انیمه سریالی

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

از آزادی تا انسان بدکردار دنیای اتک ان تایتان

ابعاد پیدا و پنهان انیمه اتک ان تایتان اثر هاجیمه ایسایاما به حدی زیاد است که می‌توان برایش کتاب تالیف کرد. اتک تایتان به قطع اثری نیست که آمده باشد چند سکانس نبرد، با موسیقی زیبا و انیمیت چشم نواز تحویل مخاطب دهد و بعد ناپدید شود. در اسطوره شناسی، تاریخ، دین، نماد گرایی و… این اثر می‌توان مدت بسیاری سخن گفت. اما در این مطلب تنها به ابعاد فلسفی اتک ان تایتان می‌پردازیم.

اتک ان تایتان شاید به اندازه مانستر، نئون جنسیس اوانگلیون یا… در فلسفه بافی مشهور نباشد. اما به قطع وقتی مهر از زبان بردار مسائل بسیاری برای طرح کردن دارد. در این مطلب به مباحث فلسفی این اثر گریزی می‌زنیم. باشد که تا پایان لذت ببرید.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

مسئله اول: قدرت، بقاء و انسان

اتک ان تایتان از همان نخست با بیان یکی از مسائل به شدت ابتدایی اما مهم، مباحث خود را آغاز می‌کند. تنازع بقا یکی از اصول اساسی در مباحث داروین است. در اصل تنازع بقا موجودات باید برای بقا و زندگی یکدیگر با هم درگیر شوند. درگیری و نزاع میان موجودات برای بقا تعیین کننده این است که چه کسی باقی می‌ماند.

در این اندیشه قوی ترین باقی می‌ماند و ضعیف ترین حذف می‌شود.

اتک تایتان با نشان دادن دنیایی که در آن بشریت دیگر صدر هرم قضایی نیست آدمی را وارد حالتی می‌کند که این اندیشه دیگر کاملا درباره جامعه انسانی صادق باشد. هنر هاجیمه ایسایاما در جهان سازی این است که جهان داستانش را واو به واو طوری ساخته که بر طبق اندیشه هایش باشد.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

اصل تنازع بقا گرچه توسط شخص داروین ابداء شد. اما بعد ها توسط امثال نیچه که پیرو مکتب قدرت هستند مورد استفاده قرار گرفت. اتک تایتان به خوبی یکی از ریشه ای ترین مباحث مکتب قدرت را مطرح می‌کند. در مکتب قدرت اساسی ترین نیاز و یافته آدمی قدرت معرفی می‌شود. اتک تایتان به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ضعف شخص می‌تواند روزگار فرد را سیاه کند. ظلم و ستم مارلی به الدیایی های خارج دیوار بر این اساس شکل می‌گیرند که قوم یمیر در ضعف است.

بلایی که بر سر خواهر گریشا یگر آمد. ظلمی که کارل فریتز به مارلیایی ها و باقی انسان ها می‌کرد. و باقی کشتار ها، تجاوز ها، قتل ها و… همه و همه حاصل ضعف قربانیان رخداد های نامبرده است. اگر دقت کنیم می‌بینیم که ایسایاما در اتک آن تایتان کاری می‌کند که ما هیچ شخصیت بی‌گناهی نداشته باشیم. از آرمین گرفته که در بندر مارلی چندین هزار نفر را به کام مرگ می‌کشاند ، تا راینری که با تصمیمات خودهزاران نفر را به کام مرگ کشاند.

جبهه خوب و بدی در اتک آن تایتان وجود ندارد؛ تنها ضعیف و قویست که وجود دارد.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

مسئله دوم: پسرک و آزادی

ارن از زمانی که از شکم مادرش بیرون آمد در جستجوی آزادی بود. تعامل با آرمین و خواندن آن کتاب ها، دیدن هنگ شناسایی که به راحتی به آنسوی دیوار می‌رفتند یا در قسمت ova که خبری از تایتان ها نیست به دنبال ساخت بالن و فرار از دیوار هاست. ارن(اگر میکاسا را نادیده بگیریم) عاشق و شیفته آزادیست. اما آزادی در چه معناست؟ آیا حدی برای آزادی وجود دارد؟ و آزادی یک شخص تا چه اندازه حد و حدود دارد؟ آزادی و اختیار عمل در انسان از بحث های عمیق در فلسه است.

آزادی به صورتی که فلاسفه برجسته در باب آن در فلسفه گفت و گو می‌کنند به این صورت بیان می‌شود: حالتی که انسان در آن رفتار هایی داشته باشد که بر پایه خواسته و اراده خود باشد.

در باب اینکه انسان در ذات خود و تصمیماتش آزاد است نظرات کُلی دو قسم است:

عده ای که انسان را مختار تام می‌دانند.

و عده ای که با طرح مباحثی چون حاکمیت اراده الهی، یا جبر جغرافیایی و… اراده انسان را فاقد اصالت می‌دانند.

در اتک تایتان ارن به عنوان فردی که خواهان از بین رفتن چرخه نفرت بود دست به هر کاری زد تا از این جبر تاریخی خارج شود. اما در نهایت باز هم این جبر تاریخی حتی بعد از تلاش های ارن تکرار شد: پارادایس در جنگ فرو رفت و نابود شد و درختی که گویا منشاء قدرت تایتان ها بود دوباره سر و کله اش پیدا شد. با وجود اینکه ارن در تلاش بود تا آزاد باشد اما جبر تاریخی او را به بند کشید و کمرش را شکست.

مسئله دیگر نیز پارادوکس میان آزادی ارن و اَعمال اوست. ارن به عنوان کسی که آزادی را ستایش می‌کند تصمیم دارد برای آزادی خود آزادی اشخاص خارج از دیوار را غصب کند. ارن خود به این امر واقف است که این اتفاق یعنی زیر سوال رفتن اصل اساسی فلسفه خودش(همه موجودات حق آزاد بودن را دارند). پس چگونه ارن را می‌توان شخصی حائز صداقت در کلام خود دانست؟

در پاسخ به این دو سوال می‌توان دو نکته را بر شمرد:
۱. ارن با وجود اینکه می‌داند حقوق افراد را پایمال می‌کند به دوستانش آزادی عمل می‌دهد تا او را متوقف کنند.
این مسئله که اساس نقشه حذف قدرت تایتان ارن را شامل می‌شود، نشان می‌دهد ارن با وجود روش انتخابی اش اما باز هم ایدئولوژی اش را شخصا نقض نکرده و واقعا به حق آزادی انسان ها ادامه احترام می‌گذارد.

خب پس چه چیزی اینجا متناقض است؟

به سراغ نکته دوم می‌رویم:
۲.پاردایس نابود می‌شود. نابودی قدرت تایتان با وجود اینکه ایراد اصلی به اهل جزیره را حل می‌کند اما بازهم برای از میان رفتن کینه کافی نیست.

ارن شاید شخصا به آزادی افراد احترام بگذارد(گذاشتن اجازه نجات انسان ها به دوستانش)، اما دنیای اتک به آزادی افراد احترام نمی‌گذارد. هاجیمه ایسایاما در کمال اُستادی به نحوی جهان داستان خود را چیده که هیچ کس در آن آزاد نیست.

چرخه نفرت و خشونت اتک به پسرکی که در جستجوی آزادیست اهمیت نمی‌دهد. این جبر اجتماعی که حاصل عمل گذشتگان است باقی خواهد ماند. همچون یک نفرین جاودان. اتک ان تایتان بشر را آزاد نمی‌داند. ایسایاما هاجیمه با نوشتن تراژدی پسرک و آزادی که زیر چرخ بی رحم جبر گذشتگان لِه می‌شود. سرمستانه آواز جبر گرایی و نقد آزادی را سر می‌دهد.

این مسئله را می‌توان یکی از عوامل اصلی دانست که طرفداران اثر اعتراضانی به ایسایاما حواله کردند. حرفی که ایسایاما(حداقل در پایان مانگا) می‌زند جبر گرایانه است. البته اگر در پایان انیمه تغییری رُخ دهد(عدم مرگ ارن یا عدم نابودی پارادایس) آنگاه ورق بر می‌گردد و ما می‌توانیم بگوییم اتک آن تایتان قائل بر بشریتی است که می‌تواند از چرخه نفرت آزاد باشد.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

مسئله سوم:معنای زندگی فانی و پاسخ به زیک

“هیچ رستگاری در این دنیا بالا تر از هرگز متولد نشدن نیست.”

این جمله‌ای است که ارن خطاب به زیک برای جلب کردن توجه زیک می‌گوید. جمله‌ای که می‌توان تمامیت دید زیک به زندگی را در آن یافت. زیک یگر هرگز فرزند محبوب گریشا نبود. ضعف جسمانی، عدم اعتماد به نفس و چیز های منفی دیگری که در روح زیک وجود دارد را شاید بتوان منشاء این فکر قلمداد کرد. با این وجود اما همه ماجرا این نیست. مسئله دیگری نیز بر دید زیک به زندگی اثر گذار بود. چیزی که منشاء آن را در مبانی شناختی زیک می‌توان دید.

از نظر فنی منابع شناخت جهان خارجی دو چیز است:
۱.علوم عقلی و نقلی
۲. علوم تجربی۳.شهود

فلاسفه تجربی گرا مانند هیوم، بیکن و… قائل بر این هستند که تنها ابزار شناخت درست عالم خارج علوم طبیعی مانند: فیزیک، زیست، شیمی و… است. در این دید تنها آدمی قابلیت شناخت آن چیزی را دارد که بتوان با معیار های علوم تجربی سنجید. برای مثال:
شخص می‌تواند وجود سنگ را اثبات کند. زیرا سنگ با معیار های فزیزک، زیست یا شیمی قابل شناخت است.

طبیعتا تجربه گرایان تنها می‌توانند با مبانی شناختی خود تنها قادر به شناخت ماده اند. و حالا که شخص تنها قادر بر شناخت ماده است ، نظرش در رابطه با ماوراالطبیعه یا مفاهمی مثل معنی زندگی چیست؟

عموم تجربه گرایان به علت قبول مبانی شناختی که تنها وجود ماده را قبول می‌کند ماتریالیست هستند. ماتریالیست ها تنها وجود را در ماده و مادیات می‌بینند. چیزی جُز ماده در نزد آن ها وجود ندارد. ماتریالیست وجود هر موجود مابعدالطبیعه را رد می‌کنند.

یکی از مُشکلات ماتریالیست ها که در طول زمان آشکار شد عجز این گروه در پاسخ به این سوال بود:
هدف و معنای زندگی چیست؟

حال که دیگر ماورالطبیعه‌ای نیست. پس زندگی فرا مادی هم نیست. پس زندگی چیزی جُز تجربه گُذران چند لحظه دردناک و سپس مرگ نیست. زندگی انسان اکنون بی ارزش شده است.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

قصه زیک نیز دقیقا همین است. زیک بر طبق گفته های خودش در گفت و گو با آرمین اذعان می‌کند که برطبق تحقیقات او منشاء تمام موجودات(هزار پای صاحب قدرت تایتان) به عنوان نوعی حیات باقی می ماند و باقی حیات از بین می‌رود و دوباره پدید می آید. این چرخه مرگ و تولید دوباره از دید زیک پوچ است. حال می‌توان فهمید ریشه نقشه منفعت گریانه زیک یعنی مرگ آرام در چه چیزی است. (قیاس میان نقشه زیک و ارن در مورد بعدی برسی می‌شود.)

در مقابل این ادعای زیک اما پاسخ آرمین نیز قابل تامل است. آرمین در جواب به زیک پاسخی از جنس سبک فکری خود او ارائه می‌دهد. آرمین منکر ادعای زیک مبنی بر اینکه حیات انسان محدود به بدن است نمی‌شود. در عوض عنوان می‌کند که انسان هر چند با مرگ به انتهای خط می‌رسد. اما باز می‌تواند انتخاب کند تا قبل از رسیدن به پایان خط چگونه زندگی کند.

گرچه این پُرسش از زیک و پوچ گرایان بر اساس منطق مادی گرایی حائز اهمیت است که بپرسیم:

از طرفی ایراد وارد دیگر بر تفکر زیک از نظر ماده گرایی این است که وقتی موجود حتی جسم ندارد، چگونه می‌توان آن را سنجید و درباره وجود یا عدم وجودش بحث کرد؟

محدود شدن زندگی انسان با بُعد مادی وجود آدمی مُشکلی است که نمی‌توان با چنین جوابی حلش کرد. انسان شاید آزاد باشد که چگونه زندگی کند، اما این آزادی در رویارویی با پوچی مسیری که طی می‌کندهیچ می‌شود. مرگ آنقدر قدرتمند است که ادعای آرمین را دود هوا کند. به علاوه، وقتی آزادی گرایی مثل ارن در پایان مانگا آن طور در بند جبر اُفتاد چگونه باقی آدم ها آزاد اند؟

شاید در صورت عوض شدن پایان و نجات جزیره از نابودی بتوان از آزادی در اتک دفاع کرد. اما باز هم جواب آرمین به زیک قانع کننده نیست.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

مسئله چهارم:انسان بدکردار اتک ان تایتان

هابز جمله معروفی دارد که می‌گوید: انسان گرگ است. اساس این جمله بر این مسئله استوار است که برخورد آدمیان با همدیگر مانند گرگ های گرسنه‌ای است که یکدیگر را سر شکار می‌درند.

بشریت در اتک آن تایتان نیز کمتر از این نیست. ارن برای دوستانش ۸۰ درصد جمعیت را لِه می‌کند!
مارلی برای منابع یک جزیره به کینه هزار ساله دامن می‌زند!
گیریشا حاضر است فرزندش را برای یک بازو بند بدبخت کند!

و خودتان بهتر از من می‌دانید، انسان در اتک ان تایتان بی رحم است. منفعت طلب، حریص و در یک کلام بیش از آنکه انسان باشد حیوان است.

می‌دانم که در اتک ان تایتان انسان های خوب و شریف مثل ساشا نیز وجود دارند. اما داستان و جهان اتک تایتان و داستان اثر بیش از مهربانی و شرافت ، دارای حماقت و ظلم است. البته اتک آن  تایتان حقیقتی را در باره خوی حیوانی بشر آشکار می‌کند که اصلا خالی از لطف نیست: حماقت.

حماقتی که نفرت پراکنی علیه اشخاصی را هزار سال تداوم بخشد و حتی پس از بر طرف شدن عامل خطر همچنان متنفر و جاهل باشد واقعا نوبر است. شاید این دلیلی باشد که به ارن حق بدهیم آن فاجعه را رقم بزند. نابودی موجودی که سر به سر حماقت و ظلمت است شاید کار چندان غلطی نباشد. این بدبینی اتک ان تایتان به آدمیان چیز محسوسی است.

مسئله پنجم :یگریست ها و فاشیستی با بوی ناسیونالیسم

بدونه شک کارنامه سیاه قوم یمیر عاملی انکارناپذیر در بخشیده نشدن آنان توسط مردم جهان اثر گذار بوده‌ است. اما چیزی که همواره برقراری صلح در اتک ان تایتان را امری ناممکن می‌کرد وضعیت بیولوژیکی پارادایسی ها بود. مُشکل و مانع اصلی برای صلح این بود که اساسا امکان صلح با موجوداتی دارای ماهیتی خطرناک مانند قوم یمیر غیر ممکن بود.

اساسا صلح کردن با موجوداتی که هر لحظه ممکن است به تایتان های غول پیکر بدل شوند غیر منطقی ترین کاریست که شخصی می‌تواند انجام دهد. اما مگر بعد از مرگ ارن قدرت تایتان از بین نرفت؟ به علاوه آرمین دائما در تلاش بود تا با تیغ استدلال خود پاردایس را نجات دهد. پس چرا با وجود از بین رفتن تفاوت بیلوژیکی باز هم پارادایس نابود شد؟

برای پاسخ به این پرسش یادی از نماد گرایی ها تاریخی اتک ان تایتان و سبک فکری فلوک می‌کنیم. نخست لازم است یادآور شویم فضای اثر و جهان سازی ایسایاما به شدت الگو برداری نزدیکی به آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم دارد. از سوی دیگر فلوک را داریم که مدعی دوباره بر پا کردن امپراطوری الدیایی است. فقط نگاه کنید که چگونه فلوک از ارن بُتی می‌سازد و یگریست ها را در اطراف ارن مستقر می‌کند.

به علاوه که پس از کودتای فلوک شاهد آن هستیم که برخی افراد غیر الدیایی مانند اُنیاکاپون یا یلنا می‌شود گواهیست بر تعصب فلوک بر قوم یمیر. اساسا آنچه که ارن و فولک دنبال می‌کنند فاشیست یا جنگ طلبیست. فاشیست ها سر و کله‌شان از جنگ جهانی دوم و در ایتالیای زمان موسیلینی پیدا شد. نکات قابل توجه بسیاری در برخورد با فاشیست وجود دارد که در اتک تایتان موجود است. برای مثال:

فاشیست ها به شدت قهرمان پرست هستند. همان گونه که فاشیست ها هیتلر و موسیلینی را تطهیر می‌کردند، فلوک هم جایگاه ارن را اینچنین رفیع می‌دانست. از سوی دیگرفاشیست ها اساسا صلح را یک مسئله ناکار آمد می‌دانستند. ایدئلوژی که در پی صلح باشد اساسا در نظر یک فاشیست بی فایده است.

در جهان سازی اتک نیز صلح بیشتر شبیه یک لطیفه است. تنها راه حل اعمال خشونت و جنگ است. رد پای تفکرات فاشیستی در اتک به راحتی قابل تشخیص است. از سوی دیگر ردپای تفکرات کارل اشمیت نیز در اثر مشهود است. اشمیت به دفاعیاتش از نازیسم معروف است. او از اندیشه های فاشیستی مثل برجسته سازی و روحیه جنگ آوری حمایت می‌کرده است.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

مسئله دیگر که جالب توجه است روحیه دلاوری در اتک تایتان است که حقیقتا محسوس و چشم گیر است. از موسیقی که ندای فدا کردن قلب ها را سر می‌دهد، تا اروینی که خودکشی دست جمعی در مقابل تایتان هیولا را حماسی جلوه می‌دهد. اتک تایتان در باز نمایی سیستم فاشیست عملکری لایق تعظیم دارد. اما نکته بسیار مهمی در برخورد با فاشیست موجود است که نباید از آن چشم پوشید.

یک نگاه ساده به آلمان فاشیست و ایتالیای فاشیست توجه ما را به ناسیونالیسم افراطی این دو ملل می‌رساند. ملی گرایی، یا همان ناسیونالیسم یکی از بدوی ترین مسائل تاریخ بشر است. اگر شما از شخصی بپرسید تو کیستی یکی از نخستین مسائلی که برای معرفی خود استفاده می‌کند ملیتش است.

اینکه انسان از آغاز جزو گروه و دسته ای بداند جزو آغازین نیاز های او بوده. نیازی که بهترین و آسان ترین روش برای برآورده ساختن آن این است که خود را جزو گروهی از نژاد خود بداند. ناسیونالیسم لزوما نمی‌تواند موجب فاشیست شود. چنانچه گفتیم وطن پرستی و ملی گرایی یک ارزش کهن و ریشه‌ای است. اما حتی اگر در کهن ارزش ها افراط به خرج برود آنگاه فاجعه رُخ می‌دهد.

خب احتمال کثیر جمله”اما اختلاف و درگیری در اتک علت بیولوژیک داشت” اکنون مطرح می‌شود. بله علت درگیری ها تا زمان محو نشدن قدرت تایتان کاملا بیولوژیک بود. اما بعد از آن چرا پارادایس نابود شد؟ می‌دانیم که پارادایس فاشیستی بود ولی الان که قهرمان فاشیست ها مُرده چه چیزی آنان را دور هم جمع کرد؟

یکی از پاسخ هایش ملیت و تاریخ مشترک پارادیسی ها بود(این گمان است، ایسایاما پایان اثر و الخصوص علت نابودی پارادایس را به شدت مجهول گذاشته است).

از دیگر دلایل اشارات به مسائل مربوط به ناسیونال‌ایسم در اتک مناور بر فضا های شبیه به آلمان و ژاپن است. در مجموع اتک آن تایتان فضای فاشیستی را به نحو احسنت نمایش می‌دهد.

مسئله ششم:فداکاری ارن؛ پوچ یا معنادار؟

مهم ترین و بحث بر انگیز ترین بخش اتک فصل چهارم آن و مهم ترین بخش فصل چهار پایان آن است. مرگ ارن به عنوان قهرمان داستان یک رُخداد تراژدیک است. اما این تراژدی در پس خود چه برداشتی را می‌طلبد؟

اگر بگوییم تمام جان هایی که ارن گرفت معنا دار بود و ارزش داشت، خب پس چرا پارادایس نابود شد؟ از زمان انتشار چپتر آخر اتک تایتان تا به الان فندوم بسیار به پایان های احتمالی اشاره کرده اند که راهی جُز مانگا را پی بگیرند. دلیل و مُشکل اصلی پایان مانگای اتک همین است. پوچ بودن آن، چرخه نفرت می‌چرخد و قهرمان زیر آن خُرد می‌شود.

خبری از نجات از جهل بشر یا رستگار نیست. بشر اتک ان تایتان و تلاش هایش چون تحت جبر است غیر قابل رهایی یافتن است. در دنیای بی رحم اتک تایتان هیچ معنایی برای اعمال انسان نیست. انسان عروسک خیمه شب بازی چرخه نفرت است. گرچه، اگر در پایان انیمه شاهد این باشیم که مثلا پارادایس نابود نمی‌شود ، آن زمان باز می‌توان اُمیدی را در اتک تایتان جُست. زیرا حتی با وجود مرگ ارن عملی که انجام داد پوچ نبود.

با توجه به پایان مانگا می‌توان گفت اتک تایتان بشر را به خاطر جبر چرخه نفرت محکوم به نابودی و بازسازی مجدد و پوچی ابدی می‌ماند. ادامه دار بودن این بازسای و نابودی و چرخه نفرت پوچی و تکرار می‌آورد. دلیل اینکه بسیاری(حتی خود ایسایاما) از پایان مانگا ناراضی بودند را همین مطلب می‌توان عنوان کرد.

نقد و برسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه فلسفی

درس های مفیدی برای آموختن از اتک آن تایتان

۱. افراط تباهی می‌آورد

ارن در آزادی افراط کرد. و نتیجه افراطش لگد شدن میلیارد ها انسان بود. اتک تایتان نشان می‌دهد که حتی عشق به کشور ، دوستان و… نیز می‌تواند اسباب نابودی شوند. افراط از مرگبار ترین امراض تاریخ بشر است. مرضی که اتک تایتان به زیبایی هرچه تمام تر آن را نمایش داده. مهم نیست آزادی باشد، حب وطن باشد، یا هر ارزش و ایدلوژی دیگری؛ افراط تباهی می‌آورد.

۲.قلبت را در راه هدفت فدا کن

روحیه جنگاوری چیز خوبیست. آثار شونن بسیاری بر استواری در راه های سخت تاکید می‌کنند. اما اتک تایتان نگاهی واقع بینانه به این مسئله دارد. ممکن است قطعه قطعه شدن با سنگ های تایتان زیک پوچ باشد. ممکن است تلاش های ارن پوچ باشد. اما بی شک کوشیدن و به مقصد و مقصود نرسیدن بهتر از به حال زار نشستن و آغوش فلاکت در آغوش گرفتن است. دویدن و به مقصد نرسیدن بهتر از این است که عمری به حسرت بنشینی و کاری نکنی.

۳.انباشت نفرت نکنیم

تبارشناسی چرخه نفرت کاری بسیار پیچیده است. کینگ فریتز آغاز کننده سلسله تباهی چرخه نفرت بود، اما آیا تمام این بار بر روی دوش او بود؟

به همان میزان که کارل فریتز گناه کار است، شاهان پس از او ، الدیایی ها و… نیز گناهکاران اند. وقتی ارن به سالتا می‌رسد فرمانده سالتا ارن و رامبلنیگ را سرانجام کینه توزی های چند هزار ساله تلقی می‌کند.

کینه توزی، نفرت پراکنی و نوشتن گناه اجداد بر پای فرزندان چیزی بود که چرخه نفرت را پدید آورد. پند مفید اتک تایتان به ما عدم نفرت پراکنی است. پیامی که شندین آن از داستانی مثل اتک ارزشمند است.

۴.طلب جنگ؛ آتش به خود و بقیه

در جنگ که رکن اصلی فاشیست است، بازنده و برنده‌ای نیست، فقط بدبختیست. اتک ان تایتان آخر عاقبت جنگ طلبی و فاشیست را به خوبی نشان می‌دهد. در نهایت فاشیست هم به بقیه ضرر می زند و هم خودش نابود می‌شود. جنگ ویرانیست و جنگ طلب جُز در پی منافع خود نیست.

جنگ طلبان جُز منفعت طلبان نیستند. مارلیایی ها جُز به خاطر منافعشان زندگی خود و بقیه را جهنم نکردند. منشاء جنگ طلبی های مارلی ، کینگ فریتز و باقی مردمان جُز خودخواهی نیست و نبوده. اتک تایتان نشان می‌دهد خودخواهی عده‌ای جان همه را می‌گیرد. از اتک ان تایتان بیاموزید که خود خواهی و منفعت طلبی آتشیست که همه را می‌سوزاند.

مُشکلات فلسفی اتک آن تایتان

۱. آیا روابط آدمیان برپایه منافع و حیوانی است؟

نخست مرور کنیم که هابز میگفت هر انسانی برای دیگری حکم یک گرگ را دارد. یعنی آنکه رفتار انسان ها با یکدیگر بر پایه منافع است و ورای آن انسان ها در مقابل هم غیر قابل اعتماد اند. انسان شناسی هابز بر پایه ماده گرایی است و این خود یعنی وجهه روحانی بشر در این دید نادیده گرفته می‌شود.

اما مثال نقض برای ادعای هابز چیست؟ آن کدام رابطه‌ای است میان انسان هاست که بر پایه منافع نیست و طرفین آن لزوما بر پایه حب و عشق انسانی آن رابطه را جلو می‌برند؟

رابطه فرزند و خانواده مثال نقض حرف هابز است. در رابطه میان فرزند و خانواده در آغاز هیچ معلوم نیست که فرزند روزی برای مادر و پدر منفعت داشته باشد. اما مادر شیره‌جانش را فدای او و پدر قوه خود را برای او میگذارد. دیدگاه هابز به انسان، تک بُعدی است. یک دید تک بُعدی پاسخ گوی انسان در زندگی اش نیست و صد البته بدبینانه است. این بدبینی مادی، این نادیده گرفتن تمامیت انسان، این خطای بزرگی برای یک اندیشه است.

۲.انسان فقط قدرت نیست!

گفتیم در اتک آن تایتان قدرت رُکن اصلی است که بشری رعایت می‌کند. در اتک خوب و بد نداریم ، ولی ضعیف و قوی داریم. که این اندیشه را به نیچه و دیگر پیروان مکتب قدر می‌توان نسبت داد. نکته مهم این است که پیشفرض این مکتب وجود جهانی بر پایه تنازع بقاء داروین است. اما آیا جهان انسانی اینگونه جلو می‌رود؟

تا حد زیادی بله، در دنیای امروزی ضعیف قوی را می‌بلعد اما آیا ین کار انسانی است؟؟ در طول تاریخ قدرتمندانی بودند که خود محور نبودند و در پی احقاق حقوق مظلوم و ضعیف بر آمدند. برای مثال، چه لزومی داشته که کورش کبیر یهودیان را از زیر دست بابل بیرون آورد؟ چه لزومی دارد شخصی به شخص دیگر کمک کند؟

نظریه و مکتب قدرت اساس احساسات انسانی را ضعف می‌دانند. اما آیا همین احساسات در صورت هدایت درست نمی‌توانند مایع قدرت بشر شوند. انسان مکتب قدرت انسان نیست. حیوان خود مداریست که سوار بر اسب قدرت شده است.

و انسان به قطع لزوما از باب ضعف نمی‌بخشد.
فضیلت های فطری انسان لزوما از باب ضعف نیست.
پسر ابی طالب قوی بود و در عین قدرت عطوفت داشت.

۳.چرخه نفرت را که می‌چرخاند؟

جبر گرایی و ماده گرایی اتک آن تایتان عامل اصلی پوچگرایی در این اثر است. گیر کردن در کینه های گذشتگان عامل فلاکت بشر اتک تایتان و پوچی اعمال قهرمان آن است. اما آیا انسان واقعا عروسک خیم شب بازی جبر تاریخی ،جغرافیاییست؟

نه لزوما نیست، چه بسا شخص در جامعه‌ای غیر مذهبی مثل فرانسه مسلمان باشد. و چه بسا شخصی در جامعه دینی مثل ایران کافر باشد. اختیار آدمی را منکر شدن تنها از ابله ها بر می‌آید. افراد جبر گرا یا انسان را تحت تاثیر امیالش می‌بینند(که با وجود مسئله خود داری در آدمی نفی است)، یا تحت تاثیر اجتماعش(که هنجار شکنی گواه نفی آن است).

پس انسان اساسا کسی است که چرخه هایی مثل چرخه نفرت را پدید می‌آورد. ممکن است این پدیده بزرگ شود اما باز هم آدمی مختار است که کینه‌ای باشد یا نه. اتک ان تایتان جبر گراست و این جبرگرایی در پایان مانگا به وضوح آشکار می‌شود. البته لازم است یادآور شوم که انسان آزاد آزاد هم نیست به نقلی از بزرگان”لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین”.

آدمی نه در بند جبر است و نه در اوج آزادی ، چیزیست میان این دو، همانگونه که ممکن است شخص هنجار بشکند همانگونه هم ممکن است از هنجار پیروی کند.

با تشکر از #حسین_عبداللهی_کرمانی

Print Friendly, PDF & Email

نوشته های مشابه

‫13 دیدگاه ها

  1. اقا دمتون گرم
    عجب عکسای نابی بود
    خودش یه پا گالری نقاشی بود

    1. عکس ها را که شخص مدیر سایت گذاشتن .
      لیکن مهم اینه که چیز زیبایی گذاشتن

  2. تیم خفنی دارید واقعا…
    مطالب سایتتون رو خیلی وقته دنبال میکنم، ولی این برسیه خیلی به دلم نشست
    خداقوت

    1. اینا که گفتی همش ظاهرقضییسو فلسفه نیست ، فلسفه ی اتک آن تایتان برمیگرده به تئوریه زمین تخت و تایتان های واقعی روی زمین ، تو نظریه زمین تخت اگر نقشش رو دیده باشید قطب جنوب دوره قاره ها رو گرفته و کسی نمیدونه اونطرف دیوار های یخ آنتارکتیکا چیه تئوری هایی هست که میگه تمدن های دیگه ای وجود داره مثل آتلانتیس و … جهان مارو کنترل میکنن و فراماسون و ناسا ای که از قطب جنوب محافظت میکنه بخشی از اونان ، و این دقیقا مثل سریال اتک آن تایتان هست کسی نمیدونه اونور آب چیه دشمن با فرستادن قول ها داره مردم جزیرو رو کنترل میکنه ، و همینطور تایتان های روی زمین کافیه سرچ کنید mountains look human or animal ، عکس کوه هایی رو میاره که کپی ی چهره انسان ها و حیوانات هستت که میگند قبلا انسان ها این ابعاد بودند روی زمین و در اثر اتشفشان یا شهاب سنگ تبدیل به کوه شدند ، و آخرین نژاد هم نژاد نفیلیم هست سرچ کنید ،

  3. سلام یه سری هم به انیمه بهشت جهنمیان بزنید به نظرم خیلی جالبه و قابل تامله البته یه اثره که توی تحلیل ها یه چیز مثل چینسامن ممکنه ازش دربیاد

    1. سلام علیکم
      از ابتدای پخش پیگیر خودشو مانگاش هستیم

  4. جدای از اینکه مطالبتون فوق العاده است انصافا چطوری به این سطح از معلومات رسیدید. چه کتابایی میخونید توی چه زمینه هایی کار کردید

    1. سلام علیکم
      مهم کشف کلید واژه هاست. بعد اون کار راحته‌. هرکلید واژه کلی منبع براش هست. اصل اینه که با تقویت تفکر نقادانه، کلید واژه های محتوایی هر اثر رو ببینیم و بعد در موردشون تحقیق کنیم. نتیجه اش میشه چنین مقاله ای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *