نقد و بررسی انیمیشن افسون(Encanto)؛ تمدنی جادویی در ورای دیوارهای حائل
توصیه می شود پس از مطالعه مقاله ویدئوی نقد این انیمیشن را نیز که در انتها آمده تماشا کنید
انیمیشن کمدی و موزیکال افسون محصول دیگری از ابر کمپانی والت دیزنی است. این انیمیشن بالاخره از نظر محتواهای اخلاقی کمی ما را به والت دیزنی و هالیوود امیدوار کرد. پس از سالها بالاخره یک انیمیشن تولید شد که پیام اخلاقی آن خارج از دوستی، محبت، کار تیمی، تلاش، امیدواری و این قبیل پیام های اخلاقی کلیشه ای بود. اما باز هم نتوانستیم فیلمنامه یا سناریو ای جدید یا خلاقانه را ببینیم. تمایز انیمیشن افسون به باقی آثار موزیکال دیزنی، تفاوت در ترانه ها و ملیت شخصیت های انیمیشن است. البته که با بررسی بیشتر برخی از ترانه ها و حتی ملیت حقیقی شخصیت های انیمیشن افسون، می توان متوجه شد که از این لحاظ نیز این انیمیشن خیلی خلاق و جدید نبوده است.دیزنی در تور جانگردی خود به کلمبیا رسیده. با نقد و بررسی انیمیشن افسون با ما همراه باشید.
خلاصه داستان انیمیشن افسون
پدرو با همسر و سه قلو هایش زندگی آرامی را تجربه می کند. ناگهان چند سوار به روستایشان حمله می کنند و شروع به آتش زدن خانه ها و کشتن مردم می کنند. مردم روستا به همراه پدرو برای یافتن محل امنی برای زندگی مهاجرت میکنند. در هنگامی که از رود عبور می کنند، سوارها به مردم می رسند و پدرو برای اینکه زمان بخرد جلوی آنها می ایستند و جانش را از دست می دهد. ناگهان قدرتی جادویی توسط یک شمع آزاد میشود. شمع سوار ها را نابود میکند و کوههایی را در اطراف این سرزمین جدید خلق میکند تا مکانی امن برای مردمی که مهاجرت کرده اند فراهم شود.
این سرزمین افسون (Encanto) نام دارد. خانواده پدرو نیز قدرتهای مختلفی دریافت می کنند تا با آنها شرایط رفاهی را در این سرزمین امن مهیا کنند. اما کم کم خانواده از هم گسسته می شود. اتفاقی که می تواند امنیت و رفاه سرزمین افسون را نابود کند.
چرا شمع خاموش می شود؟
خانواده مادریگال به دلیل داشتن قدرت های مختلف مجبور به انجام وظایف خاصی هستند و انتظاراتی از یکدیگر دارند. همین باعث می شود علارغم اینکه در یک خانه زندگی می کنند، دور یک میز غذا می خورند و با هم همکاری دارند، از همدیگر دور باشند. دلیل اصلی کم تر شدن قدرت شمع و نابودی خانه دقیقا همین است. طلاق عاطفی. یعنی اینکه علارغم زندگی با یکدیگر از احساسات و عواطف هم دیگر آگاه نباشیم. یعنی اینکه رابطه خانوادگی در وظایف و عادت ها خلاصه شود.
خانواده مادریگال در ظاهر صمیمی هستند اما در حقیقت صمیمتی با یکدیگر ندارند. صمیمیت صرفا دور یک میز غذا خوردن، با هم دیگر زندگی کردن و عکس دست جمعی با لبخند نیست. طلاق عاطفی در خانواده مادریگال به خوبی جلوه می کند.
برای مثال رابطه میرابل با یکی از خواهرانش طوری است که او حتی دوست ندارد صدای میرابل را بشنود. یا بعد از اینکه میرابل مجبور می شود تا از خواهر دیگرش اطلاعات کسب کند، تازه از مشکلات عاطفی ای که خواهرش هر روز به دوش می کشد آگاه می شود. مشکلاتی که فقط میرابل می فهمد و باقی خانواده هنوز هم از آنها آگاهی ندارند. یا مادربزرگ خانواده که عملا میرابل را طرد کرده و رفتارش با باقی اعضا بیشتر شبیه به رابطه رئیس و کارمند است. یا اولین ارتباط های میرابل با خواهران یا دختر خاله اش که به شدت سطحی و ضعیف است. حتی خواهر میرابل (لوئیزا) هم به خوبی نمیتواند این صحبت و بحثش را با میرابل مدیریت کند. این نشان دهنده ضعف ارتباطی ای است که در این خانوداده جاری است.
البته برای قضاوت عادلانه و با توجه به همین دور هم بودن مادریگال ها و همکاری آنها می توان این مسئله را نوعی طلاق عاطفی خفیف تر دانست.
این طلاق عاطفی خفیف تر تنها دلیل کم نور شدن شمع و تخریب خانه نیست. کم کم به واسطه همان طلاق عاطفی، عوامل دیگر هم دارند درگیر این خانواده می شوند. مثل ازدواج اجباری. عملی که به صلاح دید خواهر میرابل(ایزابلا) نه میل شخصی او قرار بود انجام شود. یا ترک کردن خانه توسط برونو. برونو می داند که اعضای خانواده او را یک طرفه قضاوت میکنند و به حرف های او گوش نمی دهند، به همین دلیل خانه را ترک کرد.
اکثر اعضای خانواده تعلقات دیگری نسبت به وظایفشان دارند. آنها نمی خواهند صرفا در وظایفشان محدود شوند. مثلا ایزابلا بیشتر به گیاهان گوشتخوار، کاکتوس ها، درختان و گیاهان وحشی علاقه دارد تا گل. اما مجبور است تا چنین عمل کند. او میل چندانی به کامل بودن و بی نقص بودن ندارد اما چنین وظیفه ای برایش تعریف شده. یا خواهر دیگر میرابل (لوئیزا) که در ترانه اش می گوید: “اگه می تونستم سنگینی طاقت فرسای توقعات رو بتکونم اون موقع وقتی برای لذت بردن یا استراحت کردن یا یک خوش گذرونی ساده بود، به جای این فشاری که همینطور زیاد میشه”. لوئیزا در مورد مشکلش با کسی صحبت نمی کند. او تمام این مشکلات را به تنهایی تحمل می کند. چون حس می کند در غیر این صورت بی مصرف است (این مسئله در ترانه او کاملا مشهود است).
دلیل خاموش شدن شمع همین است. هرچه در این خانواده روابط عاشقانه تر و صمیمیت بیشتر موج بزند شمع پر نور تر است. در سکانسی که ترانه خوانی میرابل و خواهرش را شاهد هستیم در هنگامی که دو خواهر همدیگر را در آغوش میکشند، شمع به شدت پر نور تر می شود.
حال چه می شود که ظاهر یک خانواده صمیمی است اما حقیقتا به این اندازه با یکدیگر صمیمی نیستند و از حقیقت درونی یکدیگر خبر ندارند؟
قدرت میرابل
میرابل تنها شخصیت انیمیشن افسون است که در خانواده مادریگال قدرت جادویی ندارد.
قدرت او دقیقا همین معمولی بودن او است. همین که او معمولی است باعث می شود چیزی را ببیند و بفهمد که بقیه توجهی به آن نکرده بودند. چیزی که باعث سو سو زندن شمع و تخریب شدن خانه است. او تنها کسی است که وظیفه ای ندارد چون قدرتی ندارد. همین باعث می شود شروع به تفحص کند تا مشکل خانواده را بیابد. او چون معمولی است نیت می کند تا تغییر و تحولی ایجاد کند و این خودش اصلی ترین دلیلی می شود که او را به سمت حل معما حرکت می دهد.
مسئولیت او حفظ صمیمیت و انسجام در خانواده است. برای همه وظایفی تعیین شده و انجام این وظایف آنها را در خانواده نگه داشته. اما میرابل خودش با عشق و علاقه خودش در خانواده مانده. با اینکه با او خیلی وقت ها رفتار درستی نمیشود و حتی در عکس دسته جمعی خانواده حضور ندارد. حال در شرایطی که همه بر حسب اجبار در خانه زندگی می کنند، یک نفر هست که واقعا به این خانواده عشق می ورزد و در این خانه زندگی می کند. چه کسی بهتر از میرابل با چنین پتانسیلی است تا مسئولیت فراهم آوردن تحول در خانواده در شرف نابودی را فراهم کند؟
میرابل معمولی است تا وظیفه ای بر دوشش نباشد و زمان تفحص داشته باشد، در عین حال عشق حقیقی و خارج از وظایف اجباری او حقانیتش را برای مسئولیتی که به او واگذار شده (حفظ صمیمیت و انسجام در خانواده) را اثبات می کند. معمولی بودن او و عشق او به خانواده مادریگال، انگیزه هایی هستند برای اینکه میرابل چنین مسئولیتی را قبول کند.
او در نهایت نیز می تواند نقش خواسته شده اش را ایفا کند و باری دیگر خانواده را دور هم جمع کند. نه همان خانواده سابق، بلکه خانواده ای متحول شده. حال دیگر برونو در جمع خانواده است، ایزابلا ازدواج اجباری نمی کند، صمیمیت و درک متقابل بیشتری بین اعضای خانواده و بین مادریگال ها و مردم روستا برقرار می شود. مادربزرگ نیز می فمهد که زیاده روی کرده است.
اشتباه مادربزرگ این بود که جادو و قدرت های اعضای خانواده را دلیل تمایز آنها و استحکام خانواده می دانست. حتی میرابل را بخاطر نداشتن قدرت طرد کرده بود و او را از انجام کارهای جشن باز می داشت. همیشه سر میز غذا در مورد قدرت ها و بدیهی نبودن معجزه صحبت می کرد. اما در انتهای انیمیشن افسون او متحول می شود. او به این درک می رسد که نعمت خود نوه ها و بچه هایش هستند نه قدرت های جادویی شان.
میرابل یک اتاق مجزا نداشت. زیرا کل این خانه اتاق او محسوب می شود. او دلیلی است که خانواده را حقیقتا یک خانواده نگه می دارد. پس رسالتش این است که در خدمت تمام خانواده باشد. تمام خانواده مادریگال به مردم سرزمین افسون کمک می کنند و میرابل به خانواده مادریگال کمک می کند. خانواده مادریگال با اینکه قدرت های زیادی دارند اما باز هم به کمک های عاطفی نیازمند هستند تا انسجامشان را حفظ کنند. خب چه کسی بهتر از میرابل. این مسئله با دستگیره در اصلی خانه که به نام میرابل ثبت می شود، اثبات می شود.
پدرو؛ قهرمان تناسخ یافته
به نظرتان چه اتفاقی افتاد که شمعی معمولی تبدیل به منبع جادوی خانواده مادریگال شد. شمع در ابتدا در فانوسی به دست پدرو بود. هنگامی که پدرو برای محافظت از مردم و خانواده اش از همسر و فرزندانش خداحافظی کرد شمع را نیز به دست همسرش داد. البته کی شمع را از درون فانوس بیرون آورد را واقعا نمی دانیم و احتمالا از همان گاف هایی است که انیماتور ها مرتکب می شوند. پس از کشته شدن پدرو ناگهان شمع تغییر می کند و چنان قدرتی را آزاد می کند که سرزمینی حفاظت شده به وجود می آورد، دشمنان را در رود نابود می کند و به فرزندان و نوه های پدرو قدرت های گوناگون عطا می کند.
هدف پدرو محافظت از مردم و خانواده اش بود. این هدف آنقدر خالصانه بود که حتی پس از مرگ وی هم او به این کار ادامه داد. بله او در شمع حلول کرد و با قدرت روح پاک خود سرزمینی امن را برای مردم و خانواده اش فراهم کرد. هر چقدر خانواده اش نیز روابط عمیق تر و بهتری باهم داشته باشند، قدرت او نیز بیشتر است.
همانطور که انیمیشن افسون نشان می دهد هنگامی که میرابل و خواهرش همدیگر را خالطانه در آغوش می کشند، شمع پر نور تر می شود. اما هنگامی که میرابل در عکس دسته جمعی حاضر نمی شود، ایزابلا در حال تن دادن به ازدواج اجباری است یا پس از خوش گذرانی ایزابلا و میرابل مادربزرگ به شدت به میرابل تشر می زند، شمع سو سو می زند و خانه امنی که با قدرت شمع ساخته شده ترک بر می دارد و فرو می ریزد. پس منبع قدرت شمع یا همان پدرو همین انسجام خانواده است. دلیل هم مشخص است. اگر خانواده سالمی وجود نداشته باشد، چیزی برای محافظت کردن هم وجود ندارد. پس پدرو تا زمانی در خدمت خانواده است که آنها واقعا یک خانواده باشند. نه فقط اینکه کنار همدیگر زندگی کنند.
آیا خدایی هست؟
شاید از همان ابتدای تاسیس دیزنی، خدایی در هیچ کدام از آثار کمپانی والت دیزنی وجود نداشت. در انیمیشن افسون هم به سان باقی انیمیشن های دیزنی خدایی وجود ندارد. دلیل وضعیت امن روستا شمع جادویی است. مادربزرگ هنگام راز و نیاز با پدرو صحبت می کند نه خدا. در سکانس های پایانی نیز مادربزرگ اشاره می کند که پدرو میرابل را فرستاده تا او را آگاه کند و خانواده را سرو سامان بدهد. در انیمیشن افسون کلیسا دیده می شود اما حرکت دست کشیش و نحوه احترام او شبیه به راهبان بودایی است نه اسقف های مسیحی. بودایی ها نیز که اصلا به خدا اعتقادی ندارد. تمام این المان ها یعنی در دنیای انیمیشن افسون هیچ خدایی وجود ندارد.
در عکس های زیر به حرکت دست روحانی کلیسا دقت کنید. هم خودش شبیه به راهبان بودایی است(کچله) هم حرکت دستش به حرکت دست راهبان بودایی شبیه است. این المان نشان می دهد دین مردم این شهر یک دین خداپرستانه نیست.
مادری که به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد
در طول تاریخ زنان بسیاری بوده اند که در شرایطی خاص مثل جنگ یا تصادف همسران خود را از دست دادند. شاید از طاقت فرسا ترین و سخت ترین اتفاقاتی که برای یک زن می تواند بیافتد همین است. بزرگ کردن و تربیت کردن بچه ها و مدیریت خانه به تنهایی، بدون داشتن پشتوانه و وظایفی که چند برابر شده اند. حال چقدر سخت است انجام چنین رسالتی. مادری که باید به تنهایی از پس فرزندان، خانه و داغ فراق همسر خود بربیاید. این یک سناریوی به شدت جذاب است. حتی دیزنی بارهای دیگر هم به سراغ این سناریو رفته(انیمیشن کوکو). اما چیزی که مورد ظلم واقع شده وجه همان مادر است. در فیلم و انیمیشن هایی که شاهد چنین فردی هستیم معمولا شخصی که وظیفه مادری دارد، یا جایی اشتباه کرده یا نقشی کمی منفی را بر عهده دارد.
مثلا در انیمیشن کوکو ماما ایملدا میگول را خوب درک نمی کند و او را مجبور به پذیرش نظر خودش می کند. ماجرایی که پیش می آید نشان می دهد که وی اشتباه می کرد و حق با میگول بود. یا در همین انیمیشن افسون مادربزرگ بیشتر نقش رئیس را ایفا می کند و حتی خودش نیز در اواخر انیمیشن می گوید: “یک معجزه بهم عطا شد، یک شانس دیگه و اونقدر می ترسیدم که از دستش بدم که غافل شدم معجزمون برای کیه”. در حین گفته شدن این دیالوگ مادربزرگ از جلوی اعضای خانواده که چهره ای نگران و سرشار از ترس دارند می گذرد. البته باز هم نمی توان ایراد زیادی به این قبیل سناریو ها وارد کرد. اما حداقل در انیمیشن های دیزنی آن طور که باید و شاید از چنین زنانی قدردانی نشده است و بیشتر مورد انتقاد واقع شده اند.
بررسی قومیت و سرگذشت خانواده مادریگال
سرگذشت مادربزرگ خانواده مادریگال و مردمی که به سرزمین افسون مهاجرت کردند شباهت زیادی با سرگذشت قوم یهود دارد. به خلاصه داستان دقت کنید. یک زندگی آرام، ناگهان حمله دشمن و سپس مهاجرت دسته جمعی. رسیدن دشمنان به مهاجران آن هم درست در مکانی که یک رودخانه جریان دارد. از بین رفتن نیروهای دشمن در رودخانه و رسیدن مهاجران به سرزمینی امن و سرسبز. می بینید که چقدر با سرگذشت یهود شباهت دارد. جالب است که بدانید حضرت موسی علیه السلام در کوه طور آتشی را دید و به سمت آن رفت. در همان زمان بود که به پیامبری انتخاب شد و معجزاتی به او عطا شد. در انیمیشن افسون نیز یک شمع (استعاره از همان آتش) معجزه ای عظیم را رقم می زند و به خانواده مادریگال قدرت های گوناگون عطا می کند.
شمع کوه ها را در اطراف سرزمین افسون که یک سرزمین خوش آب و علف است را گسترش می دهد و بلند می کند تا علاوه بر سرسبزی، امنیت نیز در این منطقه حاصل شود. سرزمنین موعود یهودیان نیز همین کلید واژه ها را دارد. امنیت و سرسبزی. این امنیت توسط کوه ها حاصل می شود. کوه هایی که همانند دیواری حائل میان سرزمنین افسون و بقیه دنیا فاصله می اندازند. دقیقا مثل همان کاری که یهودیان صهیونیست در اسرائیل انجام دادند. کشیدن یک دیوار حائل بین سرزمین غصبی خودشان و سرزمین های دیگر.
کلید واژه های مشابه مردم سرزمین افسون با قوم یهود: مظلومیت، غلبه بر دشمن در رود، مهاجرت به سرزمنین موعود، ویژگی های سرزمین موعود(سرسبزی و امنیت)، آتش منبع اولیه و اصلی معجزه و دیوار حائل.
همچنین قدرت های اعضای خانواده هم الهام گرفته شده از قدرت های پیامبران قوم بنی اسرائیل مخصوصا سلیمان نبی هستند (البته یهودیان سلیمان را یک پادشاه اسطوره ای میدانند نه پیامبر الهی). قدرت تکلم با حیوانات(تونیتو) و قدرت کنترل آب و هوا(پپا) از معجزات و توانایی های سلیمان نبی بودند. سلیمان نبی توانایی تکلم با حیوانات را داشت و کنترل باد را هم داشت. همچنین قدرت شفای بیماران(مادر میرابل) نیز همانند قدرت شفای بیماران حضرت عیسی علیه السلام است (حضرت عیسی نیز یکی از پیامبران قوم بنی اسرائیل بود). قدرت برونو نیز از داستان های پیشگویی های حضرت موسی علیه السلام گرفته شده است.
قدرت میرابل را نیز می توان همانند قدرت ملک سازی سلیمان دانست. اینکه این خانه مجددا پس از اتفاقاتی احیا می شود آن هم به دست تمام مردم سرزمین افسون(یهودیان) و به رهبری میرابل، نشان دهنده این است که معبد سلیمان که محل استقرار حاکم است باید مجددا بازسازی شود.
شاید سوال کنید که چه دلیلی دارد چنین مضمونی در انیمیشن افسون نمایش داده شود؟ والت دیزنی یک کمپانی تاسیس شده توسط فرد یهودی است. البته که کل هالیوود همین گونه است. با اینکه یهودیان درصد کمی از مردم دنیا و آمریکا را تشکیل می دهند اما تعداد بسیار زیادی از آنها در بین بازیگران، کارگردان ها، خواننده ها، نویسنده ها، مجری ها، گویندگان خبر، موسسان شرکت های رسانه ای و گردانندگان شرکت های رسانه ای دیده می شوند. مخصوصا در هالیوود که هر پنج ابر کمپانی والت دیزنی، پارامونت، یونیورسال، کلمبیا پیکچرز و برادران وارنر تاسیس شده به دست یهودیان هستند. این انحصار رسانه ای بهترین فرصت است تا یهودی ها خود را در همه جا به روز دهند و تاریخ و افکارشان را نشر دهند. مگر می شود قدرتمند ترین کمپانی های رسانه ای دنیا یهودیزه باشند اما آثارشان یهودیزه نباشند؟
درجه بندی نژاد ها
جولیتا(مادرمیرابل) و اعضای خانواده اش(به جز ایزابلا) لباسهایی با تناژ رنگ آبی و سفید به تن دارند. رنگ آبی در روانشناسی رنگها نماد اعتماد، آرامش، فداکاری و وفاداری است. با توجه به اینکه همسر او یک سفیدپوست اروپاییست میتواند نشانه ای باشد برای القا این مطلب به مخاطب که سفیدپوستهای اروپایی انسانهایی آرام، مهربان و مظلوم هستند وگاهی مورد ظلم قرار میگیرند. چون میرابل دختر آنها از جادو بی نصیب مانده و از سوی خانواده و مادربزرگ به نوعی طرد شدهاست.
پپا (خاله میرابل) و اعضای خانوادهاش لباسهایی با تناژ رنگ زرد تیره به تن دارند. در روانشناسی رنگها زرد تیره، نماد بی اعتمادی، حسادت و احتیاط است. این مطلب در این باره میتواند مهم باشد که همسر او یک سیاهپویت است و نسبت به سفیدپوستان از درجه اعتبار کمتری برخوردار است، پس تاحدودی قابل اعتماد نیست و میتواند حسود باشد.
اگر توجه کرده باشید از نظر نوع موهبتی که اعضای هر خانواده دارند تفاوت نژادی احساس می شود. در خانواده جولیتا هرکدام نیروهایی دارند که با آن میتوانند شفابخش(جولیتا)، انرژیدهنده و نشاط آفرین(ایزابلا) باشند و یا به دیگران کمک کنند(لوئیزا). اما در خانواده پپا موهبتها در این پایه قرار ندارد و در درجه دوم قرار داده شده اند. مثل داشتن گوش شنوا برای جاسوسی(دولوریس)، تعویض چهره و دورویی(کامیلو) و قدرت آنتونیو که کلا راه استفاده مفیدی از طریق آن پیدا نمی شود(طبق گفته مادربزرگ).
شاید استفاده از افراد سیاه پوست در نقش های مثبت در ظاهر باعث شود که مخاطب تصور کند که این انیمیشن مسیری عاری از تبعیض را به پیش گرفته، اما این انیمیشن به صورت مخفی در حال توجیه درجه بندی نژادها در ناخودآگاه مخاطب است.
شخصیتی عجیب به اسم برونو
کمی به سرگذشت برونو در طول انیمیشن افسون دقت کنید. او فردی است با لباس و انعکاس های نوری سبز. برای مدتی چون خانواده توانایی درک و پذیرش او را ندارند از نظرها پنهان می شود و پس از مدتی که یکی از اعضای خانواده می تواند او را بپذیرد و آمادگی دریافت پیشگویی های او را دارد باز می گردد اما باز هم به صورت پنهانی. پس از آنکه حضورش آشکار می شود سرزمین افسون از آن حالت آخرالزمانی (خانه خراب شده و کوه های نصف شده) خارج می شود و همه چیز به حالت ایده آل در می آید. شباهت های زیادی با چه کسی داشت؟ اما با این همه شباهت باز هم او فرد ضعیفی است و توانایی ناجی بودن و رهبری را ندارد. او صرفا یک همیار است.
فلسفه جادو در انیمیشن افسون
در نقد و بررسی انیمیشن پاندای کونگ فو کار به خوبی در مورد جادو پرداختیم. جادوی مورد استفاده در انیمیشن افسون شباهت زیادی به جادوی مورد استفاده در انیمیشن پاندای کونگ فو کار دارد. هر دو زرد هستند، ذرات نورانی دارند و در آخرین سکانس نیز این نیروی جادویی آزاد می شود و منطقه را آباد می کند.
جادوی مورد استفاده در انیمیشن افسون همان نیروی حیات بودایی یا نیروی چی است. نیرویی که بودایی ها اعتقاد دارند در بین تمام موجودات زنده و نباتات در جریان است. در برخی منابع نیز می گویند نیروی چی در رگ های اژدها جریان دارد. همانطور که کمی بالاتر گفتیم روحانی مذهبی این روستا بودایی است. در عین حال این جادو با جادویی شبیه به نیروی چی شباهت بیشتری دارد تا جادو هایی که سابقا در انیمیشن های دیزنی می دیدیم (رنگ سفید یا آبی و ذرات نورانی). پس می توان نتیجه گرفت که این جادو نوعی نیروی حیات یا همان نیروی چی است.
نیروی حیات همانطور که از اسمش پیداست، نیرویی است که حیات و زندگی موجودات به آن وابسته است. پس می توان با گرفتن این نیرو از جانداران، آنها را کشت یا با تزریق این نیرو به آنها جانی دوباره و طراوت دو چندان داد. منبع اصلی نیروی حیات در انیمیشن افسون یک شمع است که در بالاتر گفتیم منبع نیروی این شمع روح پدرو است. با رمزگشایی از این نیرو دو نکته را توانستیم برداشت کنیم. اول اینکه انیمیشن افسون به سان فیلم ها و انیمیشن های زیادی در پی ترویج و معرفی عرفان بودا است(تناسخ یافتن نیز یکی از اعتقادات بودایی است). دوم اینکه انیمیشن افسون در پی نشان دادن عظمت روح انسان است. این روح زمانی قدرتمند تر و منبع غنی تری است که متعلقات معنوی اش تقویت شوند (در اینجا عشق بین خانواده).
سناریوی تکراری
شخصیت اصلی متوجه یک مشکل می شود. او برای حل مشکل تلاش می کند و حتی تا مرز حل مشکل می رود. اما شکست می خورد. پس از شکستی که می خورد به گوشه ای رفته و زانوی غم بغل می کند. اما به دلیلی انگیزه می گیرد، برمی گردد و این بار پیروز می شود. (میرابل متوجه ضعیف شدن جادو و تخریب خانه می شود. با کمک برونو راهی برای حل مشکل پیدا می کند. برای حل مشکل اقدام می کند و اول از همه با خواهرش شروع می کند. اما مادربزرگ به او تشر می زند و خانه خراب می شود. او به جایی دور می رود و تنهایی زاوی غم بغل می کند. اما آمدن مادربزرگ و شنیدن سرگذشت پدرو باعث می شود که باز گردد و خانه را از نو بسازد)
اگر به سناریوی فیلم های زیادی در سینمای هالیوود دقت کنید (مانند انیمیشن موآنا) می بینید که این سناریو یکی از سناریوهای پر تکرار و به شدت کلیشه ای ست. تکراری بودن یک سناریو باعث می شود تا فیلمنامه قابل حدس باشد و برای مخاطبان حرفه ای حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشد. البته که با نگاه به روند فعلی هالیوود نباید هم انتظار سناریو های خلاقانه نشست.
تار عنکبوت ضخیم در انیمیشن افسون
کمپانی والت دیزنی عادت دارد شخصیت های سابق خود را در آثار جدیدش به نحوی جا دهد. این روند حتی در مورد آثار کلاسیک این کمپانی نیز صادق است. به این نحو هم می توان کمی از هزینه طراحی را کم کرد و از آرشیو سابق بهره برد، هم یک امضا در انیمیشن ثبت کرد. به این کار اصطلاحا تار عنکبوت می گویند. اما در انیمیشن افسون بیش از اندازه ای که یک امضا لازم دارد از تار عنکبوت استفاده شد.
برای مثال، چهره های شخصیت های انیمیشن شباهت زیادی به چهره های شخصیت های انیمیشن موآنا دارد. یا چهره دلوریس شبیه به تیانا در انیمیشن شاهدخت و قورباغه است. یا لباس پپا همان لباس بل در انیمیشن دیو و دلبر است. یا نحوه تاب خوردن ایزابلا از گیاهان مانند تاب خوردن راپونزل است. یا اشاره برونو در ترانه پایانی انیمیشن افسون که به ترانه “بگذار برود” انیمیشن یخ زده. یا الاغ های لوئیزا که حالت چهره شان و رقصیدنشان شبیه به گوزن کریستوف در انیمیشن یخزده و اسب داخل انیمیشن گیسو کمند است. یا مادربزرگ خانواده مادریگال که دقیقا شبیه به مادر مادربرزگ میگوئل در انیمیشن کوکو در نبود همسرش به تنهایی فرزندانش را بزرگ می کند و خانواده را سرپرستی می کند. یا اسم برونو که در انیمیشن لوکا نیز استفاده شده بود.
دیزنی گفته که این انیمیشن را با الهام از سایر انیمیشن هایش ساخته. اما این بیشتر شبیه به ته کشیدن محتوا است تا الهام. اینکه چهره پردازی شخصیت ها و آهنگ ها مشتقی از سایر انیمیشن ها باشند خیلی به الهام گرفتن نمی خورد. با تمام اینها باز هم دیزنی توانسته مقبولیت خود را حفظ کند. اگر چنین عملی در حد یک یا دو انیمیشن انجام شود مشکلی ایجاد نمی کند. اما اگر در طولانی مدت تکرار شود حتی جذابیت های سمعی و بصری انیمیشن های دیزنی نیز تکراری می شود.
دیزنی فقط و فقط بر همین جذابیت های خود استوار است(موسیقی، ترانه، گرافیک و…) که همه در طیف سمعی و بصری دسته بندی می شوند. سناریو ها و داستان ها همگی تکراری شده اند و کم پیش می آید که پند های اخلاقی هم کلیشهای نباشند. پس دیزنی آخرین سنگر خود را نباید ترک کند. چون دیگر جایی برای عقب نشینی وجود ندارد.
ایرادات انیماتوری انیمیشن افسون
گاف های ثابت سینمایی را باز هم در این انیمیشن افسون شاهد هستیم. چیزی که آنقدرها هم مهم و درخور توجه نیست. پس با آن کاری نداریم. اما یک ایراد بزرگی که انیمیشن افسون دارد، سرعت بالای فریم های آن و حرکت سریع دید مخاطب(دوربین) است. احتمالا دلیل سازندگان این بوده که پویایی و جنب و جوش شخصیت ها را به این شکل بیشتر نمو دهند. اما زیاده روی شان در این امر باعث شده تا نمایش انیمیشن افسون برای مخاطب کمی گیج کننده باشد. شاید تا چند بار این انیمیشن را نبینید توانایی تشخص خیلی از جزئیات محیطی و شخصیتی را نداشته باشید.
#اولین_دیدگاه
افسون کاری که کرد این بود: جای تلماسه را گرفت! حد اقل در آی نقد
بله ممنون از سایت عالی و خوب شما که مردم را اگاه میکنند
توی اون بخش تار عنکبوت
وجدانا چطور اینا یادت میمونه؟ من ناهار ظهر یادم نیست چی بود. باز حالا اون لباس پپا قبول اون خیلی آشناست اما شباهت آهنگارو کجای دلم جا بدم؟ خدایی چی میخوری همچین حافظه ای داری؟
سلام بسیار عالی بود خیلی ممنون از شما که اینقدر زحمت می کشید
خیلی جالب و دقیق ……
شخصیت برونو تداعی کننده و یا کنایه از شخصیت جردانو برونو هست ، دانشمند ، ستاره شناس و فیلسوف و البته استاد جادو و جادوگری که حدودا ۴۰۰ سال پیش به دلیل عقاید ضد کلیسا در ایتالیا در آتش سوزانده شد ، به لحاظ ظاهر و نوع فعالیت و اسم شخصیت عرض کردم ولی باید بگم ربطش به این کارتون رو واقعا نمیدونم فقط فکر میکنم که احتمالا کارگردان بهش دین داشته!!!!😅
نمیدونم چرا اون لباسش، فرق از وسط، ریشش، کلا برام حضرت موسی ع رو تداعی میکرد. شخصیتش رو نمیگم، طراحی کاراکترش رو میگم
سلام علیکم
به شدت یحتمل هست این موضوع چرا که واژه انگلیسی که برای برونو پیشگو ترجمه شده معنی پیامبر رو هم میده
خب بیاید یکم دقیق تر بررسی کنیم
برونو شباهت زیادی به حضرت موسی داره، میتونید اونو با کاراکتر موسی ع در انیمیشن عزیز مصر دریم ورکز مقایسه کنید.
برونو سال هاست که با اشتباهات سایرین اعضای خونه توی تعبیر حرفاش از خونه بیرون انداخته شده، مردم ازش میترسن و چراغ درش خاموش شده و چند تا تخته چوب روی درش میخ و چکش خورده. اما نهایتا اون به خونه برمیگرده و همه با آغوش باز اونو میپذیرن. (بازگشت یهودیان به صهیون)
اطراف برونو پر از موشه و موش نماد چیه؟ بله یهودیان!
همونطور که دوستمون فرمودن برونو در انگلیسی علاوه بر پیشگو معنی پیامبر هم میده.
چطور میشه باهاتون همکاری کرد؟
سلام علیکم
به آیدی ایتای h.abdollahi.k که در بخش تماس با مای سایت قرار داده شده پیام دهید
ممنون بابت حسن نیت و دغدغه مندی شما
سلام متشکرم
سلام.
این رمز و راز بازی رو ول کنید دیگه!
از انیمیشن لذت ببرید!
وقتی هی بگی اِ اون شبیه اونو،اِ این شبیه اینه،اِ این چرا اینطوریه،اِ این چرا اونطوریه هیچ لذتی از انیمیشن نمیبری.
سلام
نظر من اینه هر غذایی بهموندادن بخوریم، لذتشو ببریم!
وقتی هی بگی چرا غذا این رنگیه،چرا این شکلیه، چرا اینطوریه، چرا اونطوریه هیچ لذتی از غذایی که شاید مسموم باشه نمیبری!
به خصوص که آشپزش یهودی باشه!
خب اگه ی همبرگر باشه که از پهن گاو درستش کرده باشن چی؟
ظاهر خوشمزه محتویات آشغال
ممنون که کلیپ آقای موسوی رو هم ضمیمه کردید چون واقعا محتوای درخور توجهی داره. اما چند نکته دارم که اگه توی کلیپ می بود شاید پذیرش مختوای کلیپ برای مخاطب راحت تر می بود( همه ی عرایض بنده در مورد کلیپ انتهایی هست):
1. در دقیقه 4 و 37 ثانیه کلیپ زیر پنجره چوبی و پایین شمع تک چشم به وضوح وجود داره که ادعای نور ایلومیناتی شمع رو تایید میکنه
2.یک نمادی شبیه مثلث هست و نمادی شبیه فنر که منتقدین می گن نماد پدوفیل بودن هست در آثار دیزنی در این انیمیشن هم بکار رفته. من در ابتدای امر قبول نداشتم این مسئله پدوفیلی رو ولی تدریجا اطلاعات بیشتری در یافت کردم که قابل تامل بود. علامت پدوفیل روی در اتاق برونو(نماد منجی شیعی) به تعدد وجود داره( دقیقه 16 و 18 ثانیه). و حتی در انیمیشن زوتوپیا که ساخته ی همین تیم کارگردانی هست گوسفند هایی که نماد ایرانیان آورده شده اند( در قسمت 7 مجموعه های آقای موسوی در دقیقه 10 و 28 ثانیه) روی میکروفون خبرگزاری شون نماد پدوفیلی وجود داره. در واقع دیزنی هر وقت بخواد اهانتی به جریانی داشته باشه این نماد رو می چسبونه بهش.
3. در دقیقه 10 و 51 ثانیه کلیپ هم علامت 666 وجود داره که عدد شیطان هست و هم نماد پدوفیلی. چون اون پسر بچه هم در این سکانس وجود داره و این مطلب رو تایید میکنه.
در مورد اشاره به داستانهای پیامبران، انتظار مادربزرگ خانواده در کنار رود یا برکه به همراه سه فرزند یادآور انتظار هاجر یا ساره ( البته بر اساس داستان در تورات) برای معجزه نجات بخش است که در روایت اسلام جوشش چشمه زمزم رخ می دهد . طبق روایات و داستانها حضرت ابراهیم دو فرزند و یا سه فرزند داشته. اسماعیل و اسحاق و قنطوره. بهاییت هم بها اله باب را از نسل قنطوره می شناسند.
در کل سناریو بر اساس آنچه در نقد آمده منطبق به تعالیم و داستانهای پیامبران است که نشانه های یهودیت داره. نکته جالب که چند سالیست با حمایت نظام بریتانیا انجام میشود «قهرمان زن» است. با جستجوی عکس ملکه الیزابت در جوانی متوجه شباهت میرابل قهرمان داستان با ملکه انگلیس می شوید. ارادت دیزنی به نظام سلطنتی بریتانیا و ملکه بارها ثایت شده است.