فیلم سینمایی

نقد و رمزگشایی فیلم سینمایی The Mauritanian 2021 (موریتانیایی)

کلاریس استارلینگ در گوانتانامو!

موریتانیایی یک فیلم دیگر از عوارض 11 سپتامبر و قضایای گوانتانامو و ماجرای ربودن و شکنجه بازداشت شدگان

این زندان مخوف که هنوز پس از گذشت 20 سال، همچنان در پرده ای از ابهام مانده و

ساخت کنترل شده تنها دو سه فیلم درباره یا پیرامون آن، مانند برخی نقاط ناگفته و پنهان تاریخ ایالات متحده نشان از حساسیت این موضوع برای آمریکا دارد.

کوین مک دونالد که در اصل مستند ساز است (و یک فیلم مستند او هم به نام “یک روز در سپتامبر” در سال 1999 جایزه اسکار گرفت) در تازه ترین فیلم

خود به نام “موریتانیایی” براساس کتاب “خاطرات گوانتانامو” به داستان واقعی “محمدو صلاحی” (نویسنده آن کتاب و از بازداشت شدگان پس از 11 سپتامبر) پرداخته که

تنها یکی از حدود 700 فاجعه زندان گوانتانامو به شمار می رود. از میان بیش از 700 نفری که سالها در این “آلکاتراز قرن 21”  بدون هیچ اتهام ثابت شده و

دادگاه و محاکمه ای زندانی بودند، بنا برآنچه در نوشته های انتهایی فیلم می آید، تنها اتهامات 9 نفر اثبات شد که از میان آنها نیز 3 نفر تبرئه شدند!

محمدو صلاحی (طاهر رحیم)، یک موریتانیایی مقیم آلمان است

که به دلیل ارتباط پسر عمویش با بن لادن و همچنین حضور برخی از دوستانش در القاعده، به اتهام مهندسی عملیات یازده سپتامبر، در نوامبر 2001 دستگیر شده

و پس از مدتی بازداشت در اردن و بگرام افغانستان به گوانتانامو فرستاده می شود. در آنجا تحت شکنجه های سخت قرار گرفته تا به آنچه مدنظر آمریکاییان است، اعتراف کند.

پس از سالها بی خبری در سال 2005 به وکیلی به نام نانسی هالندر (جوی فاستر) مراجعه می شود تا وکالت محمدو صلاحی را برعهده بگیرد.

این در حالی است که یکی از آسیب دیدگان 11 سپتامبر که نزدیکترین دوستش را درآن حادثه ازدست داده به نام سرهنگ استیوارت کوچ (بندیکت کامبربچ) قرار است

به عنوان نماینده دادستانی ارتش، اتهام محمدو را اثبات کرده و او به پای اعدام برساند.

کوین مک دونالد اگرچه در فیلم معروف داستانی دیگری به نام “آخرین پادشاه اسکاتلند” (2006) به خاطر حضور محوری “فارست ویتاکر” در نقش ایدی امین، توانسته بود،

فیلمش را به درامی جذاب تبدیل کند،

اما گویا حضور جودی فاستر کهنه کار و طاهر رحیم (که او را در فیلم “گذشته” اصغر فرهادی و “طلای سیاه” ژان ژاک آنو به خاطر داریم) و

همچنین بندیکت کامبربچ با استعداد هم نتوانسته از مستند نمایی ضد درام او جلوگیری کند.

شاید جودی فاستر تنها در نیمه اول فیلم که تاحدودی یادآور نقش کلاریس استرلینگ وی در فیلم “سکوت بره ها” است،

توانسته با زنده کردن خاطره آن نقش به یاد ماندنی، فضای فیلم را در دست بگیرد. نانسی وکیل نیز اگرچه مانند کلاریس مامور اف بی آی، تازه کار نیست

اما مثل او خطر می کند و بسیاری کنایه ها و فشارهای کاری را به جان می خرد تا علیرغم مخالفت شرکت وکالت خود،

به دفاع از یک متهم تروریسم در اواسط دهه 2000 بپردازد، آنچه کمتر از آن گپ زدن های دوستانه با دکتر هانیبال لکتر آدمخوار نیست.

اما همین جودی فاستر از نیمه دوم فیلم که نانسی با نامه های اعتراف صلاحی به شکنجه مواجه می شود،

دیگر اسیر مستند نمایی مک دونالد شده و از این پس به جز نمایش مقداری احساسات و اشک و آه و لبخند شوق و ذوق از حضور اینترنتی صلاحی در دادگاه و … بازی دیگری ارائه نمی دهد.

بندیکت کامبربچ هم خیلی زود قافیه را به سانتی مانتالیسم حاکم بر نیمه دوم فیلم می بازد که از آن به بعد قرار است

هر یک از موضوعات بیشمار فیلم را فقط با یکی دو اشاره تصویری خامدستانه متوجه شویم.

مثلا با یک صحنه تظاهرات و بریدن تری (دستیار نانسی) متوجه فشارهای خارج از محیط بر وکیل محمدو صلاحی هستیم،

با دو سه نمای نزدیک و حتی اکستریم کلوزآپ از پلک زدن سرهنگ استیوارت و سرازیر شدن اشک های نانسی، قرار است

به متحول شدن آن دو نفر پی ببریم، با یک سخنرانی شعاری صلاحی و چهره مهربان و متاثر رییس دادگاه، حکم صادره را در می یابیم و …

صحنه های شکنجه هم (به جز تک صحنه توهم زدن صلاحی که خوب درآمده) با سرمای اتاق، صدای بلند موسیقی و

بی خوابی (که بدون توضیح متوجه اش نمی شویم)، آب ریختن یا سر درآب فروکردن صلاحی، نشان داده می شوند.

در حالی که بدون چنین صحنه هایی مثلا در فیلم “گزارش” ساخته اسکات زی برنز که سال گذشته نمایش داده شد،

تنها ذکر لیستی از شکنجه هایی که تحت عنوان “تکنیک های پیشرفته بازجویی” Enhanced Interrogation Techniques یا به اختصار EIT توسط دو تن از روانشناسان نیروی هوایی آمریکا

برای شکنجه بازداشت شدگان 11 سپتامبر طراحی شد، بسیار بیش از این صحنه های نصفه و نیمه نمایش شکنجه تاثیر گذار بود.

در آن فیلم لیست شکنجه ها به این ترتیب ارائه شد:

کوبیدن متهم به دیوارهای لاستیکی، نگهداشتن صورت تحت فشار، سیلی های توهین آمیز، حبس در قفس های کوچک،

حالت های تحت فشار مثل آویزان کردن و نشستن های استرس آمیز، مشکلات خواب و بیدار نگه داشتن های طولانی (بعضی از افراد تا 180 ساعت یعنی بیش از یک هفته بیدار و سرپا نگه داشته شدند)،

تخته آب و غرق کردن مصنوعی، خواباندن درون قبرهای ساختگی و پراکندن حشرات درون آن قبر، آب رسانی با فشار از طریق مقعد که

از دماغ و دهن قربانی بیرون می زد، خوراندن نوعی خوراک آمریکایی از طریق مقعد و ….

اما در هر دو فیلم، علیرغم همه قانون شکنی ها، جنایت ها و اعمال وحشیانه پلبس و ارتش و وزات دفاع و سازمان CIA و …

اما اصل نظام ایالات متحده آمریکا و قانون اساسی این کشور تطهیر گردیده و منزه و پاک جلوه داده می شود،

گناهان و جنایات بر گردن یکی دو نفر یا یک حزب نهاده شده (در فیلم “گزارش” سازمان سیا و در فیلم “موریتانیایی”، جرج بوش و دانالد رامسفیلد و نهایتا بخشی از ارتش مقصر هستند)

و بخشی از همین نظام آمریکا به پاکسازی قسمت نابهنجار اقدام   می کند؛

در فیلم “گزارش”، مجلس سنا و سناتورهای آن و در”موریتانیایی” سیستم قضایی ایالات متحده

(که خصوصا امسال در فیلم های متعددی به عنوان قهرمان آزادی معرفی شد!)

انحراف از قانون اساسی و آزادی های آمریکایی را تصحیح می نمایند و البته بارها و بارها هم از زبان کاراکترهای مختلف شعارش را می دهند.

از همین روی صحنه های پایانی فیلم “موریتانیایی” تقریبا مانند یک کلیپ تبلیغاتی برای دستگاه قضایی آمریکا عمل می کند.

در واقع در صحنه دادگاه، نانسی هالندر دفاع خاصی انجام نمی دهد که کار اصلی را همان سخنرانی شعاری محمدو صلاحی تمام کرده است.

علیرغم همه این نکات، اما فیلم “موریتانیایی” هم مانند

فیلم “گزارش”، تقریبا در میان لیست های نامزدها و کاندیداهای فصل جوایز 2021 بایکوت شده و

اگرچه در گلدن گلوب، یک جایزه برای نقش دوم زن نصیب جودی فاستر شد!

(در حالی او نقش اول زن را در این فیلم ایفا می کرد!)

اما به هر حال نام این فیلم و بازیگران و عواملش، به جز لیست منتقدان لندن، در هیچکدام از دهها لیست دیگر به چشم نمی خورد.

منبع
سعید مستغاثی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *