God of War یکی از جنجالی ترین بازی های رایانه ای است که سوژه آن حول محور اساطیر یونان در گردش است و روایتی جدید از این اساطیر ارایه می دهد. اما در پس این داستان جدید نکات مهم و ظریف زیادی نهفته است که از سه منظر اساطیری، روانشناختی و مذهبی قابل بررسی هستند.
داستان بازی GOD OF WAR
کریتوس فرزند نامشروع زئوس خدای خدایان است که در تمام طول قسمت اول بازی، از این امر بی خبر است. وی که از پدرش اطلاعی ندارد و به همین سبب در دوران کودکی مورد آزار و تمسخر همسالان قرار می گیرد، به آموزش های نظامی و جبران سرخوردگی های کودکی از این طریق رو می آورد.
در جوانی پهلوانی نام آور و فرماندهی قوی می شود. در یکی از جنگ ها که فرماندهی گروهی 50 نفره را بر عهده دارد، به نبرد با شرقیان بیابان نشین (بخوانید ایرانیان) می رود. کریتوس در شرف شکست و مرگ است که از خدای جنگ «اریس» کمک می خواهد. خدای جنگ نیز به ازای اعطای روح کریتوس، دو شمشیر از اعماق جهنم به وی می دهد که به وسیله آنها در جنگ پیروز می شود.
از این پس داستان فتوحات اریس است به وسیله کریتوس. اریس که در فکر فتح دنیا است از کریتوس هیولایی می سازد که صرفاً در فکر قتل و کشتار است. از هیچ عمل فجیعی ابایی ندارد و به هر کجا می رسد به بدترین وضع ممکن قتل عام می کند، اما در این میان کریتوس با ورود به معبد یک روستا به اشتباه زن و فرزند خود را می کشد.
این اشتباه موجب می شود اتحادش را با اریس قطع کند؛ بنابراین اریس خود وارد میدان می شود و به فتح شهرها می پردازد تا به شهر آتن مهمترین شهر جهان می رسد. طبق قوانین، خدایان اجازۀ جنگ با یکدیگر ندارند؛ بنابراین از کریتوس که سرخورده و افسرده در دریاها سرگردان سده بود، کمک می خواهند. کریتوس نیز که خاطرات قتل زن و فرزندش آزارش می داد به شرط پاک کردن این خاطرات حاضر به همکاری با خدایان می شود.
خدایان نیز با قبول این شرط و ارسال کمک هایی وی را به جنگ با اریس می فرستند. کریتوس در میانه بازی متوجه می شود برای شکست اریس باید جعبه ای به نام پاندورا به دست آورد، اما زمانی که با گذشت از مراحل سخت و مختلف به این جعبه می رسد، اریس به وسیله ستونی که از سمت دیگر جهان روانه کریتوس کرده است، او را از پا در می آورد.
در ادامه، کریتوس که به دنیای مردگان نازل شده اما با انگیزۀ نابودی کریتوس خود را با تلاش فراوان به صخره ای رساند که با بالا رفتن از آن به دنیای زندگان راه می یافت. بر روی این صخره با موجودی شبیه به خود به مبارزه می پردازد و سپس به دنیای زندگان بازگشت.
زمانی که کریتوس به آتن رسید، شهر فتح شده بود و جعبه پاندورا در دست اریس بود، کریتوس جعبه پاندورا را تصاحب و با باز نمودن آن به اندازۀ خود اریس شد و در نبردی او را از بین می برد، اما آتنا یکی از خدایان به او می گوید نمی توانند او را از خاطرات گذشته نجات دهند. کریتوس نا امید از زندگی، قصد خود کشی دارد، اما در لحظه آخر آتنا به او می گوید در ازای کمک ها، او را جانشین خدای جنگ می کند.
در قسمت دوم بازی زئوس که از قدرت کریتوس واهمه دارد، با یک برنامه ریزی قبلی به وی نارو زده، او را می کشد، اما گایا او را باز هم از دنیای مردگان نجات داده برای فرار از مرگ واقعی، به سراغ سه خواهر سرنوشت می فرستد.
کریتوس پس از طی مراحل گوناگون و با به دست برخی قدرت های از دست رفته به جزیرۀ خلقت! محل سه خواهر می رسد و در آنجا با هر سه مبارزه کرده، خود با تارو پود سرنوشت دست می یابد. سپس زمان را تا قبل از مرگش به دست زئوس به عقب بر می گرداند و در نبردی سخت، زئوس را تا آستانه مرگ می راند، اما در لحظه آخر گایا به آنجا آمده و او را از قتل پدرش باز می دارد؛
یعنی در اینجای بازی است که کریتوس متوجه می شود فرزند نامشروع زئوس است؛ بنابراین گایا کریتوس را از کشتن پدرش منع می کند تا سنت پدر کشی در خاندان خدایان پایان یابد، اما کریتوس که از پدرش کینه به دل دارد، به او حمله می کند که به علت ممانعت گایا، اشتباهاً گایا کشته می شود،
اما در نهایت کریتوس تصمیم می گیرد با حمله به اُلمپ که همان مقر خدایان است زمین را از لوث وجود این خدایان پاک کرده و تایتان ها را که نسل قبل از خدایان بوده اند را دوباره حاکمان زمین گرداند.
قسمت بعدی بازی، ماجرای درگیری کریتوس و تایتان ها با خدایان کوه المپ و حقه زدن تایتان ها به کریتوس و در نهایت مرگ دردآور المپیان است. در این قسمت که استیگ آسموسن (Stig asmussen) کارگردان بازی خشونت را به اوج خود رسانده، به فجیع ترین وضعیت ممکن خدایان کشته می شوند
تجلی اومانیسم در بازی
در سری بازی های God of War می توان تجلی روشنی از سیر تکاملی اومانیسم در دنیای واقعی را مشاهده کرد. این سیر تکاملی را می توان به سه بخش کلی تقسیم کرد
بخش اول: به مقام خدایی رسیدن یک انسان
قسمت اول می تواند نمادی از ظهور اومانیسم در دوران ابتدایی خود باشد. زمانی که اومانیست ها و کلیسا درکنار یکدیگر قرار گرفته بودند و هنوز از جنگ و درگیری بین آن ها خبری نبود (اگر به خاطر داشته باشید در ابتدا عده ای از اومانیست ها هنوز به خدا اعتقاد داشتند و به همین دلیل با کلیسا رابطه ای مسالمت آمیز برقرار کرده بودند. اما بعدها این گروه هم به منکران خدا و دشمنان کلیسا تبدیل شدند
بخش دوم: خلع شدن از مقام خدایی
بخش دوم می تواند به درگیری بین کلیسا و اومانیست ها اشاره داشته باشد. زمانی که کلیسا در مقابل ادعای خدا بودن انسان قد علم کرد و به مبارزه گسترده علیه اومانیست ها پرداخت
بخش سوم: نابودی خدایان
این بخش می تواند به پیروزی اومانیست ها در انتها و نابودی خدا (به معنی واقعی کلمه) اشاره داشته باشد. (لازم به ذکر است که این موضوع به صورت یک پیشگویی و استعاره، به آینده مورد نظر اومانیست ها اشاره می کند و هنوز چنین اتفاقی به طور کامل رخ نداده است و کلیسا و اومانیست ها هنوز هم در جنگ و درگیری با یکدیگر هستند
در بازی خدای جنگ می بینیم که شخصیت زئوس شباهت چندانی با شخصیت ارایه شده از او در بازی ندارد و برخلاف اقتدار اساطیریش، خدایی ضعیف، حقه باز، دروغگو و زورگو است. در اینجا دیگر قداست او به عنوان خدایی بزرگ و قابل احترام از بین رفته و مقام انسانی او پر رنگتر شده است. طبق روایات اساطیری هیچکس- حتی خدایان حق جسارت کردن به زئوس را نداشت و بردن نام او بدون القاب درخور برای انسان ها ممنوع شده بود و درصورت سرپیچی عذاب سختی در انتظار آن ها بود. اما در این بازی شاهدیم که یک انسان فانی که ادعا می شود یک نیمه خداست، به راحتی به زئوس توهین می کند و حتی در انتهای داستان، پس از یک گوشمالی حسابی او را از بین می برد!!
مهم ترين اصول فكري اومانيسم
1- محوريت انسان در مقابل محوريت خداوند
انسان ميزان همه امور و مركز عالم است. مالك مطلق هستي اوست. تمام امور بايد توسط او ارزش¬گذاري شود. گر چه برخي گرايش¬هاي اومانيستي از مذهب و اعتقاد به خدا سخن مي¬گويند ليكن اين پاي بندي فقط براي جلوگيري از بي نظمي اجتماعي است. در اين گرايش ها نيز اومانيست هاي خداپرست انسان و آزادي او را هدف و شناخت خدا را وسيله مي دانند
2- تاكيد بر آزادي و اختيار انسان
قدرت و سرنوشت انسان به خود او واگذار شده و حاكميت تقدير الهي مردود است. افراد از قيد كليسا و دين آزادند و مي¬توانند بر دين، تاريخ، طبيعت و دولت مسلط شوند.(در مواجهه با سلب اختيار انسان در قرون وسطي)
3- عقل برتر انسان:
خرد انسان برابر با خرد خداوند و چه بسا بالاتر از آن است. عقل انسان رهبري بشر را بر عهده گرفته و دين را از فرماندهي و هدايت خلع مي¬كند. عقل اومانيستي عقلي خودبنياد و بي نياز از وحي است.
4- طبيعت گرايي
قلمرو انسان طبيعت است و او با حواس خود مي¬تواند با آن ارتباط يابد. بنابراين متافيزيك و امور غيبي تحقير شده و توجه به جهان غير مادي براي حل مشكلات بشر، تلاشي براي ضعيف و بي ارزش كردن عقل انسان است. پس تمام نظريه¬هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و … بايد از مباني مابعدالطبيعي دور باشد.
5- مدارا
با اصالت دادن به انسان همه رفتارها و عقايد انساني ارزشمند مي شوند. (اين تفكر تا حدي متاثر از جنگ¬هاي مذهبي قرن 16و17بود) تمام عقايد و مذاهب حتي مذاهب توحيدي و الحادي، اصيل و خرافي از يك ريشه هستند پس صاحبان آنها بايد با هم مدارا داشته باشند. جامعه باز و دموكراسي بهترين تضمين كننده حقوق انساني است اومانيسم از جهات مختلف شاخه¬هاي متعددي مي پذيرد از جمله اومانيسم فردگرا، جمع گرا، ادبي، فلسفي، ديني، الحادي و
6- آزادی عنان گسیخته
اندکي تأمل در خوددوستي انسان که از ميلهاي اصيل و سرشتي اوست ما را به اين نتيجه مي رساند که اگر آزادي انسان در پرتو تعاليم ديني و ارزشهاي اخلاقي و حقوق مهار نشود، عقل و خرد وي محکوم و تحت سيطره ي ميل به خود دوستي و شعب آن – به ويژه عواطف، غضب، شهوت و ديگر اميال پست حيواني – قرار مي گيرد و نه تنها به هر جنايتي دست مي زند، که براي توجيه علمي و عقلي نيز مي سازد و مي بافد.
* نظریه تکامل نیز که با اهمیتترین توجیه علمی اولین بیانیه اومانیسم به شمار میرود (اومانیسم معتقد است انسان جزئی از طبیعت است و در نتیجه فرایندی ممتد پدیدار شده است.)، طی دهههای بعد مجبور به عقبنشینی شد. امروز آشکار گردیده است که سناریوی نوشته شده دربارة مبدأ آفرینش توسط تکاملگرایان ملحد (و بیشک اومانیست) چون ای.آی.آپرایین و جی.بی.اس.هالدین در دهه 1930 فاقد اعتبار علمی است. بنابر این نظریه، موجودات زنده به طور خود به خود از مادهای که خود وجود نداشته به وجود آمدهاند. این موضوع امکان ندارد. چنانچه سنگوارهها نشان میدهند موجودات نه طی روندی از تغییرات کوچک، بلکه یکباره و با همان ویژگیهای خاص خود به وجود آمدهاند. دیرینشناسان تکاملگرا از دهه 1970 خود این حقیقت را پذیرفتند. زیستشناسی مدرن نشان داده است موجودات برآیند تصادف و قوانین طبیعت نیستند بلکه در هر ترکیب از موجودات زنده، نظام پیچیدهای وجود دارد که از هدفی هوشمند حکایت میکند و این گواه آفرینش است.
تبعات افکار اومانیسم در بازی
1- بی اعتمادی نسبت به خدا
شاید اولین و مهمترین تبعات نفوذ افکار اومانیستی در بازی، ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به خدا باشد. در سری بازی های God of War خدایان موجوداتی دروغگو، خائن، ستمگر، ترسو و ضعیف نمایش داده می شوند که هدفی جز سوء استفاده از بشر ندارند. آن ها برای حفظ و بقای خود مدام در حال دروغگویی و خیانت به مردم و حتی خودشان هستند.
از طرفی در کنار این همه جبروت و عظمت، این خدایان بزرگ، بسیار ضعیف و آسیب پذیر نمایش داده می شوند. آن ها برای رهایی از دست یکی از خدایانی که تصمیم به سرکشی و جنگ علیه سلسله خدایان را گرفته دست به دامن انسانی فانی (کریتوس) می شوند و در ادامه همه آن ها توسط همین انسان فانی کشته می شوند.
در این بازی، زئوس (خدای خدایان که نمادی از خدای مطلق به شمار می رود) از ترس بشر فانی “امید” را در صندوق “پاندورا” زندانی کرده و از آن در مکانی نامعلوم نگهداری می کند. او معتقد است که امید می تواند باعث نابودی خدایان شود! ارایه چنین اعتقادات و باورهایی در بازی، خدا را بسیار ضعیف و وابسته به انسان نمایش می دهد و در انتها با مرگ خدایان به دست انسان، کم اهمیت بودن آن ها را در زندگی بشر گوشزد می کند.
2- گریز از سرنوشت
از دیگر تبعات تفکرات اومانیستی در بازی، گریز از سرنوشت تعیین شده از طرف خدا و پذیرش مشیت الهی است. این موضوع با نابودی “خواهران سرنوشت” در بازی به صورت استعاره ای به تصویر کشیده می شود. خواهران سرنوشت در اساطیر یونان موجوداتی هستند که بر سرنوشت انسان ها حاکمیت دارند و از بدو تولد سرنوشت را برای آن ها رقم می زنند (با نظارت زئوس). نابودی خواهران سرنوشت در بازی، نمادی تمثیلی از توان رهایی انسان از سرنوشت رقم خورده برای اوست. در این نوع تفکر، انسان می تواند سرنوشت دلخواه را خودش رقم بزند و خدا هیچ نقشی در این موضوع ندارد.
3- عدم پذیرش مشیت الهی
یکی از آموزه های مهم اسلام، پذیرش مشیت الهی است. در بازی God of War این موضوع به چالشی اساسی کشیده می شود. کریتوس (نماینده انسان) نمی تواند تقدیری را که خدایان برای او رقم زده بوند (مرگ دختر و همسرش) قبول کند و به نبرد با خدایان بر می خیزد و از آن ها انتقام می گیرد. عدم پذیرش مشیت الهی و قبول آن به عنوان لطفی از طرف خداوند می تواند پیامدها بسیار خطرناک و جبران ناپذیری برای انسان دربر داشته باشد.
انسانی که خدای جنگ شد
با توجه به تفکر اومانیستی موجود در این بازی شاهدیم که یک انسان (کریتوس) به درجه خدایی می رسد. اما سوالی که در اینجا مطرح است این است که چرا او به مقام “خدای جنگ” ارتقاء می یابد؟ آیا اصولا بشر تنها لیاقت خدای جنگ شدن را دارد و نمی تواند خدایی مانند عشق، صلح و… شود؟
اگر کمی در تفکر اومانیستی به مطالعه و تحقیق بپردازیم به تفکر دیگری به نام داروینیسم برخورد می کنیم. نظریه اجتماعی داروین جنگ را باعث تحرک و فعالیت و کار می داند و آن را قانون طبیعت معرفی می کند. طبق این نظریه موجودات زنده پیوسته درحال نزاع و درگیری با یکدیگرند و انسان در اثر درگیری و نجات از حیوانات به وجود آمده و حاصل تکامل حیوانات است. این نظریه طی ادوار مختلف باعث ایجاد جنگ های بزرگ و خانمانسوزی در دنیا شده است. جنگ های جهانی نمونه های بارزی از کاربرد این نظریه اجتماعی هستند.
رابطه افکار جنگ طلبانه با اومانیست
اولين نکته در باب اومانيسم، وجود فاصله عميق بين اومانيسم به عنوان يک جنبش فکري و آنچه در عمل و در متن تاريخ حاکميت اومانيسم بر جوامع بشري روي داده است مي باشد؛ جنبش اومانيسم به جاي ارج نهادن به مقام انسان، در عمل، انسان را قرباني اين افيون جديد کرده است و مدعيان انسان مداري از اين واژه براي تأمين منافع خويش سوء استفاده کردند. از همان آغاز که از حق زندگي، آزادي انسان و شادي و رفاه به عنوان حقوق انساني اومانيستي، سخن به ميان مي آمد تا يک قرن بعد، بردگي سياهان در آمريکا قانوني بود
اومانیسم و پوچگرایی (خودکشی)
وقتی هر چه هست مربوط به این دنیاست و معادی در کار نیست، انسان به هر قیمتی شده می بایست حق خودش را بگیرد و اگر نتوانست و دیگران حق او را تصاحب کردند، او نمی تواند به حقوق خود برسد، پس زندگی به چه معناست؟ چرا که طبق این نظریه، معادی نیست تا خود را امیدوار کند که در آنجا حقوقش را خواهد گرفت; پس به خط پایان می رسد و خودکشی، یگانه راهی است که می تواند انتخاب نماید; از این رو در چنین جامعه ای خودکشی امری عادی و فراوان است .
از طرف دیگر از آنجایی که هر چه هست مربوط به این جهان است و اگر کسی از این دنیا بهره نبرد بیهوده زندگی می کند و چون هر چه طبیعت انسانی اقتضا می کند باید به بهترین وجهی برآورده شود و با توجه به این که توان انسانی محدود است و خواسته های انسانی نامحدود، در نتیجه، سرخورده خواهد شد و باید از دنیا خداحافظی کند تا بتواند از دست خودش خلاص شود!
در سری بازی های God of War در دو مورد شاهد به پوچی رسیدن شخصیت اصلی بازی هستیم. اولین بار زمانی است که در قسمت اول بازی کریتوس از توجه و بخشش خدایان نا امید می شود و خود را از صخره ای بلند به پایین پرتاب می کند و دومین بار زمانی است که در انتهای قسمت سوم بازی، کریتوس پس از کشتن تمام خدایان احساس پوچی کرده و دوباره اقدام به خودکشی می کند
نمادگرایی در بازی
می توان نمادهای تصویری و اشارات گفتاری زیادی را یافت که هر یک در راستای اهداف پشت پرده سازندگان، به زیبایی و مهارت در بازی گنجانده شده اند. در ادامه به برخی از این نمادها اشاره می شود
نماداومگا
شاید یکی از پرکاربردترین نمادها در این سری بازی ها نماد اومگا باشد. شما می توانید این نماد را به وفور روی صندوق های حاوی جوایز بازی و در و دیوار ها مشاهده کنید. اما این نماد به چه چیز اشاره دارد:
برای پی بردن به این موضوع به جمله ای از کتاب مقدس (انجیل- مکاشفات یوحنا) که در آن خداوند خود را معرفی می کنیم
I am the Alpha and the Omega, the first and the last, the beginning and the end.
(خداوند فرمود:) منم آلفا و اُمگا، اولين و آخرين، آغاز و پايان.
به نظر می رسد که سازندگان بازی با استناد به این جمله، از نماد امگا برای القای فکری پایان دنیا (پایان کار خدایان) در بازی استفاده کرده باشند. به طور کلی نماد امگا در بیشتر موارد تاکیدی بر پایان هر چیزی دارد و در این سری از بازی ها هم پایان کار خدایان به وسیله نمایش این نماد پیش بینی می شود.
* جمله زئوس و ارتباط آن با انجیل
در بالا به جمله ای از کتاب مقدس اشاره شد که در بخشی از آن گفته می شد:
the beginning and the end.
ظاهرا سازندگان بازی این بخش از جملات انجیل را دستمایه خوبی برای نمایش اهداف خود قرار داده اند و از بخش بخش آن در راستای ادهداف خود بهره برده اند. حال با توجه به جمله کتاب مقدس، به جمله زئوس در بازی God of War 3 توجه کنید
Zeus: In the beginning, there was “Chaos”.
Our victory brought “Order” to the land.
(توجه داشته باشید که زئوس نسل سوم از خدایان است و به طبع نظم در بین خدایان دو نسل قبل وجود داشته و ادعای او مبنی بر برقراری نظم پوچ و بی معنی است)
Prosperity to mankind.
Now that “Order” has threatened.
The secret holes of Olympus had been breached.
At last, in the end, he will suffer.
In the end, we will triumph.
In the end..
Kratos: There will be only “Chaos”
زئوس: در ابتدا آشوب بود. پیروزی ما نظم رو به سرزمین آورد. کامیابی رو برای انسان ها. حالا نظم ما تهدید میشه. به روزنه های مخفی المپ رخنه شده. سراجام، در پایان، اون عذاب خواهد دید. در پایان، ما پیروز خواهیم شد. در پایان…
کریتوس: آشوب وجود خواهد داشت.
می بینید که سازندگان بازی با زیرکی خاص، نظم جهان هستی را به خدایانی انسان شکل (خدایان یونان به عنوان نمادهایی از انسانیت برتر) نسبت داده اند و پایان کار بشر (طبق تفکر اومانیستی- خدا) را شروع هرج و مرج دوباره دنیا معرفی می کنند. در چنین تفکری هیچگونه نقشی برای خدا درنظر گرفته نمی شوند و مرگ او امری عادی و بی اثر تلقی می شود. این نوع تفکر باز هم تاکیدی بر عقاید اومانیستی حاکم در بازی دارد
قاتلی از دوران باستان
در سری بازی های God of War شاهد خشونتی بی منطق و افراطی هستیم. کریتوس به عنوان یک انسان جنگجو و خداکش! خدایان یونان را به بدترین و وحشیانه ترین شکل ممکن به قتل می رساند و از آن ها انتقام می گیرد
خشونت و سکس را کودکانمان از فیلم، کارتون های انیمیشنی و بازی های رایانه ای، به صورت افسار گسیخته ای دریافت می کنند. خشونتی که در بازی GOD OF WAR شدت می گیرد و در صحنه هایی، چندش آور می شود و عجیب آن است که برای کودکان و نوجوانان این خشونت ها عادی است
نوجوانانی که این بازی را انجام می داده اند، چهره و حرکاتشان سرشار از هیجاناتی بود که احتمالاً روانشناسان آن را اختلال می دانند، اما … هیچ نشانه ای از رنجوری، دلزدگی، چندش و یا حتی تأثر قلبی در چهره هایشان مشهود نبود.
میت ها و خدایان یکدیگر را می کشند، مردم را چون مورچگانی ضعیف له می کنند، به همدیگر نارو می زنند تا سرزمین تحت نظر دیگر خدایان را تصاحب کنند و … در میانه این بحبوحه، فرزندی نامشروع از خدای خدایان، زئوس در مقابل این ظالمان قد علم می کند تا زمین را از لوث وجودشان پاک کند
عجیب است کودکی که تمام تلاشش در یک بازی جمع کردن خون مردگان است، در آینده چه نگرشی به خشونت خواهد داشت. در بازی خدای جنگ کریتوس با کشتن هر فرد، مقداری از خون آن فرد را جذب می کند که حکم پول در دیگر بازی ها دارد؛ یعنی هرچه بیشتر بکشد خون بیشتری جذب می کند (بخوانید خون خوارتر می شود) و با جمع نمودن هر چه بیشتر خون مردمان و هیولاها، در مقاطعی از بازی می تواند قدرت ها و نیروهای جدیدی خریداری!! کند.
این در حالی است که خشونت و کشتار بی رحمانه (به معنای واقعی بی رحمانه) جزو لاینفک این بازی است. کریتوس نمی کشد که دشمن را کشته باشد، می کشد که از قتل آن فرد لذت ببرد. می کشد تا به وسیله درد و ناله مردم عادی (مردمی که دشمن نیستند و فقط مردم یک شهر هستند) عقده های دوران کودکی و خاطرات قتل همسرش تسلی یابد
خدای سکس
عجیب است کودکانی که چنین بازی هایی می کنند، در آینده …؟
زمانی که در مراحل گوناگون، بدن تماماً برهنه زنان را می بینند در آینده …؟
زمانی که با شخصیت اول بازی به عنوان فرزندی نا مشروع مواجه می شوند، در آینده…؟
زمانی که عنصر اولیه بازی های کودکان 8 ساله مان فیلم پورن است … (خواستم بنویسم تکلیف آینده اش مشخص است، اما نیست)
کودکان امروزمان در آینده …؟
سری بازی های God of War با محوریت قرار دادن اساطیر یونان و ماجرای رویارویی یک انسان با خدایان، پایه گذار سبکی در بازی های رایانه ای بود که می توان آن را “خداکشی” یا “ارتداد” نام نهاد. در این سری از بازی ها برای نخستین بار یک انسان فانی (کریتوس) به جایگاه خدایی دست پیدا می کند و موفق به نابودی سایر خدایان می گردد
برخی کودکان طی تنها سه تا چهار روز بازی را تمام می کنند و این امر یعنی یک کودک یا نوجوان چند روز را باید به دور از خانواده و به تنهایی با انسانهایی عجیب، هیولاهایی منزجر کننده
کودکانی که می جنگند تا کشته شوند. این امری است که هر سال مادرانی را در آمریکا داغدار می کند. مور، هریس و کلبولد، هر سه دانش آموزانی بودند که در مدارسشان به کشتار دوستانشان پرداختند و هر سه بازیکنان حرفه ای بازی های GTA و Doom بوده اند
نگاهي به روانشناسي خشونت و پرخاشگري
براي بحث درباره روانشناسي خشونت و پرخاشگري، علل و پي آمدهاي آن از كجا بايد آغاز كرد؟ پرخاشگري چيست؟ جلوه هاي آن چيست؟ چرا افراد پرخاشگري مي كنند؟ نقش نهادهاي تربيتي و خانواده، و سازمان هاي نظم بخشي جامعه در ميزان پرخاشگري يك جامعه چيست؟ پرخاشگري در يك جامعه چه پي آمدهايي خواهد داشت؟
وقتي صحبت از پرخاشگري و خشونت مي شود اغلب تصاوير و مفاهيمي مانند قتل، چاقو، خون، تفنگ، جنگ، ترور و مانند آن به ذهن مي آيد كه شايد بسياري از افراد جامعه تماس نزديكي با آن ها نداشته باشند، اما مصاديق پرخاشگري محدود به اين ها نيست. وقتي پرخاشگري را در جامعه و روابط بين فردي بررسي مي كنيم، مصاديق و جلوه هاي بسياري دارد كه افراد هر روز با آن ها مواجه خواهند بود. اگر به تأثيرات منفي كلي خشونت و پرخاشگري نظر داشته باشيم، مواردي مانند اين كه تقريباً بر تمام يا بخش عمده اي از مردم اثر مي گذارند بسيار بيشتر از موارد قتل و جنايت به سلامت عمومي جامعه آسيب مي زند. بسط اين مصاديق به ابعاد ديگر زندگي را خود خوانندگان به خوبي انجام خواهند داد.
نكات مهم این بازی
1- ترویج خرافات و اسطوره گرایی
2- القای شرك و چندخدایی و ضعف و درگیری میان خدایان
3- خشونت گرایی بدلیل خشونت فراوان و كشتار بی حد و حصر در طول بازی
4- از میان بردن زشتی گناهان بدلیل ارتكاب بسیار آن در طول بازی از جمله: كشتن، روابط جنسی، بی اعتمادی و
5- القای گذشتن دوران خداگرایی و شروع عصر انسان گرایی و اومانیسم و اینكه كاربر باید خدایان بی مصرف را بكشد
6- القای اینكه بهترین جهان، جهان بدون خداست و دین و خدا مسبب نابسامانیها میباشند
اولا داستانتون ایراد داشت اونی که موقع کشتن زعوس توسط کریتوس خودش رو پرت کرد جلو گایا نبود اتنا بود. دوما چرا اینجوری برداشت میکنید شاید سازنده بازی میخواست که بگه چند خدایی چیز چریتیه و بگه که خدا نمیتونه چند نفر باشه ؟؟؟؟؟ هزار جور میشه برداشت کرد از بازی چرا شما برداشتتون اینطوری بوده ؟؟؟؟؟؟
سلام به نظر من اگه کسی این بازیرو انجام بده این چیزا بهش یجوری القا میشه و ربطی به برداشت های متفاوت از بازی نداره مثلا اخرش که خودکشی میکنه یه حس پوچی به ادم القا میشه یا اونجایی که میگه دیگه دوره ی خدایان تمام شده یک حس اومانیسمی یا انسان گرایی به انسان القا میشه مثلا من خودم که مثلا مذهبیم وقتی اون جملرو گفت که دیگه دوره ی خدایان تمام شده یک حس اومانیسمی بهم دست داد
اگه واقعا ادم مذهبی بودی هیچ وقت همچین حسی بهت دست نمیداد
اعتقادت به خدای یکتا و یگانه با یه بازی از بین میره؟
هه
واقعا ادم نمیدونه به چه سازتون برقصه
اگه خدایان رو قدرتمند نشون بدن گیر میرید که چرا خدایان دروغین رو اینقدر قدرتمند و اندازه خدا نشون میدن
اگه هم خدایان رو موجودات پست و مزخرف نشون بدن بازم یه گیر دیگه پیدا میکنید :/
از کی تا حالا اعتقاد داشتن به خدایان دروغین دین ومذهب حساب میشه که توهین بهشون توهین به مذهب و خدا پرستی باشه؟
از یه لحاظ درست میفرمایید. اما اینجا چون رویارویی انسان با خدایان یونانی هست، دیگه بت ها مد نظر نیستن. بلکه اینجا به صورت سمبلیک اشاره به تمام انواع خداباوری داره که از نظر این بازی باید از انسان شکست بخورن
واقعا ادم نمیدونه به چه سازتون برقصه
اگه خدایان رو قدرتمند نشون بدن گیر میرید که چرا خدایان دروغین رو اینقدر قدرتمند و اندازه خدا نشون میدن
اگه هم خدایان رو موجودات پست و مزخرف نشون بدن بازم یه گیر دیگه پیدا میکنید :/
از کی تا حالا اعتقاد داشتن به خدایان دروغین دین ومذهب حساب میشه که توهین بهشون توهین به مذهب و خدا پرستی باشه؟
و مهم تر از همه این بازی بالای هیجده ساله یه بچه غلت میکنه همچین چیزی رو بازی کنه!
پس پدر و مادر چی کارن؟
به جای اینکه بازی ها رو بکوبید برید فرهنگ ساز کنید تا درجه سنی بازی ها رعایت بشه
تو همون خارج هم متاسفانه بازیا و فیلم های بزرگسالانه دست بچه ها میاد
ولی ببخشید از نظر من بیشتر پرهیز از طاغوت داره کس چه داند شاید رودررویی مستقیم یه جور نماد افکار بوده چون خدایان از یونان به روم و بعد آمریکا رفتند و خب لابد برای کشور مذهبی مثل آمریکا این یه جور ضرر بزرگ محسوب میشه !البته بنده خودمم از روش های بازی موافق نیستم چون کسی میشنه زیرش به نظرم آخرش زوال عقل میگیره !
سلام و خسته نباشید
من به تازگی با این بازی آشنا شدم
فکر میکنم که بیس اصلی حرف شما برمیگرده به gow 1 تا 3 و هیچ نشونهای از این نمیبینم که موضوعاتی از سری 4 و یا حتی 5 این مجموعه داخل نقدتون اومده باشه
درسته خیلی ها اگر سنشون کافی نباشه و یا حتی زبانشون خوب نباشه وقتی از بازی فقط موسیقی و انیمیشن و اکشن و فایت میبینن ممکنه تموم نکاتی که بهشون اشاره کردید درشون ظاهر بشه من اینو میدونم چون سری 4 رو بدون اینکه کامل داستان رو بفهمم بازی کردم و بعد از اون بسراغ گیم پلی بازی رفتم که یک یوتیوبر ایرانی تهیه کرده بود و کلمه به کلمه رو برای ما معنا میکرد
درک من از گاد آو وار به قبل از تماشای گیم پلی و بعد از اون تقسیم شد
اتفاقا باید به گاد آو وار 4 و 5 رجوع کرد تا بشه داستان اصلی رو بیرون کشید. اینکه چطور کریتوس برای حفظ تنها پسرش و ایفای نقش پدری خشمش رو کنترل میکنه و سعی میکنه تا از جنگ طلبی و خشونت تا حد امکان فاصله بگیره
گاد آو وار برای ما مسلمون ها مثل این میمونه که بشینیم و ابتذال خداهای ساختگی اساطیری رو تماشا کنیم
هرچند همهی گاد آو وار به خداستیزی نیست و این قضه رو در سری های 4 و 5 میفهمیم اونجا که آترئیس به پدرش میگه خدا های بد هستند ولی خداهای خوب هم وجود دارند و حتی کریتوس در نهایت با انجام اعمال نیکوی خودش به مقام پرستش میرسه
حداقل اینها برای ما مسلمان ها یکجور عبرت گیری و برای غربی ها نزدیکی دوباره به خدا هاست
گاد آو وار نکته های اخلاقی و آموزشی ای داره که میشه بهشون اشاره کرد و از داستان هم لذت برد
هرچند دربارهی خداستیزی بنده از غربی ها انتظار قبح زدایی از این موضوع رو ندارم