟ همچنین شاهد چفتوبست محکم سفینه هستیم اما درجایی امید با بیل یکی از درها را باز میکند. جالب است که فضایی پشت سر او دیگر توانایی باز کردن در به این راحتی را ندارد.
یکجا بچهها از چیزی شبیه چرخدستی برای زمین زدن فضاییها استفاده میکنند. احتمالاً این چرخدستی برای آنها نازل میشود چون در قسمتی که آنها حضور داشتند هیچ چرخدستی نبود. همچنین شاهد فعال شدن سیستم خود تخریبی سفینه هستیم که خیلی وقت است ایدهای تکراری شده.
در قسمتی هم فضاییها خیلی غیرمنطقی حواسشان از امید پرت میشود و او تعقیب او را رها میکنند. نمونه چنین باگی را در انیمیشن بنیامین دیده بودیم که سربازها خرابکاری بچهها را دیدند و متوجه شدند با قیر و روغن قصد آتشبازی دارند اما با شنیدن کلمه خبردار از فرمانده سرهایشان برگشتند و کلاً قضیه را فراموش کردند.
۲۱. بانوی خفته و جنگ انرژی
داستان فضاییها بر محور دعوا سر انرژی میچرخد. ملکه فضاییها قصد داشته این انرژی را با نژادی دیگر اشتراک بگذارد اما با توطئه معاون ارشد به حالت اغما میرود. حال این بانو باید بازگردد تا همهچیز را سروسامان بدهد.
صحنه بیدار شدن بانو از خواب طولانیاش چندان تأثیرگذار و احساسی نیست. بااینکه باید بهترین لحظه کل داستان باشد. محوریت داستان روی بانوی خفته است که باید بیدار شود پس انتظار بهجایی است که بخواهیم یکلحظه عالی و حماسی یا حداقل احساسی را شاهد باشیم.
پس از بیدار شدن بانو در عرض چند ثانیه فضاییهایی که دشمن بودند محاکمه میشوند و جنگطلبی معاون ارشد افشا میشود؛ یعنی تعلیقی که از اول داستان مخاطب باید منتظر افشای آن میبود (که البته از اولم به خاطر روایت بد لو رفته بود) به همین سادگی حلوفصل میشود.
در آخر هم بانوی فضاییها زمین را به مقصد سیاره خود ترک میکند و میرود. شخصیتی که کلی منتظر بیدار شدنش بودیم بدون نقشآفرینی چندان (جز درمان مادر سهیل و محاکمه چندثانیهای فضاییها) میگذارد و میرود.
باگهای متفرقه
ضخامت پتوی سهیل از کاغذ هم کمتر است. در ایران، روی بسته چیپس انگلیسی نوشتهشده. برخورد بچهها با اراذل خیلی الکی طراحیشده (یکهو از جلوی بچهها درمیآیند و پول و گوشی مطالبه میکنند)، سهیل پس از پوشیدن لباس بهسختی راه میرود و ناگهان تبحر پیدا میکند که حرکات آکروباتی انجام میدهد، عمل جراحی و کاشت تراشه روی مغز سهیل بدون هیچ برش، لیزر یا هر چیز دیگری همراه است، تدوین بخش سقوط فرغون برشهای زیاد و حرکات اغراقشده زیادی دارد، به هم ریختن خانه در حد به هم ریختن چهار اسباببازی و افتادن آنها روی زمین است. ستار به سبک شائولین کونگفو کار است و تجهیزات دست سازش در حیات خانه بهعلاوه لباسش اثباتکننده این مسئله هستند. من که تا الآن این سبک را در ایران ندیدهام. لباس عمه سهیل و مادر سهیل لباسهای محلی هستند اما بااینکه زیبا هستند متناسب فضای شهری نیستند و تلاش تولیدکننده برای بها دادن به فرهنگ بومی چندان کارآمد نیست. صحنههای اسلوموشن بسیار بیکیفیت کارشدهاند. کیفیت مناظر طبیعی مثل کوهستان در حد بازیهای رایانهای ۲۰ سال پیش هستند.
واکنش مخاطبین
شاید بگویید خب برخورد مخاطب کودک با این انیمیشن چگونه است. در سینما علاوه بر خود انیمیشن، واکنش کودکان را هم زیر نظر گرفتیم. تا دقیق ۵۰ انیمیشن به لطف سکانسهای تعقیب و گریز، مبارزه و کمی کمدی، بچهها با انیمیشن ارتباط گرفته بودند و چند باری با ابراز تعجب و بلند خندیدن، به داستان واکنش نشان دادن. بعد از دقیقه ۵۰ بچهها همگی از صندلیهایشان بلند شده بودند و دورهامی بازی میکردند و دیگر هیچکدام توجهی به ادامه ماجرا نداشتند. با تمام شدن انیمیشن سالن سینما بهسرعت خالی شد.
تنها اتفاق مثبت انیمیشن مسافری از گانورا
وجود داشتن انیمیشنی بااینهمه نقص و ایراد در کنار آثاری که جوایز متعددی در روسیه، چین و خند برنده شدند و حتی در جشنواره اسپانیا هم شرکت کردند، حاکی از آن است که سرمایهگذارها به انیمیشن اعتماد پیداکردهاند و ژانر در حال شکلگیری است. وقتی آشغال و شاهکار در کنار هم حضورداشته باشند به معنای شکلگیری پویایی است.
رؤیا شهر
سهیل برای مخفی کردن محل برخورد شاتل با دیوار آن را با یک پوستر میپوشاند. پوستری که چند باری به آن تأکید میشود مرتبط با یک انیمیشن به اسم رؤیا شهر است.
طبق تحقیقات این انیمیشن توسط گروه تولید بنیامین در حال اجراست. با توجه به تجربه بیکیفیت بنیامین و تبلیغ این انیمیشن در مسافری از گانورا نمیتوانم بگویم به رؤیا شهر امیدوار هستم یا حتی منتظر اکرانش هستم؛ اما امیدواریم تولیدکنندگان از شکستها و پروژههای پر نقصشان درس بگیرند و این انیمیشن را مطلوب تولید کنند.
سبک کمیک و مانگا
بخشی از داستان توسط تصاویری به سبک مانگا روایت میشود. بهترین بخشهای داستان همین قسمتها هستند چراکه ازنظر کیفی خوب عمل میکنند. این نشان میدهد سبک داستان مصور در روایت بهتر عمل میکند تا انیمیشن. چراکه این انیمیشن دارای انبوهی از باگها و ایرادات کیفی است. شاید اگر زمان و انرژی گروه تولید صرف ساخت کمیک روشن مسافری از گانورا میشد، شاهد اثری بهمراتب لایقتر و جذابتر بودیم.
سخن آخر مسافری از گانورا
ما با دوستانمان در استودیو سازنده این انیمیشن ارتباط برقرار کردیم و متوجه شدیم گروه انیمیشنسازی در حین آموزش در حال تولید این انیمیشن برای بازار بوده است. این یعنی علاوه بر چند باگ انیمیشنسازی که در انیمیشن مسافری از گانورا مشاهده میکنیم، به خاطر آموزشی بودن ساخت آن میتوانیم کموبیش از آنها چشمپوشی کنیم؛ اما همانطور که در این مقاله منعکس کردهایم، عموم باگهای این انیمیشن به فیلمنامه و کارگردانی آن برمیگردد. اینیکی بههیچوجه قابلچشمپوشی نیست. باگهای متعدد فیلمنامه و تجربه ناکافی در تولید انیمیشن باعث شده تا درنهایت شاهد محصولی درجه سه باشیم.
سلام عرض خشته نباشید.
من خودم وقتی تیزر این انیمشن رو دیدم حدس زدم کار قوی نیستش.
ایده آدم فضایی ها خیلی تکراری هستش و کلی فیلم و انیمیشن با این موضوع داریم (مثل ئی تی مخلوق فرازمینی،سیاره 51،فرار فضایی ها از زمین ،جیمی نوترون لگو مووی2:بخش دوم ،لایتیر و ….)ریسکش خیلی بالا هست موفق بشه.
البته انیمیشن پسر دلفینی هم ایده اش تکراری بود ولی خب شخصیت پردازی ،داستان،گرافیک و محتوا خوبی داشت موفق شد.
شرط یک نقد خوب اینه که منتقد خودش منطق درست و نگاه تیزبینانه ای داشته باشه.با توجه به اینکه خودم انیماتورم و این فیلم رو دیدم فقط دو مورد از ایراداتی که به این نقد وارده رو ذکر می کنم.
فردی که ربات فرستنده رو از زیر خاک پیدا می کنه کشاورز نیست باغبان شهرداریه که از لباس فرمش معلومه.
به نظر می رسه داره تو یک بوستان شهری کار می کنه فرم درختها و زمین چمن کاری شده هیچ شباهتی به زمین کشاورزی نداره.
نکته دوم. ایرادی که چون پسرشخصیت اول داستان ربات رو دیده پس نباید از دیدن موجود فضایی داخل اتاقش اینقدر بترسه بنظرم کاملا بی منطقه .
پسر اول فیلم یک ربات پرنده شبیه به اختاپوس رو می بینه که تصاویری درهم و برهم از فضاییها نشون می ده که خود پسره هم باور نمی کنه واقعی باشه وسط فیلم هم می گه که اینا بیشتر شبیه جلوه های ویژه ست تا چیزهایی واقعی.
بعد یکهو یک مارمولک زره پوش از یک محفظه تو اتاقش بیرون می یاد آیا این ترس نداره؟ من بودم خیلی می ترسیدم و تو اون لحظه استرسی اولین برخورد با همچنین چیزی، قاعدتا قادر نیستیم ارتباطی بین اون اختاپوس فلزی و موجود فضایی با اون ظاهر عجیبش برقرار کنم. پس واکنشی عمل کرده و طبیعتا جیغ می زدم. تازه وقتی فضاییه کلی توضیح می ده پسره می فهمه ربات با طرف یک ارتباطی داره.
سلام علیکم… چون انیمیشن هنوز روی پرده است توی نت وجود نداره که بشه بارگزاریش کرد یا لینکش کرد. توی انیمیشن اون لحظه ای که مادر ستار رو می کشتن خونی شده بدنش و با چشم باز در حالی که صورتش در حالت ترسیده هستش مرده. ی همچین حالتی داره
پس یعنی کل سنجش یک اثر شد اینکه توش مباحث عقیدتی هست یا نه؟
اثر قریب به چهل تا باگ داره… باگ ها باگ
بعد خوبه؟
شمشیر و اندوه هم کلا مذهبیه ولی با کلی باگ اونم داغونه
چه می خوای مذهبی حرف بزنی چه غیر مذهبی باید درست با رعایت فرم و تکنیک بگی
این اثر اونقدر داغونه که از انیمیشن آماده استفاده کرده!!!
بچه زرنگ لوپتو و پسر دلفینی از تنها آثاری هستن که با رعایت فرم و تکنیک حرفشونو زدن و این قابل تقدیره
مصداقش هم فروش عالی و دوبله شدنشون توی روسیه، هند، تایوان و چین هستش، ولی این گانورا رو فکر نمی کنم هیچ بشر عاقلی بخواد خارج کشور اکران کنه
سلام.
اتفاقا جناب عبداللهی بچه زرنگ مسئله های عقیدتی رو زورچپون کرده مخصوصا ضامن آهو رو.
فیلمنامه ضعیف و مسخره در حای جای اثر روشنه.
در ضمن پول عظیمی خرجش شده و خب رابطه هایی که در کشورهای مختلف هست.و هزینه ابلیغ باعث می شه به اون کشورها فروخته بشه . مگه فروخته شدن به اون کشورها شاخصی برای موفقیته توی صدا و سیمای ایران هم تا دلت بخواد اثر دسته دهم خارجی پخش شده و می شه . بعدشم شما هزینه بالای بلیط رو فراموش کردی و سایتتون درباره سینماست چه تناقض مسخره ای . با چنین قیمتی چنین فروشی انتظار می ره. الان ویلای ساحلی .هتل . و هزژار مزخرف دیگه فروش فراوان دارند اما چیزی توهین به مخاطب نیستن. فسیل هم که یک سال روی پرده بود و گرنه این مبتذل هم اینقدر فروش نمی کرد
ما دین و مذهب و هنر را خوب نشناختیمو گرنه میتونستیم خوب کار هنری بسازیم
سلام علیکم
در خصوص محتوای اثر با توجه به شناخت و تجربه خودم عرض کردم به علاوه واکنش و مخاطبین سالن و مصاحبه ها و گفتگوهایی که بعد اکران ها به والدین و بچه ها داشتم
به نظر بالغ بر ۹۰ درصد مخاطبین اثر خیلی خوبی بود
با اینکه انیمیشن گرون بوده اما فروش گیشه سودش رو داد. لوازم و التحریر و مابقی که بماند. جایزه جشنواره فجر و اکران این انیمیشن توی کشورهای دیگه هم یعنی موفقیت. شاید صدا سیما اثار دسته چندم بذاره اما سینماها باید خرجشونو دربیارن
فیلم هایی که گفتید قیاس مع الفارغه. توی بحث کمدی و طنز خودتون میدونید کدوم بخش جامعه مخاطب اون فیلم ها هستن و براشون کمدی مبتذل جذابه. ولی بچه زرنگ رو والدین با بچه هاشون میرن ببینن و به شدت این والدین حساسیت دارن روی فیلم پرده سینما(ده برابر انیمیشنایی که بچه ها روزانه میبینن)
والا خودم اونموقع بلیطش رو خریدم ۴۵ هزارتومن هنوزم عکسش رو دارم. چهارشنبه بود و بلیطم تمام بها بود. کل بلیط ها اون سال همین قیمت بود و هیچ فیلمی قیمتش با بقیه فرق نداشت
اقای عبداللهی بنده علاوه بر پرسیدن از خانواده ها و بچه ها سعی کردم سوالهای دقیقتری ازشون بپرسم و جالبه وقتی نظرشون رو در قیاس با مثلا گربه چکمه پوش پرسیدم جوری گفتند گریه چکمه پوش یا داستان اسباب بازی بهتره که از صد ناسزا برای انیمیشن بچه زرنگ بد تر بود. انیمیشن سازی ما نه در کارگردانی نه در فیلمنامه هیچ پیشرفتی نکرده.که پسرفتم کرده. تبلیغ زیاد برای آثار درجه دهم پسر دلفینی و بچه زرنگ و هزینه های سرسام آور.
ضمنا اینکه پولشو دربیاره مهم نیست مهم اینه نسبت به هزینه سودآور باشه. خیلی فیلما در هالیوود پولشون در میاد اما شکست حساب میشه چون درآمد به هزینه نمی خوره و حاشیه سود امن نداره.مث فیلمای حاتمی کیا که در واقع ضرر هستند.
و اینکه مثال صدا و سیما واسه این بود که خواستم بگم هر اثری رو کشوری بخره به معنای موفق بودن نیست. بماند که با تبلیغ های سنگین در خارج برای سرمایه گذارها و حمایت نهادها اینم شدنیست. پسر دلفینی هم سود زیادی در روسیه داشت اما هر فروش زیادی ضامن زیبایی نیست. بماند که در کشور خودمان نسبت به هزینه یه ضرر بود .
و اینکه سبنماهای ما بی احترامی به مشتریه با وضع امکاناتشون سینمای حاشیه خلیج فارس یا غرب که نیست پول خوب بگیرن با توجه اقتصاد نابود ما چهل و پنج هزار بسیار زیاده.
من شان و اعتبار بزرگان دینی و ملی مون رو در حد بسیار بالایی می بینم که آثار ایرانی اصلا نتونستن ادای دین کنند حتی سر سوزنی
دیدتون به شدت بدبینانه است
۴۵ هزارتومن کجاش زیاده؟ بعد همه آثار یک قیمت دارن بچه زرنگ از بقیه گرون تر که نبوده. بعد کل این انیمیشن ها سود کردن توی بازار سینمایی که سود کردن فقط مال آثار زرد کمدیه. حاتمی کیا سود نکرده اینا کردن. از نظر محتوا و فیلمنامه و هزارتا چیز دیگه معلومه در حد هالیوود نیستن. خود دریم ورکس کارای اولشو ببینید آشغاله. انیمیشن سازها مگا سر جمع توی عمرشون چندتا کار ساختن؟
ولی میگم با تمام این اوصاف فروش ۶۱ میلیاردی یک انیمیشن یعنی استقبال خیلی خوب و نشون میده که جامعه خوشش اومده. نمیشه گفت اثر خوبی نبوده و برای مخاطب جذابیت نداشته وقتی ۶۱ میلیارد تومن فروش داشته
سلام دوباره
نخستین و برجسته ترین و نظرگیرترین عنصر پیشرفت انیمیشن و سینما
وجود زیرساخت است
که ما دقیقا در ضد این مسیر تند و تندتر حرکت می کنیم
یکیش هم همین انحصاره
با همین انحصار هفت خان اسفندیار رو واسه نمایش ساختیم که اثری ضعیف و تحریف شاهنامه بود. در حالیکه برداشت آزاد هم ذکر نشده بود
مگه ایجاد زیرساخت به همین راحتیه ؟ برای فرصت اینکه زیرساخت ایجاد بشه و قبلش هم لازمه آثار خوبی ساخته بشه تا تشویق به ایجاد زیرساخت هم بشیم که ساخت این انیمیشن ها به لحاظ صنعت و درجه کیفی از نکات مثبت ماست
زمانی اثری رو میشه زورچپون توصیف کرد که خود اثر یک چیز باشد حرف و خواسته ای که داریم چیز دیگر در حالی که محتوای دینی به خصوص موضوع ضامن آهو علیه السلام اگرچه می توانست پرداخت بیشتری داشته باشد اما به عنوان بخشی از داستان و جنگلی که بچه زرنگ می خواست از آن محافظت کند عمل می کند و به جنگل معنایی دینی و معنوی می دهد و مقام هالیوودی ابرقهرمان را از یک موجود شکست ناپذیر و خدامانند به انسانی عابد و قائم به حق و مصداق حق می کند ، با لحن و ریتم خود کودگان و نوجوانان را خوشحال می کند و برخلاف فروش دستوری و ظاهری صداوسیما با سینما و تجارت از طریق کیفیت خود به بقیه کشور ها عرضه می شود و ابرقهرمانی با مشخصات یک انسان عادی و عابد را رو می کند که نه شکست ناپذیر و خدامانند است نه لا ابالی و خودپسند و بی ریشه
شما اگر منظور بهتری از ارائه محتوای دینی با یک نگاه واقع بینانه دارید بفرمائید ما را روشن و آگاه کنید که قابل دسترسی ، منطقی و منصفانه باشد
” من شان و اعتبار بزرگان دینی و ملی مون رو در حد بسیار بالایی می بینم که آثار ایرانی اصلا نتونستن ادای دین کنند حتی سر سوزنی ”
همین انتظارات بیخود ، انتزاعی و غیر قابل دسترسی است که کمر هالیوود رو هم می شکند سینمای ایران که جای خود را دارد
آقا آرمان باهات واقعا موافقم الان همین شاهنامه خودمون از توش ده تا بهتر از گیم اف ترونز در میاد ، در کل ما فرهنگ غنی تر و کامل تری داشتیم نسبت به اروپا و آمریکا و حتی خیلی از کشور های آسیایی .
فقط صد هزار بار حیف که این بی عرضه ها نتونستن یک هزارم این شکوه رو به تصویر بکشن
سلام آقا محسن همین شاهنامه رو در حال حاضر در قالب یک سریال کوتاه از شبکه آی فیلم پخش می شود آن هم با سبکی مینیاتوری اما چرا دیده نمی شود از دو دلیل خارج نیست : کمکاری یا بی توجهی و همان انتظاراتی که بیشتر تخریب گر است تا پیش رونده هم از طرف مسئولین هم مردم برای همین برای اثر خارجی سر و دست می شکنیم و برای اثر داخلی انواع دبه ها را در می آوریم
هه
اتفاقا بچه زرنگ از تک محصولاییه که مذهبو برعکس رویاشهر و فیلشاه توش نچپونده و با روند داستانی خیلی قشنگ آخر آخر حرفشو به کرسی مینشونه
شما فقط از دین و مذهی بدت میاد وگرنه هر ادمی میفهمه گانورا داغونه داغون. موقع مقایسه کردن حداقل با بنیامینی، رویاشهری، ببعی چیزی مقایسه می کردی نه با بچه زرنگ🤣🤣
این مطلب برای شما هم صدق میکند،لطفا برای شعار مخاطبتون که ما هستیم،احترام بذارید،یک مطلب فوقالعاده مسخره گفتید و تهش هم تا توانستید به شعور ما توهین کردید.محض اطلاعتان،موضوع بسیاری از فیلم های محبوب همچون کاپیتان آمریکا و کسلوانیا و… همین است که یک شخص بعد از چند صد قرن زنده میماند و اتفاقات بعدش.حتی اگر حرف شما رو درست بپنداریم قرار نیست از روی داغون بودن یک اثر غیرمرتبط،اثری دیگر تبلیغ کنیم،اگر بچه زرنگ داغون بود،دلیل نمیشه که بگیم گانورا داغون نبود!!
نکته آخر:سینما رفتن و فیلم دیدن فرهنگ خاص خودش را دارد،لطفا به شعور دیگر مخاطبان هم احترام بذارید و در سالن سینما،نظم و تمرکز سالن را بهم نزنید!!باتشکر
من این فیلمو مثل همه انیمیشنهای سینمایی ایرانی دیدم. اشکالاتی داره. ولی از همه انیمیشنهای سینمایی داخلی که دیدم داستان و کارگردانی بهتری داره. صداگذاری استاندارد و خوب بود و گوش رو در سالن سینما آزار نمی داد. حداقل اصول اولیه تدوین مثل ریتم و تمپو رو حفظ کرده بود. گرافیک نسبتا استانداردی داشت.
فیلم از منظر محتوا نکات آموزشی بسیاری داشت شاد و آموزنده بود. صحنه های پرتحرک و ریتم نسبتا خوبی داشت. به خانواده اهمیت داده شده بود مهر مادر به فرزند به خوبی نمایش داده شد احترام به همه حتی اگه نظرش مخالف نظر ما باشه . احترام به قومیتها و اقوام مختلف و تقبیح نژادپرستی . معلولیت محدودیت نمیتوته باشه جای جسم از فکرت استفاده کن(اگه ضعفی داری روی نقاط قوتت تمرکز کن) . ترویج و حفظ فرهنگ و زبان اقوام ایرانی (خوش سلیقگی در انتخاب لباس زیبای مادر که نشون میداد هر خانواده میتونه لباس سنتی قوم خودش بپوش و با زبان خودشون صحبت کنه.در آخر فیلم بخشش القا میکرد و نشون میداد که شیرینتر از انتقام میتونه باشه و باید جای نفرت دوستی جایگزین کرد
سلام علیکم
۱. ما خانواده ای ندیدیم. همه تک فرزند بودن، با والدین در کشمکش بودن و دوتاشون یکی از والدینشون رو از دست داده بودن
۲. در اثر کودک قومیت، لهجه، زبان و امثالهم جایی نداره. چون کودک توان تشخیص اونها رو نداره و آشنایی نداره با این موارد. مخصوصا توی این انیمیشن که بدون توضیح این موارد رو مطرح میکنه و حتی من هم تا اواسط داستان متوجه نشدم اینا اهل کجان
۳. در بد بودن گرافیک همین رو بس که از طرح های آماده استفاده بودن
۴. اینهمه محتوا به زور توی اثر چپونده شده و پرداخت نداره. مثل این میمونه که بشینیم و ۵۰ تا صفت اخلاقی خوب اسم ببریم و انتظار داشته باشیم بچه ها تاثیر بپذیرن
۵. بحثای انتقام، معلولیت، دوستی و غیره پرداخت ندارن. یهویی تصمیم میگیره ببخشه، یهویی تصمیم میگیره اعتماو کنه و اینجور چیزها
۶. منظورتون از شادی رقص بود؟
۷. اثر دچار باگ های فراوونیه که قریب به ۴۰ تاشون رو گفتیم توی مقاله، به این داستان و کارگردانی اصلا نمیشه لقب بهترین داد
خانواده از نظرجنابعالی یعنی لابد اونایی هستن که هفت هشت تا بچه دارن. کسی هم که پدر یا مادرشو از دست داده باشه هم حتما بی خانواده ست!
در مورد کارگردانی خوب یا بد اگر می خوای در مورد دکوپاژ و میزانسن و راکورد تصویری و این حرفها اطلاعات بیشتری کسب کنی خودت برو اصول کارگردانی رو مطالعه کن تا متوجه بشی فرق کارگردانی خوب با بد چیه . برای شروع می تونی با کتاب خلاقیت نمایشی افسانه نسل شریف شروع کنی.
تو انیمیشن های ایرانی مثل همین پسر دلفینی که نمی دونم رو چه حساب اینقدر سنگشو به سینه می زنی اصلا تداوم وراکوردهای هشت گانه رعایت نمی شه.
از منظر داستان هم انیمیشنی مثل پسر دلفینی افتضاح به تمام معنا بود. بطوریکه که تو سینما از شدت خستگی فکر می کردم دارم فیلم سه ساعته می بینم. یعنی جاده مالهالند دیوید لینچ رو می خواستی سر در بیاری از این فیلم راحتتر بود چون هیچ منطقی نداشت چند تا صحنه بی ربط رو بهم وصله پینه کرده بودن مثل لاکپشت قلیونی که نمی دونم فایده ش چی بود؟ یا ماجرای قمار ناخدا که اصلا چه کارکردی تو داستان داشت یا اون زنهایی که دزد دریایی بودن و همینطور اون یارو با اون معجون مزخرفش ! پسر دلفینی به نظرم مثل یک کابوس بعد از خوردن شام سنگین می مونه. از این پلان تا اون پلان از این سکانس تا اون سکانس مدام پرش پشت سر پرش! لااقل این بابا تو گانورا در حد قابل قبولی اینارو رعایت کرده. البته بازم به نظرم عالی نیست اما نسبت به کارای ایرانی یک سرو گردن بالاتره.
بحث دیگه اینکه از کجا می گی که کودک قومیت نمی فهمه؟ ضمیر ناخوداگاه می دونی یعنی چی؟ وقتی مخاطب در فیلمی دید که شخصیت مثبت فلان لباس رو پوشیده وقتی این لباس رو بعدا در جای دیگه ای ببینه ناخوداگاه نسبت به اون موضع مثبتی خواهد گرفت. در ثانی مگه قراره فقط این جور فیلمها برای کودک دو ساله ساخته بشه. جهت اطلاعاتت باید بگم ما چند جور مخاطب فیلم داریم یک Lead)) یا مخاطب هدفه که در این فیلم به نظر من مقطع دبستان( اول تا ششم) و هفتم هشتم هم می تونه باشه. و یک مخاطب معمولیAudience ) ( داریم که شامل خانواده ست که بچه رو می یاره سینما. اگه حتی بچه محتوای بینامتنی رو نفهمه بقیه که همراش اومدن که می فهمن.
اوه
خسته نشدید اینقدر نوشتید؟
ما حرفمون مشخصه ادله مون هم مشخصه و شمام جز تعریف و تمجید و تخریب و کوبش چیز دیگه ای واسه گفتن ندارید
میتونید بر حسب فیلم حرفمونو رد کنید بسم الله. نمی تونید دو ساعت قصه نبافید خودتون خسته میشید چون ما ذره ای برای حرفای این مدلی نه فشاری میشیم نه ارزش قائلیم نه جز سه خط اول بقیه شم نمی خونیم
یه باگ دیگه ای که نمیدونم بهش دقت شده یا نه اینه که سهیل با این که معلوله ولی توی اتاقش اسکیت برد داره
سلام و نقد جالبی بود. اولین چیزی که از تریلرش کاملا مشخصه همون جلوه های تصویری ضعیفش هست.
خداقوت به این نقد مفصل
امیدوارم فیلمساز محترم این نقد رو کامل و دقیق بخونن تا در آثار بعدی اثری بهتر و در شان مخاطب ایرانی ارائه بدن
سلام عرض خشته نباشید.
من خودم وقتی تیزر این انیمشن رو دیدم حدس زدم کار قوی نیستش.
ایده آدم فضایی ها خیلی تکراری هستش و کلی فیلم و انیمیشن با این موضوع داریم (مثل ئی تی مخلوق فرازمینی،سیاره 51،فرار فضایی ها از زمین ،جیمی نوترون لگو مووی2:بخش دوم ،لایتیر و ….)ریسکش خیلی بالا هست موفق بشه.
البته انیمیشن پسر دلفینی هم ایده اش تکراری بود ولی خب شخصیت پردازی ،داستان،گرافیک و محتوا خوبی داشت موفق شد.
شرط یک نقد خوب اینه که منتقد خودش منطق درست و نگاه تیزبینانه ای داشته باشه.با توجه به اینکه خودم انیماتورم و این فیلم رو دیدم فقط دو مورد از ایراداتی که به این نقد وارده رو ذکر می کنم.
فردی که ربات فرستنده رو از زیر خاک پیدا می کنه کشاورز نیست باغبان شهرداریه که از لباس فرمش معلومه.
به نظر می رسه داره تو یک بوستان شهری کار می کنه فرم درختها و زمین چمن کاری شده هیچ شباهتی به زمین کشاورزی نداره.
نکته دوم. ایرادی که چون پسرشخصیت اول داستان ربات رو دیده پس نباید از دیدن موجود فضایی داخل اتاقش اینقدر بترسه بنظرم کاملا بی منطقه .
پسر اول فیلم یک ربات پرنده شبیه به اختاپوس رو می بینه که تصاویری درهم و برهم از فضاییها نشون می ده که خود پسره هم باور نمی کنه واقعی باشه وسط فیلم هم می گه که اینا بیشتر شبیه جلوه های ویژه ست تا چیزهایی واقعی.
بعد یکهو یک مارمولک زره پوش از یک محفظه تو اتاقش بیرون می یاد آیا این ترس نداره؟ من بودم خیلی می ترسیدم و تو اون لحظه استرسی اولین برخورد با همچنین چیزی، قاعدتا قادر نیستیم ارتباطی بین اون اختاپوس فلزی و موجود فضایی با اون ظاهر عجیبش برقرار کنم. پس واکنشی عمل کرده و طبیعتا جیغ می زدم. تازه وقتی فضاییه کلی توضیح می ده پسره می فهمه ربات با طرف یک ارتباطی داره.
واقعا قابل تشخیص نیست کشاورز یا پاکبان بودن مرده اول داستان، این خودش یک باگ دیگه اس که مخاطب نمیفهمه فرقشونو
در مورد ترس از فضایی ها… یا می بایست می ترسید یا باید باور می کرد که فضایی چون قبلا دیده بود فضایی ها رو. ولی خب انیمیشن نه اینکارو کرد نه اون کارو
با سلام
نقدتون رو خوندم، نکات خوبی داشت
خواستم بپرسم آیا انیمه سگ های ولگرد بانگو نقد میشه؟
سلام علیکم
دوست داریم کارش کنیم. فعلا بچه ها اولویت های دیگه ای دارن، اونها تموم شه سراغ سگ های ولگرد هم می ریم حتما
عالی . مرسی از نقدتون.
فقط میشه لطف کنید عکس مادر ستار رو بزارید ؟
اگه مشکل خشونت داره میشه لینکش کنید ؟ مـــــمنـــونـم
سلام علیکم… چون انیمیشن هنوز روی پرده است توی نت وجود نداره که بشه بارگزاریش کرد یا لینکش کرد. توی انیمیشن اون لحظه ای که مادر ستار رو می کشتن خونی شده بدنش و با چشم باز در حالی که صورتش در حالت ترسیده هستش مرده. ی همچین حالتی داره
مرسی ممنون . در ضمن یکی از باحال ترین نقدها بـــود
اتفاقا انیمیشن بدی نبود. همین که مسایل عقیدتی رو توش زورچپون نکرده بود قابل تقدیره. مقایسه کنید با بچه زرنگ که واقعا روی مخ بود.
پس یعنی کل سنجش یک اثر شد اینکه توش مباحث عقیدتی هست یا نه؟
اثر قریب به چهل تا باگ داره… باگ ها باگ
بعد خوبه؟
شمشیر و اندوه هم کلا مذهبیه ولی با کلی باگ اونم داغونه
چه می خوای مذهبی حرف بزنی چه غیر مذهبی باید درست با رعایت فرم و تکنیک بگی
این اثر اونقدر داغونه که از انیمیشن آماده استفاده کرده!!!
بچه زرنگ لوپتو و پسر دلفینی از تنها آثاری هستن که با رعایت فرم و تکنیک حرفشونو زدن و این قابل تقدیره
مصداقش هم فروش عالی و دوبله شدنشون توی روسیه، هند، تایوان و چین هستش، ولی این گانورا رو فکر نمی کنم هیچ بشر عاقلی بخواد خارج کشور اکران کنه
سلام.
اتفاقا جناب عبداللهی بچه زرنگ مسئله های عقیدتی رو زورچپون کرده مخصوصا ضامن آهو رو.
فیلمنامه ضعیف و مسخره در حای جای اثر روشنه.
در ضمن پول عظیمی خرجش شده و خب رابطه هایی که در کشورهای مختلف هست.و هزینه ابلیغ باعث می شه به اون کشورها فروخته بشه . مگه فروخته شدن به اون کشورها شاخصی برای موفقیته توی صدا و سیمای ایران هم تا دلت بخواد اثر دسته دهم خارجی پخش شده و می شه . بعدشم شما هزینه بالای بلیط رو فراموش کردی و سایتتون درباره سینماست چه تناقض مسخره ای . با چنین قیمتی چنین فروشی انتظار می ره. الان ویلای ساحلی .هتل . و هزژار مزخرف دیگه فروش فراوان دارند اما چیزی توهین به مخاطب نیستن. فسیل هم که یک سال روی پرده بود و گرنه این مبتذل هم اینقدر فروش نمی کرد
ما دین و مذهب و هنر را خوب نشناختیمو گرنه میتونستیم خوب کار هنری بسازیم
سلام علیکم
در خصوص محتوای اثر با توجه به شناخت و تجربه خودم عرض کردم به علاوه واکنش و مخاطبین سالن و مصاحبه ها و گفتگوهایی که بعد اکران ها به والدین و بچه ها داشتم
به نظر بالغ بر ۹۰ درصد مخاطبین اثر خیلی خوبی بود
با اینکه انیمیشن گرون بوده اما فروش گیشه سودش رو داد. لوازم و التحریر و مابقی که بماند. جایزه جشنواره فجر و اکران این انیمیشن توی کشورهای دیگه هم یعنی موفقیت. شاید صدا سیما اثار دسته چندم بذاره اما سینماها باید خرجشونو دربیارن
فیلم هایی که گفتید قیاس مع الفارغه. توی بحث کمدی و طنز خودتون میدونید کدوم بخش جامعه مخاطب اون فیلم ها هستن و براشون کمدی مبتذل جذابه. ولی بچه زرنگ رو والدین با بچه هاشون میرن ببینن و به شدت این والدین حساسیت دارن روی فیلم پرده سینما(ده برابر انیمیشنایی که بچه ها روزانه میبینن)
والا خودم اونموقع بلیطش رو خریدم ۴۵ هزارتومن هنوزم عکسش رو دارم. چهارشنبه بود و بلیطم تمام بها بود. کل بلیط ها اون سال همین قیمت بود و هیچ فیلمی قیمتش با بقیه فرق نداشت
اقای عبداللهی بنده علاوه بر پرسیدن از خانواده ها و بچه ها سعی کردم سوالهای دقیقتری ازشون بپرسم و جالبه وقتی نظرشون رو در قیاس با مثلا گربه چکمه پوش پرسیدم جوری گفتند گریه چکمه پوش یا داستان اسباب بازی بهتره که از صد ناسزا برای انیمیشن بچه زرنگ بد تر بود. انیمیشن سازی ما نه در کارگردانی نه در فیلمنامه هیچ پیشرفتی نکرده.که پسرفتم کرده. تبلیغ زیاد برای آثار درجه دهم پسر دلفینی و بچه زرنگ و هزینه های سرسام آور.
ضمنا اینکه پولشو دربیاره مهم نیست مهم اینه نسبت به هزینه سودآور باشه. خیلی فیلما در هالیوود پولشون در میاد اما شکست حساب میشه چون درآمد به هزینه نمی خوره و حاشیه سود امن نداره.مث فیلمای حاتمی کیا که در واقع ضرر هستند.
و اینکه مثال صدا و سیما واسه این بود که خواستم بگم هر اثری رو کشوری بخره به معنای موفق بودن نیست. بماند که با تبلیغ های سنگین در خارج برای سرمایه گذارها و حمایت نهادها اینم شدنیست. پسر دلفینی هم سود زیادی در روسیه داشت اما هر فروش زیادی ضامن زیبایی نیست. بماند که در کشور خودمان نسبت به هزینه یه ضرر بود .
و اینکه سبنماهای ما بی احترامی به مشتریه با وضع امکاناتشون سینمای حاشیه خلیج فارس یا غرب که نیست پول خوب بگیرن با توجه اقتصاد نابود ما چهل و پنج هزار بسیار زیاده.
من شان و اعتبار بزرگان دینی و ملی مون رو در حد بسیار بالایی می بینم که آثار ایرانی اصلا نتونستن ادای دین کنند حتی سر سوزنی
دیدتون به شدت بدبینانه است
۴۵ هزارتومن کجاش زیاده؟ بعد همه آثار یک قیمت دارن بچه زرنگ از بقیه گرون تر که نبوده. بعد کل این انیمیشن ها سود کردن توی بازار سینمایی که سود کردن فقط مال آثار زرد کمدیه. حاتمی کیا سود نکرده اینا کردن. از نظر محتوا و فیلمنامه و هزارتا چیز دیگه معلومه در حد هالیوود نیستن. خود دریم ورکس کارای اولشو ببینید آشغاله. انیمیشن سازها مگا سر جمع توی عمرشون چندتا کار ساختن؟
ولی میگم با تمام این اوصاف فروش ۶۱ میلیاردی یک انیمیشن یعنی استقبال خیلی خوب و نشون میده که جامعه خوشش اومده. نمیشه گفت اثر خوبی نبوده و برای مخاطب جذابیت نداشته وقتی ۶۱ میلیارد تومن فروش داشته
سلام دوباره
نخستین و برجسته ترین و نظرگیرترین عنصر پیشرفت انیمیشن و سینما
وجود زیرساخت است
که ما دقیقا در ضد این مسیر تند و تندتر حرکت می کنیم
یکیش هم همین انحصاره
با همین انحصار هفت خان اسفندیار رو واسه نمایش ساختیم که اثری ضعیف و تحریف شاهنامه بود. در حالیکه برداشت آزاد هم ذکر نشده بود
مگه ایجاد زیرساخت به همین راحتیه ؟ برای فرصت اینکه زیرساخت ایجاد بشه و قبلش هم لازمه آثار خوبی ساخته بشه تا تشویق به ایجاد زیرساخت هم بشیم که ساخت این انیمیشن ها به لحاظ صنعت و درجه کیفی از نکات مثبت ماست
زمانی اثری رو میشه زورچپون توصیف کرد که خود اثر یک چیز باشد حرف و خواسته ای که داریم چیز دیگر در حالی که محتوای دینی به خصوص موضوع ضامن آهو علیه السلام اگرچه می توانست پرداخت بیشتری داشته باشد اما به عنوان بخشی از داستان و جنگلی که بچه زرنگ می خواست از آن محافظت کند عمل می کند و به جنگل معنایی دینی و معنوی می دهد و مقام هالیوودی ابرقهرمان را از یک موجود شکست ناپذیر و خدامانند به انسانی عابد و قائم به حق و مصداق حق می کند ، با لحن و ریتم خود کودگان و نوجوانان را خوشحال می کند و برخلاف فروش دستوری و ظاهری صداوسیما با سینما و تجارت از طریق کیفیت خود به بقیه کشور ها عرضه می شود و ابرقهرمانی با مشخصات یک انسان عادی و عابد را رو می کند که نه شکست ناپذیر و خدامانند است نه لا ابالی و خودپسند و بی ریشه
شما اگر منظور بهتری از ارائه محتوای دینی با یک نگاه واقع بینانه دارید بفرمائید ما را روشن و آگاه کنید که قابل دسترسی ، منطقی و منصفانه باشد
” من شان و اعتبار بزرگان دینی و ملی مون رو در حد بسیار بالایی می بینم که آثار ایرانی اصلا نتونستن ادای دین کنند حتی سر سوزنی ”
همین انتظارات بیخود ، انتزاعی و غیر قابل دسترسی است که کمر هالیوود رو هم می شکند سینمای ایران که جای خود را دارد
آقا آرمان باهات واقعا موافقم الان همین شاهنامه خودمون از توش ده تا بهتر از گیم اف ترونز در میاد ، در کل ما فرهنگ غنی تر و کامل تری داشتیم نسبت به اروپا و آمریکا و حتی خیلی از کشور های آسیایی .
فقط صد هزار بار حیف که این بی عرضه ها نتونستن یک هزارم این شکوه رو به تصویر بکشن
سلام آقا محسن همین شاهنامه رو در حال حاضر در قالب یک سریال کوتاه از شبکه آی فیلم پخش می شود آن هم با سبکی مینیاتوری اما چرا دیده نمی شود از دو دلیل خارج نیست : کمکاری یا بی توجهی و همان انتظاراتی که بیشتر تخریب گر است تا پیش رونده هم از طرف مسئولین هم مردم برای همین برای اثر خارجی سر و دست می شکنیم و برای اثر داخلی انواع دبه ها را در می آوریم
هه
اتفاقا بچه زرنگ از تک محصولاییه که مذهبو برعکس رویاشهر و فیلشاه توش نچپونده و با روند داستانی خیلی قشنگ آخر آخر حرفشو به کرسی مینشونه
شما فقط از دین و مذهی بدت میاد وگرنه هر ادمی میفهمه گانورا داغونه داغون. موقع مقایسه کردن حداقل با بنیامینی، رویاشهری، ببعی چیزی مقایسه می کردی نه با بچه زرنگ🤣🤣
این مطلب برای شما هم صدق میکند،لطفا برای شعار مخاطبتون که ما هستیم،احترام بذارید،یک مطلب فوقالعاده مسخره گفتید و تهش هم تا توانستید به شعور ما توهین کردید.محض اطلاعتان،موضوع بسیاری از فیلم های محبوب همچون کاپیتان آمریکا و کسلوانیا و… همین است که یک شخص بعد از چند صد قرن زنده میماند و اتفاقات بعدش.حتی اگر حرف شما رو درست بپنداریم قرار نیست از روی داغون بودن یک اثر غیرمرتبط،اثری دیگر تبلیغ کنیم،اگر بچه زرنگ داغون بود،دلیل نمیشه که بگیم گانورا داغون نبود!!
نکته آخر:سینما رفتن و فیلم دیدن فرهنگ خاص خودش را دارد،لطفا به شعور دیگر مخاطبان هم احترام بذارید و در سالن سینما،نظم و تمرکز سالن را بهم نزنید!!باتشکر
من این فیلمو مثل همه انیمیشنهای سینمایی ایرانی دیدم. اشکالاتی داره. ولی از همه انیمیشنهای سینمایی داخلی که دیدم داستان و کارگردانی بهتری داره. صداگذاری استاندارد و خوب بود و گوش رو در سالن سینما آزار نمی داد. حداقل اصول اولیه تدوین مثل ریتم و تمپو رو حفظ کرده بود. گرافیک نسبتا استانداردی داشت.
فیلم از منظر محتوا نکات آموزشی بسیاری داشت شاد و آموزنده بود. صحنه های پرتحرک و ریتم نسبتا خوبی داشت. به خانواده اهمیت داده شده بود مهر مادر به فرزند به خوبی نمایش داده شد احترام به همه حتی اگه نظرش مخالف نظر ما باشه . احترام به قومیتها و اقوام مختلف و تقبیح نژادپرستی . معلولیت محدودیت نمیتوته باشه جای جسم از فکرت استفاده کن(اگه ضعفی داری روی نقاط قوتت تمرکز کن) . ترویج و حفظ فرهنگ و زبان اقوام ایرانی (خوش سلیقگی در انتخاب لباس زیبای مادر که نشون میداد هر خانواده میتونه لباس سنتی قوم خودش بپوش و با زبان خودشون صحبت کنه.در آخر فیلم بخشش القا میکرد و نشون میداد که شیرینتر از انتقام میتونه باشه و باید جای نفرت دوستی جایگزین کرد
سلام علیکم
۱. ما خانواده ای ندیدیم. همه تک فرزند بودن، با والدین در کشمکش بودن و دوتاشون یکی از والدینشون رو از دست داده بودن
۲. در اثر کودک قومیت، لهجه، زبان و امثالهم جایی نداره. چون کودک توان تشخیص اونها رو نداره و آشنایی نداره با این موارد. مخصوصا توی این انیمیشن که بدون توضیح این موارد رو مطرح میکنه و حتی من هم تا اواسط داستان متوجه نشدم اینا اهل کجان
۳. در بد بودن گرافیک همین رو بس که از طرح های آماده استفاده بودن
۴. اینهمه محتوا به زور توی اثر چپونده شده و پرداخت نداره. مثل این میمونه که بشینیم و ۵۰ تا صفت اخلاقی خوب اسم ببریم و انتظار داشته باشیم بچه ها تاثیر بپذیرن
۵. بحثای انتقام، معلولیت، دوستی و غیره پرداخت ندارن. یهویی تصمیم میگیره ببخشه، یهویی تصمیم میگیره اعتماو کنه و اینجور چیزها
۶. منظورتون از شادی رقص بود؟
۷. اثر دچار باگ های فراوونیه که قریب به ۴۰ تاشون رو گفتیم توی مقاله، به این داستان و کارگردانی اصلا نمیشه لقب بهترین داد
خانواده از نظرجنابعالی یعنی لابد اونایی هستن که هفت هشت تا بچه دارن. کسی هم که پدر یا مادرشو از دست داده باشه هم حتما بی خانواده ست!
در مورد کارگردانی خوب یا بد اگر می خوای در مورد دکوپاژ و میزانسن و راکورد تصویری و این حرفها اطلاعات بیشتری کسب کنی خودت برو اصول کارگردانی رو مطالعه کن تا متوجه بشی فرق کارگردانی خوب با بد چیه . برای شروع می تونی با کتاب خلاقیت نمایشی افسانه نسل شریف شروع کنی.
تو انیمیشن های ایرانی مثل همین پسر دلفینی که نمی دونم رو چه حساب اینقدر سنگشو به سینه می زنی اصلا تداوم وراکوردهای هشت گانه رعایت نمی شه.
از منظر داستان هم انیمیشنی مثل پسر دلفینی افتضاح به تمام معنا بود. بطوریکه که تو سینما از شدت خستگی فکر می کردم دارم فیلم سه ساعته می بینم. یعنی جاده مالهالند دیوید لینچ رو می خواستی سر در بیاری از این فیلم راحتتر بود چون هیچ منطقی نداشت چند تا صحنه بی ربط رو بهم وصله پینه کرده بودن مثل لاکپشت قلیونی که نمی دونم فایده ش چی بود؟ یا ماجرای قمار ناخدا که اصلا چه کارکردی تو داستان داشت یا اون زنهایی که دزد دریایی بودن و همینطور اون یارو با اون معجون مزخرفش ! پسر دلفینی به نظرم مثل یک کابوس بعد از خوردن شام سنگین می مونه. از این پلان تا اون پلان از این سکانس تا اون سکانس مدام پرش پشت سر پرش! لااقل این بابا تو گانورا در حد قابل قبولی اینارو رعایت کرده. البته بازم به نظرم عالی نیست اما نسبت به کارای ایرانی یک سرو گردن بالاتره.
بحث دیگه اینکه از کجا می گی که کودک قومیت نمی فهمه؟ ضمیر ناخوداگاه می دونی یعنی چی؟ وقتی مخاطب در فیلمی دید که شخصیت مثبت فلان لباس رو پوشیده وقتی این لباس رو بعدا در جای دیگه ای ببینه ناخوداگاه نسبت به اون موضع مثبتی خواهد گرفت. در ثانی مگه قراره فقط این جور فیلمها برای کودک دو ساله ساخته بشه. جهت اطلاعاتت باید بگم ما چند جور مخاطب فیلم داریم یک Lead)) یا مخاطب هدفه که در این فیلم به نظر من مقطع دبستان( اول تا ششم) و هفتم هشتم هم می تونه باشه. و یک مخاطب معمولیAudience ) ( داریم که شامل خانواده ست که بچه رو می یاره سینما. اگه حتی بچه محتوای بینامتنی رو نفهمه بقیه که همراش اومدن که می فهمن.
اوه
خسته نشدید اینقدر نوشتید؟
ما حرفمون مشخصه ادله مون هم مشخصه و شمام جز تعریف و تمجید و تخریب و کوبش چیز دیگه ای واسه گفتن ندارید
میتونید بر حسب فیلم حرفمونو رد کنید بسم الله. نمی تونید دو ساعت قصه نبافید خودتون خسته میشید چون ما ذره ای برای حرفای این مدلی نه فشاری میشیم نه ارزش قائلیم نه جز سه خط اول بقیه شم نمی خونیم
یه باگ دیگه ای که نمیدونم بهش دقت شده یا نه اینه که سهیل با این که معلوله ولی توی اتاقش اسکیت برد داره