فیلم سینمایی نفس ماجرای کودکی و تخیلات دخترکی است به نام بهار که دوره قبل از انقلاب، دوران انقلاب و زمان جنگ را لمس می کند. فیلم نفس این قدرت را دارد تا با تخیلات کودکانه و صحنه های روستایی و قدیمی مخاطب را به دوران کودکی برده و او را به دنبال خود تا آخر داستان بکشاند. کلیشه های کودکی پدر مادر ها و پدربزرگ مادربزرگ هایمان را می توان در فیلم نفس مشاهده کرد. مثلا دستشویی ترسناک داخل حیاط که تمام کودکان آن زمان از آن ترس داشتند.
نرگس آبیار سعی می کند تا در قالب خاطرات کودکی پلی میان دوران قبل و بعد از انقلاب برقرار کند. به نظر می آید نویسنده قصد دارد تا وضعیت اسفبار آموزش، فرهنگ و عرف قبل از انقلاب را به تصویر بکشد. فیلم در جریان قبل از انقلاب به خرافات میان زنان اشاره می کند و در عین حال زن محجبه و قرآنی را با چهره عبوس و خرافاتی و احمق نشان میدهد. مثلا مادربزرگ بهار حال بد پدر را به سخره می گیرد و تلاشی برای خوب شدنش نمی کند. اما آیا هدف نرگس آبیار عبوس و خرافاتی جلوه دادن زنان یا زنان مذهبی آن دوره بوده است؟
نوع نگاه فیلم نفس به زنان
برای مخاطبین نسل چهارم انقلاب فهم اینکه چرا مادربزرگ و زنان به این شکل در فیلم نفس به نمایش در آمدند بسیار سخت است. ممکن است متصور شوید این فیلم قصد بد جلوه دادن زنان یا مذهبی ها را دارد. یا اینکه این فیلم قصد سیاه نمایی کسانی که انقلاب کردند را دارد. یا اینکه قصد دارد با عدم تغییر در ظاهر و باطن زنان و مذهبی ها پس از وقوع انقلاب(همچنان دارای پوششی سیاه، عبوس، بی روح، خرافاتی، اذیت کردن بهار و…) بگوید پس از وقوع انقلاب نیز شرایط همان گونه ماند و تغییری رخ نداد.
اما تمام این برداشت ها اشتباه است. این شکلی نشان دادن زنان دقیقا نقطه قوت فیلم نفس است. نرگس آبیار مفهوم مهمی را با اینکار در فیلم سینمایی خود گنجانده. ابتدا به چند مثال از وجهی که نرگس آبیار در فیلم نفس نشان می دهد دقت کنید:
1.چیزی که از چهره مادر بزرگ نشان می دهد زن بدخلقی است که دختر را در خانه می گذارد تا به روضه برود. بدون هیچ دلیلی غر می زند. در جایی برای راحتی از دست دختر آرزو می کند.
2. زن حاضر در اجتماع را نیز با چهره بی توجه به دیگران و زمخت نشان می دهد . در صحنه حضور امام، بهار را در یک صحنه محصور در بین زنان با چادر مشکی می بینیم با چهره هراسان که دیگران هیچ توجهی به او ندارند تا برادرش او را بیرون میبرد.
3. مادربزرگ بهار را از کتاب خواندن نهی می کند و آن را سبب دیوانگی می داند. توجهی به شاگرد اول بودن بهار ندارد.
4. داستان فیلم در چندجا نگاه به زن را نگاه جنسی نشان می دهد. حتی رویاهای کودکی دختر را به آن پیوند می زند. بهار در داستانها تخیلیش خود را به جای بدری، زلفا و… می بیند و منتظر مرد رویایی است که او را نجات دهد.
شاید در زمان کنونی دیدن چنین رفتار ها یا برخورد هایی با بچه ها تعجب برانگیز باشد. در حدی که نمایش آنها را در فیلم سیاه نمایی بدانیم. اما جالب است که بدانید این رفتارها عین حقیقت هستند.
قبل از انقلاب وضعیت آموزشی، تربیتی، فرهنگی و عرفی جامعه به حدی افتضاح بود که شیوه تربیت کودکان به همین شکلی بود که در فیلم نفس دیدم. واقعا بچه ها را در اتاق زندانی می کردند تا به کارهایشان برسند. بازیگوشی را مختص پسر ها می دانستند و دختر ها می بایست گوشه ای بنشینند و عملی ازشان سر نزند. فرهنگ کتاب و کتاب خوانی که هیچ خود کتاب مفید هم در جامعه در دسترس نبود. در مورد نگاه جنسی به زنان اصلا صحبت نمی کنم چون مثل روز برایمان وضعیت مشخص است. پس آن چیزی که از زنان و جامعه در فیلم نفس شاهد هستیم حقیقت دارد و نرگس آبیار با نشان دادن این مسائل سعی داشته وضعیت عرفی و فرهنگی آن زمان ایران را ترسیم کند.
این شرایط عرفی و فرهنگی افتضاح پس از انقلاب هم در فیلم به چشم می آید. اما به این معنی نیست که کارگردان قصد داشته قبل و پس از انقلاب را یکسان جلوه دهد. اتفاقا کاری منطقی کرده. چون وقوع انقلاب در لحظه که نمی تواند عرف و فرهنگ نهادینه شده در مردم را متحول کند. چنین تحولی خواستار زمان است.
نرگس آبیار اقدام به عملی جذاب زده. حالا به چند مثال دیگر توجه کنید:
1. در تمام صحنه ها بهار را فردی در حال مبارزه با اخلاق نامناسب مادربزرگ نشان می دهد. او هرگز از کارهای مبارزاتی پدر ناراحت نمی شود و در طول فیلم با بیان داستانهایی که( از کتابهای دایی اش که خود مبارز است) می خواند ظلمها و کمبودهای فرهنگی حاکم بر جامعه قبل از انقلاب را به تصویر می کشد.
2. معلم بهار زنی محجبه است و به همین دلیل هم اخراج می شود،. به خاطر شاگرد اول بودن بهار به او یک جفت چکمه نو جایزه می دهد تا برای مدرسه آمدن راحت تر باشد.
3. تعدادی شخصیت مذهبی را شاهد هستیم که بر خلاف سایرین، خوش اخلاق، دوست داشتنی و با بهار مهربان هستند.
همانطور که می بینید فیلم نفس نگاهی ثابت را نثار زنان و مذهبی ها نکرده. همزمان با آزار مادربزرگ شاهد هدیه معلم هستیم. همچنین بهار نمادی است برای مبارزه با عقاید و رفتار بیمار امثال مادربزرگ. همچنین بهار با خواندن داستانی ممنوعه در کلاس نشان می دهد شخصیتی انقلابی است. شخصیتی که هم انقلابی است هم در تقابل با عرف و فرهنگ اشتباه جامعه قرار دارد. او یک کودک است پس نمادی از نسل بعدی هم می تواند باشد. نسلی که وظیفه اصلاح جامعه را دارد. همچنین زنان جوانی امثال معلم وجود دارند که آنان نیز در آینده اصلاح فرهنگی را در پیش خواهند گرفت.
پس شخصیت های انقلابی همچون بهار و معلم که نقش انقلابی گونه فعال تر و تاثیر گذار تری هم نسبت به امثال مادربزرگ ایفا می کنند، قرار است در مسیر انقلاب خودشان مسیر اصلاح را به پیش بگیرند. یک کودک در جامعه فعالیت خواهد کرد (به عنوان یک مادر) و یک معلم در آموزش و پروش. شاید بگویید بهار که در نهایت شهید شد پس چگونه قرار است جامعه را در آینده اصلاح کند؟
بهار نمادی از دخترانی انقلابی همچون خودش است. شاید او شهید شود اما نسل او هنوز پا برجا و استوار است. همچنین شهادت می تواند نمادی از بیداری حقیقی باشد. شهید زنده است و دست و بالش هم نسبت به زمان زندگی مادی باز تر است. پس حتما می تواند کار های بزرگ تری بکند و نیروی معنوی و حامی سایر دختران انقلاب اسلامی باشد تا مسیر طاقت فرسای اصلاح فرهنگی و عرفی جامعه را هموار تر کند. اینکه دیدن برخورد ها، رفتار ها و اعتقادات اشتباه در طول فیلم برای ما عجیب باشد در حدی که نتوانیم قبول کنیم حقیقت آن زمان بوده و در برابر آن موضع بگیریم، خود نشان دهنده این است که نیروهای انقلابی موفق بوده اند و توانسته اند این مشکلات بنیادی را رفع کنند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
بهار پدرش را قوی می داند چون او خود را به سامسون دایله شبیه کرده است. بهار حتی دوستان تخیلی خود را نیز اسطوره های هالیوودی قرارداده است. همچون اسب بالدار، میکی موس، پری دریایی، بچه آدمیزاد قرن ٢٠ که بیشتر شبیه غول یا شیطان داستانهای ماست و… . دلیل این موضوع را هم می توان در وضعیت فرهنگی آن زمان جستجو کرد. فرح دیبا(همسر محمد رضا پهلوی) اقدام به تاسیس موسسه پرورش فکری کودکان و نوجوانان کرد. این موسسه در آن زمان مسئولیت انجام فعالیت های فرهنگی و تربیتی در حوزه کودک و نوجوان را داشت. اما وی سیاست های این موسسه را نه تنها بر اساس فرهنگ اسلامی تبیین نکرد، بلکه حتی اندکی از فرهنگ اصیل و بومی ایرانی را هم در سیاست های این موسسه دخیل نکرد.
سیاست های این موسسه بر ترویج فرهنگ غربی، کمونیسمی و فرقه های انحرافی تمرکز داشتند. موسسه پرورش فکری کودکان کتاب های داستان، فیلم ها و کارتون های غربی را به صورت ترجمه شده به فارسی در اختیار کودکان قرار می داد. این موسسه نه تنها تولید محتوای بومی نداشت، بلکه تمرکزش ارائه هر چه بهتر محتواهای این چنینی به کودکان بوده است. در همه دنیا کشور ها بر ترویج فرهنگ خودشان تاکید دارند. آن هم نه فقط برای خودشان بلکه برای تمام دنیا. اما در آن زمان موسسه پرورش فکری سعی در ترویج و تبلیغ فرهنگ بیگانه را در ذهن کودکان داشته است.
خود تحقیری و نفوذ
فیلم خود تحقیری و تسلط انگلبسی ها بر فرهنگ ایران زمان شاه را در تفکر پدر نشان می دهد. وی موفق بودن خودش را از کمک غربتی ها می داند. او راننده شرکت کفش بلا است. شرکتی که چند انگلیسی راه اندازی کردند. علامتش دو شیر غران است که از دایره ای حفاظت می کنند. رسیدن به موفقیت توسط یک فرد ایرانی به تنهایی یا کمک دیگر ایرانیان ناممکن است. فضا به گونه ای تداعی می شود که جامعه درگیر یک خود تحقیری خاص است. به این صورت که اگر قرار است تحول یا هر کار خاص دیگری انجام شود این انگلیسی ها هستند که قادر به انجام آن هستند و ایرانی ها هیچ توانمندی خاصی ندارند.
قبل از انقلاب، ایران با کمبود پزشک مواجه بوده و مجبور بوده نیروی متخصص را از هند بیاورد. جالب است که کمبود نیروی متخصص در پزشکی خلاصه نمی شود. بلکه ایران با کمبود نیروی های مهندس هم مواجه بوده. ایران برای ساخت جاده، پل، فرودگاه، دکل نفتی، نگهداری از ادوات نظامی و حتی تولید بی اهمیت ترین وسایل وابستگی شدیدی به مهندسان خارجی داشت.
فیلم نفس فقر فرهنگی را با علاقه و وابستگی پدر به یک گروه خارجی (هندی) نشان می دهد. گروهی هندی انتخاب شده تا نفوذ زیاد سینمای بالیوود در ایران دهه 50 برای مخاطب تداعی گر شود. حتی با آنکه مادربزرگ آنها را غربتی می نامد اما این غربتی بودن در حد حرف باقی می ماند و او نیز با هندی ها همراه می شود.
بررسی شخصیت های مهم فیلم نفس:
1. پدر: وی در همه جا نقش هدایتگر و حامی را دارد. او با داستان هایش این نقش را ایفا می کند. (داستان گوهر شب چراغ که خوب شدن تنگی نفس پدر را به مرتب و زیبا بودن دختر گره می زند نه رویای پزشک شدنش. و بعد از انقلاب داستان مرد کوه کن و قدرتش در جواب دخترک که می خواست وقتی بزرگ شد پسر شود تا به خاطر ژولیدگی اش در خانه نماند. او با این داستان به دختر فهماند که او نیز جایگاه والایی دارد و قدرتمند تر از او نیست.)
2. دایی حسین که روحانی مبارز و شخصیت علمی و دوست داشتنی برای بهار است، بهار از کتابهای او استفاده می کند. حتی یکی از کتاب های ممنوعه زمان شاه را به مدرسه می برد و آن را می خواند. اینکار به ما می فهماند که نرگس آبیار قصد دارد بهار را یک شخصیت انقلابی نشان دهد. برای حرکت در مسیر انقلاب لازم نیست حتما دست به اسلحه برد یا کارهای بزرگ کرد. بلکه با جریان سازی های فرهنگی کوچک هم می توان قدم های تاثیر گذاری برداشت.
نشان دادن یک روحانی و پدربرزگ مذهبی(نه خشک مذهبی) به عنوان دوتا از حامیان این دختر معانی مختلفی می تواند داشته باشد. اول اینکه به تشویق علم آموزی در اسلام اشاره می کند. دوم اینکه نشان می دهد دین با اجتماعی بودن و علم آموزی زنان و دختران مشکلی ندارد. برعکس تصور خیلی ها. یک روحانی از آن جهت که درس دین خوانده نماینده بهتری برای دین است تا زنانی که صرفا محجبه هستند و در مراسمات مذهبی شرکت می کنند. پس فیلم نفس اینگونه قصد دارد چهره حقیقی دین را از چهره اشتباهی که ممکن است مخاطب تصور کند جدا کند.
3. خانم معلم که به دلیل پوشیدن موهایش از مدرسه اخراج می شود. همانطور که قبلا گفتیم نمادی از زنان جوان انقلابی است که در آینده می تواند نقشی اساسی در اصلاح جامعه ایفا کند. همانطور که در زمان فیلم بر خلاف مادربزرگ که درس خواندن را حسن خاصی نمی داند، به بهار جایزه می دهد. او همین الان هم نقش اصلاحی را ایفا می کند. اما شرایط اجازه ادامه فعالیت به او نمی دهد.
4. پدربزرگ که پناه بهار است و قرآن به او می آموزد. این شخصیت از استثنائی ترین شخصیت های آن دوره بوده است. همانطور که گفتیم، در آن زمان حتی قشر مذهبی هم تربیت درستی را برای بچه ها اعمال نمی کردند. اما اینجا پدربزرگی را می بینیم که کاملا خلاف تربیت عرفی جامعه قدم بر می دارد. وجود چنین شخصیتی به ما می فهماند که حقیقت دین داری و مذهبی بودن این گونه اخلاقی است. سایرین در ظاهر مذهبی و متدین هستند اما در حقیقت دنباله رو عرف و فرهنگ حاکم بر جامعه (که عرف و فرهنگی اشتباه و اذیت کننده است) هستند. اندک بودن متدینین حقیقی همچون پدربزرگ در فیلم نفس نشان می دهد که در آن دوره حقیقت دین و اسلام تقریبا مرده بوده.
5. خانواده شهیدی که در فیلم نفس نشان داده می شود یک خانواده کاملا معمولی و مثل سایرین است. مادر و پدر شهید با یک دیگر دعوا می کنند و… . نشان دادن این خانواده یعنی اینکه شهدا حتما افراد خاصی در طول زندگی نبوده اند. آنها مثل سایرین افراد معمولی بوده اند. همچنین با نشان دادن این خانواده ما درک می کنیم که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس توسط مردم کوچه و بازار این مرز و بوم رقم خورد. همین مردم معمولی. یک طیف یا قشر خاص مطرح نبوده. وقوع انقلاب و دفاع مقدس (دفاع از انقلاب اسلامی) مردمی بوده. همین مردم آن را رقم زده اند و همین مردم از آن دفاع کرده اند.
6. شهیدمطهری: بهار داستان هایی را از شهید مطهری در طول فیلم مطالعه می کند. این مسئله بیان می کند که این شهید بزرگوار چه نقشی در تربیت دینی و اعتقادی نسل جوان انقلاب داشته است.
چرا داستان فیلم نفس در یزد اتفاق می افتد
داستان فیلم مرتب ریشه و اصالت خانواده را به یزد ارتباط می دهد. دلیلش لوکیشن فیلم برداری است. بالاخره فیلم نفس باید در مورد بازه انقلاب و اوایل جنگ باشد. همچنین باید تداعی گر همان فضای این بازه زمانی (خشک کردن سبزی، پیله ابریشم و… در خانه ها) باشد. پس هیچ لوکیشنی بهتر از شهر یزد برای این فیلم وجود نخواهد داشت.
تحولات انقلاب
با اتفاق افتادن انقلاب تغییر شرایط اتفاق میافتد غربتیها از ایران میروند و خانواده بهار در خانه آنها ساکن می شوند و وضعیت بهتری را پیدا می کنند. پدر بهار تغییر می کند بطوریکه ظاهر پدر عوض شده و دختر به این اشاره می کند که پدرم قوی است حتی اکنون که دیگر شبیه سامسون نیست چون به جبهه میرود و به دیگران کمک می کند. با وجود تنگی نفس و بیماری که از آن رنج م یبرد. این سری تغییرات ساده در فیلم نفس نمادی از تحولات بزرگ پس از انقلاب در مردم هستند. رفتن غربتی ها یعنی آزادی، جبهه رفتن پدر علارغم مشکل جسمی یعنی احساس توانمندی در مردم، اینکه پدر دیگر شبیه به سامسون نیست یعنی از به حاشیه فرهنگ بیگانه در سطح جامعه. این مطالب از خواسته های انقلاب اسلامی بوده و هست.
شهادت ادامه مسیر دختر انقلابی
زنان محیطی برای شکوفا کردن استعداد های علمی و هنری می خواهند. ترس غرب از زنان کشور های در حال توسعه، مستعمره و جهان سومی همین است. اگر زنان بخوانند، اگر زنان بدانند، اگر زنان یادبگیرند، هم خودشان در راستای پیشرفت و مبارزه قدم بر می دارند و هم هر آنچه را که یاد گرفته اند به فرزندانشان می آموزند. به همین دلیل است که رسانه های کنونی و سابق غربی همیشه در حال دادن الگو های جنسی به زنان هستند.
این رسانه ها زیبایی و زنانگی را در داشتن آرایش های غلیظ، پوشیدن لباس های مد روز، عمل زیبایی و پیروی از الگو هایی همچون آرتیست های زن غربی است. چون زنانی که تمام دغدغه هایشان این الگو ها و لذت های مادی و بی ارزش باشند دیگر در مسیر علم، ترقی و مادری حرکت نمی کنند. در آخر تاب بازی و رهایی دختر و تشویق اطرافیان را می توان نشان از آزادی حقیقی زنان در ایران بعد از انقلاب دانست. زنانی که به محتواهای غربی، ظاهر غربی، فرهنگ و تمدن غربی نیازی ندارند.
سکانس پایانی و شهادت بهار آنقدر خوب کارگردانی شده است که دل سنگ را نیز به رحم می آورد. حتی بعضی از تماشاچیان فیلم نفس تاکید کردند که دیگر این فیلم را تماشا نخواهند کرد. زیرا سکانس شهادت بهار آنقدر ناراحت کننده و دراماتیک بود که برای بار دیگر تحمل دیدن آن را ندارند.
اما شهادت بهار پایان کار نیست. پس از شهادت او حریان نهر کوچک آب و عروسک خرابش را می بینیم که درست شده و کار می کند. اینها به این معنی است که این شخصیت معصوم و انقلابی هنوز هم زنده است و فعالیت های اصلاحی خود را ادامه می دهد. شهادت پایان کار نیست. بلکه آغازی قدرتمند تر است. در این جا یک جمله برایمان تداعی می شود.
سلام
👏
میراکلس رو هم نقد می کنید؟