انیمیشن سینمایی
نقد و بررسی انیمیشن رویاشهر؛ تمسخر ظهور امام زمان!

انیمیشن رویاشهر به همراه انیمیشنهای شمشیر و اندوه، ببعی قهرمان و ساعت جادویی در جشنواره فجر 42 اکران شد. این انیمیشن همانند سایر آثار جشنواره 1402، ازنظر کیفی، فنی، گرافیکی، داستانی و محتوایی دچار باگها و مشکلات فراوانی بود. بااینحال نسبت به سایر آثار جشنواره 42، انیمیشن رویاشهر ازنظر محتوایی، محتوازدهترین و شعارزدهترین انیمیشن محسوب میشود که محتوایی بهشدت جهتدهی شده را به مخاطب القا میکند. در ادامه این مقاله به بررسی فنی، داستانی و محتوایی رویاشهر خواهیم پرداخت. همچنین میتوانید نقد این انیمیشن را از طریق ویدئوی زیر تماشا کنید:
خلاصه داستان رویاشهر
رویاشهر یک شهر قهرمانپرور است که قهرمانان با سفر به سرزمینهای دیگر پیشرفت را برای رویاشهر رقم میزنند. شخصیت اصلی انیمیشن پسری به نام آرات است که سابقاً پدرش جزو قهرمانان رویاشهر بوده والان ظاهراً مرده است. آرات به مدرسه قهرمانی میرود و برای اینکه خودش را اثبات کند و شهر را نجات دهد به شیناشهر رفته تا یک گوی سبز را به دست آورد. او پس از انواع ماجراجوییها میفهمد که رویاشهر قهرمانپرور نیست و کسانی که بهعنوان قهرمان از آنها یاد میشود، در اصل غارتگرانی بودند که با چپاول ملتهای دیگر برای رویاشهر پیشرفت را رقم میزدند. وی به مبارزه با حاکم رویاشهر میپردازد. آرات متوجه میشود که پدرش زندهاس و در تلاش است تا با ساخت دستگاهی خاص به رویاشهر حمله کرده و آنجا را نابود کند.
آرات و دوستانش سعی دارند تا جلوی پدر آرات را بگیرند، اما پدر آرات پس از سرکوب مردم شیناشهر و تبدیل کردن آنها به سنگ، با انفجاری شبه اتمی ارتش رویاشهر را نابود کرده و پسرش را هم به سنگ تبدیل میکند. درنهایت بدون هیچ توجیه دراماتیکی امام زمان (عج) که منجی مردم شیناشهر معرفیشده بود ظهور کرده و شیناشهر را سروسامان میدهد.
نقد فرم انیمیشن رویاشهر
رویاشهر دارای باگهای زیادی در بخشهای کیفی، گرافیکی و داستانی خود است. ایرادات بهقدری بدیهی و واضح هستند که مخاطب عام با یکبار تماشای این اثر به عمق مشکلات انیماتوری و داستانی این اثر پی خواهد برد. رویاشهر را با این حجم از مشکلات فرمی میتوان در سبک، فیلمنامه و انیمیت یک فاجعه دانست.

بلاتکلیفی داستان رویاشهر
اولین مشکل رویاشهر بلاتکلیفی در روایت و هدف داستان است. رویاشهر بسیار سعی میکند تا پیچیده و مرموز باشد و در اوایل داستان خود میتواند در این مسیر بهخوبی پیشروی کند. در ادامه شاهد هستیم که انیمیشن رویاشهر از فضای ابتدایی خود بهشدت فاصله گرفته و تلاش برای پیچیدگیاش به بلاتکلیفی در روایت و نتیجهگیری تبدیل میشود.
در ابتدا آرات قرار است برای اثبات خودش به قهرمان تبدیل شود. ورود او به مدرسه قهرمانی بسیار لوس و مضحک است. او برای ورود به مدرسه و افزایش قد خود چوب زیر پایش میگذارد و بعد از ورود به مدرسه آنها را درمیاورد؛ یعنی فقط در ورودی مدرسه به قد توجه میشود و در پادگان هیچ توجهی به این مسئله وجود ندارد؟ تمارین مدرسه قهرمانی بسیار لوستر و مضحکتر از ورود آرات به مدرسه هستند و ما شاهد تمرین سربازها با دستگاههایی فانتزی با فیزیکی غیرمعقول هستیم.
در ادامه آرات همانند یک دزد و نه قهرمان، به شیناشهر رفته تا خودش را اثبات کند. بااینحال آرات با حقیقت مواجه شده و برای تبیین حقیقت رویاشهر بازگشته و بهجای تبیین، عملاً رویاشهر را با خاک یکسان میکند. آرات که تأکید زیادی به قیام غیرمسلحانه و نجنگیدن داشت، رویاشهر را نابود کرد و نتوانست نظر پدرش را از جنگ علیه رویاشهر منحرف کند. درنهایت پدر آرات او را به سنگ تبدیل کرده و با منفجر کردن یک بمب اتمی ارتش رویاشهر را هم از بین میبرد. پسازاین واقعه امام زمان ظهور کرده و اوضاع نابسامان جهان را بهبود میبخشد!
فقط با دقت در روند این انیمیشن خواهید فهمید که این اثر چقدر بلاتکلیف است. مشخص نیست آرات یک شخصیت فکری است و قرار است تا علیه حاکمان شیناشهر و رویاشهر افشاگری کند یا اینکه یک مبارز است و قرار است با آنها بجنگد. اینکه چطور نقش او اینقدر سیال است بههیچوجه در اثر با مقدمهچینی و درام توجیه نمیشود و همهچیز ناگهانی رقم میخورد.
دیالوگ محوری
رویاشهر قصد دارد اتفاقات زیادی را رقم بزند و پیچش خیلی زیادی داشته باشد. این امر زمانی بهصورت موفق رقم میخورد که انیمیشن با حرکت و پویایی، داستان خود را روایت کند؛ اما رویاشهر یک ایراد اساسی دارد که این امر را ناممکن کرده و آن دیالوگ محوری شدید این اثر است. دیالوگ محوری انیمیشن رویاشهر باعث شده تا تمام اتفاقات مهم و نقاط عطف داستان فقط در صحبتها نمود داشته باشند و پویایی یا حرکت رخ ندهد. عدم پویایی و حرکت در انیمیشن به معنای مرگ آن اثر محسوب میشود و همین قضیه باعث میشود تا داستان پیچیده رویاشهر به ثمر ننشیند و کاملاً در روایت حیف شود.
روی آوردن به دیالوگها به این دلیل اتفاق میافتد که انیمیشن زمان کافی برای پرداخت به بخشهای مختلف داستان خود را ندارد. به عبارتی برای رد کردن سریعتر ماجراها مجبور است تا به دیالوگ روی بیاورد. باکم کردن سکانسهای بیاهمیت مثل سکانس حدوداً یکدقیقهای که آرات و دوستش در زیرزمین درگیر یک موش هستند، میشد وقت کافی برای پرداخت بهتر به سکانسهای مهم خرید. منتها انیمیشن با تلف کردن زمان خود به سکانسهای مسخره، زمانش را برای پرداخت به سکانسهای مهم از دست میدهد.
برای مثال میتوان به سکانس مهم بازگشت آرات به رویاشهر اشاره کرد. در این سکانس مادر آرات ناگهان ظاهر میشود و تمام رازها و پشت پردههای رویاشهر را در دیالوگ افشا میکند. سپس بهطور ناگهانی شهردار ظاهرشده و مسائل دیگری را بازهم در دیالوگ افشا میکند.
ما شاهد دیالوگهای بهشدت سطحی و بیخود هم هستیم. مثلاً هنگامیکه آرات و دوستانش در زندان برای فرار نقشه میکشند، نقشه فرارشان این است که از زندان به هر قیمتی فرار کنند و گوی را به دست آورند! این کجایش به نقشه شباهت دارد؟ بعضی دیالوگها رسماً مخاطب را مسخره میکنند.
تعلیق خوب
یکی از نکات مثبت انیمیشن رویاشهر تعلیق و رازآلود بودن این اثر میباشد. گرچه این تعلیقها بهیکباره از داستان حذف میشوند و پاسخ تمام آنها یکجا داده میشود، اما بالاخره تا میانههای داستان، رازهایی وجود دارد که باعث کشش مخاطب شده تا منتظر پایان داستان باشد. متأسفانه تعلیقها فقط در دیالوگها افشا میشوند و حرکت یا تلاش خاصی برای کشف این رازها را شاهد نیستیم.

ابراز احساسات ضعیف
احساسات در رفتار و چهره شخصیتها بروز پیدا نمیکند. مثلاً دختر هاکان (پدر آرات) زمانی که مادرش را میبیند، احساسات چندانی بروز نمیدهد و زمانی که متوجه میشود آرات برادرش است، بازهم شاهد ابراز احساسات خاصی از هیچکدامشان نیستیم. حتی زمانی که هاکان پسر خود را به سنگ تبدیل میکند، ناراحتی چندان مطلوبی نشان نمیدهد و ما اصلاً غم را از شخصیت او حس نمیکنیم.
کلیشههای همیشگی
در رویاشهر کلیشههای مختلفی را شاهد هستیم. ازجمله ترکیب یک پسر لاغر شجاع با یک پسر خنک تپل که قبلاً در انیمیشن بنیامین دیده بودیم. همچنین دیالوگهای بهشدت کلیشهای بین مادر آرات و آرات که در مورد تبدیل نشدن آرات به کسی مثل پدرش و پافشاری آرات بر اثبات خودش است.
همچنین شاهد هستیم که پدر آرات بدون اینکه بداند آرات پسرش است، او را به سنگ تبدیل میکند که ما را یاد داستان رستم و سهراب میاندازد. اقتباس از شاهنامه در داستانها واقعاً جذاب است اما انیمیشن رویاشهر به شکل بسیار مسخرهای و همراه با بروز ناملموس ناراحتی پدر آرات این صحنه را نشان میدهد و این صحنه کاملاً حیف میشود.
ظاهر و ناپدید شدن شخصیتها
بارها در رویاشهر شاهد هستیم که یکدفعه شخصیتها ظاهر میشوند و از ناکجاآباد سر میرسند. چندین بار هم شاهد هستیم که شخصیت غیب میشود و اصلاً معلوم نیست کجا میرود. مثلاً زمانی که آرات و دوستانش در حال بالا رفتن از بالن هستند، بعداً از بالا رفتن تازه متوجه نبود خواهرش میشوند و اصلاً معلوم نیست که خواهرش کی گروگان گرفتهشده و چرا تا آن زمان کسی متوجه نبود او نشده است.
تلاش بیپایان برای هیجان
رویاشهر تلاش بسیار زیادی دارد تا با صحنههای مبارزه، صحنههای اکشن، تعقیب و گریز و… هیجانانگیز باشد. منتها الگو گیریها و کپیبرداریهای این اثر از انیمیشنهایی مثل پاندای کونگفو کار (فرار با گاری) باعث شده تا این تعقیب و گریزها جدید نباشند. همچنین متحرکسازی شخصیتهای درصحنههای اکشن بهقدری بد است که اصلاً حس هیجان به مخاطب منتقل نمیشود. ضعف جدی رویاشهر در فرم بهشدت حس میشود.
اتفاقات غیرمنطقی
در سینما و انیمیشن، هر اتفاقی باید با مقدمهچینی و آمادهسازی مخاطب رخ دهد. مثلاً شما نمیتوانید دست شخصیت اصلی برای اولین بار یک اسلحه بدهید و نمایش دهید که او تمام شلیکهایش به وسط سیبل میخورد. شما باید ابتدا تمرین با اسلحه یا حداقل یادآوری از گذشته شخصیت را در داستان قرار دهید که تیراندازی قوی او را توجیه کند.
در رویاشهر شاهدیم که بدون مقدمهچینی مادر آرات که یک بانوی نجیب است، به یک نینجای خبره تبدیل میشود. در جای دیگر شاهد هستیم که آرات با اولین کایتسواری خود تمام سربازانی که با بالن او را تعقیب میکنند قال گذاشته و فرار میکند، او کی به چنین توانایی دست پیدا کرد؟ درجایی میبینیم که مادر آرات بهراحتی از پس سه بادیگارد برمیآید اما درجایی دیگر توان مقابله با همین تعداد بادیگارد را ندارد. بچهها هم در رویاشهر و هم در شیناشهر گوی را میدزدند و هر دفعه به یک شیوه و بهشدت راحت این کار را انجام میدهند.
درجایی شاهدیم که آرات بهراحتی (مثل ماست) شاخ خود را میبرد تا با آن از زندان فرار کند، بعد همین شاخی که بهراحتی بریدهشده، به یک چرخدنده بزرگ گیرکرده و باعث میشود تا در زندان از جا کنده شود. خب چطور امکان دارد شاخی که به این راحتی بریدهشده در برابر فشار چرخدنده چنین استحکامی داشته باشد؟ از اینها مهمتر، ما بدون هیچ مقدمهچینی و اتفاق دراماتیکی شاهد ظهور امام زمان بهعنوان منجی شیناشهر هستیم که این مسئله بسیار نابجاست.
شوخیهای اینستاگرامی
چندین شوخی اینستاگرامی و حتی جنسی (چه مادر خوبی داری) در انیمیشن وجود دارد. به عبارتی انیمیشن رویاشهر برای جذابتر شدن و طنز شدن، به شوخیهای اینستاگرامی و حتی جنسی متوسل میشود. این شوخیها در انیمیشن نهتنها ذرهای خندهدار نیستند، بلکه بسیار لوس و زننده هم هستند. چنین شوخیهایی برای همان بسترهای مجازی و میمهای مجازی مناسب هستند نه یک انیمیشن.

شخصیتهای فرعی
جز تعداد اندکی از شخصیتهای فرعی، بقیه شخصیتهای فرعی کپی همدیگر هستند؛ یعنی چهار پنج شخصیت توسط تولیدکننده طراحیشده و به تعداد بالا در شهر و سربازخانه این شخصیتها کپی شدهاند. در چهره و لباس شخصیتهای فرعی تنوع بسیار کمی وجود دارد. همچنین هنگام مبارزه آرات با اژدها در شهر، هیچکس در شهر نیست و رویاشهر با این هیبت، عملاً خالی از سکنه است. علاوه بر این تجمعات مردم رویاشهر بهقدری شلوغ نیست که باور کنیم شهر به آن بزرگی همینقدر جمعیت کمی دارد.

پرداخت بسیار بد به نقاط عطف
آرات و دوستانش قصد دارند بدون جنگ و درگیری و با افشای پشت پرده عملکرد رویاشهر، شهردار را سرنگون کنند. آنها حقیقت را برای مردم افشا میکنند، اما مردم اصلاً چیزی نمیفهمند. در حدی که بدون هیچ کنش خاصی صحنه را ترک میکنند! خب اگر این افشاگری اهمیت دارد چرا هیچ کشمکشی بین مردم و حکومت رخ نمیدهد؟ اگر این افشاگری اهمیتی ندارد پس چرا باید وجود داشته باشد؟ اگر قرار است بیتفاوتی مردم نسبت به پشت پرده تاریک رویاشهر نمایش داده شود، انیمیشن نتوانست این کار را هم بکند. چون واکنش مردم در این صحنه جوری است که انگار اصلاً متوجه گفتههای آرات نشدهاند.
شکست نامعقول اژدها
شهردار رویاشهر برای مقابله با آرات و همراهانش یک اژدها را از زیردریا احضار میکند که باعث تخریب نصف شهر میشود. چرا شهردار بهجای فرستادن سرباز چنین کاری کرد تا شهرش نابود شود؟ در ادامه محلولی که داخل جیب آرات است (محلولی که پدرش ساخته و یکی از خواصش رشد سریع گیاهان است) بهطور اتفاقی به دریا میریزد و باعث رشد گیاهی عظیمالجثه شده که اژدها را گرفته و به زیرآب میکشد. فارغ از اینکه شکست اژدها کاملاً اتفاقی است و هیچ کنش قهرمانانهای توسط شخصیتها برای این کار وجود ندارد، مگر اژدها از درون آب احضار نشد؟ پس چطوری با غرق کردن اژدها آن را شکست دادند؟ این اژدها اساساً آبزی است پس چطوری غرق شد؟

نگاه جنسی
عجیب است بااینکه در سراسر این انیمیشن با مشکلات فراوان در طراحی شخصیتها مواجه هستیم، اما خواهد آرات بهخوبی طراحیشده. بااینحال طراحی او جنسی است و ما شاهد هستیم که روی اندام جنسی این دختر تأکید زیادی شده. بااینکه این شخصیت کوچک است و احتمالاً هنوز درستوحسابی به بلوغ نرسیده، اما تولیدکننده اندام وی را برجسته طراحی کرده و در سکانسهایی که او عشوهگری میکند، خبری از مشکلات معمول این انیمیشن در فیزیک و انیماتوری نیست!

مشکلات انیماتوری دیگر
حرکات لباس در انیمیشن رویاشهر بهشدت اغراقآمیز است، متحرکسازی و طراحی شخصیتها ضعیف کارشده، فیزیک بهدرستی در انیمیشن اجرانشده، آپارتمانها بهشدت فانتزی و رنگارنگ هستند، کاراکترهای فرعی کم تعداد هستند و بهخوبی طراحی نشدهاند، شخصیت نچ نچ اصلاً ازنظر طراحی، تناسباندام و صداگذاری افتضاح است، اسلوموشنهای انیمیشن بهشدت بدکار شده، وسایل کارخانه بهصورت اغراقآمیزی فانتزی و غیرکاربردی طراحیشدهاند، بادیگاردها که جزو دشمنان سرسخت آرات هستند، به شکل احمقها طراحیشدهاند.

نقد محتوایی انیمیشن رویاشهر
انیمیشن رویاشهر با اینکه در فرم خوب عملنکرده اما در تلاش است تا محتواهای زیادی را به مخاطب منتقل کند. بخشهایی از این محتوا در ظاهر پسندیده و مثبت هستند اما در انتهای و نتیجهگیری انیمیشن شاهد هستیم که تمام محتواها در راستای مفهومی عجیب و در تعارض با تفکرات ایرانی و البته اسلامی چیده شدهاند.

دولت استعمارگر رویاشهر
حکومت رویاشهر استعمارگر است. رویاشهر برای پیشرفت و ادامه حیات به غارت سایر ملتها نیاز ندارد. همانطور که میبینیم ک شاخ که منشأ حیات رویاشهر محسوب میشود، نمادین است و شهردار رویاشهر برای بحرانی کردن وضعیت شهر سوخت را قطع کرده تا حمله و غارت شیناشهر را ضروری و قهرمانانه جلوه دهد. قهرمانان رویاشهر همگی غارتگرانی هستند که برای هوس و خواستههای حاکمان رویاشهر به سرزمینهای دیگر رفته و داراییهای آنها را به تاراج میبرند.
این نگاهی جالب است که انیمیشن در ابتدا با مخاطب مطرح میکند. انیمیشن قصد دارد دولتهای استعمارگر و رفاه مردمشان را مدیون غارت و چپاول سایر ملل معرفی کند.

رویاشهر همان آمریکاست که با چین ترکیبشده
ظاهر رویاشهر ترکیبی از شرق و غرب است. ما پل معروف سانفرانسیسکو و چندین برج دوقلو را در رویاشهر شاهدیم. بهعلاوه شاهد پوشش ویکتوریایی زنان رویاشهر هستیم. اینها تماماً نمادهای غربی هستند که یادآور انگلیس و آمریکا برای ما هستند. از طرفی شاهد سازهها و ساختمانهایی با سبک معماری غربی و چینی هم هستیم. به عبارتی انیمیشن قصد دارد انگلیس، آمریکا و چین را بهعنوان استعمارگر معرفی کند.
این نگاه تا زمانی که معطوف به انگلیس و آمریکا است درست است. حتی شاهدیم که چپاول ملتها با تحریک شهردار رویاشهر و به بهانههای دروغین انجام میشود. این قضیه یادآور جنگهای زیادی است که آمریکا در سراسر جهان به راه انداخته و برای هرکدام بهانههایی آورده که کذب بودن خیلی از آنها بعداً اثباتشده. مثل ورود آمریکا به جنگ کویت به بهانه کشتار بیرحمانه نوزادان توسط سربازان عراقی در بیمارستانهای کویت که بعداً مشخص شد حقیقت نداشته.
اما هرچه صفحات تاریخ را ورق میزنیم، چین را جزو استعمارگران نمیبینیم. چین هیچگاه در گروه کشورهای استعمارگر نبوده و حتی چندین بار در جنگ تریاک و جنگهای جهانی مورد هجمه استعمارگران قرارگرفته. اینکه انیمیشن قصد دارد چین را همانند آمریکا جلوه دهد، احتمالاً دلیل سیاسی دارد که برایش هم هیچ دلیل استراتژیک یا توجیهی منطقی ارائه نمیدهد.

آرات قهرمان نیست بلکه دزد است
آرات که قرار است قهرمان رویاشهر باشد در اصل یک دزد است. او به شیناشهر رفته و عملاً گوی سبز را میدزدد. او هیچ شباهتی به قهرمانان ندارد و کاملاً مثل یک دزد نمود پیدا میکند. به عبارتی رویاشهری ها قهرمانپرور نیستند، آنها دزد پرور هستند و اینگونه با اسامی افتخارآمیز در حقیقت به چپاول سایر ملتها میپردازند.
شیناشهر
شیناشهر شهری پایینتر از رویاشهر است که اقتصاد اصلیاش کشاورزی محصولی خاص است. مردم این شهر در رؤیای روزهای خوب و آمدن منجی هستند. نوع پوشش و لهجه مردم شیناشهر ترکیبی از لهجهها و لباسهای سنتی ایرانی است و ما شاهد نقاله خوانی در یک رستوران هم هستیم که یکی از شیوههای روایت ایرانی محسوب میشود. حتی خط شیناشهری شباهت زیادی به خطر فارسی دارد. بدون شک شیناشهر نماد ایران است و آرات قصد دارد یک گوی سبز را از شیناشهر بدزدد.

خبری از تلاش نیست
مردم شیناشهر چندان مردم تلاش گری نیستند. کار کردن یا سختی کشیدن شیناشهری ها را شاهد نیستیم و میبینیم که آنها برای بهبود اوضاع منتظر ظهور منجی هستند. بعضی از شیناشهری ها نیز رؤیای مهاجرت به رویاشهر رادارند. آنها بااینکه هیچ استعداد یا توانایی خاصی از خود بروز نمیدهند اما باور دارند در شیناشهر حیف میشوند و برای پیشرفت لازم است تا حتماً به رویاشهر بروند. به عبارتی انیمیشن رویاشهر دانسته یا ندانسته مردم ایران را افراد بیخاصیتی نشان میدهد و به مسئله مهاجرت هم اشاره میکند. جالب است که جز خواهر آرات، هیچ زن دیگری در شیناشهر وجود ندارد!

معرفی منجی
در نقاله خوانی از ظهور قهرمان یا همان منجی شیناشهر و دفاع او از شیناشهر در برابر رویاشهر، روایتهایی را شاهد هستیم. این منجی با ردایی بلند، سوار بر اسب سفید و هالهای از نور به تصویر درآمده و بدون شک همان امام دوازدهم است. مردم چندان عرق و علاقه خاصی به ظهور او نشان نمیدهند و داستان ظهور منجی فقط شبیه یک رؤیای قشنگ است و بس. هیچ اشارهای به آماده کردن مقدمات ظهور منجی و این قبیل موارد هم اصلاً نمیشود.
رهبران شیناشهر
هاکان (همان پدر آرات) و شهردار شیناشهر، رهبران و حاکمان این شهر هستند. شخصیت هاکان رئیس کارخانه مهمی در شیناشهر است که اتفاقاً صاحب همان گوی سبزی هم هست که آرات به دنبال آن است و شهردار هم عملاً رهبر و حاکم شهر است.
هاکان همان قهرمان سابق رویاشهر و پدر آرات است. او قصد دارد تا با ساخت یک محلول خاص و طراحی یک ربات به رویاشهر حمله کرده و انتقامش را از رویاشهر بگیرد. روحیه انتقامجویانه و جنگطلبانه بهخوبی در شخصیت هاکان به نمایش درنیامده. بااینحال انیمیشن نکته بسیار حساس و خطرناکی را مطرح میکند. هاکان جنگطلب است و میخواهد از شهری که نماد ایران است به آمریکا حمله نظامی کند.

گوی سبز و محلول اتمی
یک محلول خاص هم توانایی این را دارد که رشد و باروری گیاهان را تسریع کند، هم میتواند به سنگهایی یشمی شکل تبدیل شود، هم میتواند بهعنوان سوخت ربات و ماشینآلات بهکاربرده شود و هم میتواند قدرت انفجاری داشته باشد. گوی سبز قطعهای مهم از روندی است که میتوان این محلول را تولید کرد. مشخصاً این محلول نمادی واضح از انرژی هستهای است که هم در صنایع مختلف ازجمله کشاورزی کاربرد دارد، هم میتوان از آن بهعنوان سوخت ماشینآلات استفاده کرد و هم میتوان با کمک آن سلاحهای مخرب تولید کرد.
مردم با دیدن این محلول و تأثیر آن روی دانههای گیاهان (که آنها را به سنگ تبدیل میکند) تصور میکنند که دانهها به زمرد تبدیل میشوند و با خوشحالی تمامدانههای خود را به این محلول آغشته میکنند. سپس متوجه شدن بیارزش بودن ترکیب به وجود آمده میشوند و عملاً تمام محصول خود را ازدسترفته میبینند. به عبارتی انرژی هستهای در ابتدا برای مردم جذاب است و بابت داشتن آن خوشحال میشوند، اما درنهایت همین انرژی هستهای باعث میشود تا اقتصاد مردم به نابودی کشیده شود!

مردم علیه هاکان اعتراض میکنند و بازگشت محصول خود را خواستار میشوند؛ اما هاکان با کمک یک ربات که ساخته و محلول (انرژی هستهای) مردم را سرکوب کرده و همه را به سنگ تبدیل میکند. به عبارتی اعتراضات مردمی علیه هاکان شکلگرفته و دلیل اعتراضات اقتصاد خراب شهر است که هاکان معترضان را سرکوب میکند. در تمام این مدت هم شهردار اصلی شیناشهر به اسارت درآمده و در برابر اعمال هاکان کاملاً دستانش بسته است؛ یعنی رهبر ایران در برابر رفتار دولتمردان اقدام مؤثری نمیتواند انجام دهد و دولت ایران بااینکه باانرژی هستهای اقتصاد ایران را نابود کرده، معترضان را سرکوب میکند.
دلیل فشار اقتصادی بدون شک تحریمهای آمریکا علیه ایران است. انرژی هستهای بهطورمعمول در اقتصاد و پیشرفت هر کشوری یک کاتالیزور بزرگ محسوب میشود. پس اینکه انیمیشن رویاشهر ادعا میکند که انرژی هستهای مستقیماً باعث نابودی اقتصاد میشود، بسیار ابلهانه و مغرضانه است.
هاکان بهعنوان رهبر خود خوانده ایران و صاحب انرژی هستهای، قصد دارد تا از این انرژی استفاده نظامی کند و با آن ربات جنگی و سلاح اتمی بسازد؛ یعنی انیمیشن رویاشهر ادعا دارد که اتفاقاً ایران قصد استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای نداشته و میخواهد با آن سلاح تولید کند! چراکه دولتمردان آنکه زمانی به رویاشهر وابسته بودند، قصد انتقامگیری و تسویهحساب شخصی دارند!

مالهکشی برای استثمار
پسرک تپل داستان که دوست آرات است درجایی میگوید: چه ایرادی دارد با غارت دیگر ملتها باعث پیشرفت خودت شوی؟ اتفاقاً هیچ جوابی هم به حرف او داده نمیشود؛ یعنی او کاملاً مالهکشی غارتگری آمریکا را میکند. انیمیشن در ابتدا قصد دارد بگوید که آمریکا ملتهای دیگر را چپاول کرده، اما شبهه بیجوابی مطرح میکند تا این کار را توجیه کند!
افشاگری بیاهمیت
آرات به همراه دوست و خواهر خود به رویاشهر برمیگردد تا هم از جنگ قریبالوقوع آنها را آگاه کند و هم علیه حاکم رویاشهر افشاگری کند. صرفاً در دیالوگ گفته میشود که آمریکا غارتگر است، با رسانه خود مردم را بازی میدهد و در حال غارت داراییهای سایر ملتها و دزدیدن مغزهاست. البته که مردم اصلاً به این قضیه توجه نمیکنند. درنهایت پس از کشمکش زیاد و نصف شهر توسط اژدها تخریبشده و اژدهایی که از دریا احضار شده بود در دریا غرق میشود!
تأکید بر عدم مبارزه مسلحانه
بارها در طول این انیمیشن شاهدیم که تأکید میشود که نباید جنگ به راه بی افتد. مبارزه مسلحانه و جنگ نظامی بارها نهی میشوند اما در آخر چندین جنگ رخ میدهد. زمانی که هاکان به پسر خود شلیک کرده و او را سنگ میکند، قرار است به عمق فاجعهبار بودن و مخرب بودن جنگ پی ببریم. جالب است که آرات رویاشهری جنگ گریز است و میخواهد با افشاگری بر شهردار رویاشهر غلبه کند، اما هاکان شیناشهری قصد دارد جنگ راه بی اندازد.
شهردار شیناشهر باور دارد تا بهجای جنگ باید یک سد بسازند تا با تهاجم رویاشهر مقابله کنند؛ اما هاکان مخالف است چون رویاشهری ها بالن دارند و بهراحتی میتوانند از روی سد عبور کنند. نظر هاکان بسیار منطقیتر است اما در انتهای انیمیشن شاهد ساختهشدن این سد هستیم. ساخت سد در آخر انیمیشن آنهم در شرایطی که ارتش رویاشهر نابودشده دو برابر غیرمنطقی است.

جنگ نهایی و ظهور امام زمان
در اواخر داستان تلاش بچهها برای جلوگیری از جنگ بیفایده است و ارتش رویاشهر (که با خاک یکسان شده) به شیناشهر حمله میکند. هاکان قصد دفاع از شیناشهر را دارد؛ اما سؤال این است که اصلاً چرا او قصد دفاع از شیناشهر را دارد؟ او خودش مردم را سنگ کرده و از شیناشهر چیزی باقی نمانده! هاکان برای مبارزه با ارتش رویاشهر، یک بمب اتمی را منفجر کرده و کل ارتش رویاشهر را نابود میکند! به عبارتی ایران متهم به استفاده اتمی از انرژی هستهای میشود.
هاکان به شکلی غیرمنطقی با چتر نجات از انفجار بزرگ اتمی جان سالم به درمیبرد. حالا ما هستیم با دو شهر ویرانشده و مردم شیناشهر که به سنگ تبدیلشدهاند. در چنین لحظهای امام زمان ظهور میکند!!!!!!!!
ظهور امام زمان در این لحظه بهشدت مسخره است و عملاً انیمیشن به امام زمان توهین میکند. به شکلی کاملاً غیر دراماتیک و در بدترین شرایط ممکن آنهم بدون شکلگیری شرایط ظهور حضرت (ازجمله 313 یار)، امام زمان ظهور کرده و باعث شادی شخصیتها میشود. پشت سر امام سرسبزی و خرمی به وجود میآید که بیشتر برای ما اثبات میکند که این شخص همان امام زمان است. وی تمام مردم را از حالت سنگی بیرون میآورد و شهرآباد میشود.
در آخر انیمیشن راوی میگوید که مردم شیناشهر با تلاش و تسلیمناپذیری به این نتیجه رسیدند و ما شاهد ساختهشدن سد هستیم. اولاً اصلاً مردم شیناشهر استقامت یا تلاشی نکردند. در ثانی، چرا بعد از نابودی رویاشهر باید سد ساخته شود. ثالثاً، چرا امام زمان بهعنوان سازنده سد و کسی که جنگطلب نیست و قصد دفاع دارد معرفی میشود؟ در روایت آمده که جنگ آخرالزمان بین دو جبهه حق و باطل شکل میگیرد و این با نمایش این انیمیشن از امام زمان کاملاً در تضاد است. اینجا انیمیشن در اعجابآورترین و چرندترین حالت ممکن به پایان میرسد و عملاً شعور مخاطب خود را به سخره میگیرد.

نمود واضح تفکر حجتیه
حجتیه انجمنی است که برای مبارزه با بهائیت در ایران تأسیس شد؛ اما این انجمن خودش بهنوعی تفکر انحرافی جدید تبدیل شد. بهطور خلاصه حجتیه بر این باور است که تا زمان ظهور نباید حکومت اسلامی تشکیل شود و حکومت اسلامی مختص خود امام است. همچنین بر این باور هستند که برای فراهم کردن شرایط ظهور نباید قدمی برداشت و خدا هر جور که صلاح بداند شرایط را پیش میبرد. درنهایت هم بعد از ظهور چون خود امام حاضر است، وظیفهای به گردن دیگران برای انجام کارهای نظام اسلامی نیست. حجتیه تفکری انحرافی و کاملاً در تضاد با مفاهیم اصیل اسلامی است و با جمهوری اسلامی مخالف است. چراکه تشکیل حکومت اسلامی را قبل از ظهور نادرست میداند.
درجایی شاهد هستیم که شهردار شیناشهر (حاکم ایران) بیان میکند: “ما نمیتوانیم شهرهایمان را آباد کنیم، فقط میتوانیم از ویران شدنشان جلوگیری کنیم. فقط منجی است که میتواند آبادانی را رقم بزند”.
این دیالوگ به شکل کاملاً واضحی تفکر حجتیه را بروز میدهد. این دیالوگ بیان میکند که تا قبل از ظهور منجی امکان آبادانی وجود ندارد و فقط میتوان از ویرانی جلوگیری کرد. این تفکر در نگاه اسلامی و شیعی کاملاً رد شده و بیانشده که باید مبدأ حکومت مهدوی ازنظر نظامی، اقتصادی و فکری آماده و در شرایط مطلوبی باشد تا پایتخت ظهور شود؛ یعنی ازنظر اسلام و طبق دستورات ائمه تشکیل حکومت اسلامی حتی در شرایط حضور امام لازم است، چراکه ممکن است برخی مردم به امام دسترسی نداشته باشند. حالا اگر امام حضور نداشته باشد و غایب باشد، قطعاً نیازی چند برابری به حکومت اسلامی وجود دارد.
به همین دلیل است که انیمیشن رویاشهر در بطن داستان خود جمهوری اسلامی را تخریب کرده و آن را به سرکوب مردم و جنگطلبی متهم میکند. چراکه این انیمیشن تحت تأثیر تفکر حجتیه است و این تفکر مخالف تشکیل حکومت دینی و اسلامی است.

شب بخیر پونپون چی شد؟!
سلام علیکم
نویسنده اش مشغول چندتا پروژه گنده همزمانه
برزرک، اوانگلیون و بلک کلاور
تمومشون کنیم میریم سراغ پون پون
سلام لطفا انیمه بسیار راز الود هلسینگ(hellsing) را هم نقد کنید خیلی وقته منتظرم
حقیقتا اولویتای خیلی خیلی مهمتری داریم
هلسینگ نه معروفه نه چندان دیده شده بخش اعظمی از محتواشم توی دیالوگ لو میده
لطفا اگر باز هم وقت شد یا تونستید لطفا نقد کنید من خیلی از نقد هاتون رو خوندم و می تونم بگم واقعا بی نظیره اگر تونستید انجام بدید ممنون
فرصت بشه حتما انجام میدیم