بررسی و تحلیل فیلم Damascus Time 2018 (به وقت شام)
هدفی مقدّس با حفرههایی در فیلمنامه
به وقت شام، آخرین ساخته کارگردان مطرح ایران، ابراهیم حاتمی کیا به داستانی درباره حمایت خلبانان ایرانی از اهالی سوریه میپردازد که در مسیر یک پرواز به مشکل برمیخورند. این فیلم دارای نکات مثبت و منفی است که در ادامه میآید.
ابراهیم حاتمی کیا از معدود کارگردانان ایرانی است که میشود درباره جزئیات صحنههای فیلمهای او صحبت کرد و پیامش را دریافت کرد. به عنوان مثال در همین فیلم به وقت شام ، بنگرید به فضای سیاه شب در بین بحثها و اختلافات علی و پدرش. به وقت شام ، روایت روان و خوبی را درباره داعش و داعشیها و مخالفان اسد در سوریه در ضمن فداکاری خلبانان ایرانی به نمایش میگذارد. اوّلین فیلم سینمایی ایرانی که مستقیم به داعش پرداخته همین فیلم است و این به نوبه خود بسیار حائز اهمیت است و البتّه به جهت کمکاری نویسندگان و کارگردانان ایرانی به همان میزان جای تأسف هم دارد.
حاتمی کیا در به وقت شام ، ضمن متحد نشاندادن مدافعان حرم که از ملیّتهای مختلف هستند، گروههای مخالف اسد را نیز از طیفهای گوناگون نشان میدهد. کسانی که به خاطر ظلم حکومت سوریه مخالف اسد هستند، داعشیهای میانهروتر که به عهد و پیمان و قسمهای خود پایبند هستند و داعشیهای تندرو و به طور ویژه ابوعمر شیشانی که به طرفداران خود نیز رحم نمیکنند و امثال شیخ سعدی را به جرم معاهده با کافران! از میان برمیدارند. یک تقسیمبندی که بنا بر شنیدهها در عالم خارج هم واقعا وجود دارد و این یعنی بیان حقیقت و یکی از نکات مثبت فیلم. در فیلم، غیر مسلمانانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، نیز به صورت پررنگ حضور دارند.
به وقت شام به صورت عملی، میزان خشونت داعشیها و استفاده زیاد آنها از تبلیغات را به مردم و خصوصا کسانی یادآوری میکند که آگاهانه و یا جاهلانه برای داعش دلسوزی میکنند و چشم خود را بر حقیقت میبندند. البتّه تعداد این افراد بسیار قلیل است ولی تعداد افرادی که مدافعان حرم و جهاد سخت و طاقتفرسای آنان را مسخره میکنند و مثلا با گفتن اینکه آنان به خاطر حقوقی که میگیرند به جنگ رفتهاند، متاسفانه به کمی دسته اوّل نیست. چه کسی حاضر است بر فرض حتی با حقوق زیاد در مقابل این وحشیها بایستد و برای لحظهای حتّی با آنها روبرو شود؟ صحنه معروف «چطوری ایرانی» را که پس از بریدهشدن سر علی از زبان شیشانی شنیده میشود، چه کسی فراموش میکند؟ این پاسخی است که حاتمی کیا در این فیلم به این دسته از افراد میدهد. حاتمی کیا با روایت عادی فیلم و کشاندن مسافران هواپیما به جوخه ذبح داعش و فیلم تبلیغاتی، مو را بر تن مخاطب راست میکند و مخاطب باورش نمیشود که آیا قهرمانان فیلم واقعا ذبح شدند؟! هر چند بعدا میفهمیم که الحاق این صحنه، صرفا به خاطر این بوده که مخاطب بفهمد، ممکن بود چه بلایی بر سر آنها بیاید همچنانکه سر افراد دیگر آمده امّا داعش، این بار، نقشه دیگری برای آنها کشیده است.
برای نگارنده این سطور، یکی از جذّابترین صحنههای فیلم، استناد داعشیها به آیات قرآن کریم است. آنان به این طریق، اعمال وحشیانه و ضدّ انسانی خود را مدام توجیه دینی میکنند.
یکی دیگر از صحنههای زیبای فیلم، نماز جماعت داعشیها در هواپیما است که با صدای بلند تکبیر و یادآوری وقت نماز آغاز میشود و یکی از اسیران سوریها هم با بیان اینکه نماز جماعت، مستحب است به آنها اقتدا میکند! صحنهای که نشاندهنده اوج حماقت، کوتهبینی و ظاهربینی بعضیها است که از دین، فقط نمازش را فهمیدهاند و اینگونه ما را به یاد لشکر عمر سعد میاندازند. این را مقایسه کنید با پدر علی که همزمان در کابین خلبان به آرامی نماز میخواند و این یعنی داعشیها فقط سر و صدا دارند و طبل توخالی هستند.
حاتمی کیا در به وقت شام یک پدر و پسر ایرانی را روایت میکند که هر کدام دغدغههای خودشان را دارند ولی در اصل جهاد با دشمنان خدا با هم همنظرند. در اواسط فیلم، زمانی که داعشیها شورش میکنند و هواپیما را به کنترل خود در میآورند، متوجه میشویم که شیخ سعدی هم یک پسر دارد که مانند علی و پدرش، هر دو دغدغههای خود را دارند و دوست دارند به شیوه خود عمل کنند، هر چند در اصل جهاد با کافران! با هم همنظرند. همچنانکه پدر علی، نگران اوست، شیخ سعدی هم نگران پسرش است و هر دو سعی میکنند فرزندشان را مدیریت کرده و با نظرات خود همراه سازند. این تقابل پدر و پسری در دو جبهه زیباست اگر چه شاید بهتر بود، رابطه شیخ سعدی و پسرش بیشتر پرداخته میشد.
پدر علی جنگهای متعدّدی را تجربه کرده ولی علی تجربه چندانی ندارد. به همین دلیل، زمانی که ورق برمیگردد و فرجام علی و بقیه مسافران در هالهای از ابهام و در دستان داعش قرار میگیرد، پدر علی هیچ ترسی به خود راه نمیدهد ولی علی از ترس به خود میلرزد و این ترس، به جا است. به هر حال برای کسی مثل علی با تصوّر آن آرزوهای بر باد رفته، ترس هم دارد اگر چه امثال حججیها همین ترس را هم از خود نشان نمیدادند. حاتمیکیا در این فیلم، کار پدر علی را به مذاکره با شیخ سعدی محدود کرده هر چند نترسی او را میستاید و برعکس او علی در عمل، بیشتر اهل جنگ است. گویا به باور حاتمی کیا، رزمندههای قدیم، امروز اهل مذاکره شدهاند و رزمندگان نسل جدید، بیشتر از آنها اهل جنگیدن هستند. البته مذاکره پدر علی نتیجه دارد و بخشی از مسافران را نجات میدهد. در کل به جز ادّعا، کمی خلبانی و مذاکره چیز دیگری از پدر علی نمیبینیم. گویا حاتمی کیا از رزمندگان نسل قدیم میخواهد که یا ادّعای سلحشوری نکنند و به امور دیپلماتیک خود پرداخته و جای خود را به جوانان نسل جدید بدهند یا اینکه به اندازه ادّعاهایشان عمل کنند هر چند در این میان با تمجید از افسر میانسال سوری و مانند او، آن نسلی را که شجاع هستند و به اندازه کافی به ادّعاهای خود عمل میکنند، میستاید.
از جلوههای ویژه زیبای فیلم، فراریدادن هواپیما از میان دود و آتش و فداکاری یک افسر با رانندگی مستقیم به طرف ماشین انتحاری و اواخر فیلم است که علی با زحمت بسیار و در حالی که زخمی است با بستن چتر نجات به زندانیان داخل هواپیما، آنان را نجات میدهد.
صحنه آخر فیلم یعنی تلاقی سقوط تلخ هواپیما و شهادت علی با شادی کودکان در مدرسه یکی از زیباترین اتّفاقات به وقت شام است و نمادی از تلاش مدافعان حرم برای تأمین امنیت مردم سوریه است.
با تمام نکات مثبت گفته شده و گفته نشده به نظر میرسد چند نقد به این فیلمنامه وارد باشد. نقدهایی که به نظر حفرههای فیلمنامه و یا کارگردانی است، هر چند بعضی از این نقدها جزئی است.
اوّلین و یکی از مهمترین سؤالات، هدف از این فیلم است. ابتدای فیلم، مادرزن علی را میبینیم که به او شکایت میکند که چرا به جنگ رفته و اصلا جنگ سوریه به ایرانیها چه ارتباطی دارد؟ سؤالی که دائما در میان جامعه توسط افراد مختلف مطرح میشود. بیننده پس از مواجهه با این سؤال، منتظر یک پاسخ قاطع است که در این فیلم اتّفاق بیفتد امّا بر خلاف انتظار، هیچ پاسخ محکمی در کار نیست. تنها پاسخی که حاتمی کیا میدهد، صحبتهای شیخ سعدی است که به پدر علی میگوید که بعد از سوریه، نوبت ایران است. آیا پاسخ سؤالی که گمان میرفت فیلم، قرار است به آن به بهترین وجه پاسخ بدهد همین یک جمله بود؟ حقیقت این است که فیلمنامه حاتمی کیا برای پاسخ همه جانبه به این سؤال نوشته نشده و گر نه باید به سراغ حمله داعشیها به مجلس جمهوری اسلامی، مرقد امام یا عملیاتهای تروریستی و انتحاری گاه و بیگاه آنان در کشور میرفت تا مخاطب عمیقا پاسخ این سؤال را درک کند. پوستر تبلیغ فیلم با جمله «به وقت شام، میتوانست به وقت تهران باشد اگر مدافعان حرم نبودند» هم دردی را دوا نمیکند! در واقع، حاتمی کیا به سؤالی که مطرح میکند، جواب کاملی نمیدهد و در عوض به هجمه بر علیه مدافعان حرم پاسخ میدهد که در نقدهای مثبت گفته شد. البته ناگفته نماند همین پاسخ، برای بسیاری از مخاطبان که درد و رنج سوریهای مظلوم و دفاع از انسانها و انسانیت و اهمیت دفاع از حرم را درک میکنند، پاسخ قاطعی است ولی برای آن دسته از کسانی که جز با ورود و یا ترس از ورود داعش در ایران و پیبردن به بحث اهمیت پس زدن داعش در آنسوی مرزهای کشور، توجیه نمیشوند، پاسخ قاطعی نیست و باید به سراغ حملات آنها در داخل کشور رفت.
سؤال بعدی این است که چرا در این فیلم، فقط خلبانان به نمایش درآمدهاند؟ مگر ایرانیان، نیروی زمینی ندارند؟ چرا فیلم به فاطمیون، حیدریون و دیگر گروههای مجاهد که از کشورهای مختلف میآیند و بر روی زمین عملیات انجام میدهند به صورت مفصّل نمیپردازد؟ میدانیم که خدمت خلبانان چقدر با ارزش بوده است و فیلم هم به خدمات ارزنده آنان پرداخته امّا برای اوّلین فیلم سینمایی درباره داعش و شاید آخرین فیلم! شاید بهتر بود با تفصیل بیشتری به گروههای مدافع حرم پرداخته شود. میشد تصور کرد که در فیلم، خلبانان از هوا و رزمندگان از روی زمین به یاری مظلومان سوری و دفاع از حرم بپردازند. در حالت فعلی، گویی ایرانیان به جز ارسال بستههای غذایی و کمکی از طریق هوا برای اهالی مظلوم فوعه و کفریا و سوریه و جا به جایی مردم، کار دیگری در دفاع از حرم و سوریه انجام ندادهاند در حالی که نمیشود صحنه جنگ و فداکاریهای سلحشوران ایرانی بر روی زمین را نادیده گرفت و این یکی از نقدهای مهم درباره این فیلم است. مانند فیلم «چ» که حاتمی کیا از بین آن همه مجاهدتهای چمران در لبنان و ایران، تنها ماجرای او در پاوه را روایت کرد که به نظر نگارنده اسراف فرصت فیلم است و همین موضوع درباره این فیلم هم صادق است.
فیلمنامه حاتمی کیا، حفرههای دیگری هم دارد. مثلا چطور شورش داعشیها در داخل هواپیما به این سرعت به موفّقیت میرسند؟ آیا هیچ کدام از مجاهدان به مقابله به مثل با آنان نمیپردازند؟ آیا آنان هول شدهاند و نتوانستهاند از عهده داعشیها بربیایند؟ داعشیها چگونه به اسلحه دست یافتند؟ فیلم به جز یک صحنه آهسته از به هم ریختن اوضاع، هیچ چیز دیگری به مخاطب نشان نمیدهد در حالی که تمام اتفاقات بعدی بر این حادثه استوار است.
نقد جزئی دیگر این است که چرا علی بعد از اینکه چتر نجاتها را به سه زندان کوچک بست و خود را از قید کمربند انفجاری آزاد کرد با چتر نجات دیگری خودش را نجات نداد؟ قاعدتا چتر دیگری در کار نبوده ولی باید این مسأله به صورت واضح نمایش داده شده و به مخاطب تفهیم میشد اما این اتفاق نیفتاد.
بر این فیلم نقدهای دیگری هم وارد شده (مانند برگشتن تصمیم علی از رفتن به نزد زن و فرزندش با یک پیامک و پیرشدن یک روزه او) که به دلیل بیان آن توسّط ناقدان دیگر از تکرارش خودداری میکنیم.
بنا بر آنچه گذشت، فیلم سینمایی به وقت شام به جهت تلاش در شناساندن و بازآفرینی چهره داعش و همچنین دفاع و تجلیل از مجاهدان سوریه و نکات مثبتی که گفته شد قابل تقدیر است ولی خللهایی هم در فیلمنامه دارد که مهمترین آن، عدم توجّه به نیروهای زمینی مدافع حرم و پاسخ کامل و همه جانبه ندادن به دلایل حضور ایرانیان در سوریه پس از مطرحکردن آن در ابتدای فیلم است.
بدیهی است که کاستیهای گفته شده به جهت ارتقای فیلمهای حاتمی کیا است تا در آینده حواس این کارگردان متعهّد ایرانی بیشتر جمع باشد و گر نه ارزش والای این فیلم جای بحث ندارد.
سلام
باتشکر از مطالب مفید سایت تون
نقدهای بالا برای فیلم به وقت شام، مورد دوم و سوم عادلانه و منطقی نبود
اولا داستان به وقت شام مستقیم درباره مدافعان حرم بر روی زمین نبوده، بلکه سوژه ها درباره ۲تا خلبان ایرانی بود که اتفاقا پرداختن به این بخش، خیلی کار درستی بود، چرا که همه نقش مدافعان حرم رو دیدیم اما نقش این بزرگواران رو خیر و از این رو، پرداختن به این بخشی که در جامعه کمرنگ تلقی میشد یکی از نکات مثبت فیلم بود.
نقد سوم هم برای نجات جان خود علی
درنظر بگیرید که کنترل از راه دور بمب انتحاری مگر از چه فاصله ای می تواند عمل کند؟؟؟ قطعا نجات جان اولویت دارد اما این انتخاب ریسک بود، یعنی اگر علی می پرید و با فاصله ای که از هواپیما می گرفت ریموت کنترل عمل نمی کرد، عملیات داعش هم با موفقیت انجام میشد. علی شجاعانه وایستاد و از جون و خانواده اش گذشت. پس این هم نکته ای ریز بود که بخوبی رعایت شده بود. بنظرم یکی از ایرادات بارز به وقت شام ، بخش انفجار هست که انیمیشنش خیلی مصنوعی بود. نقد اول تون هم میشه گفت تقریبا درسته و این نقد وارده
ولی به نظر من اون زن و عملیاتش اینقدر ارزش نداشت که علی خودش رو بکشه اون باید در مرحله ی اول جون خودش رو در نظر می گرفت خب شاید اون زنه هم می مرد دیگه مگه اون زن خلبان بود؟ پس حتما اونقدرام از خلبانی سر در نمی آورد که بخواد درست یه هواپیما رو کنترل کنه
گویا قرار بود هواپیما رو بزنن توی مدرسه ای چیزی… برای نجات آدمای اون مکان خودشو فدا کرد… البته راه فراری هم نداشت، چطور فرار میکرد؟ اگه دست باباشم می گرفت بخاطر فشار باد قطعا ول می شد می مرد اصلا امکان نداشت توی اون حالت زنده در بره
بله درسته. این قسمتش رو اصلاح میکنم.
سلام
خیلی ممنون از نظراتتون.
درسته نقش این افراد کمتر حتی بازگو شده ولی عرض بنده این بود که بعیده فیلم دیگه ای با این کارگردانی درباره سلحشورانی که با داعش مبارزه کردند ساخته بشه. پس بهتر بود که فیلم همزمان به هر دو نیرو میپرداخت. این کار سختی نبود که آقای حاتمی کیا از پسش برنیاد.
درباره نقد سوم حق به جانب شماست.