بازگشت رؤیای آمریکایی به خانواده!..."کودا" فیلمی است که عنصر معنابخشی به زندگی را در تاروپود درام خود جا داده است و بهنوعی دلگشایی و گشودگی درون طبیعت را به محیط زندگی میکشاند، تا جایی که موقعیت تراژیکی را که کاملاً برای بحران ظرفیت دارد به فرصتی برای زندگی، عشق و امید تبدیل میکند.
فیلمهایی که بهنظر میرسد میتوان از آنها بهعنوان فیلمهای رؤیای آمریکایی یاد کرد دارای یک ویژگی مشترکاند و آن عبارت است از تصویری بهشتگونه و بسیار لطیف و رؤیایی از زندگی در زیستبوم آمریکا، نه اینکه فیلم به فضا و
اتمسفر سیاسی آنجا نزدیک شود بلکه تنها زندگی خوب و امیدوارانه را در آنجا به نمایش میگذارد، البته طبیعی است که در این حالت نتیجه سیاسی آن نیز بهطور غیر مستقیم به بار خواهد نشست.
در این فیلمها عناصر بصری مانند نور، روشنی، رنگهای شارپ و زنده، محیط دلنشین کنار عناصر شنیداری که مهمترین آن موسیقی آرام و یا شاد است،
فضای فیلم را دلپذیر میکند. اما داستان و فیلمنامه و پیام کلی مستتر در آن آنقدر در راستای تقویت روحی و معنابخشی زندگی قرار دارد که اثر بسیار جدی در زدودن افسردگی و ناامیدی از زندگی دارند.
یکی دیگر از عناصر بسیار تأثیرگذار و مهم در این فیلمها خود طبیعت است، گویی طبیعت بهخاطر حس آرامشبخشی و گشودگی ذاتی که دارد الهامبخش و سروشی است که به شخصیت اصلی فیلم مسیر را نشان میدهد.
در کودا نیز طبیعت محل آرامش و تصمیمسازی برای روبی است. او با رفتن به دریاچه و عبور از میان درختان جنگل، دوباره خود را مییابد و به نقطه قرار و آرامش بازمیگردد.
رابرت کی. جانستن نویسنده کتاب Reel Spiritulity که در ایران با عنوان “معنویت در فیلم” ترجمه شده است، در توضیح بازنمایی امر متعالی در زندگی آن
را در یک مدار توضیح میدهد. او میگوید سر این قطب، امر قدسی است که از جانب عالم الهی صادر میشود و در فیلم به نمایش در میآید.
او این دسته را فیلمهای امر متعالی الف نیز مینامد، فیلمهایی که بهطور مشخص میتوان آنها را درباره خدا و دین نامید، اما سر دوم این فیلم یا امر قدسی ب، دیگر بهطور مشخص و صریح درباره خدا و دین نیستند؛ او این سوی
مدار را امر بشری مینامد اما امر بشری که در پرتو امر متعالی هستی مییابد، از این رو با توضیحی که خود او میدهد این فیلمها بیشتر درباره وجوه معنابخش و معنوی زندگیاند، فیلمهایی که بهتعبیر زیبای او “شما را از زندگی سرشار میکنند”.
او دقیقاً فهرست قابلتوجهی از فیلمهای دهه 90 و همان سالهایی را مینویسد که در آن سالها در اوج خود بود و سالهای طلایی خود را میگذراند، فیلمهایی که میتوان مواردی چون سهگانه فرانک دارابونت، یعنی رهایی از شائوشنگ، مسیر سبز، مجستیک، فارست گامپ، مرد خانواده،
زیبای آمریکایی، ویل هانتینگ نابغه، انجمن شاعران مرده، بوی خوش یک زن، دورافتاده، مرد بارانی و… اینها همگی تنها بخش کوچکی از فیلمهای درام و معنابخشیاند که هالیوود با آنها بینندهها را تسخیر کرده بود.
در این جنس از سینما قرار است یک اتفاق بیفتد: باز شدن افقهای تازه بهروی زندگی و بشر، افقهایی که در مواجهه قهرمان داستان با یک مشکل که به ایجاد گره داستان میانجامد، گشوده خواهد شد، تنگناهای داستانی و
دراماتیک باعث میشود که قهرمان برای رسیدن به هدف خود از زنجیرهای محدودیت با همت و تلاش رهایی یابد و اینگونه چشماندازهای نوین از خلال واقعیت مادی بسته و محدود، تجلی میکند.
کتاب معنویت در فیلم را نشر بنیاد سینمایی فارابی منتشر کرده است
البته حضور کمرنگ این سبک از سینما در سالهای اخیر، به این معنا نیست که ریشه این سینما بعد از سالهای آغازین 2000 خشک شده باشد، اما جریان کلی سینمای هالیوود کمکم از این مسیر فاصله گرفت و تلاش کرد تا طرحی
دیگر دربیندازد. حالا با گذشت مدت زمانی از آن سالها و البته از بخت بلند اقلیتها، امسال فیلم کودا که درباره یک خانواده ناشنوا است، توانست جای قابل
توجهی در اسکار پیدا کند و ضمن آنکه برنده اسکار بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش مرد برای “تروی کاتسر” شود، برنده بهترین فیلم این جشن سینمایی نیز شد.
کودا یک فیلم کاملاً خانوادهپسند است که موقعیت تلخی را که میتواند شرایط را بهسمت بحران ببرد با قوت و زیبایی هرچه تمامتر بهسوی روشنایی و امید حرکت میدهد. سکانس حضور خانواده روبی کنار او در سالن امتحان
خوانندگی یکی از زیباترین و احساسیترین فیلمهای تمام سالهای اخیر است. کودا بهخاطر صداقتی که دارد توانسته است نظر عموم مخاطبین و
منتقدین داخلی و خارجی را کسب کند. صداقت و صمیمیت همان مؤلفههای مهمیاند که فیلمهایی با محوریت خانواده و زندگی را باورپذیر و واقعگرا میکنند.
آنها برای بیان حرف خود و داستانگویی دچار تکلفات بیهوده که بیشتر آنها را در دام تقلید واقعیت بیندازد نمیشوند و از سوی دیگر مانند برخی فیلمها بیدلیل دنبال بیان مطلب انتقادی و تلخ بهمنظور حرف جدی و نخبگانی نیستند.
کودا بهخلاف فیلمهایی که میگویند “میخواهیم واقعیت روز جامعه را همانطور که هست بسازیم”، قاب دیگری از واقعیت را انتخاب میکند که پنجرههای حقیقت را بهروی تماشاگر باز میکند.
کودا بهنوعی بازگشت دوباره بهسوی همان سینمای رؤیایی و امیدوارانه است که افقهای تازه را بار دیگر در اتحاد و همدلی خانواده نشان میدهد. اگرچه کودا محصول آمریکا است اما میتوان آن را نقطهای برای تأمل در
سینمای خودمان دانست و به این موضوع فکر کرد که چرا سینمای ما در درامهای تلخ درجا میزند و از میان واقعیتهای غمبار، تنها آنها را انتخاب میکند و راهی برای باز کردن افقهای تازه ایجاد نمیکند.