دهه شصت به دلیل شرایط جنگی و تاثیرات جنگ بر روی وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دهه خاص و سختی محسوب می شود. دهه هفتاد نیز به دلیل شرایط پس از جنگ و دوره سازندگی دهه حساسی محسوب می شود. یکی از مولفه هایی که می تواند در این شرایط شادی و نشاط را در خانه ها رقم بزند یا آموزش های مفیدی به بچه های ارائه دهد و حتی برای مدتی اندک جو خانه ها و خانواده ها را مثبت کند، تلویزیون و برنامه های آن است. از مهم ترین برنامه های تلویزیون نیز می توان به کارتون ها اشاره کرد. حال آیا کارتون های آن زمان به چنین رسالتی عمل می کردند؟ یا اینکه برعکس، نا امیدی و انرژی منفی را در خانه ها آن هم در آن شرایط سخت که جامعه حتی به شادی ها و انرژی مثبت اندک هم نیازمند بود، پخش می کردند؟
کارتون های دهه شصت و هفتاد به چند دسته محدود تقسیم بندی می شدند(البته بعضی آثار در چند دسته قرار می گیرند) که به این دسته ها و البته بررسی بعضی از کارتون های خاص خواهیم پرداخت.
دسته اول این کارتون ها کارتون هایی بود که در آن ها شخصیت اصلی یا پدر و مادرش مرده بودند و یا گمشان کرده بودند و به دنبال آنها می گشتند. در این قبیل آثار ناامیدی و بدبختی موج مکزیکی می زد. در وضعیت گفته شده دهه شصت و هفتاد آیا پخش چنین آثاری درست بود. از این قبیل کارتون ها می توان به حنا دختری در مزرعه، مارکو، بل و سباستین، دختری به نام نل، هاچ زنبور عسل، سرندیپیتی و… اشاره کرد. حال جالب است در بعضی از این کارتون ها حتی لحاظات پایانی و تجدید دیدار هم بالاخره به نحوی ناامیدانه و غم انگیز پیش می رود.
دسته دوم کارتون هایی با مضامین و مفاهیم خاص و بعضا منفی بودند. برای مثال در ادبیات سینما مادر نماد وطن است و مادری که گمشده نماد سرزمین موعود که باید به سختی او را یافت. این بدین معنی است که مضامین صهیونیستی در دهه شصت و هفتاد از تلویزیون پخش می شدند و ناخودآگاه کودکان را هدف می گرفتند. برده داری یا سیستم ارباب رعیتی نیز در برخی کارتون ها مشهود بود و حتی بد نشان داده نمیشد(در این مورد در بخش بررسی کارتون حنا دختری در مزرعه بیشتر صحبت خواهیم کرد). ازمفاهیم منفی نیز می توان به نگهداری از حیواناتی همچون سگ به عنوان همراه و همدم یاد کرد که تقریبا در هر کارتونی که یک دختر یا پسر تنها وجود داشت همراه او یک سگ هم بود.
دسته سوم:برخی آثار با اینکه ظاهر کارتونی و کودکانه دارند اما دارای مضامینی بزرگسالانه یا نامناسب برای هر سنی اند(البته این قضیه هنوز هم به خصوص در خانواده ها حل و فصل نشده و ما شاهد این هستیم که بچه هفت ساله به تماشای آثار با برچسب سنی +10 می پردازد). رده بندی سنی بعضی از این آثار در تلوزیون مشخص نشده بود و فرهنگ سازی خاصی نیز صورت نگرفته بود. از آن جهت که بعضی آثار کمی ترسناک یا خشن بودند(مخصوصا برای روح لطیف کودکان) انتظار می رفت یا از پخش آنها ممانعت می شد یا فرهنگ سازی لازم صورت می گرفت. از این قبیل آثار می توان به گامبا یا کوتلاس اشاره کرد(همش بکش بکش بود).
این موضوع را نباید نادیده گرفت که تقریبا تمام آثاری که پخش می شد دارای مضامین مثبت اخلاقی و رفتاری هم بودند. با این حال تقریبا این مضامین در آثار آن زمان ثابت بودند و مخاطبان در کارتون هایی که جدید پخش می شدند نمیتوانستند درس جدیدی را یاد بگیرند. البته این مشکل از سازندگان آثار است و نه از پخش کنندگان آن. مضامینی همچون اراده راسخ، کارتیمی، دوستی، محبت، مبارزه با ظلم، تلاش بی حد و مرز، درس خواندن و همدلی پای ثابت این آثار بودند. خیلی کلیشه ای، تکراری و ابتدایی. معدود آثاری همچون خانواده دکتر ارنست بودند که خیلی آموزنده و مفید تر واقع می شدند.
بررسی چند کارتون دهه شصتی برای نمونه
حنا دختری در مزرعه
این کارتون شاید دارای همان مضامین مثبت نام برده شده باشد، اما مضمون اصلی ای که به آن اشاره می شود، سیستم ارباب رعیتی است. در این کارتون یک سری افراد پولدار و یک سری فقیر اند. فقرا باید به سختی از صبح تا شب برای اربابان خود کار کنند و حتی از این موضوع خوشحال هم باشند! حنا و امثال او هر چقدر هم که تلاش کنند هیچ زمان نمیتوانند مزرعه خود را تاسیس کنند و مستقل شوند، آنها تا آخر عمر فقط برده اند. در این بین حتی اگر کمی کار سبک تری به آنها واگذار شود باز هم ماهیتشان تغییر نمیکند و باید نیش کنایه های عمه خانم را تحمل کند.با این حال صاحبان اصلی این سیستم(مزرعه داران) بسیار آدم های مهربان و دلسوزی اند(آخهه). بخش دوم در کارتون هایدی نیز قابل مشاهده است.
دختری به نام نل
این کارتون شاید اثر های سوء قمار را نشان دهد، اما اولا این دغدغه در کارتون های کودکان ایرانی جایی ندارد و ثانیا در این اثر بدبختی از سروکول همه بالا می رود و بک گراند و فضای تیره گرافیکی این ناامیدی، بدبختی و انرژی منفی اثر را چند برابر می کند.
مهاجران
مضمون همیشگی. پولدار ها همیشه پولدارند و فقرا همیشه در فقر به سر می برند. حتی اگر دو تا قاره آنسوتر از اول زندگی را شروع کنی. سیستم طوری است که فقرا در هر زمان و مکانی باید برای ثروتمندان به سختی کار کنند. اگر کسب کار خود را راه اندازی کنند هم افاقه نمی کند.
هاچ زنبور عسل
مو قرمزی که به دنبال ماردش(ارض موعود) می گردد. شاید کمی درباره حشرات و برخی گیاهان اطلاعات مفیدی ارائه دهد(به چه درد بچه می خورده آخه) ولی هم از لحاظ داستانی و هم گرافیکی اثری غم انگیز است.
بارباپاپا عوض میشه
بی معنی، بی محتوا، مسخره و دغدغه هایی که حتی بچه های چهار ساله را هم در حالت عادی جذب نمیکند. تنها دلیلی که کودکان دهه شصت این اثر را تماشا می کردند، نبود کارتون های دیگر در قاب تلویزیون بود. وگرنه هیچ کس نگاهش نمی کرد.
بچه های کوه آلپ
این کارتون از نظر گرافیکی دارای تم تیره و فضای تاریک است. فقر، کینه، بدبختی، کمبود لحظات شاد و ساعت پخش افتضاح(دم غروب)، یک اثر کاملا تیره و غم انگیز را رقم می زنند. پخش اینگونه کارتون های واقعا یک ظلم آشکار بود.
موش کوهستان
تمام زندگی شان صرف فرار از دست راسو و یک روباه قرمز بود. این اثر، یک اثر تراژدی و غمگین بود به همین دلیل تعقیت و گریز بین موش ها و شکارچی ها همانند ماجراهای نیلز یا تام و جری حالت کمدی و طنز به خود نمیگرفت.
دهه هفتاد نسبت به دهه شصت بسیار پیشرفت داشت و ما شاهد آثار مثبت و سرگرم کننده بیشتری هستیم. آثاری که در بین کودکان و حتی بزرگ تر های خانواده محبوب بودند و همه را پای قاب تلویزیون می کشاندند. با این حال نمیتوان از آثار منفی و مضامین منفی آنها چشم پوشی کرد. تفاوت اصلی کارتون های دهه شصت و دهه هفتاد در عشق و علاقه بچه ها و خانواده ها در هنگام تماشای آنهاست. در دهه شصت تلوزیون بیننده داشت اما خیلی اجباری و به دلیل نبود برنامه های بیشتر بود. همچنین در این دهه به دلیل در دسترس تر شدن آثار فرهنگی مضر(مایکل جکسون و فیلم های مبتذل) و محبوب شدن آنها در بین نوجوانان، تلوزیون می بایست سطح برنامه های خود را ارتقاء می داد و قاب خود را جذاب تر می کرد، تا از انحراف نوجوانان جلوگیری شود. در این ضمینه تلوزیون و فضای فرهنگی کشور به خوبی وارد عمل نشدند.
بررسی چند کارتون دهه هفتادی
فوتبالیست ها(کاپتان سوباسا)
این اثر خیلی مضامین و مفاهیم منفی ندارد، اما اثری هم نیست که به ما فوتبال یاد بدهد و یا فوتبال بازی کردن را به ما نشان بدهد. اغراق های سنگینی در این کارتون مشاهده می شود و بعضی اوقات شورش را در می آورد. با این حال برای کودکان سرگرم کننده است.
با خانمان
این اثر کمی مثبت تر و بالغانه تر است، اما باز هم این مضمون به چشم می خورد که فقرا برای ثروتمندان کار می کنند. حتی پلین زمانی سروسامان می گیرد که ارتباط فامیلی اش با پدربزرگش که فرد ثروت مندی است، اثبات می شود. در ضمن پلین سرگذشت بسیار غم انگیزی دارد. در عین حال ارزش سواد، زکاوت و سیاست به خوبی در اثر گنجانده شده. با اینکه اثر غم انگیزی است اما این عنصر پای ثابت داستان نیست و ما شاهد لحظات شاد نیز هستیم. با خانمان کارتونی پر طرفدار و محبوب در زمان خود بود.
چوبین
این کارتون جیگر تمام بچه ها را خون کرد. حتی آخر سریال هم ما شاهد شادی و خوشحالی مطلق نبودیم و پایان این اثر با خداحافظی زهر همه شد. با این حال تمام دشمان چوبین تک چشم بودند و چوبین یک ابر قهرمان بود. به همین دلیل اثری محبوب محسوب می شد.
بینوایان
اثر زیبا و قابل تاملی است، مخصوصا رمان آن. اما نشان دادن زجر و سختی یک دختر معصوم، حماقت های مادرش و بیرحمی خانواده تناردیه در دهه هفتاد یک ظلم آشکار در حق کودکان است. با توجه به اینکه تا انتهای کارتون بینوایان به جز لحظاتی کوتاه دیگر از امید و خوشحالی خبری نیست. شاید در زمان حال یا برای مخاطب بزرگسال دهه هفتاد اثر خوبی باشد، ولی کودکان چرا باید شاهد این همه غم و سختی باشند؟
گامبا
در این اثر به شدت شاهد صحنه های خشن هستم. قیافه های وحشتناک، مرگ های پیاپی، گرافیک خوفناک و… همه و همه برای روح لطیف کودکان مضر است. این اثر داستان جذاب و پر محتوایی هم ندارد. فقط خشونت را به تصویر کشیده. در ضمن دوبله راسوی سفید افتضاح است و اصلا صدا با کاراکتر همخوانی ندارد(بیشتر مناسب صدای دلقک بود).
تام و جری
خب این کارتون مختص دهه هفتاد نیست و حتی الان هم در حال پخش و تولید است، اما پخش این اثر از تلویزیون ایران از دهه هفتاد شروع شد. این اثر شامل لحظات خنده دار و نشاط آور برای کودکان و خانواده است. شاید سری ها و قسمت های جدید تام و جری جذابیت قبلی خود را از دست داده باشد اما خب، این ضعف داستانی و کمدی در دهه کنونی رقم خورده نه دهه هفتاد. یکی از تصمیم های عاقلانه تلویزیون هم این بود که گلچینی از تام و جری پخش می کردند چون تمام قسمت های این کارتون چندان جذاب و خنده دار نبودند(بعضی هام غیر قابل پخش بودند).
بابا لنگ دراز
اقتباسی موفق و جذاب از یک رمان به همین نام. در این کارتون ما ابتدا شاهد زندگی یک یتیم(در کارتون های این دو دهه کاملا کلیشه ای است) در یتیم خانه هستیم. زندگی نچندان شاد و جذابی که به واسطه دلسوزی فردی که فقط سایه وی دیده می شود تغییر می کند. جودی شخصیت اصلی داستان به دبیرستان می رود و یک زندگی روزمره جدید را تجربه می کند. به جز اوایل اثر ما دیگر شاهد نا امیدی و رنج نیستیم. زندگی ای که به کمک یک خیر متحول می شود. داستان شاد و سرگرم کننده ای است. البته مو قرمز بودن جودی و تحول زندگی اش از فقر و بی توجهی(در بخشی از داستان او در حال تنبیه شدن است. در همین هنگام خانواده ای از کنار او عبور می کنند، پسر کوچک خانواده به او اشاره می کند ولی مادر خانواده دست پسر را پایین می آورد و می گوید”به او کاری نداشته باش”)به وضعیت ایده آل صرفا بخاطر دلسوزی یک فرد ثروتمند کمی قابل تامل است.
آنشرلی
باز هم یک یتیم بی کس و کار مو قرمز. این کارتون دارای ته مایه و گرافیکی غم انگیز بود. با این حال به دلیل نحوه گفتار و شخصیت های داستان در میان دختران دهه هفتاد، کارتون محبوبی محسوب می شد.
آیا پخش بعضی از عناوین بالا در زمان جنگ و پس از جنگ، زمانی که جامعه از همیشه بیشتر به امید و خوشحالی نیاز داشت درست بود؟ پخش این کارتون ها در زمان کنونی کمی منطقی تر به نظر می رسد تا دهه شصت و هفتاد. قضاوت با شما.
نه خدایی داستان بابا لنگ دراز (که من اصلا دوستش ندارم یعنی چی پسره سن باباشو داره رفت باهاش ازدواج کرد) اشاره به تشکیل حکومت صهیونیه ؟ بابا لنگ دراز ؟؟
کاملا دارید اشتباه میگشید اصلا اینا چه ربطی به همدیگه دارن علکی حواشی ایجاد میکنید
به صهیونیست جه ربطی داره اینو ژاپن در 30و خورده ای سال پیش ساخته دوست عزیز
اولا اینکه مال ۳۰ سال پیشه ربطی نداره که صهیونیستی هست یا نه. ثانیا ژاپن در اون سالها کشوری بوده که پول میگرفته اثر سفارشی می ساخته، پس اصلا بعید نیست یک اثر این چنینی بسازه. ثالثا اینجا اصلا صهیونیستی بودن مطرح نبست فقط یک سوء تفاهم پیش اومده. لطفا دقت کنید
من خودم حتی از دیدن تام و جری هم حرص میخوردم و واقعا محبوب ترین کارتونم دکتر ارنست بود
کارتون های قدیم خیلی زیبا تر بودن چون هم به زندگی واقعی آدم ها نزدیک تر بود و هم تبلیغات و سیاسی بازی های الان رو نداشت ، سادگی داستان و باورپذیر بودن شخصیت ها هم مزید بر علت بود
من که ترجیح میدم خیلی وقت ها مثلا تام و جری یا پلنگ صورتی ببینم تا کارتون های جدید
سلام ببینید من این کارتون هارو زمانی که دبستان میرفتم نگاه کردم و کلی درس از این کارتون ها گرفتم یادگرفتم که با تلاش و کوشش تو میتونی موفق بشی با اینکه آدم پولداری به دنیا نیومدی اما بازم باید تلاش ات رو بکنی درسته اوایل این کارتون ها کمی غمگین بود اما کلی نکات آموزنده داره پس خیلی بی انصافی کردید در توصیف این کارتون ها شخصیت من که همه بهش اشاره میکنند شامل مهربون بودنم و تلاشگر بدونم رو در سال های عمرم مدیون همین کارتون هام کاش نقد منصفانه تری انجام میدادید.
سلام حرفتون درسته
منتها نه برای زمان جنگ
مخصوصا اینکه انیمه هایی مثل بی خانمان و فوتبالیست و و اونایی که تم شاد تر و آموزنده ای داشتن حتی مثل رامکال مال بعد جنگ هستن
1. اتفاقا منم چند ماه پیش رفتم انشرلی رو نگاه کردم خیلی سریع با خودم گفتم پسر چقدر تم غم انگیزی داره مردم چطوری افسرده نمی شدن این انیمه ها رو می دیدن. تم رنگی بی روح ، موسیقی غم انگیز ، زندگی سخت. خونه ها همه کلبه ای و تو دل کوه و کمر همه هم یتیم بودن و یکی هم ازیتشون می کرد. دیگه خدا چه بلایی باید به سرت میاورد؟😂
2. اینکه غم انگیزه احتمالا بخاطر این بوده که سختی زندگی رو نشون بده و پایانش رو خوش می کردن که نشون بده بعد از تلاش فراوان می شده به نتیجه دلخواه رسید. ولی بعضیاشونم باز پایانش غم انگیز بود که این یعنی رسالتش رو انجام نداده. چون معنی نداره برای بچه اثر با پایان تلخ بسازن. بچه نیاز داره به یک درک و دیدگاه مثبت از زندگی برسه و خوب اگه قراره پایان این همه سختی غم انگیز باشه عملاً بچه ناامید می شده پس بدرد نمی خوره.
3. لطفاً آثار کلاسیک مثل این انیمه ها رو معرفی کنید که مو لا درزش نره برای بچه. می خوام آرشیو کنم برای آینده 🤌
عالی بود😍
از بین انیمیشن های این لیست گامبا منو از همه بیشتر آزار میداد .
من عاشق گامبا بودم . هنوز هم دوستش دارم
ترس فقط سمندون و دوندون تو الستون و ولستون
واقعااااا، هنوزم وحشت میکنم
خانواده دکتر ارنست یه شاهکاره
قرار نیست هر چی مظلومیته نماد صهونیست باشه دیگه شورشو درنیارید دنیا پر آدم بدبخت و فقیره
تعداد زیادی المان دیگه بوده که اونها رو نویسنده دیده اما شما نادیده گرفتید
بعدشم مانور بیشتر این مقاله کارتونای پر از بدبختی عه که توی اون زمان نشون بچه ها میدادن
واقعا چه کاری بوده اون موقع به جای یکم امید دادن همش از بدبختیو بیچارگی پخش می کردن؟
نه خدایی داستان بابا لنگ دراز (که من اصلا دوستش ندارم یعنی چی پسره سن باباشو داره رفت باهاش ازدواج کرد) اشاره به تشکیل حکومت صهیونیه ؟ بابا لنگ دراز ؟؟
خب کجا گفته شباهت دارد؟
چرا از خودتون درمیارید؟
کاملا دارید اشتباه میگشید اصلا اینا چه ربطی به همدیگه دارن علکی حواشی ایجاد میکنید
به صهیونیست جه ربطی داره اینو ژاپن در 30و خورده ای سال پیش ساخته دوست عزیز
اولا اینکه مال ۳۰ سال پیشه ربطی نداره که صهیونیستی هست یا نه. ثانیا ژاپن در اون سالها کشوری بوده که پول میگرفته اثر سفارشی می ساخته، پس اصلا بعید نیست یک اثر این چنینی بسازه. ثالثا اینجا اصلا صهیونیستی بودن مطرح نبست فقط یک سوء تفاهم پیش اومده. لطفا دقت کنید
من خودم حتی از دیدن تام و جری هم حرص میخوردم و واقعا محبوب ترین کارتونم دکتر ارنست بود
کارتون های قدیم خیلی زیبا تر بودن چون هم به زندگی واقعی آدم ها نزدیک تر بود و هم تبلیغات و سیاسی بازی های الان رو نداشت ، سادگی داستان و باورپذیر بودن شخصیت ها هم مزید بر علت بود
من که ترجیح میدم خیلی وقت ها مثلا تام و جری یا پلنگ صورتی ببینم تا کارتون های جدید
کارتونای الان بنظرم خیلی بدترن، همشون یا ماشینین یا هیولا
سلام ببینید من این کارتون هارو زمانی که دبستان میرفتم نگاه کردم و کلی درس از این کارتون ها گرفتم یادگرفتم که با تلاش و کوشش تو میتونی موفق بشی با اینکه آدم پولداری به دنیا نیومدی اما بازم باید تلاش ات رو بکنی درسته اوایل این کارتون ها کمی غمگین بود اما کلی نکات آموزنده داره پس خیلی بی انصافی کردید در توصیف این کارتون ها شخصیت من که همه بهش اشاره میکنند شامل مهربون بودنم و تلاشگر بدونم رو در سال های عمرم مدیون همین کارتون هام کاش نقد منصفانه تری انجام میدادید.
سلام حرفتون درسته
منتها نه برای زمان جنگ
مخصوصا اینکه انیمه هایی مثل بی خانمان و فوتبالیست و و اونایی که تم شاد تر و آموزنده ای داشتن حتی مثل رامکال مال بعد جنگ هستن
1. اتفاقا منم چند ماه پیش رفتم انشرلی رو نگاه کردم خیلی سریع با خودم گفتم پسر چقدر تم غم انگیزی داره مردم چطوری افسرده نمی شدن این انیمه ها رو می دیدن. تم رنگی بی روح ، موسیقی غم انگیز ، زندگی سخت. خونه ها همه کلبه ای و تو دل کوه و کمر همه هم یتیم بودن و یکی هم ازیتشون می کرد. دیگه خدا چه بلایی باید به سرت میاورد؟😂
2. اینکه غم انگیزه احتمالا بخاطر این بوده که سختی زندگی رو نشون بده و پایانش رو خوش می کردن که نشون بده بعد از تلاش فراوان می شده به نتیجه دلخواه رسید. ولی بعضیاشونم باز پایانش غم انگیز بود که این یعنی رسالتش رو انجام نداده. چون معنی نداره برای بچه اثر با پایان تلخ بسازن. بچه نیاز داره به یک درک و دیدگاه مثبت از زندگی برسه و خوب اگه قراره پایان این همه سختی غم انگیز باشه عملاً بچه ناامید می شده پس بدرد نمی خوره.
3. لطفاً آثار کلاسیک مثل این انیمه ها رو معرفی کنید که مو لا درزش نره برای بچه. می خوام آرشیو کنم برای آینده 🤌