مقالات و مطالب مفید

نقد و بررسی رسانه ملی؛ علت های کلی و اصلی ضعف های عدیده رسانه ملی

تا به الان دیگر حتما برایتان این سوالات پیش آمده که چرا با این همه مخاطرات رسانه ای، اول: رسانه ملی آموزش رسانه ای مفید ارائه نمی دهد، دوم: برخی از رسانه های پر مخاطره از رسانه ملی پخش می شوند و سوم: آثار در حد آثار بین المللی رسانه ای تولید نمی شود یا اگر می شود به شدت کم است. منظور از رسانه ملی، تلوزیون، اینترنت داخلی، سینما و شبکه خانگی است. ابتدا ویدئوی زیر را مشاهده کنید و برای کسب اطلاعات تکمیلی ادامه مقاله را مطالعه فرمایید:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چرایی و پاسخ به این سوالات را می توان در دانش آموختگان هنر های رسانه ای پیدا کرد. چندین حفره در تربیت فعالین رسانه ای وجود دارد.

اول اینکه سیاست رسانه های ملی کپی برداری شده از سیاست رسانه های غربی است. پس نه تنها گاهی اتفاق رو به جلو و مثبتی در رسانه ملی برای مقابله با مخاطرات رسانه ای صورت نمی پذیرد. بلکه خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف آنها نیز قدم برداشته می شود. مثلا مسابقه برنده باش که هم راستای سیاست برنامه مشابه خارجی اش بود. یا برنامه های سلبریتی محوری که از برنامه های شبکه های خارجی کپی برداری شده اند و همان سیاست ها را اجرا می کنند. یا برخی سریال ها که کاملا از سریال های شبکه های خارجی کپی شده اند و محتوای پنهان آنها را چه بخواهند چه نخواهند به مخاطب خود ارائه می دهند.

دوم اینکه دانش آموختگان در حوزه های کارگردانی و نویسندگی که اصلی ترین بار محتوا و تربیت رسانه ای را به دوش می کشند در فضای ایرانی_اسلامی تربیت نشده اند. یعنی مدرسه یا دانشکده ای که نیروی رسانه ای با ایدئولوژی ایرانی_اسلامی تربیت کند وجود ندارد. نیروی های رسانه ای ایرانی یا دانش آموخته هالیوود و دانشکده های خارجی مشابه هستند. یا در داخل با شیوه ها و منابع غربی آموزش دیده اند. یعنی نه تنها دانشکده مخصوص تربیت نیروی رسانه ای وجود ندارد بلکه منابع کتابی هم برای این کار وجود ندارد. همین می شود که یا ایدئولوژی فعالین رسانه ای هم راستا با ایدئولوژی های غربی یا یهودی است. یا اینکه این فعالین رسانه ای فقط فرم را بلد هستند و اصلا چیزی از ایدئولوژی رسانه ای نمی دانند. این خودش باعث می شود تا خواسته یا ناخواسته به دلیل عدم خلاقیت و کپی کاری از ایدئولوژی های غربی پیروی کنند یا کاملا بی محتوا و بی معنی محصول رسانه ای تولید کنند.

سوم اینکه مافیای سینما، سلبریتی ها و برخی نویسنده ها و کارگردان ها از جای خاصی آب می خورند. مثلا عقاید کومونیستی یکی از کارگردان ها که متضاد با فطرت و فرهنگ ایرانی هم هست، در آثار رسانه ای او به روز پیدا می کند. یا اینکه یک نویسنده با کشوری خاص یا اعتلافی خاص همراه می شود و اهداف و اعتقادات آنها را به نمایش می گذارد. گاهی نیز سینماگر شخصی است که عضو فرقه یا گروهکی خاص است و خود را وقف این صنعت کرده تا عقاید و اهدافش را توسط آن ابراز کند.

در کل، سینماگران زیادی هستند که به وسطگی انواع دلایل همچون پول، حفظ آبرو، هم راستایی با عقاید حزب، فرقه، گروهک یا… خاص، گرفتن پناهندگی، عضویت در حزب، فرقه، گروهک یا… خاص، تحت تاثیر قرار گرفتن توسط جامعه هنری یا اطرافیان و… از ابزار سینمایی خود در راستای تخریب فرهنگ و هویت ملی استفاده می کنند. مثل اصغر فرهادی که آثارش با سیاه نمایی های شدید علیه جامعه ایران همراه است یا محمد کارت که یکی از کارگردان های ضد مذهب به شمار می رود.

عدم نظارت صحیح بر محتوای آثار رسانه ای و اشخاصی که در رسانه ها حضور پر رنگ دارند یک محیط کاملا آزاد را فراهم کرده. همین باعث شده تا شاهد انواع تهاجم ها توسط سینماگران ایرانی علیه ملت ایران باشیم. ساخت آثار مبتذل و بها دادن بیش از اندازه به بدبختی و بعد سیاه جامعه آن هم بدون ارائه راهکار باعث می شود که روحیات و فرهنگ مردم آرام آرام تغییر کند. اشاعه ناامیدی شدید و تخریب اعصاب مخاطب در انبوهی از فیلم ها و صفحات مجازی داخلی، تاثیرات منفی بسیاری در سلامتی روانی جامعه خواهد داشت.

این سه حفره باعث شده اند تا با چنین وضعیتی در رسانه ملی مواجه باشیم. همچنین عدم حمایت مسئولین و سنگ اندازی های مافیای سینما جلوی پای سازندگانی که به صورت خودجوش به دانش و ایدئولوژی موافق با ایران و اسلام رسیده اند قوز بالای قوز دیگری است. محصولاتی که در راستای تقویت حیثیت ملی و هویت دینی شوند به سختی اجازه پخش می گیرند. چون مافیای سینما هم از این محصولات خوشش نمی آید تبلیغات موثری هم برای فروش برای آنها انجام نمی شود. مثل انیمیشن آخرین داستان با وجود اینکه پتانسیل خوبی داشت. اما به دلیل سنگ اندازی مافیای سینما و عدم حمایت مسئولین نه در سینما به خوبی دیده شد و نه توانست از تمام پتانسیل خود استفاده کند.

موانع بزرگ سر راه هنرمندان دغدغه مند و موافق ایدئولوژی های ایرانی به قدری زیاد است که استودیوهای ساخت انیمیشن یا چرت و پرت می سازند، یا در خارج از کشور فعالیت می کنند یا به صورت سفارشی محصولاتی را برای شبکه های خارجی تولید می کنند. مثلا انیمیشن گولز با محوریت بزبز قندی مورد توجه سینمای جهان قرار گرفت اما هنوز در ایران پخش نشده است. یا استودیوی اسکای فریم که در روسیه تاسیس شد تا با موانع داخل ایران برای ساخت انیمیشن روبه رو نشود. این استودیو توانست با ساخت انیمیشن پسر دلفینی در صنعت انیمیشن ایران انقلابی به پا کند. بها داده نشدن به کارگردان ها، انیماتور ها و نویسندگان داخلی باعث شده تا آثاری که به سختی تولید می شوند مورد بی مهری واقع شوند، همانند انیمیشن فهرست مقدس. یا اینکه اصلا اجازه ساخت آثار مطرح و پر محتوا داده نمی شود. مثلا استودیوی صبا که وظیفه اصلی تولید انیمیشن مناسب تولید داخل به عهده اش است تمام وقت و سرمایه خود را صرف تولید چرند ترین نوع انیمیشن هایی می کند که از نظر گرافیک، محتوا و داستان یک فاجعه هستند. مثل انیمیشن رعنا دختر دهقان که تماما دیالوگ است و هیچ کنشی از شخصیت ها شاهد نیستیم.

نقد و بررسی رسانه ملی؛ علت های کلی و اصلی ضعف های عدیده رسانه ملی

انیمیشن هایی هم که پتانسیل خوبی داشته باشند مورد بی مهری و حمایت قرار می گیرند و در مسیری تکراری قدم می گذارند. مثل انیمیشن پهلوانان که رفته رفته حوصله سر بر و تکراری شد. به صورتی که در هر قسمت شاهد یک سناریوی تکراری بودیم. ظهور یک شخصیت جدید، مقابله اش تحت حمایت پوریا با داروغه و در نهایت ترک شهر. در فصل چهارم این اثر هم دوبله هم داستان و هم گرافیک به شدت افت کرد. یا انیمیشن رستم و برزو که علارغم داشتن داستان حماسی و فوق العاده و داشتن گرافیک عالی فقط یک بار از رسانه ملی پخش شد.

این قصه سر دراز دارد. این بی مهری ها، کم کاری ها، عدم وجود دانشکده و منابع تربیتی رسانه ای و… گریبان گیر تمام حوزه های رسانه ای داخلی شده است نه فقط انیمیشن. حتی در تهیه و پخش آثار خارجی هم این قبیل معضلات قابل مشاهده بوده و هست. در دهه شصت با وجود شرایط سخت جنگی رسانه ملی به جای امید آفرینی و پخش آثار شاد به پخش غم انگیز ترین و نا امیدانه ترین انیمه ها و کارتون ها اقدام می کرد. این عمل اگر از کم عقلی مسئول مربوطه یا از قصد و عمد نبوده است پس چه بوده؟ همچنین در دهه هفتاد صاحبان رسانه ملی به شهید آوینی اجازه پخش روایت های جنگ و مستند های مربوط به جنگ بوسنی را نمی دادند. پس این داستان سر درازی دارد که به چند سال اخیر هم ختم نمی شود. متاسفانه حوزه رسانه ملی را چنین کسانی اشغال کرده اند.

نقد و بررسی رسانه ملی؛ علت های کلی و اصلی ضعف های عدیده رسانه ملی

عدم نظارت بر محتوا و سینماگران، عدم وجود منابع مناسب برای تربیت سینماگران، نداشتن مدرسه تخصصی رسانه و سینما، انتخاب اشتباه مسئولین و حیات خلوت بودن بخش های رسانه ای کشور، ورود اشخاص تحت الحمایت فرقه ها، گروهک ها یا احزاب خاص، حمایت ها و نفوذ های آن ور آبی در حوزه سینما برای هدف قرار دادن ایران و وجود مافیای سینما دلایلی هستند که باعث شده تا رسانه ملی ما مشکلات عدیده داشته باشد و نیم میلی متر هم از استاندارد های بین المللی رسانه پیروی نکند.

اینگونه می شود که رسانه ملی یک کشور به جای ترویج و تقویت فرهنگ ملی و صادرات آن به دنیا حالت خود تخریبی می گیرد. تخریب روان جامعه، تخریب فرهنگ جامعه، هدایت جامعه به سمت فرهنگ غربی، تغییر ذائقه ملت به سمت آثار مبتذل و دارای فحش و… . این قضیه راه حل دارد. راه حلی که در دستان مردم همین سرزمین است. عدم استقبال از آثار رسانه ای ضعیف و تحریم آنها و همچنین کادر سازی خصوصی برای تولید آثار با کیفیت کارهایی است که مردم ایران برای تقویت رسانه ملی می توانند انجام دهند. پروژه ای که تعداد خوبی از جوانان این سرزمین آن را آغاز کرده اند و با ساخت محتوای جذاب و مناسب ذائقه حقیقی ایرانی به پیش می روند. پسر دلفینی را می توان یکی از آثار قوی رسانه ای که در خارج از مرز ها نیز به خوبی رخ نمایی کرده است دانست.

نقد و بررسی رسانه ملی؛ علت های کلی و اصلی ضعف های عدیده رسانه ملی

در آخر نیز باید بگوییم که سطح سواد رسانه جامعه ایران اسفناک است. مردم ایران دنبال روی حقیقت نیستند. بلکه آن چیزی را قبول می کنند که دوست دارند قبول کنند. عدم داشتن سواد رسانه و تقویت نکردن چارچوب های اعتقادی باعث شده تا مخاطب ایرانی توپ پینگ پونگی باشد بین انواع رسانه ها.

نوشته های مشابه

‫5 دیدگاه ها

  1. اوضاع اونقدر اسفناکه که اگر این مقاله رو نشون خیلی از همون عوامل رسانه و البته افراد به اصطلاح مجرب و هنرشناس بدیم با چند تا اصطلاح قلمبه سلمبه و چند تا برچسب حسابی از خجالتمون در میان انگار که ما بدهکاریم بهشون بعضی مخاطبین که جای خود دارند
    آثار تاریخی و اسطوره ای چون منظومه گرانبها شاهنامه فردوسی می تواند جوانان و حتی افراد غیر مذهبی را به خوبی با مقدمه چینی به سمت و سو کشانده و استفاده از آثار نویسندگان ، شعرا و حکما بزرگ تاریخ ایران که معمولا اقتباس هایی درجه چند و بی رنگ پیدا می کنند آن هم در مدیوم و حوزه هایی که مخاطب بیشتر حضور دارد را کاملا جذب کند

  2. به عنوان نویسنده و کارگردان نوجوان شخصا درک میکنم این مقاله رو

  3. دقیقا اصلا انیمیشن درست حسابی تو ایران نداریم اگه هم باشه سالی یا هر چند سال یکبار یکی در صورتی که انیمه های ژاپنی روز به روز پخش و تولید میشه انیمیشن های نتفیلیکس ویراژ میده خب وقتی اینهمه انیمیشن جلوی بچه ها هست میان مهارت‌زندگی می‌بینند آخه؟

  4. سلام و خسته نباشید
    لذت بردم از مقاله و نقدتون
    ای کاش به محتواهای ملی گرای دستوری صدا و سیما هم اشاره میکردید
    درسته که یک طرف حق ایستاده و طرف دیگه باطل ولی این رسانه ملی هم خیلی سعی میکنه تا ایدئولوژی خودش رو با روشی غیر مطلوب به مخطب القا کنه ای کاش حداقل این کار رو از رسانه‌ی اسلام ستیز یاد میگرفتند که چطور میشه یک شیوه‌ی فکری و پیامهای پنهانی رو به مخاطب رسوند و دست به تولید فرا متن ها زد.
    مثلا در حوزه‌ی ادبیات مقاومت باید شرم کرد که کتاب های نفیس و بی شماری مثل من زنده‌ام و دا و از این دست آثار روی دست مانده و در مقابل با آثار کم ارزشی روبرو میشیم که بنده حق میدهم اگر این ها رو شستشوی ذهنی کودکان بخونیم
    همونطور که امروزه در مدرسه ها و رسانه های خارجی شاهد تبلیغ همجسگرایی یا حتی مفاهیم شیطانی هستیم این طرف هم بدون هیچ خلاقیتی مفاهیمی رو به خورد بچه ها میدیم که چیزی از اونا نمیدونن من یک خواهر تقریبا 8 ساله دارم و این موضوع بشدت برام قابل لمس هست میتونم بگم حداقل امثال دختر کفشدوزکی ها خلاقیتشان از ما بهتر بوده و ختم کلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *