بازی
Call Of Duty Modern Warfare | جنگ فرداها چگونه شکل گرفت
تأملی بر حضور و غیاب در پرسش های بنیادین از مرز های واقعیت
در دنیای بازیهای ویدئویی، کمتر سری بازیهایی پیدا میشوند که بتوانند به اندازه نقد Call of Duty: Modern Warfare تاثیرگذار و بهیادماندنی باشند. این سهگانه با داستانهای پیچیده، شخصیتهای بهیادماندنی و صحنههای اکشن نفسگیر، توانسته جایگاه ویژهای در قلب بازیکنان پیدا کنند. از نبردهای نفسگیر در خیابانهای شهرهای بزرگ تا ماموریتهای مخفیانه در نقاط دورافتاده جهان. هر نسخه از این سری تجربهای منحصر به فرد و هیجانانگیز را به ارمغان آورده است. در این مقاله، به تحلیل کامل این سهگانه پرداخته و تاثیرات آن بر مخاطبان و صنعت بازیهای ویدئویی را بررسی خواهیم کرد. در نگاه اول سراغ اطلاعات اولیه سه داستان می رویم.
Call of Duty 4: Modern Warfare
سال ۲۰۰۷ بود که Activision و Infinity Ward خبر از ساخت شوتری دادند که می خواهد کمی از جنگ جهانی دور شود! درواقع اینفینیتی بعد از COD 2 تصمیم گرفت تا به سراغ دوران تازه تری برود و جنگ جهانی را کنار بگذارد. این سری همانطور که همه می دانید تا دو نسخه ی دیگر هم پیش رفت اما سرانجام متوقف شد(تایم لاین اصلی)..
Call of Duty 4: Modern Warfare عنوانی است که توانسته افتخارات زیادی کسب کند. این عنوان توانست در ابتدای انتشار امتیازی معادل ۹۴% از دوسایت معتبر GameRankings و Metacritic کسب کند. به طور کلی بازی تا مدتها افتخارات بسیار ارزشمندی را نسیب این سری کرد. جوایز متعدد و نمرات بسیار موفق این قسمت چیزی است که COD4 MW را به ما ثابت می کند.
2 Call of Duty : Modern Warfare
در یک کلام، 2 Call of Duty: Modern Warfare شاهکار بود. عنوانی که با دل کندن از جنگ جهانی و آمدن به دوران مدرن و گیم پلی عالی و تعریفی جدید از صحنه های سینمایی توانست مثل انفجار بمب صدا کرده و غوغایی به پا کند. پس از موفقیت سری اول، خیلی هم تعجب برانگیز نبود که ساخت قسمت بعدی به سرعت تایید شود. بعد از این همه کش و قوس باید گفت که MW2 توانسته باری دیگر نام خود را به عنوان سلطان شوتر های اول شخص نسل حاضر ثبت کند.
Call of Duty : Modern Warfar 3
باید اعتراف کرد که سه گانه Modern Warfare از بهترین CoD هایی بودند که موفق به تجربهشان شدیم. عنوان Call of Duty Modern Warfare 3 نه تنها از دید کاربران یک بازی ماندگار بود، بلکه از نگاه منتقدین هم بازی موفق و جذابی بود و توانست در نهایت با نمرات مثبتی به کار خود پایان دهد. عنوانی که در سال ۲۰۱۱ در Spike Video Game Awards توانست لقب بهترین شوتر سال را از آن خود کند و یکی از نامزدهای دریافت جایزه بهترین بازی چند نفره سال ۲۰۱۱ نیز شد.
گفته میشود فروش روز اول Call of Duty Modern Warfare 3 بیش از فروش روز اول هر Call of Duty دیگری بوده و این قضیه که MW3 از عناوین پر فروش فرنچایز خودش بوده اطمینان داریم.با گذشت سالها، هنوز هم اگر Call of Duty Modern Warfare 3 را بازی کنید آن را دوست خواهید داشت. حتی اگر یک طرفدار قدیمی و تعصبی این فرنچایز نباشید. داریم در مورد بازیای صحبت میکنیم که از هر نظر حرفهایی برای گفتن دارد. شخصیت پردازی، داستان سرایی، گیم پلی و گرافیک، صحنههای غم انگیز و… همه مواردی هستند که در Call of Duty MW3 میتوانید آنها را پیدا کنید.
خلاصه ای از داستان
مجموعه «ندای وظیفه: جنگ مدرن»، متشکل از سه بازی اصلی، به دلیل داستان سرایی شدید و سینمایی، همراه با نبردهای نظامی جذاب و واقعی شناخته شده است.
1. Call of Duty 4: Modern Warfare (2007)
این بازی بازیکنان را با دنیایی در آستانه درگیری جهانی آشنا میکند که دارای کمپینی است که شخصیتهای متعددی را دنبال میکند و در درجه اول بر گروهبان John “Soap” MacTavish از SAS بریتانیا و گروهبان Paoul Jackson از تفنگداران دریایی ایالات متحده تمرکز دارد. داستان حول محور توقف یک ملیگرای افراطی روسی به نام عمران زاخائف است که به دنبال بازگرداندن روسیه به قدرت دوران شوروی است.
2. Call of Duty: Modern Warfare 2 (2009)
پنج سال پس از بازی اول، دنباله آن به مبارزه علیه یک تهدید افراطی ملی گرا به رهبری ولادیمیر Makarov، متحد سابق زاخائف ادامه می دهد. خط داستانی گروه ضربت 141 به رهبری کاپیتان Price و Soap را دنبال می کند که ماکاروف را در مکان های مختلف در سراسر جهان دنبال می کنند. به طور همزمان، بازیکنان تهاجم روسیه به ایالات متحده را از دیدگاه جیمز رامیرز، سرباز تکاور ارتش ایالات متحده تجربه می کنند. این بازی به خاطر ماموریت جنجالی «No Russian» شناخته میشود. در ادامه صحبت می کنیم، که بحثهای زیادی را برانگیخت، اما تعهد سریال به ارائه روایتی تحریکآمیز را نیز برجسته کرد.
3. Call of Duty: Modern Warfare 3 (2011)
آخرین قسمت از سه گانه اصلی بلافاصله پس از وقایع Modern Warfare 2 آغاز می شود و کاپیتان پرایس و Soap به تعقیب ماکاروف ادامه می دهند. این بازی دارای یک درگیری جهانی است و نبردهایی در شهرهای مختلف از جمله نیویورک، لندن و پاریس در جریان است. بازیکنان همچنین شخصیتهای جدیدی را کنترل میکنند، مانند عامل دلتا فورس، “فراست” و گروهبان SAS، مارکوس برنز. این کمپین داستان کلی مجموعه را به پایان میرساند و حماسه Price و Makarov را با اکشنهای شدید و لحظات دراماتیک به پایان میرساند.
خالد اسد: آغازگر جنگ
خالد الاسد(عربی: خالد الأسد) آنتاگونیست ثانویه و در عین حال آغازگر تمام این داستان است. او یک فرمانده نظامی و فرمانده جنگ در خاورمیانه است. او به عنوان شرور اصلی در اولین اقدام کمپین معرفی شد تا اینکه عمران زاخائف به عنوان آنتاگونیست اصلی در دو عمل پایانی جای او را گرفت.
خالد اسد در عربستان سعودی به دنیا آمد. بعداً، او به OpForo(نیروی مخالف داخلی خاورمیانه) پیوست. او تا زمانی که فرمانده اصلی جناح شد، از مراتب و درجه های مختلفOpFor عبور کرد. او در مقطعی با عمران زاخائف رهبر اولترناسیونالیست(ملی گرایان افراطی) ملاقات کرد و اسد یکی از به اصطلاح ” چهار سوارکاران ” شد. اسد از رئیس جمهور فعلی، یاسر الفولانی متنفر بود و زاخائف با الاسد تماس گرفت و به او گفت که به او کمک می کند تا الفولانی را در یک کودتای خشونت آمیز سرنگون کند تا ایالات متحده و انگلیس را از آن دور نگه دارد. آمریکا و انگلیس که خود را در خطر میبینند، دو تیم تحقیق و حمله را برای مقابله با او اعزام می کنند.
دلیل این که به شخصیت خالد الاسد به صورت جداگانه پرداخته ایم، این است که هرچند او در میانه اولین سری بازی حذف می شود، اما این تفکرات و طرز فکر اوست که فراگیر شده و آغازگر جنگ جهانی سوم است. به قولی اولین کبریت را او روشن کرده است.
و اینگونه آغاز می شود…
خالد الاسد – هنگام قتل رئیس جمهور عربستان
“امروز ما دوباره به عنوان یک ملت در برابر خیانت و فساد قیام می کنیم! همه ما به این مرد اعتماد کردیم تا ملت بزرگ ما را وارد دوره جدیدی از شکوفایی کند. اما او با غرب تبانی کرده است. تنها منفعت شخصیشان را میبینند و با ما مانند برده رفتار می کنند؛ اما ما به عنوان یک قوم، نمی ترسیم. برادران؛ ما را از یوغ ظلم و ستم بیگانه رها کنید. ارتش های ما عادل هستند. همانطور که آنها کشور ما را به تباهی می کشند، ما نیز کشور آنها را تباهی خواهیم کشاند
خالد الاسد – در میان سخنرانی
چهار سوارکار: نوید دهنده آخرالزمان
عبارت چهار سوارکاران اشاره به چهار سوار آخرالزمان در مکاشفه یوحنا در عهد جدید از کتاب مقدس دارد. این چهار شخصیت که بر اساس مکاشفه باب ۶ آیات ۱ الی ۸ هنگام باز شدن چهار مهر و موم از هفت مهروموم (متعلق به آخرالزمان) آزاد میشوند. این مهر و مومها بر دستان فردی که در مکاشفه بره خداوند نامیده شدهاست که درواقع همان عیسی است باز میشوند. این سواران به ترتیب بر چهار اسب به رنگهای سفید، قرمز، سیاه و رنگپریده سوارند و به ترتیب نمادهای بیماری، جنگ، قحطی و مرگ هستند.
اولین سوارکار(بیماری)
اولینن سوارکار خالد الاسد، رهبر یک نیروی شبه نظامی در خاورمیانه بود که کودتای خونین انجام داد. او از متحدان عمران زاخائف بود. اعتقاد بر این بود که او مسئول انفجار بمب هستهای در پایتخت بود و بسیاری از نیروهای متجاوز ایالات متحده پس از فراخوان ماکاروف به قتل رساند. او بعداً زنده در انبارش دستگیر شد. زاخائف بعداً تعداد زیادی از فراملی گرایان را برای نجات او اعزام کرد، اما دیگر دیر شده بود. شکست دادن این ماموریت در هر سختی، قفل دستاورد را باز کرد. شماره اشتباه در حالی که آن را در Veteran شکست داد، جایزه The First Horseman را به بازیکن اعطا کرد.
دومین سوارکار(جنگ)
دومین سوارکار عمران زاخائف، رهبر حزب اولترناسیونالیست روسیه و رهبر «اسوارگان» بود. او تسلیحات از جمله سلاح هسته ای را به اسد داد. تصور می شد که او 15 سال قبل از رویدادهای اصلی بازی مرده است، که توسط ستوان پرایس و کاپیتان مک میلان در جریان یک سوء قصد در پریپیات اوکراین مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. با این حال، او از این برخورد جان سالم به در برد و “فقط” دست چپ خود را از دست داد.
سومین سوارکار(قحطی)
ویکتور فرمانده نیروهای نظامی افراط گرا در روسیه بود. او قبل از اینکه در شانزدهمین ماموریت(گناهان پدر) اسیر شود، خودکشی کرد.
سوارکار چهارم(مرگ)
چهارمین سوارکار ولادیمیر ماکاروف بود. در جریان رویدادها، این ماکاروف بود که مسئول انفجار دستگاه هستهای بود. او همچنین کسی بود که زاخائف را در سال 1996 در پریپیات پس از اینکه ستوان پرایس دست چپش را در حین تلاش برای ترور منفجر کرد، نجات داد. درواقع طولانیترین بازمانده اسبسواری بود که تا زمان ترورش، جایی که جان پرایس او را با یک کابل شل آویزان کرد، زنده ماند. او چهارمین و آخرین اسب سواری بود که مرد(جلوتر بیشتر درباره او صحبت می کنیم).
دلیل شباهت این افراد به چهار سوار کار این است که عقاید خالد الاسد مانند بیماری ای فراگیر شد. این بیماری به عمران زاخائف واگیر پیدا کرد و او جنگ را راه انداخت. پسرش را مانند خودش به فساد کشاند و مایه بدبختی مردم شد و در نهایت ماکارف بود که خون ۱۰۰ ها هزار نفر مردم عادی و سربازان به وسیله انواع سلاح ها از جمله سلاح هسته ای روی دستش بود.
ولادیمیر ماکاروف: شاه ماهی!
ولادیمیر ماکاروف آنتاگونیست اصلی سری Modern Warfare است که به خاطر تاکتیکهای بیرحمانهاش شناخته میشود. او رهبر یک گروه تروریستی اولترناسیونالیست و مورد حمایت عمران زاخائف است. ماکاروف در ابتدا به عنوان آنتاگونیست ثانویه Call of Duty: Modern Warfare 2 و آنتاگونیست اصلی Call of Duty: Modern Warfare 3 عمل می کند. او مغز متفکر بزرگ جنگ جهانی سوم و مسبب تمام اتفاقات بازی بود و همیشه به عنوان عروسک گردان از پشت خطوط بیرون می کشید.
ماکاروف، یک استراتژیست ظالم و در عین حال حیله گر است که همیشه یک قدم از دشمنانش جلو تر است.او قوانین و عقاید خودش را دارد که باعث و بانی کشته شدن صد ها هزار نفر میشود. او حد و مرزی برای کشتن، خیانت کردن و… ندارد. او حتی برای رسیدن به هدفش به یوری(تنها دوست شناخته شده اش) شلیک کرد. ماکاروف واقعاً معتقد بود که هدف وسیله را توجیه می کند و تا زمان مرگ او ،تاکتیک های ماکاروف مسیر تاریخ را دیکته می کرد.
” امروز ما قدرت واقعی خودمون رو به دنیا نشان میدیم. شاید به تو هم کمک کنه تا شکل این دنیا رو بهتر بفهمی.
درک کن، یوری؛ این فقط آغازه. “
-ماکاروف به یوری
اگر کمی به عقب برگردیم، می بینید که لقب ماکاروف شاه ماهی بود. چرا؟شاید عجیب به نظر بیاد اما اسم رمز ماکاروف، Kingfish یا همان شاه ماهی، ریشه در تاریخ دنیای واقعی دارد. این فقط یک اسم تصادفی نیست که نویسندگان Activision از جیبشان درآورده باشند. در دوران جنگ سرد، یک سری آزمایش موشکی در ارتفاع بالا توسط ایالات متحده انجام شد. این آزمایشها بخشی از یک عملیات بزرگتر به نام “عملیات کوسه ماهی” بود. اسم مستعار یکی از موشکهای آزمایشی در همین عملیات Kingfish بود. این یک موشک عادی نبود. هسته ای بود. بله، یک کلاهک هسته ای به آسمان فرستاده شد تا آمریکایی ها ببیند یک موشک هسته ای چگونه در استراتوسفر رفتار می کند. ماکاروف هم که با موشک های هسته ای خوی دیرینه دارد. پس چه لقبی بهتر از این؟
ماکاروف هیچ احساس همدلی و همدردی ای ندارد. او از اقداماتش که شامل کشتار جمعی و تروریسم می شود پشیمان نیست. اعمال او هرچه که باشد، از اعتقاد اخلاقی گرفته تا ایدئولوژیکی، ناشی از میل به هرج و مرج و قدرت است. ماکاروف مانند بچه ای که هوس شکلات می کند به قدرت تشنه است.
ماکاروف به شدت خودبزرگ بین است و معتقد به این که قرار است جهان را تغییر دهد. او حتی در خانه امن خود تابلو های اشخاصی مانند توماس جفرسون دارد. سومین رئیس جمهور امریکا که قبل از رئیس جمهور شدنش با استفاده از نواقص قانون اساسی امریکا معاون رئیس جمهور شد. هرچند مخالف رئیس جمهور وقت بود. توماس جفرسون در حالی که از حقوق فردی دفاع می کرد، برده داشت. شاید باورتان نشود اما او دم از سکولاریسم میزد اما قرآن داشت و قران میخواند(منبع).
ماکاروف نشان دهنده همین تناقض ها و تضاد هاست. شخصیت ماکاروف اشاره به اشخاص و افرادی دارد که در طول تاریخ بین این تناقض ها تضاد ها قرار گرفته و سرانجام روزی، با وجود هوش سرشار و فشار های مختلف روانی، اجتماعی، سیاسی شروع به فوران کرده. گویی همه چیز دست به دست هم داده تا ماکاروف را به این نقطه برساند. نقطه ای که سران بزرگ تاریخ دنیای ما هم روزی به آن رسیدند و از خود رفتار های متفاوت سر دادند. ماکارف اتشفشانی از این تناقض هاست که دیگر تحمل نداشت و سر انجام فوران کرد.
-
-
” هزار روح… خاموش شد… فقط با فشار دادن یک دکمه… “
-یوری پس از شلیک موشک هسته ای توسط ماکاروف
-
No Russian
“روسی ممنوع” یک مرحلهٔ بحثبرانگیز در این بازی است. در این مرحله، بازیکن میتواند در یک تیراندازی کور(تیراندازی با هدف تلفات بالا) در یک فرودگاه در روسیه شرکت کند. «روسی ممنوع» بهطور قابل ملاحظه سطح خشونت بیشتری نسبت به دیگر مراحل دارد. بازیکن مجبور نیست که به کسی شلیک کند ولی هنگام خروج از فرودگاه مجبور به شلیک به سمت مأموران سرویس امنیت فدرال روسیه میشود تا مأموریت خود را به پایان برساند. هرچند بازیکن می تواند این مرحله را کاملاً رد کند بدون آن که مشکلی در روند بازی پیش بیاید. داستان مرحله «روسی ممنوع» پیرامون مأمور مخفی CIA که تلاش میکند اعتماد ماکاروف را جلب کند.
محمد علوی که طراح بازی بود در توسعه مرحله نقش داشت. علوی میخواست که این مرحله نوعی ارتباط عاطفی بین بازیکن و ماکاروف ایجاد کند. بیشتر توسعه صرف طراحی قسمت قتلعام شد. او نمیخواست بازیکنان آن را بیش از حد ساختگی یا آسیب زا احساس کنند. نظرات توسعه دهندگان متفاوت و قطبی بود و چندین تستر مخالف حضور این مرحله بودند. از جمله یک تستر که اصلاً حاضر نشد مرحله را انجام دهد.
«روسی ممنوع» برای اینکه به بازیکنان اجازه میداد تا در یک حمله تروریستی شرکت داشته باشند جنجال قابلتوجهی ایجاد کرد و در هر دو رسانههای گیمینگ و انتشارات مهم، خبری به یک موضوع محبوب بدل شد. روزنامهنگاران این مرحله را غیرمنطقی توصیف کردند و توانایی عبور از سطح را مورد تمسخر قرار دادند. با توجه به محتوای گرافیکی، این مرحله مورد سانسور نسخههای بینالمللی قرار گرفت. از جمله حذف کامل مرحله در نسخه روسی. از آن زمان روزنامهنگاران دربارهٔ اهمیت «روسی ممنوع» برای صنعت بازیهای ویدئویی بحث کردهاند.
حال بیاید این موضوع را مطرح کنیم که چرا «روسی ممنوع» یک لحظه مهم برای صنعت بازیهای ویدیویی است؟ درواقع با این مرحله، باید این سوال را مطرح کنیم که «آیا بحث در مورد رنج و کشتار انسان بی حد و مرز انسان های بی گناه در بازیهای ویدیویی قابل قبول است یا خیر.» و «آیا اینکه چون تمام این ها فقط یک بازی کامپیوتری است پس شرکت های بازی سازی و نویسندگان ان ها هر آنچه دوست دارند می توانند در آن بگنجانند؟».
به نظر من زمانی که مدیران اکتیویژن داستان این قسمت را می خواندند در پوست خود نمی گنجیدند و آن را نه که به سختی، بلکه در آن واحد تایید و قبول کردند. چرا ؟ چون چه چیزی بهتر از کشتن غیر نظامیان می تواند روی مخاطب تاثیر بگذارد؟ هنوز که هنوزه و 13 سال از انتشار این بازی می گذرد ادیت های این مرحله در فضای مجازی دست به دست می شود.
در آن دوران اکتیویژن نوعی الگو برای دیگر شرکت ها بود. پس از قرار دادن این صحنه توسط اکتیویژن، به شدت صحنه های جنسی، خشونت با درجه های بالا و دیگر صحنات در بازی های کامپیوتری رشد کرد. چون دیگر شرکت ها این مورد را سکویی دیدند که اکتیویژن را در فروش بازی هایش به عرش اعلی فرستاد.
این مرحله دم از یک موضوع دیگر هم می زند و می خواهد بگوید هر کشتار و واقعه که رخ می دهد صرفا دعوای بین دولتمردان و قدرت خواهان است. ماکاروف روس است اما برای این که جنگ با آمریکا و انگلیس را آغاز کند به عنوان افرادی آمریکایی به فرودگاه روسیه حمله می کند و از گروهش می خواهد که روسی حرف نزنند. او یک بهانه هم برای این کار خود دارد و می گویید این افراد برای هدفی والا تر فدا می شوند. همانطور که گفتیم، ماکاروف نماد توجیه شدن وسیله توسط هدف است.
حواستون باشه…. روسی حرف زدن ممنوع!
ماکاروف خطاب به گروه هنگام آغاز حمله-
С нами Бог – خدا با ماست…
ماکاروف درحال زمزمه قبل از حمله-
Death From Above/بازی، یا منبر اعتقادی؟
«مرگ از بالا» در میانهی خط داستانی بازی اتفاق میافتد. جایی که بازیکنان نقش یک اپراتور جنگنده AC-130 را بر عهده میگیرند که وظیفه دارد از نیروهای زمینی درگیر در عملیات نجات، پشتیبانی هوایی کند. طراحی ماموریت عمداً دیدگاه بازیکن را از نبرد زمینی به پشتیبانی هوایی تغییر می دهد. این تغییرات عمدا ایجاد شده که به شدت با گیمپلی پیادهنظامی معمول این سری تضاد دارد.
بیایید از دیدگاه پلیر به این بخش نگاه کنیم. شما تا به اینجا شخصیت Soap بودید. یک آدم روی زمین، اسلحه به دست، نه بیشتر . حال ناگهان تبدیل به یک اوپراتور پشتیبانی هوایی شدید. هیچ ایده ای ندارید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. تا این که گروه جان پرایس از روی زمین با شما صحبت می کند و می گوید که باید به دشمن توپ هایی با طول 83.2 اینچ، عرض ده اینچ، و 4200 گلوله در دقیقه شلیک کنید.
تجهیزات تصویربرداری حرارتی شما میدان جنگ را به یک بوم سورئال تبدیل می کند. افراد خودی مانند امواج آفتاب میدرخشند و با نوری سفید برچسبگذاری شدهاند. اما دشمنان شما چطور؟ آنها فقط لکه های سفید هستند. بی چهره، بی نام،بی ارزش، میرا. هیچ چیزی جز از بین بردن دشمن اهمیتی ندارد. حال می خواهد بدون درگیری با افراد غیر نظامی شود یا با کوباندن یک توپ انفجاری بر روی سر آن ها. درواقع «مرگ از بالا» به عنوان یک مقطع روایی انتقادی عمل می کند و با نمایش مقیاس جهانی و پیچیدگی های تکنولوژیکی درگیری، داستان را به پیش می برد.
اما در این میان یک کلیسا وجود دارد. کلیسایی که در بیسیم به شما گفته میشود به هیچ عنوان شما اجازه ندارید با شلیک توپ حتی به کناره های آن، آسیبی به آن وارد کنید.
اگر سهوا توپی که شلیک کرده اید که به غیر نظامیان خورد، مشکلی ندارد. اما هیچ جوره اجازه ندارید به کلیسا کوچکترین آسیبی وارد کنید. این احترام بازیسازان به عقاید مذهبی قابل تحسین است. اما سوال اینجاست که چرا فقط کلیسا؟ چرا در ماموریتی که در افغانستان(The Enemy of My Enemy) روایت می شود، ارتش آمریکا برای از بین بردم نیروی دشمن یک مسجد را بمب گذاری می کنند؟
بمب هستهای: به دردناکی رادیواکتیو
یکی از بهترین صحنههای قسمت اول سری Modern Warfare، اتفاقی شوکه کننده بود که هر بازیکنی را تحت تاثیر قرار داد. انفجارهای هستهای شاید بخشی رایج در بازیهای ویدیویی باشند، اما این اتفاق در Call of Duty 4: Modern Warfare به قدری زیبا و فوقالعاده کارگردانی شد که هنوز که هنوزه، بازی دیگری نتوانست چنین صحنهای که بتواند انقدر تاثیرگذار باشد خلق کند.
در یکی از ماموریتهای بخش نیروی دریایی وارد مرحله میشویم، سوار بر هلیکوپتر ناگهان اوضاع برهم میریزد و نیروهای دشمن از زمین و هوا به سمت نیروهای آمریکایی حملهور میشوند. در این حین یکی از هلیکوپترهای خودی سقوط میکند و برای نجات خلبان آن وارد عمل میشوند. دشمنان مثل مور و ملخ از همه طرف حمله میکردند، همه چیز سرسام آور بود، همه چیز درگیر کننده بود، اما این بدترین قسمت ماجرا نبود. در این شلوغی، ناگهان خبر وجود یک بمب هستهای اوضاع را بدتر میکند و باید هر چه زودتر منطقه را ترک کنیم.
درست زمانی که فکر میکردیم همه چیز تمام شده و جان سالم به در میبریم، بمب هستهای منفجر میشود! صحنه پایانی مرگ پائول جکسون را میتوان یکی از به یادماندنیترین اتفاقات سری Call of Duty نام برد. پس از انفجار برای لحظهای کوتاه او به هوش میآید. همه کشته شدهاند و هیچ چیز سر جای خودش نیست. سپس آرام آرام شاهد مرگ پائول و شنیدن آخرین نفسهای او بودیم.
درواقع این سری از بازی های کالاف دیوتی پر از این نوع لحظات بود، لحظاتی که شما را به تفکر وا میداشت. به این که تاوان یک جنگ تمام عیار چیست؟ به این در هر جنگی از بین رفتن جان انسان ها مشترک است. انسان هایی که پر از آرزو بودند. درواقع به هوش آمدن مجدد شما در صحنه های پایانی، جایی که تقریبا همه مرده بودند و فقط شما زنده مانده بودید و از اخرین رمق هایتان استفاده می کردید تا خود را به جایی برسانید، خبر از این می داد که نمی توانید مرگ را قبول کنید. واقعا هم همینطور بود، ما شخصیت پائول را دوست داشتیم.
اما این اتفاق مانند بال زدن پروانه در اثر پروانی ای، واقعه ای را ساخت که همه را بهت زده کرد…(مانند انیمه Steins Gate)
جنرال شپرد: تیر خلاص
شپرد در Modern Warfare 2 به عنوان یک افسر عالی رتبه و دارای نشان در ارتش ایالات متحده معرفی می شود. در ابتداپ او به عنوان یک شخصیت میهن پرست و مقتدر به تصویر کشیده می شود که به حفاظت از منافع آمریکا و رهبری گروه ضربت 141 در برابر تهدیدات جهانی اختصاص دارد.
بیایید کمی به عقب برگردیم. دیدیم ماکاروف با یک موشک هسته ای سی هزار سرباز آمریکایی را در جریان رویدادهای کشته است. این همان جایی است که شپرد را به تغییر وا داشت. این رویداد عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد و منجر به تمایل عمیق برای انتقام از مسئولین و عزم برای جلوگیری از تکرار چنین فاجعه ای می شود.
از نظر خود شپرد، خیانتش تقصیر خودش نیست، تقصیر بزرگان و دولت مردان است که باعث شدند او سی هزار سرباز را در واقعه بمب هسته از دست بدهد و ککشان هم نگزد. شپرد از دیدگاه بازیکن تا قبل از خیانتش آدم مهم و محبوبی بود و او را یکی از شخصیت های مفتدر می دانست. درواقع اولین باری نیست که شخصیتی ذاتا شرور نیست اما اتفاقات طوری رخ می دهد که او را رو به فساد می کشاند.
شپرد همچنان هم معتقد است ماکاروف باید مجازات شود. همه ما با این موضوع موافق هستیم. اما او میداند که اگر بخواهد منتظر بالا دستی هایش بماند دوباره ماکاروف را گم می کند، پس به تیم خودش خیانت کرده و زود تر اطلاعات را بدست آورده تا خودش شخصا به سراغ او برود.
درواقع باری دیگر بازی تکرار می کنند. فرقی ندارد مانند ماکاروف قاتل باشی یا مانند شپرد یک قهرمان میهن پرست، هرجا که هدف وسیله را توجیه کرد، آن مسیر قطعا مسیر غلطی است. به نظر من این اصلی ترین نکته ایست که نویسندگان میخواستند بازیکن به آن برسد.
آمریکا مهد مبارزه با ظلم!
میلیتاریسم چیزی بیش از گسترش تواناییهای ارتش است و به وضعیتی دلالت میکند که در آن بخشهای عمدهای از زندگی اجتماعی “نظامی” میشود. این وضع موجب خروج نظامیان از حدود وظایف ذاتیشان میشود. میلیتاریسم در ادبیات سیاسی واژهای با بار معنایی منفی است. با این حال حدی از نظامیگری در بسیاری از دولتهای دموکراتیک نیز دیده میشود. همچنین این واژه در طنین مدرن امروزیاش، صبغهای منفی دارد وگرنه در برخی از دولتهای جهان قدیم، نظامیگری چنان در تار و پود سیاستورزی تنیده شده بود که تفکیک سیاستمداران از نظامیان، دشوار بود.
حال بیایید این موضوع را با این بازی تطابق بدهیم.
-
ترویج نظامیگری: بازیهای سری Call of Duty به ترویج نظامیگری میپردازند. این بازیها با نمایش سربازان به عنوان قهرمانان و جنگها به عنوان مأموریتهای شجاعانه، به نوعی رضایت عمومی برای جنگها و خشونتهای دولتی ایجاد میکنند. این بازیها به بازیکنان این احساس را میدهند که جنگها ضروری و قابل توجیه هستند و این میتواند به شکلگیری نگرشهای مثبت نسبت به نظامیگری و جنگهای دولتی کمک کند که نتیجه ای فجیع دارد.
-
تصویرسازی سانسور شده از جنگ: بازیهای Call of Duty تصویری سانسور شده و غیرواقعی از جنگ ارائه میدهند.در این بازیها، پیامدهای منفی جنگ و خشونت دولتی، مانند تلفات انسانی و ویرانیهای گسترده، نمایش داده نمیشوند. این نوع تصویرسازی ها باعث می شود که بازیکنان جنگ را به عنوان یک تجربه هیجانانگیز و بدون پیامدهای جدی ببینند، که این خودش میتواند به کاهش حساسیت نسبت به خشونت و جنگ منجر شود، درواقع این بازیها به بازیکنان اجازه نمیدهند که به طور جدی درباره پیامدهای جنگ و خشونت فکر کنند.
-
3. تقویت تصورات نادرست پس از 11 سپتامبر: بازیهای Call of Duty به تصورات نادرست و کلیشهای پس از 11 سپتامبر دامن می زند. این بازیها اغلب دشمنان را به عنوان تروریستهای خاورمیانهای یا دشمنان خارجی دیگر نمایش میدهند، که این میتواند به تقویت تصورات نادرست و کلیشهای درباره مردم و فرهنگهای مختلف منجر شود. این نوع تصویرسازی میتواند به تعمیق تعصبات و نگرشهای منفی نسبت به گروههای خاصی از مردم کمک کند.
4. ترویج قدرت نظامی: بازیهای Call of Duty قدرت نظامی افراطی را به عنوان یک ارزش مثبت و ضروری ترویج میدهند. این بازیها به نوعی این تصور را ایجاد میکنند که خشونت دولتی و جنگها اجتنابناپذیر و ضروری هستند.
حالا چرا روسیه؟
-
دوران جنگ سرد و تنشهای ژئوپلیتیکی متعاقب آن بین روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق) و کشورهای غربی بر بسیاری از روایتهای رسانههای غربی، از جمله بازیهای ویدیویی تأثیر گذاشته است.
-
ایجاد یک آنتاگونیست واضح به سادهسازی خط داستان و جذابتر کردن آن برای بازیکنان کمک میکند. روسیه، با پیشینه تاریخی و سیاسی خود، اغلب این نقش را در روایات غربی بر عهده دارد.
-
درگیریها و تنشهای سیاسی معاصر، مانند آنهایی که در اوکراین و سوریه درگیر هستند، میتوانند بر نحوه نمایش کشورها در رسانهها تأثیر بگذارند. این رویدادها می توانند ادراک عمومی و در نتیجه، روایت ها را در بازی ها شکل دهند
-
مخاطبان غربی که بازار قابل توجهی برای این بازیها هستند، ممکن است داستانهایی را که شامل دشمنان ژئوپلیتیکی آشنا هستند قانعکنندهتر بیابند. این می تواند توسعه دهندگان بازی را برای فروش بیشتر به استفاده از این تم ها برای جذب و حفظ بازیکنان سوق دهد.
نقد به شدت عالی و دقیقی بود
به عنوان یک گیمر و علاقهمند به بررسی و کنکاش دنیای گیم و مجازی واقعا لذت بردم
حقیقتا فکر نمیکردم برید سراغ Call Of Duty
چون قبلا گفتید نویسنده مناسب برای نقد گیم ندارید و الان واقعا خوشحالم که اینو دیدم :))
با تشکر از شما منتقد گرامی
سلام و عرض تشکر
بهترین و مهم ترین نقد یک ماه اخیر سایت است که مهم ترین و دقیق ترین محتوا رو برای ما به عنوان یک ایرانی داره