انیمه سریالی
نقد و بررسی انیمه دکتر استون(Dr. stone)؛ دنیای سنگی و نورِ راهگشای علم
تقابل آخرالزمانی کمونیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و آریستوکراسی
«دکتر استون» انیمهای در ژانر علمی-تخیلی، ماجراجویی، آخرالزمانی و پسا آخرالزمانی است. بشریت در یک روز توسط نور سبز مرموزی به سنگ تبدیل می شود و پس از چندین هزار سال، پسر نابغه دبیرستانی به نام «سنکو» بیدار می شود و تصمیم میگیرد با کمک قدرت علم و دانش، تمدن را دوباره بازسازی کند.
البته در این راه مخالفانی هم پیدا میکند که بررسی ایدئولوژیهای آنان و سنکو گره رمزگشایی از انیمه دکتر استون است. در ابتدا برای آشنایی بیشتر با شخصیتها و نگاه کلی آنان به واقعه رخ داده، موضوع نسلکشی را در انیمه دکتر استون بررسی می کنیم.
مخالفت با نسل کشی
سوکاسا:
به خاطر خاطره تلخی که از دوران کودکی داشت دنیا را محلی پر از “آدم بزرگهایی با قلب فاسد” می دید. دنیایی کثیف با بزرگسالانی که قدرت را در دست دارند و از جوانان دزدی می کنند. سر منافع خود جنگ راه میاندازند و آینده جوانان را تباه می کنند. اکنون که پس از سه هزار و هفتصد سال به خاطر ناچاری سنکو و به دست او احیا شده و دنیای جدید را دیده، معتقد است حالا که چنین واقعهای رخ داده حتما حکمتی در آن بوده. آن هم این که شخصی (احتمالا خدا) می خواست فرصتی برای پاکسازی بشریت بگذارد. پس سوکاسا تصمیم میگیرد تنها “جوانان پاکدل” را احیا کند، بهشتی پاک بسازد و در دنیایی طبیعی که کسی صاحب آن نیست زندگی کنند. پس بزرگسالان که در حال حاضر مانند مجسمههایی بیجانند را از بین می برد تا از احیای آنان جلوگیری کند. چون معتقد است اگر بزرگسالان احیا شوند دوباره سر منافع از پیش تعیین شدهی خود جنگ راه میاندازند و باز هم برمیگردیم سر همان دنیای کثیف.
او این مسئله را با سنکو مطرح می کند و با مخالفت او که می خواهد با قدرت دانش تمام انسانها را نجات دهد و تمدن را دوباره بسازد، مواجه می شود. سوسکاسا چون نمی تواند او را قانع کند، تصمیم می گرد اول با تهدید طرز تهیه مایع احیا کننده را به دست بیاورد تا جوانان را برای پیوستن به هدفش بیدار کند و سپس سنکو را از بین ببرد تا نتواند این دنیای خالص شده را لکهدار کند. پس جلوی این اتفاق را می گیرد حتی اگر دستانش به خون آلوده شوند.
هیوگا:
در باور اساسیِ پدیدهای که هزاران سال پیش رخ داد برای گلچین کردن انسانها و ساخت دنیایی جدید بود، با سوکاسا همعقیده است اما معتقد است سوکاسا دنبال آرمانشهری است که دزدی و غارتی در آن رخ ندهد. و چنین چیزی غیرممکن است.
اصل باور او در این است که دنیا توان حفظ ۷ میلیارد انسان را ندارد. پس چه کسی باید به زندگی ادامه دهد؟ این نخبگان هستند که شایسته زنده ماندن و گلچین شدن هستند نه جوانهایی سبک مغز. افراد عادی باید نابود شوند. این منطقی ترین جواب برای اوست.
سنکو:
میخواهد تمدن را دوباره بازسازی کند. با ایده گلچین کردن افراد به هر نوعی مخالف است. برخلاف سوکاسا و هیوگا، به این باور ندارد که واقعه هزاران سال پیش برای گلچین کردن انسانها بود. چون ذهنی منطقی و تجربهگرا دارد بیشتر دنبال چرایی و افراد پشت وقوع این اتفاق است. صریحاً مخالفت خود با سوکاسا را اعلام می کند اما چون با واقعبینی می داند در این “دنیای سنگی” تنها قدرت بدنی میتواند انسان را در موضع قدرت قرار دهد، او دست خالی نمی تواند با سوکاسا (که با یک مشت شیری را کشت) مقابله کند. پس دنبال ساخت “سلاح علم” یا همان باروت و تفنگ می رود.
“اگر توان حفظ ۷ میلیارد نفر رو نداشته باشیم، تمام ۷ میلیارد نفرمون دنبال راهی برای حفظ همه ۷ میلیارد نفر میگردیم. این شیوهی کار علمه.”
خدا در انیمه دکتر استون
علم در انیمه دکتر استون جایگاه بسیار بالایی دارد. علم قدرت است. سنکو با هوش خود و قدرت بدنی افراد دیگر، می تواند تمدنی را از صفر با قدرت علم بسازد.
سوکاسا و هیوگا معتقدند واقعه هزاران سال پیش، از سوی شخصی بزرگ بوده پس حتما حکمتی در آن است. آنان این حکمت را گلچین کردن افراد می دانند. اما سنکو به چنین چیزی اعتقاد ندارد بلکه دنبال چرایی این واقعه و افراد پشت این اتفاق می گردد (از آنجا که قبل رخ دادن این اتفاق، پرستوهایی سنگ شده مشاهده شده بود. انگار که افرادی داشتند اول سنگشدگی را روی پرستوها امتحان میکردند).
در بخشی که آساگیری گن از رفتن به جهنم (برای اعتقاد به: هدف وسیله را توجیه می کند) حرف می زند، سنکو به او میگوید نگران نباش چون ۱۰ میلیارد سال است که خدا در این دنیای علمی غایب است.
گن:«اگه جواب بده با یک محاصرهی بدون خونریزی امپراطوری سوکاسا واقعا می تونیم هفت میلیارد نفر رو نجات بدیم. در عوض اگه خدا واقعا ناظر باشه ایشیگامی سنکو و آساگیری گن با همدیگه به جهنم می روند.»
سنکو:«نگران نباش ده میلیارد ساله که خدا توی این دنیای علمی غایبه.»
سنکو نمیگوید خدا نیست بلکه میگوید غایب است. پس به وجود خدا باور دارد اما معتقد است خدا ناظر نیست و غایب است. خدا صرفا خالق است و نه چیز دیگری. این اعتقاد یعنی دئیسم، صورتی از اندیشهی دینی معروف به خدای ساعتساز است. مدعی است خدا جهان را خلق کرده اما دیگر کاری به کارش ندارد و جهان بر اساس نظام خود اداره می شود. به تعبیر نیوتن، خدا مانند ساعت سازی است که جهان را خلق و کوک کرده سپس آن را به حال خود رها کرده است. ارکان دئیسم انکار ادیان آسمانی و اداره زندگی صرفا با تکیه بر عقل بشری هستند. به طور خلاصه: خداباوری دینناباورانه.
ایدئولوژیهای موجود در انیمه دکتر استون
کومونیسم
«زندگی جوانهایی که آینده دارند باید در اولویت باشد. قدرتهای جهانی که تنها کارشان دزدی از جوانان است باید حذف شوند.» – سوکاسا
هدف سوکاسا رسیدن به «دنیایی طبیعی که کسی مالک آن نیست» است که اشاره به حکومت کمونیسم دارد. کمونیسم نخستین بار در روسیه پدیدار شد و خود را به عنوان دولت طبقه کارگر توصیف کرد. در جامعه کمونیستی مالکیت اشتراکی است. پرداخت مزد تنها بر اساس نیاز صورت می گیرد و این تنها نظام عادلانهی پرداخت دستمزد است زیرا هیچ معیاری برای ترجیح نوعی کار بر نوع دیگر وجود ندارد. کسی مالک چیزی نیست و هر کس بدون توجه به مقدار و ارزش کاری که انجام می دهد می تواند به قدر نیازش از خزانه ثروت ملی برداشت کند. به عبارت دیگر، مالکیت خصوصی ریشه نزاع و جنگ است چون موجب رقابت اقتصادی می شود.
قوانین حافظ مالکیت، موجب استثمار تولیدکنندگان و حفظ امتیازات اقلیتی می شوند که ازطریق دزدی زندگی می کنند. رهبران کمونیست با پیروی از آموزه های مارکس معتقد بودند نظام تولید اشتراکی و مالکیت جمعی، رفاه و سعادتی بیش از نظام بازار آزاد و غربی به بار میآورد.
آریستوکراسی
«مقصود سوکاسا شانگریلایی بود که در آن دزدی انجام نمیشود. اگر فقط جوانهای سبکمغز برای ما بمانند برای سیر نگهداشتن شکمشان باز هم دزدی اتفاق میافتد. باید فقط به نخبگان اجازه بقا بدهیم. افراد عادی باید نابود شوند.» – هیوگا
واژه آریستوکراسی از واژه یونانی آریستوس (Aristosi) به معنی بهترین گرفته شده است. بسیاری از متفکران سیاسی یونان، آریستوکراسی را حکومت بهترین شهروندان دانستهاند. ارسطو نوشت:«حکومتی که صلاح عمومی را در نظر داشته باشد اگر به دست گروهی از مردم اعمال شود آریستوکراسی خوانده می شود.» شاید به این دلیل که بهترین مردمان (Aristoi) در آن حکومت میکند یا شاید به این دلیل که هدف آن تامین بهترین چیزها (Ariston) برای مملکت و اعضایش است. در تعریف دقیق می توان گفت آریستوکراسی شکلی از حکومت است که در آن به طور نسبی بخش کوچکی از شهروندان در تعیین مقامات عمومی و تدوین سیاستها نقش دارند. همچنین آریستوکراسی شکلی از حکومت است که در آن برخی از افراد خاص نقش مسلطی بازی می کنند. آریستوکراسی ممکن است در اختیار روحانیون، نظامیان، پیشهوران، زمینداران و یا ترکیبی از همه آنها باشد.
آریستوکراسیها از سدهی چهارم تا دوم پیش از میلاد، در روم عمومیت داشته. حتی امروزه عنصر آریستوکراتیک در مجلس لردهای بریتانیا مشاهده میشود. ارسطو آریستوکراسی را شکل طبیعی حکومت و اولیگارشی را نوع فاسد آن توصیف کرده. بنابراین اولیگارشی به عنوان شکل فاسد حکومت عدهای تعریف شده است.
در زمانهای خیلی دور بنا به زمینههایی، از آریستوکراسی به گستردگی جانبداری میشد. برای مثال گفته می شد آریستوکراسی شکلی طبیعی از حکومت است. زیرا به طور طبیعی، حتی در دموکراسی همیشه بخش کوچکی از مردم اعمال قدرت میکنند و بر همگان حکم میرانند. همچنین برخلاف دموکراسی که به کمیت اهمیت می دهد، آریستوکراسی به شخصیت افراد و کیفیت کارها اهمیت می دهد. در آریستوکراسی فقط به مردان ارزشمند و هوشمند فرصت حکومت کردن داده می شود و به گفته کارلایل:«به سود ابلهان است که زیر حکومت خردمندان باشند.»
اما عملکرد حکومت آریستوکراسی نشان داد که شکل سودمندی از حکومت نبوده است. به همین دلیل بیاعتبار و متروک شده است. ناسازواری آن برای مثال به سبب انحصارگری در حکومتکردن است. زیرا آریستوکراسها به جز طبقه خود، دیگر طبقات را نادیده می گیرند و چون فقط به منافع خود میاندیشند، فاسد می شوند و سرانجام به اولیگارشی تبدیل می شود. حتی اگر پذیرفته شود آریستوکراسی حکومت بهترین مردمان است، این پرسش برجاست که چگونه می توان بهترین را برگزید؟
ساینتیسم (علم گرایی افراطی)
جدایی علم و دین در قرون وسطا و ابتدای رنسانس مطرح نبود بلکه در آن دوران بسیاری از دانشمندان برجسته علوم طبیعت همزمان عالمان دین بودند. با پیشرفت علوم فیزیکی در قرن ۱۷ کم کم احساس استقلال از دین در دانشمندان علوم به وجود آمد و این امر، منجر به پیدایش دئیسم و سپس جریان روشنگری فرانسوی و نهایتا ماتریالیسم علمی تمامعیار شد.
فروپاشی کومونیسم
کشورهای جهان اول شامل دولت های صنعتی اروپا، ایالات متحده، اقیانوسیه و ژاپن میشدند (و می شوند). جوامع جهان دوم به معنای جوامع کمونیستی بود که شامل اتحاد شوروی و اروپای شرقی می شد. جوامع جهان دوم اقتصاد های برنامهریزی شده و تمرکز یافته داشتند که نقش چندانی برای مالکیت خصوصی و فعالیت های رقابتی اقتصادی باقی نمیگذاشت.
قریب به ۷۵ سال تاریخ جهان تحت تاثیر رقابتی بین جهان اول و دوم بود. این وضعیت جنگ سرد نامیده می شد زیرا هیچ درگیری نظامی مستقیمی بین آنها وجود نداشت اما هر دو طرف پیوسته در حال تدارک جنگ با دیگری بودند. امروزه با پایان جنگ سرد و فروپاشی کمونیسم، جهان دوم از بین رفته است. روسیه و سایر جوامع پیشین جهان دوم امروزه در فرایند حرکت به سمت نظام بازار خصوصی کشورهای غربی هستند.
همچنین آنها میکوشند نهادهای سیاسی دموکراتیکی بر مبنای مدل غربی بنا کنند.
بنابراین نابود شدن اعتقاد سوکاسا و پیوستن او به سنکو در آخر فصل دوم، نمادی از فروپاشی کمونیسم و حرکت به سوی غرب و پایان یافتن نظامی است که در طول جنگ سرد وجود داشت، یعنی وقتی کشورهای اول و دوم از هم جدا بودند. حالا هم طبق جمله سنکو:«بالاخره شروع شد. با کمک همگی این دفعه دوباره از اول شروع میکنیم و تو این دنیای سنگی پادشاهی علم رو میسازیم.». حالا دیگر جهان اول و دوم، سنکو و سوکاسا، از هم مجزا نیستند و در راستای هدف سنکو به پیش می روند.
توجه به نکات مثبت انیمه دکتر استون برای رسیدن به ایران قوی
دکتر استون علم را بسیار سرگرمکننده و هیجانانگیز توضیح و ساخت وسایل و تمدن را از صفر نشان می دهد. سیاستهای جمعآوری و به کار بستن افراد هم بسیار جالب است. اشتیاق و اراده سنکو برای حل مسائل و رسیدن به اهدافش و مقاومت او دربرابر مشکلات بدون از دست دادن امید، ستودنی است. این اثر می تواند انگیزه بالایی به افراد برای پیوستن و رشد دادن به علم و فناوری ببخشد.
از نگاه آیتالله خامنهای:«پیشرفت علمی پایه و لازمهی قطعی پیشرفت همهجانبه و اقتدار یک ملت است و تنها با دستیابی به قدرت و اقتدار است که میتوان از هویت و حیثیت و استقلال و عزت یک ملت در مقابل زورگویان و مستکبرین حفاظت کرد و منافع ملی را حفظ نمود.» همچنین: «علم باید با اخلاق و ایمان همراه شود تا ما به همان چالهای نیفتیم که غرب در آن افتاد.» این دقیقا عقیده سنکو است که تا زمانی که قدرت علمی نداشته باشد نمی تواند در برابر قدرت سوکاسا بایستد.
و اما برخی ویژگیهای فوقالعاده سنکو با توجه به دیالوگهایش:
۱.”شیشیو سوکاسا یه پسر خوب و یه قاتله”
در انیمه دکتر استون سوکاسا به خاطر کاریزمای بالایی که دارند، توان جلب توجه و همکاری افراد را دارد. قتلهایش به نظر جذب شدگان، چندان هم قتل به حساب نمیآمد و بیشتر شکل خرد کردن مجسمههای سنگی بیجانی بود (استدلالی که برای گول زدن خود استفاده می شد). اما نکته جالب این جمله سنکو، توجه به این نکته است که انسان بدی نیست که هیچ خوبیای در وجودش نباشد. سوکاسا پسر خوبی است. درست. اما قاتل است. سنکو برخلاف اکثر افراد متوجه این واقعیت هست که نمی توان به خاطر اینکه شخصی انسان خوب و خیرخواهی است، نتیجه گرفت که پس همه کارهایش توجیهپذیر است و مثلا از قتلهایش چشمپوشی کرد.
خیلی می شنویم که یک انسان بد را تطهیر میکنند با این استدلالها که او مهربان است، خیرخواه کودکان، نیازمندان، طبیعت و حیوانات است، ورزشکار است، هنرمند است و غیره. خب باشد. آیا قاتل هست یا نه؟ هست. پس قضیه تمام است.
۲. “ما نه خداییم و نه نابغه. قدم به قدم همه چیز رو میسازیم و روی زمین حرکت می کنیم.”
این نقل قول در انیمه دکتر استون خاطر نشان می کند کمال گرایی موجب حرکت نکردن و ثابت ماندن در وضع موجود و بعد از آن هم ناامیدی است. اگر فکر کنیم به سادگی می توانیم پیروز شویم و هر وقت بخواهیم، در زمانی کم می توانیم شیئی مدرن درست کنیم. خود را خیلی دست بالا گرفتیم و خود را خدا فرض کردهایم که با یک اشاره می توانیم مدینه فاضلهای بسازیم.
باید به مسیر توجه کنیم نه نتیجه. در انیمه دکتر استون هم سنکو چندین بار در ساخت وسایل شکست می خورد اما باز هم ادامه می دهد. چون توجهش روی مسیر است و با واقعگرایی می داند که حتی ممکن است از این بیشتر هم طول بکشد. بالاخره در حال ساخت یک تمدن از صفر هستیم. ولی با مداومت و تلاش پیروز خواهیم شد.
۳.”اگه نتونیم گوشی درست کنیم کاریش نمیشه کرد. وقت ندارم به خاطرش افسرده باشم. به یه چیز دیگه فکر کن.”
این جمله موجود در انیمه دکتر استون فوقالعادست. اکثر افراد به خاطر هزینهای که تا به حال پای چیزی دادهاند، به درست یا غلط بودن آن کار یا روش توجهی ندارند و می ترسند اگر عوضش کنند. همین باعث می شود تا ضرر جبران ناپذیری گریبان گیرشان شود. ترس باعث می شود پای وضعیتی که دارند بمانند، افسرده شوند اما عوض نکنند. به همان شغل، به همان روش ادامه دهند و باور نکنند ممکن است غلط باشد. اما چه بلایی سر محافظهکارها میآید؟ مگر اشکالی دارد؟ اول اینکه پیشرفتی حاصل نمی شود. و دوم اینکه محافظهکار بودن یعنی تمایل به حفظ وضعیت موجود.
ویژگیهای خوب سنکو در انیمه دکتر استون همان چیزی است که جامعه ما درحال حاضر به آن برای ساختن ایران قوی نیاز دارد. کمال گرا نبودن، واقع بین بودن، محافظه کار نبودن، قدم به قدم پیش رفتن، منطقی بودن (منطق علمِ جلوگیری از خطای ذهن است. منطق از مغالطاتی مانند “چون انسان خوبی است پس بدیهایش را ندید می گیریم” جلوگیری می کند) و مهمتر از همه اعتقاد به آنچه سنکو به آن اعتقاد نداشت، یعنی خدا. مهمتر از همه دعا کردن است و به پیش رفتن.
منابع:
آموزش دانش سیاسی – حسین بشیریه
بنیادهای علم سیاست – عبدالرحمن عالم
گزیده جامعه شناسی آنتونی گیدنز – مترجم: حسین چاوشیان
علم و دین و معنویت در آستانه قرن بیست و یکم – دکتر مهدی گلشنی
با تشکر ویژه از #حسین_عبداللهی_کرمانی
عالی و بی نظیر بود 👌
کاش تیکه آخر و اول می زاشتید
( نقدی که اولش خوبی باشه بعد بدی باشه بهتره)