فیلم ساحره ساختهٔ رابرت اِگِرز با استقبال منتقدان روبهرو شد. نمرهٔ مردمی فیلم در سایت آیامدیبی ۷ است که با توجه به مضامین فیلم امتیاز قابل قبولی است.
فیلم ساحره در مورد خانوادهای پیوریتَن (فرقهای از مسیحیان) است که از شهر به دلیل اعتقاد و تعصب خود بر روی آیین مسیحی اخراج شده و در نزدیکی جنگل تک و تنها ساکن میشوند. رابرت اگرز کارگردان و نویسندهٔ اثر، سال ها تحقیق کرده بود تا حتی لهجهی مردمان پیوریتن در قرن هفدهم را دقیق در فیلم بیاورد و رسوم جادوگری آن زمان هم به خوبی در فیلم بازنمایی شود.
فیلم ساحره در مورد جدال پیوریتن ها با جادوگران است که البتّه برخلاف تاریخ، به سرانجام مطلوب مسیحیان نمیرسد. یکی از سخنگویان کلیسای شیطان در آمریکا راجع به فیلم ساحره گفته است:
«این فیلم به درستی نظام پدرسالار گذشته را که منجر به ایجاد فشار هایی بر جامعه میشده را به نقد میکشد.»
این شخص و کلیسای شیطانی که به آن متعلق بود نیز پیش از پخش ساحره مردم را رسما به دیدن فیلم دعوت کرده است. البته در فیلم چیزی به نام پدرسالاری دیده نمیشود و اتفاقا پدر خانواده مستأصل از همهجا، قربانی شیطانپرستی فرزندانش است!
فیلم ساحره با اینکه اثری مستقل از کمپانی مستقلی است، به جای چند سینمای محدود در هزاران سینما اکران شده است! از جملاتی که در فضای اینترنت پس از اکران این فیلم معروف شد، جملهٔ زیر است: «آیا میخوای از زندگیت لذت ببری؟»
جملهای که شیطان خطاب به توماسین (دخترک نوجوان داستان) میگوید تا وی را به شیطانپرستی جذب کند. The Witch, Paul O’Connor, University of Exeter, p4
در فیلم ساحره، انگلیسی های پیوریتن به آمریکا برای ساختن سرزمین موعود(بهانهٔ همیشگی آنگلوساکسون ها برای غصب سرزمین دیگران) مهاجرت کردهاند.
در این دوران (حدود قرن ۱۷) در آمریکا، در خلال شناسایی و شکار جادوگران، افراد مختلفی زندانی و اعدام میشدند. مثلا در واقعهای نوزده نفر به جرم جادوگری اعدام و افراد دیگری هم زندانی شدند. پس فیلم ساحره مدّعی روایت واقعیت در بعضی سکانس های فیلم است. در ادامه به نقد و بررسی فیلم ساحره میپردازیم.
۱. کلیسای منفعل
در ابتدای فیلم شاهد اخراج خانواده از شهر هستیم. خانوادهای متعبد به شریعت مسیحی که در مقابل کلیسا به اعتراض برخاسته و البته کلیسا هم به همین دلیل آنها را تبعید میکند. پیام این سکانس اعتقاد راسخ این خانواده بر آیین مسیحیت است که حتی حاضر به تبعید میشوند تا حرف خدا زمین نماند.
پیوریتن ها افراطیتر از دیگر فرقه های مسیحی هستند. اینان غیر همکیشان خود، دیگران را شیطانی میدانند و همین مسأله باعث شده بود با مهاجرت به آمریکا به همه جز همکیشان خود، به چشم یک شیطان بنگرند. مردمی که در انگلستان نو(New England) ساکن شده بودند خود را مردمانی خدایی دانسته و آن منطقه را به عنوان سرزمینی که شیاطین در آن ساکن بودند میشناختند. The Wonders Of The Invisible World, cotton Mather, p13
پس این خانواده نمونهای از اوج اعتقاد مسیحی هستند؛ افرادی که حتی بین خود پیوریتنهای افراطی هم متعصّب جلوه میکنند.
۲. نقد گناه نخستین مسیحی
در ابتدای فیلم نوزاد خانواده به شکل مرموزی ناپدید میشود. این نوزاد توسط جادوگری در جنگل ربوده شده و پس از سلاخی شدن، اجزاء بدن این کودک در مراسمات شنیع جادوگری مورد استفاده قرار میگیرد. خون و قربانی انسانی از اعمال مهم جادویی برای احضار شیاطین است. گفته شده است سوزاندن خونِ جادوگر باعث نابودی اعمال شنیع وی شده و به همین دلیل جادوگران را در قرون وسطی آتش میزدند.
The Encyclopedia of
MAGIC and ALCHEMY
Rosemary Ellen Guiley, blood
به کودکخواری جادوگران نیز در بعضی منابع اشاره شده است.
The Encyclopedia of
Witches, Witchcraft
and Wicca
Third Edition
Rosemary Ellen Guiley, P54
درواقع فیلم ساحره مطلبی تخیلی را بازگو نمیکند و سعی دارد واقعیت تاریخ را به تصویر بکشد.
جالب توجه است که در گفتوگوی بین پدر و پسر، اشارهای به جهنمی شدن نوزاد ربوده شده میشود. طبق الهیات مسیحی و مستند به تعالیم رسمی کلیسای کاتولیک، کسانی که غسل تعمید نکنند، جهنمی خواهند شد، حتی نوزادان(مسیحیتشناسی مقایسهای، محمد کاشانی، ۱۳۹۵, ص۴۵۶). این خرافات مسیحی باعث شده است پدر در مواجهه با سوال فرزندش پاسخی قانعکننده نداشته باشد و طبیعتا مخاطب نیز به غیرعقلانی بودن دین مسیحیت پی ببرد.
۳. دعا و خدایی که نیست!
در فیلم ساحره بارها شاهد دعا کردن مسیحیان هستیم. اما حتی یکبار پاسخ این دعاها داده نمیشود! گویا اصلا خدایی نیست که بخواهد پاسخ مردم مسیحی را بدهد.
از آنطرف، تمام مناسک شیطانپرستان تأثیر عینی دارد و به نتیجه میرسد. این مسأله دو جنبه دارد؛ یکی اینکه خدایی که پاسخ نمیدهد، وجود ندارد و دیگری شیطانگرایی اثر.
شبههٔ معروفی وجود دارد به نام شبههٔ شرّ. این شبهه از شبهات مهم ضدخدایان در نقد خداباوری است و به شبههٔ شر شهرت دارد. اینکه چرا خدا هر آنچه از او میخواهی را برآورده نمیکند؟ پس یا نمیتواند یا مهربان نیست. اگر نمیتواند پس خدا نیست، اگر میتواند و انجام نمیدهد پس مهربان نیست. در حالیکه خدای ادیان ابراهیمی مهربان است و خدای نامهربان معنی ندارد، پس اصلا خدایی در کار نیست. صد ها سال است که فلاسفه و متکلمان ادیان به این شبهات پاسخ دادهاند، اما طبیعتا کمپانی های فیلمسازی غربی وظیفهای جز آلودهسازی اذهان ندارند و توجهی یا حتی اشاره ای به پاسخ ها نخواهند داشت. این شبهه را در فیلم و سریال های دیگر همچون سریال عشاء ربانی نیمه شب می توانیم ببینیم. انگار سینمای آمریکا از مطرح کردن یک شبهه برای ده ها بار خسته نمی شود.
در پاسخ به شبههٔ شر، چند نکته قابل طرح است. اول اینکه مخلوقات حقی به گردن خالق ندارند که بعد همچون طلبکار، خدایی نکرده بدنبال استیفای خواسته های خودشان باشند. همین که خداوند موجودات را خلق فرموده، لطفی بر گردن انسان هاست و علاوه بر آن، هزاران نعمت دیگر نیز به انسان ها بخشیده است که با اندک توجهی میتوانیم به کوچک و بزرگ این نعمات، متنبه شویم. پس مخلوق نمیتواند در مقابل خالقش که همه چیز وی به او وابسته است، سرکشی کند. مثل این است که خیّری مهربان به مردم میلیارد ها پول ببخشد و پس از اینکه نیاز های اولیه و حتی لذات فرعی آن ها را تامین کرد، کسی که مورد لطف این خیّر بوده بگوید: چرا فلان چیز را برای من نمیخری؟ من بیشتر میخواهم!
دوم اینکه مشکلات و رنج های ما در بسیاری از موارد، نتیجهٔ بیتوجهی ما نسبت به دستورات الهی است. مثلا ربا نابودکنندهٔ اقتصاد جامعه و گناهی بزرگ است. حال جامعهٔ رباخوار اگر به مصیبت های اقتصادی دچار شود، کسی جز خودش را نباید ملامت کند. غیر منطقی است که ضد توصیه های الهی عمل میکنیم و بعد نتیجهٔ سوء این گناهان را به گردن خدا میاندازیم.
مطلب سوم اینکه بسیاری از شُرور، حاصل مقایسه است. مثلا کسی که یک خودروی سواری دارد، خودش را با کسی که چند خودرو دارد مقایسه کرده و این نداری را نوعی شر میخواند. در حالی که نداشتن چیز ها، خالق نمیخواهد و طبیعتا منتسب به خداوند متعال نیست. اگر بخشی از انسان ها بال داشتند، ما خودمان را فلج (بدون بال) میدانستیم که حاصل مقایسه است. مقایسه کردن بین نعماتی که خدا به من داده با دیگری، با توجه به مثال خیّر که گذشت مقایسهٔ معقولی نیست.
مطلب چهارم اینکه بسیاری از بلایا در زندگی ما، رنجی کوتاه در مقابل لذتی بسیار بزرگتر است. کسی که موفقیت در کنکور را میخواهد، دو سه سال زحمت میکشد تا چندین دهه زندگی خود را در آسودگی بگذراند. مشکلات و مصیبت های این دنیا نیز برای بروز توانایی های انسان، زدوده شدن تعلقات غیر الهی و رسیدن به لذت بینهایت است.
پس مجموعا میتوان گفت شرّی در جهان وجود ندارد و مشکلات نیز به دلیل خیر بیشتر و نتیجهٔ بسیار لذتبخشی که در پیش دارد، شر نبوده و آزمونی برای پیشرفت انسان هاست.
۴. زن و اغواء شیطانی
همانطور که گفته شد فیلم ساحره دربارهٔ خانوادهای مسیحی و بسیار معتقد است. دختر خانواده هم مسیحی معتقدی است اما در فیلم به وی تهمت جادوگری زده میشود. زیرا شیطان در غیاب خدا در زندگی این خانواده نفوذ کرده و میخواهد تک تک اعضاء خانواده را نابود کند. یعنی چنان خانوادهای که در اوج تعبّد مسیحی است، اصلا مورد توجه خدایش قرار نمیگیرد و به دام شیاطین میافتد!
در بین پیوریتنهای مسیحی، اعتقاد رایج این بوده است که به دلیل ضعف جسمانی خانمها، شیاطین راحتتر میتوانند بر زنان مسلط شوند. Damned Women: Sinners and Witches in Puritan New England, By Elizabeth Reis, p110
البته مسیحیان با استناد به اسطورهٔ فریب آدم توسط حوا نیز سنخیت زن را با شیطان بیشتر از مردان میدانند.
پیدایش ۳:۶
[6] چون زن دید که آن درخت خوشخوراک است و چشمنواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوۀ آن گرفت و خورد، و به شوهر خویش نیز که با وی بود داد، و او خورد. )
این نگاه در اسلام مردود است زیرا به تعبیر قرآن کریم شیطان هر دوی آدم و حوّا علیهما السلام را فریب داد. (۳۶ سورهٔ مبارکهٔ بقره) اما در عهد عتیق این حوا است که تحت تاثیر شیطان همسرش را فریب میدهد.
اما بر اساس همین عقیدهٔ غلط، پدر خانواده دخترش را به جادوگری متهم میکند که منجرّ به تفرقه و اختلاف بین اعضاء خانواده میشود. اتهام به جادوگری کلیشهای معروف برای تخریب کلیسا و افراطی نشان دادن مسیحیان دیندار است. Puritan Gothic: Extremist Horror in Robert Egger’s The Witch, By Jeanette Laredo, p2
در فیلم ساحره هم همین مبارزهٔ به حق مسیحیان با جادوگرانی که زندگی مردم را مختلّ کرده و با کمک شیاطین، از مردم بهرهکشی میکردند، به بدترین شکل و توأم با خرافات مسیحی ترسیم شده تا مخاطب این عمل منطقی کلیسا را نامعقول بداند. درواقع مبارزهٔ با جادوگران عمل بدی نیست، اما فیلم این کنش مفید را با خرافهای مثل شیطانی بودن زن در مسیحیت پیوند میزند تا جدال اصحاب دین با جادوگران را بکوبد.
۵. لذت در گرو پرستش بُز
در فیلم ساحره، دوگانهای مشهور ترسیم میشود. یا انسان بایستی متعصّبی پیوریتن باشد که به خرافاتی مثل گناه نخستین، جهنمی شدن نوزادان و شیطانی بودن زنان اعتقاد داشته باشد و زندگی وی هم در فقر و فلاکت و بدبختی طی شود(چنانکه در سکانس های مختلفی مشکلات معیشتی خانوادهٔ مسیحی را شاهد هستیم).
یا میتواند برای رسیدن به لذت و کامیابی، به پرستش شیطان رو بیاورد! در سکانس های پایانی فیلم ساحره، توماسین پس از کشته شدن تمام اعضاء خانوادهاش توسط شیطان و جادوگران، از بزی که در خانهٔ آن ها بود طلب کمک میکند. شبات جادوگران نوعی گردهمایی هفتگی جادوگران بود که در این پرواز هم میکردند. در فیلم این مراسم به تصویر کشیده شده و نشاندهندهٔ رستگاری توماسین است. The encyclopedia of witchcraft and magic, Venetia newall, P141
از طرفی بعضی از فرقه های شیطانی برای جدید الورودها، یک بز را میآوردند و میگفتند در مقابل وی تواضع کن و به شکل حقیرانهای برتری این بز که خدای ماست را بر خودت بپذیر. Aleister Crowley & the Hidden God, Kenneth Grant, p81
در فیلم هم به همین شکل شیطانی به شکل بز وجود دارد.
این بز پس از درخواست توماسین، ناگهان وی به شکل انسانی درآمده و به توماسین پیشنهاد میدهد اگر میخواهد به لذت و خوشبختی برسد، بایستی به کیش جادوگران و شیطانپرستان وارد شود! جملهای که در بین مخاطبین هم معروف شده بود.
این دوگانهٔ لذت و دین دوگانهای ساختگی است. نه بیدینها زندگی بدون رنجی دارند و نه دینداران دائم در عذاب روحی به سر میبرند. اتفاقا بر اساس آمار های علمی، آرامش روحی و روانی، رضایت به زندگی و احساس خوشبختی در بین انسانهای دیندار بیشتر از انسانهای بیدین است.
حتی دیندارانی که فعالیت و کنش مذهبی دارند در مقایسهٔ با دیندارانی که به شریعتشان عمل نمیکنند، احساس خوشبختی بیشتری دارند. در کلام معصومین هم آمده است که «[خدایا] کیست که لذت عشق تو را بچشد و به غیرِ تو رویآورد!» (مناجات محبین امام سجاد علیه السلام)
در زندگی شخصی هم این مطلب برای دینداران بدیهی است؛ دلگرمی به خداوند متعال و اولیائش باعث میشود بتوانیم سختترین مشکلات را بگذرانیم و خم به ابرو نیاوریم. زیرا بر خلاف فیلم ساحره، زندگی دیندارانه مملوّ است از مشکلاتی که با دعا و توسّل به خداوند و اولیائش حل شده است. مشکلات خانوادگی، بیماری، فقر و… همگی با اتصال به عالم ملکوت و گرفتن نور از جهان بالاتر قابل حل شدن است. احتمالا خوانندهٔ گرامی نیز مثل نگارنده دست غیبی که حلّال مشکلات است را در زندگی خویش دیده است.
اما به هر حال در فیلم ساحره، محبّت خداوند نسبت به انسانها و حاجتدهی خدا کاملا انکار شده و بخشی از این صفات به شیطان منسوب شده است.
جمعبندی و نتیجهگیری
فیلم ساحره با قوت نسبی در کارگردانی و خصوصا فیلمنامه، سعی دارد جهانی بیخدا را به تصویر بکشد که انسانِ از همه جا مانده، جز پناه بردن به شیاطین و جادوگری چارهای ندارد. طبیعتا کلیسای شیطان هم از چنین فیلمی استقبال کرده و در کنار توزیعکنندگان بیدین امریکایی، مبلّغ این فیلم میشود.
متاسفانه در رسانه های قانونی و رسمی ایران هم این فیلم با سانسوری نصف و نیمه در حال پخش است(از جمله روبیکا و فیلیمو) و مخاطب بیگناه به اسم سرگرمی پای تماشای فیلمی مینشیند که جدیترین شبهات اعتقادی و عملی را در عمق وجودش میکارد.
در فیلم ساحره، دینداری و خداپرستی هیچ تأثیری در زندگی ندارد؛ اما جادوگری و پرستش شیطان کاملا موثر، عینی و واقعی است. در پایان فیلم توماسین به همراه شیطانپرستان در مراسم شیطانی شبّات به آرامش رسیده و به آسمان پرواز میکند.
چنین فیلمی اگر با مضمون مسیحی ساخته میشد، مطمئنا مورد هجمهٔ بیدین ها قرار میگرفت و شعاری خوانده میشد. اما در سینمای هالیوود شیطانپرستی به عنوان جایگزین مسیحیت معرفی میشود و کمتر کسی هست که به این رویکرد سیاه اعتراض نماید. هالیوود دائما با ترسیم شکست انسان در مقابل شیطان قصد دارد شیاطین پست و فرومایه را قدرتمند جلوه داده و تنها راه نجات معرّفی کند.