نقد و رمزگشایی بازی Inside 2016 (درون)
[box type=”info” align=”” class=”” width=””]
تریلر اثر
Inside توسط کمپانی دانمارکی Playdead (خالق بازی Limbo) طی مدت زمان 6 سال ساخته شده که همراه 4 بازی دیگر نامزد بهترین بازی سال 2016 بود (در هر صورت خیلی ها Inside را بهترین بازی سال می دانستند و برای رده دوم هم Uncharted 4 را معرفی می کردند)
بازی خیلی کوتاه هست که تقریبا در 4 ساعت می توانید آن را تمام کنید ولی مفاهیم عمیقی که با آنها مواجه میشوید ذهن شما را برای مدت ها درگیر خود خواهد کرد
بازی همچنین دارای یک پایان مخفی می باشد! که به زودی ویدیوی آن را برایتان خواهم گذاشت …
اینها برخی از نظرات افراد مختلف هستند که می تواند به تحلیل بازی کمک کند (شما هم حتما بعد از انجام بازی و خواندن مطالب تحلیل خود را برایمان بنویسید) :
- یکی از جاهای بازی که منو به خودش مجذوب کرد اونجایی بود که در اواخر بازی به یک اداره میرسیم داخل اون اداره در پس زمینه یه ساعت دیواری بود که دقیقا همون ساعتی رو داشت نشون میداد که ساعت حال حاضر بود!!!!! واقعا برام خیلی جالب بود که یک ساعت توی پس زمینه رو با ساعت سیستم هماهنگ کرده بودن!!!
- موضوع و کل داستان رو نمیشه به طور قطع فهمید. کلا استودیو پلی دد کاری کرده که هر مخاطب برداشت خودشو از داستان داشته باشه. اینم برداشت من از داستان، ساده میگم: پسر بچه در فضای آخرزمانی ، که از دست یک عده با سگ های شکاری فرار میکنه و رفته رفته نشون میده که همون آدم های روی مردم آزمایش هایی انجام میدن تا اونارو مطیع یا برده خود کنن(بنظرم نشان دهنده دولت یا حکومت هست که مردم رو برده و در کنترل خود قرار دادند) در ادامه پسر بچه بعد از کش و قوس ها به داخل فرماندهی یا شرکت یا … وارد میشه و اونجا نشون میده چند منبع به مردم وصل شدن که انگاری دارن از اونا بعنوان انرژی استفاده میکنن که پسرک منبع رو قطع میکنه و به بقیه وصل میشه و نیروگاه رو تخریب میکنه و حتی رییس رو میکشه و در آخر خودشون کنار رود میمیرن …(شاید برداشت من ساده باشه ولی این نظر من بود ، دوست دارم نظر بقیه شما در مورد داستان رو بدونم .. چون داستان کلی خیلـــی گنگ و پراکندس و داستان مختص و خاصی نداره)
- Inside به معنی درون بدن بود. آخرشم اون تومور سرطانی بود. اون دختره ویروس بود. اونجایی که پالس میزد باید پناه میگرفتی قلب بود. اونجا که تونل بود حدفاصل پره ها که کار نمیکردن باید میرفتی داخل قلب و آئورت بود. اون آدمای دمبالت سلولهای ضعیف بودن
در ضمن یک نقد ویدیویی کوتاه هم در آپارات وجود داشت که شاید فقط بعضی از اشاراتش خوب باشد که ما انرا با متن نقد فلسفه بازی ترکیب کرده ایم:
“ما ز بالاییم و بالا می رویم / ما ز دریاییم و دریا می رویم” – مولوی
Inside بازی جدید شرکت Playdead، خالق Limbo ، عنوانی بسیار عجیب و در عین حال دوچندان عمیق و با مفهوم است. در حالی که بسیاری از بازیها، داستانهایی آشفته و سطحی دارند، شرکت Playdead با کمک بنیاد فیلمسازی دانمارک روایتی صامت را بیان میکند که مخاطب خواسته و یا ناخواسته درگیر مفهوم و منطق آن میشود.
بعد از اتمام بازی، تصمیم گرفتم که یادداشتی کوتاه در مورد معنی و مفهوم این بازی در گیمولوژی بنویسم که بیشتر در راستای ستایش این شاهکار و البته درک بهتر قدرت داستانگویی در یک عنوان مستقل است.
Inside در یک دنیای آخرالزمانی مدرن اتفاق می افتد و هیچ گونه دیالوگ و نوشتهای در آن وجود ندارد و در آن بازیکن تنها کنترل یک پسر بچه بیاسم و حتی بی چهره را دارد که باید از موانع عبور و از دشمنان فرار کند. این بازی به صورت انحصاری برای Xbox One و PC عرضه شدهاست.
زندگی
“در نیمه راه زندگی، خود را در جنگلی تاریک یافتم” دانته الیگری- کمدی الهی
در بسیاری از مواقع در نمادشناسی ادبی، جنگل به عنوان نمادی از گمراهی و گمشدگی است. همانطور که دانته در ابتدای کمدی الهی از جنگل به عنوان نمادی از گمراهی استفاده میکند، Inside هم از داخل یک جنگل تاریک شروع میشود. جایی که یک پسر بچه بیچهره وارد آن می شود و حال ما کنترل آن را به دست داریم.
بگذارید در ابتدا در مورد کلیت فلسفه Inside صحبت کنیم. Inside بازی است که در نکوهش مدرنیته افسار گسیخته، این بیان را دارد که انسان ها از “انسانیت” خود دور شده اند و همگی برده ماشینها و افرادی که ماشینها را کنترل میکنند هستند. انسانهایی که همانند زامبی در کنترل جهانی آخرالزمانی هستند، انسانهای این بازی همانند گناهکارانی هستند که به مسبب گناه خود، در برزخ و یا دوزخ بیاختیار پرسه میزنند و اما شخصیت اصلی بازی، یک پسر بچه معصوم است که در حقیقت نماد پاکی و “درون” ارزشمند انسان است. حالا این پاکی در جنگلی تاریک گرفتار است و با شروع بازی، تصمیم به فرار کردن از آن میکند.
Inside بازی است در مورد فرار واقعیت درونی انسان به عنوان یک روح پاک از آلودگیهایی که خود خلق کردهاست و پسر بچه به تنهایی تمام این معنی و کلیت را در طول بازی به به دنبال خود میکشد. در Inside ماشینها و انسانهایی که ماشینها را کنترل میکنند قصد کشتن این پسر بچه را دارند، انگار که در دنیای تاریک بازی تمام پاکی و خلوص از بین رفته و تنها یک موجود ساده از آن باقی مانده و آن هم محکوم به مرگ است. ولی آیا واقعا انسان واقعی زنده میماند؟
مرگ
“انسان همیشه قبل از تولد کامل، می میرد” اریک فرام
تا نیمهای از بازی، آب یک دشمن بزرگ برای ما است؛ به دو دلیل: هم مسیر شما را گرفته و هم موجوداتی عجیب در آن وجود دارد که شما را میکشند. اگر در فرهنگ نمادشناسی به آب نگاه کنیم، این عنصر همیشه نماد پاکی بودهاست، پس چرا در این بازی این نماد بیشتر نماد مرگ است؟ با پرسیدن این سوال به گفته معروف اریک فرام می رسیم که می گوید: “انسان همیشه قبل از تولد کامل، میمیرد” و البته در بسیاری از ادیان هم داریم که این زندگی، عرصهای موقت برای یک زندگی واقعی ابدی است.
در بخشی از بازی به صورت اتفاقی به داخل آب می افتیم و ناگهان یک دختر بچه ترسناک (همان موجودات عجیب) ما را گرفته و به زیر آب میبرد. شخصیت اصلی به ناگه در میانه بازی میمیرد، صحنهای عجیب که بسیاری را در شوک فرو میبرد. ناگهان میبینیم که کودک بار دیگر زنده میشود و این بار نه تنها دیگر نیازی به اکسیژن ندارید، بلکه حتی می توانید انسانهای دیگر را هم (زامبیها) به دنبال خود بکشید. (شاید این هم سو کردن انسانها پس از مرگ و خلوص شباهت زیادی به پیامبران داشته باشد)
چه به تئوری داروین و چه به هر دین دیگری معتقد باشید، اشاره به این که انسان از آب برخواسته بسیار است. طبق تئوری داروین، انسان ها در حقیقت ماهیهایی بوده اند که طی سال ها به نوع حال خود که انسان است رسیدهاند. و اما در مذهب، چه در انجیل و تورات و چه در اسلام و حتی ادبیات عرفانی، بارها از آب، دریا و اقیانوس به عنوان نماد پاکی و خداوند یاد شده است و انسان قطرهای از این اقیانوس است که پس از مرگ دوباره به آن ملحق می شود.
در Inside، پس از مرگ، آب به یک عنصر بسیار کار آمد تبدیل می شود. مسیرها را برای شما باز میکند و شما بدون این که نیاز به نفس کشیدن داشته باشید، انگار که متعلق به آنجا هستید، پیش میروید و دیگر خبری از دختر بچهها هم نیست. دختر بچهها با موهای بلند در حقیقت نوعی فرشته (شاید بهتر باشد که به فرشته مرگ تشبیهشان کنیم) بودند که قصد کمک به ما را داشتهاند. این موجودات هم که خود کودک هستند و در آب زندگی میکنند، نمادی از پاکی هستند که قصد دارند شخصیت اصلی را از آلودگیهای دنیای بالا پاک کنند.
تولد
“ما ز دریاییم و دریا می رویم” سعدی
بخش سوم Inside بخش بسیار مهم و تاثیرگذاری است که نه تنها به تمام جنبه داستان پاسخ میدهد، بلکه رستگاری بسیار شاعرانه و البته فلسفی را به همراه دارد. در طول بازی اگر دقت کنید، هرچه که جلوتر می رویم، بیشتر در تکنولوژی، فضاهای بسته و ساختمان ها غرق میشویم. در حالی که در ابتدای بازی از طبیعت وارد آن شدیم. در نقطه اوج این بخش، به جایی عجیب که همانند یک آزمایشگاه است میرسیم که مردم به نقطهای چشم دوختهاند و منتظر یک اتفاق بزرگ هستند. وقتی که به آن نقطه میرسیم، یک موجود عجیب را در آب میبینیم که با کابل به دستگاههایی متصل شده است. این موجود عجیب در حقیقت ترکیب چند انسان است که شبیه به یک نطفه بزرگ است. در این بخش دقت کنید که شخصیت اصلی برای اولین بار لخت است و در آب شنا میکند، در اینجا او بسیار شبیه به جنین در رحم مادر است و ناگهان وارد نطفه بزرگ میشود. اگر پسر بچه روح خالص و پاک باقی مانده از بشریت باشد، با وارد شدن به نطفه بزرگ انسانی، روح را به جسم وارد میکند. او خود را فدا میکند و حال بازیکن کنترل نطفه بزرگ را به دست دارد. با پاره کردن کابلها که همانند بند ناف هستند، او شیشه رو به رو را می شکند و وارد جهان میشود. با سرعت زیاد شروع به تخریب آزمایشگاه علمی میکند و در صحنههایی شکوهمند، تمام تکنولوژی هایی که انسانها را به برده تبدیل کردهاند از بین میبرد. این نطفه همانند ماهی که از آب خارج شده به سرعت و با تشویش به دنبال چیزی میگردد، صدای آه و ناله از آن بلند میشود که همانند یک کودک تازه متولد شده مادرش را می خواهد و ناگهان به پایان بازی میرسیم و این سکانس و تصویر آخر است که Inside را به یک شاهکار فلسفی تبدیل میکند. ما به ساحل و کنار دریا می رسیم و نوری معنوی و بسیار زیبا که تا به حال آن را ندیده بودیم از ورای اقیانوس به ما می تابد.
و چه شکوهمند است درون.
دانمارکیها به طنز و کمدیهای تاریک بسیار شهره هستند. چنین موضوعی در Inside هم وجود دارد. در یک راه مخفی در Inside، بازیکن به مکانی می رود که یک آزمایشگاه زیرزمینی است. یک کابل در آنجا وجود دارد که کلاه کنترلی دورتر از آن دیده میشود. با کشیدن کابل بازیکن میمیرد و همانند زامبیهای بازی میشود. این نشانگر این است که خود شخصیت اصلی بازی هم تحت کنترل ماشین است… که شاید آن ماشین ما هستیم!
چه جوکایی نوشته طرف
به نظر من پایان بندی دوم بازی خیلی مهمتر هست آنجایی که به این سوال می رسی که آیا از اول خودت داشتی کنترل می شدی وجزء آن آدم های بی جانی هستی که در حین بازی داشتی کنترل شون می کردی؟!