انیمیشن سریالیبازی
نقد و بررسی انیمیشن آرکین (Arcane)؛ سیری در قلمروهای لیگ آف لجندز

انیمیشن سریالی آرکین (Arcane به معنی راز و یک چیز سرّی) از آثار مهم منتشر شده در سال ۲۰۲۴ بود. بودجهٔ دو فصل سریال آرکین حدود ۲۵۰ میلیون دلار بوده است(منبع). این سریال برندهٔ جوایز مختلفی شد و نمرات ویژهای هم از منتقدین دریافت کرد. به عنوان مثال تمامی منتقدین راتن تومِیتُز به فصل اول و دوم آرکین امتیاز کامل دادند(منبع).
برای فهم سریال آرکین که بر اساس شخصیتها و جهانِ بازی لیگ آف لجندز (League Of Legends) ساخته شده است، نیاز داریم تا بهتر با این جهان آشنا بشویم. در این یادداشت سعی داریم متکی بر کتاب «سرزمینهای رونترا» در جهان رونتِرا (Runeterra نام کل جهانِ بازی لیگ آف لجندز که وقایع سریال آرکین در یکی از شهرهای این جهان میگذرد) سیری کرده، با نگاهی بر ادیان، آداب و مناطق خاص رونترا، به فلسفهٔ سریال آرکین نزدیکتر شویم. خصوصا اینکه قرار است سریالهای دیگری بر اساس این جهان ساخته شود و آشنایی ما با جهان اثر میتواند به نقد آثار بعدی نیز کمک شایانی کند.
در مقالههای بعدی به ابعاد سیاسی، دینی، فلسفی، عرفانی و… انیمیشن سریالی آرکین به طور مفصل خواهیم پرداخت.

رونترا کجاست؟
رونترا نام جهان بازی لیگ آف لجندز است. درواقع در این بازی کرهٔ زمین به شکلی خاص ترسیم شده و نام کل جهان رونترا است. رونترا مناطق مختلفی دارد که از جهت جامعهشناختی، زیستمحیطی، دینی و آداب و رسوم با یکدیگر تفاوت دارند. این مناطق دهگانه از بیابانهای سوزان شوریما تا سرمای نابود کننده فرِیلُرد را در برمیگیرد. به مجموع این مناطق رونترا میگویند.
در بین این سرزمینها مردمان مختلفی وجود دارند و حتی ادیان مختلفی در این جهان به چشم میخورد. در جهان رونترا، انواع و اقسام مکاتب جادویی، موجودات عجیب و غریب و مکانهای مقدس وجود دارد.

تارگن، سرزمین مقدس رونترا
مهمترین مکان در جهان رونترا، تارگُن است. تارگُن، کوهی است که بلندترین ارتفاع را در جهان رونترا دارد و گویا افسانههای خلقت با اینجا شروع میشود. قلهای رو به ستارگان که افراد زیادی میخواستند در طول تاریخ آن را فتح کنند؛ هر چند نمیتوانستند علتش را توضیح دهند! (League Of Legends, Realms of Runeterra, Riot Games, First Edition, P9)
در اطراف این کوه مردمانی حضور دارند که به دو دین درآمدهاند: مردمان سُلاری و لوناری. سلاری مردمی خورشیدپرست هستند که زندگیشان وقف خورشید است. دین این افراد دینِ غالب در کوه تارگن است. اینان معتقدند خورشید ریشهٔ حیات بوده، تمام نورهای دیگر دروغین هستند و خطری برای آیندهٔ مردم سلاری به حساب میآیند. روحانیون این دین معتقدند و آموزش میدهند که اگر روزی خورشید ناپدید شود، جهان توسط تاریکی نابود خواهد شد. مبارزان سلاری آمادهٔ جدال با هر کسی هستند که میخواهد نور مقدس خورشید را خاموش کند.(Ibid ,P10)
لوناریها هم پرستندگان ماه بودند که در خفا به آموزههای خود باور داشتند تا از گزند دشمنان در امان بمانند. اینان از منظر سلاریها بدعتگذار و ملحد شمرده میشدند. هر چند عدهای معتقدند در گذشتههای دور، این دو گروه با هم مشغول به پرستش بهشتها (آسمانهای الهی) بودند.(Ibid, P11)

بنابراین جهان سریال آرکین با اقتباس از نگاه خرافهپرستان و اسطورهگرایان باستانی، دو دین محوری را بر پایهٔ نگاه مشرکانه ترسیم میکند که پرستندگان خورشید و ماه هستند. در حالیکه طبیعتا هیچ انسان عاقلی نباید یک شیئ بیجان را بپرستد، ریشهٔ شرک باستان را باید در القائات شیاطین دنبال کرد. موجودات ماورائی تاریک و جنایتکار که مردم عامی و سادهٔ باستان را فریب داده، برای بهرهکشی از انسان و نابودی زندگی ایشان، خرافات را به آنها القاء مینمود. مثلا مدعی میشد که اگر برایش قربانی نکنند (از نوع حیوانی و حتی انسانی) او را بزرگ نشمرند، تبدیل به شریک جنسی ایشان نشوند و خلاصه برای شیاطین بردگی نکنند، آنها نیز به خدای خورشید دستور داده مردم را از نعمت نور و گرمای خورشید محروم میکنند! این بهرهکشی از انسان در جشنهایی مثل هالووین ظهور و بروز پیدا میکرد.(The Encyclopedia of Ghosts And Spirits,Third edtion , Rosemary ellen Guiley, PP6-8)
این موجودات خبیث گاهی خود را خدای خورشید، ماه، غلات و… معرفی میکردند تا مردم را فریب داده، انسان را استثمار کنند. به همین علت گاهی این نوع شیطانپرستی در قالب پرستش خودِ خورشید به عنوان نمادی از همان شیطان بین مردم بدوی و عقبافتاده به یک دین مشرکانه تبدیل میشد.

اما این نکته هم قابل توجه است که تمام موجودات در هستی، از جمله خورشید، ماه و هر موجود دیگری از این حیث که مخلوق خداوند و تجلی او هستند، یعنی چون بهرهای از وجود الهی را دارا هستند، مقدس به شمار میآیند. در این نگاه تمام هستی چون آیت و نشانهٔ خداوند است، زیباست؛ چنانکه اگر ما هم کمی حجابها را کنار بزنیم، رخ زیبای یار را در کوه و دشت و خورشید و…. خواهیم دید. از این منظر درواقع ما در هر چیزی توحید را میبینیم و همه چیز مخلوق الهی هستند، نه اینکه اشیاء را مستقلا ارج بنهیم.
در این نگاه عمیق و الهی به هستی، طبیعتا هر چقدر موجودی بیشتر خدا را نشان دهد، زیباتر و مطلوبتر است. به همین دلیل در بین مخلوقات، بلندمرتبهترین انسان کامل که جلودار دیگران یا همان امام هستند، بهدلیل بیشترین بهرهمندی از کمالات الهی، مورد توجهترین مخلوق بوده و ما نیز در اسلام به ایشان توسل میکنیم. نه به اشیائی مثل خورشید که بهرهٔ بسیار کمی از کمالات الهی را در نسبت با انسان کامل و امام دارا هستند. به هر روی در جهان رونترا، متاسفانه دو دین سلاری و لوناری به شکلی مشرکانه ترسیم شدهاند.

مراسم بدرود و هدف زندگی
در این مراسم کسانی که طالب بالا رفتن از کوه تارگن هستند، در مراسمی مقدس برایشان بدرود خوانده میشود. در این روز سرنوشت اینان به دستان تارگن سپرده شده، اکثر آنان بازنخواهند گشت. (Ibid, P12)
مسیر بالا رفتن از کوه نوعی زیارت است و علاوه بر خطرات محیطی این کوه مرتفع، خطرات ماورائی هم به سراغ فرد آمده و ممکن است باعث دیوانگی شود. دیدن زمان و مکانهای دیگر که گمراهکننده است برای بالارونده از کوه رخ میدهد. همچنین مبتلا شدن به پشیمانیهای شخصی و خلاصه آسیبهای روحی، در کمین ایشان است.(Ibid, P13)
درواقع در جهان لیگ آف لجندز، رسیدن به تارگن هدف عالی زندگی بوده و البته طی این مسیر با موانعی همراه است. این مسأله در نگاه عرفانی مطرح است که هدف زندگی ما رسیدن به نقطهای مطلوب است و طبیعتا رسیدن به آن نقطه، مشکلاتی را در پی دارد. اما مهم ترسیم افق دید انسان است.
در نگاه اسلامی، هدف از خلقت انسان رسیدن به عبودیّت است. وقتی انسان به اذن الهی خود را کاملا از ناپاکیها تطهیر کند، به عالیترین رتبه رسیده، به خدای بینهایت متصل شده، عالیترین کمالات و لذات را دارا خواهد شد. پس هدف زندگی انسان اتصال به بینهایت است و مسیر آن هم کنترل رفتار، گرایش و فکر انسانی در جهتی است که خدا میخواهد. اما در رونترا این سلوک از مسیری معنوی به مسیری مادی و صرفا فیزیکی تبدیل شده است که با نگاه دقیق عرفانی و تجربیات انسانهای کامل، ناسازگار است.
در این سیر شخص به سمت قلهٔ تارگن، اگر کسی بتواند به قله تارگن برسد (که اتفاقی نادر است) آسمانهای الهی را در منظرهای خیرهکننده از یک فجر کیهانی، خواهد دید. تعداد کمی تحمل دیدن چنین صحنهای را دارند. بالای ابرها و در میان ستارگان درخشان، موجودات خداگونهای در شهرهای طلایی و نقرهای دیده میشوند.
(Ibid, P14)
پس رسیدن به این قله، سیر در آسمانها و دیدن موجودات ماورائی، انتهای سلوک انسان در رونترا به حساب میآید که در مقالات بعدی این نکته را بر زندگی ویکتور و ماجرای هکستک تطبیق خواهیم داد. این در حالی است که سفر در آسمانها و جهانهای موازی از پلههای اول سلوک الهی است. هدف سلوک ملاقات با خداوندِ بینهایت است و دیدن موجودات ماورائی جذاب و نورانی، از مراحل میانی سلوک است. درواقع اثر میانهٔ راه را مقصد معرفی کرده است.

آسمانها در رونترا
توصیف این آسمانها هم در رونترا قابل توجه است. در کتاب میخوانیم: «آسمانهای پیرامون کوه تارگن با درخشندگی ویژهاش، صورتهای فلکی ستارگان در آنجا به شکلی دیده میشود که از مناطق دیگر رونترا قابل دیدن نیست. «موجودات باستانی» با قدرتی فراتر از تخیل بشری در آنجا حضور دارند و ممکن است جنبهای از اینان در بدن یکی از کسانی که به قله رسیده، به نزد مردم برود. هر چند چنین اتفاقی به افسانه شبیه است و گویا همین موجودات مقدس در گذشته تقدیر جهان را شکل میدادند.»
(Ibid, P15)
باز هم میبینیم که افق دید انسان را به دیدن چند موجود ماورائی تقلیل میدهد تا بهجای دیدن ربّالأرباب و خدای بینهایت، به دنبال ارتباط با موجودات ماورائی باشیم. هر چند در جهانهای موازی علاوه بر شیاطین، ملائکهٔ جذاب و قدرتمند زیادی (که تماما وابسته به خدا و بندهٔ او هستند) حضور دارند، اما انسان نباید مقام خود را که در حد همنشینی با انسان کامل و اتصال به بینهایت است، به ارتباط با چند موجود ماورائی تنزّل دهد. بنابراین نگاه فلسفی اثر در خداشناسی، مشرکانه بوده و همین رویکرد ضد فلسفی منجرّ به معرّفی مرحلهای ابتدایی از سلوک عرفانی به عنوان بالاترین مرتبهٔ کمال شده است.
بنابراین کوه تارگن که کارکردی دینی دارد، مهمترین مکان در این جهان بوده و متاسفانه آمیخته با اساطیر ترسیم شده است. چیزی شبیه به کوه اُلِمپ در یونان باستان که محلی برای ارتباط با شیاطین و استحمار مردمِ بیخبر از همه جای یونان بود.

پیلتوور و زاون، سرزمین محوری سریال آرکین
همانطور که گفته شد در سریال آرکین مناطق مختلفی وجود دارد. اما پرداختن به همهٔ آنها فعلا مفید فایده نیست و در نقد آثار بعدی به فراخور اثر به معرفی آنان خواهیم پرداخت. پیلتوور-زاون شهری تجاری است که سرزمینهای مختلفی را به هم وصل میکند و شهری صنعتی به حساب میآید. مردم این شهر بیشتر تاجر مسلک بوده، در زاون هم بازارسیاه جریان دارد. (Ibid, P127)
بنابراین پیلتوور و زاون هر دو شهرهایی صنعتی هستند که برای پیشرفت بایستی بر تجارت تکیه کنند. چنانکه در آرکین هم شاهد محوریت تجارت در آبادانی پیلتوور هستیم. اما برعکسِ پیلتوور، زاون بهدلیل اینکه از سود این تجارتها بهرهمند نمیشود، به مرکزی برای کارهای غیرقانونی تبدیل میشود و طبیعتا در چنین شهری، وای و جینکس تبهکار تربیت میشوند.
در این شهرها تکنولوژی عجیبی به نام هکستک وجود دارد. هِکس تِک ترکیبی از تکنولوژی و جادو است که باعث بهوجود آمدن ابزارهایی شد که جادو را نه فقط برای آنان که استعداد استفاده از آرکین را دارند، بلکه برای تمامی مردم به ارمغان آورد. این کشف قدرت درون کریستالهای بسیار نایاب را به بند میکشد و پتانسیل این قدرت نامحدود است.
(Ibid, P128)
بنابراین هکستک که مهمترین منبع قدرت در سریال آرکین است، ترکیبی از جادو و علم بوده، علوم غریبه را با علوم جلیّه (علوم واضح روشن و همگانی) پیوند میزند.

این مسأله به گواهی بعضی از اهالی علوم غریبه، در برخی موسسات علمی غرب دنبال میشود. به این شکل که متاسفانه با استفاده از تکنولوژی و ترکیب آن با مراسمات جادوی سیاه سعی دارند به محصولی برسند که در نابودگری از مخرّبترین سلاحها جلو بزند. در آثار مختلفی مثل سریال استرنجر تینگز، بازی کال آف دیوتی بلک آپس۶، سریال فرینج و… همین سوء استفاده از علم و پیوند آن با علوم غریبه در آزمایشهای مخفی آمریکا نشان داده شد. در شهر زاون هم در مقابل هکس تک، کِم تِک (تکنولوژی شیمیایی) شکل گرفته است که خطرناک، سمی و البته مثل هکستک قدرتزا است. (Ibid, P133)
مادهٔ بنفش رنگی به نام شیمِر در سریال آرکین وجود دارد که محصول کمتک است. بنابراین علم در پیلتوور با جادو پیوند خورده و باعث آبادانی شهر میشود. اما در زاون به عنوان مواد مخدر و بسیار مضری برای قدرت یافتن مورد استفاده قرار میگیرد. این دوگانگی در طراحی این دو بخش از یک منطقه، باعث ایجاد تضادهایی در شخصیتهای سریال آرکین میشود که در برخورد وای و کیتلین این نکته را میبینیم. اما اثر با تغییر لحن خود، از اواسط فصل دوم نگاهش را تغییر داده و فیلمنامه به شکل عجیبی مدافع اهالی سرمایهدار پیلتوور میشود که در مقالهٔ بعدی با موضوع جنگ و ضد جنگ به این نکته خواهیم پرداخت.

ای کاش به خود انیمیشن می پرداختید نه بازی
سلام علیکم
برای تحلیل انیمیشن آرکین باید جهان لیگ آف لجندز رو دقیق بشناسیم
توی مقالات بعدی مفصل راجب خود انیمیشن صحبت میکنیم
به به!!! خداقوت!! بالاخره انتظارها سر رسید. راستش اصلا انتظار نداشتم سراغ کتابش برید و اینقدر موشکافانه به تحلیل این سریال بپردازین. یاد اتک آن تایتان افتادم. بی صبرانه منتظر باقی مقالات آرکین هستم. موفق باشید.
مخلصم
بزودی قسمت دوم هم منتشر میشه
سلام آقا عرفان شما اگر به اساتید علوم غیبی دسترسی دارید یا در این زمینه مطلع هستید می توانید کتاب هایی در دسترس ( ترجیحا با محتوای اسلامی ) را به بنده معرفی کنید دوست دارم در این زمینه اطلاعاتی حداقل به صورت نظری داشته باشم
سلام و ادب. والا کتاب شسته رفته با این رویکردی که فرمودین ندیدم متاسفانه. بیشتر تجربیات شفاهی و بعضی متون قدیمی مثل آثار شیخ بها و بعضی عرفاء دیگه مد نظره
خب این کتبی که تجارب یا متون علما رو داشته باشه در علومی مثل مراقبه و تزکیه نفس که الویت بنده است یا حتی علومی چون جفر یا ارتباط و روایت از اجنه مسلمان نداریم ؟ کتبی که عرفان عملی اسلامی باشند هم خیلی خوبه
جدا از اینکه نیمی از مقاله نقد بازی بود و نه سریال، در مورد مفهوم کلمه Arcane.
ما در ادبیات گمانه زن غربی دو مدل جادو داریم.
اولی یا همون Magic خودمون جادوییه که از یک خدا، یا هر موجود مشابه دیگه ای منشاء گرفته باشه، مثلا جادو در ارباب حلقه ها از نوع Magic هست و منشاءش خدای خالقی هست به نام Eru Ilúvatar.
اما نوع دوم و Arcane رو اینطور معنی کردن که “هر جادویی با منشاء نامعلوم و غیرالهی”. یعنی جادویی که منشاء ماورایی نداشته باشه. حتی ما زیرژانری در سبک فانتزی داریم به اسم Arcane punk (که این سریال هم زیرمجموعه ش طبقه بندی میشه) و کلا محوریتش همین نوع از جادوست. در دنیای سریال هم دیدیم تا قبل از اینکه هکس تک به یک عنصر معمول در شهر تبدیل بشه، فقط اشخاص محدودی اونم بصورت مادرزادی توانایی برقراری ارتباط با Arcane رو داشتن. ضمنا سریال حداقل تا الان که فصل دوم تموم شده نسبت به منشاء جادوی هکس تک بی طرف بوده و حتی اون رو به عنوان یه موجود مستقل و با شعور تصور کرده که وقتی مردم شهر شروع به استفاده بی رویه و خودسر ازش میکنن، سرکش میشه و به شکل Wild rune در میاد.
سلام حاجی
نقد آرکین به عنوان یه اثر اقتباسی بدون ارجاع به منبع اقتباس، بیمعنیه؛ برای همین اول رفتم سراغ جهانش بر اساس کتابی که رایت گیمز منتشر کرده
بله در بعضی اصطلاحات بین Sorcery, magic و Hexتفاوت قائل میشن که بحث ما نیست و ربطی به این سریال نداره. ژانری که فرمودین رو تا حالا در جاهای معتبر ندیدم، چون میدونین ژانرا اعتباریه و ما هم میتونیم ژانر تعریف کنیم، وحی منزل نیست. اما به نظرم آرکین دارک فنتسیه و مایههای استیم پانک هم داره.
اما مفهوم آرکین اصلا در اثر مشخص نیست و هر تحلیلی چپوندن فرامتن و تحمیلش به انیمیشنه.
چیزی که ما در اثر میبینیم نه آرکین، که هکس تکه. در مقالات بعدی مفصل بازش میکنم اما اینکه فرمودین منشأ جادوی هکس تک دارای شعوره، خوب اینطور نیست. اون مکعب خاصی که ویکتور باهاش ور میرفت (هکس کُر) دارای شعور شد و نه ذات رونها. درواقع اون موجود ذیشعور ترکیبی از چند رون بود که بعدا باید مفصل بازش کنیم