نقد و بررسی انیمیشن شنگول و منگول (The Gools)؛ تقلیدی کورکورانه
h.abdollahi.k2024-12-13
11 406 خواندن این مطلب 16 دقیقه زمان میبرد
انیمیشن شنگول و منگول که حوالی سال 1397 تولید شد، تا سال 1403 در ایران اکران نشد و سعی در جذب مخاطب جهانی داشت. این انیمیشن با نام گولز در کشورهای زیادی اکران شد و حتی در تولید از کمک نویسنده های کانادایی و آمریکایی هم بهره برد. اما در آخر در گیشه خارجی اصلا موفق نبود و با فروش ناچیز 350 هزار دلاری به کار خود در گیشه جهانی پایان داد(منبع). بعد از شکست این انیمیشن در گیشه جهانی، اسم انیمیشن تغییر کرد و با نام شنگول و منگول در سینمای ایران اکران شد که باز هم نتوانست مخاطب زیادی را به عنوان یک انیمیشن جذب کند.
در ادامه این مقاله به بررسی فروش انیمیشن شنگول و منگول، تحلیل مصاحبه های آقای دالوند(کارگردان انیمیشن)، تحلیل فرم، دوبله و محتوای این انیمیشن خواهیم پرداخت. همچنین مفصلا بررسی خواهیم کرد که چرا انیمیشن شنگول و منگول یک اثر شکست خورده محسوب می شود.
خلاصه داستان انیمیشن شنگول و منگول
در انیمیشن شنگول و منگول شاهد یک دره صلح هستیم که حیوانات اهلی و گیاه خوار در آن با آرامش زندگی می کنند. روزی یک گرگ و نوچه های گوشت خوارش به دره حمله می کنند و حیوانات را به اسارت گرفته و خانه هایشان را می سوزانند. سایه سرخ به عنوان یک قهرمان ظهور می کند و به کمک دو استاد کونگ فو به اسم تک پا(یک سیاه گوش) و تک شاخ(یک گاو) گرگ را شکست می دهد و قراردادی را به او تحمیل می کند که طبق آن نمی تواند هیچ حیوانی را شکار کند. تنها یک تبصره به نفع گرگ وجود دارد و آن این است که اگر یک حیوان با پای خودش به خانه گرگ برود، او می تواند شکارش کند.
سالها بعد بزبزقندی بچه های خود را به مدرسه کونگ فو می فرستد تا آموزش ببینند. بچه ها داستان هایی هیجان انگیز را پشت سر می گذارند تا زمانی که با یک راسوی سفید مواجه می شوند. راسو از سمت گرگ وظیفه دارد تا بچه ها را گول بزند و آنها را به خانه گرگ ببرد تا گرگ آنها را شکار کند. بچه ها فریب راسو را می خورند و به خانه گرگ می روند. مادر بزغاله ها که در اصل سایه سرخ بوده به مبارزه با گرگ می رود و در نهایت گرگ شکست می خورد.
نقد داستان و فرم انیمیشن شنگول و منگول
شنگول و منگول داستان بسیار معروف و شناخته شده ای برای کودکان ما به شمار می رود. البته که این داستان به ایران اختصاص ندارد و ماجرای هفت بزغاله در کشورهای زیادی روایت شده است(نمونه). اما این داستان هیچ رد خاصی در انیمیشن شنگول و منگول ندارد. به عبارتی ماجرای اصلی و معروف شنگول و منگول اصلا در انیمیشن قابل مشاهده نیست. فقط اسامی شنگول و منگول در این داستان حضور دارند و هیچ عنصر دیگری از شنگول و منگول اصلی را شاهد نیستیم.
داستان این انیمیشن چندان قوی نیست و بیشتر مانور انیمیشن روی مبارزه ها و صحنه های اکشن است. انیمیشن شنگول و منگول از نظر داستانی باگ های زیادی دارد. مثلا بین حیوانات اهلی ما شاهد چند نژاد وحشی هم هستیم. مثل سیاه گوش و کفتار. گاهی نیز صحنه های اکشن به قدری زیاد و طولانی می شوند که داستان به حاشیه رفته و حوصله سربر می شوند.
برخی مبارزه ها و برخی عناصر داستان اغراق شدیدی دارند یا دارای ابهام هستند. مثلا ماجرای سنگ نوشته میخی یا دلیل حمله گوریل ها دارای ابهام است. همچنین علت بی خیالی شدید استاد تک شاخ یا مبارزه های بین تک شاخ و تک پا دارای ابهام است. اینکه چطور بچه ها می توانند چندبار گرگ را زمین بزنند با اینکه در مبارزه آماتور هستند و گرگ یک مبارز بسیار قدرتمند است هم دارای ابهام است.
در مبارزه نهایی که خرگوش ها به خانه گرگ سرازیر می شوند، این حجم بالا از خرگوش ها عملا نقش خاصی ایفا نمی کنند و شاهد مبارزه خاصی از طرف آنها نیستیم، پس دلیل وارد کردن آنها به داستان چیست؟ علاوه بر خرگوش ها، شخصیت های دیگری نیز همچون پدر شنگول و منگول در داستان حضور دارند که نقش چندانی ایفا نمی کنند و مشخص نیست برای چه به داستان اضافه شده اند. حتی حبه انگور هم شخصیتی پرابهام است و تا انتها مشخص نمی شود که قدرتش را از کجا به دست آورده و چطور با سن کمش هم پای خواهر و برادر خود پیشرفت می کند. علاوه بر اینها، رابطه خواهر برادری شنگول و منگول هم دچار ابهامات زیادی است و هیچ درامی بین این دو وجود ندارد.
انیمیشن شنگول و منگول از تعلیق بسیار ضعیفی بهره می برد. ما از همان ابتدای انیمیشن متوجه می شویم که بزبزقندی همان سایه سرخ است. در آخر هم مشخص نمی شود که خط میخی چگونه به بچه ها در شکست دادن گرگ کمک می کند و این هم دچار ابهام است.
تمام این باگ ها و ابهامات مواردی هستند که باعث شده تا انیمیشن شنگول و منگول اثر ضعیفی باشد. به همین دلایل است که استقبال مخاطبین از این انیمیشن زیاد نیست و بچه ها در سینما به کارهای دیگری جز تماشای انیمیشن مشغول می شوند.
به طور کلی آقای دالوند تمام سوالات خبرنگاران درمورد علل عدم استفاده از فرهنگ بومی ایران و استفاده از نمادهای شرقی و حتی غربی در انیمیشن شنگول و منگول را بازار جهانی معرفی می کند. طبق ادعای کیانوش دالوند، تولیدکنندگان شنگول و منگول از آثار هالیوودی کپی برداری کرده اند. آنها بخاطر وجود شخصیت ها مونث در آثار هالیوودی به انیمیشن خود قهرمان مونث اضافه کرده اند و دلیل الگوبرداری شان از پاندای کونگ فو کار همین نگاه تقلیدی است. گرچه خودشان به این کار کپی کردن یا تقلید نمی گویند بلکه بر این باورند که مهندسی معکوس انجام داده اند! مهندسی معکوس زمانی معنا دارد که شیوه داستان نویسی یا فرمول فیلمنامه نویسی انیمیشن های هالیوودی کشف شود نه اینکه چند مسئله ظاهری از آنها کپی برداری شود.
در این مصاحبه ادعا می شود که انیمیشن شنگول و منگول اولین انیمیشن ایرانی با رویکرد جهانی است. با اینکه این ادعا کذب است و پیش از این هم انیمیشن های ایرانی به بازار جهانی راه پیدا کرده بودند. همچنین کیانوش دالوند دغدغه های دینی، مذهبی و حتی روحیه ای ملی از خود نشان می دهد اما هیچکدام از اینها را نمی توان در انیمیشن او دید. او حتی به رهبری استناد می کند اما حتی نزدیک به انتظارات رهبری نیز عمل نکرده. ادعاهای دالوند در مورد بررسی بازار جهانی مورد ابهام است چون اگر آنها به خوبی با بازار جهانی آشنا بودند فروش خوبی را کسب می کردند و اینقدر در گیشه جهانی ضعیف عمل نمی کردند.
از تمام بدآموزی های انیمیشن شنگول و منگول فقط به کلمه “اسکل” اشاره می شود که آن هم توسط دالوند توجیه می شود. فارغ از توجیه این کلمه، کلمات و شعرهای قافیه دار بسیاری در این انیمیشن استفاده می شوند که برای مخاطبین کودک بدآموزی دارند. اما نه دالوند و نه خبرنگاران به آن اشاره نمی کنند.
تمام ایرادات و نقاط ضعف انیمیشن زیر سایه گیشه جهانی توجیه می شود اما هیچکس اشاره نمی کند که شنگول و منگول در گیشه جهانی اصلا خوب عمل نکرده. یعنی تمام توجیهات پوچ هستند و تولیدکنندگان باید درک کنند که محاسبات آنها روی کاغذ با دنیای واقعی تفاوت های بسیار زیادی دارد. جالب است که منتقدین نیز هیچ اشاره خاصی به حجم بالای ایرادات انیمیشن شنگول و منگول ندارند و فقط با انیمیشن هایی که دارای محتوای مذهبی هستند به دشمنی آشکار می پردازند.
دوبله و لهجه
یک اشتباه رایج انیمیشن سازان ایرانی استفاده از بازیگران و سلبریتی ها برای دوبله می باشد. اشتباهی که در انیمیشن درمسیر باران و تهران 1500 هم شاهدش بودیم. شاید افرادی مثل محمدرضا علیمردانی دوبلرهایی عالی و درجه یکی باشند، اما سایر عوامل دوبلاژ این انیمیشن اصلا خوب نیستند. تک و توک صداهای دوبله روی شخصیت ها نشسته و بیشتر دوبلرها نه تنها صدای خوبی برای دوبله این انیمیشن ندارند، بلکه تفاوت تکنیکی و کیفی دوبله آنها با علیمردانی به حدی بالاست که توی ذوق مخاطب می زند. مثلا بهنوش بختیاری، هادی کاظمی، هدیه بازوند و آشا محرابی اصلا نتوانسته اند شخصیت هایشان را به خوبی دوبله کنند. همچنین تفاوت کیفی این افراد با سایر دوبلرهای حرفه ای تر به شدت مشهود است و باعث اذیت شدن مخاطب می شود.
از طرفی حجم لهجه ها و غلظت لهجه ها در انیمیشن شنگول و منگول بسیار بالاست. اثری که طبق ادعای کارگردان آن برای بچه های بالای 8 سال تولید شده و عملا انیمیشن کودک محسوب می شود، نباید این حجم از لهجه های غلیظ را داشته باشد. گاهی لهجه ها به حدی غلظت پیدا می کنند که وارد یک زبان دیگر می شوند. مثلا شخصیت خرگوش در ابتدا با لهجه ترکی صحبت می کند اما در اواخر انیمیشن کلا به زبان ترکی صحبت می کند. ترکی صحبت کردن خرگوش مسئله اذیت کننده ای محسوب می شود. چراکه خیلی ها به عنوان مخاطب انیمیشن، زبان ترکی بلد نیستند و حجم بالای صحبت ها و کلمات ترکی که در اواخر انیمیشن به کار برده می شود، برای مخاطب ابهام دارد و باعث می شود تا اذیت شود. اینگونه حتی نگاهی منفی و حتی تنفری جزئی نسبت به زبان ترکی در مخاطب ایجاد می شود. چون باعث شده تا در هیجان انگیز ترین بخش انیمیشن، متوجه صحبت ها نشود و برایش ابهام ایجاد شود. بسیار ناپسند است که تولیدکننده چنین دیدی را در ذهن مخاطب نسبت به یک زبان و گویش ایجاد کنند.
پوشش و مضامین جنسی
اولین مسئله ظاهری که مخاطب با آن روبه رو می شود، پوشش و کلماتی است که در انیمیشن شنگول و منگول به کار می رود. پوشش شخصیت بیهراس که همان راسوی سفید است، به شدت تنگ و بدن نما است و اندام های جنسی وی نیز به شدت برجسته کار شده. در نسخه انگلیسی این شخصیت با مایوی زنانه در آبگرم هم به نمایش درآمد که در نسخه فارسی حذف شده است. بزبزقندی هم اندام برجسته، لباس تنگ و دامنی کوتاه دارد. بیشتر شخصیت های مونث این انیمیشن، از چنین پوشش و چنین اندامی بهره می برند.
شخصیت تک شاخ که بیشتر با شعر صحبت می کند، بارها از کلمات زشت و بی ادبانه استفاده می کند. حتی گاهی شعرهای قافیه دار منکراتی با کلمات بسیار زننده را به کار می برد. وجود این موارد در یک انیمیشن ایرانی مورد پسند نیست. تقریبا تمام کسانی که بچه های خود را به سینما می برند از یک انیمیشن انتظار دارند تا آموزنده باشد نه اینکه بدآموزی داشته باشد. شاید استفاده از شوخی های جنسی و شوخی های سخیف در فیلم های سینمایی باعث جذب مخاطب به سینما شود، اما تولیدکننده ها باید توجه کنند که مخاطب انیمیشن کودکان هستند و چنین مواردی برای جذب آنها به سینما ناکارآمد است و فقط آبروی خودشان را با این کار می برند.
انمیشنی بی محتوا
تقریبا می توان گفت انیمیشن شنگول و منگول هیچ محتوایی ندارد. نه درس آموزنده ای دارد و نه حتی زیرلایه ای جذاب. حتی مضامین معمولی همچون دوستی، تلاش و همکاری هم در این انیمیشن وجود ندارد. در برخی سکانس ها امکان پند دادن و ارائه درس اخلاقی وجود دارد اما انیمیشن از این فرصت ها هیچ استفاده ای نمی کند. مثلا در جایی خرگوش ها به خانه گرگ سرازیر می شوند اما به جای اینکه پیام همکاری را اتحاد را مخابره کنند، می گویند: تکثیر بالای ما راز موفقیت ماست! با توجه به اینکه خرگوش ها آخرش هم کار خاصی نمی کنند و این دیالوگ با لهجه ترکی گفته می شود، حتی می توان این را توهین به قوم ترک هم برداشت کرد(در بدترن حالت).
الگوگیری داستان شنگول و منگول از چین
به این دلیل که فضای چینی به انیمیشن شنگول و منگول حاکم است، داستان ابتدایی این انیمیشن هم ریشه چینی دارد. چینی ها بارها درگیر ناامنی و جنگ داخلی بوده اند. یک داستان پرتکرار آنها درگیری مردم یک روستا یا منطقه چینی با راهزن ها یا یک حاکم محلی است. در این داستان یک حاکم محلی یا راهزن ها به مردم حمله می کنند و مردم به کمک یک قهرمان مبارز آنها را شکست می دهند. این داستان عینا در شنگول و منگول پیاده سازی شده و داستان ابتدایی این انیمیشن که به صورت دو بعدی کار شده همین را روایت می کند.
قرارداد شکار
در اوایل انیمیشن گرگ از وضعیت زندگی اش خسته شده و نیت می کند تا گوشت تازه بخورد. او سعی دارد تا از مفاد قراردادی که به او تحمیل شده استفاده کند و به صورت قانونی حیوانات را شکار کند. بیهراس به مسخره ترین شکل ممکن بزغاله ها و دوستانشان را فریب می دهد و به خانه گرگ می کشاند. بیهراس می گوید تا در صورت رفتن بچه ها به خانه گرگ، به آنها فنون خاص کونگ فو را آموزش می دهد و آنها را به عنوان گروه موسیقی مشهور می کند. اضافه کردن وسوسه موزیسین شدن به قصه باعث افت منطق انیمیشن شنگول و منگول شده. چون بر اساس فضای داستان و فرم این انیمیشن، چنین وسوسه ای به شدت غیرمنطقی است. غیر منطقی تر اینکه بچه ها بخاطر همین وسوسه خوشحال به سمت خانه گرگ می روند. این غیر منطقی بودن احتمالا بخاطر سانسوری است که روی انیمیشن پیاده سازی شده.
در ادامه سوال مهمی مطرح می شود. آیا باید قرارداد را زیر پا گذاشت و برای نجات بزغاله ها با گرگ جنگید یا اینکه به قرارداد پایبند بود و کاری به کار گرگ نداشت؟ از نظر احساسی مخاطب طرفدار نجات بزغاله هاست. اما با کمی دقت متوجه می شویم که بر اساس قراردادی که خود حیوانات با گرگ بسته اند، نباید به حریم او تجاوز کنند، اما این کار را می کنند. یعنی تا زمانی که قرارداد به نفعشان است به آن پایبند هستند و زمانی که به نفعشان نباشد به آن پایبند نیستند. البته این شبهه به صورت نصفه و نیمه پاسخ داده می شود. بچه ها با پای خودشان به خانه گرگ آمده اند اما فریب خورده اند. به عبارتی در اینجا هم ما با ابهامات داستان مواجهیم و درست نمی توانیم متوجه شویم که موضع دقیق انیمیشن چیست.
اساطیر
تنها اسطوره ای که در انیمیشن شنگول و منگول به چشم می آید، شخصیت تک شاخ است. در پوستر انیمیشن شاهد هستیم که تک شاخ در حال فلوت زدن می باشد. یک گاو مبارز فلوت زن یکی از اساطیر معروف در اساطیر شرقی و چینی است. الهه ای که فلوت به دست دارد کریشنا نام دارد. کریشنا وجه سوم خدایان هندو یا همان بهاگاوان(وجه دارای فرم که در قلمرو روحانی خود، خارج از جهان مادی سکونت دارد) است.
همچنین ما با ادبیات کاتارسیس و موجودی به نام فاون هم آشنا هستیم. فاون یک موجود به شکل بز با شاخ های بلند(مثل تک شاخ که شاخ های بلندی دارد) که موجودی شیطانی است و قدرت کنترل طبیعت را دارد. اتفاقا در یک سکانس شاهد هستیم که تک شاخ یک آبشار و رود جاری را با قدرت خود به حالت سکون در می آورد و روی آب به تمرین می پردازد. یعنی به صورت صریح و علنی قدرت کنترل طبیعت توسط یک موجود شاخ دار فلوت زن به نمایش درمی آید که یادآور فاون می باشد. در ادبیات کاتارسیس به صورت کلی شاهد همین مسئله هستیم. این ادبیات گرچه یک ادبیات نمایشی به شمار می رود اما توسط کلیسای شیطان و پیروان آنها نیز مورد استفاده قرار گرفته و مسئله ای به اسم “جادوی بزرگتر و کوچکتر” را به وجود آورده. نماد این شیطان گرایی یک بز شاخ دار در یک ستاره پنچ پر معکوس(پنتاگرام) است. این قضیه آنقدر مشهور است که امکان ندارد کاتارسیس را سرچ کنید و با این نماد مواجه نشوید. کاتارسیس نیز برگرفته از یکی از اساطیر یونان باستان است که موجودی بز مانند و فلوت زن است.
نیو وانگ(خدای گاو) در اساطیر چینی نماد قدرت، فداکاری و ارتباط با طبیعت است. تسلط این گاو بر طبیعت مسئله مشهوری است همانگونه که تک شاخ بر طبیعت تسلط پیدا می کند. ایده گاوی که استاد کنگفو است و بر طبیعت تسلط دارد، با آموزه های تائویی که بر هماهنگی با طبیعت و استفاده از قدرت درونی برای تعامل با جهان تاکید دارد، هماهنگ است. شخصیت های حیوانی که مهارت های رزمی دارند(مثل پاندای کونگ فوکار) از سنت های رزمی و فلسفی چینی الهام گرفته شده اند.
هرکدام از این اساطیر چه شرقی، چه یونانی و چه شیطانی که مورد اقتباس انیمیشن شنگول و منگول بوده باشند، فرقی در ضدفرهنگ بودن این انیمیشن ایجاد نمی شود. تولیدکنندگان عامدانه یا غیرعامدانه از اساطیری الگوبرداری کرده اند که هیچ سنخیتی با فرهنگ و بوم ما ندارند و حتی ضد فرهنگ و ضد دین ما هستند. مخصوصا وقتی با همین موجود در ادبیات و نماد شیطان پرستان مواجه می شویم. به احتمال بسیار زیاد تولید کنندگان عامدانه این الگوگیری ها را انجام نداده اند. چراکه طبق ادعای خودشان فقط از انیمیشن های دیگر مثل پاندای کونگ فو کار الگوبرداری و کپی برداری کرده اند. ای کاش تولیدکنندگان قبل از تولید یک محصول، در مورد اساطیری که قصد کپی کردن آنها را از منابع شرقی یا غربی دارند، کمی تحقیق کنند.
فروش داخلی و خارجی انیمیشن شنگول و منگول
فروش کم این انیمیشن نسبت به انیمیشن های ایرانی دیگر، حاکی از شکست این انیمیشن از نظر مخاطبین است. انیمیشن شنگول و منگول در بازار جهانی فقط 350 هزار دلار فروش داشته. این فروش به نسبت فروش 15 میلیون دلاری انیمیشن بچه زرنگ(منبع) و فروش 2.8 میلیون دلاری انیمیشن پسردلفینی(منبع) عدد بسیار کمی است. به عبارتی سایر انیمیشن های ایرانی با اینکه عناصر بومی و فرهنگی ایرانی و حتی اسلامی را حفظ کرده اند، فروش بسیار بیشتری از انیمیشن شنگول و منگول داشته اند. کیانوش دالوند ادعا کرد که حذف عناصر بومی و ایرانی در این انیمیشن برای جذب مخاطب خارجی بوده اما می بینیم که سایر انیمیشن های ایرانی با اینکه این عناصر را حفظ کرده اند، مخاطب بسیار بیشتری را در گیشه جهانی جذب کرده اند.
در گیشه داخلی نیز انیمیشن پسر دلفینی در سه هفته اول اکران خود به فروش 6 میلیارد تومانی رسید. شنگول و منگول نیز در همین زمان توانست 6 میلیارد تومان فروش داشته باشد. اما با محاسبه نرخ تورم از سال 1401 تا سال 1403 متوجه می شویم که اکران پسر دلفینی در 1401 و فروش 6 میلیارد تومانی، با توجه به شرایط کرونایی، بسیار ارزشمندتر از فروش 6 میلیاردی شنگول و منگول در سال 1403 است. تازه این جدا از مقایسه انیمیشن شنگول و منگول با رقابای قدرتمندتری مثل ببعی قهرمان و بچه زرنگ می باشد. در مقایسه با این دو انیمیشن، شنگول و منگول یک شکست مفتضحانه محسوب می شود. زیرا انیمیشن ببعی در سه هفته اول فروش خود 20 میلیارد تومان کاسبی کرد و بچه زرنگ نیز 13 میلیارد تومان فروخت. حتی انیمیشن لوپتو نیز فروشی 4 میلیاردی را در سه هفته اول خود تجربه کرد(فروش 148 هزار بلیط که بیشتر از فروش شنگول و منگول در سه هفته اول خود است و بخاطر تورم عدد فروش مالی شنگول و منگول بیشتر شده). به عبارتی مقایسه فروش شنگول و منگول با سایر انیمیشن های ایرانی در همان اوایل بازگشایی گیشه در سینماهای ایران، نشان می دهد که ادعای آقای دالوند مبنی بر “استقبال عالی”، ادعایی واهی است.
فروش جهانی و داخلی انیمیشن های ایرانی و مقایسه آنها با شنگول و منگول نشان می دهد که این انیمیشن اصلا نتوانسته به اهداف خود برسد. کیانوش دالوند ادعا دارد که حذف المان های بومی ایرانی و تقلید از انیمیشن های خارجی مثل پاندای کونگ فو کار، برای جذب مخاطب جهانی بوده. اما می بینیم که فروش جهانی و داخلی این انیمیشن نسبت به سایر آثار ایرانی بسیار ضعیف تر بوده و این هدف محقق نشده. پس خوب است تا تولیدکنندگان ایرانی درک کنند تا استفاده از مضامین بومی و دینی ایرانی نه تنها مانع فروش و استقبال مخاطبین از انیمیشن های آنها نیست، بلکه یک محرک و نقطه مثبت برای آثار آنها نیز به شمار می رود.
همچنین خوب است تا منتقدینی که به انیمیشن های ایرانی همچون بچه زرنگ نقد وارد می کردند و بخاطر مضامین دینی آنها را شعارزده خطاب می کردند، متوجه اشتباهات محاسباتی خود بشوند و بفهمند که این مضامین نه تنها شعارزدگی نیست، بلکه مورد استقبال مخاطبین هم هست. کاش از تجربیات خودمان درس بگیریم.
نبود عناصر بومی و فرهنگی ایرانی
در انیمیشن شنگول و منگول تقریبا شما هیچ عنصر مربوط به فرهنگ ایران نخواهید دید. نه در ظاهر و نه در باطن این انیمیشن هیچ اشاره ای به عناصر بومی ایرانی نمی شود. حتی خود داستان شنگول و منگول هم اختصاص به ادبیات ایران ندارد و در کشورهای زیادی روایت می شود. دلیل این امر توسط شخص کارگردان اینطور بیان شده که چون هدف اثر فتح بازار جهانی و جذب مخاطب بین المللی بوده عناصر ایرانی و بومی در آن به کار نرفته. بر اساس مقایسه فروش این انیمیشن با انیمیشن های ایرانی دیگری که از عناصر بومی و فرهنگی ایران بهره می برند متوجه شدیم که این ادعا کاملا غلط است.
به عبارتی اثبات شده که مخاطبین داخلی و خارجی انتظار دارند تا یک انیمیشن ایرانی عناصر بومی ایران را به نمایش بگذارد. حتی استقبال داخلی و خارجی از بچه زرنگ نشان می دهد که عناصر دینی ایرانی هم مورد استقبال مخاطبین است. پس متوجه می شویم که نبود عناصر بومی ایرانی در شنگول و منگول یک نقص برای این اثر محسوب می شود.
غربزدگی و شرق زدگی این انیمیشن هم از نواقص این اثر می باشد. طبق ادعای آقای دالوند، تیم تولید شنگول و منگول از سایر آثار غربی و شرقی کپی کرده اند(گرچه خودشان اسمش را مهندسی معکوس گذاشته اند). کپی کاری زیاد و تقلید کورکورانه از آثار شرقی و غربی و کمک گرفتن از نویسنده های آمریکایی و کانادایی، عملا هیچ کمکی به جذاب شدن انیمیشن شنگول و منگول نکرده. استقبال کم از این انیمیشن اثبات کننده این مسئله می باشد.
سابقه برادران دالوند
براردان دالوند قبلا سابقه تولید انمییشن رستم و سهراب و ناسور را داشته اند. هر دو انیمیشن از نظر کیفی و گرافیکی نسبت به آثاری که در همان سال ها تولید شدند، بسیار ضعیف بودند. انیمیشن ناسور اصلا نتوانست انتظارات بدیهی را نسبت به یک اثر عاشورایی برآورده کند. انیمیشن رستم و سهراب نیز چنگی به دل نزد و یک شکست در انیمیشن های ایرانی محسوب می شود. اکنون نیز انیمیشن شنگول و منگول راه ناسور و رستم و سهراب را به پیش گرفته. رستم و سهراب خرابی بزرگی در نگاه به داستان های اسطوره ای و شاهنامه ای بود. ناسور نیز یک افتضاح در نمایش دین و واقعه کربلا بود. حالا شنگول و منگول هم با حذف عناصر ملی و بومی به بهانه جذب مخاطب جهانی(که در آن ناموفق بوده)، ادامه دهنده انیمیشن های ضدفرهنگ قبلی است.
جمعبندی و نتیجه گیری از انیمیشن شنگول و منگول
انیمیشن شنگول و منگول یک درس عبرت عالی برای انیمیشن های ایرانی خواهد بود. با تجربه شکست گیشه های داخلی و خارجی این انیمیشن می فهمیم که چنین اثری مورد استقبال مخاطبین نیست. مخاطبین از یک انیمیشن ایرانی چیزهای دیگری انتظار دارند. آثاری که به فرهنگ بومی و حتی دینی ایرانی اشاره کرده اند بیشتر مخاطب پسند هستند. حتی در مضامین اخلاقی انیمیشنی مثل ببعی قهرمان که در ظاهر امیدآفرین و تلاشگر است مورد توجه مخاطبین است.
ادعاهای شعارزدگی ادعاهایی واهی و پوچ هستند و باعث شکست انیمیشن های ایرانی خواهند بود. همچنین کپی کردن و تقلید کورکورانه از آثار غربی و شرقی باعث جذابیت انیمیشن های ایرانی نخواهد شد. تولیدکننده های ایرانی باید متوجه شوند که برای ساخت اثر شاخص انیمیشنی، باید به فرهنگ و بوم ایران مراجعه کنند. استودیوهای فراسوی ابعاد، هورخش، هنرپویا و اسکای فریم با ساخت آثاری که فرهنگ، معماری، هنر و رسوم ایرانی در آنها جریان دارد، نشان دادند که فرهنگ ایرانی در دنیا طالب زیادی دارد و موفقیت در پرداخت به این مضامین است. امیدواریم در آینده شاهد تقلیدهای کورکورانه از آثار خارجی نباشیم و تولیدکنندگان ایرانی از شکست ها و موفقیت های سایر انیمیشن های ایرانی درس بگیرند. در این بین کنار گذاشتن تعصبات و تجدید نظر در مورد برخی آموزه های سینمایی و فیلمنامه نویسی حس می شود. چراکه هنوز بسیاری از تولیدکننده ها و منتقدین باور ندارند که آثار بومی می توانند موفقیت های چشمگیری خلق کنند.
سلام. خدا قوت. حرف از مهندسی معکوس شد. چه آثاری با مهندسی معکوس ساخته شدن؟ لطفا یه مقاله ازش تهییه کنید.
پ.ن: انیمیشن آرکین رو تحلیل نمیکنین؟!! منتظر نمونم؟
انیمیشن شنگول و منگول پر از الفاظ زشت و فحش هایی بود که ارزش کار رو پایین می آورد. آنقدر الفاظ زشت توش بود که ناراحت شده بودم. ادبیات لمپنیسم استفاده شده بود. و در فیلم احترام معلم نگه داشته نمی شد و خرگوش به گاو که معلم بود توهین می کرد. برای بچه ها مناسب نبود. برای بالای ۱۸ سال هست.
سلام و عرض ادب
اگر غیر فرهنگی ترین فیلم سال رو می خواهید ببینید صبحانه با زرافه ها رو ببینید 🙁
نکاتی که جناب عبدالهی گفتند نکات مهمی هست که نباید غافل شد اما می شود به این نکته هم توجه شود که بعضی آثار را برای سرگرمی ببینیم و از این طریق از آن لذت ببریم چرا که بنا به گفته خیلی از دوستان و نظرات شنگول و منگول اثری است که برای سنین بالاتر کیفیت بهتری از ببعی قهرمان دارد و می تواند مخاطب خود را سرگرم کند البته بازم باید متوجه محتوای فیلم بود
سلام علیکم
انیمیشن سنگینیه ولی ما کار نقدش رو شروع کردیم
ممنون جناب مسعود خان بابت نظرتون ولی چیزی که معمولا من از این آثار می بینم اینه که پرداخت و روایت جدیدی از یک موضوع و محتوای مهم ندارن و بیشتر با تکنیک های عامه پسند مخاطب رو با خودش همراه میکنن چه میخواد موضوع و محتوا مهم باشه چه نه علاوه بر این در زمینه منجی و نجات مردم هم اگر حرفی بخواهند بزنن اول از همه می دونیم که درست و طبیعی نیست ثانیا صرفا پر سر و صدا و جنجالی حرف می زنن مگر نه نه حرف جدیدی در میانه و نه محتوای درستی رو میخوان برسون صرفا فکر میکنم از نظر فنی فصل دوم خوش ساخت تر باشه مگر نه همچنان داستان و محتوا چیز جدید و خاصی رو همراه خودش نداره
در عوض پیشنهاد میکنم سریال آبشار جاذبه رو ببینید اگر چه اونم در محتوا پیرو مفاهیم فراماسونریه ولی به شدت جذاب و دوست داشتنی ساخته شده
یکی از دوستان بنده که فیلمباز حرفه ایه این سریال رو تا قسمت ۴ فصل اول نگاه کرد و بعد رهاش کرد چون میگفت محیط بازی گونه داستان تکراری بود و داستان و محتوای فیلم هم چیز جدیدی نداشتن جدا از اینکه رقم خوردن مرگ دوستان خواهر بزرگه توسط خواهر کوچیکه و تبدیل شدنش به شخصیت منفی ضعیف و مسخره انجام شده منم تا فصل ۱ رو دیدم و با حرفاش اکثرا موافقم میشه گفت سریالیه که به شدت تبلیغ شده و معروف شده مگر نه حتی در بار درام اش چیز جدیدی تو چنته نداره جز اینکه در دو قسمت آخر فصل ۱ طوفانی میشه ولی بازم منطق در بعضی جهات داستان ضعیفه
پ ن : ایکاش می شد به سریال آبشار جاذبه هم می پرداختید چون این سریال جدا از اتفاقات فصل دوم دقیقا علاوه بر کلی نکته و محتوایی که داره سرگرم کننده است ، ریتم و تدوین خوبی داره ، شخصیت پردازی و داستان داره ، محیط و اتمسفر داره و مخاطب رو با خودش جدا از سن همراه میکنه
فصل اول سریال Arcane یه انیمیشن درام سطحیمسلک، شخصیتهای نسبتا قابل همذات پنداری و دارای پیچش داستانی خوبی هم هست، داستان دو خواهر و دو ملت. ولی صرفا در همین حده، شخصیتهاش هم خوراک ادیتای اینستا و تیکتاک و پروفایل.
اما در فصل دو کلا ماجرا عوض میشه. از دعوای دوتا ملت میرسه به بحث منجی و نجات مردم. علیالخصوص با توجه به صحبتهای ویکتور در اکت آخر میشه گفت فصل اول میخواسته تو رو جذب کنه که تو فصل بعدی این پیاما رو بهت برسونه
ببخشید نظرم جای مناسبی قرار نگرفت اون رو اینجا قرار میدم :
ممنون جناب مسعود خان بابت نظرتون ولی چیزی که معمولا من از این آثار می بینم اینه که پرداخت و روایت جدیدی از یک موضوع و محتوای مهم ندارن و بیشتر با تکنیک های عامه پسند مخاطب رو با خودش همراه میکنن چه میخواد موضوع و محتوا مهم باشه چه نه علاوه بر این در زمینه منجی و نجات مردم هم اگر حرفی بخواهند بزنن اول از همه می دونیم که درست و طبیعی نیست ثانیا صرفا پر سر و صدا و جنجالی حرف می زنن مگر نه نه حرف جدیدی در میانه و نه محتوای درستی رو میخوان برسون صرفا فکر میکنم از نظر فنی فصل دوم خوش ساخت تر باشه مگر نه همچنان داستان و محتوا چیز جدید و خاصی رو همراه خودش نداره
در عوض پیشنهاد میکنم سریال آبشار جاذبه رو ببینید اگر چه اونم در محتوا پیرو مفاهیم فراماسونریه ولی به شدت جذاب و دوست داشتنی ساخته شده
سلام. خدا قوت. حرف از مهندسی معکوس شد. چه آثاری با مهندسی معکوس ساخته شدن؟ لطفا یه مقاله ازش تهییه کنید.
پ.ن: انیمیشن آرکین رو تحلیل نمیکنین؟!! منتظر نمونم؟
سلام علیکم
نقد آرکین رو شروع کردیم
انیمیشن شنگول و منگول پر از الفاظ زشت و فحش هایی بود که ارزش کار رو پایین می آورد. آنقدر الفاظ زشت توش بود که ناراحت شده بودم. ادبیات لمپنیسم استفاده شده بود. و در فیلم احترام معلم نگه داشته نمی شد و خرگوش به گاو که معلم بود توهین می کرد. برای بچه ها مناسب نبود. برای بالای ۱۸ سال هست.
سلام و عرض ادب
اگر غیر فرهنگی ترین فیلم سال رو می خواهید ببینید صبحانه با زرافه ها رو ببینید 🙁
نکاتی که جناب عبدالهی گفتند نکات مهمی هست که نباید غافل شد اما می شود به این نکته هم توجه شود که بعضی آثار را برای سرگرمی ببینیم و از این طریق از آن لذت ببریم چرا که بنا به گفته خیلی از دوستان و نظرات شنگول و منگول اثری است که برای سنین بالاتر کیفیت بهتری از ببعی قهرمان دارد و می تواند مخاطب خود را سرگرم کند البته بازم باید متوجه محتوای فیلم بود
از ببعی واقعا از نظر گرافیکی بهتره شکی توی این قضیه نیست
سلام و درود
اگه میشه نگاهی هم به بررسی درونمایه انیمیشن Arcane داشته باشید
سلام علیکم
انیمیشن سنگینیه ولی ما کار نقدش رو شروع کردیم
ممنون جناب مسعود خان بابت نظرتون ولی چیزی که معمولا من از این آثار می بینم اینه که پرداخت و روایت جدیدی از یک موضوع و محتوای مهم ندارن و بیشتر با تکنیک های عامه پسند مخاطب رو با خودش همراه میکنن چه میخواد موضوع و محتوا مهم باشه چه نه علاوه بر این در زمینه منجی و نجات مردم هم اگر حرفی بخواهند بزنن اول از همه می دونیم که درست و طبیعی نیست ثانیا صرفا پر سر و صدا و جنجالی حرف می زنن مگر نه نه حرف جدیدی در میانه و نه محتوای درستی رو میخوان برسون صرفا فکر میکنم از نظر فنی فصل دوم خوش ساخت تر باشه مگر نه همچنان داستان و محتوا چیز جدید و خاصی رو همراه خودش نداره
در عوض پیشنهاد میکنم سریال آبشار جاذبه رو ببینید اگر چه اونم در محتوا پیرو مفاهیم فراماسونریه ولی به شدت جذاب و دوست داشتنی ساخته شده
یکی از دوستان بنده که فیلمباز حرفه ایه این سریال رو تا قسمت ۴ فصل اول نگاه کرد و بعد رهاش کرد چون میگفت محیط بازی گونه داستان تکراری بود و داستان و محتوای فیلم هم چیز جدیدی نداشتن جدا از اینکه رقم خوردن مرگ دوستان خواهر بزرگه توسط خواهر کوچیکه و تبدیل شدنش به شخصیت منفی ضعیف و مسخره انجام شده منم تا فصل ۱ رو دیدم و با حرفاش اکثرا موافقم میشه گفت سریالیه که به شدت تبلیغ شده و معروف شده مگر نه حتی در بار درام اش چیز جدیدی تو چنته نداره جز اینکه در دو قسمت آخر فصل ۱ طوفانی میشه ولی بازم منطق در بعضی جهات داستان ضعیفه
پ ن : ایکاش می شد به سریال آبشار جاذبه هم می پرداختید چون این سریال جدا از اتفاقات فصل دوم دقیقا علاوه بر کلی نکته و محتوایی که داره سرگرم کننده است ، ریتم و تدوین خوبی داره ، شخصیت پردازی و داستان داره ، محیط و اتمسفر داره و مخاطب رو با خودش جدا از سن همراه میکنه
فصل اول سریال Arcane یه انیمیشن درام سطحیمسلک، شخصیتهای نسبتا قابل همذات پنداری و دارای پیچش داستانی خوبی هم هست، داستان دو خواهر و دو ملت. ولی صرفا در همین حده، شخصیتهاش هم خوراک ادیتای اینستا و تیکتاک و پروفایل.
اما در فصل دو کلا ماجرا عوض میشه. از دعوای دوتا ملت میرسه به بحث منجی و نجات مردم. علیالخصوص با توجه به صحبتهای ویکتور در اکت آخر میشه گفت فصل اول میخواسته تو رو جذب کنه که تو فصل بعدی این پیاما رو بهت برسونه
ببخشید نظرم جای مناسبی قرار نگرفت اون رو اینجا قرار میدم :
ممنون جناب مسعود خان بابت نظرتون ولی چیزی که معمولا من از این آثار می بینم اینه که پرداخت و روایت جدیدی از یک موضوع و محتوای مهم ندارن و بیشتر با تکنیک های عامه پسند مخاطب رو با خودش همراه میکنن چه میخواد موضوع و محتوا مهم باشه چه نه علاوه بر این در زمینه منجی و نجات مردم هم اگر حرفی بخواهند بزنن اول از همه می دونیم که درست و طبیعی نیست ثانیا صرفا پر سر و صدا و جنجالی حرف می زنن مگر نه نه حرف جدیدی در میانه و نه محتوای درستی رو میخوان برسون صرفا فکر میکنم از نظر فنی فصل دوم خوش ساخت تر باشه مگر نه همچنان داستان و محتوا چیز جدید و خاصی رو همراه خودش نداره
در عوض پیشنهاد میکنم سریال آبشار جاذبه رو ببینید اگر چه اونم در محتوا پیرو مفاهیم فراماسونریه ولی به شدت جذاب و دوست داشتنی ساخته شده