بررسی و تحلیل فیلم Oxidan 2017 (اکسیدان)
طنز نسبتا خوب ولی آلوده، با چاشنی تبلیغ خود به خودی مسیحیت
«اکسیدان» فیلمی است که توسط حامد محمدی نویسندگی و کارگردانی شده و تهیه کنندگی آن نیز به عهده پدرش منوچهر محمدی، تهیه کننده فیلم «مارمولک» است.
برای این فیلم، نقدهای مختلفی نوشته شده است که بعضی، آن را بهتر از سایر فیلمهای کمدی اخیر میدانند چون حدّاقل بر خلاف امثال «گشت 2» یک داستان هر چند نصفه نیمه دارد و شوخیها در قالب یک داستان اتّفاق میافتد. شخصیتپردازی دو بازیگر اصلی یعنی «امیر جعفری» در نقش بهمن و «جواد عزتی» در نقش اصلان نسبتا خوب صورت گرفته است، هر چند نقش جواد عزتی همان نقشش در دردسرهای عظیم است. فیلم باز هم بر خلاف خیلی از فیلمهای مثلا طنز، واقعا صحنههای بامزهای را ایجاد کرده و اینطور نیست که مخاطب یک فیلم یک ساعت و نیمی را ببیند به امید اینکه یک جا شاید لبخند بزند! با این حال استفاده زیاد از شوخیهای جنسی و همچنین نشان دادن تصاویر زنهای آرایش کرده آن هم از نمای نزدیک و رابطه زشت دو مرد در ظاهر همجنسگرا یکی از نقدهای مشترک ناقدان است که چندان لزومی هم به پرداخت آن احساس نمیشد زیرا اگر داستان کمی بهتر نوشته میشد و پربارتر، بدون نیاز به گفتن دیالوگها یا صحنههای اینچنینی، خندهدارتر و حرفهایتر هم میتوانست از آب دربیاید اما ظاهرا کارگردان خواسته به سادهترین و در عین حال اشتباهترین راه ممکن برای نمکینترکردن فیلم، چنگ بزند. برخی از شوخیهای فیلم برگرفته از «اخراجی ها» است مثل صلواتفرستادن و الفاتحة گفتنها در جمع مسیحیها.
نکته بعدی ضعف فیلمنامه است هر چند همانگونه که گفته شد نسبت به نسخه های دیگر فیلم های مثلا طنز در وضعیت بهتری قرار دارد. فرار بدون مقدمه یک زن عاشق پیشه به خارج که با توجه به عشق زیادش به نامزدش قابل درک نیست و به هم خوردن بی جهت برنامه صدور ویزا برای کشیش جعلی که ظاهرا کشیش است با پیشنهاد مسخره جاسوسی از طرف انگلیس برای اینکه نویسنده بتواند برنامه همجنسگرایی را پیش ببرد از جمله نکات گفته شده توسّط ناقدان است. مشکل بعدی، عدم تساوی زمان پرداخته شده به تغییر مذهب و هم جنس گرایی است که اولی تقریبا دو سوم و دومی اواخر فیلم را شامل میشود. کارگردان میتوانست تم اصلی فیلم را همان تغییر مذهب قرار دهد و فیلم را تمام کند اما در عوض دارای پرداخت بیشتری باشد. دعوای مسخره اصلان با یک رهگذر وقتی که با ویزای او به دلیل همجنسبازی موافقت شده و رفتن به پاسگاه برای اینکه کارگردان بتواند فیلم را ببندد و انتهای فیلم را گل و بلبل گند و همین انتهای «به خوبی و خوشی زندگی کردند…» از جمله نکات منفی گفته شده است.
حالت شیطانی گرفتن چهره اصلان در آینه هنگام پشیمانی او از نمایش سخیف همجنسبازی
از جانب برخی، کمک یک کشیش برای خروج از کشور یک کشیش متقلب به نوعی توهین به مسیحیت انگاشته شده که به نظر، نقد واردی نیست؛ زیرا اصلان واقعا چند روزی در کلیسا خدمت کرد و کشیش هم چیزی را به جز این در برگه او ننوشت و همچنین هدف اصلان به نوعی مقدس بود و کشیش هم این را درک کرد. روحانی واقعی مارمولک نیز خودش لباسش را به رضا مثقالی داد و ندیدم کسی به کار او نقد وارد کرده باشد.
تعامل و دوستی ادیان با یکدیگر که در فیلم مورد اشاره قرار میگیرد یکی از نکات مثبت آن است اما پرداختن بیشتر زمان فیلم در بخش تغییر مذهب به مسیحیت و کمتر پرداختن آن به اسلام باز هم کمی توی ذوق میزند. مشکل اصلی فیلم اما در محتوای آن در بخش تغییر مذهب است که البته زمان عمده فیلم را هم در بر میگیرد و کمتر کسی به آن اشاره کرده است و همین سبب شده که نگارنده این مقاله را بنویسد.
اکسیدان به صورت آشکار، برگرفته از «مارمولک» یعنی تهیه شده توسط پدر کارگردان و تهیه کننده همین فیلم است با این تفاوت که این بار داستان یک روحانی مسیحی را روایت میکند. فیلم مارمولک نیز رونوشتی کار شده و بومیسازی شده از فیلم سینمایی «ما فرشته نیستیم» به کارگردانی «نیل جردن» است که داستان دو تبهکار را روایت میکند که برای فرار در قالب دو کشیش درمیآیند و همین سبب میشود متحوّل شوند. مارمولک که در بعضی صحنهها کپی برابر اصل ساخته «جردن» است (مثل یادداشت مطالب بی محتوای کشیش جعلی توسط یک شخص ساده و تکرار آن در مارمولک) درست مانند «ما فرشته نیستیم» به تبهکاری میپردازد که در قالب یک روحانی شیعه متحوّل میشود. ساختهای که منهای اسم بیجایش و با اینکه موضوع اصلی آن رونوشتشده است، بد هم از کار درنیامده چون مانند فیلم «جردن» به مدح روحانیت اصیل و ذم روحانیت جعلی و حتّی نقد روحانیت میپردازد به گونهای که روحانیای که لباسش را به «رضا مثقالی» میدهد کاملا خوب نشان داده شده و «رضا مارمولک» نیز متحول میشود و لباس روحانیت نیز ممدوح است. مثلا در صحنه وانت او میخواهد به مادر و دختری نزدیک شود ولی پایش روی عبایش میرود و لباس روحانیت را به صورت ضمنی مانع گناه معرّفی میکند.
ما در اینجا قصد نقد مارمولک را نداریم که آن هم دارای نقاط مثبت و منفی است اما میخواهیم بگوییم که حالا حامد محمّدی در اکسیدان آمده و موضوع اصلی فیلم را به جای مارمولک مانند موضوع اصلی «ما فرشته نیستیم» قرار میدهد. یعنی تبهکاران نه در قالب روحانیت مسلمان که در قالب کشیش درمیآیند. مشکل اصلی دقیقا همینجا شروع میشود چون فیلم مانند «ما فرشته نیستیم» که در ضمن ردّ کشیشهای جعلی به مدح کشیشهای واقعی میپردازد، کشیشهای جعلی که در ادامه فیلم حداقل یکی از آنان (اصلان) سر به راه میشود را نقد میکند. این تم، تم دفاع از مسیحیت است نه اسلام همانگونه که «جردن» از آن استفاده کرده چرا که تطهیر کشیش و در نتیجه تبلیغ دین مسیح را در پی دارد. دفاع از مسیحیت نتیجهای است که خود به خود از فیلم به دست میآید چه کارگردان مسلمان، بداند چه نداند مگر اینکه به صورت دقیق به بخشهای اسلامی آن پرداخته میشد یا حداقل کمتر به مسیحیت توجه نشان داده میشد که نشد. اکسیدان به اسلام توجه جدی ندارد و هر آنچه را که نشان میدهد در نهایت، بیشتر بر علیه اسلام تمام میشود تا بر له آن. البته به جز صحنههای ایجاد تعامل با مسیحیت توسط روحانی مسلمان. حتی برعکس مارمولک که بخشی از رفتارهای روحانیت را نقد میکند، هیچ نقدی را در اکسیدان بر رفتارهای کشیشها نمیبینیم که این خود تأیید اجمالی این گروه و مذهب ایشان است. تعجبی هم ندارد که تا جایی که خبر دارم هیچ گروه مسیحی بر علیه این فیلم موضع نگرفته و بازیگر مسیحی آن نیز به گونهای از اکسیدان تمجید کرده است.
حالا رفتارهای روحانی را با کشیش مقایسه میکنیم. کشیش، حاضر نیست به یک جوان مسیحی اجازه دهد به خاطر ازدواج، مذهب خود را تغییر دهد اما روحانی شیعه با اینکه موضوع را فهمیده باز سعی میکند او را مسلمان کند. روحانی مسلمان حتی وقتی اصلان و بهمن میگویند «از اون آخوند سمجاس تا ما رو مسلمون نکنه ول نمیکنه!» دقیقا همین کار را انجام میدهد و از کشیش که ظاهرا کشیش واقعی است و بهمن میخواهد که حالا که نصف راه را آمدهاند شهادتین گفته و مسلمان شوند تا در مسجد به اتّفاق هم نماز جماعت برگزار کنند! مخاطب با خود نمیگوید که اسلام آن جوان چه ارزشی دارد که به خاطر ازدواج اتفاق میفتد؟ آیا در ادامه نمره مثبت به کشیش و نمره منفی به روحانی نمیدهد؟ خصوصا اینکه در ادامه به صورت مسخره و بیجا یک کشیش را به اسلام دعوت میکند؟ میدانیم که دعوت به اسلام که دین حق است کار خوب و لازمی است اما کارگردان آن را به صورت مسخره درآورده و سپس هجو کرده است. یعنی منظور کارگردان این است که روحانیون نباید چنین کاری را بیجا انجام دهند؟ آخر در فیلمی که یک طرف آن بر له مسیحیت غش کرده چنین نقدی جا دارد؟ اصلا چرا یک کشیش سنگین و رنگین و میانسال انتخاب شده و در مقابلش یک روحانی نسبتا جوان که به قول خودش تازه به لباس روحانیت ملبس شده و کم تجربه است قرار داده شده است؟
از همه اینها بگذریم صحنه ورود اصلان و بهمن به کلیسا را مقایسه کنید با صحنه ورود آنان به مسجد. ورود به کلیسا پرشکوه و همراه با آوازهای مسیحی و فیلمبرداری عالی صورت میگیرد اما ورود به مسجد بدون هر گونه زیبایی تصویری است آن هم مسجدی که زیبایی ظاهری ندارد. متاسفانه این فیلم در عین تاکید بر وحدت ادیان، با تاکید زیاد بر مسیحیت، آن را به نوعی به جنگ اسلام فرستاده است. هر چند اصل فرمان به دستبودن اسلام (مثل سکانس آخر که روحانی و کشیش سوار بر موتورند و روحانی راننده است و می گوید وقتی فرمون به دست اسلامه آب تو دلت تکون نمی خوره) با توجّه به تأکید روحانی بر وحدت ادیان، زیباست.
نکته آخر اینکه توجیه تبعاتداشتن نشاندادن آخوندها در نتیجه این فیلم که تبلیغ مسیحیت است، تأثیری نمیگذارد.
در نتیجه اکسیدان فیلم با نمکی است که در عین داستانگویی و شخصیتپردازی نسبتا قوی برای دو کارآکتر اصلی خود، از ضعف فیلمنامه رنج میبرد و به جهت تاکیدش بر مسیحیت و عدم تقویت جایگاه جایگاه روحانی مسلمان و اسلام، منجر به تبلیغ خود به خودی مسیحیت شده است.
۱ فاجعه