انیمه سریالی

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

اسطوره های به کار رفته در انیمه اتک ان تایتان

در این بخش ابتدا به اسطوره های مختلف جهان می پردازیم. در این بخش نیز مثل بخش های قبلی از اساطیر مختلف از تمام جهان استفاده شده. این نکته هم حائز اهمیت است که اساطیر تمدن های مختلف شباهت های زیادی هم با هم داشته اند و ریشه های یکسانی داشته اند. احتمالا یکی از اهداف نویسنده اتک تایتان پرداختن به همین شباهت های اسطوره ای بوده است. زیرا به خوبی و کاملا جامع از شباهت های بین اسطوره ها در داستان بهره برده است.

درخت در داستان های اساطیری

درخت: یک درخت نورانی مهم در فصل چهارم انیمه اتک ان تایتان به نمایش درآمد که نقش مهم و کلیدی در داستان دارد. در تمدن ها و ملل مختلف درخت مقدس آمده که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.

درخت در اساطیر ژاپن

در ژاپن باستان و در آیین شینتو درخت مقدسی را می شناسند که ساکاکی نامیده می شود. نام این درخت چهار بار در کتاب مقدس ژاپن به نام نیهونگی آمده است. پیش از جنگ جهانی دوم نهادن شاخه ای از این درخت در محراب یا بنای یادبود یاسوکونی (Yasukuni) در توکیو رواج داشت. یاسوکونی محراب یا بنای یادبود شینتو و به یاد کسانی برپا شده بود که در دفاع از سرزمین خویش مردند. ژاپنی ها بر این باورند که ارواح آنان دراین محراب گرد هم جمع می شوند. یعنی درختی است که در آن ارواح ساکن اند.

درخت در اساطیر اعراب باستان

عربستان را می توان از شمار جاهایی دانست که مردم به ارواح کِهتری باور داشتند که درون درخت منزل دارند. این ارواح وظیفه بهزیستی درختان ویژه خود و گاهی وظیفه نگهداری گیاهان و حیوانات دیگر را بر عهده داشتند. اگر مردم این ارواح را خشنود نمی کردند آنها با مردم ستیز می کردند. آنها باور داشتند درختانی که بیشتر شبیه انسانها هستند کمتر ستیزه جو هستند. عرب های باستان می پنداشتند اجنه در درختان زندگی می کنند. در جاهای دیگر مانند مصر می انگاشتند اجنه موجودات غول پیکری هستند که در بیشه ها زندگی می کنند و می توانند به شکل های مختلف درآیند.

درخت در اساطیر دینی

درعهد عتیق درباره درختزارهای مقدس و محراب هایی که در آنها ساخته می شد اشاره های زیادی وجود دارد. در آن عهد مناقشه ای بین پرستش خدای یگانه و توانا و پرستش ایزدان کهتر به آنگونه که کنعانیان می پرستیدند وجود داشت. نخستین مبلغان دینی مسیحی ناگزیر با درختزاران مقدس در ستیز بودند تا آنها را از بین ببرند یا در آنجا کلیسا بسازند. بعدها که کم کم ایزدان کهتر به فراموشی سپرده شدند، باز هم نیاز به وجود یک درخت خاص و استفاده از قدرت جادویی آن درخت احساس می شد برای همین شاید، نمودگارهای از درختان در معابد نگه داشته می شد. به روایت حزقیال نبی درپرستشگاهی که بن مایه های آشوری و بابلی داشت آرایه هایی مانند فرشتگان، درختان نخل، یک نخل بین دو فرشته و چهره یک انسان به یک سمت نخل و چهره یک شیر جوان به سمت دیگر نخل دیده می شد(حزقیال،باب۴۱). نام بسیاری درختان مقدس در عهد عتیق آمده است مانند «درخت غیبگو» در شه خم (Shechem) که در کتاب داوران نام برده شده یا «درخت مکاشفه گر» که در سفرپیدایش آمده است. همچنین درخت توت که به داوود اشاره کرد که با فلسطینیان نبرد کند(کتاب دوم سموئیل، باب۵).

در اساطیر دینی درختان رمزی بهشت را می شناسیم. درختی که آدم و حوا برای چیدن میوه آن از بهشت رانده شدند. آن درخت، درخت زندگی، درخت شناختِ نیک و بد بود. در افسانه های هندی، چینی و امریکای جنوبی ارواح مردگان از ساقه درخت به بهشت می رسند. در هند درخت زندگی و شناخت همان درخت انجیرست و در کُره درخت طوبی در آسمان هفتم سرشار از میوه های گوناگونست و رودهای آب، شیر، عسل و شراب از آن جاریست.

اشتراک میان درخت زندگی و مظهر حق، در سنت مسیحی هم دیده می شود. زیرا شباهت و حتی تجدیدی نمادین میان این درختِ نخستین عهد قدیم و درخت جدید که انسان را زنده می کند وجود دارد. گویند صلیبی که روی کوهی در مرکز جهان برپا شده، کاملا تصویر درخت کیهان یا درخت جهان را زنده می کند. در شمایل نگاری مسیحی، کشیدن صلیب با شاخ و برگ و یا درخت – صلیب رواج دارد؛ که در آن با جدا کردن دو شاخه نخست، نمادگرایی دوشاخه و تصویر گرافیکی شکل Y به دست می آید. این شکل نشانه وحدت و تثنیه است.

در عرفان یهود درخت زندگی به صورت واژگونه نموده می شود. طبق این سنت خورشید با قرص تمام می درخشد (زَهَر). در اسلام ریشه های درخت سعادت در آخرین آسمان فرورفته و شاخ و برگش در بالا و پایین زمین گسترده شده است.

درخت کیهانی

درخت کیهانی در کوهی پدید می آید که منزلگاه خدایان است. تنه این درخت از کوه فراز می آید و شاخه های گسترده اش آسمان و ستاره ها و سیاره ها را تشکیل می دهد یا آنها را نگه می دارد و ریشه هایش به مغاک یا به جهان زیرزمینی، دوزخ نخستین می رسد. اینکه شاخه های درخت کیهانی ستارگان را نگه می دارد مورد توجه جواهر سازان مشرق زمین قرار کرفته تا تصویری از درختان زرین بسازند که جواهراتی بر شاخه هایشان آویزانست. درخت کیهانی میوه هایی دارد که خدایان به آنها جاودانگی بخشیده اند و به این ترتیب به درخت زندگی تبدیل شده اند. هوم ایرانی و سومه هندی نمونه هایی از درخت زندگی اند.

درخت کیهانی بیشتر به شکل یک نوع درخت خاص شاهوارست. تمام درخت هایی که در باور اقوام دیده شده، بلوط سلتی ها، بابونه آلمانی ها، زبان گنجشک اسکاندیناوی ها، زیتون شرق اسلامی و درخت عرعر و غان سیبری ها از نظر شکوه و طول عمر و نیز از نظر سفیدی و براقی درختانی چشمگیر هستند. روی ساقه غان با ایجاد شکافه هایی جای قدم های عروج شَمَنی را درست می کنند. خدایان، موجودات نامرئی و ارواح درخت کیهان را در میان آسمان و زمین بر می گزینند.

در برخی فرهنگ ها نه یک درخت کیهانی که چندین درخت کیهانی وجود دارد. برای نمونه درمیان نانایی ها درخت کیهانی نخست در آسمانها، درخت کیهانی دوم در زمین و درخت کیهانی سوم در سرزمین مردگان جای دارد.

اسکاندیناوی

در اسکاندیناوی درختی وجود دارد که 9 جهان را به هم متصل کرده و موجودات غول پیکر مختلفی در نگاره های آن وجود دارد. وسط این درخت شئ نورانی دیده می شود که دروازه میان جهان موجودات غول پیکر و موجودات عادی است.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

واکاه چان یا درخت مرکزی

از اسطوره‌های قوم مایا است که درختی مافوق طبیعی بود که ریشه‌اش در خاک به زیبالبا یا همان دنیای مردگان می‌رسید و تنه‌اش در جهان زمینی قرار داشت و شاخه‌هایش نزد خدای آسمانی بود و به عبارتی همین درخت واسطه ارتباط انسان‌ها با خدایان و خدایان عوالم سه‌گانه با یکدیگر می‌شد. خون قربانیان و نذرها را نیز همین درخت میان خدایان قسمت می‌کرد. این ایده درخت مرکزی البته خاص مایاها نبوده و بگونه‌ای در تمامی ادیان و باورهای مردم آمریکای مرکزی وجود داشته‌است.

درخت زندگی و درخت مرکزی

درختان جهان نقش برجسته ای هستند که در کیهان شناسی های اساطیری، روایت های خلقت، و شمایل نگاری های فرهنگ های ماقبل کلمبیایی آمریکای شمالی وجود دارد. در بافت مزوامریکایی، درختان جهان چهار جهت اصلی را تجسم می‌دهند، که همچنین برای نشان دادن ماهیت چهارگانه یک درخت جهان مرکزی، یک محور نمادین می‌توانند صفحات عالم اموات و آسمان را به قلمرو زمینی متصل کنند. تصاویری از درختان جهان، چه در جهت و چه در جنبه مرکزی، در هنر و سنت‌های اساطیری فرهنگ‌هایی مانند مایا، آزتک، ایزاپان، میکستک، اولمک و سایرین یافت می‌شوند که حداقل به دوره‌های شکل‌گیری اواسط و اواخر گاهشماری میانآمریکایی در میان مایاها، درخت جهان مرکزی به‌عنوان درخت سیبا تصور می‌شد یا توسط درخت سیبا نشان داده می‌شد، و بسته به زبان مایا، به‌طور متفاوتی شناخته می‌شود. تنه درخت را نیز می‌توان به‌وسیله یک کایمن قائم نشان داد که پوستش تنه خاردار درخت را تداعی می‌کند. درختان جهان جهت دار نیز با چهار عمر در تقویم‌های میان‌آمریکایی و رنگ‌ها و خدایان جهت‌دار مرتبط هستند. کدهای میانآمریکایی که این ارتباط را مشخص کرده اند شامل کدهای درسدن، بورجیا و فجرواری-مایر است. فرض بر این است که مکان‌ها و مراکز تشریفاتی میان‌آمریکایی غالباً درختان واقعی در هر یک از چهار جهت اصلی کاشته می‌شدند که نمایانگر مفهوم چهارجانبه است.

نتیجه گیری

در مجموع یک درختی که بین دو دنیا قرار دارد. در این درخت ارواح خدایان و اجنه زندگی می کنند که اشاره مهمی به غول پیکر بودن آنها می شود(تایتان ها)، اشاره مهمی به عدد 9 وجود دارد که دقیقا هم تعداد تایتان های اصلی است. برخی این درخت را درخت کیهانی یا جاودانگی می دانند که در انیمه اتک ان تایتان نیز در جایی واقع شده که زمان بی معنی است و جاودانگی حاکم است و فضا هم شبیه به فضای خاص کیهانی می باشد. هر کدام از 9 تایتان به این درخت برسند برای همیشه جاودانه می شوند و قدرت خداگونه پیدا می کنند. درختانی که در کتیبه ها نگاره شده شباهت زیادی هم با درخت مصور شده در انیمه دارند. نکته جالبی که وجود دارد این است که در برخی منابع از دو درخت که یکی کیهانی و دیگری زمینی است نام برده شده. ارن پس از مرگش زیر یک درخت دفن می شود که بعد ها همان درخت زمینی می شود. درختی که همانند درختی است که یمیر در آن به قدرت تایتان رسید که آن درخت هم یک درخت زمینی در زمان های قدیمی تر بوده. دروازه ورودی درخت همان دروازه ورودی درخت اسکاندیناوی است که جهان تایتان ها را به جهان انسان ها متصل می کند. نوع پوشش لباس، رنگ مو و سربند خادمان درخت اسکاندیناوی شباهت عجیبی به یمیر دارد. در کل مهم ترین المانی که از درخت ساطع می شود نورانی بودن و آبی بودن این درخت است. در عرفان کابالا بیشترین شباهت با این درخت دیده می شود. درخت کابالا درختی است از نور که صاعقه آبی در آن تمثیل شده است. هم نورانی است و هم آبی. علاوه بر درخت زندگی اسکاندیناوی، درخت کابالا نیز 9 سفیروت دارد که هم تعداد با تایتان های موجود در داستان است.

در بخش تحلیل دینی انیمه اتک ان تایتان به نکات دیگری در مورد درخت اشاره کردیم.

سرزمینی با سه دیوار دایره ای

شباهت مهمی بین تمدن باستانی آتلانتیس و تمدن پارادایس وجود دارد. علاوه بر اینکه هر دو برای مردم دنیا ناشناخته هستند معماری بسیار مشابهی بین این دو تمدن وجود دارد. به عکس زیر توجه کنید تا متوجه شباهت آتلانتیس با پارادایس بشوید.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
سرزمین آتلانتیس و پارادایس… بین دو دیوار اول این دو سرزمین عینا مناطق کشاورزی وجود دارد و دیوار های داخلی تر مخصوص اعیان و شاه می باشند

سرزمین آتلانتیس همان اتوپیتا یا سرزمین موعود و سرزمینی آرمانی است. شباهت های پرادایس با آتلانتیس به همین معنی است که آرمانی بودن و موعود بودن این سرزمین را برای تصورات الدیایی ها که در مقاله دینی اثبات کردیم می توانند یهودیان باشند، برساند. یعنی اینگونه پارادایس در نظر پدید آورنده آن سرزمینی آرمانی برای الدیایی هاست و در نظر مردم جهان اتک ان تایتان نیز سرزمینی امن و آرمانی می باشد.

شباهات دیگری هم بین پارادایس و آتلانتیس وجود دارد. مثلا کاخ با دیوار های الماس، آب راه های داخل دیوار ها برای عبور کشتی ها، ارتباط آتلانتیسی ها با اجنه و فرا زمینی ها(در انیمه همان تایتان ها)، جنگل های انبوه با جانواران بزرگ و… .

شباهت جغرافیایی پارادایس با آتلانتیس

علت نابودی آتلانتیس این بیان شده که آنها قصد کشورگشایی و فتح سرزمین های دیگر کردند. پس احتمالا پارادایس در انتهای مانگا به همین دلیل نابود می شود. جالب است که در انتهای مانگا هواپیما ها(یا پهپاد ها) به نمایش در آمده اند که در حال بمب باران پارادایس هستند. آتلانتیس نیز از جانب زئوس یک بلای آسمانی دریافت کرد و نابود شد. یعنی نابودی تمدن پارادایس همانند تمدن آتلانتیس از جانب آسمان است.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

داستان خدایان

با بررسی خدایان تمدن های مختلف می توان شباهت هایی از آنها با شخصیت ها و سناریو های اتک تایتان را مشاهده کرد.

خدایان اسکاندیناوی

از آن جهت که الدیایی ها ژرمن هستند پس پرداختن به اساطیر و خدایان اسکاندیناوی یا همان وایکینگ ها نقطه عطف مهمی در کشف رمز و راز انیمه اتک تایتان است.

بخش اول – تحلیل گسترده تشابهات با اساطیر نورس

کیهان شناسی نورس، جهان را به 9 قلمرو مجزا تقسیم می کند که همگی در اطراف یک درخت مرکزی عظیم وجود دارند. در آثار ایسایاما، دو درخت قابل توجه وجود دارد. یکی که از آن تایتان ها پدید آمده و دیگری که در مسیرها قرار دارد. علاوه بر این، 9 تایتان اصلی وجود دارد که همگی به مسیرهایی مرتبط هستند همانطور که 9 قلمرو نورس به درخت مرکزی مرتبط هستند.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

در اساطیر نورس، یمیر یک غول است که از خلأ اولیه متولد شده است و جد همه جوتون ها است. خواهر و برادر اودین، ویلی و وی(پسران بستلا و بور) یمیر را می کشند و از جسد این موجود برای خلق جهان استفاده می کنند.

در اتک ان تایتان، تایتان بنیادی اولین تایتان است و صاحب آن یک برده دختر به نام یمیر است. پس از مرگ او، سه دختر یمیر(سه برادر در نسخه اصلی نورس) گوشت او را می بلعند(به جای ذبح او مانند اودین، ویلی و وی) تا قدرت او را به ارث ببرند و از آن به عنوان وسیله ای برای ساختن تدریجی امپراتوری الدیان استفاده کنند.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

اودین یک خدای جنگ و جویای ابدی دانش است که حکمت را بالاتر از هر چیز دیگری می‌داند. حتی چشمش را برای دستیابی به آن قربانی می‌کند(همانگونه که ارن در ابتدای فصل چهار یک چشم ندارد). هوگین و مونین دو کلاغ هستند که به عنوان مخبران او عمل می کنند و نام آنها به ترتیب به معنی “حافظه” و “ذهن” است.

تایتان حمله کاملاً از اودین الگوبرداری شده است. نه تنها یک جنگنده چیره دست”مظهر دیوانگی و هرج و مرج نبرد” است بلکه در طول قرن ها به موازات آن به طور مداوم در جستجوی آزادی پیش رفته است(عین ارن). جستجوی اودین برای دانش علاوه بر این توانایی منحصر به فرد آن در دیدن خاطرات آینده و عزم تزلزل ناپذیر آن می تواند اشاره کرد. همچنین اودین برای دستیابی به جادو خود را از درخت آویزان کرد که ارن هم هنگامی که به  تایتان اسکلت شکل تبدیل می شود برعکس شده و گویا آویزان است.

لوکی یک خدای حقه باز و تغییر شکل دهنده است. بسته به موقعیت، او گاهی اوقات با خدایان همسو می شود و گاهی تصمیم می گیرد علیه آنها کار کند.

تایتان جانور به احتمال زیاد بر اساس لوکی ساخته شده است زیرا تنها تایتانی است که شکل غیر انسان نما(تبدیل حیوانات) به خود می گیرد. صاحب آن زیک، می تواند به عنوان یک جوکر توصیف شود (تبدیل شهروندان پارادی به تایتان از طریق شراب/گاز) و اغلب جناهش را تغییر می دهد(خیانت به والدینش، رها کردن مارلی).

ثور یک جنگجوی قدرتمند و صاحب چکش است. او یک خدای آسمان و محافظ نمادین کیهان منظم است.

بدون شک، تایتان چکش جنگی مشابه او است زیرا تنها تایتانی است که در طول نبرد از سلاح استفاده می کند. علاوه بر این زمانی که تایتان چکش در ابتدا معرفی شد، این تایتان در دستان خانواده تیبور است که موقعیت بالای آنها باعث می شود آنها به نمایندگی از بقیه جهان به طور رسمی به پارادایس اعلام جنگ کنند که به طور استعاری باعث می شود آنها مدافع همه کشورهای روی زمین باشند. این مسئله به همان محافظت نمادین از کیهان منظم اشاره دارد.

هایندالر خدای درخشان وظیفه دارد که مراقب مهاجمان باشد و در صورت وقوع درگیری از آسگارد محافظت کند. برخی از روایت ها او را پدر بشریت می دانند.

منطقی است که بگوییم که تایتان زرهی قرار است همان نقش هایندالر را ایفا کند زیرا ماهیت آنها کاملاً در مورد دفاع است. به علاوه، راینر از دیدگاه مارلی«قهرمان اصلی» است و او را به نماینده («پدر») بشریت در خارج از جزیره تبدیل می کند.

 

ویدار خدای “بی صدا” انتقام است و پس از ثور قوی ترین است. به طور کلی او یک شخصیت مرموز است.

تایتان عظیم الجثه از همه خدایان بیشتر شبیه ویدار است. این آنتاگونیست اصلی در مراحل اولیه داستان است زیرا ظاهر غیرمنتظره و ماهیت گیج کننده آن چیزی است که داستان را به حرکت در می آورد. همچنین  سکوت تایتان عظیم الجثه قابل مقایسه با سکوت ویدار است و هاله پنهانی ویدار با ناگهان پدید آمدن این تایتان شباهت دارد. علاوه بر این قابلیت‌های آن باعث شده است که لقب «خدای نابودی» را به خود اختصاص دهد که دقیقا همان چیزی است که ما از تایتان عظیم الجثه دیدیم.

هل الهه مرگ (که گفته می شود در میان الهه های نورس قوی ترین است) و یک نیمه غول است. او حالتی همیشه عبوس و خشن در چهره اش دارد. بدن او اغلب به صورت نیمه به تصویر کشیده می‌شود(نیمی «سفید شبح‌آلود»/نیمی «سیاه مثل پیت»، نیمی جسد/نیمی «دوشیزه جوان»).او می تواند یخ را در قلمرو خود دستکاری کند.

مطمئناً هل بر تصویر تایتان ماده تأثیر گذاشته است. آنی به عنوان یکی از قوی ترین صاحبان تایتان نشان داده می شود. علاوه بر این، آنی پس از حمله به سپاه سروی تبدیل به شخصیت قاتل وحشی می شود. همچنین، آنی بخش بزرگ‌تری از روایت را در کریستالی نه زنده و نه مرده(مثل نیمه‌های هل) می‌گذراند. آنی می‌تواند پوست خود را مانند روشی که هل می‌تواند یخ را کنترل کند، متبلور کند. چهره عبوس و خشن هم دارد.

تیر شجاع ترین خداست و  یک دستش را در نبرد با گرگ هیولایی فنریر از دست داد. اغلب با مریخ رومی مقایسه می شود، تیر یک خدای جنگ است.

همانطور که می دانیم، مارسل(از لحاظ زمانی اولین تایتان آرواره است) نه تنها یک رهبر قابل اعتماد بود که اغلب رفقای خود را تشویق می کرد، بلکه به شدت بی باک بود زیرا از قربانی کردن جان خود دریغ نمی کرد. برای محافظت از آنی، راینر و برتولت. همین امر را می توان در مورد برادرش پورکو، یمیر و فالکو(سه صاحب بعدی تایتان آرواره) نیز اعمال کرد که در مواجهه با سختی ها نیز شجاعت مشخصی از خود نشان می دهند. از قضا، وقتی ارن تایتان چکش جنگی را می دزدد، به طرز بدی اندام آرواره را قطع می کند. مانند قطع شدن دست تیر است.

هرمود به دلیل سریعترین بودن پیام آور خدایان است. او برای نجات برادرش بالدر به دنیای زیرین سفر کرد.

استقامت تایتان ارابه و شکل چهارپا آن را قادر می سازد تا در ماموریت های طولانی شرکت کند(پیام رسان بودن دقیقاً به این نیاز دارد، بنابراین این یک اشاره مختصر به شغل هرمود است). همچنین سرعت شگفت انگیزی دارد. جالب اینجاست که تایتان ارابه درست قبل از نبرد شیگانشینا به پارادیس سفر کرد تا زیک و راینر را بازیابی کند(پارادیس “سرزمین شیاطین” است، به طوری که به طور مجازی می توان با سفر به دنیای زیرین برابری کرد).

فریگ ملکه آسگارد و همسر اودین است. او اغلب با باروری، مادری و ازدواج مرتبط است و به داشتن قدرت پیش‌دانش معروف است.

در حالی که هیستوریا یک صاحب تایتان نیست، او با یک موجود الهی نیز قابل مقایسه است. زیرا خون او برای عملکرد قدرت تایتان موسس حیاتی است. علاوه بر این او همچنین ملکه واقعی دیوارها است. هستوریا در حین رامبلینگ باردار است و در شرف زایمان است و درست مانند فریگ، هیستوریا به “پیش آگاهی” متصل است.  او ممکن است نتواند به تنهایی چشم اندازهایی از آنچه در شرف وقوع است ببیند، اما کلید باز کردن “خاطرات آینده” ارن است.

اولفدنار ها دیوانه هایی بودند که پوست گرگ می پوشیدند و در حین نبرد درنده خویی مانند گرگ از خود نشان می دادند. اغلب گفته می شود که آنها “جنگجویان ویژه” اودین هستند و در نهایت بر فرهنگ عامه گرگینه اروپا تأثیر گذاشتند.

قبیله آکرمن خانواده ای از جنگجویان با استعداد است که (درست مانند اولفدنار) در جبهه عملاً شکست ناپذیر هستند. آنها همچنین محصول آزمایش تایتان-انسان(نیمه انسان/نیمه گرگ) هستند و در اصل محافظ شخصی پادشاه الدیا بودند (اشاره به “جنگجویان ویژه” اودین).

والهالا سالن اودین در آسگارد است. جایی که کسانی که قهرمانانه در جنگ جان خود را از دست می دهند پس از مرگشان در آنجا اقامت می کنند. پس از مرگ هانجی، صحنه ای در زندگی پس از مرگ وجود دارد که در آن همه قهرمانان کشته شده جمع شده اند.

موجودی که یمیر(اسطوره نورسی) توسط آن به اولین تایتان تبدیل می شود ایتر نام دارد. این موجود مار شکل است و مایعی دارد که منشاء تمام موجودات زنده است. این مایع احتمالا همان مایع نخاعی زیک می باشد که قدرت آفرینندگی تایتان ها را دارد.

بخش دوم – نظریه رگناروک(آخرالزمان)

راگناروک(“گرگ و میش خدایان”) یک رویداد آخرالزمانی پیشگویی شده در اساطیر نورس است که منجر به فروپاشی جهان می شود. اغلب این فرضیه وجود دارد که عطش اودین برای دانش نوعی آمادگی برای جلوگیری از راگناروک بود. به یاد آورید که اودین همان ارن است و ارن در اتک ان تایتان کسی است که آخرالزمان را همانند اودین رقم می زند.

رامبلینگ برای اولین بار به صورت آزمایشی ذکر شده است. این افسانه ای است که همه شخصیت ها از آن آگاه هستند، اما هیچ کدام از آنها تاییدی در مورد واقعی بودن یا نبودن آن ندارند (درست مانند یک پیشگویی، این فقط تهدیدی است که توسط پادشاه فریتز بیان شده است). اما پس از توالی رویدادها ارن پیش‌بینی می‌کند که رامبلینگ در واقع رخ می‌دهد و منجر به نابودی تمام حیات روی این سیاره می‌شود و بشر را در آستانه انقراض قرار می‌دهد و پارادیس و ساکنان آن تنها بازماندگان هستند. با انگیزه مفهوم آزادی، ارن و یگریست ها در حال جمع‌آوری اطلاعات و آماده شدن برای انجام رامبلیننگ هستند (این بخش از داستان وارونه شده زیرا اودین می‌خواهد از راگناروک اجتناب کند).

راگناروک پس از دوره ای به نام زمستان بزرگ آغاز می شود که به اندازه سه زمستان معمولی ادامه خواهد داشت. تابستانی در این بین وجود نخواهد داشت. بشر تمام ارزش های اخلاقی را فراموش خواهد کرد و تنها بر زنده ماندن تمرکز خواهد کرد.

داستان فیلم چهار سال پس از فاش شدن خاطرات زیرزمین گریشا می گذرد. ده ماه پیش، ارن دوستانش را رها کرد و به مارلی نفوذ کرد، به این معنی که سه سال پس از کشف حقیقت، ارن تصمیم گرفت به نقشه خود ادامه دهد. می توان استدلال کرد که وقایع کنونی از لحظه خروج ارن (سه سال پیش) آغاز شد، برخلاف زمانی که دوستانش او را در لیبریو نجات دادند.

علاوه بر این، قبل از رامبلیننگ، جهان در یک وضعیت بحران اخلاقی قرار دارد. زیرا صلح حتی گزینه ای نیست که مورد بررسی قرار گیرد. جنگ اجتناب ناپذیر است و همه آن را با این ایده که پارادیس خطری برای بقای زمین است توجیه می کنند.

در طول راگناروک، بسیاری از خدایان مهم کشته خواهند شد (اودین، ثور، لوکی، هیمدالر، فریر، تیر) و جهان در آتش نابود خواهد شد در حالی که زمین لرزه های تحریک شده توسط پسران وحشی لوکی، درخت مرکزی را می لرزاند.

یک بار دیگر، همه اینها به طور یکسان در اتک ان تایتان اتفاق می افتد. زیک (لوکی)، لارا تایبور (ثور) و پورکو (تیر) قبلاً کشته شده‌اند. ارن(اودین) به احتمال زیاد در پایان داستان می‌میرد. شاید راینر نیز بمیرد. مانند هایمدالر، که نقش حیاتی را ایفا می‌کند، زیرا او ورود غول‌ها و هیولاها را نشان می‌دهد، مشابه راینر، که نقطه قوت اصلی اتحاد است.

زمین توسط راهپیمایی تایتان های دیوار  به لرزه در می آید و بدن آنها به شدت داغ است و به احتمال زیاد باعث آتش سوزی در پشت آنها می شود.

ویدار یکی از معدود خدایان نورس است که از درگیری نهایی جان سالم به در خواهد برد. یکی دیگر از چهره های مهم بالدر (پسر مرده اودین و فریگ، که مرگش توسط لوکی تنظیم شد) است که با فرار از دنیای زیرین موفق می شود به زندگی زنده بازگردد.

اینجاست که حدس و گمان جذاب می شود.

ارن متقاعد شده است که آرمین(تایتان عظیم = ویدار) “بشریت را نجات خواهد داد”. این یک واقعیت اثبات شده یا یک چشم انداز آینده نیست، بلکه صرفاً شهود ارن است.

آرمین و “نجات بشریت” می تواند یکی از این دو معنی را داشته باشد:

آرمین ارن را “شکست” می دهد (همانطور که در فصل 137 دیدیم) و درگیری در آنجا به پایان می رسد.

یا آرمین، درست مانند خدای ویدار، از رامبلیننگ جان سالم به در می برد و به تکامل بشریت کمک می کند.

در حالی که گزینه اول در ابتدا محتمل تر به نظر می رسد، اما اگر Ch. 137، و این مفهوم که ارن به آرزویش خواهد رسید (گریشا آن را در سفر خاطره زیک و ارن دید و تا کنون همه چیزهایی که در مورد آینده دیده شده نشان داده شده است درست است، بنابراین دلیلی برای رخ داد باور ما وجود ندارد). پارادیس پس از رامبلینگ احتمالاً توسط درگیری های داخلی تجزیه خواهد شد زیرا جناح های مختلف برای اثبات تسلط تلاش می کنند و این مشکلی است که باید حل شود. جایی که آرمین وارد می شود. او ممکن است در نهایت به بشریت کمک کند تا از چرخه نفرت خارج شود. خشونت مشکلی است که به سادگی با رامبلینگ حل نخواهد شد.

سپس موضوع بالدر است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، او پسر مورد علاقه اودین (ارن) و فریگ (هستوریا) و خدای نور، شادی و پاکی است(همه اینها می توانند به طور نمادین به معنای امید و آزادی باشد). وقتی متوجه می‌شوید که لوکی (زیک) بالدر(کودک) را کشته است، بهتر می‌شود، اما در عین حال زیک نیز زمانی بچه امید بود و او را در داستان گریشا/دینا بالدر کرد (که از طرف دیگر موازی با داستان ارن/هستوریا است) بنابراین، اگر نوزاد هیولا تایتان را در فصل چهار به ارث ببرد خاطرات زیک را خواهد داشت و اساساً یک زیک دوباره متولد شده خواهد بود (مانند بالدر که در پایان راگناروک از مردگان بازگشت).

از پایان جهان، جهان دیگری ظهور خواهد کرد. فقط دو انسان زنده خواهند ماند، Líf (“زندگی”) و Lífþrasir (“عاشق لیف، عاشق زندگی، شوق زندگی”)، زن و مرد. آنها جهان تازه برخاسته و حاصلخیز را دوباره آباد خواهند کرد(من را به یاد آدم و حوا می اندازد).

این یک سؤال بزرگ را برای تحلیل ما مطرح می کند. اینکه کدام زوج چنین نقشی را ایفا می کنند. از نظر موضوعی، سه زوج احتمال دارند:

  1. گابی و فالکو: آنها نسبتاً دیر معرفی شدند، با این حال برای طرح داستان بسیار مهم شده اند. آنها تقریباً به عنوان یک جفت عمل می کنند و همیشه با هم حرکت می کنند. بنابراین منطقی است که آنها تنها بازمانده باشند زیرا در نهایت، آنها کودک هستند و کودکان نشانه ای از امید به آینده هستند. بعلاوه هر دوی آنها شرایطی را پشت سر گذاشته اند که باعث رشد آنها شده است و شروع به دیدن هر دو طرف درگیری کرده اند که آنها را به ترکیبی عالی از هر دو دیدگاه تبدیل می کند.

  1. آرمین و آنی: آن دو نیز احتمالاً تنها بازمانده خواهند بود زیرا نه تنها اخیراً احساسات خود را نسبت به یکدیگر پیدا کرده اند بلکه به احتمال زیاد آرمین(ویدار) نمی میرد (او هنوز مأموریت دارد جالب است زیرا ویدار کسی است که انتقام مرگ پدرش، اودین را می گیرد، که می تواند نشانه ای از این باشد که آرمین موفق خواهد شد واقعاً به رویای ارن برای از بین بردن چرخه نفرت دست یابد) و به آنی(هل) نیز در افسانه اصلی راگناروک اشاره ای نشده است.

  1. ژان و میکاسا: در حالی که آخرین کسانی هستند که مخاطبین دوست دارند، باید در نظر گرفت که ژان حدود هشت سال است که احساساتی نسبت به میکاسا داشته است که ایسایاما در طول داستان مدام این احساسات را مطرح می کند (و اگر هیچ وقت حل و فصل نشوند، چه فایده ای دارند؟). همچنین، در چپتر. 127، ژان رویای زندگی ایده آل خود را داشت، جایی که با میکاسا ازدواج کرد و آنها صاحب یک فرزند شدند. قابل توجه است که زندگی ایده آل میکاسا کاملاً مشابه است زیرا ماجراجویی های او هرگز در مورد آزادی نبوده است. بلکه بیشتر در مورد عشق و خانواده بوده است. بنابراین اهداف میکاسا و ژان با یکدیگر همسو هستند و از نظر موضوعی به لیف و لیفراسیر مرتبط هستند.

آخرین مسئله بی پاسخ مانده این است: چه اتفاقی برای قدرت های تایتان یمیر بنیانگذار و مسیرها خواهد افتاد؟ آیا آنها نابود خواهند شد؟ من می گویم بله، زیرا این به طور کامل پایان آخرین نظم جهانی را نشان می دهد.

اما برخی از روایت‌های نورس نشان می‌دهند که در انتهای راگناروک، نشانه‌هایی وجود دارد که دوباره ظهور خواهد کرد که به این معنی است که پایان دادن به چرخه نفرت غیرممکن است. شاید پیام نهایی ایسایاما ربطی به ایده خشونت ذاتی انسان داشته باشد. یک چرخه شکسته می شود(نفرت علیه الدیایی ها) اما متأسفانه چرخه دیگری ظاهر خواهد شد. همانگونه که انتهای مانگا می بینیم دوباره جنگ می شود و پارادایس نابود می شود.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
رامبلینگ

خدایان روم و یونان

داستان از جایی شروع می شود که گایا به عنوان خدای زمین با اورانوس به عنوان خدای آسمان و بهشت با هم همبستر می شوند و از آنها چند موجود متولد می شود. این موجودات تایتان نام دارند و دوازده تا هستند. این تایتان ها به یک جزیره به نام تارتاروس تبعید می شوند. دلیل تبعید آنها تنفر اورانوس از آنهاست. کوچک ترین آنها یعنی کرونوس با تشویق مادرش گایا رهبر مابقی تایتان ها می شود و اورانوس را شکست می دهد و بهشت یا پارادایس را فتح می کند. کورونوس طبق یک پیشگویی به دست فرزندش قرار بود کشته شود. به همین دلیل او همه فرزندانش را پس از تولد می خورد. عکسی که نویسنده اتک تایتان از آن الگو گرفته و تمثیل اصلی خورده شدن انسان توسط تایتان هاست همان نگاره کورونوس می باشد. کورونوس از رئا چندین فرزند به دست می آورد که یکی از آنها زئوس است که زئوس جان سالم به در برده، در جزیره ای نگهداری شده و هنگامی که بزرگ می شود کورونوس را شکست می دهد.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

تایتان ها، خدایان و نیمه خدایان یونان باستان بارها از ترمیم شدن بدنشان حرف به میان می آید که مشهور ترین داستان مربوط به پرومتئوس یا همان آتش دزد است که هر روز با در آوردن جگرش اعدام می شد و روز بعد مجددا به علت ترمیم شدن بدنش زنده می شد و مجددا اعدام می شد.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
عبور تایتانی عظیم الجثه در اساطیر یونان و روم… حتی در حال مقابله با کشتی هم هست

پرسیفونه، یمیر، ارن و هرمس

پرسفونه یا پرسفون در اسطوره‌های یونان دختر زئوس و دمتر، و ملکهٔ جهان زیرین و همسر خدای مردگان، هادس است. او را کورئه یا کوره  به معنای دوشیزه نیز می نامند.

هنگامی که پرسفونه همراه با دیگر دوستانش در حال بازی و تفریح بود، زمین گلی عجیب را سر راه او رویاند. این گل عجیب که نرگس گفته شده‌است، هدیهٔ گایا(مادر زمین) به هادس، حاکم مطلق سرزمین ارواح، برای معشوقه‌اش پرسفونه بود.  عطر گل مزبور نیز مسحورکننده و اعجاب‌انگیز بود. حال آنکه حیله و وسوسه‌ای شیطانی از سوی هادس برای جلب نظر پرسفونه بود. در نوشته های هومر آمده:

از ریشهٔ این گیاه صدها شکوفه رشد کردند و بو پراکندند بسیار مطبوع و دلپذیر که تمامی پهنای بهشت در بالا و تمامی زمین شادی کردند. دختر جوان، بی‌خبر از حیله‌های خدایان، با دیدن این گل مسحور و شگفت‌زده شد و چون پاک و معصوم بود، دو دستش را برای چیدن آن دراز کرد. در همین هنگام هادس با ارابه‌ای زرین که اسبانی تیره آن را می‌کشیدند، از زمین بیرون آمد و در حالی که افسار اسبان را در دست چپ داشت، با دست راستش پرسفونه را از زمین برداشت و او را در ارابه نزد خود گذاشت و با سرعتی چون برق از آنجا دور شد.

پرسفونه فریاد برآورد و مادرش را صدا زد، اما هیچ‌یک از خدایان و نامیرایان صدای او را نشنیدند. تپه‌ها صدای گریهٔ دختر را در فضا انعکاس دادند، و مادر(دمتر) صدای او را شنید و در جستجوی دختر همچون پرنده‌ای بر بالای دریاها و زمین به حرکت درآمد.  هنگامی که آتنا و آرتمیس، دوستان پرسفونه، به آن مرغزار رسیدند، شکاف زمین به هم آمده بود؛ آن گل عجیب نیز ناپدید شده بود، و چیزی از پرسفونه به جز سبد پرگلش باقی نمانده بود. آن زمان که پرسفونه سوار بر ارابهٔ هادس بود و زمین‌های آباد و دریاهای تندآب و حتی هلیوس را سوار بر ارابه‌اش در آسمان می‌دید، به این امید بود که کسی صدای فریادش را بشنود، اما هنگامی که یکی از فرشتگان دریایی به نام سیانه در مقابل هادس مقاومت کرد و خواست مانع ربودن پرسفونه شود، هادس ضربه‌ای بر زمین وارد کرد و دل زمین را شکافت و با پرسفونه به داخل ژرفای سیاه و هراس‌انگیز زمین وارد شد.

تاریکی شب هم مانع جستجوی دمتر نشد. او طبق سنت کهن، دو مشعل از شعله‌های کوه اتنا روشن کرد و ۹ روز در جهان سرگردان به دنبال پرسفونه گشت، و تمامی برکات حیات‌بخش، تمامی خیش‌ها و ورزاها را از بین برد و به زمین فرمان داد تا از جوانه زدن و رشد بذرهایی که در خود داشت، امتناع کند. پس از آن، تمام حاصلخیزی زمین از دست رفت و به زمین‌های بایر و بی‌آب و علف تبدیل شد. پس از این جستجوی طولانی، سرانجام دمتر به یاری آرتور، از نرئیدها، یا توسط سیانه فهمید که هادس پرسفونه را ربوده‌است.

 سرانجام هلیوس آشکار کرد که چه اتفاقی افتاده‌است. دمتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین، حاصلخیزی خود را از دست داد. زئوس با دانستن این که این موضوع بیشتر از این نمی‌تواند ادامه پیدا کند، هرمس را نزد هادس فرستاد تا پرسفونه را آزاد کند. هادس با بی میلی این درخواست را قبول کرد. اما قبل از اینکه او آنجا را ترک کند، به او یک انار داد و وقتی او آن را خورد، ناچار بود نیمی از سال را نزد هادس در جهان زیرین باشد و نیمی را نزد مادرش روی زمین. وقتی پرسفونه نزد هادس است، دمتر دست از کار می‌کشد و به گیاهان اجازهٔ رشد نمی‌دهد و به کُنجی می‌رود و بازگشت دخترش را انتظار می‌کشد و با بازگشت پرسفونه، دوباره به جهان می‌پردازد و از زمین گیاه می‌روید و جهان دوباره بارآور می‌شود. صدای پای پرسفونه که نزد مادرش بازمی‌گردد، برای زمین و گیاهان و حیوانات و جانوران آن به مانند پیک بهار است.

شباهت داستان یمیر با پرفیسونه بی بدیل است. یمیر هم یک گل می بیند و سپس داخل زمین می افتد و با موجودی یکی می شود. یکی شدن اصطلاحی برای مزدوج شدن زن و مرد می باشد. هرمس هم می تواند نمادی از ارن باشد. هرمس الهه ای بود که می توانست بین ابعاد خدایان و انسان ها رفت و آمد کند. دقیقا مثل ارن. پس به همین دلیل است که ارن به دیدار یمیر می رود و اوست که یمیر را در آغوش می گیرد و به او نوید آزادی می دهد. انار هم در طول داستان به نمایش درآمده و احتمالا همان نشانه طلسم باشد که به ارن بازمی گردد.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

ارن و خدای جنگ

آرس خدای جنگ یونان(همان مارس در رومی) که یکبار در فیلم واندر وومن هم به نمایش درآمد کسی بود که اعتقاد داشت کشتن انسان ها راه حل نجات دنیاست. دقیقا مثل ارن. آرس اولین خدای یونانی بود که بر روی تپه آروپاگوس در دادگاه عالی آتن محاکمه می شد. تپه آروپاگ جایی بود که دادگاه عالی یونان باستان برگزار می شد و هم مردم عادی و هم خدایان در صورت مرتکب شدن به جرمی در آنجا محاکمه می شدند. اتفاقا ارن هم در دادگاه محاکمه شد.

خدای گایا بانوی زمین است و ما را یاد یمیر می اندازد. او مادر تایتان هاست همانطور که یمیر مادر تایتان هاست. همانطور که گایا خدای زمین یا همان خاک است یمیر هم با خاک و شن سروکار دارد.

تایتان بنیان گذاری که توسط پدر ارن خورده می شود همان خدای دنیای زیر زمین یا هادس است که زیر زمین زندگی می کند، از همه ثروتمند تر است و با گناه و گناه کاران سروکار دارد.

تایتان مونث شباهت زیادی به ونوس دارد که بانوی عشق است و جاذبه جنسی داشته. همانطور که تایتان مونث تنها تایتانی است که اندام جنسی دارد و با فریادش سایر تایتان ها را جذب می کند.

جالب است که در سکانسی که ارن در حال حمل سنگ است عینا شبیه به اسطوره اطلس می شود. او همانند اطلس که گیتی را بر دوش دارد یک سنگ را به دوش می کشد که نشانه از بار سنگینی است که او بر دوش دارد. باری که عین اطلس علاقه زیادی به دوش کشیدن آن ندارد اما همانطور که بارها بیان می کند مجبور به اینکار است.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

نتیجه گیری از اساطیر روم و یونان

نسل اول تایتان ها 12 عدد بودند. 9 تایتان اصلی به علاوه نسل تایتان های عادی به علاوه نسل تایتان های دیوار به علاوه تایتان ویژه ای که یمیر و ارن به آن تبدیل شدند 12 عدد می شوند. تبعید شدن به جزیره یکی دیگر از شباهت های اتک تایتان با داستان های اساطیری یونانی است. همچنین ترمیم بدن تایتان ها در اساطیر یونان باستان آمده.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای

خدایان بین النهرین

اساطیر بین النهرین از ابتدایی ترین اساطیر و منشا اساطیر سایر تمدن ها هستند. به همین دلیل پرداختن به بین النهرین از واجب ترین کارهاست که حتما می تواند رمز های زیادی از انیمه اتک تایتان بگشاید.

لیلیث

لیلث یکی از سه خدای اصلی بین النهرین است. بانوی طوفان، خدای شهوت، خدای عشق، خدای شب و معادل خدای ایشتار است. نماد جغد، شیر و مار همراه اوست. به او مادر مار ها یا مادر اژدها می گفتند. او با لباس سفید رنگ و چشمانی آبی ترسیم می شود(عین یمیر). این الهه بین النهرین به واسطه کوچ اجباری یهودیان به بابل به اعتقادات و کتاب مقدس یهودی راه پیدا کرد و طبق داستان های یهودیان ابتدا لیلیث آفریده شد تا همسر آدم شود اما او به بهانه خاکی بودن انسان خاست خدا را رد می کند. لیلیث تمثیل خود شیطان است. معادل دیگر  لیلیث برشمرده از کی سیکیل اود داکارا است به معنی بانویی که نور و روشنایی را دزدید یا بانویی که روشنایی را تصرف کرد و غالبا خود را به شکل ماه نشان می دهد. با بررسی تصویر باستانی یمیر می بینیم که او نوری را در دست دارد و این همان نور دزدیده شده است. همچنین معنی کلمه الدیا روشنفکر است که با روشنایی و نور دزدیده شده همخوانی دارد. جالب است که لیلیث را به ماری که آدم و حوا را برای خوردن میوه ممنوعه فریب داد نسبت داده اند.

صورت فلکی دوشیزه یا سنبله نیز به لیلیث باز می گردد. در طول انیمه اتک تایتان نیز هنگام فرار یمیر در کنار او گل لیلی را به نمایش در آوردند تا اشاره دیگری به لیلیث داشته باشند.

در کتاب اشعیا نبی در فصل توصیف ویرانی ادوم آمده: موجودات وحشی بیابان با موجودات وحشی جزیره دیدار خواهند کرد و ساتیر که موجودی نیمه انسان و نیمه بز است پیروان خود را فراخواهد خواند. لیلیث نیز در آنجا خواهد آرمید و برای خود مکان استراحتی خواهد یافت. تصویر یمیر روبه روی موجودی نیمه شیطان و نیمه بز دقیقا تمثیل همین توصیفات اشعیا است. جالب است که این بخش کتاب به روز انتقام یهوه اشاره دارد که در آن زمین به بیابان تبدیل خواهد شد. به جزیره اشاره می شود و به نابودی زمین هم اشاره می شود. غرش ارن دقیقا نمونه بیابان کردن و متروکه کردن دنیاست و پارادایس هم نمونه جزیره.

فرشتگان لیلیث را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند اما وی از بازگشت به بهشت امتناع کرد. فرشتگان هم او را در دریا غرق کردند. علت افتادن یمیر در آب و تقریبا غرق شدنش همین است.

ال

این خدا رب النوع است و کلمه ال یا ایل به معنای خدا است. به اسم الدیا دقت کنید. ال دیا. دیا پسوند یونانی به معنای “از” یا “به” است. با توجه به آیینه بودن دنیای اتک ان تایتان پسوند دیا را به ابتدای کلمه می آوریم. به واژه دیائیل می رسیم. معنی این کلمه “از جانب خدا” است. این کلمه هم معنی کلمه اسرائیل است. از جانب خدا یا همان از جانب رب النوع.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
دقت کنید که شیپور دست یمیر علاوه بر شباهت با شیپور وایکینگ ها شباهت فراوانی به شوفار یهودیان نیز دارد

اساطیر هند

به اعتقاد برهمنی گردش دورانی آفرینش و زمان ویرانگری جهان هر یک دوره کامل و به اندازه صد سال از زندگانی برهما است. دقت کنید که در طول انیمه اتک تایتان در دوره های مختلفی که حتی در انتهای داستان هم به نمایش در می آید همیشه در حال تماشای چرخه ویرانگری و آفرینش هستیم.

سه خدای هندی

همان گونه که بین النهرین سه خدای ابتدایی داشت هند نیز همین گونه است. سه خدای هندی شباهت زیادی به سه خدای بین النهرین دارند.

ویشنو: خدای مظهر بقا و زندگی روی زمین است.

شیوا: خدای فنا و نابود کننده و وحشت آور است. رقص یوگا و رقص هندی که به اشتباه یک ورزش به شمار می رود در اصل رقصی خلسه آور و عرفانی است که شیوا انجام می داد و نماد جاودانگی جهان بود. شیوا معادل لیلیث در ادبیات هندی است.

برهما: ایزد آفرینش در آیین هندو است.

چاکرا ها: چاکراها(مراکز انرژی) مراکز هفتگانه قدرتند که در ستون فقرات در کالبد اثیری قرار دارند و در واقع رابط بین روح و جسم هستند. چاکراها مدام در حال چرخش هستند که به آنها نیروی حیات هم می گویند و از میان شبکه ای از مجراهای باریک به نام نادی در سراسر بدن جریان دارند. در حدود 72000 نادی در کالبد انسان وجود دارد. چاکراها روی نادی اصلی قرار دارند و در سرتاسر ستون فقرات امتداد دارند. چاکراها دوار هستند.

اتصال ایتر به کمر یمیر به همین دلیل است. یعنی به روح یمیر متصل شد. برای کشتن تایتان ها باید این اتصال روح به جسم را قطع کرد یعنی چاکرا ها یا امان ستون فقرات. دلیل کشته شدن تایتان ها از قفا به همین دلیل است. زیرا محل اصلی چاکرا آن قسمت بدن است و برخی عقیده دارند که روح انسان در برامدگی پشت گردن سکونت دارد.

اساطیر چین

با توجه به همسایگی نسبی تمدن طولانی مدت ژاپن با تمدن باستانی چین اصلا بعید نیست الگوگیری هایی توسط سازندگان ژاپنی اثر از اساطیر چینی شده باشد.

یی یا یی کمانگیر، یک کماندار افسانه‌ای در اسطوره‌های چینی محسوب می‌شود، که رهبر قوم دونگیی نیز بوده‌است. یی را گاهی اوقات با عنوان خدای تیراندازی خوانده‌اند و او را در حالی که تیر و کمان در دست دارد به تصویر کشیده‌اند. در اساطیر چین وی را به صورت کماندار بزرگی که برای یاری مردمان از آسمان نازل شده‌است توصیف می‌کنند. در شکل اساطیری، همسر او، چانگ ای، ایزدبانوی ماه بود.

افسانه

در سال‌های بسیار دور گذشته به جای یک خورشید، ده خورشید در آسمان بود. شی‌هه، مادر این ده خورشید، همسر دی جون، ایزد شرق بود. او ده کودک خود را در برکه‌ای از آب داغ در دره تانگ واقع در دورترین نقطه شرق جهان شستشو می‌داد. آنگاه این ده خورشید که مغز هرکدام آن‌ها پرنده‌ای بود، به مانند پرندگان بر فراز درخت توت عظیمی استراحت می‌کردند.

از این خورشیدها، 9 خورشید بر شاخه‌های پائینی درخت می‌نشستند، امّا یکی از این خورشیدها که هر شب به شکلی بود، بر شاخه‌های بالایی درخت می‌نشست. هنگامی که سپیده دمان در پرتو صبحگاهی فرامی رسید، خورشیدی که بر شاخه‌های بالایی درخت می‌نشست و سوار بر ارابه اش در آسمان پرتوافشانی می‌کرد. گاه این ارابه را اسبان می‌کشیدند و گاه اژدهایان کشیدن ارابه را عهده‌دار بودند. هر هفته ده روز داشت و هر روز از هفته، یکی از این خورشیدها بر آسمان پدیدار می‌گشت.

از آنجا که خورشیدها همه به مانند هم بودند و هر روز تنها یکی از آنها بر آسمان پدیدار می‌گشت، مردمی که به روی زمین زندگی می‌کردند نمی‌دانستند که بیش از یک خورشید وجود دارد. در آن هنگام، آدمیان و جانوران به مانند همسایگان و دوستان کنار هم زندگی می‌کردند. حیوانات فرزندان خود را در لانه رها می‌کردند و از آن هراسناک نبودند که جانوران بدان‌ها دستبرد زنند. آدمی اگر بنا به اتفاق بر سرماری پای می‌گذاشت، مار او را نمی‌گزید.

کودکان به هنگام بازی دُم پلنگ و ببر را می‌کشیدند و این حیوانات آن‌ها را آسیب نمی‌زدند و نمی‌کشتند. روزگار، روزگار فراوانی و وفور نعمت بود و خوراک حتی بیش از اندازهٔ کافی برای همه فراهم بود. آدمیان و جانوران می‌دانستند که دشوار نیست که نظری مساعد و درست به هم داشته باشند و هرکدام به دیگری احترام بگذارند.

همه چیز خوب و عالی بود تا اینکه یک روز خورشیدها اندیشیدند که مایهٔ سرخوشی و مزاح خواهد بود که روزی همه همراه هم در آسمان پدیدار گردند. بدین گونه که با فرارسیدن سپیده دمان، هر ده خورشید در ارابه نشستند و بر فراز آسمان تابیدن گرفتند.

گرمای آتشین خورشیدها، زمین را سوزاند. جنگل‌ها آتش گرفتند و خاکستر شدند و بسیاری از جانوران مُردند. آن جانورانی هم که در آتش نسوخته بودند، گرداگرد انسان‌ها نعره می‌کشیدند و در تلاش نومیدانه برای جستجوی غذا، شریر و بدکار گشته بودند.

رودخانه‌ها و حتی دریاها خشکیدند. ماهی‌ها مُردند و حیوانات عظیم‌الجثهٔ آبی برای جستجوی غذا به سرزمین‌های خشک هجوم آوردند. بسا آدمیان و جانورانی که از تشنگی مردند. باغ‌ها و محصولات کشاورزی خشکیدند و ذخیرهٔ غذای آدمیان و جانوران اهلی به تندی پایان یافت. برخی آدمیان که سرپناه و خانه‌های خود را ترک گفته بودند از غایت گرما آتش گرفتند و سوختند و مُردند. برخی دیگر از آن‌ها، از آن رو که دیگر غذایی نمانده بود، خوراک جانوران وحشی گردیدند.

مردم نزد امپراتور خویش، یائو لابه کردند و از او یاری خواستند. یائو دی جون را واداشت که این وضعیت را درست کند. دی جون بی‌درنگ از یگانه کسی که می‌دانست می‌تواند عالم را نجات بخشد، یاری خواست. این شخص تیراندازی بزرگ به نام یی بود.

یی، این تیرانداز برگ از شهبانوی شرق اکسیر حیات گرفته بود و پیش از آنکه زنش به مابقی آن دستبُرد بزند، بخشی از آن را نوشیده بود. امپراتور از یی خواست که نه خورشید از ده خورشید را با تیرها و کمان خویش نشانه بگیرد و عالم را از تباهی نجات بخشد. نشانه‌گیری یی کمانگیر، دقیق و درست بود. وی یک به یک تیرها را به جانب خورشیدها انداخت و تیرها همه به هدف خوردند. نه خورشید نتوانستند از دم تیرهای یی جان سالم به در ببرند و یک به یک مُردند.

پرهای خورشیدها بر زمین ریخت و گرمایشان از دست رفت. زمین تیره‌تر و تیره‌تر گشت تا سرانجام تنها به اندازهٔ پرتو یک خورشید روشنایی آن باقی ماند. مردم در همه جا به آسمان خیره شدند و شادی کردند. اینک آن‌ها می‌توانستند همه چیز را دوباره و از نو آغاز کنند.

نتیجه گیری از اساطیر چین

با توجه به افسانه ای که روایت شد، شباهت شدید آن با داستان اصلی را شاهد هستیم. مخصوصا آنجا که آخرالزمان آتشین رخ می دهد. در اتک ان تایتان نیز تایتان های عظیم الجثه جهان را می سوزانند همانطور که هانجی می سوزد. به عدد 9 و درخت هم اشاره مهمی می شود.

اساطیر ژاپن

واضح است که چنین نویسنده ای که از انواع اسطوره های ملل مختلف الگوگیری کرده از اساطیر کشور خودش هم الگوگیری هایی داشته باشد.

آیین شینتو

یکی از دلایل زیاد بودن افسانه در ژاپن مربوط به آیین شینتو(Shinto) است. ژاپن سرزمین درختان بومی سرو ژاپنی، گیلاس ژاپنی شکوفه های هلوی بهاری و درختان افرای زرین و سرخ پاییزی ست. در آیین شینتو بسیاری از این نمودهای طبیعت مانند یک آتشفشان، درخت هلو و جز آن، یک انسان، روح، خدا و یا «کامی» شمرده می شود. در این آیین بسیاری از درختان و جانوران پیک خدایانند و در اساطیر این سرزمین نقش اساسی دارند. پرستشگاهها و معابد بودایی و شینتویی در مناطق جنگلی و کوهستانی ژاپن از زیباترین آثار دست ساز انسان است. آیین شینتو نسب نامه و کتاب خاصی ندارد و اصول آن متکی بر نیایش طبیعت و نیاکان و احترام به ایزدبانوی خورشید، اماتراسو و منسوبان اوست.

اسطوره آفرینش در ژاپن

در افسانه کودکانه ای در ژاپن گفته می شود: قنات ماهی بزرگی در ژرفای دریاها خواب بود. این قنات ماهی که نخستین قنات ماهی بود روزی از خواب بیدار شد. حرکتی کرد و از حرکت او جزر و مدی شگفت پدید آمد و دریا طوفانی شد و جزیره های ژاپن شکل گرفت.

ولی اسطوره آفرینش ژاپن روایت کهن تری دارد:

در روایت کهن تر اسطوره آفرینش در ژاپن گفته می شود نی استواری از اقیانوس روغنی آغازین سر برآورد و به خدا بدل شد. در همان دم دوخدای نر و ماده از او هستی یافتند. از این سه گانه کمتر سخن گفته شده ولی نسل ایزدان و ایزدبانوان در بهشت از همین سه گانه هستی یافت. بین ایزدان و ایزد بانوان دو ایزد به نامهای ایزاناگی و ایزانامی هستی وشهرت یافتند. ایزانامی ایزدبانویی جذاب و ایزاناگی ایزدی جذاب بود. این دو ایزد از پلی که رنگین کمان نامیده می شد از آسمان فرود آمدند. ایزاناگی نیزه خود را در اقیانوس آغازین فروبرد و بیرون کشید. با بیرون کشیدن نیزه قطره ای آب از نوک نیزه چکید و سخت شد، از این سخت شدگی جزیره ئونو_کورو (Ono_Koro)، به معنی “سخت شو” پدید آمد. این اسطوره از کهن ترین نمادهای پرستش آلت نرینه در اساطیر ژاپن است.

ژاپنی های باستان ایزانامی و ایزاگامی را خواهر و برادری می دانستند که در ئونوکورو با هم ازدواج کردند. آنها هنر عشقبازی را از دو دم جنبانک آموختند. هنوز هم دیدن این پرنده برای ژاپنی ها یادآور نخستین نیاکان آنهاست. ژاپنی ها باور دارند حتی خدای مترسک ها هم نمی تواند این پرندگان مقدس را بترساند. می گویند سرزمین ها و نمودهای طبیعی بسیاری مانند آبشارها، کوهها، درختان، گیاهان و باد از این دو خدا زاده شد. با زایش باد آفرینش ژاپن کامل شد. باد، با راندن مه تیره، سیمای ژاپن را از پرده ای مه آلود بیرون کشید. بنابر اساطیر ژاپن، نخستین فرزند ایزانامی و ایزاناگی به خاطر پیشگام شدن ایزانامی در ازدواج به شکل ستاره دریایی سِقط شد و او را به دریا افکندند. ولی فرزندان دیگر آنها ماندند و آخرین فرزند آنها که تولدش با مرگ مادر همراه بود؛ خدای آتش بود. پس از به دنیا آمدن خدای آتش ایزانامی دچار تب سوزانی شد و مرد. پس به جهان زیرین(یومی Yomi، سرزمین تاریک) کوچ کرد. ایزاناگی به رغم مخالفت ایزانامی در پی او به یومی رفت. ایزانامی به یاری ارواح مادینه زشت رویِ دیار یومی شوی خود را از جهان زیرین بیرون راند. ایزاناگی به دنیای زندگان بازگشت. هنگام خروج ایزاناگی از دیار یومی ایزانامی فریاد زد به جرم این نافرمانی هر روز هزار نفر از ساکنان زمین را نابود خواهم کرد. ایزاناگی پاسخ داد: من نیز هر روز هزار و پانصد موجود تازه را هستی خواهم داد. ایزاناگی به پیمان خود وفادار ماند و پس از برگزاری مراسمی آیینی برای زدودن آثار سفر به جهان زیرین، خدابانوی خورشید و الهه بزرگ و شکوهمندی، اماتراسو، خدای ماه و شب، تسوکی یومی، و خدای طوفان و نرینه شکوهمند زودخشم و چابک و هولناک، تاکهاوا-سوسانو را زاد. گفته می شود این سه خدا از چشمان ایزاناگی هستی یافتند.

داستان ازدواج ایزاناگی و ایزانامی هستی یافتن طبیعت، و جدایی آنها ناپایداری زندگی و پیدایی مرگ را روایت می کند. اسطوره شناسان (میرچا الیاده) با بررسی اساطیر ژاپن یه این نتیجه رسیده اند که در اساطیرژاپن دو خدای ایزاناگی (یا ایزاناجی) و ایزانامی نخست جدا از هم نبودند. آنها با یکدیگر گونه ای بی نظمی (Chaos) را می ساختند که مانند تخم مرغی بود که در میانش بذری نهفته باشد. زمانی که آسمان و زمین به این ترتیب در هم آمیخته بود دو اصل نرینه و مادینه هنوز وجود نداشت. بنابراین می توان گفت این بی نظمی نمایانگر کلیت کامل و در نتیجه دو جنسی بوده است. جدایی آسمان از زمین نخستین عمل زایش کیهان و گسستگی پیوند خاستگاهی را بیان می کند. این مرحلۀ آفرینش خود را اینگونه روایت می کند که جزیره کوچک ، ناپایدار و بی شکل گردی بود که دریا آن را دربر گرفته بود. در میانه این جزیره یک نی وجود داشت که از او خدایان زاده شدند. تولد خدایان نمادپردازی مراحل مختلف سازمان یافتگی جهان را نشان می دهد. نی بذریست که میتوان آن را میان تخم مرغ کیهانی تشخیص داد. مانند یک زمینه گیاهیست و نخستین شکلی ست که زمین_مادر به خود می گیرد. بلافاصله پس از جدایی آسمان و زمین نیز خود را د رشکلهای انسانیِ مرد و زن متجلی می کنند.

در کتاب نیهونجی (Nihongi)،یکی از کتابهای مقدس ژاپن، آمده است: سه خدای آسمانی به آسمان و زمین فرمان می دهند که آفرینش را کامل کنند و سرزمین ژاپن را بیافرینند. در حالیکه بنا بر سایر متون ژاپنی مربوط به پیدایش کیهان، مانند کوجی کی (Kojiki)، یکی دیگر از کتابهای مقدس ژاپن، نمی توان گفت که سه خدای آسمانی پیش از جدایی آسمان و زمین، هستی داشتند یا پس از این جدایی در آسمان پدیدیار شدند. بنابراین در باره اسطوره آفرینش در ژاپن با دو روایت کاملا متفاوت مواجه هستیم.

خدایان باستانی ژاپن

آیین های شینتو و بودا دو آیین باستانی ژاپن هستند. آیین بودا از سرزمین های دیگر به ژاپن رسید، بنابر این می توان گفت اسطوره های ژاپن از آیین شینتو برآمده است. خدایان شینتو بسیارند. به روایتی آنها ۸ میلیون خدا دارند که بر این شمارباید قهرمانانی را که به مقام خدایی رسیده اند را نیز اضافه کرد. هشت در اساطیر ژاپن نماد کمالست. در افسانه ایرانامی و ایزاناگی و آفرینش ژاپن، صحبت از هشت خداست. اژدهایی که به دست سوسانو کشته می شود و در دُمِ خود شمشیری پنهان دارد نیز هشت سر دارد. همچنین هنگامی که اماتراسو خدای خورشید در غار پنهان می شود هشت خدای آسمان و از آن شمار خدای کوهستان و خدای خلنگ زارها برای رهایی جهان از تاریکی چاره ای می اندیشند. خدای کوهستان هشت تاج از ۵۰۰ شاخ و برگ درخت مقدس ساکاکی، و خدای خلنگ زارها هشت تاج از گیاهان مختلف فراهم می کنند و خدایان دیگر این تاج ها را با گوهر هایی می آرایند و آنها را روبروی در غار به درخت ساکاکی می آویزند. همچنین گفته می شود هنگامی که ایزاناگی پیش از تطهیر در سرزمین یومی (جهان زیرین) توسط هشت تندر تعقیب شد عصای جادویی خود را زمین انداخت و عصا راه هیولا را بست.

در دوره های بعد تر خدایی دیگر به این هشت خدا افزوده می شود که خدای جنگ است و هاچیمان نام دارد. همچنین خدای دیگر ژاپن امپراتور ثوجین پسر ملکه جنگجوست که پس از مرگ به مقام خدایی می رسد. در ژاپن گاهی می بینیم کوهی را خدا می دانند. آنها باور دارند کامی (یا روحِ) کوه از مردمانی که در جوار کوه زندگی می کنند نگهداری می کند. در آیین شینتو ژاپن هر چیز از حیوان و گیاه و جماد دارای روح یا کامی ویژه خودست.

عدد تایتان ها

هشت در اساطیر ژاپنی نماد کمال است. در افسانه ایرانامی و ایزاناگی و آفرینش ژاپن صحبت از هشت خداست. اژدهایی که به دست سوسانو کشته می شود و در دم خود شمشیری پنهان دارد نیز هشت سر دارد. همچنین هنگامی که آماتراسو خدای خورشید در غار پنهان می شود هشت خدای آسمان و از آن شمار خدای کوهستان و خدای خلنگ رازها برای رهایی جهان از تاریکی چاره ای می اندیشند. خدای کوهستان هشت تاج از 500 شاخ و برگ درخت مقدس ساکاکی و خدای خلنگ زارها هشت تاج از گیاهان مختلف فراهم می کند. خدایان دیگر این تاج ها را با گوهر هایی می آیراند و آنها روبه روی در غار به درخت ساکاکی می آویزند. همچنین گفته می شود هنگامی که ایزاناگی پیش از تطهیر در سرزمین بومی یا همان جهان زیرین توسط هشت تندر تعقیت شد، عصای جادویی خود را زمین انداخت و عصا راه هیولا را بست. در دوره های بعد تر خدایی دیگر به این هشت خدا افزوده می شود که خدای جنگ است و هاچیمان نام دارد. همچنین خدای دیگر ژاپن امپراتور ثوجین پسر ملکه جنگجوست که پس از مرگ به مقام خدایی می رسد. در ژاپن گاهی می بینیم کوهی را خدا می دانند. آنها باور دارند کامی (یا روحِ) کوه از مردمانی که در جوار کوه زندگی می کنند نگهداری می کند. در آیین شینتو ژاپن هر چیز از حیوان و گیاه و جماد دارای روح یا کامی ویژه خودست.

اینم از تایتان حمله(جنگ) که نهمین خدا در اساطیر ژاپن محسوب می شود. پس عدد نه تایتان ها و حتی خود تایتان ها در اساطیر ژاپنی ریشه دارند. المان درخت هم که جای خود دارد.

اساطیر مصر

در اول داستان خدایان مصر،از گل نیلوفر اولین خدا که خدای خورشید هم هست به نام رَع  به دنیا می آید. سپس ۴ خدای دیگر از رع متولد می شوند:

۱.نفتیس(خدای ماه و شهوت که به شکل لک لک و بعضی وقت ها به شکل میمون کشیده می شود)

۲.سِت(خدای دنیا مردگان با سری شغال یا گرگ)

۳.آیسیس(خدای مادر به شکل زنی که بال دارد)

۴.اسیریس(شکل عادی انسان)

چه جالب… این نوع شاهین یا باز شباهت فراوانی به پرنده معروف مصری دارد… پرنده ای که بارها در نگاره های مصری به نمایش در آمده و حتی حوروس با سر این پرنده به نگاره در آمده

فامیلی یگر به معنی شکارچی هست که اشاره به صورت فلکی شکار چی دارد که در مصر باستان در زیر سه ستاره ای که در کمربند این صورت فلکی هستن اهرام ثلاثه را ساختند. کاهن های معبد از طریق این سه ستاره طبق اعتقادات خودشان با موجوداتی در ارتباط بودند که از آسمان می آمدند و آینده را برایشان آشکار می کردند. یعنی به وسیله اینها آینده بینی و تعبیر خواب میسر می شد. این صورتفلکی شکارچی نماد خدایی به اسم “اسیریس” بود داستانی مهم دارد:

اسیریس با خواهر خودش به اسم آیسیس ازدواج می کند و ست به او حسودی می کند، برای همین اسیریس را می کشد و به ۱۴ قسمت تقسیم می کند و هر قسمت رو یکجایی از دنیا قایم می کند. نفتیس و آیسیس خبردار می شوند و تیکه ها را پیدا می کنند جز یک تیکه که قسمت آلت تناسلی اسیریس هستش. همه اجزا را به هم می چسبانند و دوباره اسیریس زنده می شود. او بدون نزدیکی کردن با آیسیس بچه دار می شود. نام این فرزند “حوروس”  جانشیش رع است. حوروس هم خدای خورشید می شود.  بعد ها از سِت انتقام می گیرد و جنگ بزرگی بین این دو در می گیرد. داخل این جنگ حوروس چشم راستش را از دست میدهد. در ادامه خدای شفا دهنده به اسم “حاثور”  چشمش را درمان می کند.  آخرین لحظه که حوروس می خواست کار سِت را یک سره کند آیسیس جلویش را می گیرد. در ادامه آیسیس مجدد ازدواج می کند و اینبار همسرش نفتیس است.

همانطور که دیدیم ارتباط فامیلی یگر با تایتان مبارز و با صورتفلکی شکارچی و آینده بینی واضح مشخص هست. ارن حوروس است و حتی چشم آسیب دیده اش را می توانیم در طول انیمه اتک ان تایتان مشاهده کنیم. زیک همان نفتیس است که به شکل میمون درآمده. گیریشیا یگر در اصل همان اسیریس است و میکاسا اکرمن همان آیسیس می باشد.

القاب حوروس خدای انتقام، خدای نابودگر و خدای جنگ  است و شباهت های ارن با این خدا خیلی زیاد است. بسیاری در دنیا اعتقاد دارند داستان حضرت عیسی (ع) در مسیحیت ریشه اش در همان داستان حوروس است، به دلیل شباهت های زیادی که دارد. به عنوان مثال تثلیث اسیریس(پدر)،حوروس(پسر) ، آیسیس(مادر یا روح القدس در بعضی از مذاهب مسیحی که معادل مادر قرار می دهند) می باشد. حوروس  هم بدون دخالت پدر بدنیا آمد.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
سر حوروس را با پرنده ای که قبل تر آوردیم مقایسه کنید

به هرحال ارن هم آمده تا انتقام بگیرد و یمیر که تایتان هارا شفا می داد معادل حاثور مصر باستان می باشد که طرف ارن(حوروس) را گرفت و در جنگ و در آخر این آیسیس(میکاسا) بود که جلوی حوروس  یا ارن گرفت. آیسیس همان میکاسا است. چراکه به گفته نویسنده اتک ان تایتان میکاسا برای ارن حکم یک مادر را دارد. این اعتراف نویسنده این داستان در یکی از مصاحبه هایش است. میکاسا با گریشیا که همان اسیریس است ارتباطی نداشته اما مادر ارن یگر یا همان حوروس محسوب می شود پس او آیسیس است. با جلوگیری آیسیس از انتقام جویی ارن این نظریه آیسیس بودن میکاسا بیش از پیش اثبات می شود.

اسیریس فرزند گب(زمین) و نوت(آسمان) است. دقت کنید. دقیقا همانند داستان تایتان هاست. موجودی که در مانگا اشاره می شود از فضا آمده(ایتر) که گویا آسمانی است با یمیر که زمینی است ترکیب می شود و تایتان ها متولد می شوند.

نفتیس یا خدای شهوت همان زیک است که علاوه بر ظاهر میمونی شباهت های دیگری هم با زیک دارد. خوردن مایع نخاعی و سپس تبدیل شدن به تایتان حکم تولید مثل با شهوت جنسی و مایع بدن مرد را دارد. در ضمن ارتباط زیک با ماه یک اشاره مهم دیگر به نفتیس است که خدای ماه هم هست.

نکته مهم آخر در مورد کلیدی است که از گریشیا به ارن یگر می رسد. با توجه به لوزی شکل بودن کلید می فهمیم که اشاره مهمی به کلید آنخ شده است. کلید آنخ همان کلید راز هستی می باشد که از اسیریس به حوروس به ارث می رسد. در ضمن کلید آنخ نماد درخت زندگی و جاودانگی هم هست که اتفاقا از پدر به پسر به ارث رسیده.

دیدن آینده توسط تایتان حمله اشاره مهمی با این خبرچینی اجنه از آینده دارد. ارتباط اجنه و خبرچینی آنها برای زمینیان هنگام تولد مسیح بسیار محدود شد و این از علائم الظهور مسیحا بود. گریشیا یگر در جایی اعتراف می کند که بخاطر ارن نمی تواند بیشتر به آینده برود و بخاطر ارن آینده فراتر از او را نمی تواند ببیند. طبق مطالب بخش دینی ارن نماد مسیح بود و اینجا این مسئله بار دیگر اثبات می شود. اینکه ارن همان حوروس هم هست که ریشه داستان های مسیحایی حوروس است می توان به حساب شده تر بودن اتک ان تایتان پی برد.

نقد و بررسی انیمه اتک ان تایتان(attack on titan) با نگاه اسطوره ای
شباهت کلید آنخ با کلید ارن که هر دو اشاره ای مهم به راز دارند(کلید آنخ اشاره به راز هستی دارد)

نتیجه گیری نهایی نهایی از اساطیر اتک ان تایتان

نویسنده اتک ان تایتان ارن یگر را از خدای جنگ و خدای خورشید اساطیر مختلف الگوگیری کرده. مولوخ در بین النهرین و حوروس در مصر و اودین در اسکاندیناوی و خدای جنگ در یونان همگی جنگ های این چنینی و شبه آخرالزمانی داشته اند. سر بریدن و قطع شدن سر به اسطوره های برهما باز می گردد. تایتان های اصلی در اساطیر اسکاندیناوی، یونان و مصر نمونه های عینی دارند. اما مهم تر از همه اینکه با سنجش خدای مربوط به هر تایتان، همچنین سیاره مربوط به هر تایتان و در آخر ارتباط هر تایتان با درخت، نمایان گر ارتباط تنگاتنگ انیمه اتک ان تایتان با کابالا می باشد. کابالا عصاره ادیان باستانی به علاوه یهودیت است. دوره امپراطوری الدیا نمادی از دوره امپراطوری باستانی است و دوره جدید و آخر انیمه اتک ان تایتان که جان گرفتن و قدرت گرفتن دوباره الدیا است همان دوره نظم نوین جهانی یا احیای کابالا است.

با تشکر ویژه از #عبدالله_غفاری #محمد_سلمانی

نوشته های مشابه

‫19 دیدگاه ها

    1. سلام و خسته نباشید لطفا این مطالب رو با همکاری کانال های پر بازدید انیمه تو تلگرام هم تبلیغ کنید با اینکه خیلی طرفدار تعصبی داره اما خیلی ها هم اگه منطقی باهاشون حرف بزنن قبول می کنن

      1. سلام خسته نباشید لطفا نیمه وان پیس هم نقد کنید باتشکر.

        1. وانپیس را در آینده خیلی خیلی دور شاید نقدی براش انجام بشه ، اما الان فکر نمی‌کنم

  1. بنازم تحلیلتون واقعا فوقلعادست
    یه سوال شما تو هیچ پیام رسانی گپ برا بحث و گفتگویه مخاطب ها ندارید؟

    1. سلام علیکم
      گپ نداریم اما در همین وبسایت در بخش کامنت ها شنوای صحبت ها هستیم و در پیام رسان ایتا ادمینمون پذیرای نظرات و حتی گفتگو های شما هستیم… برای دریافت آیدی کانال به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید سمت چپ روی تصویر ایتا کلیک کنید، برای ارتباط با ادمین به بخش تماس با ما مراجعه کنید

  2. مثل همیشه یک تحلیل بی‌نظیر
    گرچه ولادت حضرت مسیح به هیچ وجه از هوروس گرفته نشده

    1. بنظرم منظور استاد حضرت مسیحی نیست که ما بهش اعتقاد داریم
      مسیحیت کنونی میگه عیسی(ع)پسر خداست و مادرش حضرت مریم باکره بود
      حوروس هم بدون نزدیکی به وجود اومد .
      مسیحیت فعلی هم تحریف شده و استاد در بررسی های قبلی هم گفته بود که منبع این داستان هایی که به مسیحیت نسبت میدن، اساطیر باستانیه
      البته ببینیم نظر استاد چیه؟

      1. سلام علیکم
        بله‌. توی مقاله کریسمس موجود در سایت خودمون اشاره کردیم که آیین میترا و مصری چه تاثیری بر مسیحیت گذاشتن. یکی از تاثیراتش ترکیب اسطوره مصری با عیسی مسیح هستش. در قران گفته نشده که عیسی مصلوب شد و سپس زنده شد. این بخش از داستان حوروس وارد عقاید مسیحی شده. این تحریفاتشون هر کدوم از ی جایی میاد و این از اینجا میاد

        1. بسیار عالی
          البته این مساله مورد بحث بنده نبود
          (بسیاری در دنیا اعتقاد دارند داستان حضرت عیسی (ع) در مسیحیت ریشه اش در همان داستان حوروس است، به دلیل شباهت های زیادی که دارد. حوروس هم بدون دخالت پدر بدنیا آمد.)
          یکی از شباهت ها ولادت بدون پدر هوروس گفته شده
          عرض بنده این بود که این مورد خاص از اون اسطوره ها گرفته نشده

    1. سلام. هاست سایت پر شده و در حال ارتقاشیم. مقاله هم زیاد داریم برای انتشار اما پر بودن ظرفیت هاست اجازمون نمیده

      1. خدا قوت ، من که تازه سایتتون رو پیدا کردم
        انگار به چشمه رسیدم
        ان‌شاءالله پر قوت ادامه بدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *