انیمه سینمایی
نقد و بررسی انیمه سوزومه (Suzume no Tojimari)؛ دختری که بر مرگ غالب شد
نتیجه بیش از دو دهه تلاش ماکوتو شینکای
انیمه سوزومه یک اثر شاخص دیگر از ماکوتو شینکای می باشد. شینکای با انیمه نام تو توانست رتبه اول را در آثار سینمایی ژاپنی کسب کند. با پخش انیمه آب و هوا با تو، همه این تصور را کردند که دیگر رودست نام تو ساخته نخواهد شد و سایر آثار شینکای رفرنس هایی به همان نام تو خواهند بود. اما انیمه سوزومه اکران شد و نشان داد که هنوز شینکای برگ برنده را در آستین نگه داشته بود. سوزومه از نظر محتوایی، داستانی، فرمی، ایده پردازی و جلوه های بصری بسیار عالی عمل کرد.
داستان انیمه سوزومه
داستان در مورد دختری به نام سوزومه است که مادرش را در سونامی از دست می دهد و خودش هم به نحوی کشته می شود و به دنیای مردگان می رود. اما شخصی که بعدا مشخص می شود خود آینده اوست او را نجات می دهد.
سوزومه دچار شرایط خاص عاطفی و رفتاری است و جنگ درونی با خودش دارد. او با پسری آشنا می شود و با کمک او شروع به حفظ تعادل فاجعه در کشور با کنترل درهای فاجعه می پردازد. این مسیر و داستان هایش به نحوی طی می شوند تا سوزومه آماده مبارزه اصلی شود و بتواند عشقش و خودش را از مرگ در کودکی با سفر به جهان مردگان نجات دهد.
فرم جذاب با چاشنی طنز
انیمه سوزومه همه چیز برای یک داستان جذاب دارد. هم تعلیقی ابتدای داستان دارد و مارا تا انتها کنجکاو نگه می دارد، هم ایده های جذاب و سرگرم کننده دارد و هم روایتی ساده را به مخاطب ارائه می دهد. سیر داستان هم کاملا واضح است و تحول پله به پله برای شخصیت ها حاصل می شود. غافلگیری های ریز و درشتی را هم کارگردان به مخاطب هدیه می دهد و به موقع او را شوکه می کند. نکته ها و پازل ها به موقع با تلاش و تکاپوی کاراکتر ها ارائه می شود و نتیجه ای مطلوب در انتها حاصل می شود. چاشنی طنز داستان هم جذاب است و بدون لطمه به داستان یا افت جدیت قضیه ما را می خنداند.
سبک شینکای و ارادت به میازاکی
شینکای سبک مذهبی_اسطوره ای خاصی در انیمه هایش دارد. تقریبا در تمام آثارش هم آن را رعایت می کند. به همین دلیل شباهت و رفرنس های فراوانی در آثارش مشاهده می کنیم. در همین انیمه سوزومه هنگامی که کفش سوزومه می افتد یاد انیمه باغ کلمات می افتیم. منظره محل زندگی سوزومه شبیه منظره محل زندگی میتسوها در انیمه نام تو است. شباهت لباس فرم میتسوها و سوزومه و ربان قرمزشان را شاهد هستیم. دایجین گربه کلیشه ای داستان های شینکای است که در انیمه او و گربه اش و انیمه بچه هایی که به دنبال آوای گمشده می روند نمونه اش را مشاهده کرده ایم. سناریو داستان که جلوتر مفصل در موردش صحبت می کنیم شباهت فراوانی به سناریوی سایر آثار شینکای دارد.
همچین شینکای به استاد بزرگ خود یعنی هایائو میازاکی عرض ارادت می کند. مثلا زیر هلی کوپتر نوشته شده شکبه میازاکی و اسم شهر محل زندگی سوزومه میازاکی است. یا در جایی که از مردم از دایجین عکس می گیرند می گویند شبیه زمزمه قلب(یکی از انیمه های میازاکی) است. یا یکی از خدایانی که با سوزومه یار می شود و به موجود اژدها مانند سفیدی تبدیل می شود شبیه اژدهای معروف میازاکی در انیمه شهر اشباح است. اتفاقا میازاکی در انیمه هایی مانند ناگیساوا از دره باد یک موجود گربه مانند را همراه شخصیت های خود کرده بود.
بازی با زمان و مکان
ماکوتو شینکای عاشق بازی با زمان و مکان است. در سوزومه هم شاهد همین مسئله هستیم. لحظه گرگ و میش برای این کارگردان استعاره ای از مبرا شدن از زمان و مکان یا همان قرب الهی می باشد. در هنگامی که سوزومه خودش را ملاقات می کند و از جهان مردگان نجات می دهد فضایی را می بینیم که گرگ و میش بر آن حاکم است و از دنیای مادی کاملا جداست. پیش تر در آثار دیگر وی گرگ و میش به نمایش درآمده بود و در طی داستان توضیحاتی در مورد مفهوم آن ارائه شده بود.
تناسخ
تناسخ یکی از ایده های اصلی شینکای در آثار شاخصش است. در انیمه نام تو نیز شاهد جابه جایی بدن دو شخصیت اصلی بودیم و در انیمه سوزومه شاهد حلول شخصیت سوتا به یک صندلی هستیم. کی فکرش را می کرد یک صندلی اینقدر بتواند جذاب باشد؟
وجود تناسخ و معابد بودایی در آثار شینکای نشان از این دارد که وی در حال نمایش یک اثر الهاتی و مذهبی بودایی و حتی شینتو می باشد. تناسخ نیز یکی از عقاید بودایی می باشد. جالب است که داستان آفرینش ایزاناگی و ایزانامی هم بن مایه و سناریوی اصلی سوزومه را با خود حمل می کند.
ایزاناگی و ایزانامی
ایزاناگی و ایزانامی خدایان مذهب شینتو هستند. داستان جالبی دارند که در آن ایزانامی(الهه مونث) سقوط می کند و به دنیای مردگان می رود. ایزاناگی(خدای مذکر) به دنبال وی می رود تا او را از دنیای مردگان نجات دهد. اما چهره در حال تجزیه همسرش را که می بیند از او می ترسد و باز می گردد و عشق بین این دو الهه ناکام می ماند. در آثار شینکای شاهد این سناریو هستیم؛ در انیمه های فرزند آب و هوا، محل قرار روز های اول آشنایی و نام تو، شخصیت مونث می میرد و شخصیت مذکر سفری را به جهان معنوی و مردگان آغاز می کند تا وی را نجات دهد، در انتها نیز یا فراق حاصل می شود یا نتیجه عشق این دو گنگ می ماند.
در سوزومه قضیه معکوس شده و شخصیت مونث به دنبال احیای عشق خود به جهان مردگان سفر می کند. به همین هم بسنده نمی کند و خود کودکی اش را هم از جهان مردگان نجات می دهد. در انیمه بچه هایی که به دنبال آوای گمشده می روند هر دو این سناریو ها توسط ماکوتو شینکای ترکیب شده است. شخصیت آسونا به دنبال احیای پسری به دنیای خدایان سفر می کند. به همراه معلم مردش که می خواهد همسرش را از جهان مردگان باز گرداند. هر دو ناکام می مانند.
به همین دلیل است که فضای الهیاتی با المان های مختلفی از آیین شینتو و بودا را در آثار ماکوتو شینکای شاهد هستیم و جلوه معنوی خاصی هم با چاشنی طبیعت به فضای داستان های وی حاکم است. چون سناریو داستان های شینکای برگرفته از یک داستان الهیاتی می باشد و سوزومه هم از این اقتباس بهره برده است.
سوزومه؛ دختری که بر مرگ غالب شد
یکی از تفاوت های بارز آدمی با دیگر جانداران آگاهی نسبت به مرگ است. این حقیقت که مرگ هرگز از بشر شکست نخورده و نخواهد خورد هیچ گاه نقض نمیشود، البته در دنیای واقعی! یکی از مسائل بارز در اثر مرگ مادر سوزومه و عدم انطباق سوزمه با این اتفاق است. سوزومه به وضوح هنگامی که بچه بود مادرش را از دست داد. علاوه بر اینکه این امر ضربه روحی برای سوزومه در پی داشت در عین حالی موجب شد سوزومه در سن کم حقیقتی دردناک را بفهمد: “زندگی آدمی چنان چه آغاز دارد، پایان نیز دارد”.
انسان ها از زمانی که با حقیقتی تحت عنوان مرگ مواجه میشوند. ناخواسته تحت تاثیر این حقیقت به زندگی ادامه میدهد. ابتداع امر بیایید به این پُرسش پاسخ بدهیم: مرگ چیست؟
از بین رفتن تمام اُرگان های حیاتی و هوش و آگاهی در انسان، تغییر شکل جسم به لاشهای بی فایده، از بین رفتن، عدم و از این قسم سخنان قلمبه سلمبه، اما چیزی که مطلقا میتوان گفت این است: مرگ یعنی دیگر نمیتوانی به زندگی مادی ادامه بدهی. ما میدانیم که زندگی مادی ما توسط مرگ از بین میرود، اما آیا این به معنای نیست و نابود شدن تمام وجود ماست؟ اینجاست که نظرات کمی دارای تفاوت میشوند.
اگر ما وجود انسان را محدود به جسم انسان بدانیم باید بگوییم مرگ یعنی از بین رفتن تمام وجود انسان. اما اگر وجود انسان را علاوه بر جسم مادی دارای وجود دیگری بدانیم نیز باید بگوییم مرگ یک تغییر است، تغییری که حاصل از میان رفتن جسم مادی و خالص شدن بُعد غیر مادی انسان است.
در اثر ماکاتو شینکای به وضوح نشان میدهد که بُعدی نیز وجود دارد که فراتر از ماده است. بُعد فرامادی که در اثر میبینیم دارای المان های اساطیر ژاپنی است(به این امر خواهیم پرداخت). پس چه از نوع ژاپنی و چه غیر ژاپنی شینکای ماوراء را پذیرفته و از آنجا که انسان نیز میتواند با آن بُعد مرتبت باشد پس انسان نیز تک ساحتی و تک ماهیتی نیست و صرفا جسم مادی نیست. در مورد تقدم بین این دو بُعد سوزومه به ما چیزی نمیگوید. تنها این دو بُعد را به هم وابسته میداند.
اما ربط این حرف به مسئله مرگ در سوزومه چیست؟ سوزومه در اثر با تجربه تمام اتفاقات و دیدن آنچه در ماوراء بود در نهایت وقتی با خود کودکی اش مواجه شد این امر را یاد آور شد که علارغم تلخی شربت مرگ شربت شیرین و لذت بخش زندگی هم هست. تجربه سوزومه از ماورالطبیعه و در عین حال قیاس بین شیرینی ها و تلخی های زندگی در نهایت موجب شد او با تمام سختی ها زندگی را پذیرفته و با حقیقت مرگ نیز کنار بیاید.
اراده سوزومه
در هنگامی که سوزومه سوتا را به خاطر اتفاقات از دست داد و کم مانده بود سوتا برای همیشه از دست رود، سوزومه با پدر بزرگ سوتا مواجه شد. مردی نا اُمید و شکسته که به سوزومه گوشزد کرد که نباید چیزی را تغییر بدهد. زیرا نظم بهم میخورد و آنگاه که نظم بهم بخورد فجایع و زلزله ها دوباره باز خواهند گشت.
سوزومه تحت جبر قرار گرفت. یک جبر تحمیل شده نه تنها از سوی بزرگ تر هایش بلکه از سوی طبیعت. سوزومه آنقدر خوش شانس بود که دایجین به وظیفهاش باز گردد. اما ما به خوبی میدانیم که نمیتوان بر تمام جبر های زندگی پیروز شد. سوزومه و اراده پولادینش واقعا الهام بخش هستند. واقعا عشق و اراده قدرتمند سوزمه زیباست. اما در دنیای واقعی خب شاید اینچنین نباشد. باید ارادهای همچون اراده سوزومه در زندگی داشت. در زندگی جبر های آدمیان را میتوان شکست. اما جبر های طبعیت همچون مرگ را نمیتوان.
معنویت اسطوره محور ژاپنی در سوزومه
گفتیم با وجود ماوراالطبیعه و معنویت در اثر اما اسطوره های ژاپنی در اثر به کار گرفته شده است. همچنین نماد های بودایی، شینتویی و تائوایسمی در اثر موجود اند.
گربه نگهبان
از جمله دایجین. در فرهنگ ژاپنی گربه به عنوان یک موجود محافظ و نگهبان به شمار میرود. گربه ها موجودات بومی ژاپن نیستند. میتوانید بگوییم راهبان مُبلغ بودیسم آنان را به ژاپن آوردند. اما علت معروف به نگهبان بودن آنان را میتوان این گونه شمرد، گربه ها موش ها وحیوانات موذی را شکار میکردند و به همین علت آنان به محافظین معابد معروف شدند. این را میتوان علت این دانست که دایجین موجود محافظ و کلید کمابیش شبیه گربهاست. البته که گربه از موجودات کلیشه ای داخل آثار ماکوتو شینکای است و از اولین انیمه کوتاه او حضور داشته. با توجه به تفکر خاص مذهبی او بعید نیست که سرمنشاء این گربه ها در آثار همین باشد.
رنگ دو هر دو کلید(گربه) متضاد هم است. یکی شان سفید است و دیگری مشکی. دایجین هم سفید است و هم مشکی. یعنی تنها با حضور هر دو است که تعادل حفظ میشود. نماد و رنگ ها ما را به یاد یین و یانگ و قاعده حفظ تعادل بین دو متضاد در تفکر تائوایسمی میاندازد. گرگ و میش(روز و شب، روشن و تاریک) نیز از همین تفکر یین و یانگی می آید. اگر دقت کنید دایجین سفید است و دور یک چشمش سیاه و سادایجین سیاه است و دور یک چشمش سفید. یعنی دقیقا شاهد یین و یانگ هستیم.
اسطوره نامازو و فاجعه
میدانیم ژاپن یک مجموعه جزایر زلزله خیز است. در طول اثر ما موجوداتی را میبینیم که باعث این زلزله ها می شوند. موجوداتی کرم مانند. در اسطوره های ژاپنی باعث زلزله ها موجودی گربهماهی شکل به نام نامازو است. ماکاتو شینکای به زیبایی و کشش هرچه بهتر از اسطوره های ژاپنی در اثرش بهره برده.
همچنین در تمام ادیان از موجودات ماورایی پلید که در زندگی انسان تاثیر می گذارند یاد شده. تجربه گران نزدیک به مرگ اذعان کرده اند که دوده هایی را در شهر ها دیده اند که در جریان هستند و با خود پلیدی را حمل می کنند. همچنین در سایر آثار مذهبی محور ژاپنی همچون نوراگامی می بینیم که موجوداتی به نام آیاکاشی که منشاء وجودشان خود انسان ها هستند در حرکت انسان به سمت پلیدی موثر هستند. یعنی به صورت تجربی و اسطوره ای و حتی مذهبی به نیروی پلید ماورایی اشاره شده است که بر زندگی انسان هم موثر می باشد. همچنین بیان شده که نیروی ماورایی مثبت و خیر هم وجود دارد که حالت نور به خود می گیرد. همانطور که هنگامی که سوزومه در حال مبارزه با فاجعه است نور زرد و آبی از خود ساطع می کند.
ناجیان معمولی
سوزومه و سوتا آدم های معمولی هستند که به نجات دنیا می پردازند. این منجی ها هیچ ویژگی خاصی نسبت به سایر انسان ها ندارند و حتی مشکلات درونی نیز دارند. از جهاتی مفهوم درستی است که هر کس با تحول درونی و خودسازی می تواند کارهای بزرگی در دنیا بکند. از طرفی هم غلط است چراکه طبق تعریف تمام ادیان و مذاهب و اعتقادات باید شخص خاصی برای نجات دنیا ظهور کند. اما از آن جهت که سوزومه حرف های آخرالزمانی ندارد و در مورد منجی آخرالزمان، دجال، مسیح و… صحبت نمی کند، عیبی به آن وارد نیست. تقویت معنویت و خودسازی درونی سوزومه(و مقداری شانس) باعث شد تا چیزی را ببیند که هر کسی نمی بیند و کاری را بکند که از هرکسی بر نمیاید. محرک او نیز یک عشق پاک و به دور از هوا و هوس است.
حرف آخر انیمه سوزومه
انیمه سوزومه اثر زیبایی است. از نظر داستان، از نظر محتوا، از نظر روایت، از نظر جلوه های بصری و از نظر فرم. محتوایی هم که دارد غنای کارگردان اثر را می رساند و در این زمانه که همه به هر ضرب و زوری می خواهند انسان را تک بعدی و مادی نشان دهند بسیار اثر دلنیشنی است. استقبال مخاطبین و دلنشینی اثر اثبات می کند که هنوز فطرت انسان معنویت را دوست دارد و مسیر مهمی در زندگی اش است. همانطور که معنویت زندگی سوزومه را متحول کرد و او را نجات داد انسان امروز هم نیاز به معنویتی دارد که او را نجات دهد.
با تشکر ویژه از #محمد_سلمانی
سلام انیمه حماسه تانیای شیطانی هم نقد کنید
سلام خیلی خوب بررسی کردید انیمه رو ، تشکر از شما
سلام این نقد بود؟؟؟؟
این که کلا تعریف بود
اینهمه ایزاناگی و ایزانامی و یین و یانگ و الهیات رو نشستیم بررسی کردیم چی بودن پس؟
توقع هارو با نقد اتک بردید بالا
مخصوصا چون یه مدت دوماهه منتظرش بودم انتظار بیشتری داشتم (یه عالمه سوال تو ذهنم بود)
راستش بنظرم بجز ایزاناگی و ایزانامی، بقیشو راحت با دیدن فیلم میشد فهمید
ولی بازم خداقوت 💪
سلام علیکم
سوالی اگر دارید بپرسید پاسخ میدیم
شایدم باعث شه نقد رو کامل ترش کنیم
پس حتما بپرسید
به نظر من انیمش فوق العاده و واقعا قابل تحسین بود هم از لحاظ گرافیک و حرکت و داستان پردازی هم از لحاظ اسطوره ای وقتی خیلی صحنه هارو میدیدم یاد صحبت های مستند شنود می افتادم
فقط یچیزی برام عجیب بود و متوجهش نشدم
اینکه وقتی سادایجین اومد اولش مثل تاثیر شیطان بود روی خاله سوزومه اما چرا بعدش متوجه شدیم خداس؟
حتی اولش دایجین باهاش جنگید اما بعدش باهم خوب شدن
سلام
درگیری سادایجین و دایجین سر قطب مخالف بودنشون بود، بعد به تعادل رسیدن. یین و یانگ
و یچیز دیگه درکل یکی از دلیلایی که خودم حداقل اثار ماکوتو شینکای و دوس دارم این بود که توی اکثرا اومده داستان های اسطوره ای و چیزای معنوی و قدیمی رو با جهان مدرنی که توش هستیم ترکیب کرده و یه اثر الهام بخش ساخته و مخصوصا اینکه اثارش غرب زده نیستن و صرفا درباره دین ژاپنیا هست
اما وقتی انیمه بچه هایی که اواهای گمشده رو دنبال میکنن رو دیدم درسته که همونجور بود ولی توی صحنه های مختلفش یه عالمه علامتای یهودی یا شیطان پرستی وجود داشت که حتی نشون دادن بعضی از اون صحنه ها هیچ لزومی نداشت
مثل اونجا که تصویر درخت زندگی بود یا اینکه دروازه هایی که اونارو به سرزمین گایا میرسوند همشون بالا سرشون تک چشم بود مخصوصا یکیشون که نگهبان دروازه تک چشم بز بود
و اون کتزال کواتل چی بود؟
بشدت شبیه به غولای ناکجا اباد موعود بود
توی بحث جریان شناسی که از شینکای داشتیم، کلا اون انیمه با سایر آثارش متفاوته انگار داشته تست می کرده و جوابم نگرفته چون استقبال نشده ازش. گرچه سناریوش با بقیه آثارش شبیهه. تاثیر مکتب غربی در آثار ژاپنی مخصوصا تاثیر عرفان ها غیر قابل رد کردنه
ممنونم از زحمات و پاسخگوییتون