همجنسگرایی
ضرورت بحث
تا همین چند دهۀ گذشته، شاید کمتر کسی در جامعۀ ما چیزی دربارۀ همجنسگرایی میدانست. امّا امروزه وضعیت به شکل بسیار متفاوتیست. بهطوریکه موضوع اقلیتهای جنسی یا LGBTQ+ (که از آن به جامعۀ کوئیر نیز یاد میشود) دیگر آنقدرها ناشناخته نیست. بهخصوص میان نسل جوان تر که توجه زیادی به این موضوعات دارد.
از عوامل عمدۀ این توجه، فراگیری رسانهها و بهخصوص شبکههای اجتماعی بودهاست. این مراکز میتوانند بستر خوبی برای افزایش آگاهی باشند. البته اطلاعات اشتباه زیادی نیز در این بسترها رد و بدل میشود. که موجب شکلگیری تصورات نادرست درقبال برخی مسائل، از جمله LGBTQ+ شدهاست. این تصورات نادرستی میتوانند پیامدهای منفی برای افراد LGBTQ+ و نیز سایر افراد بهدنبال داشته باشند. بنابراین، ما بیش از پیش، نیازمندیم که شناخت خود نسبتبه اقلیتهای جنسی را افزایش دهیم.
البته ما در این مقاله قصد نداریم کل جریان LGBTQ+ را مورد بررسی قرار دهیم. که اصلاً چنین کاری در یک نوشتار نمیگنجد. بلکه مطالب ما متمرکز بر مسئلۀ «همجنسگرایی» خواهد بود. و تلاش میکنیم با استناد به یافتههای علمی، به سؤالات شما درمورد همجنسگرایی پاسخ داده. و به نوبۀ خود، قدمهایی در راستای کنار زدن باورهای نادرست، برداریم. امید است روزی جوامع بشری به شناخت کافی و درکی صحیح نسبتبه این مسائل دست یابند.
همچنین بخوانید: انیمه و همجنسگرایی
چیستی همجنسگرایی
افراد زیادی ممکن است لفظ «همجنسگرایی» را بهکار ببرند، اما لزوماً معنای آن را نمیدانند. ما برای اینکه بتوانیم همجنسگرایی را بهتر درک کنیم، اول باید بدانیم که همجنسگرایی دقیقاً به چه معناست؟ و به چه کسی، «همجنسگرا» گفته میشود؟ البته من ترجیح میدهم در یک بیان کلی، لفظ «همجنسخواهی» را بهکار ببرم.
همجنسخواهی، معادل Homosexuality است و میتوان آنرا بدینشکل تعریف کرد: کشش جنسی به افراد همجنس.[1][2] یعنی حالتی که فرد از نظر جنسی، مجذوب همجنس میشود و مایل به آمیزش با جنس موافق است. این تمایل به حدیست که برقراری رابطه با جنس مخالف را به چالش میکشد. بهطوری که اگر بتواند بین دو جنس، با یکی رابطۀ جنسی انجام دهد، فرد همجنس خود را انتخاب میکند.
همجنسگرایی یک مسئلۀ جنسی است
در میان صحبت خود، باید موضوعی را مورد تأکید قرار دهیم. احتمالاً شما هم عباراتی مثل «عشق جنسیت نداره» یا… را شنیده باشید. من نمیدانم که شما چه دیدگاهی نسبتبه این جملات دارید. اما باید گفت که این جملات بهمیزان قابل توجهی «گمراهکننده» هستند.
درست که همجنسخواهی میتواند با وابستگی همراه باشد. اما وقتیکه از همجنسخواهی صحبت میکنیم، اساساً داریم از یک «موضوع جنسی» حرف میزنیم. تاجاییکه اغلب، از اولین سوالاتیکه مردان همجنسگرا هنگام ملاقات از هم میپرسند، درخصوص نقششان در رابطۀ جنسیست.[3]
همچنین، Sexuality در ترکیب Homosexuality، بهمعنی «تمایلات جنسی» و «شهوت» است.[4] پس صرف صمیمیت بین دو همجنس را نمیتوان همجنسگرایی قلمداد کرد. و تعریف همجنسگرایی به صرف «دوست داشتن» ، تعریف درستی نیست. گرچه گاه، ممکن است این مسائل در یک راستا قرار بگیرند اما الزاماً ارتباطی با یکدیگر ندارند.
به خودتان برچسب نزنید
ممکناست بسیاری از نوجوانان و جوانان با خواندن مطالبی درخصوص همجنسگرایی، با خود بگویند: «عه! من درست همین ویژگی را دارم، پس یعنی همجنسگرا هستم؟» اما باید بدانید که مسئله به این سادگی نیست. حتی اگر گاهی فکر میکنید که جذب همجنستان میشوید، بهخودتان برچسب همجنسگرا نزنید. و فکر خود را به این مسئله مشغول نکنید. تحقیقاتیکه در این زمینه صورت گرفته، به ما میگوید که احساسات نوجوانی لزوماً بهمعنی همجنسگرایی نیستند.[5][6] نوجوانانیکه اکنون خود را همجنسگرا میدانند، ممکن است چند سال دیگر چنین نظری نداشته باشند.
گی و لزبین
واژههای Gay و Lesbian بار سیاسی-اجتماعی دارند. و برای اشاره به هویت همجنسگرا، بهکار میروند. معمولاً به همجنسگرایان مرد، «گِی» و به همجنسگرایان زن، «لِزبیَن» گفته میشود.[1][2] واژۀ «گی» که گاهی برای زنان همجنسگرا نیز بهکار میرود، دراصل بهمعنای شاد و بیخیال بوده. ولی در سیر تاریخی خود، تحولات معنایی پیدا کرد و مفهوم عیاشی و دوری از اخلاقیات بهخود گرفت. تاجاییکه در گذشته برای اشاره به فاحشهها و فاحشهخانهها بهکار میرفت. یا به پسرانیکه تنفروشی میکردند، «گی» گفته میشد. اما بعدتر، این واژه در جریان «انقلاب جنسی» ، بهعنوان مفهومی که نشانگر هویت همجنسگرا بود، مرسوم شد. و افراد همجنسگرا خود را «گی» نامیدند.[7] واژۀ «لزبین» هم از نام جزیرۀ یونانی Lesbos گرفته شدهاست. این جزیره محل سکونت زن شاعری بود که اشعاری درمورد همجنسگرایی زنان میسرود.[8]
تفاوت همجنسگرایی و همجنسبازی
واژۀ «Homosexual» برای اولینبار در 1868م توسط «کارل ماریا کِرتبِنی» بهکار رفت. و به «رفتارهای شهوانی میان دو همجنس» اطلاق میشد. [9] که تدریجاً به مباحث علمی و روانشناسی راه یافت. ظاهراً در ایران نیز «همجنسباز» بهمعنی «شخص علاقهمند به برقراری رابطۀ جنسی با همجنس.» [10] بهعنوان معادل آن بهکار رفت. تا اینکه دهۀ 60، تعدادی از همجنسگرایان ایرانی پناهندۀ سوئد، جلسهای ترتیب دادند. و تصمیم گرفتند گروهیرا برای حمایت و عادیسازی همجنسبازی در جامعۀ ایرانی، تشکیل دهند. از اقدامات مهم این گروه، تلاش برای جایگزینی واژۀ «همجنسگرایی» بهجای «همجنسبازی» بود. این گروه استدلال میکرد که لفظ «همجنسباز» نارسا و بهخصوص، دارای بار منفیست(1). مسئلهای که عادیسازی همجنسبازی در ایران را با مشکل مواجه میکند. بنابراین، به واژهای نیاز بود که از بار منفی کمتری برخودار باشد و آن واژه، «همجنسگرایی» بود.
این گروه بهمدت چندسال به روزنامههایی که لفظ «همجنسباز» را بهکار میبردند نامه ارسال کرده. با توضیحاتی، خواستار جایگزین کردن آن با لفظ «همجنسگرا» میشد. در نتیجۀ این اقدامات، رفتهرفته استفاده از واژۀ «همجنسباز» کمرنگ و کاربرد «همجنسگرایی» رایج شد(همان). امروزه، در فضای مجازی گفته میشود: همجنسباز در اصل یک دگرجنسگراست که از روی تفنن، عدم دسترسی به جنس مخالف یا… به رابطۀ جنسی همجنسگرایانه اقدام میکند. ولی همجنسگرایی یک حالت طبیعی، سالم و تغییر ناپذیر در برخی افراد است.
این ادعا که همجنسگرایی یک حالت طبیعی، سالم و تغییر ناپذیر هست یا نه را در ادامه مورد بررسی قرار دادهایم. اما در اینجا باید اشاره داشت که تعریف فوق، دارای اشکال و در راستای عادیسازی «همجنسبازی» است. توجه کنید که همجنسگرایی یعنی تمایل فرد به همان کاریکه همجنسباز انجام میدهد: رابطۀ جنسی با همجنس. در تعریف فوق، این واقعیت، نادیده گرفته شده. درواقع، تمایز منطقی بین «همجنسبازی» و «رفتار همجنسگرایانه» وجود ندارد. جز اینکه اولی بخاطر بار منفیاش، عادیسازی را سخت میکند!
بازتعریف دو واژه
چنانچه مشاهده کردید، تعریف فعلی «همجنسگرایی» و «همجنسبازی» تا حدود زیادی گمراهکنندهاست. بنابراین، بهتر است این دو واژه را مورد بازتعریف و اصلاح قرار دهیم. برای اینکار، باید توجه کنیم که Homosexuality بهعنوان یک «جهتگیری جنسی» (Sexual orientation)، سه وجه دارد. که شامل هویت جنسی، کشش جنسی و رفتار جنسی میشود. البته در اینجا کاری با وجه هویتی آن نداریم و تنها دو وجه آن به بحث ما مربوط میشود:
- کشش جنسی به همجنس یا کشش همجنسخواهانه (Same-sex sexual attraction).
- رفتار جنسی با همجنس یا رفتار همجنسخواهانه (Same-sex sexual behavior).
این دو وجه نیز لزوماً همراه نیستند. یعنی ممکن است کسی کشش همجنسخواهانه داشته باشد، ولی دربرابر تمایلات خود، مقاومت کرده. و مرتکب رفتار همجنسخواهانه نشود. در مقابل، رفتار همجنسخواهانه بهعنوان یک رفتار اختیاری، چیزیست که هم میتواند توسط همجنسگرایان انجام بگیرد و هم توسط سایرین. بنابراین، میتوانیم کشش همجنسخواهانه را «همجنسگرایی» و رفتار همجنسخواهانه را «همجنسبازی» بنامیم. بهخصوص که «همجنسگرایی» دارای باز کششی و «همجنسبازی» دارای بار عملیست. با توجه به این تعریف، اگر کسی صرفاً کشش را تجربه کند، فقط یک همجنسگراست. اما اگر این کشش در رفتار و زندگی نمایان شود. مانند ازدواج و روابط همجنسگرا، لواط و مساحقه و… در اینصورت بحث وارد حوزۀ همجنسبازی شدهاست و استفاده از همجنسگرایی نادرست و صرفاً تلاشی جهت عادیسازی خواهد بود.
البته شاید برخی با این ایده که رفتار همجنسگرایانه را «همجنسبازی» بنامیم مخالف باشند. اما باید اشاره داشت که هیچ توجیه منطقی و علمی وجود ندارد که ما رفتار همجنسگرایانۀ دیگران را «همجنسبازی» بنامیم. ولی رفتار همجنسگرایانۀ همجنسگرایان را «همجنسبازی» ننامیم!
نکته: با توجه به مطالب فوق، در ادامۀ متن، واژۀ همجنسخواهی بهمعنی عام Homosexuality. واژۀ همجنسگرایی به معنی جذب جنسی به همجنس. و واژۀ همجنسبازی بهمعنی رفتار همجنسگرایانه بهکار رفتهاست.
همجنسخواهی، طبیعی یا غیرطبیعی؟
برای همین، جهت پاسخ دادن به این سوال، ابتدا باید مشخص کنیم که منظورمان از «طبیعی بودن» ، چیست؟
شاید برخی «طبیعی بودن» را بهمعنی مشاهدۀ یک رفتار در طبیعت و حیوانات در نظر بگیرند. و سپس بگویند اگر رفتار همجنسگرایانه توسط حیوان نیز انجام بگیرد، پس طبیعیست. اما چنین برداشتی از طبیعی بودن، منطقی بهنظر نمیرسد. چراکه این برداشت مستلزم طبیعی دانستن همنوعخواری، مدفوعخواری، قتل فرزند و هرگونه رفتار حیوانی برای انسان است. و در آن صورت، صحبت از انسانیت معنایی ندارد. بنابراین، اگر ما میخواهیم از همجنسگرایان، بهعنوان گروهی از «انسان» ها صحبت کنیم. نمیتوانیم چنین معنایی را برای «طبیعی بودن» در نظر بگیریم.
ما در اینجا «طبیعی بودن» را بهمعنی تطابق با طبیعت و خلقت انسان بهکار میبریم. بنابراین، چیزی طبیعیست که با ساختار وجودی انسان و خصوصیات آن سازگار و هماهنگ باشد. و چیزیکه این نظام و کارکردی که برای آن طراحی شده را درهمبریزد، غیرطبیعی قملداد میشود. برای مثال، انسان بین 10 تا 18 ماهی قادر بر راه رفتن خواهد شد. اما اگر ما کودکی را مشاهده کنیم که تا 4 سالگی توانایی راه رفتن پیدا نکرده، آنرا یک مسئلۀ «غیر طبیعی» قلمداد میکنیم.
نگاهی به تاریخ زیست جنسی انسان
اگر نگاهی کلی به زیست جنسی بشر در طول تاریخ بیندازیم. میبینیم که جوامع بشری از دیرباز بر منوال دگرجنسخواهی بودهاست. بهاینمعنا که افراد به جنس مخالف خود مجذوب و علاقهمند شوند. خانواده تشکیل دهند و از این طریق، نسل خود را تداوم بخشند. درست مثل راه رفتن کودک در فاصلۀ 10 تا 18 ماهگی، دگرجنسگرایی هم یک هنجار گسترده و فراگیر در تمام تاریخ بشر بودهاست. کاملاً برعکس، همجنسگرایی همواره یک پدیدهی محدود و نادر بوده. و هیچگاه به گسترۀ دگرجنسگرایی، حتی نزدیک نشدهاست. اما چرا؟ برای پاسخ به این پرسش، در مرحلۀ اول، بیایید سراغ بررسی کالبدشناختی (Anatomy)، سلولهای جنسی و… برویم.
درمورد دگرجنسگرایی
زن و مرد از آناتومی و اندامهای متفاوتی برخوردارند که بارزترین نمونۀ آن که موجب تمایز دو جنس از هم میشود، تفاوت در دستگاه جنسیست. دستگاه جنسی هر جنس، متناسب با دیگری طراحی شده. و این تفاوت، موجب پیدایش یک «زوجیت طبیعی» میان زن و مرد شدهاست. بدین معنا که این زوجیت، برخاسته از خلقت متفاوت آنهاست و نه صرفاً یک گروهبندی قراردادی و اجتماعی. زوجیتی که زن و مرد را قادر به رابطۀ جنسی طبیعی(2) با هم میکند. رابطهای که حاصل آن، تولید مثل و بقای نوع بشر است.
بدن مردان سلولهای جنسی خاصی را تولید میکند که با سلول جنسی ماده، متفاوتند.[11][12][13][14][15] این سلولها از طریق رابطۀ جنسی، از بدن مرد به بدن زنان منتقل شده و سلول جنسی ماده را بارور میکنند. این فرایند موجب شکلگیری نطفه و تولید فرزند میشود.
رابطۀ جنسی طبیعی زن و مرد، همچنین فواید بسیاری در حوزۀ سلامت بههمراه دارد. طبق یافتههای علمی، در طیف گستردهای از معیارهای سلامتی، رابطۀ جنسی طبیعی با سلامت بهتر مرتبط است.[16] همینطور با رضایت جنسی [17][18][19]، استرس کمتر [20]، تغییرات ضربان قلب بهتر [21]، خطر مرگ و میر کمتر [22] و… مرتبط است. که همه، گویای سازگاری کامل آن با طبیعت انسان است. درحالیکه سایر اشکال رابطۀ جنسی با معیارهای سلامتی مورد نظر، رابطۀ ضعیفی داشته یا اصلاً رابطهای نداشتند. و حتی یافتهها درمورد خود ارضایی و رابطۀ مقعدی، رابطۀ معکوس با سلامتی را نمایش میدهند. [16]
جای تردید باقی نمیماند که اجزای بدن دوجنس بهطور هماهنگ، هدفمند و برای ترکیب و تولید مثل، سازمان یافتهاست. این خلقت متفاوت، زن و مرد را بهسوی هم میکشد تا «زوجیتی اعتباری» تحت عنوان «نکاح» را تشکیل دهند. چیزیکه علاوهبر سلامت جسمانی و مادی، با سلامت روحی و روانی انسان نیز ارتباط دارد. و از ابتلا به انحرافات جنسی پیشگیری میکند.
درمورد همجنسگرایی
برخلاف ازدواج زن و مرد، در رابطۀ همجنسگرایانه ما با شرایط دیگری مواجهیم. چراکه افراد همجنس، از اندامهای یکسانی برخورداند. بنابراین، فاقد آناتومی لازم برای رابطۀ جنسی طبیعی هستند. و ناچارند برای انجام عمل جنسی، آناتومی خود را خلاف کارکرد طبیعی اش استفاده کنند. مثلاً در رابطۀ جنسی دو مرد، مقعد برای آمیزش جنسی استفاده میشود. درحالیکه کارکرد طبیعی مقعد، خروج مواد دفعی از بدن است و متناسب انجام دخول نیست. همین مسئله موجب آسیبدیدگی اسفنکترهای خروجی مقعد و بیاختیاری مدفوع میشود. بهعلاوه، رابطۀ مقعدی با ایجاد زخمهایی در مخرج، راه ورود باکتریها و… را به بدن فرد باز میکند. و به سلامت کلی او آسیب میزند که در ادامه به تعدادی از این صدمات اشاره میکنیم.
در مرحلۀ بعد، باید گفت که هیچ دو همجنسی، قادر به بارور کردن دیگری نیستند. چراکه اولاً آناتومی آنها همسان است و دوماً، هردو، یکنوع سلول جنسی تولید میکنند. بنابراین، روابط همجنسگرایانه بهخودی خود در تضاد با تولید مثل قرار دارد. که یکی از کارکردهای طبیعی بدن انسان است. البته شاید برخی ادعای ژنتیکی بودن همجنسگرایی را مطرح کنند. این ادعا جلوتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فرزندخواندگی و لقاح آزمایشگاهی
برخی در پاسخ به بحث تولید مثل، ایدهای مثل فرزندخواندگی را مطرح میکنند. اما باید توجه داشت که این کار را دیگران نیز میتوانند انجام دهند. ضمناً، پذیرش سرپرستی یک کودک، ربطی به تولید مثل ندارد. مسلماً در این جریان، فرزند جدیدی متولد نمیشود و تولید مثلی اتفاق نمیافتد. بنابراین، نمیتوان این موضوع را جایگزین تولید مثل تصور کرد.
ایدۀ دیگری که مطرح شده، «لقاح آزمایشگاهی» است. اما این ایده نیز با اشکالاتی مواجه است. اولاً، بحث ما از طبیعی یا غیرطبیعی بودن همجنسگرایی است. بنابراین نمیتوان برای طبیعی جلوه دادن همجنسگرایی، به تولید مثل از راه غیرطبیعی و آزمایشگاهی اشاره کرد. دوماً، ایدۀ لقاح آزمایشگاهی کاملاً نیازمندی کودک به هردوی پدر و مادر را نادیده میگیرد.
در اینخصوص باید اشاره داشت که پدران در کاهش رفتارهای ضداجتماهی و بزهکاری در پسران و فعالیت جنسی در دختران، برتری دارند. و مادران در تامین امنیت عاطفی کودکان و خواندن نشانههای فیزیکی و عاطفی نوزادان، سرآمد هستند. [23] تحقیقات نشان داده که زوجهای دگرجنسگرای متأهل، بهترین محیط را برای رشد اجتماعی و تحصیلی کودک ارائه میدهند. [24] درحالیکه لقاح آزمایشگاهی همجنسگرایان، کودک را از داشتن پدر یا مادر محروم میکند. این موضوع اثرات روانی و اجتماعی نامطلوبی بر کودک خواهد داشت. کودکان تشنۀ والدین واقعی خود هستند. و بههمین دلیل، چنین کودکانی اغلب از مادران همجنسگرای خود، درمورد پدرشان میپرسند:
مامان، با بابای من چه کردی؟ میتونم براش نامه بنویسم؟ آیا او تا به حال من را دیدهاست؟ تو دوستش نداشتی؟ اون منو دوست نداشت؟ و… [23] ناگفته پیداست که چنین سوالاتی گویای فشار روانی و عاطفی توصیف ناپذیر بر چنین کودکانیست. همچنین، شواهد حاکی از آنستکه کودکان والدین همجنسباز، بیشتر در معرض اختلالات جنسی و جنسیتی هستند. [23]
ثبات در روابط
موضوع دیگری که بتوان ذیل این بحث مطرح کرد، کیفیت روابط همجنسگرایانه است. مقالهای که در سایت APA PsycNET (وابسته به انجمن روانشناسی آمریکا) منتشر شد. نشان دهندۀ بیثباتی و ناپایداری روابط همجنسگرایان است. [24] درحالیکه بهترین سلامت عاطفی، جسمی و جنسی را می توان در روابط بلندمدت یافت. [25] چیزیکه بیش از هرجا، در ازدواج زن و مرد دیده میشود.
ممکن است برخی سعی کنند بیثباتی روابط همجنسگرایان را به پذیرش اجتماعی نسبت دهند. اما مطالعۀ دیگری روی 6 کشور اروپایی، من جمله: نروژ، سوئد و هلند، همچنان نشانگر بیثباتی این روابط است. [26] لازم بهذکر است که 3 کشور نامبرده، ازکشورهای سرآمد در حوزۀ عادیسازی و پذیرش همجنسگرایی هستند. این مطالعه، همچنین نشان داد که حتی ازدواج دو همجنس هم تأثیر چندانی بر ثبات روابط همجنسگرایانه ندارد. و با ورود فرزندان، این بیثباتی بیشتر هم شد. (برخلاف موارد دگرجنسگرا که فرزندان تحکیم کننده بودند).
همجنسخواهی و جنسیت
هر یک از ما با جنسیت خاصی متولد میشویم(3). که مارا مستعد بروز صفات و ویژگیها، و نقشهای بهخصوصی میکند. عدهای بر این باورند که جنسیت، مقولهای بیمعناست. اما اگر چنین است، پس چرا از ابتدا بدون جنسیت متولد نشدیم؟ باید پذیرفت که جنسیت بخشی دیگر از طبیعت ماست. ویژگیهای اصیل جنسیتی، منشأ طبیعی دارند. و برساختهایی نیستند که تماماً درون فرهنگها شکل گرفته باشند. البته باید توجه داشت که عوامل محیطی، فرهنگی و تربیتی و ارادۀ خود فرد نیز بهنوبۀ خود، مهم و اثرگذارند. بههمین دلیل، صرف پسر یا دختر متولد شدن، باعث نمیشود که فرد حتماً شخصیتی مردانه یا زنانه داشته باشد. خصوصیات جنسی میتواند متأثر از عوامل دیگر، تضغیف یا تقویت شود.
علیرغم این واقعیت که مردانگی و زنانگی، بخشی از طبیعت مردانه و زنانه انسان است. دادههای قابل توجهی، وارونگی جنسیتی را میان همجنسگرایان نشان میدهد. بدینمعنا که مردان همجنسگرا تاحدودی زنانه و زنان همجنسگرا تاحدودی مردانهاند. [27][28][29][30][31][32] درحالیکه دگرجنسگرایان بیشتر با جنسیت واقعی خود انطباق دارند. [27][33]
گفتیم که تمایلات جنسی همجنسگرایان، در تضاد با آناتومی آنهاست. حالا اگر چنین نباشد، چه میشود؟ اگر آناتومی و تمایلات جنسی این افراد، همسو و هماهنگ باشد. بدینمعناست که آنها دیگر همجنس نیستند، بلکه یکیشان زن و دیگری، مرد است. مردانگی و زنانگی، ریشه در طبیعت مردانه و زنانه دارند. و همجنسگرایی، از آنجایی که درتضاد با این طبیعت مردانه و زنانه است، موجب بههمریختگی هنجارها و نقشهای جنسیتیست.
وارونگی جنسیتی در همجنسگرایان
دادههای موجود، میگویند: مردان همجنسگرایی که نقش جنسی فاعل را دارند، در مقایسه با مردانیکه نقش پذیرنده را ایفا میکنند. امتیاز بیشتری در ویژگیهای مردانه داشته و خود را مردانهتر ارزیابی میکنند. [34] همچنین، همجنسگرایانی که هردو نقش را میپذیرند، در حد وسطی میان خصوصیات مردانه و زنانه قرار دارند. [35] درواقع، افراد بهمیزان ورود به هنجارها و نقشهای جنسیتی جنس مخالف، از طبیعت مردانه یا زنانۀ خود، دور میشوند. شاید این حرفها در نظر برخی کلیشهای باشد. ولی انکار کلیشهها یعنی سعی کنیم واقعیتی که درست مقابل چشمانمان قرار دارد را نادیده بگیریم. واقعیت تابع تصورات ذهنی ما نیست.
مطالعهی دیگری نشان داد مردان همجنسگرا مشابه زنان دگرجنسگرا نسبتبه تصویر بدن حساسند. چراکه سعی دارند مثل آنها، مردان را به خود جذب کنند. درحالیکه زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا اینطور نیستند. [36] احتمالاً علت کمبود این حساسیت در زنان همجنسگرا، نقش جنسیتی مردانهشان باشد. و بد نیست بدانید که همجنسگرایان به مشاغل جنس مخالف جذب میشوند. عاملی که باعث میشود مردان همجنسگرا، زنانهتر بهنظر برسند. حتی نحوۀ صحبت همجنسگرایان متفاوت از افراد عادیست. [37]
تحقیقات بهوفور همجنسگرایی را با عدم انطباق جنسیتی در دوران کودکی مرتبط نشان میدهد. [29][30][38][39][40][41] اما این مسئله میان دگرجنسگرایان، بسیار کمتر دیده میشود. [37] شاید این مسئله را بتوان بهعنوان عاملی تأثیرگذار بر جهتگیری جنسی نیز درنظر گرفت. چنانچه برخی دادهها میگویند: مردان زنگونه (Feminine) ممکن است احتمال بیشتری داشته باشد که خود را بهعنوان همجنسگرا بشناسند. [42] گرچه در این مطالعه، ارتباطی درمورد زنان بهدست نیامد.
مرد بودن، طبیعت هر مرد، از جمله مردان هجنسگراست. همینطور زن بودن درخصوص زنان. تمایل به همجنس، با هیچ جنبهای از طبیعت انسانی تطابق ندارد و ما نمیتوانیم این واقعیت بدیهی را نادیده بگیریم.
آسیبهای همجنسخواهی
صدمات ناشی از عمل جنسی همجنسگرایانه، شامل طیف وسیعی از آسیبهای جسمانی و بیماریهای خطرناک است. مردان همجنسگرا از بیماریهایی نظیر سرطان بیضه و پروستات. [43] سندروم رودهای همجنسگرایان [44] و آبلۀ میمون رنج میبرند. زنان همجنسگرا نیز با مشکلاتی نظیر سرطان رودۀ بزرگ. [45] واژینوز باکتریایی، تریکوموناس، عفونتهای روده، سرطان دهانۀ رحم و… مواجهاند. گزارشات نشان میدهد حتی زنان همجنسگرایی که تنها یک شریک داشتهاند، به بیماریهای مقاربتی دچار میشوند. [46]
بیماریهای ایدز [43] عفونتهای کلامیدیا و سوزاک، سفلیس، هپاتیت آ، بی یا سی [43][45] و… نیز میان هردوی مردان و زنان همجنسگرا شیوع دارد. بنابر گفتۀ دکتر ساتینوور، همجنسخواهی عمر را 25 تا 30 سال، کاهش میدهد. [47] این درحالیستکه رابطۀ جنسی زن و مرد، در افزایش طول عمر، موثر است و سیستم ایمنی را نیز تقویت میکند.
پاسخی به یک اشکال
شاید برخی بگویند که این بیماریها لزوماً منحصر به همجنسگرایان نیست. این درست است، اما با نگاهی به آمارها، میبینیم که شیوع آنها بین همجنسگرایان بسیار بیشتر از عموم افراد جامعه است. بهطوری که اصلاً جایی برای مقایسه نمیماند. مثلاً به گزارش مرکز کنترل بیماری(CDC): درسال 2014م، 83%موارد سیفلیس اولیه و ثانویه در آمریکا، مربوطبه مردانی بود که با مردان رابطۀ جنسی داشتند. همچنین، مردان همجنسباز 17 برابر بیشتر از مردان دگرجنسگرا در معرض سرطان مقعد هستند. [48]
در آمارهای سال 2020، بیش از 70% موارد انتقال ایدز مربوط به رابطۀ جنسی مرد و مرد(MSM) بودهاست. [49] این آمار بهطرز وحشتناکی بسیار بیشتر از انتقال ایدز از ظریق رابطۀ جنسی زن و مرد است. آن هم درحالیکه همجنسگرایان درصد بسیار کمی از جمعیت را تشکیل میدهند.
بیبند و باری جنسی
معضل دیگری که در این میان وجود دارد، شیوع بالای بیبند و باری جنسی میان همجنسگرایان است. آمارهای موجود بیانگر آنست که عمدۀ افراد همجنسباز در طول زندگی خود با شرکای جنسی زیادی رابطه برقرار میکنند. حتی در برخی موارد، تعداد این شرکای جنسی به بیش از 100 نفر و در برخی موارد، به بیش از 400 نفر میرسد! این مسئله، خود موجب افزایش خطر انتقال بیماریها میان همجنسگرایان میشود.
بنابر یک مطالعه، حدود نیمی از همجنسگرایان مرد، در طول زندگی خود، بیش از 10 شریک جنسی داشتند. از این میان، 22% بین 11 تا 30 شریک. 17% بین 30 تا 100 شریک. و 10% نیز بیش از 100 شریک جنسی درطول زندگی خود داشتند. (منبع این آمار در تصویر فوق ذکر شدهاست.)
دادههای دیگری نشان داد که تنها اقلیتی از مردان همجنسگرا طی سال گذشته 0 یا 1 شریک جنسی داشتهاند. اما در اکثریت موارد، بیش از یک شریک جنسی. از این میان، 31% موارد تنها طی سال گذشته 4 یا بیش از 4 شریک جنسی داشتهاند. درست برعکس، اکثریت قاطع مردان دگرجنسگرا، 0 یا 1 شریک داشتند. آمار در زنان همجنسگرا نسبتبه مردان همجنسگرا بهتر بود. اما نه در مقایسه با زنان دگرجنسگرا. [50]
با توجه به این دادهها، میتوان نتیجه گرفت که همجنسگرایی با بیبند وباری جنسی مرتبط است. حتی شاید بتوان گفت که بروز عملی همجنسگرایی، موجب تمایل به بیبند و باری جنسی میشود. این مسئله در درجۀ اول خود همجنسگرایان را تهدید خواهد کرد. چراکه بیبندوباری نیز خطر انتقال بیماریهای مقاربتی و ایدز را افزایش میدهد. که بهنوبۀ خود سلامت عمومی جامعه را نیز با خطر میکند.
همچنین، مردانی که دارای شرکای جنسی متعدد هستند، ممکن است احتمال بیشتری برای تزریق مواد مخدر داشته باشند. [51] که خود، معضلی دیگر در میان همجنسگرایان است.
سلامت روان
گذشته از صدمات جسمانی، همجنسگرایان و جامعۀ کوئیر از نظر سلامت روانی هم بیشتر از دیگران در معرض خطرند. [43][52][53] بنابر برخی گزارشات، میزان بیماریهای روانی میان MSM حدود 2 تا 3 برابر بیشتر از مردان دیگر است. [51] دادههای نظرسنجی ملی مصرف مواد مخدر و سلامت در سال 2020 نشان میدهد: بیش از 50% بزرگسالان همجنسگرا و دوجنسگرا مبتلا به یک بیماری روانی بودهاند. [54] این آمار نسبتبه دادههای سال 2019م افزایش یافتهاست. [55]
میزان افسردگی و اضطراب نیز در افرادیکه با همجنس خود رابطۀ جنسی دارند، بیشتر از دیگران است. [43][45] نوجوانان دگرباش 6 برابر بیشتر از سایر نوجوانان، علائم افسردگی را تجربه میکنند. و احتمال اقدام به خودکشی برای آنها 4 برابر بیشتر است. [56]
بنابر آمارها، علائم اضطراب و افسردگی جوانان LGBTQ بین سالهای 2020 تا 2022 بهطور کلی افزایش یافتهاست. همچنین تعداد جوانان LGBTQ که بهطور جدی به خودکشی فکر کردهاند، از 40 به 45% افزایش یافته. در این میان، تنها آمار اقدام به خودکشی کاهش یافتهاست، آن هم تنها 1% و نه به مقداری قابل توجه.
آیا همه چیز بخاطر پذیرش اجتماعی است؟
سیاستها سعی دارند این آمار را صرفاً به مسئلۀ پذیرش اجتماعی نسبت دهند. این مسئله گرچه بهنوبۀ خود تأثیر مهمی دارد. اما نمیتوان آنرا تنها عامل مؤثر دانست. بهخصوص که در سالهای اخیر، پذیرش اجتماعی و حمایت قانونی از LGBTQ در بسیاری کشورها، از جمله آمریکا، افزایش یافته است. [51]
بهعلاوه، دقت کنید که آمار پیشگفته، مربوط به 30، 40 سال پیش نیست. بلکه آمار همین سالهای اخیر، آن هم برای کشور آمریکاست. آیا جامعۀ آمریکا در این زمان پذیرندۀ همجنسگرایی نبودهاست؟ در ادامه به آمارهایی اشاره میکنیم که میگوید: اولاً اکثریت همجنسگرایان محیط خود را پذیرا ارزیابی میکنند. دوماً اقدام به خودکشی حتی در محیطهای بسیار پذیرنده نیز رخ میدهد.
بر اساس دادههای این نمودار، اکثریت جوانان LGBTQ، محیط خود را «تا حدودی پذیرنده» یا «بسیار پذیرنده» میدانند. همچنین، درصد مواردی که گزینۀ «بسیار پذیرنده» را گزارش کردند. از درصد مواردی که محیط خود را «بسیار ناپذیرا» یافتند، بیشتر است. مواردی نیز که محیط را «تا حدودی پذیرنده» گزارش کردند، با اختلاف بیشتر است.
اما همچنان، میبینیم که میزان اقدام بهخودکشی در محیطهای پذیرنده، 21% است. و از این موارد، 8% مربوط به محیطهای «بسیار پذیرنده» بوده. همچنین، اقدام بهخودکشی بین مواردیکه حمایت بالای دوستان یا خانواده را دارند، بهترتیب، 12 و 6% است. اینها نشان میدهد که صرف حمایت اجتماعی و پذیرش همجنسگرایی توسط جامعه و نزدیکان، مشکل را حل نمیکند. البته باید به این نکته هم توجه داشت که این آمار از مراکز حامی ایدئولوژی LGBTQ بهدست آمدهاست. بنابراین، این احتمال وجود دارد که آمار واقعی از این مقدار هم بیشتر باشد!
اعتیاد
از دیگر عوامل رایج میان همجنسگرایان، سوءمصرف مواد است. که با خطر انتقال HIV هم مرتبط میباشد. [43][45] بنابر گزارشی در 2017م، درحالیکه سوءمصرف در جمعیت عمومی 9% بوده، این میزان دگرباشان بین 20 تا 30% بودهاست. همجنسگرایان تا 200% بیشتر از دگرجنسگرایان از دخانیات استفاده میکنند. بین 20 تا 25% از دگرباشان جنسی، وابستگی متوسط یا شدید به الکل دارند. همچنین احتمال مصرف ماریجوانا در مردان همجنسگرا 3.5 برابر بیشتر است. میزان مصرف آمفتامین بین دگرباشان 12.2 برابر بیشتر. و احتمال مصرف هروئین بین آنها 9.5 برابر بیشتر از افراد دگرجنسگراست. [57]
آمارهای جدیدتر نیز، میزان بسیار بالای اعتیاد میان همجنسگرایان را گزارش میکنند. دادههای نظرسنجی ملی مصرف مواد مخدر و سلامت در 2020م نشان میدهد: بیش از 34% همجنسگرایان و دوجنسگرایان بالای 18 سال، اختلال مصرف مواد داشتهاند. [54] که نسبتبه دادههای سال 2019م افزایش داشتهاست. [55]
بنابر برخی یافتهها، میزان مصرف الکل میان همجنسگرایان و دوجنسگرایان(LGB) دبیرستانی، 25%. و میزان مصرف ماری جوانا 62% بیشتر از همسالان دگرجنسگرای آنها بود. همچنین، جوانان LGB دو تا سه برابر بیشتر از مواد مخدر مانند کوکائین، هروئین و اکستازی استفاده می کردند. [58][59] دادههای دیگری نیز میگوید که مصرف تنباکو توسط LGB درحال بدتر شدن است. [60]
نمیتوان تمام این را به پذیرش اجتماعی نسبت داد
همۀ اینها درحالیست که با گذر زمان، پذیرش اجتماعی و قوانین حمایتی افزایش یافتهاست. این بهوضوح نشان میدهد که عامل اصلی، چیزی بهغیر از پذیرش اجتماعیست. دراین خصوص، گزارشی مربوط به انگلیس دادههای 2007 و 2014م را بررسی کرد. اما مشاهده شد که علیرغم افزایش حمایت دولتی و پذیرش اجتماعی، آمار بیماریهای رولانی و اعتیاد، بهبودی نکردهاست. [60] بهعبارت دیگر، شاید باید نتیجه گرفت که اینها از تاثیرات منفی خود همجنسخواهیست.
گذشته از این، باید بررسی کرد که عوامل چه بودهاند؟ نمیتوان بدون بررسی، همینطور همهچیز را به پذیرش اجتماعی نسبت داد. زیرا عوامل متفاوتی میتواند در این مسائل دخیل باشد. چنانچه برخی شواهد حاکی از آنستکه یکی از انگیزههای مصرف مواد همجنسگرایان، لذت جنسیست. [61] و نه لزوماً راهی برای مقابله با واکنشهای منفی جامعه.
آیا همجنسگرایی یک حالت سالم است؟
ابتدایی ترین معیار برای تشخیص سلامتی، فقدان بیماری است. گرچه برخی معتقدند که سلامتی، صرفاً به فقدان بیماری اطلاق نمیشود. اما اگر بخواهیم چیزی را سالم بنامیم، دست کم نباید موجب بیماری باشد. با دقت در آنچه در بخشهای قبل مطالعه کردید، میدانیم که همجنسخواهی اساساً از چنین معیاری برخودار نیست. دانستیم که عمل همجنسگرایانه، اولاً بخاطر بهکارگیری غیرطبیعی آناتومی برای لذت جنسی، موجب برخی صدمات جسمی میشود.
گذشته از این، این صدمات جسمی، خود زمینۀ ابتلا به برخی بیماریهای دیگر را فراهم میکند. مانند بیماری مهلک ایدز، سوزاک، سیفلیس، آبلۀ میمون و… و دانستیم بسیاری از این بیماریهای خطرناک میان مردان و زنان همجنسگرا مشترک است. از جهت دیگر، بیماریای چون ایدز، اگرچه دگرجنسگرایان را نیز مبتلا میکند. اما آمار انتقال آن از طریق همجنسبازی بهطرز وحشتناکی بیشتر است. بهطوریکه بههیچوجه نمیتوان آنرا با احتمال انتقال از طریق رابطۀ جنسی زن و مرد، مقایسه کرد.
در ادامه، دیدیم که مشکلات روانشناختی و مسائل مربوط به اعتیاد، بهشکل قابل توجهی میان اقلیتهای جنسی بیشتر است. و بر اساس آمارهای ارائه شده، استدلال کردیم که این موضوع نمیتواند صرفاً بخاطر مسائلی چون عدم پذیرش اجتماعی باشد. بلکه شاید میبایست این مشکلات را لااقل تا حدودی ناشی از خود همجنسخواهی بدانیم. با توجه به این مطالب، باید گفت که همجنسگرایی بههیچ عنوان یک حالت «سالم» نیست. بلکه حتی یک نوع بیماری است.
اسناد مشکلات به ناهناهنگی شناختی
شاید برخی بگویند مشکلات روانشناختی بخاطر عدم پذیرش خود و عدم رفتار مطالب تمایلات جنسی است. و آنرا به مقولۀ ناهماهنگی شناختی ارتباط دهند. و بگویند یک فرد همجنسگرا به این دلیل دچار آسیب روانی میشود که با همجنسگرا بودن خود کنار نمیآید. اما باید توجه داشت که اولاً، چنین ادعایی قابل طرح نیست. چراکه آمارهای فوق از میان افرادی گردآوری شده که خود را بهعنوان عضوی از جامعۀ LGBTQ ارزیابی کرده بودند. یعنی جزوی از جامعۀ LGBTQ بودن را پذیرفتهاند. دوماً، ما درمورد تمایلاتی حرف میزنیم که عمل به آنها مساویست با صدمات شدید به طرفین رابطه و ابتلا به بیماریهای خطرناک. بنابراین، مشکل اصلی در عمل نکردن به این تمایلات نیست. بلکه اساساً داشتن چنین تمایلات آسیبزایی را باید حالتی غیرطبیعی و نوعی بیماری دانست.
آیا همجنسگرایی معیار لازم برای بیماری بودن را برآورد میکند؟
در تعریف «بیماری» گفتهاند: وضعیتی خاص که مانع از عملکرد طبیعی بدن یا ذهن شود. [62] بنابراین، باید همجنسگرایی را بخاطر آسیبهای جسمانی و روانشناختی ناشی از آن، یک بیماری تلقی کرد. در تعریف «اختلال» نیز میخوانیم: یک وضعیت جسمی یا روانی که طبیعی یا سالم نیست. [63] هردو معیار «طبیعی» و «سالم» را تا اینجا مورد بررسی قرار دادیم. و دانستیم که همجنسگرایی نه طبیعی است، نه سالم. و حالتیست که موجب تمایل به بروز رفتارهای غیرعادی میشود. رفتار همجنسگرایانه را بهوضوح میتوان مصداق «رفتار غیرعادی» دانست. چراکه این، رفتاری نیست که بهطور معمول از عموم انسانها سر زند. علت آن نیز این بود که هیچ تطابقی با ساختار کالبد انسان ندارد و اساساً با طبیعت او ناهمخوان است.
انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، اختلال جنسی را شامل کژکارکردی جنسی و اختلالات پارافیلیک میداند. [64] همجنسگرایی را میتوان زیرمجموعۀ مشترک میان هردوی آنها بهشمار آورد. از زیرمجموعههای کژکارکردی جنسی، اختلال بیزاری جنسی است که APA آنرا بدینشکل تعریف میکند: واکنشهای عاطفی منفی (مانند اضطراب، ترس، انزجار) به فعالیت جنسی. که منجر به اجتناب فعال از آن و ایجاد ناراحتی در فرد یا شریک زندگی او میشود. [65] این تعریف، بهخوبی واکنش همجنسگرایان به رابطۀ جنسی با غیرهمجنس را نشان میدهد.
از آنجا که در مطالب پیشین دانستیم که خلقت انسان او را بهسوی ازدواج با جنس مخالف سوق میدهد و آناتومی او متناسب آمیزش با جنس مخالف طراحی شده، بنابراین، چنین حالتی را بههیچ عنوان نباید طبیعی و عادی تلقی نمود. ضمناً این اشکال که «همجنسگرایان چنین حسی را درمورد رابطه با همجنس ندارند.» وارد نیست. زیرا اصلاً منطقی نیست که بخواهیم شکلی از رابطۀ جنسی که با طبیعت انسان ناهمخوان است را بهعنوان مصداقی از «فعالیت جنسی» در تعریف فوق، درنظر بگیریم.
آیا همجنسگرایی را میتوان یک پارافیلیا دانست؟
APA پارافیلیا را بدینصورت تعریف کردهاست: هر یک از گروهی از اختلالات که در آن تخیلات یا رفتارهای غیرعادی یا عجیب و غریب برای هیجان جنسی ضروریست. خیالپردازیها یا اعمال در طول حداقل 6 ماه ادامه مییابد. در DSM-5، پارافیلیا تنها درصورتی بهعنوان اختلال پارافیلیک درنظر گرفته میشود که باعث ناراحتی یا اختلال در فرد شود. یا عمل به آن به دیگران آسیب رسانده باشد یا خطر آسیب رساندن به دیگران را در پی داشته باشد. [66]
گرچه APA در تعریف فوق از عباراتی استفاده کردهاست که بخاطر ابهام، میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد. مانند: غیرعادی، هیجان جنسی. اما بر اساس همین تعریف نیز میتوان همجنسگرایی را یک اختلال پارافیلیک دانست. چراکه تحریک جنسی در همجنسگرایان کاملاً عادی رخ نمیدهد(تحریک جنسی به جنس مخالف). بلکه صورت کاملاً غیرعادی دارد(تحریک با همجنس). از طرف دیگر، عمل به تمایلات همجنسگرایی با توجه به آنچه گذشت، برای طرفین رابطه آسیبزاست. بنابراین، همجنسگرایی کاملاً معیارهای لازم برای اختلال پارافیلیک را برآورده میکند.
همجنسگرایی و DSM
یکی از شبهات مطرح این است که اگر همجنسگرایی یک اختلال است، چرا در DSM قرار ندارد؟ منظور از DSM، دفترچۀ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی است. که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تدوین و منتشر میشود. البته باید دانست که همجنسگرایی ابتدا در فهرست اختلالات قرار داشت. امّا سؤال اینجاست که چرا ناگهان از این فهرست حذف شد؟ تصمیمی که البته از طریق رأیگیری و بدون پشتوانۀ علمی انجام گرفت و مخالفان کمی هم نداشت.
نگاهی دوباره به مفهوم پارافیلیا
پیش از پرداختن به ماجرای حذف همجنسگرایی از DSM، بیایید نگاهی مجدد به مفهوم پارافیلیا داشته باشیم. چنانچه گفتیم تعریف APA از پارافیلیا حاوی ابهاماتیست که میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. مثلاً مفاهیم «عجیب» و «غیرعادی». ممکن است کسی ادعا کند صرف اینکه رفتاری بر اثر تبلیغات فراوان رسانهای، فراگیر و عادی شود، دیگر چنین معیاری را برآورد نمیکند.
یا اینکه منظور از «آسیبزا بودن» دقیقاً چیست؟ با وجود تحقیقات فراوانی که در این زمینه صورت گرفتهاست. دیگر جای هیچ تردیدی نیست که رفتار همجنسگرایانه، بهکل یک رفتار آسیبزاست. با اینحال چرا APA به این مسئله توجه نمیکند و منظور او از «آسیب» دقیقاً چیست؟ بجز این، «دیگرانی» که در تعریف آمده، دقیقاً چه کسانی هستند؟ مسلماً نخستین «دیگرانی» که بهطور مستقیم از صدمات رفتار همجنسگرایانه متضرر میشود، طرف دیگر رابطه است. با اینحال چرا APA او را مصداق «دیگران» نمیداند؟ شاید برخی بحث رضایت را مطرح کنند. به این پرسش فکر کنید که آیا منطقیست تمایل و رضایت فرد به صدمه زدن به خود را حالتی سالم بدانیم، نه یک اختلال؟
آنچه مسلم است اینکه تعریف پارافیلیا بهشدت نسبیانگارانه است. این رویه، زمینه را برای خروج هر انحراف جنسی از فهرست DSM باز گذاشتهاست. با این رویه، انحراف جنسی کاملاً به یک مفهوم «فرهنگی» و «سیاسی» تبدیل میشود. جای تعجبی ندارد که پس از حذف همجنسگرایی، اقدامات مشکوکی درمورد «پدوفیلیا» صورت گرفت.
علم قربانی سیاست
برای فهم ماجرا بیایید به چندسال پیش از حذف همجنسگرایی از DSM بازگردیم. درست زمانی که کنترل جمعیت بهمثابۀ یک دغدغۀ مهم از سوی سیاستمداران آمریکایی مطرح میشد. وقتیکه ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا در کنفرانس 1969م خواستار اقدام فوری درمورد رشد جمعیت شد. در همان سال، فردریک یافه، نائب رئیس IPPF تشویق رشد همجنسگرایی را برای این منظور، پیشنهاد کرد. [67] چیزیکه قبلتر بهطور کلیتر تحت عنوان ترویج اشکال غیرطبیعی رابطۀ جنسی، توسط کینزلی دیویس پیشنهاد شده بود. دیویس میگوید: عمدهترین تغییرات لازم برای تأثیرگذاری در انگیزۀ فرزندآوری، باید تغییراتی در ساختار خانواده، وضعیت زنان و مسائل جنسی باشد. پرستون کلود نیز، در همین راستا خواستار لغو محدودیت برای اتحادیههای همجنسگرایان شده بود. [68][69]
مدتی پس از سخنرانی نیکسون، شورشهای استون وال نیز بهوقوع پیوست. که میتوان آنرا نقطۀ عطفی در جنبش همجنسگرایان دانست. البته ماجرا در استون وال تمام نشد. همجنسگرایان، وجود همجنسگرایی در فهرست DSM را مانعی سر راه جنبش خود میدیدند. بنابراین، APA برای چند سال از سوی جنبش همجنسگرایان تحت فشار قرار گرفت. هجمههای جنبش بهحدی بود که حتی جلسات سالانۀ APA در 1970 و 1971م را مختل کرد. [70] گذشته از این، برخی از اعضای APA خود همجنسخواه بودند و مسلماً از آزادی همجنسبازی حمایت میکردند. نمونۀ بارز آن «جان فرایر» است که با سخنرانی 1972م، کمک مهمی به جنبش همجنسگرایان کرد. در نهایت، این فشارها APA را بر آن داشت که مسئله را به «رأی» بگذارد. در نتیجه، همجنسگرایی بدون پشتوانۀ علمی و بهوسیلۀ رأیگیری از فهرست اختلالات خارج شد.
البته بد نیست بدانید که حتی پس از این هم، همجنسگرایی بهطور کامل از DSM حذف نشد. بلکه بهصورت «اختلال جهتگیری جنسی» و سپس، «همجنسگرایی ایگو-دیستونیک» برای مدتی در DSM ماند. اما در نهایت، بهطور کامل از آن برداشته شد.
پس از حذف همجنسگرایی
فضای جامعۀ آمریکا پس از این ماجرا و پیشرفت انقلاب جنسی بسیار تغییر کرد. این مسئله شامل سیاستهای انجمن روانپزشکی نیز میشود. چنانچه APA رویۀ خود را به رضایتبخشی به همجنسگرایان درمورد انحراف جنسیشان تغییر داد. و این سیاست را پیش گرفت که صدمات ناشی همجنسبازی چیز مهمی نیست. و آسیبهای روانی آن نیز، یکسره به مسئلۀ پذیرش اجتماعی فاکتور شد. درحالیکه به گزارش مجلۀ تایم در 1977م، 70% روانپزشکان مشکلات همجنسگرایان را ناشی از درگیریهای درونی خودشان میدانستند. [71] امروزه سیاستهای جهانی درمورد جامعۀ کوئیر توسط بخش 44 APA اعلام میشود. که تقریباً تمام اعضای آن، فعالان LGBTQ هستند.
امروزه دیگر همجنسخواهی بهمثابۀ یکی از خطوط قرمز دولت آمریکا و غرب درآمدهاست. بهگونهای که صحبت کردن علیه سیاستهای حامی آن، میتواند هزینۀ سنگینی برای افراد داشته باشد.
اصلیترین مبنای «حق همجنسبازی»
طرفداران ایدئولوژی LGBTQ+ حقوقی را برای همجنسگرایان و سایر اقلیتهای جنسی در نظر گرفتهاند. این حقوق، شامل موارد متعددیست که البته محوریترین آن را میتوان «حق همجنسبازی» دانست. آنها برای قائل شدن به چنین حقی، یک مبنای پرتکرار دارند: همجنسگرایان همینگونه متولد شدهاند و نمیتوانند تغییر کنند. آنها اختیاری در قبال همجنسخواهی خود نداشته و هیچ آسیبی برای فرد یا جامعه ندارند. پس باید روابط آنها را بهرسمیت شناخت و مخالفت با این موضوع، چیزی شبیه نژادپرستیست!
عباراتیکه خواندید، اصلیترین مبنای ایدئولوژی LGBTQ+ برای عادیسازی و قانونی شدن روابط همجنسگرایانه یا همان همجنسبازی است. ما در ادامه سعی میکنیم به آن پاسخ دهیم. نخست، درمورد مادرزادی بودن همجنسگرایی. سپس بحث اختیار و بررسی ادعای ژنتیکی بودن همجنسگرایی. پس از آن، ذکر برخی عوامل مؤثر در همجنسگرا شدن افراد. بررسی ادعای تغییر ناپذیری جهتگیری جنسی و در نهایت، نقد ادعای بیآسیب بودن همجنسخواهی برای دیگران.
نخست
تا اینجا با اشارهبه بدیهیات و استناد به گزارشات و مقالات علمی، دانستیم:
- همجنسگرایی درتضاد با طبیعت انسان است.
- همجنسگرایی یک بیماری است.
- و صدمات فوقالعادهای بهدنبال دارد.
حالا میپرسمکه همجنسگرا متولد شدن چهچیز را تغییر میدهد؟ ناسازگاری آن با آناتومیرا؟ آسیبهایشرا؟ و تمام مسائلیکه موجب میشود آنرا یک بیماری بدانیم؟
در حقیقت، مادرزادیبودن همجنسگرایی در برخی افراد، هیچ خللی بر این مباحث وارد نمیکند. ما همین الآنهم با اختلالات مادرزادی گوناگونی مواجهیم. اما مادرزادیبودن هیچیک از آنها سبب نمیشود که آنها را اختلال ندانیم.
این استدلال که «اگر همجنسگرایی مادرزادی باشد، همجنسبازی مجاز است.» ناشی از خلط میان دو موضوع جداگانه است. یعنی کشش جنسی و رفتار جنسی. اینکه تعدادی از افراد از بدو تولد دچار این اختلال باشند، صرفاً بهمعنی تمایل آنها به رفتارهای همجنسگرایانه است. نه اینکه رفتارهای همجنسگرایانه، خودبهخود از این افراد سر بزند. این رفتارها انتخابی و اختیاری هستند.
چنانچه انجمن روانشناسی آمریکا نیز تصریح میکند، ما میتوانیم انتخاب کنیم که براساس احساسات خود عمل کنیم یا نه. [109] این چیزی نیست که بتوان انکار کرد. همۀ ما درقبال اعمال خود، از اختیار برخورداریم. و صرف وجود همجنسگرایی یا هر تمایل جنسی دیگری، مارا مجبور به انجام عمل خاصی نمیکند. بنابراین، این مسئله هیچ شباهتی با رنگ پوست و نژادپرستی ندارد. رنگ پوست یک رفتار نیست و آسیبی هم ندارد. درحالیکه رفتارهای همجنسگرایانه، اعمالی اختیاریاند که موجب صدمات اسفباری میشوند.
گذشته از این، صرف وجود یک میل در برخی افراد، برای مجاز دانستن عمل به آن کافی نیست. چراکه در اینصورت، باید وجود میل دگرجنسگرایانه در افراد عادی را نیز دلیلی برای مجاز دانستن روابط نامشروع و حتی تجاوز قلمداد کرد. یا صرف وجود میل کودکگرایانه و حیوانگرایانه را دلیلی برای جواز پدوفیلیا و زوفیلیا دانست. با این منطق، هر رفتاری صرف وجود میل در فرد انجامدهنده، مجاز خواهد بود. و این، مستلزم نقض تمام اصول اخلاقی و تمام حقوق است.
همجنسگرایی و ژنتیک
«همجنسگرایی، ژنتیکی است.» جملهای که بارها شنیدهایم. این ایده به سال 1993م برمیگردد، وقتیکه دین هامر ادعا کرد که یک منشأ ژنتیکی برای همجنسگرایی مردان پیدا کردهاست. با اینحال مطالعات بعدی، یافتههای او را تأیید نکرد. [72] تا کنون تحقیقات زیادی در این رابطه صورت گرفته و بزرگترین آنها، مطالعهای بود که سال 2019م در مجلۀ Science منتشر شد.
در این مطالعه، ژنوم نیم میلیون نفر مورد بررسی قرار گرفت. که در نوع خود، مطالعۀ بسیار گستردهای بودهاست. محققان در این مطالعه، بهدنبال توضیحی ژنتیکی برای رفتارهای همجنسگرایانه بودند. بهعبارتی، قصد داشتند یک توجیه جبرگرایانه برای همجنسبازی ارائه کنند. اما این مطالعه یکبار برای همیشه، تصور ژنتیکی بودن همجنسگرایی را رد کرد. [73][74][75][76][77] البته برخی حامیان ایدئولوژی LGBTQ+ بهشدت با انتشار یافتههای این پژوهش، مخالف بودند! [77]
پروفسور بن نیل که خودش نیز همجنسگراست، باتوجه به یافتههای این مطالعه میگوید: پیشبینی رفتار جنسی یک فرد از روی ژنوم او، عملاً غیرممکن است. [75] البته این بدیهی بود، چراکه انسان از اختیار برخوردار است. درواقع، ژنتیک میتواند به خیلی از رفتارها مربوط باشد. اما ژنتیک یا حتی محیط، تنها نقش زمینهساز را دارند. و در نهایت، این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم یک عمل را انجام بدهیم یا خیر. نه ژنتیک و نه محیط، هیچکدام بهجای ما درمورد اعمالمان تصمیم نمیگیرند. و هیچکدام، بهجای ما، اعمالمان را انجام نمیدهند. ما انسانها یک مشت ابزار بیاراده نیستیم. ما خودمان درمورد رفتارهایمان تصمیم میگیریم. و بخاطر همین، در قبال تکتک اعمالمان، مسئولیم.
مطالعات روی دوقلوهای همسان
گروه دیگری از تحقیقات نیز تمایلات جنسی دوقلوهای همسان را مورد بررسی قرار دادهاند. منظور از دوقلوهای همسان، دوقلوهاییست که از یک تخمک تشکیل میشوند. و به همین دلیل، ژنتیک مشابهی دارند. بهعبارتی، اگر ژنتیک عاملی بود که همجنسگرا بودن را تعیین میکرد. میبایست در تمام مواردی که یکی از این دوقلوها همجنسگراست، دیگری هم حتماً همجنسگرا میبود. درحالیکه در بسیاری موارد چنین نیست. پژوهشها نشان دادهاست که بسیاری از این دوقلوها، تمایلات جنسی متفاوتی دارند. [78]
گذشته از این، حتی اگر تمایلات همجنسگرایانه توسط ژنتیک تعیین میشد، باز هم چیزی تغییر نمیکرد. چراکه از صرف ژنتیکی بودن یک موضوع نمیتوان نتیجه گرفت که طبیعی یا عادیست. توجهتان را به ناهنجاریها یا اختلالات ژنتیکی جلب میکنم. [79] حتی بد نیست بدانید که بیشتر بیماریها یک جزء ژنتیکی هم دارند. [80] ولی این موجب نمیشود که آنها را بیماری ندانیم.
برخی عوامل موثر بر جهتگیری جنسی
اینکه چرا یک فرد، همجنسگرا میشود، مسئلۀ پیچیدهایست. پیدایش تمایلات همجنسگرایانه تحت تأثیر عوامل بسیار زیادی قرار دارد. و ما نمیتوانیم صرفاً با ذکر یکمورد، آنرا تنها عامل اثرگذار معرفی کنیم. و دهها عامل موثر دیگر را نبینیم. ژنها تا حدودی مؤثرند. اما در کنار ژنتیک، تربیت، فرهنگ، هورمونها، رفتارها و تجربیات فرد و دهها یا شاید صدها عامل دیگر نیز هست. در اینجا میکوشیم به برخی از عوامل اثرگذار، اشاره کنیم.
محیط کار و شرایط اجتماعی-سیاسی
از جمله عوامل مهمی که باید به آن توجه داشت، شرایط محیط کاری یا محیط زندگی افراد است. سالها پیش یک مطالعه با نمونۀ 2 میلیون نفری در دانمارک اطلاعات قابل توجهی در اینباره ارائه کرد. براساس این پژوهش، زندگی در پایتخت، احتمال ازدواج همجنسگرا را افزایش میداد. [81] این مسئله بهخوبی بیانگر تأثیر عوامل محیطی و فرهنگی بر همجنسخواهی است.
انجام رفتارهای همجنسگرایانه در جوامعی که آنرا پدیدهای عادی بپندارند، سادهتر است. مثلاً برخی افراد شاید احساس کنند که مقداری به همجنس نیز جذب میشوند. ولی به دلایل مختلف به آن توجه نکنند. اما در جوامعیکه همجنسگرایی هنجار تلقی میشود، شاید فرد مقابل همان احساسات اندک نیز مقاومتی نداشته باشد. و به این فکر کند که شاید تجربۀ یک رابطۀ همجنسگرا چندان هم بد نباشد. بهخصوص وقتی اطرافش را تبلیغات گستردۀ حامیان همجنسخواهی پر کرده باشد.
یا مثلاً اگر زنی برای مدت طولانی خود را میان زنان دیگر ببیند. ممکن است ناگهان احساس کند که از نظر جنسی به برخی از آنها جذب میشود. زنانیکه این فرد بهآنها جذب میشود، ممکن است ویژگیهای مردانهای داشته باشند. یا سایر ویژگیهایی که یک مرد را برای او جذاب میکند. [82] و یا مردیکه مدت طولانی بین مردان دیگر بودهاست. و ممکن است خصوصیات زنانه در برخی مردان، باعث شود که به آنها جذب شود. البته این مسلماً بدینمعنا نیست که افراد با صرف قرار گرفتن در محیطهای تکجنسیتی، همجنسگرا شوند. همچنین اغوا شدن مردان توسط مردی دیگر، میتواند بر همجنسخواهی موثر باشد. [83]
برخی تحقیقات نیز احتمال میدهند که یکی از دلایل افزایش جمعیت LGBTQ+ در آمریکا، سیاستهای حمایتی باشد. [84]
شرایط خانوادگی
یک مطالعۀ گسترده در دانمارک [81] دریافت: کودکانیکه طلاق والدین را تجربه میکنند، احتمال کمتری برای ازدواج دگرجنسگرا دارند. این مطالعه همچنین نشان داد که ازدواج دگرجنسگرا بهطور قابل توجهی با این عوامل مرتبط است: والدین جوان، تفاوت سنی کم میان والدین، رابطۀ پایدار والدین، خواهر و برادری بزرگ و ترتیب تولد دیرهنگام.
این پژوهش اطلاعات قابل توجهی نیز درمورد همجنسخواهی ارائه داد: ازدواج همجنسگرا برای مردان، با عواملی چون مادران مسنتر، والدین مطلقه، پدران غایب و کوچکترین فرزند بودن، مرتبط بود. و برای زنان، مرگ مادر در دوران نوجوانی و تنها یا کوچکترین فرزند بودن، احتمال ازدواج همجنسگرا را افزایش میداد.
برخی گزارشات نیز اشاره میکند که تمایلات جنسی والدین بر فرزندان آنها تأثیرگذار است. مثلاً کودکان والدین همجنسگرا بیشتر احتمال دارد که سردرگمی جنسی را تجربه کرده. یا در آینده خود را همجنسگرا بدانند. برخی مطالعات نشان میدهد که احتمال همجنسگرا شدن چنین کودکانی، 7 برابر بیشتر است. [85] همچنین، نسبت قابلتوجهی از کودکانی که توسط مادران همجنسگرا بزرگ شدند، گزارش دادهاند که یک رابطۀ همجنسگرا دارند. [86]
تأثیر رسانهها
یکی از مسائل مهم در دوران کودکی که با همجنسگرایی مرتبط است، مسئلۀ هویتیابی جنسیست. کودکان به مرور قادر به تمایز دختر از پسر و شناسایی خود بهعنوان یک دختر / پسر خواهند شد. محیط زندگی کودکان عامل مؤثری در این فرایند هویتیابیست. تحقیقات نشان میدهد که امروزه افراد در سن بسیار پایینتری خود را بهعنوان یک LGBTQ+ شناسایی میکنند. [87] که قطعاً یکی از دلایلش، افزایش سرسامآور تبلیغات همجنسبازی و سرایت آن به دنیای کودکان است.
امروزه، انیمیشنها یکی از عوامل محیطی مهم برای کودکان و نوجوانان هستند. کودکان ممکن است وقت زیادی را با تماشای انیمیشنها بگذرانند و این حائز اهمیت است که محتوای انیمیشن برای آنها مناسب باشد. با اینحال، بهطرز عجیبی شاهد شیوع محتواهای همجنسگرایانه در انیمیشنهای نوجوانان و کودکان هستیم. این مسئله از حضور شخصیتهای همجنسگرا تا محتواهایی کاملاً با محوریت همجنسگرایی و حتی انیمیشنهای جنسی همجنسگرایانه امتداد دارد. چنانچه گفتیم، کودک درحال هویتیابیست و احتمالاً پس از تماشای چنین انیمیشنهایی، با این سؤال روبهرو میشود که: آیا منم مثل اون شخصیت هستم؟
هویت کودکان هنوز شکل گرفته و آنها خود را بهخوبی نمیشناسند. آنها از مباحث جنسی آگاهی ندارند و رسانهها درصدد القای هویتهای انحرافی به کودکاند. وگرنه چه چیزی باعث میشود که یک دختربچۀ 11 ساله، خود را همهجنسگرا معرفی کند. و حتی با چند دختربچۀ دیگر، رابطۀ جنسی داشته باشد؟
فیلمهای مستهجن
یکی از این رسانهها که متأسفانه در دسترس بسیاری از افراد قرار دارد، فیلمهای مستهجن است. هرچه افراد بیشتر فیلم پورن ببینند، بیشتر احتمال دارد که تمایلات همجنسگرایانه را تجربه کنند. این افراد پس از مدتی اعتیاد به پورن، ممکن است به این احساس برسند که: شاید من آنطور که فکر میکردم کاملاً دگرجنسگرا نیستم.
وقتی یک فرد فیلم پورن میبیند، علاوهبر جنس مخالف، همجنس خود را هم مشاهده میکند. این از نظر روانشناختی، ممکن است موجب سرایت واکنش تحریکپذیری به همجنس شود. چنانچه فرد در اثر مشاهدۀ مکرر همجنس خود در فیلم پورن، به جنس موافق نیز میل جنسی پیدا میکند. البته مسلماً منظور ما این نیست که هرکه فیلم پورن ببیند، حتماً همجنسباز خواهد شد.
نگاهی به آمارها
بنابر اطلاعات مؤسسۀ گالوپ، آمار افرادی که خود را LGBTQ میدانند، طی ۱۰ سال، افزایش دو برابری داشتهاست! این رقم از 5.3% در سال ۲۰۱۲م به 7.1% در سال ۲۰۲۱م رسیده که بسیار قابل توجه است. این رقم در میان نسل Z (متولدین ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳م) حدود 21% است. درحالیکه در نسل قبل (متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶م) نصف این مقدار است! [88]
در میان متولدین پیش از ۱۹۴۶م، این رقم کمتر از 1% است. بهعبارتی، این رقم تا نسل Z، بیش از ۲۰ برابر افزایش داشتهاست. درحالیکه رقم افراد دگرجنسگرای هر نسل در این مدت از ۹۲٪ به حدود ۷۶٪ کاهش داشته. در تمام این موارد، تأثیر پذیرش همجنسگرایی و تبلیغات رسانهای غیرقابل انکار است.
آیا جهتگیری جنسی همواره ثابت است؟
برخلاف تصور رایج، جهتگیری جنسی همواره ثابت نیست. [89][90] طبق شواهد علمی جدید، تمایلات جنسی انسان عموماً پویاست. [91] و جهتگیری یا ترجیحات جنسی فرد، بسته به شرایط، میتواند درطول زندگی تغییر کند. [92][93][94][95][96] بهنظر میرسد که این تغییرات در نوجوانی و نیز از اوایل تا اواخر دهۀ 20 سالگی رایج است. [94][97][98] در ادبیات علمی این مسئله را «سیالیت جنسی» (Sexual fluidity) میگویند. [98][95][92] که میتواند شامل تغییر در تمام عناصر جهتگیری جنسی باشد. [99][90]
در اینخصوص مطالعات متعددی توسط «پروفسور دایموند» که خود همجنسگراست و سایر محققان صورت گرفتهاست. مثلاً در یک مورد، مردیکه حتی با همجنس خود ازدواج کرده بود، پس از مدتها ناگهان مجذوب یک زن میشود. با او ازدواج میکند و صاحب فرزند میشوند. [100] سالها پیش نیز یک مطالعه در نیوزیلند دریافت که بسیاری از تمایلات همجنسگرایانه، «غیرانحصاری و ناپایدار» هستند. [101]
لیزا دایموند با تحقیقات خود نشان داد که برخی مردان و زنان همجنسگرا بهطور متناوب، احساسات دگرجنسگرایانه را تجربه میکنند. و تغییر در الگوی جذب جنسی، تجربۀ نسبتاً رایجی میان اقلیتهای جنسیست. [102] در برخی گروههای فرعی مورد بررسی او، بین 25 تا 75% از افراد اقلیتهای جنسی. تغییرات قابلتوجهی در تمایلات جنسی خود در طول زمان گزارش کردند. دایموند در اینباره گفت: این یافتهها با نتایج مطالعات گذشتهنگر مطابقت دارد که نشان میدهد: افراد همجنسگرا و دوجنسگرا معمولاً بهیاد میآورند که تحت تغییرات قبلی در جذب جنسی خود قرار گرفتهاند.
تصورات نادرست درمورد سیالیت جنسی
شاید در ظاهر سیالیت جنسی شبیه دوجنسگرایی بهنظر برسد ولی لازم به ذکر است که ایندو با هم متفاوتند. [99][91][90][89][102] چنانچه دایموند در مقالهاش بیان کرد: سیالیت جنسی بهاین معنا نیست که همه دوجنسگرا باشند. [102] دوجنسگرایی یک جهتگیری جنسیست، درحالیکه سیالیت جنسی، به تغییراتی در جهتگیری جنسی اشاره دارد. که ممکن است پایدار باشد. همچنین، سیالیت بهمعنای گیج شدن درمورد جهتگیری جنسی یا انکار آن نیست. [102] با اینحال، همجنسگرایانیکه تغییر در تمایلات خود را تجربه میکنند. ممکن است از سوی جریان LGBTQ+ تحت فشار یا مورد نفرت قرار گرفته و برچسب منحرف بخورد. درحالیکه این فرد، حقیقتاً از یک انحراف نجات یافتهاست.
نکتۀ مهم دیگر درخصوص سیالیت جنسی، تلاش رسانهها در تحریف معنای آن است. برخی رسانههای حامی همجنسبازی، تلاش میکنند سیالیت جنسی را بهمعنی «صرف تغییر در هویت جنسی» معرفی کنند. و بگویند که با تغییر هویت جنسی فرد، بهاشتباه گمان شده که تمایلات جنسی او نیز تغییر کردهاست. این درحالیستکه تحقیقات بهوضوح به تغییر در «تمایلات جنسی» اشاره دارند و نه صرفاً تغییر هویت جنسی.
همجنسخواهی آسیبی برای جامعه ندارد؟
این پرسش در نوع خود، پرسش بسیار مهمیست. در ابتدا توجهتان را مجدداً به آسیبهای جسمی و روانی همجنسخواهی جلب میکنم. شاید در ابتدا تصور شود که این آسیبها صرفاً متوجه خود فرد است. اما باید توجه داشت که یک رابطه حداقل از دو نفر تشکیل میشود. و نخستین «دیگرانی» که صدمه میبیند، طرف دیگر رابطه است. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که همجنسخواهی آسیبی برای دیگران ندارد. اما آیا آسیب به دیگران صرفاً منحصر به همین مسئله است؟ یا دامنۀ آسیب به سایر افراد جامعه هم کشیده میشود؟ در اینخصوص بهتر است نگاهی به تحقیق تونگ و همکارانش بیندازیم که نکتۀ مهمی را بیان کردهاست.
بنابر مطالعۀ تونگ و همکارانش، تعداد بزرگسالان آمریکایی که از 18 سالگی دستکم یک شریک همجنس داشتهاند. بین اوایل دهۀ 1990م تا اوایل دهۀ 2010م، دوبرابر شدهاست. [103] در این میان چه اتفاقی در جامعۀ آمریکا رخ داده بود؟ اینکه همجنسبازی و پذیرش اجتماعی آن بیشتر شده بود. تا 2014م، 49% بزرگسالان آمریکایی تصور میکردند که فعالیت جنسی همجنسبازان، اصلاً اشتباه نبودهاست. درحالیکه این مقدار در 1990م، 13% و در 1973م، 11% بود.
این یافتهها نشان میدهد که میان پذیرش اجتماعی و افزایش همجنسبازی ارتباطی وجود دارد. همانطور که گفتیم، در جامعهای که همجنسگرایی هنجار شده باشد. صرف احساس مقداری جذب همجنسگرایانه، میتواند بهانهای برای داشتن تجربۀ همجنسگرایانه شود. و این را از افزایش بیش از دوبرابری رفتار دوجنسگرا میتوان فهمید. [103] اما افزایش همجنسبازی چه پیامدی دارد؟
خطرات افزایش همجنسبازی بر جامعه
تهدید خانواده: خانواده در مفهوم حقیقی آن، نهادی حاصل ازدواج زن و مرد و زندگی آنها با فرزندانشان است. شیوع همجنسگرایی میتواند نرخ ازدواج دگرجنسگرا را کاهشدهد. و میدانیمکه روابط همجنسگرایانه، بسیار بیثبات هستند. و نمیتوان آنها را خانواده تلقی کرد. بنابراین، این مسئله با فروپاشی خانواده و مضرات ناشی از آن، و افزایش بیبندوباری جنسی همراه خواهد بود.
تهدید سلامت عمومی: این مسئله در نگاه اول، بهمعنی افزایش شدید بیماریهای ناشی از این رفتار است. همجنسگرایی همینطور با مشکلاتی چون افسردگی و اضطراب و خودکشی همراه است. که از این حیث، شیوع آن میتواند جامعه را در حوزۀ سلامت روان به چالش بکشد.
افزایش اعتیاد و مشکلات مربوطه: دانستیمکه میزان اعتیاد میان دگرباشان، بسیار بیشتر است. این موضوع علاوهبر آسیبهای فردی، موجب صدمات و ناهنجاریهای اجتماعی زیادی میشود. افزایش پرخاشگری، تصادفات بهعلت مستی، بیماریهای مرتبط، تجاوزات و کجرویهای اجتماعی و… همه با سوءمصرف مواد و الکل مرتبطند. و هرساله، خسارات مالی زیادی را بهبار میآورند.
هزینهزایی: یک نقطۀ مشترک میان دومورد پیشگفته، هزینههاییستکه صرف مقابله با این مشکلات میشود. بیماریها توان و وقت کادر دارمانی را درگیر خود میکنند. و همچنین، هزینههای مدیریت این بیماریها و هزینههاییکه سالانه صرف مشکالت ناشی از اعتیاد میشود، مسئلۀ مهمیست. بهجز هزینههای جبرانپذیر، برخی هزینهها جبران نشدنیاند. برای مثال، مرگ و میر ناشی از افزایش بیماری و اعتیاد و آسیبهای روانی آن روی بستگان افراد و… قابل جبران نیستند.
تهدید جمعیت: افزایش همجنسگرایی با کاهش جمعیت مرتبط است. [104][105] چنانچه کشورهاییکه ازدواج همجنسگرایان را قانونی کردهاند، دارای پایینترین نرخهای باروری در جهان هستند. [106] جمعیت یکی از عناصر حیاتی جامعه و از عوامل پیشرفت و توانایی آنست. کاهش فرزندآوری موجب پیری جمعیت میشود. پیری جمعیت مساویست با کاهش نیروی کار جوان و با انگیزه. کاهش نیروی دفاعی و… و بهطور کلی، جامعهرا از جهات متفاوتی تضعیف کردهو بهسوی سستیو فروپاشی میبرد.
کودکآزاری
گرچه جریان حامی همجنسبازی بهشدت این موضوع را انکار میکند. بنابر برخی شواهد، میتوان پیشبینی کرد که افزایش همجنسگرایی با افزایش کودک آزاری همراه باشد. برای مثال به دادهای که از مدافعان همجنسگرایی آوردهایم دقت کنید. میگویند اکثر کودکآزاران همجنسگرا نیستند. چراکه تنها 21% موارد کودکآزار، منحصراً همجنسگرا بودهاند. و نزدیک به 80% دیگر، دگرجنسگرا یا دوجنسگرا هستند. [107]
اما اینطرز بیان درواقع، گمراهکننده است. از آنجایی که دگرجنسگرایان اکثریت مطلق جامعه هستند، برای رسیدن به درک واقعیتر، آمار باید بهصورت سرانه محاسبه شود. در اینصورت میبینیم که احتمال کودک آزاری توسط هر فرد همجنسگرا، بسیار بیشتر است.
همجنسگرایان کمتر از 3% جمعیت آمریکا هستند، ولی 21% موارد کودک آزاری را به خود اختصاص دادهاند. درحالیکه مجموع دگرجنسگرایان و دوجنسگرایان، بیش از 90% جمعیت است و این یعنی هردرصد این افراد، کمتر از 1% موارد کودک آزاری را دارد. این مسئله نوعی ارتباط میان دو انحراف همجنسخواهی و کودکخواهی برقرار میکند.
با اینحال طرفداران ایدئولوژی LGBTQ+ با آگاهی کامل از این نکته، آمار را بهصورت سرانه بیان نمیکنند. تا واقعیت را بهشکلی وارونه منعکس کنند. گذشته از این، همواه دوجنسگرایی بهعنوان اقلیت جنسی و در کنار همجنسگرایی در نظر گرفته میشود. اما چرا الآن باید دوجنسگرایی را کنار دگرجنسگرایی قرار داد؟ ضمن اینکه در این مطالعه، آمار 21% صرفاً مربوط به کسانیست که منحصراً همجنسگرا هستند. درحالیکه تعداد این افراد بهشدت اندک است و اکثریت موارد، عمدتاً همجنسگرا هستند. این مطالعه تمام این موارد را نادیده گرفته است و کاملاً مغرضانه سعی کرده طوری محاسبه کند که با محدود کردن همجنسگرایان. و نادیده گرفتن یا حواله دادن باقی موارد اقلیت جنسی به گروه دگرجنسگرا(!) آمار کودک آزاری همجنسگرایان را کاهش دهد!
تهدید آزادی بیان
شاید این موضوع عجیب باشد، ولی حقیقت دارد. ایدئولوژی LGBTQ+، یک ایدئولوژی «توتالیتر» و «فاشیستی» است. بنابراین، آزادی را تهدید میکند. این ایدئولوژی با قرار دادن «حق همجنسبازی» در زمرۀ حقوق انسان و موارد اینچنینی، بحث را رادیکال کرده. بهشدت تمام دیدگاههای متفاوت را سرکوب میکند.
در یک مورد، وزیر بهداشت ایرلند بهجرم بیان اینکه کودکان والدین همجنسگرا ممکن است بیشتر مورد آزار باشند، تحت هجمههای رسانهای قرار گرفت. [108] تا حدی که ناچار شد بخاطر گفتن این مطلب، عذرخواهی کند!
نمونۀ بارز دیگری از این مسئله، پروپاگانداییست که این جریان با طراحی واژۀ «هوموفوبیا» بهراه انداخته است. فوبیاها به ترسهایی شدید و غیرمنطقی اشاره دارند و منظور از هوموفوبیا، همجنسگراهراسیست. هرکس که با همجنسبازی کنار نیاید، توسط این جریان، هوموفوب یا همجنسگراهراس خطاب میشود.
اما در حقیقت، مخالفت مخالفان، نه ناشی از ناآشنایی با همجنسگرایی و نه بخاطر فوبیاست. شاهدش نیز همین مطلبی که درحال مطالعۀ آن هستید. ما از ابتدای مطلب با دلیل و منطق و استناد به شواهد علمی، به ناهنجار و انحرافی بودن همجنسگرایی اشاره کردیم. پس نهتنها نمیتوان این را هوموفوبیا نامید، بلکه مشخص میشود که لفظ هوموفوبیا، صرفاً حربهای برای سرکوب دیدگاههای متفاوت است.
گذشته از این، بارها اخباری حاکی از تحمیل عقاید LGBTQ+ و تفکرات کوئیر توسط دولتهای غربی منتشر میشود. برای نمونه، حملۀ پلیس آلمان به یک خانوادۀ مسلمان و دزدیدن فرزند آنها. با این بهانه که والدین او صلاحیت تربیت او را ندارد. بهجرم اینکه به فرزندشان آموخته بودند که همجنسبازی در اسلام پذیرفته نیست. یا درمورد دیگری، معلم در یک مدرسه کودکان را مجبور به تحمل یک محتوای همجنسگرایانه میکند. این یک توتالیتاریسم عریان است. من حتی بهیاد ندارم که چنین مطالبی را درمورد عملکرد توتالیتر نازیها یا کمونیستها خوانده باشم. «آزادی غربی» مرزهای توتالیتاریسم را جابهجا کردهاست.
دیدگاه اسلام درقبال همجنسخواهی
اسلام بهعنوان آخرین و کاملترین دین الهی، به جنبههای متفاوت زندگی بشر توجه دارد. یکی از این جنبهها، زیست جنسی انسان است که در اسلام مورد توجه بوده و به آن پرداخته شدهاست. از جمله مباحث این حوزه، همجنسخواهیست. بنابراین، در این قسمت با نگاهی به قرآن کریم و روایات به بررسی دیدگاه اسلام درقبال همجنسخواهی میپردازیم.
قرآن کریم از قول یکی از پیامبران بهنام حضرت لوط(ع)، نقل میکند که به قومش گفت: أَ تَأْتُونَ اَلْفاحِشَةَ ما سَبَقَکمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ اَلْعالَمِینَ (اعراف/80). آیا عمل بسیار زشتی را انجام میدهید که هیچیک از جهانیان پیش از شما انجام ندادهاست؟! و در آیۀ بعد مشخص میکند که این عمل چیست: إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ اَلنِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (اعراف/81). آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید!
لفظ «شهوة» که در متن آیه آمده، بهمعنی «میل جنسی» است. همچنین، با توجه به «من دون النساء»، قوم لوط دیگر سراغ زنان نمیرفتند و تنها با مردان آمیزش میکردند(4). در قرآن کریم، از اینکار به «الفاحشه» تعبیر شده(اعراف/80، نمل/54، عنکبوت/28). یعنی کاریکه زشتی آن آشکار است(5). افزونبر این، قرآن تعابیر دیگری نیز برای این عمل بهکار برده که یکی از آنها، «فسق» است(انبیاء/74). و این تعابیر نشانگر مخالفت شدید اسلام با این عمل میباشد.
درخصوص همجنسبازی زنان نیز، در روایتی با سند موثق [110][111] آمدهاست که این عمل از قوم لوط شروع شد. وقتی مردان قوم لوط به هم اکتفا کردند، زنان بدون شوهر ماندند و به همجنس خود روی آوردند(الکافی، ج5، ص551). همچنین، در قرآن چند بار از گروهی با عنوان اصحاب رس نام برده شده(فرقان/38، ق/12). که بنابر برخی روایات، زنان این قوم با هم مساحقه میکردند(الکافی، ج5، ص551).
اشارات دیگر به همجنسخواهی
شاید برخی تصور کنند که در اسلام تنها ماجرای قوم لوط و اصحاب رس مطرحشده است، درحالیکه اینطور نیست. در منابع حدیثی، بهخصوص کتابهای الکافی، وسائلالشیعه و بحارالأنوار، به روایات متعددی درخصوص همجنسخواهی برمیخوریم. در برخی از این روایات، علاوهبر رفتار جنسی دو همجنس، به آنچهکه امروزه همجنسگرایی نامیده میشود نیز، اشاره شدهاست.
برای مثال، در یک روایت، تمایل همجنسگرایانه با عنوان «شهوة النساء» مورد اشاره قرار گرفته(الکافی، ج5، ص549). یعنی مرد مانند زنان، میل داشته باشد که مردان با او آمیزش کنند. این، همان همجنسگرایی است. و یا در روایت دیگری، مردیکه تمایل داشت دیگران با او آمیزش کنند، از حالت خود با عنوان ابتلا به نوعی بلا یاد کردهاست(الکافی، ج5، ص550).
تخنث
«تخنث» یعنی میل جنسی مرد، مانند میل زن به مرد باشد. و به شبیه شدن مرد به زن در رفتار جنسی گفته میشود. [112] برعکس این حالت در زنان، «تذکر» نام دارد. مخنثها مردان همجنسگرایی با حالت و منش زنانه بودند که تمایل داشتند مورد آمیزش قرار گیرند. و بههمین دلیل، مردان را به خود فرا میخواندند. اما اسلام صرف وجود چنین میلی را دلیلی برای جواز گناه نمیداند. بلکه از نگاه اسلام، شبیه شدن مرد به زن و فراخواندن مردان بهخود، عملی حرام است که تعابیر شدیدی درمورد آن بهکار رفته. [113]
عمرو روایت میکند که به امام باقر(ع) گفتم که فلانشخص، فرد عاقلیست ولی مردم را به (آمیزش) با خود دعوت میکند. و خدا او را (به همجنسگرایی) مبتلا کردهاست. امام فرمود: در مسجد جامع مردم را به سوى خود فرامىخواند؟ گفتم: نه. فرمود: آيا جلوى در خانهاش چنين مىكند؟ گفتم: نه. فرمود: پس كجا اين كار را مىكند؟ گفتم: هنگامىكه در تنهايى و خلوت باشد. فرمود: بنابراين، خداوند او را مبتلا نكرده است. اين شخص شهوتران است كه بر بالشهاى بهشت نخواهد نشست(الکافی، ج5، ص550).
درواقع، امام با پاسخ خود اشاره میکنند که ارتکاب رفتارهای همجنسگرایانه یک مسئلۀ اختیاریست. و اگر غیر این بود، میبایست این رفتار ناخودآگاه در هر موقعیتی از فرد سر میزد. درحالیکه چنین نیست. بنابراین فرد در قبال رفتار و اعمال خود مسئول است.
در رویات دیگری، اسحاق بن عمار به امام صادق(ع) میگوید که افراد مخنث نمیتوانند مقابل تمایلات همجنسگرایانۀ خود مقاومت کنند. امام میفرماید: میتوانند تحمل کنند، ولی میخواهند بهوسیلۀ آن لذت ببرند(الکافی، ج5، ص551).
اسلام با تمام رفتارهای همجنسگرایانه مخالف است
همچنین، باید بدانید که مخالفت اسلام با همجنسخواهی، منحصر به آمیزش جنسی دو همجنس نیست. بلکه سایر رفتارهای همجنسگرایانه نیز گناه هستند. مثلاً در روایتی از امام صادع(ع)، ایشان از رسولاکرم(ص) نقل میکند: هرکس پسری را با شهوت ببوسد، خداوند در قیامت اورا با لگامی از آتش، لگام خواهد کرد(الکافی، ج5، ص548).
در روایت دیگری، از اینکه دو مرد لبهای هم را ببوسند و برهنه با هم بخوابند، نهی شدهاست. (معاني الأخبار، ج1، ص۳۰۰). همچنین، در وسائلالشیعه، به بابی با عنوان تحریم مقدمات لواط، برمیخوریم. که با اموری چون بوسیدن و نگاه کردن با شهوت اشاره دارد. همچنین، دو باب دیگر با عنوان در تحریم همخوابگی دو همجنس بهصورت برهنه که ذیل هریک، احادیثی نقل شدهاست.
علت مخالفت اسلام با همجنسخواهی
زن برای مرد و مرد برای زن خلق شدهاست. چنانچه لوط(ع) به قومش میگوید: آیا از میان جهانیان بهسوی جنس نر میروید…(شعراء/165) و آنچه خداوند از همسرانتان برای شما آفریده، رها میکنید؟!…(شعراء/166).
علامه طباطبایی در تفسیر آیه میگوید: اگر به خلقت متفاوت زن و مرد دقت کنیم. و همینطور به شهوت متفاوت آنها که در یکی از مقولۀ فعل و در دیگری از مقولۀ انفعال است. مشخص میشود که غرض ازین خلقت متفاوت، اینستکه زن و مرد را با هم جمع کند. پس یک مرد از اینجهت که مرد است، برای یک زن خلق شده و برعکس. آنچه مرد را در خلقتش، مرد کرده برای زن خلق شده و برعکس. این، زوجیت طبیعیست. از سویدیگر، اغراض و نتایجیکه اجتماع یا دین در نظر دارد. این زوجیت را در مرزی بهنام نکاح محدود کردهاست که یک زوجیت اعتباریست. و به دیگران اجازه نمیدهد که در این ازدواج شرکت کنند. پس فطرت انسانی، او را بهسوی ازدواج با جنس مخالف سوق میدهد. نه ازدواج با همجنس(6).
به همین دلیل از عمل قوم لوط، به اسراف و تعدی تعبیر شدهاست(اعراف/81 و شعراء/166). چراکه اینکار انحراف از قانون فطرت است(7).
همچنین درخصوص علت مخالفت اسلام با همجنسخواهی، در حدیثی از امام رضا(ع) میخوانیم: بهاین دلیل که طبیعت نزدیکی کردن بین زن و مرد است. و اینکه در نزدیکی مرد با مرد و زن با زن، انقطاع نسل، نابودی تدبیر و خرابی دنیا پدید میآید(بحارالانوار، ج76، ص94).
در روایت دیگری میخوانیم که از امام صادق(ع) پرسیدند چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟ امام فرمودند: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنها بینیاز(و نسبتبهآنان بیمیل) میشدند. و این باعث قطع نسل انسان و از بین رفتن آمیزش طبیعی جنس موافق و مخالف میگشت. و اینکار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار میآورد(بحارالانوار، ج10، ص164).
پاسخ به برخی شبهات
علیرغم آنچه گذشت، شبهاتی درخصوص مخالفت اسلام با همجنسخواهی از سوی برخی مطرح میشود. که در ادامه نگاهی به آنها خواهیم داشت.
شبهه: آنچه در اسلام حرام شده، لواط است که یعنی بچهبازی.
پاسخ: لواط بهمعنی آمیزش مقعدی دو مرد است. [114] چه هردو بالغ باشند یا نه. گذشته از این، در بسیاری از روایات، با تعابیر دیگری به آمیزش همجنسگرایانه اشاره شده. مثلاً در روایتی با سند حسن [115]، از رفتار همجنسگرایانه در مردان با این تعابیر نام برده شده: «مَنْ جَامَعَ غُلاَماً» یعنی هرکس با پسری آمیزش کند. «اَلذَّكَرَ لَيَرْكَبُ اَلذَّكَرَ» یعنی سوار شدن مردی بر مرد دیگر. و «اَلرَّجُلَ لَيُؤْتَى فِي حَقَبِهِ» یعنی مردیکه با او آمیزش مقعدی میشود(الکافی، ج5، ص544). بنابراین، لواط نه بهمعنی مطلق بچهبازیست. و نه تنها لفظی که برای اشاره به رفتار همجنسگرایانه بهکار رفته باشد.
شبهه: اسلام صرفاً به همجنسبازی اشاره کرده و نه همجنسگرایی.
پاسخ: وقتی لوط(ع) از قومش میخواهد که با دختران او ازدواج کنند، میگویند: …لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِک مِنْ حَقٍّ…(هود/79): تو که میدانستی ما حقی در دخترانت نداریم. اما منظور آنها از این پاسخ چیست؟ چه تفاوتی میان ازدواج با جنس مخالف و آمیزش با همجنس برای آنها وجود داشت. که باعث میشد همجنسخواهی را حق خود قلمداد کنند و نه ازدواج را! برخی گفتهاند معنی پاسخشان اینست که ما رغبتی به دختران تو نداریم. چون آنها از جنس زنانند و ما میلی به آمیزش با زنان نداریم(8). بنابراین تفسیر، قوم لوط همجنسگرا بودهاند. همچنین، با مطالبیکه در بخشهای پیشین آوردیم، مشخص میشود که اسلام به همجنسگرایی اشاره کردهاست.
شبهه: گناه قوم لوط تجاوز بود و اسلام با تجاوز مخالف است نه مطلق رفتارهای هجنسگرایانه.
پاسخ: در اسلام، صرفاً به عقوبت فرد فاعل اشاره نشده. بلکه از عقوبت مردیکه با او آمیزش مقعدی میشود نیز سخن گفتهشده است.(الکافی، ج5، ص544 و الکافی، ج5، ص550 و بحارالانوار، ج76، ص63). و نیز با توجه به مطالبی که در بحث تخنث و تحریم سایر رفتارهای همجنسگرایانه آوردیم، ادعای فوق رد میشود. همچنین، آنچه درخصوص علت مخالفت اسلام با همجنسخواهی گفته شد، منحصر به تجاوز نیست. و روابط همجنسگرایانهای که از روی رضایت باشد را نیز شامل میشود.
پی نوشت:
- مجلۀ ماها، شمارۀ 6.
- رابطۀ جنسی طبیعی و رابطۀ جنسی متقابل در این نوشتار، بهمعنی رابطۀ جنسی PVI است. بنابراین، شامل رابطۀ جنسی دهانی و مقعدی، حتی بین زن و مرد، نمیشود.
- گرچه جنسیت برخی افراد مبهم بهنظر برسد و بهسادگی نتوان آنرا تعیین کرد. اما در نهایت، همۀ انسانها در یکی از دو دستۀ زن یا مرد قرار میگیرند. و چیزی تحتعنوان جنس سوم، وجود ندارد.
- بنگرید به ترجمۀ تفسیر المیزان، ج8، ص232.
- تفسیر نمونه.
- ترجمۀ تفسیر المیزان، ج15، ص436.
- ترجمۀ تفسیر المیزان، ج8، ص232.
- تفسیر المیزان، ج10، ص510.
اونایی که در خط امام نیستن…
جای خالی را پر کنید(۲نمره)
تجربه ثابت کرده یه LGBTQ+ از خود یه همجنسباز خطرناک تره
خیلی خوب و کامل بود
بسیار ممنون
از نظر من تمام ادما حق و حقوقی دارند و اونها خودشون باید برای خودشون تصمیم بگیرن نه برای دیگران پس لطفا سرتون توی زندگی خودتون باشه یکی هست اسکشواله یکی همجنسگراست یکی ترنسه یکی ام نه هیچکدوم از اینا نیست لطفا به عقاید، دین، فرهنگ و… هم احترام بزارید به اون خدایی که شاید خیلیا دوسش نداشته باشن ولی من عاشقشم باید بدونین که توی این زندگی فقط لذت ببر کسیو قضاوت نکن کسیو متهم نکن مسخره نکن اذیت نکن ما همه هم جنسیم هممون ادمیم فقط زبان و دین و کشورا خیلی چیزامون فرق داره ولی در اصل ما از یک روح و قلبیم
آیا در اینجا اطلاعات غلطی ارائه کردیم یا دروغی گفتیم؟ در غیر اینصورت، چرا نباید این مطلب رو منتشر میکردیم؟ تنها به این دلیل که این مطلب مطابق تفکرات شما نیست؟ این یک بحث علمیست و شما حق ندارید صرفاً چون این مطالب رو نمیپسندید، آزادی بیان دیگران رو نقض و عقاید خودتون رو بر دیگران تحمیل کنید. ما هم هیچ دلیل منطقی در دیدگاه شما مشاهده نمیکنیم که ما رو برای عدم انتشار این مطلب، قانع کنه.
با این پاسخ شما من نتیجه میگیریم که داعشی ها هم حق و حقوقی دارن و باید به عقاید اونا احترام بزارم. ببخشید اینو میگم اما حرف شما حرف ترسو هاست. « بیاید به عقاید ( فارق از این که بعضی عقاید مشکل ساز و گاها منزجر کننده هستند بهشون ) احترام بزاریم. » این حرف رو کسی میزنه که میدونه عقیده اش اونقدر ضعیفه که نمیشه ازش دفاع کرد برای همین با پیش کشیدن احترام و… فرار رو به جلو میکنه 🙂
از الان میبینم که امثال شما چند سال دیگه دارن از بچه باز ها حمایت میکنن، کثافت پشت کثافت در میاد دیگه، برای بقا همجنسباز باید پشت یه بچه باز دربیاید.
ایموشنال دمیج
حرف شما درست نیست باید دیگران را آگاه کرد و از خطر نجات داد و امر به معروف و نهی از منکر کرد
بسیار جامع و مفید. خدا قوت واقعا. بی نظیر. خواهش میکنم ادامه بدید.
سلام این حرف شما درست،هر کس مسئول اعمال خودشه….با اینکه کارشون درست نیست….تنها درخواستی که داریم اینه که همه ما در یک جامعه زندگی می کنیم و ممکنه بچه ها و به خصوص نوجوانان ما درگیر این کار بشن پس کسایی که اینکار انجام میدین در خفا و بدون اینکه کسی ببینه انجام بده،تا حق الناس نیفته گردنش….البته توصیه میکنم بخاطر خودشون هم که شده اینکار نکنن چون از چندین جهت به ضررشون هست،هم از نظر آینده و زندگی و هم پزشکی و حتی آخرتشون……
درود
درسته این به خودتو مربوطه ولی اگر واقعا اینگونه بود باعث پیدایش بیماری و آسیب به جامعه و اجتماعی و آموزشی کردم آن نمی شد
میشه بپرسم منظور شما از حق و حقوق چیه یعنی انسان هر حقی رو داره حق کشتار حق آزار اذیت حق گناه
کسی قضاوت نشده و همه اینها طبق صحبت های علمی بوده
همون خدایی که شما عاشقشی یه قوانین و مرز هایی برای انسان مشخص کرده اگر خدا با این افکار و ذهنیت ها موفق بود انسان رو به شکل زن و مرد خلق نمیکرد
این حرف از روی خود خواهیه که انسان میتونه هر کاری که دوست داره انجام بده
پس چیه که ما رو از دیگر موجودات جدا میکنه؟ انسان فقط برای لذت بردن خلق نشده
خیلی ازتون ممنونم
از بین تمام مطلب هایی که در این باره خوندم مطلب شما کامل تر و دقیق تر بود . خسته نباشید
عالی بود این متن سرتاسرش با منبع و سند جمع آوری و نوشته شده برخلاف ادعاهای پوچ طرفداران همجنسگرایی که به جای آوردن دلیل و مدرک برای اثبات گفته هاشون تنها جوابشون اینه به عقیده من احترام بذارید چرا واقعا اگه اون بچه باز بگه به عقیده ام احترام بذارید مگر ما دیوانه ایم که تایید کنیم و به حقوق کودکان تجاوز کنیم این حرف از جانب یه انسان بی دین و یا لائیک هم قابل قبول نیست
بسیار کامل و جامع بود. هم از لحاظ علم و آمار بررسی شده بود و هم از لحاظ دینی. امیدوارم که افرادی که دچار این اختلالات میشن تو مسیر درست قرار بگیرن چون روز به روز داره بدتر میشه
اعتقادات و باورهای یک فرد رو نمیشه بر اساس فشار بیرونی تغییر داد مگر اینکه خود اون فرد خواستار این تغییر باشه. منم قصد ندارم به کسی یا چیزی توهین کنم ، ولی به نظرم تو این کشور تمایل دارن همه رو یک شکل کنن ، همه یک دین داشته باشن همه یک دیدگاه . این نظر شخصی منه که اعتقادات یک فرد تا زمانی که اسیب وارد نکنه به زندگی دیگران و خود فرد کاملا قابل احترامه. همچنین به نظرم گرایش یک فرد یه مسئله شخصیه تو زندگی اون فرد چون فقط به خودش مربوطه و طرف مقابلش که باز به عهده خودشه قبول کنه یا نه
بله تا دقتی که شخصی باشه نه بی افته توی اینترنت و جامعه داد و بیداد راه بندازه و تبلیغش کنه و توی انواع رسانه ها خودشو فرو کنه تو چشم مردم حتی بازی های کودکان و بخواد توی مهدکودک ها آموزش داده بشه
من به سایت خوب ای نقد پیشنهاد میکنم راجب عمل تغییر ظاهری که این افراد انجام میدن هم مطلب بزاره چون توی مستند وات ایز وومن میاد میگه این عمل خیلی ریسکش بالاس و تعداد افرادی که زیر این عمل میمیرن بیش از حد تصوره و تو حتی اگه زنده بمونی مشکلات پوستی و جسمی که دچارش میشی زندگیتو تا اخر عمر خراب میکنه و البته اینم بگم که توی امریگا تعداد افرادی که زنده و با مشکلات خیلی کم از زیر این عمل بیرون اومدن انقدر به نسبت بقیه اون بنده خداها کمه که فاجعس….