فیلم سینمایی

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی

«هیولا» درحالی آغاز می‌شود که خودروهای آتش‌نشانی به‌سوی ساختمانی غرق در آتش حرکت می‌کنند. درست در همان حوالی، مادر بیوه‌ای با نام سائوری، همراه پسر کلاس پنجمی‌اش، میناتو زندگی می‌کند. سائوری به بالکن می‌آید و پسرش را صدا می‌زند که با هم منظرۀ اطفای حریق را تماشا کنند. در همین لحظه‌ است که میناتو سؤال عجیبی می‌پرسد: «اگه مغز یه خوکو به انسان پیوند بزنن، اون انسانه یا خوک؟» سائوری تعجب می‌کند و پاسخ می‌دهد که چنین فردی «دیگه انسان نیست».

رفته رفته، رفتارهای تعجب‌برانگیز دیگری از میناتو سر می‌زند تا این‌که یک شب اصلاً به خانه برنمی‌گردد. سائوری، میناتو را درحالی پیدا می‌کند که نزدیک یک واگن متروکه قطار، چراغ گوشی‌اش را حرکت می‌دهد و می‌خواند: «هیولا کیه؟»

سائوری سعی داشت راز رفتارهای عجیب و نگران‌کنندۀ پسرش را بفهمد. اما پاسخ میناتو تنها تعجب و نگرانی او را بیشتر کرد: «مغزم با مغز خوک عوض شده. برای همینه که عجیب غریب شدم. من یه هیولام…» سائوری نمی‌داند که این رفتارهای غیرعادی، به پسری با نام «یوری» مربوط می‌شود.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی

یک داستان پیچیدۀ درباره همجنسگرایی

«هیولا» (Monster) اثر کارگردان ژاپنی، هیروکازو کوره‌اِدا و با نویسندگی یوجی ساکاموتو است. این فیلم 2 ساعته که سال 2023 در ژانرهای درام و دلهره‌آور منتشر شد، توانست جایزۀ ی را به‌دست بیاورد. (جایزه‌ای خاص آثار مربوط به LGBTQ که در سال ۲۰۱۰ به جوایز جشنوارۀ کن اضافه شد. لفظ کوئیر نیز به LGBTQ اشاره دارد.)

داستان هیولا حول رابطۀ دو پسر کلاس پنجمی، میناتو و یوری می‌چرخد. پسرهایی همجنسگرا (Homosexual) که به‌سمت پذیرش هویت جنسی خود حرکت می‌کنند.

کوره‌ادا، کارگردان اثر، گفت که درمورد نمایش روند خودیابی میناتو با جامعۀ LGBTQ مشورت کرده‌است.[1] همچنین، بازیگران نقش میناتو و یوری برای ایفای نقش خود، درس‌هایی دربارۀ LGBTQ دریافت کردند. و حتی از یک هماهنگ‌کنندۀ صحنه‌های جنسی نیز استفاده شد.[2]

ساکاموتو و کوره ادا

«هیولا» و بازنمایی همجنسگرایی

غلباً افراد برای به‌دست آوردن «نمایی از همجنسگرایی» و «فرهنگ» همجنسگرایان، «به رسانه‌های تصویری روی می‌آورند».[3] از همین جهت، شناختی بسیاری افراد از همجنسگرایی، تحت‌تأثیر شیوۀ بازنمایی آن در رسانه‌هاست. این‌که رسانه‌ها – شامل فیلم‌ها، انیمه‌ها، کمیک‌ها و… – همجنسگرایی را چطور نمایش می‌دهند؟

مثبت یا منفی بودن شیوۀ بازنمایی، بر نگرش افراد نسبت‌به همجنسگرایی تأثیر می‌گذارد. برای مثال، وقتی یک فیلم، همجنسگرایی را به‌شکلی مثبت به‌تصویر می‌کشد، می‌تواند نگرش مثبت به همجنسگرایی را افزایش دهد.[4] پس، این مهم است که تصویر رسانه‌ای همجنسگرایی، تا چه حد واقع‌گرایانه است؟

از آن‌جاکه بسیاری از رسانه‌ها درپی تغییرنگرش مخاطبان خود هستند، تلاش می‌کنند تا تصویری رمانتیک و غیرواقعی از همجنسگرایی نشان‌دهند. این تصویر باعث شکل‌گیری تصوراتی نادرست در مخاطب می‌شود. در نتیجه، او نمی‌تواند به شناخت درستی از همجنسگرایی دست پیدا کند.

در این مقاله یک نمونه از این آثار رسانه‌ای را بررسی می‌کنیم. «هیولا» قصد ندارد که صرفاً رابطۀ دو پسر همجنسگرا را به‌نمایش بگذارد. آن‌چه موجب اهمیت این فیلم می‌شود، شیوۀ بازنمایی همجنسگرایی و مفاهیم ‌و پیام‌های نهفته در آن است.

درمورد «هیولا»، ما با یک داستان پیچیده روبه‌روییم. چیزی شبیه یک پازل به‌هم ریخته. که برای درک نکته‌هایش، باید قطعات آن را از سراسر فیلم جمع کرد و کنار هم گذاشت. در نوشتار پیش رو می‌کوشیم تا این قطعات را کنار یکدیگر بگذاریم و پیام‌های به‌دست آمده را ارزیابی کنیم.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی

«مغز خوک»

«اون‌یه هیولاس. مغزش، مغز انسان نیست، مغز خوکه. برای‌همینم می‌خوام دوباره به انسان تبدیلش کنم.» این‌ها جملاتی‌ست‌که کیوتاکا دربارۀ پسرش، یوری، می‌گوید. او پسرش‌را بیمار می‌داند و این حرف‌ها را به خود یوری هم گفته‌است: «بابام مهربونه. قول‌داده بیماریمو درمان کنه.»

منظور کیوتاکا از بیماری «مغز خوک»، چیزی جز همجنسگرایی پسرش نیست. به‌همین‌دلیل، وقتی یوری را مجبور کرد تا درمورد درمان‌شدنش با میناتو حرف‌بزند، گفت: «از دختری‌که نزدیک خونۀ مامان‌بزرگ زندگی می‌کنه، خوشت‌میاد، مگه نه؟»

یوری، پسری دخترخوست‌که مطابق هنجارهای جنسیتی (Gender norms) رفتار نمی‌کند. بنابراین، توسط همسالانش نیز طرد شده‌و هیچ دوستی ندارد. سایر پسرها، یوری را بخاطر تمایلات دخترانه‌اش، مسخره و اذیت می‌کنند و «فضایی» صدایش می‌زنند – معادلی کودکانه برای هیولای پدرش. این‌ها باعث‌شده که خود یوری هم قبول کندکه معمولی نیست‌و با بقیه تفاوت‌دارد. چنانچه به میناتو هشدارداد: «ممکنه مریضی منو بگیری.»

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
میناتو و یوری

میناتو به یوری تمایل پیدا می‌کند و به‌او جذب می‌شود. ولی درعین‌حال، قادر به درک احساساتش نسبت‌به یوری نیست. چراکه در یک جامعۀ دگرجنسگرا هنجار (Heteronormative) رشد کرده‌است. جامعه‌ای که درآن، به‌طور طبیعی انتظارمی‌رود هر پسری به دخترها (به‌عنوان جنس مخالف) تمایل نشان دهد: «به پدرت قول‌دادم‌که تا وقتی ازدواج می‌کنی و خانواده تشکیل می‌دی، کنارت بمونم. مثل همین خانواده‌های معمولی که همه‌جا می‌بینی.»

مشخصاً، این خانواده‌های معمولی از ازدواج زن و مرد پدید می‌آیند، نه روابط همجنس‌گرایانه. بنابراین، میناتو گمان می‌کند که به همان بیماری یوری مبتلاشده‌است: «مغزم با مغز خوک عوض‌شده. برای همینه‌که عجیب‌غریب شدم. من یه هیولام…» (ناگفته نماند: لفظ کوئیر که برای LGBTQ به‌کار می‌رود، در اصل به‌معنی «عجیب و غریب» است.)

این‌موضوع میناتو را تحت فشار روانی قرارداده‌است. ولی از آن‌جاکه بخاطر نگرش جامعه، نمی‌تواند حرف دلش را بگوید، تصمیم گرفت‌که به مادرش دروغ بگوید: «مطمئن نیستم ولی یکیو دوست دارم. چون نمی‌تونم به کسی بگم، دروغ گفتم. چون اگه بفهمن دیگه نمی‌تونم خوشحال باشم.»

هوری، معلم بچه ها

«میناتو» و همجنسگرایی خودناپذیر

در ابتدا میناتو سعی داشت که تمایلاتش را پس بزند و مطابق هنجار جامعه رفتار کند. نمود این مفهوم را می‌توان در ترس میناتو از افشای رابطه‌اش با یوری دید. او می‌ترسید که درصورت افشای موضوع، مثل یوری، طرد شود و مورد تمسخر قرار بگیرد. به‌همین دلیل از یوری خواست که مقابل دیگران با او حرف نزند. همچنین، وقتی از ترس واکنش دوستانش، در اذیت کردن یوری با آن‌ها همراه شد (چیزی‌که هوری آن را قلدری میناتو تلقی کرد.). یا هنگامی که برخلاف میلش، یوری را که درون دستشویی حبس شده بود، تنها گذاشت و کمکی به او نکرد. نمود دیگر آن نیز، وقتی‌ست که یوری او را بغل کرد (و احتمالاً خواست میناتو را ببوسد). ولی میناتو ناگهان از تمایلات همجنس‌گرایانۀ خود مضطرب شد و یوری را عقب زد.

«هیولا» تمام نمودهای مقاومت درونی میناتو مقابل همجنسگرایی را ناشی از نوعی «ترس» نشان می‌دهد. فیلم با این کار به همجنسگراهراسی (Homophobia) اشاره می‌کند. یک لفظ بی‌معنی که توسط جنبش همجنس‌بازها برای سرکوب مخالفت‌ها ابداع شد. (متفاوت بودن معنای همجنسگرایی و همجنس‌بازی صرفاً خرافه‌ای‌ست که در فضای فارسی‌زبان جا خوش کرده. اصل ماجرا چنین بود که جریان حامی همجنس‌بازی برای عادی‌سازی این انحراف جنسی در ایران به لفظی نیاز داشت که بار منفی کمتری داشته باشد. به‌همین دلیل واژه همجنسگرایی را برجسته کردند و داستانی درمورد تفاوت همجنسگرایی و همجنس‌بازی ساختند. برای توضیح بیشتر، این‌جا را ببینید.) آن‌ها سعی می‌کنند به هرگونه مخالفت با این انحراف جنسی، برچسب همجنسگراهراسی بزنند. تا چنین جلوه دهند که این مخالفت‌ها، ناشی یک‌نوع هراس‌زدگی (Phobia) و نیازمند «درمان» است! (هراس‌زدگی به ترس‌های غیرمنطقی دلالت داشته و نوعی اختلال قلمداد می‌شود.)

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
بعد از آنکه یوری موهای میناتو را نوازش کرد، او موهایش را کوتاه می کند

تلاش برای شکستن مقاومت درونی

جنبش همجنس‌بازها مقاومت درونی برخی همجنسگرایان مقابل تمایلات انحرافی خود را نیز ناشی از «درونی کردن همجنسگراهراسی» قلمداد می‌کند. برای شکستن این مقاومت درونی هم، برچسب همجنسگراهراسی درونی‌شده (Internalized homophobia) را ابداع کرده. این عبارت، یک معادل تحقیرآمیز برای برای همجنسگرایی خودناپذیر (Ego-dystonic homosexuality) است. اصطلاح همجنسگرای خودناپذیر را برای کسی به‌کار می‌برند که از همجنسگرا بودن خود، راضی نیست. کسی‌که تمایلات همجنس‌گرایانه دارد ولی نمی‌خواهد همجنسگرا باشد. فیلم میناتو را نمادی از این وضعیت جلوه داده و سعی کرده این مقاومت درونی را سرزنش کند.

در این‌جا دیگر خبری از جملات به‌ظاهر زیبا مانند «باید آن‌ها را درک کنیم» نیست. جنبش همجنس‌بازها می‌گوید کسی‌که از همجنسگرا بودن خود، راضی نباشد، «بیمار» است و باید او را «درمان» کرد. «درمان» مد نظر این جنبش هم چیزی نیست جز قانع کردن فرد برای همجنس‌باز شدن. این جنبش هیچ حقی برای افرادی‌که نمی‌خواهند همجنسگرا باشند، قائل نیست و می‌کوشد که همجنس‌بازی را به آن‌ها تحمیل کند.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
میناتو نمی خواهد در اذیت کردن یوری همراهی کند ولی تحت فشار بقیه این کار را می کند

«یوری» و شورش دربرابر دگرجنسگرایی

در این میان، ما شخصیت یوری را می‌بینیم که نمادی از شورش دربرابر نظم دگرجنسگراهنجار است. گرچه یوری بیمار بودن خود را قبول کرده. اما می‌توان او را نقطۀ مقابل شخصیت میناتو دانست. چراکه او، برخلاف میناتو، آشکارا با رفتارهای دخترانه‌اش، هنجارها را به چالش می‌کشد. او با دخترها بازی می‌کند و علی‌رغم مسخره شدن توسط همکلاسی‌هایش، حاضر به تغییر رفتار خود نیست. بالاترین نمود زیرپا گذاشتن هنجارهای جنسیتی نیز، همجنسگرایی اوست.

یوری شخصیتی‌ست حاضر نمی‌شود برای پذیرفته شدن در جامعه، خودش را با هنجارها و ارزش‌های آن تطبیق دهد. فیلم رفتار یوری را عملی «شجاعانه» نشان داده و از همین طریق، شورش علیه دگرجنسگراهنجاری را تشویق می‌کند. مشابه این مفهوم را در انیمیشن نیمونا می‌بینیم. شخصیت آنارشیک نیمونا نمادی‌ست از اغتشاش علیه نظم جامعه. نقش یوری نیز تا حدودی مشابه نیموناست، اما با شدتی بسیار کمتر. در آخر البته میناتوست که کار شورش ناتمام یوری را به پایان می‌برد.

 

«تولد دوباره»

گرچه کوره‌ادا هنگام مصاحبه «دربارۀ فیلم‌هایش، تا حد زیادی از ارجاع مستقیم به بودیسم پرهیز می‌کند.» اما می‌توان «نفوذ جهان‌بینی بودایی» را در آثار او دید.[5] بودایی‌ها به چرخه‌ای از مرگ و تولد مجدد که به زندگی‌های بعدی منتهی می‌شود (تناسخ)، باور دارند.

در یک صحنۀ فیلم، یوری جسد گربه‌ای را به میناتو نشان داد. میناتو سؤال کرد: «یه گربه‌س؟» یوری: «درواقع گربه بود.» میناتو: «وقتی بمیره دیگه گربه نیست؟» یوری: «هرچی بمیره دیگه خودش نیست.»

مشخصاً جوابی که یوری به میناتو داد، به تغییر ناشی از تناسخ در باور بودایی‌ها اشاره دارد. «هیولا» می‌خواهد تغییر گرایش جنسی را چیزی شبیه «تولد دوباره» نشان دهد‌‌ و بگوید: «هیچ راهی نیست که همجنسگرایان بتوانند تغییر کنند، مگر آن‌که «دوباره متولد شوند». به این امید که در زندگی بعدی، دگرجنسگرا باشند تا تمایلاتشات با انتظارات جامعه هماهنگ باشد.»

داستانی که آقای هوری سر کلاس می‌خواند نیز به همین موضوع دلالت دارد: «دوباره متولد شدم. رسماً سوگند خوردم که با نیشیدا هیکارو [خوانندۀ زن ژاپنی] ازدواج کنم.»

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
بچه ها جنازۀ گربه را می سوزانند

تغییر گرایش جنسی، محال یا ممکن؟

ادعای تغییرناپذیری گرایش جنسی را می‌توان از مهمترین برساخت‌های رسانه پیرامون همجنسگرایی دانست. اما درست برعکس جو رسانه‌ای، پژوهش‌ها می‌گویند که گرایش جنسی می‌تواند در طول زمان تغییر کند.[6]

پروفسور لیزا دایموند -که خود نیز همجنسگراست- تحقیقات گسترده‌ای در این‌باره انجام داده‌است. او می‌گوید که برخی زنان و مردان همجنسگرا به‌طور متناوب، احساس جذب به جنس مخالف را تجربه می‌کنند.[7] دایموند صریحاً از تغییر در تمایلات جنسی حرف می‌زند و تأکید می‌کند که این تغییر گاهی پایدار و دائمی‌ست. او چنین تغییری را تجربۀ نسبتاً رایجی میان اقلیت‌های جنسی عنوان می‌کند. دایموند خاطرنشان می‌کند که این موضوع، به‌معنای گیج شدن فرد درمورد تمایلاتش یا به‌معنی انکار گرایش جنسی‌اش نیست. (برای توضیح بیشتر این‌جا را ببینید. بخش «سیالیت جنسی».)

علاوه‌بر این، برخی پژوهش‌ها از درمان همجنسگرایی صحبت می‌کنند. ساوین‌ویلیامز و کوهِن در مقاله‌ای اظهار داشتند که «رفتار جنسی و هویت جنسی را می‌توان از نظر درمانی تغییر داد.»[8] جالب این‌جاست که ساوین‌ویلیامز خود از حامیان متصب همجنسگرایی‌ست. با این‌حال به این موضوع اعتراف می‌کند. مقالۀ دیگری نیز به قلم رابرت اسپیتزِر از تغییر گرایش جنسی به‌وسیلۀ درمان خبر می‌دهد.[9]

البته باید توجه داشت که برخی روانشناسان در فرایند درمان‌های جنسی از روش‌های غلطی استفاده می‌کنند. مانند استفاده از فیلم‌های مستهجن یا توصیه به خودارضایی. درصورتی‌که این‌ها خود نوعی انحراف جنسی هستند. که می‌توانند به اعتیاد جنسی تبدیل شوند و مشکلات خاص خود را در پی دارند.

 

«کیوتاکا» و هیولا سازی از مخالفان

«هیولا کیه؟» این پرسشی‌ست که از ابتدا ذهن مخاطب را به خود مشغول می‌کند. در بخش اول، به‌نظر می‌رسد که منظور از هیولا, هوری‌ست. معلمی که به ادعای میناتو، او را مورد خشونت جسمی و کلامی قرار داده‌است. در بخش دوم، مشخص می‌شود که ادعاهای میناتو واقعیت نداشته‌اند. ولی هوری بخاطر دروغ‌های دانش‌آموزش، بدنام و اخراج می‌شود. حالا این میناتوست که در نگاه مخاطب، هیولا به‌نظر می‌آید. اما بخش سوم فیلم، مجدداً قضاوت بیننده را به چالش می‌کشد.

انگار «هیولا» می‌خواهد قضاوت عجولانه را سرزنش کند. این‌که بدون دانستن تمام زوایای داستان، افرادی را غیرانسانی می‌کنیم و هیولاها را در ذهن خود می‌سازیم. یعنی همان فرایندهای انسانیت‌زدایی (Dehumanisation) و شیطان‌سازی (Demonisation). اما نکته این‌جاست که «هیولا» خودش هم همین کار را می‌کند! فیلم طوری روایت می‌شود که به‌هرحال، مخاطب درمورد هیولا بودن کیوتاکا تردیدی به خود راه ندهد. فیلم چنین پیامی برای بینندگانش دارد که «بقیه ممکن است هیولا نباشند، ولی کیوتاکا قطعاً هیولاست». مشخصۀ کیوتاکا چیست؟ مخالفتش با همجنسگرایی یوری. کیوتاکا نماد مخالفان است.

«هیولا» همجنسگرایی در قالب دو پسربچۀ ترحم‌برانگیز و مخالفانش در قالب یک پدر خشن و بی‌مسئولیت به‌تصویر درآورده است. «هیولا» می‌کوشد تا از این طریق، مخاطب را در موقعیتی قرار دهد که با شخصیت‌های همجنسگرا پیوند عاطفی برقرار کند. و به همدردی با آن‌ها بپردازد. بدین‌وسیله، احساسات بیننده را به بازی می‌گیرند تا از همجنسگرایی حمایت نماید و از مخالفان آن متنفر شود.

وقتی بچه‌ها یوری را درون دستشویی حبس می‌کنند، او با آهنگ می‌خواند: «هیولا کیه؟» هدف این صحنه، انتقال چنین پیامی به مخاطب است که «همجنسگرایان هیولا نیستند. بلکه مخالفانشان هیولا هستند. مخالفانی که یوری را به جرم «متفاوت بودنش»، داخل دستشویی حبس می‌کنند و آزارش می‌دهند». این تصویری‌ست که فیلم از مخالفان همجنسگرایی به‌نمایش می‌گذارد تا از آن‌ها در ذهن مخاطب، هیولا بسازد.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
کیوتاکا دربارۀ یوری با معلمش حرف می زند

«سائوری»ها و «هوری»ها، جامعۀ دگرجنسگراهنجار

گرچه فیلم می‌کوشد تا مخالفان همجنسگرایی را هیولا نشان دهد. اما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، پی می‌بریم که منظور کوره‌ادا از هیولا، لزوماً کیوتاکا نیست. به‌عقیدۀ کوره‌ادا، «به‌راحتی می‌توان افرادی چون پدر یوری را هیولا تلقی کرد. اما کسانی‌که کودکان را در تنگنا قرار می‌دهند، ممکن است «سائوری‌»ها و «هوری‌»ها باشند. آن‌ها واژگانی مثل «عادی» و «مردانه» را به‌کار می‌برند که هنجارهای جامعه را به کودکان گوشزد می‌کند. و به آن‌ها یادآور می‌شود که باید شبیه افراد معمولی دور و برشان باشند.»[10]

«…از همین خانواده‌های معمولی که همه‌جا می‌بینی.»، «مامانم گفته دخترا پسرایی‌و ترجیح می‌دن که اسم گل‌ها رو بلد نیستن.»، «اسم خودتو گذاشتی مرد؟»، «مثل مردها با هم دست بدین.» به‌نظر کورده‌ادا، بخاطر همین حرف‌هاست که میناتو احساس می‌کند چیزی درونش اشتباه است. همین موضوع درمورد یوری نیز وجود دارد. وقتی میناتو از او پرسید: «چرا به آقای هوری نگیم؟» یوری جواب داد: «حتماً می‌گه رفتارم مثل یه مرد نیست.»

این‌ها درحالی‌ست‌که سائوری و هوری مخالف همجنسگرایی نیستند. جرم آن‌ها اینست که دگرجنسگرایی را عادی می‌دانند.(تفکر دگرجنسگراهنجار) درحالی‌که «هیولا» حتی چنین حقی هم برای آن‌ها قائل نیست. «هیولا» هوری را شایسته بلایی می‌داند که میناتو سرش آورد. دروغ‌های ميناتو عملاً زندگی هوری را نابود کرد و او را تا مرز اقدام به خودکشی پیش برد. نمی‌توان هیچ توجیهی برای کار میناتو آورد. اما روند داستان به گونه‌ای‌ست که در پایان، هیچ تقصیری را متوجه میناتو ندانیم. جنبش همجنس‌بازها هر رفتاری علیه کسانی‌که صریحاً مدافع همجنسگرایی نیستند را مجاز می‌داند: یا با ما، یا علیه ما.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
سائوری کمی بعد درمورد ازدواج میناتو صحبت می کند

ستیز با دین

«هیولا» کوتاه و گذرا به باورهای دینی هم می‌تازد. «اگه پات بره رو خط سفید، میری جهنم.» سائوری این جمله را هنگام بدرقه پسرش گفت. در مقابل، میناتو جواب داد: «[این حرف‌ها] واسه بچگیام بود.» در این‌جا «هیولا» به‌طور غیرمستقیم می‌گوید که باید باورهای دینی را کنار گذاشت. (دین خاصی مورد نظرش نیست.)

این حقیقت که تمامی رفتارهای همجنس‌گرایانه گناهند، مهم‌ترین مانع برای هدف جریان حامی همجنسگرایی‌ست. به‌همین دلیل یا صریحاً از کنار گذاشتن این عقاید می‌گوید یا می‌کوشند همجنسگرایی را از نظر دینی موجه جلوه دهد. (این‌جا را ببینید. بخش: موضع اسلام در قبال همجنس‌خواهی)

 

جامعه‌ای که «درک نمی‌کند»

«هیولا» روی «درک نشدن» میناتو توسط دیگران تمرکزکرده‌است. آشفتگی او بخاطر یوری‌ست ولی مادرش درعین این‌که نگران اوست، از فهم ماجرا ناتوان است. سائوری باخود فکرمی‌کندکه تمام داستان رامی‌داند ولی دربهترین حالت، میناتو را «درک نمی‌کند».

درمورد هوری نیز همین‌طوراست. او تصورمی‌کندکه میناتو یوری را اذیت می‌کند. هوری تاپایان بخش دوم، متوجه رمزی که بچه‌ها درتکاليفشان پنهان کرده‌اند، نمی‌شود. آن‌ها نام یکدیگررا به‌صورت وارونه نوشته‌اند. نشانه‌ای از این‌که به هم علاقه دارند. (وقتی سائوری به یوری گفت که واژه‌ها را برعکس نوشته‌است، او را دچار اضطراب کرد. یوری ترسید که راز میان او و میناتو برای سائوری فاش شده باشد.)

بچه ها نام یکدیگر را به صورت وارونه در تکالیفشان نوشته اند

«شرمنده… من نمی‌تونم مثل بابا باشم.» شاید در این لحظه میناتو قصد داشت سکوت درباره رازش را کنار بگذارد. اما سائوری متوجه منظور پسرش نشد: «پدرت خیلی بدتر بود…» و در ادامه حرف‌هایش نیز از خانواده‌های معمولی سخن می‌گوید. اینجا بود که میناتو خودش را از خوردو پرت کرد. (بعداً متوجه می‌شویم که در این هنگام، یوری نیز با او تماس گرفته بود. میناتو نمی‌خواست مقابل مادرش پاسخ دهد.)

نگرانی‌های سائوری، او را به کندوکاو در رفتارهای پسرش وا می‌دارد. اما میناتو که می‌ترسد مادرش او را «درک نکند» و مورد «قضاوت» قرار دهد، سائوری را پس می‌زند. مثلاً هنگامی که سائوری در حمام را باز کرد، میناتو به او گفت که «لخت» است. اشاره‌ای به این‌که سائوری نباید وارد حریم خصوصی او شود. میناتو روی در اتاقش عبارت «وارد نشوید» را نصب کرده که باز به همین معنا دلالت دارد. حتی وقتی‌که سائوری به او اصرار می‌کند که درباره دوستانش با پدرش صحبت کند، میناتو گفت: «اگه بگم، تو هم می‌شنوی.» در نهایت هم وقتی سائوری او را تحت فشار قرار می‌دهد، شروع به دروغ گفتن می‌کند.

ولی اگر بنا نیست والدین از مشکل فرزندشان خبر داشته باشند، چطور باید کمکش کنند؟

«هیولا» رفتارهای خیرخواهانۀ سائوری را ناشی از «درک نکردنِ» پسر همجنسگرایش جلوه می‌دهد. فیلم چنین پیامی دارد که دیگران با آنچه خیرخواهی می‌دانند، فقط کار را برای همجنسگرایان سخت می‌کنند. بارها تلاش‌های سائوری و هوری را درحالی‌که حامل همین معناست، مشاهده می‌کنیم. از جمله وقتی‌که میناتو در مخفیگاهشان، منتظر یوری‌ست. اما سائوری که از برنگشتن میناتو نگران شده، او را پیدا می‌کند و دیدار پسرها به‌هم می‌خورد.

در صحنۀ طوفان، ما سائوری و هوری را می‌بینیم که با نگرانی خود را به واگن قطار می‌رسانند. آن‌ها خبر ندارند که پسرها در آن‌جا خوشحالند و خطری آن‌ها را تهدید نمی‌کند! «هیولا» عواقب همجنسگرایی را ساخته و پرداختۀ ذهن‌های دگرجنسگراهنجار جلوه می‌دهد و ادعا می‌کند که «خطری در کار نیست».

به‌نظر «هیولا»، میناتو و یوری به کمک جامعه‌ای که آن‌ها «درک نمی‌کند»، نیازی ندارند. چنان‌چه در نهایت، این خود بچه‌ها هستند که پس از ریزش کوه، خود را از واگن قطار بیرون می‌کشند. لب کلام «هیولا» اینست‌که «افراد دگرجنسگراهنجار نمی‌توانند کمکی به همجنسگرایان بکنند. تنها کاری که دیگران باید بکنند، «درک کردن» است». البته «درک کردن» تعبیر دقیقی نیست. منظور اصلی از این تعبیر، همان پذیرفتن و تأیید کردن است. یعنی دیگران فقط باید همجنس‌گرایان را بپذیرند و اجازه دهند مسیری که خودشان «صلاح می‌دانند» را طی کنند. البته «هیولا» علاقه‌‌ای به نشان دادن انتهای این مسیر ندارد!

میناتو و یوری هنگام وقوع طوفان.

یک تجویز خطرناک

به‌نظر کوره‌ادا، «اگر کسی به این پسرها [یعنی میناتو و یوری] می‌گفت که [داشتن تمایلات همجنسگرایانه] اشکالی ندارد، آن‌ها را آزاد می‌کرد.»[11] این همان کاری‌ست که ظاهراً هوری می‌خواست در انتهای بخش دوم، انجام دهد. ما هوری را زیر باران می‌بینیم درحالی‌که میناتو را صدا می‌زند: «من اشتباه می‌کردم. مشکل از تو نیست. تو هیچ اشتباهی نکردی.» و این همان چیزی‌ست که کوره‌ادا از جامعه انتظار دارد.

حرف کوره‌ادا اینست که والدین کودک حق ندارند هیچ حرفی درمورد ازدواج فرزندشان یا به‌طور کلی، جنسیتش بزنند. چراکه ممکن است کودک آن‌ها دگرجنسگرا نباشد و این حرف‌ها او را تحت فشار قرار دهد! در این رویکرد والدین باید صبر کنند تا خود کودک بگوید که هویت جنسی‌اش چیست. بزرگ‌ترها نیز فقط باید این هویت را تأیید کنند و به‌رسمیت بشناسند. ولی آیا چنین تجویزی منطقی‌ست؟

بد نیست در این‌جا به ماجرای یک مادر آمریکایی و دخترش اشاره کنیم. این مادر در نامه‌ای به مشاوران نیویورک‌تایمز، گفت که وقتی دخترش ۱۱ ساله بود، خود را همه‌جنسگرا (Pansexual) معرفی کرد. بعد از آن هم بارها با پسران و دختربچه‌ها رابطۀ جنسی داشته است. در مقابل، آن‌ها به این مادر جواب دادند که باید هویت دخترش را بپذیرد و نباید مانعی برای او ایجاد کند![12] این یک فاجعۀ تمام‌عیار است.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
هوری برای عذرخواهی از میناتو به خانۀ آنها می رود

توهم همجنسگرایی

رسانه‌های حامی LGBTQ، به‌طور پیوسته افراد را به «پذیرفتن خود» دعوت می‌کنند. آن‌ها به مخاطبانشان می‌گویند «اگه فکر می‌کنی همجنستو دوست داری، پس همجنسگرا هستی». درحالی‌که ممکن‌است او واقعاً همجنسگرا نباشد. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که مثلاً نوجوانی خود را همجنسگرا تشخیص داده ولی با گذشت زمان به‌این نتیجه رسیده که دگرجنسگراست.[14][13] براساس تحقیقات دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی، در مقطعی از دبیرستان، ۱۹٪ دانش‌آموزان حداقل یک تغییر در هویت جنسی خود گزارش کردند. برای مثال، دانش‌آموزی در سال اول خود را دگرجنسگرا و در سال دوم، دوجنسگرا گزارش کرده بود. و در سال سوم مجدداً خود را دگرجنسگرا تشخیص داده بود.[15]

ابعاد مختلف گرایش جنسی، لزوماً همسو نیستند.[16] بنابراین، احتمال آن وجود دارد که افراد در تشخیص هویت جنسی خود اشتباه کنند. این موضوع به‌ویژه درمورد نوجوانان بسیار مهم است. چراکه احساسات فرد در دوران نوجوانی‌اش، لزوماً به‌معنی همجنسگرا بودنش نیست.

حال، وقتی رسانه‌ها دائماً در گوش این نوجوان می‌خوانند که «خودتو قبول کن.»، «تو همجنسگرا هستی.»، چه اتفاقی می‌افتد؟  ممکن است چنین نوجوانی واقعاً خود را همجنسگرا تصور کند (که من چنین حالتی را توهم همجنسگرایی می‌نامم.) و  حتی درگیر روابط همجنس‌گرایانه شود. به‌خصوص با توجه به این‌که رسانه‌ها مدام او را به ورود به این روابط تحریک می‌کنند. نمونۀ این مسئله را هم می‌توان در «هیولا» مشاهده نمود.

درواقع، رسانه‌های حامی LGBTQ به هویت‌یابی افراد کمک نمی‌کنند. بلکه برای آن‌ها هویت‌سازی می‌کنند. به‌آن‌ها تلقین می‌کنندکه همجنسگرا، تراجنسی یا… هستند و از آن‌ها همجنسگرا، تراجنسی و… می‌سازند.

آیا والدین باید فرزندشان را رهاکنند تا رسانه‌ها برایش توهم کوئیر بودن ایجاد کنند؟ یا این‌که کودکان به تربیت جنسی صحیح از سوی والدینشان نیاز دارند؟ تربیتی‌که مسلماً قرارنیست درآن کوئیر بودن به کودک تلقین شود یا انحرافات جنسی مورد تأیید قرار بگیرد. به‌علاوه، اصلاً آیا والدین باید هرچه فرزندشان می‌گوید، تأیید کنند و برایش انجام دهند؟

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
رسانه ها در کودکان و نوجوانان توهم کوئیر بودن ایجاد می کنند

بیرون آمدن

چنان‌چه گفته شد، «هیولا» با طرح «تولد دوباره»، راه تغییر را منتفی می‌داند. ولی حالا تکلیف همجنسگرایان چه خواهد بود؟ پاسخ «هیولا» ساده‌است: خودت را بپذیر. فیلم روند کنار آمدن میناتو با همجنسگرایی‌اش را نمایش می‌دهد. پسری که در ابتدا پذیرفته بود که مغز او هم با «مغز خوک» جابه‌جا شده، به‌تدریج تغییر می‌کند.

حالا او بیماری بودن و غیرعادی بودن همجنسگرایی را زیرسؤال می‌برد. او به یوری گفت: «مغزت، مغز خوک نیست. بابات اشتباه می‌کنه. فکر نمی‌کنم مریض باشی.» وقتی هم که یوری به اجبار پدرش وانمود کرد که درمان شده و گفت: «الآن دیگه عادی‌ام.» میناتو به او جواب داد: «تو همیشه عادی بودی.»

در آخر هم، انگار تلنگر مدیر برای میناتو کافی بود که تمایلات همجنس‌گرایانه خود را قبول کند: «چیزی‌که فقط یه عده بتونن داشته باشن، خوشبختی نیست… خوشبختی چیزیه که همه بتونن داشته باشن.»

میناتو دنبال یوری می‌رود و با هم به مخفیگاهشان می‌آیند. طوفان باعث ریزش کوه روی واگن می‌شود. البته بچه‌ها راهی برای خارج شدن از آن‌جا پیدا می‌کنند. یوری می‌پرسد: «دوباره متولد شدیم؟» میناتو: «نه، همون افراد قبلیم.» یوری: «باشه، عالیه.» پسرها پس از «بیرون آمدن»، آزادانه در جنگل می‌دوند و فریاد می‌کشند و فیلم در همین نقطه به پایان می‌رسد.

به‌نظر «هیولا»، همجنسگرایان نیازی به «تولد دوباره» (تغییر گرایش جنسی) ندارند. بلکه تنها باید با خودشان کنار بیایند و خود را به‌همین شکلی که هستند، بپذیرند. صحنۀ پایانی فیلم نیز، کنایه‌ای از فرایند کام‌اوت یا «بیرون آمدن» (پذیرش و افشاسازی گرایش جنسی) است. چنان‌چه کارگردان نیز در اظهار نظری راجع‌به پایان فیلم، همین را می‌گوید: «ما فقط فکر می‌کردیم که آن‌ها از طریق این روند، کام‌اوت کرده‌اند…»[17]

پسرها پس از «بیرون آمدن» درحال دویدن هستند

دیوار سنگی واقعیت، آنچه تبلیغات رسانه‌ای درمورد همجنسگرایی نمی‌گوید

«هیولا» و فیلم‌های مشابهش، چنین تصوری ایجاد می‌کنند که همجنسگرایی «صرفاً یک تفاوت است» و با پذیرش  آن، «همه‌چیز حل می‌شود»! ولی آیا مسئله، فقط همین است که جامعه یا خود افراد، همجنسگرایی را نمی‌پذیرند؟ و به‌محض پذیرش آن، هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت؟ آیا کام‌اوت و زیست همجنس‌گرایانه، واقعاً چیزی شبیه شادی و رهایی پسرها در پایان فیلم است؟

در ادامۀ مقاله، برای پاسخ به این سؤالات، زوایایی از همجنسگرایی را بررسی می‌کنیم که عمداً مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. لازم به ذکر است که هدف از بیان این مطالب، تحقیر یا ملامت همجنسگرایان نیست، بلکه بیان واقعیت مدنظر است. این واقعیت‌ها، روشن می‌کند که – برخلاف تصویر رسانه‌ها – همجنسگرایی، اصلاً نمایی رمانتیک ندارد.

 

«تفاوت» عادی یا انحراف جنسی؟

پژوهش‌های متعدد ثابت کرده‌اند که رابطۀ همجنس‌گرایانه، یک رفتار آسیب‌زا و مخرب است. این پژوهش‌ها شمار زیادی از صدمات ناشی از رفتار همجنس‌گرایانه را بررسی کرده‌اند. برای نمونه می‌توان به بی‌اختیاری مدفوع اشاره کرد.[20][19][18]

برخلاف زن و مرد که ساختار دستگاه جنسی آن‌ها متنساب با یکدیگر است. دو همجنس دقیقاً دستگاه جنسی یکسانی دارند. به‌همین دلیل نمی‌توانند به‌طور طبیعی با هم آمیزش جنسی داشته باشند. آن‌ها برای رابطۀ جنسی، اندام‌هایشان را خلاف کارکرد طبیعی‌شان، استفاده می‌کنند. نمونۀ بارز آن، رابطۀ مقعدی‌ست. کارکرد مقعد، دفع مواد زائد است. آمیزش مقعدی به اسفنکترهای خروجی مقعد صدمه می‌زند. در نتیجه، توان نگهداری مدفوع مختل می‌شود. همچنین، می‌تواند شقاق مقعدی را نیز به‌دنبال داشته باشد.

رابطۀ همجنس‌گرایانه، خطر ابتلا به طیف وسیعی از بیماری‌ها و عفونت‌ها را به‌همراه دارد. ایدز،[21] عفونت‌های کلامیدیا و سوزاک، سفلیس، هپاتیت A و B یا C از جمله بیماری‌ها و عفونت‌های رایج میان مردان و زنان همجنسگراست.[23][22] البته صدمات ناشی از رابطۀ همجنس‌گرایانه به همین‌ها محدود نمی‌شود. این رابطه حتی می‌تواند به سرطان‌های بیضه و پروستات، سرطان دهانۀ رحم، عفونت‌های روده و… نیز بیانجامد. هیچ‌کدام این‌ها ربطی به پذیرش یا عدم پذیرش همجنسگرایی توسط جامعه ندارد. این مشکلات از خود همجنسگرایی نشأت می‌گیرند نه از عوامل دیگر.

یافته‌های تحقیقات نشان می‌دهد که رابطه جنسی طبیعی زن و مرد ارتباطی مثبت با سلامتی دارد. درحالی‌که رابطۀ مقعدی و خودارضایی اثر منفی بر سلامتی دارند.[24] با کنار هم گذاشتن این نکات می‌توان دریافت که همجنسگرایی به‌طور آشکار، یک تمایل غیرطبیعی و بیمارگونه است.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
ایدز از بیماری های خطرناک مرتبط با همجنسگرایی است
زوجیت

ساختار دستگاه جنسی زن و مرد و به‌طور کلی، خلقت متفاوتشان، زوجیتی طبیعی میان آن‌ها ایجاد کرده‌است. زن و مرد دارای اندام‌ها و حتی سلول‌های جنسی متفاوتی هستند[25] که به‌طور هدفمند، آن‌ها به‌سوی ازدواج با یکدیگر می‌کشد. اما چنین چیزی درمورد همجنس‌ها درکار نیست. آن‌ها از یک جنسیت هستند و به‌همین دلیل ناگزیر، یکی از آن‌ها نقش جنس مخالف را به‌خود می‌گیرد. درحالی‌که از الزامات این نقش برخوردار نیست – یعنی همان خصوصیات جنس مخالف که در خلقت متفاوتش ریشه دارد. درواقع، صدمات ناشی از رابطۀ همجنس‌گرایانه، دقیقاً بخاطر تضاد همجنسگرایی با خلقت انسان است.

 

صدمات روانی

همجنسگرایان و به‌طور کلی جامعه کوئیر، بیشتر از سایرین در معرض صدمات روانی قرار دارند.[26] نوجوانان LGBTQ شش برابر بیشتر، علائم افسردگی را تجربه می‌کنند. احتمال آن‌که به خودکشی اقدام کنند نیز، چهار برابر بیشتر از دیگران است.[27]

همواره ادعا می‌شود که این صدمات روانی بخاطر عدم پذیرش همجنسگرایی توسط جامعه‌است. اگر این‌طور باید، می‌بایست با گذر زمان و افزایش پذیرش اجتماعی، این مسائل کمتر می‌شد. اما داده‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ نشان می‌دهد که افسردگی، اضطراب و فکر به‌خودکشی میان نوجوانان LGBTQ درحال افزایش بوده‌است. آن هم درحالی‌که اکثر نوجوانان مورد بررسی، محیط خود را پذیرنده ارزیابی کرده‌اند.(این‌جا را ببینید. بخش «آیا همه چیز بخاطر پذیرش اجتماعی است؟»)

در یک پژوهش دیگر نیز، با وجود گذشت زمان، محققان هیچ بهبودی در وضعیت روانی مشاهده نکردند. «این واقعاً مهم است، زیرا نشان می‌دهد که علی‌رغم برخی تغییرات در نگرش‌های اجتماعی، افرای گی، لزبین و دوجنسگرا همچنان از سلامت روانی ضعیفی برخوردارند.»[28]

فردی که سابقاً درگیر روابط همجنس‌گرایانه بوده، می‌گوید: «این‌کار مرا به یک مرد تبدیل نکرد، بلکه تنها بدنم را از بین برد.» واضح است که جملۀ اول نشانگر یک‌نوع خلاء روانی است. گویا فرد همجنسگرا چیزی از مرد بودن (برای مورد مذکر) در خودش کم می‌بیند و به‌طور ناخودآگاه آن‌را در مرد دیگری (شریک جنسی‌اش) جستجو می‌کند. همین مسئله او را به رابطۀ جنسی با شرکای متعدد سوق می‌دهد. درحالی‌که هیچ‌کدام این روابط خلاء مذبور را برطرف نمی‌کند.

نقد و بررسی فیلم هیولا (Monster)؛ شورش علیه دگرجنسگرایی
نمودار رو به افزایش فکر به خودکشی، اضطراب و افسردگی میان نوجوانان کوئیر

 

ناپایداری روابط

در این مورد، ما با «آن‌ها ازدواج کردند و تا پایان عمر با خوشی کنار هم زندگی کردند» مواجه نیستیم. روابط همجنس‌گرا بسیار متزلزل و ناپایدارند.[29] بسیاری از همجنسگرایان به روابط کوتاه و حتی یک‌شبه عادت دارند.[30] در مقام مقایسه، اختلاف فاحشی میان طول این روابط و ازدواج دگرجنسگرا وجود دارد. برای مثال، بررسی نیل وایت‌هد نشان داد که میانگین طول روابط همجنس‌گرا ۳.۵ سال است. این درحالی‌ست‌که ازدواج دگرجنسگرایان به‌طور متوسط، ۲۷ سال دوام دارد. یعنی بیش از ۸ برابر روابط همجنس‌گرا.[31]

بنابر داده‌های بررسی مذکور، چه از دهۀ ۱۹۵۰ و چه از دهۀ ۲۰۰۰، میانگین طول روابط همجنس‌گرا همان‌قدر بوده‌است. یعنی حتی گذشت نیم‌قرن زمان و افزایش پذیرش اجتماعی در آن مدت، نتوانسته ناپایداری را کاهش دهد. پس می‌توان نتیجه گرفت که بی‌ثباتی روابط همجنس‌گرا، ربط چندانی به مخالفت عمومی ندارد.

 

شهوت‌گرایی

از سوی دیگر، این روابط بسیار شهوت‌گرایانه‌اند. «تاپ، بات یا هردو؟ این اغلب جزو اولین سؤالاتی‌ست که مردان همجنسگرا هنگام ملاقات از هم می‌پرسند.»[32] تنها معیار ارزش در سبک‌زندگی همجنسگرایانه، جذابیت فیزیکی‌ست. به‌همین دلیل همجنسگرای جوان متوجه می‌شود که او برای سایرین چیزی بیشتر از یک شیء جنسی نیست.[33]

 

بچه‌بازی

در چنین زیست جنسی‌ای، مشخصاً افراد به‌سمت جوان‌تر‌ها [34] و حتی آمیزش جنسی با بچه‌ها متمایل می‌شوند. بنابر یافته‌های یک پژوهش، نسبت پدوفیل‌های همجنسگرا ۱۱ برابر بیشتر است.[35] برخی منابع دیگر این نسبت را ۱۶ برابر ارزیابی کرده‌اند.[36] جیم ولز – وزیر بهداشت ایرلند شمالی – گفت که مطمئناً در یک رابطۀ همجنسگرا کودکان بیشتر مورد آزار قرار می‌گیرند.[37]

 

بی‌بندوباری

روابط همجنس‌گرایانه خالی از تعهد نیز هستند و بی‌بندوباری جنسی، در آن‌ها رایج است. در یک بررسی، مشخص شد که اکثر مردان همجنسگرا بی‌بندوبارتر بوده‌اند. بی‌بندوباری میان زنان همجنسگرا نیز نسبت‌به دگرجنسگرایان بیشتر بود.[38] بررسی دیگری هم نشان داد که حدود نیمی از همجنسگرایان بیش از ۱۰ شریک جنسی داشتند. ۱۰٪ همجنسگرایان نیز، بیش از ۱۰۰ شریک جنسی.[39]

همجنسگرایی
نمودار بی بند و باری جنسی.

 

اعتیاد

میزان اعتیاد به الکل و مواد مخدر نیز میان جامعه LGBTQ بسیار زیاد است.[40] که البته یکی از انگیزه‌های مصرف مواد توسط همجنسگرایان، افزایش لذت جنسی‌ست.[41] که نشان می‌دهد رابطۀ جنسی همجنس‌گرایانه از پاسخگویی به نیاز جنسی فرد عاجز است.

 

جمع‌بندی از فیلم هیولا

کوره‌ادا در جمله‌ای راجع‌به فیلم، گفت این دنیاست که باید تغییر کند. کوره‌ادا هم به‌نوبۀ خود، خواسته با «هیولا»یش همین‌کار را بکند. «هیولا» به‌شکلی هدفمند روی تغییر نگاه بیننده تمرکز کرده‌است. تمرکز فیلم بر ارائه تصویری ترحم‌برانگیز از همجنس‌بازی و هیولاسازی از جامعه‌ای‌ست که آن را نمی‌پذیرد.

اما حتی با این فرض که «دنیا تغییر کند»، خلقتمان را چه می‌کنیم؟ آناتومی ما، روحیات ما، خصوصیات جسمانی و روانی‌مان. هیچکدام این‌ها با همجنسگرایی سازگار نیست. درواقع، جنسیت ما اقتضا می‌کند که دگرجنسگرا باشیم. این یک کلیشه نیست، بلکه یک واقعیت است.

شاید به همین خاطر است که جریان‌هایی مثل جنبش همجنس‌بازها، رویکرد واقعیت‌ستیزانه‌ای در پیش گرفته‌اند و می‌گویند که واقعیت اهمیتی ندارد! چنانچه مدیر به هوری گفت: « این‌که واقعاً چه اتفاقی افتاده، مهم نیست.» اما باید تأکید کرد که نادیده‌گرفتن واقعیت، چیزی را عوض نمی‌کند.

گرچه جریان حامی همجنس‌بازی مشکلات همجنسگرایی را به پذیرش یا مخالفت اجتماعی نسبت می‌دهد. اما همان‌طور که در بخش قبل بررسی کردیم، مسئله صرفاً در چنین عاملی خلاصه نمی‌شود. مثلاً دیدیم که حتی با گذشت زمان، باز هم سلامت روانی همجنسگرایان بهبودی نداشت. همجنسگرایی تا این حد مخرب است، چون خلاف فطرت است، نه بخاطر این‌که جامعه آن را قبول نمی‌کند. گرچه این حقیقت و برای جنبش همجنس‌بازها اهمیتی ندارد. چراکه با کنار گذاشتن دین، نه بیماری‌های جسمی و نه صدمات روانی ناشی از همجنسگرایی، اهمیتی نخواهند داشت. دین، تنها مانع جدی دربرابر چنین انحرافی‌ست.

 

تحریک برای بیرون آمدن

خطر فیلمی مانند «هیولا» در اثرگذاری‌اش روی مخاطبان دگرجنسگرا و تشویقشان به حمایت از همجنسگرایی خلاصه نمی‌شود. بلکه می‌تواند روی فردی که خود را همجنسگرا تشخیص داده نیز – فارغ از درستی یا نادرستی این تشخیص – اثر بگذارد: «قبل از خواندن آن کتاب کمیک، فکر می‌کردم که متفاوت هستم و سعی کردم آن را پنهان کنم. اما وقتی کتاب کمیک را خواندم، شروع کردم به این فکر کردم که متفاوت بودن اشکالی ندارد. و طرز فکرم را در مورد خودم کاملاً تغییر داد.»[42] این تجربه به‌خوبی گویاست که محتوای آثار همجنس‌گرایانه ممکن است تا چه حد مخرب باشد.

این محتواها با ارائۀ یک تصویر خیالی و تزیین‌شده از زیست همجنس‌گرایانه، افراد را به «بیرون آمدن» تحریک می‌کنند. اما کمک به فردی که تمایلات همجنس‌گرایانه دارد، این نیست که تشویقش کنیم تا به تمایلات انحرافی‌اش، عمل کند. بلکه باید او را به مقاومت دربرابر این تمایلات، ترغیب کرد. تشویق افراد همجنسگرا به داشتن روابط همجنس‌گرایانه، آن‌ها را نجات نمی‌دهد. بلکه آن‌ها را به‌سوی پرتگاه می‌برد.

 

پیوست: آموزش جنسی به سبک کوئیر

شاید بتوانیم مبحث آموزش جنسی (یا بهتر است بگوییم آموزش انحراف جنسی) را یکی از پیام‌های نهفته در فیلم بدانیم.

حین تماشای «هیولا»، صحنه‌های متعددی را مشاهده می‌کنیم که میناتو را درمورد احساساتش، مضطرب و سردرگم نشان می‌دهد. انگار «هیولا» در کنار سایر پیام‌هایش، این را هم به مخاطب می‌گوید که «جامعه باید آموزش جنسی لازم را برای آگاهی کودکان «همجنسگرا» در اختیارشان قرار دهد تا درمورد هویت و احساسات خود سردرگم نشوند.»

ولی چطور قرار است کودکان «همجنسگرا» را برای ارائه چنین آموزشی شناسایی کنند؟ راهکارشان چیزی نیست جز این‌که همۀ کودکان را تحت چنین برنامه‌ای قرار دهند. به‌عبارت دیگر، می‌خواهند کودک را همجنس‌باز تربیت کنند. آن‌ها دنبال آموزش جنسی نیستند. بلکه دنبال آموزش انحرافات جنسی‌اند. از یاد دادن خودارضایی به کودکان گرفته تا آموزش همجنس‌باز بودن به آن‌ها.

درحال حاضر، مسئلۀ آموزش جنسی در غرب، از جمله مسائلی‌ست که اعتراض والدین را برانگیخته‌است. والدین نگران، می‌خواهند بدانند که چرا کودکانشان باید آموزش ببینند که چطور خودارضایی کنند و…؟! آموزش این انحرافات جنسی البته کاملاً اجباری و علی‌رغم میل کودکان، به آن‌ها تحمیل می‌شود. این مسئله را باید از بدترین مصادیق کودک‌آزاری به‌شمار آورد. چیزی‌که مستقیماً سلامت جنسی و دنیای کودکانۀ بچه‌ها را هدف گرفته‌است.

این خطری‌ست که جامعۀ ما را نیز تهدید می‌کند. شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به بستری برای ترویج این انحرافات تبدیل شوند. والدین نظارتی بر فرزندانشان ندارند و تنها راهکار دولت برای مدیریت این فضا، فیلترینگ است. فیلترینگی که می‌توان به‌سادگی به‌وسیلۀ یک فیلترشکن آن را دور زد.

 

با تشکر از #عرفان

Print Friendly, PDF & Email

‫2 دیدگاه ها

  1. سلام و عرض تشکر آقای رحمتی بابت مطالب مفیدی که ارائه می کنید صرفا جهت توصیه پیشنهاد می کنم در عنوان های عمومی این مطالب از واژگان ساده و متداول و البته مناسب چون غریزه یا میل طبیعی انسان به جای واژگانی چون دگرجنسگرایی و سایر واژگان جا افتاده فرهنگ سرا های غربی و تخصصی استفاده شود تا مطلب هم ایرانی تر باشد و هم مناسب با ارزش های فرهنگی و طبیعی ما
    پ ن : همچنین حس می کنم واژه دگرجنسگرایی توهم شکاف و دوگانگی گرایش انسان را ایجاد می کند و همجنسبازی را توجیه می کند

  2. خدا قوت. مقاله ی خوبی بود، باعث شد متوجه معنی دیالوگ هایی که برام گنگ بود، بشم. چیزی که در این فیلم توجه من رو جلب کرد این بود که چهار زوج رو نمایش میداد:۱_هوری و معشوقه اش که وقتی معلم به دردسر افتاد به راحتی رهاش کرد با اینکه قبل از اون دیده بودیم که چقدر بهم نزدیک هستند.
    ۲_ پدر و مادر میناتو که اوایل به نظر میرسه زوج خوشبختی بودن (توجه مادر به پدر مرده و گرفتن تولد) اما بعدها معلوم میشه پدر مینیاتو اونا رو رها کرده و با یک زن دیگه درحال سفر بوده که تصادف میکنه و از دنیا میره!
    ۳_ مدیر و همسرش که مشکلی با هم ندارند اما خب یکی در زندانه و نوه شون به شکل اتفاقی به دست یکی شون از دنیا رفته (اول گفته میشه که پدربزرگ سهوا باعث مرگ نوه شده ولی بعدها معلوم میشه مدیر به شکل اتفاقی باعث مرگ نوه اش شده)
    ٤_ میناتو و یوری که دل ها بسوزه برای مظلومیت و سادگی و سردرگمی و …شان که هیچ کس درکشان نمی‌کند!
    این شکل نمایش دادن روابط زن و مرد چیزی به جز دلسردی از جنس مخالف رو به مخاطب میرسونه؟ آنهم زمانی که موارد رنگین کمانی اینقد صاف و مهربون نمایش داده میشن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *