مقالات و مطالب مفید

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

چرا هر دفعه این اتفاقات تکراری را میبینیم؟

گسترش صنعت سینما به سالی صدها فیلم و سریال منجر شده تقریبا بتوانیم چشم بسته روند خیلی از فیلم ها را پیشگویی کنیم. علتش هم کلیشه هاست.

کلیشه به طور کلی به معنای فکر و رخدادی در علم سینما است که آنقدر تکرار شده که دیگر جذابیت اولیه خود را از دست داده است. مخاطبان اولین نمونه های این فکر ها حسابی از آن لذت می بردند. اما امروزه عمده واکنش بیننده ها، گفتن “بازم این!” است.

در این فهرست قصد داریم به تعداد زیادی از کلیشه های دنیای سینما و تلویزیون بپردازیم. تلاش می شود تا حد امکان فهرست جامعی تهیه شود. اگرچه ممکن است آنچه پیش رویتان دارید کامل ترین فهرست داخل اینترنت نباشد.

مخاطبان این مطلب چه کسانی هستند؟

برای نویسندگان تازه کار، میتوان این فهرست را “تعداد زیادی از کارهایی که باید در نوشتن ازشون دوری کنید” نامید. همچنین خوره های فیلم و منتقدان سرسخت سینما ممکن است از شناختن این تکراری های خسته کننده بدشان نیاید. اگر جزو هیچکدام از موارد بالا نیستید، نگران نباشید. در هر حال مقداری دانش برای شناختن یک فکر ناب داستانی وقت زیادی از آدم نمی گیرد.

کلیشه ها چگونه بوجود می آیند؟

عامل اصلی ایجاد کلیشه ها، کم کاری نویسنده است. نویسنده ای که شخصیت ها، پیرنگ و دنیای داستان خود را نمی شناسد، برای فرار کردن از زیر بار مسئولیت معمولا سراغ فرمول های امتحان شده می رود. شاید علت اصلی اینکه تازه کاران به استفاده از کلیشه ها اقبال بیشتری دارند همین باشد.

اشتباه نکنید!

کهن الگو ها، قالب های بسیار قدیمی داستان گویی هستند که همواره توسط نویسندگان مورد استفاده قرار گرفته اند‌. کهن الگو گاهی با کلیشه اشتباه گرفته می شود. اما بین این دو تفاوتی اساسی موجود است.

کلیشه فکری است که بعد از استفاده های فراوان، دیگر بی استفاده شده. اما کهن الگو ها با وجود استفاده فراوان همچنان کاربرد خود را حفظ کرده اند. کسی با دیدن کهن الگو ها خسته نمی شود اما با دیدن کلیشه ها چرا

(تا بوده در فیلم های اکشن در نقطه اوج به نبرد تن به تن پرداخته اند. اما چرا در یک فیلم آینده نگرانه فضایی  باید با خنجر به جنگ هم بروند؟!)

پرتکرار ترین کلیشه های سینمایی

در این بخش تلاش کرده ایم تا حدی از مستند حمله به کلیشه های هالیوودی و مقاله قدیمی سایت خودمان هم بهره ببریم.

۱)پیش به سوی آبشار!

“شخصیت ها در حین تعقیب و گریز با دشمنانشان سوار یک قایق پارویی می شوند و به جهت رودخانه پارو می زنند. چیزی آنها را میخکوب می کند. دوربین عقب می رود. جریان آب به سمت یک آبشار/مسیل می رود”

تقریبا همیشه موقعیت سوار شدن به قایق به مورد بالا ختم می شود. نویسنده ها باید تنش صحنه تعقیب و گریز را درون آب هم حفظ کنند. از آنجا که رودخانه خیلی مکان خوبی برای فرار های خشن نیست، باید به روش دیگری هیجان صحنه را نگه داشت. این کلیشه فکر “خود رودخانه تنش زا شود” را مطرح می کند. اگرچه دیگر قدیمی تر از آن شده که ادرنالین خون ما را بالا ببرد.

۲) به چالش دعوت کردن تقدیر

“نگران نباش! فرار از چورگام غیر ممکنه!”(حدس بزنید بعد چه اتفاقی می افتد)

به چالش کشیدن تقدیر یکی از روش های قدیمی طنز است و از قانون مورفی الگو می گیرد. شخصیت احساس خود را درباره وضعیت ابراز می کند و اصطلاحا تقدیر را به چالش می کشد. سپس تقدیر پاسخی کوبنده به او می دهد. این کلیشه اگر به درستی استفاده شود همچنان می تواند ما را بخنداند. اما کار هرکسی نیست.

۳) پرش های ترسناک(جامپ اسکر)

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

“صحنه دچار سکوت وحشتناکی می شود. شخصیت با ترس گام بر می دارد. موسیقی اوج می گیرد. ناگهان هیولا با جیغی مهیب به سمت دوربین می پرد. سپس معمولا تصویر برفکی یا سیاه می شود. انتقال به صحنه بعد”

اصولا ناف ژانر وحشت را با کلیشه بریده اند‌. شاید بخاطر محدود بودن دایره ترس های انسان(امروزی) است. جامپ اسکر ها لوس ترین روش القای ترس هستند و همین الان توسط ویدیوهای سرکاری هم استفاده می شوند. فیلم های غیرحرفه ای بلافاصله سراغ این روش می روند. آنها شاید هنوز هم ما را غافلگیر کنند و حتی بترسانند، اما آنقدر قابل پیش بینی شده اند که قبل از آغازش فرصت فرار داشته باشیم.

۴) کلیشه عذر های فرویدی

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

“بیچاره تقصیر خودش نیست. اون کودکی تاریکی رو گذرونده. باباش همیشه کتکش میزد. بخاطر همین حالا یه قاتل زنجیره ای شده”

سینمای شرق به ساخت شخصیت های خاکستری تمایل بیشتری دارد‌. اما سینمای غربی ترجیح می دهد همان شرور ها را توجیه کند. یکی از روش ها هم عذر های فرویدی(کودکی شما بزرگسالی شما را شکل می دهد) است.

گذر از بی معنی بودن نظریه جناب فروید، عذر فرویدی ساده ترین روش ساختن شرور های توجیه شده است. این روش مسئولیت پردازش شخصیت را از شما ساقط می کند. ولی کمتر کسی با شخصیت شما خو خواهد گرفت.

۵) نقشه ی نقطه اوج

“اگر شخصیت ها نقشه ای از پیش طراحی کنند، آن نقشه همیشه شکست می خورد. آنها باید فی البداهه نقشه جدیدی بریزند که اتفاقا موفق است.

اگر شخصیتی بگوید نقشه ای دارد، ولی جزییات آن به مخاطب نمایش داده نشود، آن نقشه همیشه موفق می شود و بعدا جزییات آن با مخاطب در میان گذاشته می شود”

۶) گفتگوی وداع

“شخصیت زخمی در حال احتضار است. یکی از عزیزانش که در جنگ حضور دارد می آید و اورا روی دست خود می گیرد. گفتگوهایی احساسی رد و بدل می شود. سپس شخصیت زخمی در آغوش عزیزش جان می دهد.”

روش خوبی برای ایجاد یک صحنه احساسی است. تنها مشکل، توجیه این موضوع است که چرا شخصیت بجای گرفتن زخمی در آغوش، او را به مکانی که بتواند نجاتش دهد نمی رساند!

۷)این میخوره به اون، و عشق!

“دو شخصیت مثل همیشه در حال زندگی هستند. ناگهان به یکدیگر تنه می زنند و چشمشان به چشم هم می افتد. رابطه رمانتیک آغاز می شود”

این یکی دیگر آنقدر تکراری است که حتی خود فیلم های درام هم آن را به مسخره گرفته اند. صحنه آشنایی دو طرف یکی از صحنه های ضروری داستان است. ولی به عنوان سبکی که از زمان یونانیان باستان قدمت دارد، این یکی زیادی ساده اندیشانه است.

۸)کلیشه سخنرانی قبل شلیک

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

“شخصیت به دشمنش برتری کامل دارد. تفنگ را به سمت او می گیرد و شروع به ایراد کردن خطبه می کند. تصویر موقتا سیاه می شود، صدای شلیک. شخصیت به زمین می افتد و از پشت سر او شخص سومی ظاهر می شود که گلوله را شلیک کرده است”

کسی نمی داند خلافکار ها وقتی برتری پیدا می کنند چرا دوست دارند تمام خاطرات بچگی و ازدواج های ناموفق خود را یادآور شوند. آنها کار ساده ای مانند فشار دادن ماشه را آنچنان کش می دهند که رفقای قهرمان سر برسند و او را نجات دهند.

۹) بازگشت به آینده

ضرب المثل معروفی میان اهل سینما وجود دارد که می گوید “هروقت تو داستان به بن بست خوردی برو سراغ  سفر در زمان”. لقمه چرب و نرمی که حتی فیلمی به درازا و پهنای “انتقام جویان”هم از آن نمی گذرد. اگر واقعا دوست دارید فیلم علمی تخیلی جذابی بنویسید، موقتا قید این افسانه محلی را بزنید.

۱۰) برید عقب وگرنه یه گوله حرومش میکنم!

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

“خلافکار ظاهرا دستگیر شده و به زمین افتاده است. ناگهان بر می خیزد و اسلحه خود را روی پیشانی یکی از قهرمانان(معمولا کم سن و سال ترین) می گذارد و تهدید می کند. دوستان او بالاجبار سلاح خود را زمین می گذارند.”

ادامه موقعیت متغیر است. گاهی شخصی گروگان را آزاد می کند. گاهی شرور موفق می شود با گروگان فرار کند و…

شخصیتهای  منفی به روش های مختلفی می توانند فرار کنند(باتوجه به اینکه مرز اخلاقی برای آنها متصور نیست). اما توصیه میکنیم سراغ این یکی نروید. همچنین که موقتا یکی از شخصیت های مثبتتان را هم از کار می اندازد.

۱۱)مبارزه با سلاح سرد

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

قانون نانوشته ای در ژانر اکشن وجود دارد که می گوید “حتی اگر آینده نگرانه ترین فضای داستانی را داشته باشید، مبارزه ی نقطه اوج باید با سلاح سرد باشد”. همچنان که تلماسه و فرزند خلفش جنگ ستارگان بیش از حد در این قضیه ضایع بازی در آورده اند.

ذات سلاح های گرم پایان سریع مبارزه است. اگر از آنها استفاده کنید، باید رویارویی نهایی را تا حد امکان به تاخیر بیاندازید. اما اگر سلاح های سرد را بکار می برید، تلاش کنید به اندازه خنجر های استخوانی در یک دنیای تکنولوژیک فضایی تابلو در نیاید.

۱۲)کلیشه تجدید خاطرات

“قهرمان داستان بنظر شکست خورده و به زمین افتاده است. ناگهان تمام فیلم در قالب مونتاژ در ذهنش مرور می شود. بر می خیزد و با قدرت تمام با دشمنش می جنگد و پیروز می شود”

در سینما خاطرات آنقدر قدرت دارند که می توانند انسان های شکست خورده را برنده بی بروبرگرد کارزار نبرد کنند. کل فیلم برای نمایش بسط یافتن و کمال شخصیت اصلی ساخته شده است. اما لزومی ندارد آنها را با مونتاژ یادآوری کنید.

۱۳)نحس بودن عدد سیزده!

کسی دقیقا نمی داند خرافات نحس بودن عدد سیزده از کجا آغاز شده است. محققان اسلامی منشاء آن را عقاید اصحاب الرس می دانند. فیلم های ترسناک هم که اصولا از این خرافات تغذیه می کنند. هیولای خطرناک در اتاق/طبقه سیزدهم لانه دارد. وقایع ناراحت کننده در روز سیزدهم برج رخ می دهند و یا تعداد کلید های مورد نیاز برای خروج از مخمصه سیزده تا است.

۱۴) همان عمارت مخوف

بله باز هم کلیشه ای از ژانر وحشت.

کلاستروفوبیا(ترس از جاهای تنگ) از ترس های رایج میان انسان هاست. به همین خاطر فضاهای هزارتو مانند بسیار در فیلم های ترسناک کاربردی هستند‌. مخصوصا اگر عمارت متروکه ای گوشه روستای دورافتاده باشد و ارواح صاحبان آن هنوز در راهرو های آن به دنبال انتقام باشند!

۱۵)همین حالا بزن اخبار!

در فیلم فاجعه ها رواج دارد که “شخصیت ها به مکان موقتا امنی می رسند. سریعا تلویزیون را روشن می کنند تا اخبار بیرون را بشنوند. تلویزیون دقیقا در همان شبکه مورد نظر و دقیقا همان خبر مطلوب آنها روشن می شود”. البته منطقی است که کسی دوست ندارد در سالن سینما بنشیند تا اخبار فوتبال تمام شود و خبر اصلی آغاز گردد. اما روش های مختلفی برای طبیعی تر کردن قضیه وجود دارد. یک مقدار هم خلاقیت خود را بکار بگیرید!

۱۶) کلیشه حواس برزخی حیوانات

در واقعیت هم مشاهده شده حیوانات نیروهایی را حس می کنند که برای انسان قابل درک نیست. این حواس در سینما مضاعف هم می شود‌.

اگر شخصیت های منفی به حیوانات نزدیک شوند، رم می کنند یا می گریزند. در ژانر وحشت(و باز هم ژانر وحشت) که چه بهتر. با نزدیک شدن وضعیت خطرناک، حیوانات شروع به پرخاش می کنند. انگار می خواهند خطر قریب الوقوع را به شخصیت ها هشدار بدهند.(مخصوصا سگ ها، حتما یکی از آنها را دم دست داشته باشید)

۱۷) جور شدن در و تخته!

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

اگر احیانا دیدید دو نفر از جنس مخالف حسابی با هم “آبشان در یک جوی نمی رود” می توانید بر ازدواج آنها در ادامه فیلم شرط ببندید.

همین دعوا ها خواسته یا ناخواسته این دو شخصیت را حسابی بسط می دهد و برای چنین ازدواجی آماده می کند. ولی درس بگیرید که کمتر کسی از ازدواج ران ویزلی و هرماین گرنجر خوشحال شد.

۱۸) محتوای عامه پسند خشن

چه کلیشه ای در سینما قدرت آن را دارد که یک ژانر کامل را تحت سلطه بگیرد؟ این شماره یکی از آنهاست.

خاصیت خشونت این است که بدون زحمت خاصی فروش فیلم را بالا می برد. زیرا بصورت رندانه ای دست بر غرایز حیوانی بشر می گذارد. به ازای هر فیلم فاخر، اثر حال بهم زن و کثیفی می توان یافت که بجز صحنه های مملو از خون و قطع اعضا و کشتار هیچ چیز دیگری برای عرضه ندارد. به عنوان نویسنده ای اخلاق مدار، به استفاده از این کلیشه حتی فکر هم نکنید.

۱۹)کلیشه تعقیب و گریز با خودرو

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

این کلیشه نیز افتخار آن را دارد که یکی از طولانی ترین سری های سینمایی به افتخارش ساخته شود.

تعقیب شخص/اشخاصی با ماشین ممکن است برای خود ما هم پیش بیاید. در سینما این تعقیب و گریز ها به موقعیت مناسبی برای ازمایش انواع جلوه های ویژه و صداگذاری های افسانه ای و به خاک و خون کشیدن شهر تبدیل می شوند. طوری که اگر یک شخص عادی همان کار ها را انجام دهد، باید سالها بابتش آب خنک بخورد!

۲۰) کلیشه اویزان شدن از ارتفاع

بر خلاف شماره قبلی این مورد به ندرت برای انسان های عادی پیش می آید.

آویزان شدن از ارتفاع و فداکاری یکی از دو طرف برای نجات دیگری از پیر ترین کلیشه هایی است که عمرش به فیلم های سیاه و سفید اولیه می رسد. از آن روز تا حالا نیز این کلیشه به شکل های مختلف حضور فعالی داشته است. شاید وقت رسیده که بازنشست شود و کمی استراحت کند.

۲۱)کلیشه بازی مرگ

قاتلان سریالی عادی با همان شیوه های مرسوم به کشتار می پردازند. اما قاتل های باهوش تر صحنه را طوری فراهم می کنند که شخص به دستان خود مرگش را رقم بزند. این قاتلان علاقه دارند صحنه ای که تدارک دیده اند را “بازی” بنامند.

سری فیلم های ارّه به طرز وحشیانه ای گسترش این کلیشه را سرعت بخشیدند. در میان موارد استفاده از این کلیشه نام سریال “بازی مرکب” نیز به چشم می خورد. شاید قاتلی که شما خلق کرده اید همان کسی است که پشت این کلیشه را به خاک مالیده و شیوه نوینی برای کشتن انسان های بی گناه ارائه می کند!

۲۲) خداحافظ رفقا!

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

بدرقه و در آغوش کشیدن دوستان، دویدن به سمت غروب آفتاب، و احتمالا آهنگی از هانس زیمر.

اکثر فیلم های حماسی به همین شکل تمام می شوند. شخصیت اصلی اصولا یکجا نشینی را تاب نمی آورد.(بالاخره هنوز جاهای زیادی برای نجات دادن وجود دارد). این کلیشه در کنار گفتگوی زخمی و عزیزش عمده پایان های هالیوودی را تشکیل می دهند. بیایید مهارت خود را به کار گرفته و این حلقه را بشکنیم.

امّ الکلیشه، نمونه های بزرگ تر

تا اینجا را دیگر جاها هم زیاد گفتند. اما بیایید کمی ریشه ای تر نگاه کنیم. تمام ۲۲ موردی که این بالا خواندید و مواردی که از قلم ما افتاده و در ذهن شماست، از پنج موقعیت نشأت می گیرند.

این پنج غول بزرگ، تقریبا تمام داستان یک فیلم را اشغال می کنند. شاید بتوان بر کهن الگو بودن آنها بحث کرد. اما بحث اینجا فعلا بر سر ماهیت آنها نیست. بد نیست نگاهی به آنها داشته باشیم:

۱) سفر قهرمانانه، بازتعریف اودیسه

“شخصیت اصلی به نیتی راهی سفری می شود، در این مسیر دوست/دوستانی می یابد ولی در تلاش اول دچار شکست می شود. زمانی که به نظر می رسد همه چیز تمام شده با کمک دوستانش بازمی گردد و پیروز می شود”

همان طور که از عنوان بر می آید، این ابرکلیشه اولین بار (حداقل تا جایی که ما می دانیم) در حماسه اودیسه ارائه می شود. از آن زمان تا کنون فیلم های زیادی برروی همین کلیشه برپا شده اند. تا حدی که فیلمی رسما با نام اودیسه (از نوع فضایی) اکران می شود.

۲) کلیشه همکاری فیل و فنجان

“دو شخصیت بصورت تصادفی با هم آشنا می شوند. علی رغم میل خود، مجبور می شوند با یکدیگر در مسیر هدف مشترکی حرکت کنند. با وجود تنش های فراوان، با رسیدن به هدف اولیه از هم جدا می شوند. اما پس از پیچشی دوباره کنار هم قرار می گیرند و هدف اصلی را محقق می کنند”

این شماره همیشه در فهرست پخش سالیانه حداقل یک نماینده دارد. داستانی بشدت شخصیت محور است و بخش زیادی از جذابیت خود را روی جنگ و جدل های شخصیت های اصلی قرار می دهد. معمولا حتی در انتقال محتوا موفق می شود. ولی تماشای بیست دقیقه اول برای چشم بسته گفتن تمام فیلم کافی است.

۳) بخاطر یک مشت خرابکاری

“شخصیت اصلی بصورت تصادفی باعث ایجاد یک بی نظمی/فاجعه می شود. با دوستان خود برای جبران اشتباهش اقدام می کند و شخصیت منفی قصد دارد جلوی او را بگیرد.”

تقریبا تمام فیلم های مجموعه عصر یخبندان بر پایه همین شماره ساخته شده اند. یک رخداد مهم زمین شناختی انتخاب کنید، همه چیز را گردن اسکرت بیاندازید و “دِ برو که رفتیم”

متاسفانه غول بد قلقی است و ممکن است در تلاش های اول به خوبی از پس ارائه محتوا بر نیاید. عصر یخبندان نیز از مرحله ای به بعد چندان از آن خیری ندید.

۴) کلیشه قدرت مسئولیت می آورد!

“شخصیت اصلی ناگهان قدرتی فراطبیعی را تصاحب می کند. در ابتدا از آن برای منافع شخصی خود بهره می برد. اما در ادامه مسئولیت پذیری را آموخته و با قدرت خود دنیا(یا بخشی از دنیا) را نجات می دهد.”

این کلیشه توانسته هشتاد درصد فیلم های ابرقهرمانی (از جمله فیلم های اولیه مارول) را تغذیه کند. فکری بشدت انسانی و جهان دوستانه دارد. منتهی تنها اختیار نویسنده تعیین نوع ابرقدرت داستان است. البته در آن هم نویسنده ها هنرنمایی فراوانی کرده اند. از کش آمدن دست و پا تا درسته قورت دادن سیارات.

۵) کلیشه سرگذشت یهود

۲۲+۵ مورد از مشهور ترین کلیشه های دنیای سینما

طرد شدن از سرزمین مادری، پادشاه ظالم، شکافته شدن دریا و بازگشت به زادگاه. شاید فکر کنید اینها را تنها در کتاب مقدس کنار هم می بینید. اما بخش زیادی از آثار هالیوود بر وزن همین عناصر ساخته می شوند. از آنجا که یهودیان مادرخرج بخش زیادی از رسانه جهانی هستند، طبیعی است به روایت سرگذشت پدران خویش علاقه مند باشند. البته هر دفعه با مقداری پیازداغ.

چه باید کرد؟

همانطور که در ابتدای مقاله ذکر شد، تمام کلیشه ها زاده کم کاری هستند. راه حل نیز واضح است. ابتکار و خلاقیت. تکراری بنظر می رسد ولی نوشداروی دیگر وجود ندارد.

در جمع آوری اطلاعات برای داستان به آثار دیگر تکیه نکنید. حتی اگر کلیشه ای که به کار گرفته اید خوب عمل کند، محصول نهایی همچنان یک “کپی تمیز” است. تلاش کنید و ایده های ناب و اصیل را از دل واقعیت ها بیرون بکشید. فراموش نکنید اجداد ما وقتی اولین داستان ها را به نظم در اوردند همین کار را انجام دادند.

 

نوشته های مشابه

‫9 دیدگاه ها

  1. با برخی از موارد موافق نیستم یعنی قدرت زیاد ، مسئولیت زیاد به بار می آورد که اتفاقا یک جمله ساده اما پر معنی است که در مورد داستان زندگی پیتر پارکر / مرد عنکبوتی خیلی جواب داد و از محبوب ترین اریجین ها است
    البته این کلیشه بیشتر از همه اذیتم میکنه که میبینی شخصیت اصلی علارغم خیلی اوقات غیر منطقی و احساسی بودن خواسته اش به شکل معجزه آسایی در نهایت پیروز میشه و کاراکتر های دیگه ای که عاقلانه تر می اندیشند شکست می خورند
    با کلیشه حواس برزخی حیوانات ، تجدید خاطرات و معلق ماندن در آسمان ( برای کارتون های طنز و موش و گربه بازی ) هم تا حدی موافق نیستم

    1. تجدید خاطرات بهتر بود جاش پاور آپ نوشته بشه… همین که میزنن شخصیت اصلیو سرویس می کنن، بعد باباشو میبینا مامانشو میبینه عمه اشو میبینه خاطراتش و ارمانش مرور میشه یهو بلند میشه میزنه دشمتشو که تا الان ی مشتم بهش نزده بود سرویس می کنه

  2. سلام عالی
    دوتا کلیشه دیگه هم در فیلم ها هست
    یکی در فیلم های جنگی تاریخی. طرف شمشیر میخواد بزنه به دشمنش. شمشیر رو بی می‌بره بالا
    تا 2 ساعت صبر داره که یکی بیاد نجاتش بده

    یک کلیشه دیگه هم هست. حتی ضعیف ترین شخصیت ها که توان کشتن موچه ای را هم نداشتند آخر فیلم که میرسه با یک آهنگ کودکانه مضحک از یک فیل هم قدرتمندتر نمایش داده می‌شوند و با چاخانی و اعصاب خرد کنی و نامردی تمام پیروز می‌شوند

  3. یکیش مونده : کلیشه بی سانسوری لباس ها که سایت قمست تصاویر مخصوصا انیمیشن ها خیلی بهش اشاره کرد😅🤣🤣🤣

  4. جالب بود. رو مخ ترینشون حرف زدن شخصیت‌های منفی قبل اینکه شخصیت اصلی رو شکست بدن هست. اگه اینکارو نمیکردن میبردن😂 ولی چه میشه کرد. کلیشه هارو به راحتی نمیشه از بین برد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *