فیلم سینمایی داستان آمریکایی برنده جایزه بین المللی فیلم تورنتو، نامزد دو جایزه گلدن کلوپ، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم اقتباسی و یکی از 10 فیلم برتر سال 2023 از نظر انستیتوی فیلم آمریکا شد. این فیلم در مورد استاد دانشگاهی است که نویسنده هم هست و مدتی است هیچ کتابی از او چاپ نشده. او در هیاهوی مشکلاتی که برایش پیش می آید(مرخصی اجباری از دانشگاه، اعتیاد برادرش، مرگ خواهرش و بیماری مادرش) یک کتاب می نویسد با رعایت تمام کلیشه های داستانی در مورد سیاه پوستان. یک کتاب که هیچ خلاقیتی ندارد، بسیار در آن الفاظ رکیک به کار رفته(حتی اسمش) و مجموعه ای است از تمام کلیشه های داستان سیاه پوستان(مثل بچگی سخت، خلافکاری، کشته شدن به دست پلیس و…).
خلاصه داستان
شخصیت اصلی(مانک) چندین کتاب خوب نوشته که فروشی نداشته اند و حتی در کتابفروشی ها در دسته بندی اشتباهی قرار داده شده اند. کتاب های جدیدش هم توسط هیچ ناشری مورد قبول قرار نمی گیرند. به همین دلیل او به نشانه اعتراض یک کتاب کاملا زرد می نویسد. به شکل خارق العاده و اعجاب انگیزی کتاب مورد توجه انتشارات قرار می گیرد و 750 هزار دلار پول برای خرید حق نشر آن پیشنهاد داده می شود.
مانک برای چاپ نشدن کتاب اسم کتاب را عوض می کند و خود را یک فراری تحت تعقیب که سالها زندان بوده جا می زند. اما نه تنها انتشارات از پیشنهادش کوتاه نمی آید بلکه مشتاق تر هم می شود. کتاب چاپ می شود و حتی برنده جایزه ادبیات می شود که مانک داورش است و به کتاب خودش رای منفی داده. در آخر مانک داستان خودش را به عنوان فیلمنامه به هالیوود می برد و کارگردان آن را قبول می کند به جز پایانش را. مانک یک پایان باز و یک پایان عاشقانه و دراماتیک ارائه می دهد اما مورد قبول واقع نمی شود. مانک پیشنهاد می کند که اف بی آی در لحظه اعطای جایزه ادبیات در فیلم وارد سالن شده و نویسنده قلابی را می کشد و کارگردان به شدت خوشحال شده و فیلم را می سازد. اینجا هم مانک از ساخته شدن فیلم ناراحت می شود.
نقد محتوایی فیلم داستان آمریکایی
منظور محتوایی فیلم داستان آمریکایی در متن مشخص است و نیازی به کشف فرامتن نیست. فیلم با کمک دیالوگ ها به ما نشان می دهد جامعه سفید پوست آمریکا هیچ احترامی برای دستاورد های ارزنده سیاه پوستان قائل نیست. آنها داستان هایی از سیاه پوستان را چاپ می کنند و بهشان جایزه می دهند که نشان دهنده اوج فلاکت یک سیاه پوست باشند. اسمش را هم بها دادن به مشکلات سیاه پوستان می گذارند. ولی مانک می گوید این بخاطر آرام کردن عذاب وجدان خودشان است نه توجه کردن به سیاه پوستان.
مانک کتاب های خوبی نوشته اما اصلا مورد توجه نیستند. اما همین که یک داستان به قول خودش آشغال می نویسد، حتی جایزه ادبیات را برنده می شود! همچنین پایان باز یا پایان احساسی و آموزنده برای فلیمش مورد قبول کارگردان نیست و پایانی همراه با کشته شدن او به عنوان یک سیاه پوست به دست پلیس بسیار مورد استقبال قرار می گیرد. یعنی جامعه سفید پوستان غربی کلا دیدگاهی نژادپرستانه نسبت به سیاه پوستان دارند و ذاتا با وقایع و داستان هایی از سیاه پوست ها کیف می کنند که در آنها سیاه پوستان در فلاکت باشند، کشته شوند و بدبختی بکشند.
به عبارتی سفید پوستان غربی ذاتا نمی توانند سایر نژادها و ملیت ها را در مقام های مهم و با دستاوردهای ارزشمند تصور کنند. تنها چیزی که آنها را ارضا می کند دیدن و خواندن داستان هایی است که سیاه نمایی می کنند و به سایر نژادها و ملیت ها تحقیر آمیز نگاه می کنند. این احساس خاص را می توانید بارها در طول فیلم ببینید. مسئولین انتشارات، کارگردان فیلم، داروان جشنواره ادبیات و… به شدت از خواندن داستان مانک شادمان و سرخوش می شوند. همچنین در اوایل داستان افراد کمی برای مصاحبه با مانک و چند نویسنده دیگر آمده اند و با آنها در مورد کتاب های خوبشان گفتگو می کنند. اما یک جمعیت زیاد در مصاحبه شخصیت سینتارا گولدن حضور دارند که یک سیاه پوست است و یک داستان زرد و فلاکت بار از زندگی خودش نوشته. یعنی از اول تا آخر فیلم داستان آمریکایی در کوشش است تا بگوید همچنان نژادپرستی و خود برتربینی سفیدپوستان ادامه دارد اما به شکلی جدید.
پس می توان گفت از نظر فیلم داستان آمریکایی، این در فطرت سفید پوست های غربی نهفته است که با دیدن فلاکت و بدبختی بقیه، احساس خودبرتربینی پیدا کنند و شاد شوند. این شادی و سرخوشی را بارها در فیلم می بینیم. نکته جالب دیگر اینکه سیاست اعطای جایزه هم بر این اساس است. فیلم ادعا می کند که اعطای جایزه به آثار سیاه نما سیاست گذاری شده نیست و این بخاطر فطرت و ذات سفید پوستان است. آنها از این آثار واقعا لذت می برند به همین دلیل بهشان جایزه می دهند. اسمش را حمایت و توجه به سایر قومیت ها و نژاد ها می گذارند اما در اصل در حال ارضای تمایلاتشان هستند. فیلم اسم این تمایلات را کاهش حس عذاب وجدان می گذارد. عذاب وجدانی که بخاطر قرن ها استعمار و ظلم به سایر تمدن ها و کشور ها به وجود آمده. اینگونه می توانند با توجیه اینکه در حال بها دادن با سایر نژاد ها هستند، تمایلات نژاد پرستانه خود را هم ارضا کنند و خودشان را برتر از سایر نژاد ها تصور کنند.
نتیجه گیری
پس طبق گفته فیلم داستان آمریکایی اگر می خواهید به عنوان یک سیاه پوست(یا کسی از جهان سوم و غرب آسیا) جایزه ادبیات و حتی جوایزی در بخش های دیگر مثل فیلم(اسکار و کن) برنده شوید باید خودتان را تحقیر کنید یا سیاه نمایی کنید. در این حالت حتی اگر داستانتان آشغال هم باشد دیده می شوید، پول در می آورید و جایزه می گیرید. این احتمالا همان فرمولی است که با آن برخی کارگردان ها و بازیگران ایرانی تا کنون جایزه کن و اسکار را برنده شده اند.
سلام و عرض ادب
بهترین مطلب دستکم یک ماه اخیر سایت آی نقد در دست شماست جناب عبدالهی
خلاصه ، ساده ، موثر ، زیبا و هدفمند
شیرین برای فردی که واقعا می فهمد و تلخ برای کسی که به هر قیمتی می ارزد
سلام و عرض ادب
بهترین مطلب دستکم یک ماه اخیر سایت آی نقد در دست شماست جناب عبدالهی
خلاصه ، ساده ، موثر ، زیبا و هدفمند
شیرین برای فردی که واقعا می فهمد و تلخ برای کسی که به هر قیمتی می ارزد
جزو بهترین و مفهومی ترین و جذاب تربن فیلمایی بود که دیدم و نقد شما هم مثل همیشه درجه یک و بی نظیر بود استاد