انیمیشن سینمایی

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

انیمیشن کلاوس محصول ۲۰۱۹ اولین انیمیشن اورجینال سینمایی نتفلیکس هست. داستان کلاوس در مورد مبدأ بابانوئل است. این انیمیشن روایتگر تولد بابانوئل و چگونه مشهور شدن او در یک منطقه است. همچنین به مسائل سیاسی خاص حول محور دعوای نژادی می‌پردازد. این انیمیشن توصیفات بابانوئل (کالسکه پرنده، وارد شدن از شومینه و…) را به شیرینی به نمایش می‌گذارد.

کریسمس و کلاوس

بابانوئل شخصیتی ساختگی و با کمتر از صدسال قدمت است (منبع) و ریشه‌اش به شخصیت تاریخی سانتا کلاوس برمی‌گردد. در اواخر قرن ۱۸ میلادی برای اولین بار یاد و خاطره این کشیش مسیحی توسط خانواده‌ای اروپایی در نیویورک گرامی داشته شد. در سال ۱۹۳۱ کوکاکولا با طراحی شخصیت سانتا کلاوس برای تبلیغ نوشابه، اولین قدم را برای تولد بابانوئل برداشت. از آن به بعد بابانوئل امروزی متولد شد و در داستان‌های کریسمس جا گرفت.

انیمیشن کلاوس، با توجه به اسمی که دارد در تلاش است تا سانتا کلاوس را مستقیماً به نمایش بگذارد و زمان وقوع داستان هم حوالی قرن ۱۸ هست که با اولین جشن یادبود کلاوس هم‌زمان است.

سنت نیکلاس یا همان سانتا کلاوس پس از انقلاب پروتستان‌ها در اروپا شهرت یافت به همین دلیل لباسی که کلاوس در طول داستان می‌پوشد، شباهت زیادی به لباس کشیش‌های پروتستان دارد.

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

سنت‌های غلط

منطقه‌ای که پستچی جوان به آنجا فرستاده می‌شود یک منطقه سردسیر و دائماً برفی است که دو قوم در آن زندگی می‌کنند. این دو قوم از زمان انسان‌های اولیه باهم درگیر بوده‌اند و سر جنگ داشته‌اند. خودشان هم دلیل این جنگ دائمی را نمی‌دانند. فقط چون جنگ بینشان به یک سنت تبدیل‌شده آن را پاس می‌دارند. این مفهوم به در قرآن هم آمده است:

وَ إِذَا قِيلَ‌ لَهُمْ‌ تَعَالَوْا إِلَى‌ مَا أَنْزَلَ‌ اللَّهُ‌ وَ إِلَى‌ الرَّسُولِ‌ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ‌ آبَاءَنَا أَ وَ لَوْ کَانَ‌ آبَاؤُهُمْ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌ شَيْئاً وَ لاَ يَهْتَدُونَ‌

و هنگامی‌که به آن‌ها گفته شود: «به‌سوی آنچه خدا نازل کرده و به‌سوی پیامبر بیایید!»، می‌گویند: «آنچه از پدران خود یافته‌ایم، ما را بس است!»؛ آیا اگر پدران آن‌ها چیزی نمی‌دانستند و هدایت نیافته بودند (باز از آن‌ها پیروی می‌کنند)؟

این آیه به این مسئله اشاره دارد که برخی به سنت غلط نیاکانشان باقی می‌مانند و در ادامه به آن‌ها توصیه می‌شود که سنت‌های غلط نیاکانتان را کنار بگذارید تا رستگار شوید. این مسئله در انیمیشن کلاوس هم نمود پیدا می‌کند و کنار گذاشتن سنت گذشتگان باعث آبادانی شهر می‌شود.

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

خلوص نیت

بااینکه پستچی (جاسپر) قصد اصلاح جامعه را نداشت، اما عملی که انجام داد باعث اصلاح جامعه شد. او ناخواسته خوب بودن و کار خوب کردن را ترویج داد و همین باعث شد تا جامعه تغییر کند.

همچنین با اهدا اسباب‌بازی‌ها به منطقه سرد و بی‌روح، شادی تزریق شد و این باعث شد تا قدم دیگری برای تحول جامعه برداشته شود. شخصیت کلاوس این اتفاقات را به خلوص نیت مرتبط می‌داند. گرچه در ابتدا هدف پستچی صرفاً جور کردن نامه بود اما جلوتر تمام آن را فراموش کرد و فقط دیدن شادی بچه‌ها برایش اهمیت داشت. این مسئله را به‌وضوح در قسمتی که برای دختر عشایر یک سورتمه می‌برند می‌بینیم.

در کنار خلوص نیت پستچی، خلوص نیت معلم و کلاوس برای شاد کردن بچه‌ها عامل دیگر تحول شهر بودند. چه چیزی زیباتر از شاد کردن دل کودکان است؟

کلاوس به این مسئله اشاره می‌کند که کار فرهنگی خالصانه در جهت اصلاح و تزریق شادی به جامعه قدم برمی‌دارد. این مسئله را به شیرینی در طول داستان می‌بینیم که نویدبخش متولیان و فعالان فرهنگی می‌تواند باشد.

نکته جالب دیگر این است که چون تا جایی از داستان عمل کلاوس خالصانه است اما جاسپر در پی منفعت خودش است، بااینکه زحمت اصلی کارها به دوش جاسپر است اما همه‌شان به اسم کلاوس تمام می‌شوند.

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

تولد بابانوئل

کلاوس به حالت مسیحایی عروج می‌کند. او در انتها می‌میرد اما جسدی از وی باقی نمی‌ماند. گویا روحش به جهان بعد عروج می‌کند تا به مأموریتش به‌عنوان بابانوئل در جهان ادامه دهد. این سکانس و سکانس نهایی انیمیشن معنویت خاصی را به همراه دارند.

خیلی جذاب است که توصیفات بابانوئل همگی به‌صورت سوءتفاهم و شایعات توسط بچه‌های نشر پیدا می‌کنند. بالاخره بابانوئل یک شخصیت خیالی و ماورایی است اما انیمیشن کلاوس یک اثر واقع‌گرایانه است و جادو در دل این انیمیشن جایی ندارد. پس کارگردان با برخی رخدادها بعضی از ویژگی‌های بابانوئل مثل سورتمه پرنده را بدون اینکه واقع‌گرایی اثر را از بین ببرد به داستان تزریق می‌کند.

 

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

همسر کلاوس

کلاوس به خاطر همسرش از شهر دور شده و در منظره دلخواه او خانه ساخته. آن‌ها منتظر بچه بودند اما هیچ‌گاه بچه‌دار نشدند. احساس گناه همسر کلاوس باعث شد تا مریض شده و فوت شود؛ اما همسر کلاوس در قالب باد راهنمای کلاوس بود. این باد بود که کلاوس را مجاب کرد تا با پستچی همکاری کند؛ یعنی روح همسر کلاوس پشت پرده اصلی تحول منطقه بوده است. او در زندگی مادی‌اش صاحب فرزند نشد پس می‌خواست بقیه بچه‌ها را خوشحال کند. در کنار این کار خوشحالی همسرش را هم می‌خواست. همین‌طور هم شد. کلاوس از همان اولین باری که اسباب‌بازی اهدا کرد، چشمانش سراسر سرور و شادی را نشان می‌دادند.

کلاوس پس از مرگ همسرش بسیار ناراحت و افسرده بود. او حتی حرف نمی‌زد و صرفاً کارش ساختن لانه پرنده شده بود. همسر او توان دیدن ناراحتی کلاوس را حتی پس از مرگش هم نداشت به همین دلیل باراهنمایی او کاری کرد که شادی به زندگی‌اش بازگردد.

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

ما تحول شخصیت‌های زیادی را در این انیمیشن دیدیم و این‌یکی از نکات بسیار قوی این انیمیشن است.

درنهایت با شاد شدن زندگی کلاوس، روح همسر کلاوس به آرامش رسید. هدف آن‌ها از دور شدن از جامعه وزندگی در نقطه دورافتاده و بچه‌دار شدن کسب یک زندگی شادبود. رستگاری کلاوس و همسرش در شاد شدن بود. با شادی بخشی به زندگی کلاوس هم روح همسرش به آرامش رسید هم کلاوس به هدفش در زندگی رسید. به همین دلیل همسرش او را فراخواند تا در جهان بعد همراه هم باشند.

این مفهوم نکته مثبت و منفی خود را دارد. نکته مثبتش آنجاست که اموات را زنده و نظاره‌گر اعمال ما نشان می‌دهد. نکته منفی‌اش هم آنجاست که به معنویت و امداد غیبی نگاهی اومانیسمی و انسان‌محور دارد؛ یعنی حتماً یک انسان باید باشد تا یک قضیه معنوی رخ دهد.

محبت

کلاوس راه‌حل اصلاح جوامع را محبت می‌داند. کلاوس برای دیدن شادی کودکان به آن‌ها اسباب‌بازی می‌دهد و بچه‌ها برای گرفتن اسباب‌بازی کارهای خوب می‌کنند. اسباب‌بازی‌ها هم بچه‌ها را شاد و خوشحال می‌کنند. این چرخه شادی و کار خوب باعث تزریق محبت به جامعه می‌شود. مردمی که بی‌قیدوشرط به همدیگر کمک و محبت می‌کنند خود را مدیون هم دیگر می‌دانند و این محبت کردن را ادامه می‌دهند. همان‌طور که در انیمیشن می‌بینیم که هر کار خوبی باعث رخ دادن چندین کار خوب دیگر می‌شود.

جالب است که این مفهوم در قرآن آمده:

انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!

این آیه صراحتاً بیان می‌کند تا یک قوم نخواهد تغییر کند، متحول و رستگار نمی‌شود. پس مردم خودشان باید دست‌به‌کار شوند و سرنوشتشان را رقم بزنند. همان‌گونه که بچه‌ها با فعالیت‌هایی که انجام دادند باعث تحول شهر شدند.

نفع

 دیدگاه جاسپر به همه‌چیز سرمایه‌داری است. او می‌گوید تا نفعی وجود نداشته باشد کسی کاری نمی‌کند. مثلاً بچه‌ها اگر قضیه اسباب‌بازی مطرح نباشد کار خوب نمی‌کنند. تا حدود زیادی این دیدگاه درست است. کسی کار نمی‌کند، خدماتی ارائه نمی‌دهد و محصولی نمی‌فروشد اگر نفعی برایش نداشته باشد؛ اما این دیدگاه کامل نیست.

چراکه بسیاری از کارهایی که در دنیا انجام می‌شود نفع مادی ندارد یا نفع تضمین‌شده با خود به همراه ندارند. مثلاً مادری که با زحمت فراوان کودکی را بزرگ می‌کند، این‌همه زحمت چه نفعی برای او دارد؟ یا کسی که به چند نیازمند کمک می‌کند، او از کارش چه نفعی می‌برد؟ همچنین درست است که خیلی‌ها برای یک منفعت خاص کاری را انجام می‌دهند (مثل پول درآوردن) اما اخلاص و علاقه‌ای که به آن کاردارند باعث می‌شود تا کار بسیار بهتر انجام شود و نتیجه مطلوب‌تری داشته باشد.

پس همه‌چیز بر محور نفع نمی‌چرخد و نفع بردن از برخی کارها به معنای غیر خالصانه بودن آن کار نیست. این مسئله و تغییر دیدگاه جاسپر را نسبت به مسئله منفعت در طول داستان شاهد هستیم. او درنهایت هرسال کلی نامه برایش می‌آید اما بازهم کارش خالصانه و با عشق و علاقه است. یا درجایی می‌بینیم که تعداد نامه‌ها برایش مهم هست اما دیگر برگشتن به زندگی بی‌دردش را فراموش کرده. او منفعتی که در بازگشتش هست را نادیده می‌گیرد و درجایی می‌ماند که دلش می‌گوید. چون اینجا خوشحال‌تر و به‌دردبخورتر است.

حتی کلاوس و خانم معلم هم اعمالشان دور از منفعت مالی است. خانم معلم تمام پس‌اندازش را خرج می‌کند تا مدرسه را سامان دهد و به بچه‌ها درس بدهد بااینکه چیز خاصی دریافت نمی‌کند. پس انیمیشن کمی مخالف با نگاه مادی رایانه و سرمایه‌داری است. اگر دقت کنید جاسپر یک بچه پولدار است. زندگی مادی او بی‌هدف و پوچ است اما زندگی به‌دوراز ثروت او در شهر جدید باهدف و خوشبختی همراه است. با ثروت می‌توان ملافه‌های ابریشمی، خدمتکار شخصی و تنقلات فراهم کرد اما شادی در داشتن هدف در زندگی نهفته است. چیزی که جاسپر طی ماجرایی که از سر گذراند به آن رسید.

مقدمه‌ای بر محتوای سیاسی انیمیشن کلاوس

شخصیت اصلی کلاوس بابانوئل نیست. بلکه پستچی است که شخصیت اصلی داستان است. یک پستچی که یک بچه قرتی پولدار است و خود را به بی‌عرضگی می‌زند تا کار نکند. پدر او که رئیس اداره پست است او را به دورافتاده‌ترین منطقه کشور می‌فرستد و برای او شرط می‌گذارد تا اگر می‌خواهد به زندگی شیرین خود بازگردد، طی یک سال چند هزار نامه باید ارسال کند.

اداره پست سلطنتی در ظاهر اداره پست است اما در باطن شبیه پادگان‌های نظامی است. نظم نیروها، لباس فرم شبیه لباس‌های نظامی، احترام نظامی، تمرین و… همه حاکی از آن هستند که پست یک پوشش است و انیمیشن در اصل دارد به پادگان نظامی اشاره می‌کند؛ یعنی اداره پست سلطنتی همان نیروی ارتش سلطنتی هست.

چهره پستچی کاملاً اروپایی و طراحی‌شده (موی بور). حتی پدر جاسپر کاملاً شبیه اشراف‌زاده‌ها و ثروتمندهای اروپایی به تصویر درآمده. او به‌عنوان یک مستشار نظامی به شمال و منطقه دورافتاده فرستاده می‌شود. در آنجا صرفاً یک نفر دیگر با این چهره راداریم که خانم معلم مدرسه است.

اداره پست سلطنتی که شبیه پادگان نظامی طراحی شده

تطهیر استعمار و اصلاح جهان سوم

منطقه سردسیر با توصیفاتی که از آن می‌شود تجلی جهان سوم است. مردم بی‌سواد، عقب‌افتاده و جنگ‌طلب نشان داده می‌شوند.

حضور پستچی و نقشه‌هایی که برای جمع‌کردن نامه به بهانه اسباب‌بازی می‌چیند، باعث تحول شهر می‌شود. بچه‌ها طبق شرط کلاوس باید خوب باشند و کارهای خوب انجام دهند تا برایشان اسباب‌بازی ارسال شود. همین کار خوب کردن بچه‌ها کم‌کم باعث می‌شود مردم باهم مهربان شوند و شهر سامان بگیرد.

پدر جاسپر کاملاً شبیه اشراف‌زاده‌ها و ثروتمندهای اروپایی به تصویر درآمده

نکته جالب اینجاست که پستچی برای تنبیه به منطقه فرستاده‌شده بود نه سامان دادن به منطقه. اینکه همین کارهای کوچک او باعث سامان منطقه شد حاکی از وضع اسفناک جهان سوم وبرتری نژادی اروپایی‌ها دارد. انیمیشن کلاوس می‌گوید حتی مستشار بی‌عرضه‌ای که برای تنبیه به جهان سوم می‌رود به مردم آنجا شرف دارد و باعث تحول فرهنگی اجتماعی می‌شود.

یک نظامی اروپایی که به جهان سوم می‌رود دقیقاً نماد استعمار است. استعمار به معنای آبادانی است و استعمارگران ادعا داشتند بدای آباد کردن کشورهای دیگر به آنجا می‌رفتند. دقیقاً مفهوم آبادانی را در انیمیشن کلاوس شاهد هستیم.

گرچه می‌دانیم این تطهیر پوچ و بی‌اساس است. چراکه استعمارگران، ملت‌های استعمار شده را مورد قتل، غارت، تاراج و عقب‌ماندگی قراردادند. ملت‌هایی که به آن‌ها انگ جهان‌سومی بودن زده می‌شود همگی تمدن‌های طولانی و پرشکوهی داشتند و پیشرفت‌های علمی شگرفی را با خود حمل می‌کردند؛ اما استعمار با از بین بردن دارایی، نیروی کار و علوم این ملت‌ها، آن‌ها را عقب انداخت تا خودش تجلی پیشرفت پوشالی باشد.

نقد و بررسی انیمیشن کلاوس(klaus)؛ داستانی زیبا همراه با تطهیر استعمار

نفوذ فرهنگی

ارسال معلم برای تعلیم و تربیت و وارد شدن پستچی از طریق اسباب‌بازی و کار کردن روی نسل جدید (کودکان و نوجوانان) همگی نشان‌دهنده نفوذ فرهنگی هستند. غرب ادعا دارد جهان سوم را بافرهنگی که القا می‌کند آباد می‌کند. جامعه هدفش هم‌نسل‌های جدید است. دقیقاً نیز همین‌طور است. انواع رسانه‌ها با روایت‌ها و ترفندهای مختلف در تلاش برای تغییر فرهنگ و سوق نسل جدید به سمت خواسته‌های غرب هستند.

اما نکته اینجاست که آیا واقعاً این فرهنگ‌سازی در جهت اصلاح جوامع به‌پیش می‌رود؟

با یک نگاه اجمالی به بسترهای فرهنگی از سینما گرفته تا پیام‌رسان‌ها و اخبار، شبکه‌ها و حتی بازی‌ها، می‌فهمیم که رسانه بیشتر هنجارشکن است تا اصلاح‌گر. نکات منفی فرهنگ‌سازی غرب بسیار بیشتر از نکات مثبت آن است. از زیر سؤال بردن هویت جنسیتی گرفته تا محتواهای بسیار زیاد مستهجن و سرگرمی‌های بیهوده. هیچ جورِ نمی‌توان رسانه‌های غربی را در راستای اصلاح جوامع دانست. آن‌ها بیشتر در خدمت اشاعه فساد و فحشا هستند تا صاحبان سرگرمی از این طریق پول دربیاورند.

پس کلاوس دو دروغ بزرگ می‌گوید. اول اینکه استعمار را آبادکننده معرفی می‌کند و دوم اینکه تهاجم فرهنگی رسانه‌ای غرب را در جهت اصلاح جوامع می‌داند. تاریخ و تجربه کاملاً تضاد این مسائل را می‌گویند. پس کلاوس خیلی پرو می‌آید و دقیقاً با عکس حقیقت به تطهیر غرب و استعمار می‌پردازد.

نکته دیگر آنجاست که اگر پی هرکدام از جنگ‌های جهان سوم را بگیریم درنهایت به کشورهای استعمارگر می‌رسیم. بسیاری از کودتاها، جنگ‌ها و تروریست‌ها در جهان سوم توسط کشورهای استعمارگر سازمان‌دهی شده‌اند؛ یعنی خودشان عامل اصلی جنگ هستند اما بعد در رسانه‌هایشان مردم جهان سوم را ذاتاً وحشی نشان می‌دهند و خودشان را صلح‌طلب. این‌گونه استعمارگری و جهان خواری خود را تطهیر می‌کنند.

نوشته های مشابه

‫21 دیدگاه ها

  1. سلام
    انیمیشنش از لحاظ گرافیکی واقعا عالی بود و با اینکه دوبعدی بود ولی خیلی جذابیت داشت
    نکته که تو نقد هم که خودتون اشاره کردید یعنی نشون دادن بابانوئل به صورت واقع گرایانه و به دور از جادو یکی از دلایل موفقیت و غیر کلیشه ای شدن انیمیشن بود.
    این انیمیشن به خوبی تونسته بود از بابانوئل و روز کریسمس استفاده کنه و خوب بودن اروپایی ها رو نشون بده.
    واقعا جای سواله چرا انیمیشن ساز ها ما هیچ وقت سراغ هیچ کدوم از اعیاد و مناسبت ایرانی مثل عید نوروز،شب یلدا و … یا شخصیت های خیالی ایرانی مثل حاجی فیروز، ننه سرما، عمو نوروز نمیرن.

    1. سلام
      این شخصیت های تخیلی ایرانی که شما نام آوردی اگر ازشون انیمیشنی ساخته شود نتیجه منفی و برعکس هم خواهد داشت

      با توجه به اینکه فعلاً عید نوروز و اسم هخامنش بیشتر نماد کفار و منافقین شده

      البته خاصیت طاغوت و ملی گرایی افراطی همین است که باعث کفران و دشمنی با اسلام و مقدسات و پیامبران است

      1. سلام، ممنون از نقد خوبتون.
        در رابطه با استعمار که گفتید دوست داشتم برداشت خودم رو هم اضافه کنم.
        بنظرم توی کلاوس نمیخواست فرهنگ جامعه عقب افتاده رو شبیه جامعه ای که جاسپر توش زندگی میکرد، کنه. دلیلم هم اینه که جاسپر توی یه نظم و دیکتاتوری خاصی داشت زندگی میکرد ولی در آخر روستا به این شکل منظم نشد.
        بنظرم توی این انیمیشن به هر دو جامعه خیلی قانون مند و بی قانون نقد وارد شد و داشت جلوه خوب تعادل رو نشون میداد

        1. یه موردی رو هم به نظرم اضافه کنم.
          اینکه در آخر خود جاسپر دوست نداره به جامعه خودش برگرده و در همون روستا زندگی میکنه.
          این رو هم به یکی از دلایلی که از نظرم این انیمیشن نقد هر دو تمدن مدرن و عقب افتاده هست (شاید اسم های بدی رو انتخاب کرده باشم برای هر دو جامعه) اضافه کنید

        2. سلام. به نظر من نقد جامعه مدرن رو نداشت. تنها کسی که از جامعه مدرن حضور داشت جاسپر بود که طبق گفته پدرش آدم عیاشی بود و قضیه اش از کلیت جامعه جدا بوده. در آخرم چاسپر موند توی اون منطقه و دوست داشت بمونه چون یک هدفی داشت. زندگی قبلیش بی هدف بود بخاطر همین زندگی جدید بهش می چسبید

  2. سلام انیمیشن فوق‌العاده‌ای بود و به شدت ازش لذت بردم و وقتها حسرت خوردم که چطور ما که الگوهایی کهن تر و ریشه دار داریم نمی‌تونیم سرشون وقت بگذاریم عمونوروز و حاجی فیروز هر دو از اساطیر و اسطوره‌های این مرز و بوم هستند و خاک تو سر صدا و سیمای ما که یک حرکت درست هم برای قشر کودک و نوجوان نمیزنه بعد صداش در میاد که چرا مخاطب نداره خوشبختانه انیمیشن داره تو سینما کم کم جای خودش رو پیدا می کنه امیدوارم که پلتفرم های نمایش خانگی هم توی این حیطه سرمایه گذاری کنند

  3. این انیمیشن در کل درباره تحول فرهنگی بود و مراتبش روبه خوبی نشون داد و اینکه همیشه نسل جوان پرچمدار این تحولات هستن.
    ویه نکته،فکر نمیکنم اون دهکده سردسیر نماد جهان سوم باشه چون ما دو نژادِ چاق با موی قرمز و لاغر با موی مشکی میبینیم این دو نژاد بیشتر شبیه اسکاتلندی ها(با موی قرمز و اخلاقیات زود جوش،حتی تو روان شناسی آدمای چاق به عنوان افراد گرم خو و معاشرتی شناخته میشن) و بریتانیایی هاست(که به کنایه زدن و سرد و مغرور رفتار کردن معروفن) پس اون مکان انگلستانه نه مناطق جهان سومی(که به نظرم خوب نیست ازاین لفظ استفاده بشه،درست مثل خاور میانه!)
    فکر میکنم سازندگان انیمیشن به عنوان نمونه از این جریان جنگ بین این دونژاد استفاده کردن فقط برای اینکه نشون بدن پرورش خشم و کینه و نفرت باعث عقب موندگی جامعه میشه و اینکه جنگ و خشونت باید آخرین گزینه باشه.
    و در مقابل تاثیر شگرف کار فرهنگی رو به نمایش میذاره
    کار فرهنگی درست و مفید انجام دادن درست مثل سرمایه گذاری روی آیندست.

    1. دقیقا اینکه ما بخواهیم از هر انیمیشن و فیلمی یه نظریه توطئه بسازیم دیگه واقعا زیاده رویه

      1. تئوری توطئه واسه یوتیوبرهاست که بی هیچ سند و مدرکی چیز بهم می بافن نه اینجا که با نمادگرایی خود انیمیشن به رمزگشایی تطهیر استعمار رسیده

    2. علت این ادعای نویسنده ظاهر کاملا نظامی پستچی هاست و بعیده انیمیشن با این نمادگرایی نخواسته باشه استعمار رو تطهیر کنه و وجهه خوب بهش نده

      جهان سوم هم صرف خاورمیانه نیست، بسیاری از کشورهای دیگه حتی توی آسیای شرقی جزو جهان سوم محسوب میشن. همین اسکاتلندی که فرمودید خودش یک کشور مستعمره محسوب میشه و با توجه به رمزگشایی شما دارن میگن اسکاتلندی ها وحشی بودن و ما با فرهنگ غنی مون اومدیم آدمشون کردیم. اصلا هم کسی فیلم شجاع دل رو ندیده

      1. مثل اینکه کامنت من به مزاج آقای عبدالهی خوش نیومده.
        در اون صورت باید نژادِ (مثلا)متمدن انگیلیسی که منشاء استعمار نوین در دوره انقلاب صنعتی بود و همون جا ساکن بود اسکاتلندی هارو آدم میکرد به قول خودتون؛ پس به پستچی دیگه نیازی نبود.
        درضمن اون تیکه که به خاور میانه اشاره کردم منظورم حرف آقا بود که فرموده بودن ما از نظر غربی ها خاور میانه هستیم خودمون نباید از این لفظ استفاده کنیم،درباره جهان سوم گفتن هم همین طوره،ما از نظر غربی ها جهان سوم هستیم
        که باید(( آدم ))بشیم به قول خودتون.
        یه نگاه به دستاورد های ایران بعد از انقلاب بندازید و دوباره از خودتون بپرسید جهان سومی کیه؟
        دارم میگم با اصطلاحات مختص به غرب و غرب زده ها متن ننویسید،همین.

        1. ببینید اولا من یا کلا چیزی واسم مهم نیست که جواب نمیدم
          یا مهمه که جواب میدم… مزاقو اینارو بریزید دور چرت و پرته

          پستچی ها کاملا شبیه نظامی ها طراحی شدن و اصلا از نظر اداب و رفتار و لباس و حتی پایگاه به پستچی شباهت ندارن و واضحه که نماد ارتش و نیروی نظامی هستن. حالا اینکه از نظر تاریخی انقلاب صنعتی فلان و بهمان بوده به ما چه، فیلمساز چیزی که نشون میده حضور نیروی نظامی یک کشور سلطنتی اروپایی در یک منطقه با مردم عقب مونده وحشیه که لطف میکنه در حقشون و متمدنشون میکنه

          یعنی همون تطهیر استعمار بدون هیچ شکی. من باید از طریق علائم خود اثر نتیجه رو کشف کنم نه علل بیرونی. حالا یا اسکاتلند رو استعمار کردن یا جای دیگر رو بازم هدف دراماتیک اثر همونه

        2. خب این چیزی که شما میگید بخشی از مسئله هستش بازم چیزی‌نقض نمیکنه
          این بنظرم داشته یک دکترینی نشون میداد یعنی خود مسئله مثالشم از دوران سربازلن رنسانس(شایدم مدرن اولیه )بیشتر حالا در قالبپستچی که خود پست و پیام رسانی مفاهیمق داره خودش این طوری تحلیل تک قطبی نکنیم بهتر.

  4. درسته اون اداره پست شبیه یه ارگان شبه نظامیه ولی در نظر بگیرید که اون روستا واقع در همون کشوره(اداره پست سلطنتیه که وابسته به نظام انگلستانه و اون دهکده هم قطعا انگلیسیه)
    اگه یه کشور نیروهایی برای تحول یه منطقه توی خاک خودش بفرسته استعمار نیست که اگه منظور این انیمیشن هم همین بود پیش از مردم روستا اون عشایر قوم سامی توی اولویت بودند ولی اون ها در آخر پس از فرونشینی آتش جنگ با تعامل بیشتر با جامعه روستا باعث همون تحولات شدند و حتی عاقل تر از مردم دهکده به تصویر کشیده شده بودند ،اون ها مردمی بودند که در صلح و آرامش زندگی می کردن.
    جناب آقای عبدالهی ،برادر من،بنده از این انیمیشن این برداشت رو میکنم،جامعه اون دهکده در حقیقت نماد سنت های غلط و تفرقه های قدیمیه که به واسطه مدرنیته تغییر میکنه(که مهمه وقتی میگیم مدرنیته یعنی چی؟غربی شدن یا پیشرفت کردن؟)داستان این انیمیشن من رو به یاد روایتی از دوران صدر اسلام انداخت که دو قوم بودند که ۸۰سال بود که با هم در جنگ بودند و پیامبر(ص)علت رو جویا میشن و مردم میگن که یه روز توی بازار جد یک قوم پاش رو دراز کرده بود و جد اون یکی قوم داشته رد میشده،این به اون میگه پاتو جمع کن و اون یکی میگه نمیکنم ببینم چیکار میکنی؟ و همین سر آغاز ۸۰ سال جنگ و خون ریزی و ازدست رفتن جوانان از هردو قوم میشه.
    اگه نکته دیگه ای دال بر نظریه شما هست که اثبات میکنه که قطعا ربطی به استعمار داره بنده مشتاقم که بدونم.

    1. سلام و عرض ادب
      علت اصلی همه اینا اینه ختم کلام که این آثار تبلیغی و پر از زرق و برق سیستم فیلم سازی غرب اند که با کلی هزینه و سرمایه گذاری و نظارت و اجرا ساخته می شوند ( اونم از برنامه ای مثل نتفلیکس ) و تو جشنواره های گل درشت و جریان اصلی اونا هم مثل اسکار و گلدن گلوب و بفتا و … دیده می شوند و جایزه می گیرند و تو رسانه های مفعول و بدون استقلال فکری ما هم بازتاب می شوند که فاقد نگاه ملی و فرهنگی و خودجوش هستند به همین سادگی اینکه شما این نکات رو متوجه نشدید و مدام رو نکات جزئی و پرت و منحرف شده از بحث اصلی صحبت می کنید از دو حالت خارج نیست : یا مات و مبهوت این قبیل آثار ( حتی شاید فقط همین ) هستید و فرم و داستان و چند تا شعار و حرف خوب ولی کلی و ساده و اما دو پهلو و جهت مند شما رو اسیر خودش کرده یا خدایی نکرده و دور از جسارت نمی خواید قبول کنید و ترجیح میدید چیزی که دوست دارید رو بپذیرید هرچند یک سایت جدی و با پشتکار قوی و غنی و جدی خلاف حرف شما حرف بزنه
      تو خیلی آثار قهرمان ها و اقداماتی میبینیم که طرف ظاهرا خودش از سیستم جداست یا کارهاش هم انسانیه ولی در نهایت ادامه دهنده چرخه مستمر سو استفاده و پول پرستی سیستم سرگرمیه و منفعته مثل قهرمانان آمریکایی خیلی از فیلم های کلاسیک

      1. کاش همکارتون هم مثل شما بلد بود چطور با مخاطب صحبت کنه،بعد از کامنت اولم که ایشون گفتن اسکاتلند هم جزو جهان سوم محسوب میشه متقاعد شدم که مفهوم اصلی استعماره ولی جواب هاشون به قدری تلخ هست که متاسفانه لجم گرفت،کاش در نظر بگیرید که اکثر مخاطبان سایتتون نوجوانان کم سنی مثل من هستن و باهاشون با کلمات آخته صحبت نکنید
        بله آقای عبدالهی من هم Brave رو دیدم هم نقدش رو از همین جا خوندم
        ولی یک نقد کامل بهتره که این نکات ریز رو هم هر چند گذرا عنوان کنه که ذهنیت مخاطب دچار تناقض نشه.
        خسته نباشید و لطفا دوباره جوابمو ندید ،بحث تموم شد.

        1. ایشون همکار ما نیستن… مخاطب هستن

        2. سلام مجدد خانم زهرا
          تمام صحبت من اگر جدی هم بود تلنگری برای روشن شدن خودمون بود نه توهین و جسارت به شما این رو در حالت دوم گفتارم هم عرض کردم و اگر مکدر حال و ناراحتی شما شدم عذرخواهی میکنم اما از شما و همه مخاطبان تقاضا دارم نخست جدی تر به مسائل نگاه کرده و ثانیا به عوامل بیرونی و اصولی هم نگاه بیاندازند

          آینه چون نقش تو بنمود راست
          خودشکن آیینه شکستن خطاست
          غنیمت شمر ، جز حقیقت مجوی
          که باری است فرصت دگر بار نیست
          مپیچ از ره راست بر راه کج
          چو در هست ، حاجت به دیوار نیست
          ز آزادگان ، بردباری و سعی
          بیاموز ، آموختن ، عار نیست
          به چشم بصیرت به خود در نگر
          تو را تا در آیینه ، زنگار نیست

          ( شعر از خانم پروین اعتصامی برای یک مخاطب خانم )

    2. آره کشور استعمار گر مستعمره هارو خاک خودش محسوب میکنه. اسکاتلند و ایرلند و ولز هم عملا چسبیدن به انگلیس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *