فیلم سینمایی
نقد و بررسی فیلم سینمایی مصلحت؛ قانون خط قرمز ندارد؟
فیلم سینمایی مصلحت از آن دسته فیلم های انتقادی نیست که بیایند روی یک مسئله یک در میلیون جامعه دست بگذارند و در نهایت با پایان بازشان خودشان هم نفهمند چه گفته اند. این فیلم دست روی یک مشکل فراگیر می گذارد و هم آن را ریشه شناسی می کند و هم برای رفع آن راه حل ارائه می دهد. در کنار قدرت محتوایی خود به بهترین نحو از نماد ها کمک می گیرد و پرداخت کارگردانی بسیار خوبی هم دارد.
نقد کارگردانی و صحنه پردازی فیلم مصحلت
نماد ها
در صحنه پردازی این فیلم شاهد هستیم که از آیات، کلمات، احادیث و شعار ها در فضایی استفاده می شود که داستان در آن جهت حرکت می کند. مثلا هنگامی که برای آزاد کردن پسر مشکاتیان که قاتل اصلی است به زندان می روند، پشت سر شخصیت قاسمی، آیه “حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا” نوشته شده است. یا “آیه النجات فی صدق” یا بنر دفاع از مظلومان و مستضعفین در محکمه یا شعار “درود بر خمینی” هنگامی که حسین(با بازی وحید رهبانی) در حال انجام یک عمل انقلابی برای مبارزه با فساد است(رفتن نزد بهشتی برای افشای حقیقت) یا وجود کلمه الله در جای جای فیلم که نشانه از نظاره گری خدا بر تمام اعمال ما دارد یا ملخی که خواهر زاده قاتل دوبار در طول فیلم آن را در شیشه ای حبس می کند و به او می دهد که تداعی کننده ضرب المثل ملخک یک بار جستی می باشد.
نماد ها به جا، با معنا و با مفهوم به کار رفته اند و به ما کمک می کنند تا هدف فیلم را درک کنیم. فیلم به گونه ای روایت می شود که می توان چند برداشت از آنها کرد. اما این نماد ها به کمک ما می آیند با بفهمیم فیلم در بطن محتوای خود با نظام چپ نیافتاده بلکه با چیز دیگری مشکل دارد. این نماد ها به ما می رساندند که حسین دارابی کارگردان این فیلم بخاطر روحیه انقلابی خودش دست به تولید این فیلم برده نه دهن کجی بی هدف به نظام.
فضای ملتهب
در تمامی سکانس هایی که ما شاهد مردم عادی جامعه هستیم و اجتماعات هدفمند یا غیر هدفمند مردم را شاهد هسیتم، بی نظمی و التهاب خاصی را هم شاهد هستیم. همه چیز شلوغ و پلوغ و در هم ریخته است. حتی هنگامی که حسین می رود و مدارک را پشت در خانواده آریا(خانواده مقتول) می گذارد، یک تصادف رخ داده و چند نفر در حال دعوا هستند تا فضای ملتهب به مخاطب القا شود. این هنر کارگردانی است. چراکه دائما در داستان شاهد هستیم که شخصیت ها به ملتهب بودن جو جامعه اشاره می کنند. خب این التهاب چگونه باید به مخاطب القا شود تا برایش قابل پذیرش باشد؟ به همین روش.
چرخش شخصیت اصلی
در ابتدای داستان پسر مشکاتیان شخصیت اصلی است. سپس این نقش به دادستان داده می شود و در نهایت خود مشکاتیان نقش اصلی فیلم می شود. این چرخش شخصیت های اصلی با توجه به داستان و محتوا هم جذاب است هم از کلیشه ها ما را رها می کند و یک نقطه قوت فیلم محسوب می شود.
انگشتر فیروزه و عقیق
انگشتر فیروزه و عقیق نمادی شناخته شده از طیف خاصی محسوب می شود. طیفی که از همه بیشتر کار می کنند و آخرش هم به جرم همکاری با گروهک فرقان و ضد نظام بودن و شورشی بودن محکوم می شوند. این فیلم برای شخصیت های مثبتش که انسان های عدالت خواه و فعالی هستند این نماد را استفاده کرده و برای شخصیت های منفی یا خاکستری نه. این عمق درد این فیلم را می رساند. فیلم مصلحت می گوید کسانی که واقعا انسان های مقیدی هستند و بیشتر از همه کار می کنند، بیشتر هم به کم کاری و بی اندیشی محکوم می شوند. حتی جای مهر روی پیشانی هم روی پیشانی روحانی ای است که شخصیت منفی داستان است. یعنی عبادت خالی کافی نیست و اندیشه و عملکرد ماست که تعیین کننده است.
الگوگیری فیلم مصلحت
فیلم کره ای “وقتی آن روز بیاید” شباهت زیادی با مصلحت دارد و مصلحت از این فیلم الگوبرداری کرده. رخ دادن یک قتل توسط اشخاص داخل نظام، دادستانی که باید پرونده را امضا کند و بعدا علیه این بی عدالتی با هر بدبختی می ایستد، دقیقا سناریوی فیلم وقتی آن روز بیاید می باشد. با تفاوت هایی در مفهوم سیاسی و اجتماعی که باعث ایرانیزه شدن فیلم مصحلت شده است.
نقد محتوایی
عدالت خط قرمز ندارد با چاشنی امتحان الهی
اولین چیزی که در این فیلم برای ما به نمایش در می آید، محاکمه یکی از آقازاده های نظام می باشد. محاکمه ای که به مصلحت نظام نیست اما مشکاتیان می گوید عدالت خط قرمز ندارد و برای همه لازم الاجرا است. همین می شود که خان زاده(پدر آقازاده محاکمه شده و از سران مملکت) با نظام چپ می افتد و به هر دری می زند تا پسرش را آزاد کند. این حرکت برای نظام گران تمام می شود و مجاهدین خلق این ادعا را مطرح می کنند که خان زاده محاکمه شده تا بازی سیاسی حفظ قدرت در کشور حاکم شود. مجاهدین معتقدند محاکمه خان زاده برای سفید کردن سران نظام و بدنه نظام است تا خود را عدالت خواه نشان دهد و صرفا شو آف است. با اینکه اینگونه نیست و مشکاتیان حقیقتا تصمیم سختی را اتخاذ کرده است.
در جریان همین ادعای مجاهدین، پسر مشکاتیان، شاهین آریا را که همان مجاهدی است که ادعای کذایی را مطرح می کرد می کشد. او در دعوا در حال خفه شدن است که با اسلحه غیر مجازش شاهین را می کشد. احتمالا بخاطر اتهامی که به پدرش وارد شده بود غیرتی شده بود و دعوا کرده بود. قصدش هم کشتن شاهین نبود، چون در حال خفه شدن توسط شاهین بود از سر اجبار اسلحه را در آورد و او را کشت. بخاطر همین که سر دفاع از خود او را کشته، عذاب وجدان ندارد. اتاق شاهین هم یکبار نمایش داده می شود و مشخص می شود او از خانواده ای سرمایه دار(شاید هم سلطنت طلب) است و مجاهدی شدیدا فعال است. عکس های داخل اتاقش و وسایلی که در اتاق دارد گویای همه چیز است.
حال چه شده؟ مشکاتیان گفت عدالت خط قرمز ندارد. حتی اگر فرزند یکی از سران نظام باشد. حالا اگر فرزند خودت باشد چه؟ الان فرزند مشکاتیان است که یک نفر را کشته و باید اعدام شود. حالا آیا عدالت را بدون خط قرمز اجرا می کنی؟ این امتحان الهی مشکاتیان است. مشکاتیان صراحتا بیان می کند که بخاطر همین شرایط سخت و تصمیمات سنگین قصد کنار رفتن از مسئولیت را داشته اما شهید بهشتی او را توجیه کرده که به وجود افرادی مثل شما نیاز است. حالا مشکاتیان باید اثبات کند سر حرفی که زده می ایستد.
مشکاتیان اواخر فیلم هنگامی که پرونده مختومه شده با مادر و پدر شاهین دیدار می کند. مادر شاهین می گوید که “من از تو بیشتر به قیامت باور دارم و اونجا یقه اتو می گیرم”. همچنین می گوید “کاش پسرم رو کشته بودید و می اومدید می گفتید زورمون زیاد بوده کشتیم”. این جملات این مفهوم را می رساند که آدم باید روی حرفش و عملش بایستد. اگر اشتباه کرده گردن بگیرد و تاوانش را هم پس بدهد. جالب است که وقتی که حکم اعدام پسر مشکاتیان قطعی می شود، همسر مشکاتیان به او می گوید که “ما برای انقلاب فداکاری زیادی کرده ایم و اگر فرزندم را اعدام کنند در قیامت یقه ات را می گیرم”. یعنی مسئولیت، بسیار بار سنگینی است. هر کارم که بکنی کسی مخالفت دارد و با کار تو مخالف است. انگار مسئولیت داشتن یک بازی دو سر سوخت است. عین حرف شهید رجایی که می گفت “من به عنوان رئیس جمهور جایم ته جهنم است. جایی که گناه 36 میلیون نفر به گردن من است”. اینجاست که باید قدرت انتخاب و بصیرت جوری باشد که مسیر عادلانه را انتخاب کرد هر چند هم که سخت باشد. بله خانواده مشکاتیان فداکاری زیادی برای نظام کرده اند اما این دلیل نمی شود که از احکام قانون و عدالت مصون شوند.
مشکاتیان همسرش را به صبر دعوت می کند و همسرش می گوید “زمانی که ساواک هم پسرم را گرفته بود همین را گفتی”. شاعبه پیش می آید که فیلم قصد دارد زمان پس از انقلاب را با پیش از انقلاب یکی بداند. اما اینطور نیست. نمی شود انتظار داشت چون جرم مرتکب شده ایم ولی آقازاده هستیم و برای انقلاب فداکاری کرده ایم قانون برای ما اجرا نشود. اینگونه نیست که انقلاب کنیم تا به قدرت برسیم و هر کاری که دلمان می خواهد بکنیم. چه کسی گفته که بعد از انقلاب به دوره آسودگی و رفاه می رسیم؟ تازه اولش است. چه کسی گفته از خودگذشتی و فداکاری بعد از انقلاب لازم نیست؟ تازه اولش است.
در سکانس پایانی مشکاتیان روبه روی جمع می ایستد و می گوید “بسم الله الرحمن الرحیم”. یعنی اینکه تازه اولش است و شروع کار است. چیزی تمام نشده بلکه تازه زمینه ای که می توان در آن فعالیت کرد و به هدف رسید فراهم شده.
خیلی جالب و حساب شده است که در طول داستان مشکاتیان با زنی مواجه می شود که همسرش مرتکب قتل شده. او به مشکاتیان التماس می کند که کاری بکند(زن می گوید “منم عین دخترتون” تا تداعی گر فرزندش باشد) اما مشکاتیان می گوید هر چه قانون بگوید همان است و من هیچ کاره ام. این شرایط همان شرایطی است که برای خودش هم پیش آمده اما برای خودش قانون همه چیز نبوده و سعی کرده آن را دور بزند. چطور است که قانون برای مردم لازم الاجراست اما برای مسئولین نه؟ یعنی قانون برای مردم و به دوش آنهاست نه مسئولین؟ حداقل مشکاتیان اثبات کرد که اینگونه نیست و قانون برای همه است. اما واجب است که کسی مثل مشکاتیان باشد و این قانون را اجرا کند. قانون خود به خود اجرا نمی شود باید آن را اجرا کرد.
عقده و هوس حفظ قدرت یا مصلحت نظام؟
قاسمی شخصیت خاصی است. او در دوران انقلاب توسط ساواک دستگیر شده و به این مسئله اشاره هم می کند. حالا خودش به مسئولیت در مملکت رسیده و دقیقا سیرت ساواک را به پیش گرفته است(سیگار کشیدن نماد خوبی برای اشاره به این مسئله است و خوب هم هست که شخصیت منفی سیگار می کشد). قاسمی پشت توجیهات خودش پنهان می شود و می گوید اگر این کار ها را نکنیم نظام را دشمنان قورت می دهند. این هم یک توجیه است هم یک ترس. توجیه برای جنایات و اعمالش. او حتی به دادستان هم رحم نکرد و با خانواده اش هم او را تهدید کرد. قاسمی دقیقا پیش دکتر ساواک رفت تا پرونده سازی کند. او از نظام اهداف والایی که در اندیشه خمینی بود را نمی خواست. او طالب قدرت و نفوذ است و می خواهد از این قدرت و نفوذش لذت ببرد. اینکه نظام را قورت می دهند برایش یک توجیه است زیرا حقیقت این است که او مست قدرت شده. همچنین او ترسو است. او از تمام دشمنان می ترسد بخاطر همین حاضر به انجام هر کاری می شود. اگر ترس نداشت و بر اندیشه های انقلاب که هر دفعه در نوشته ها و بنر های روی در و دیوار آنها را می بینیم باور داشت، نه می ترسید نه چنین کارهایی می کرد.
مشکاتیان هم شخصیت پاک پاکی نیست. او از وقتی به فکر می افتد که توسط دوست دادستان تهدید می شود. حالا دو حالت دارد. اول اینکه واقعا خبر نداشته که تا این حد برای تبرئه پسرش پیش رفته اند. دوم اینکه از به خطر افتادن جایگاه یا آبرویش ترسید. احتمالا دومی اش باشد چرا که بعد از صحبت با خانواده آریا که هیچ پشیمانی خاصی هم در جلسه با آنها نداشت ورق را چرخاند و شروع کرد به اجرای عدالت. البته شاید وقتی بحث قیامت را شنید به حسابرسی عملش رسید.
هنگامی که مادر مقتول پای چوبه دار می رود تا حکم را اجرا کند، به پسر مشکاتیان می گوید “من هم مثل تو تا الان فکر می کردم همه چیز دست پدرت است”. این یعنی ناظر و قادر اصلی خداست. او لحظه ای با یک تلنگر یا یک اتفاق کلا ورق بازی را می چرخاند و نباید حرص و پز قدرت داشت. این قدرت هیچ نیست و در چشم به هم زدنی نیست می شود. مثل اتفاقی که برای قاسمی افتاد.
انقلاب کردیم اما انقلابی نماندیم
شاید جدی ترین مبحث این فیلم همین باشد. فقط انقلاب کردن کافی نیست. قرار نیست به محض اینکه انقلاب کردیم به تمام اهداف آن برسیم. تازه باید شروع کنیم و زمینه را برای رسیدن به اهداف آماده کنیم. مهم نیست لحظه ای که در حال انقلاب بودیم چه آرمان و اهداف خوب و شیرینی داشتیم. این آرمان و اهداف و این اندیشه باید حفظ شود و پس از انقلاب هم به آنها عمل شود.
مصحلت دو پهلو
کلا بحث مصلحت بحث جالبی است. از این واژه بارها توسط مسئولین و مردم در موقعیت های مختلف استفاده می شود. مصلحت اندیشی برای بعضی واژه ای مثبت است و برای بعضی واژه منفی که آن را همانند عقب نشینی می دانند. عموما مصلحت اندیشان کسانی هستند که صحبت نمی کنند، واکنش نشان نمی دهند و بقیه را به عدم عملکرد تشویق می کنند. مخالف مصلحت اندیشان نیز کسانی هستند که به زدن، کشتن، زندانی کردن و پاسخ های سریع و قاطع اعتقاد دارند.
نگاه فیلم مصلحت به این مصلحت اندیشی ها و مخالفان مصلحت طلبی جالب است. این فیلم هر دو گروه را در یک جبهه قرار می دهد. کسی که هیچ کار نمی کند و سکوت اختیار می کند، مشکاتیان و دوست حسین(دادستان) هستند. دوست حسین با اینکه همه چیز را می داند و حتی هنگامی که مکبر نماز مشکاتیان می شود دستش می لرزد، اما نمی خواهد کاری کند. در عین حال یک روحانی و قاسمی دقیقا همان برخورد های سریع و قاطع را انجام می دهند اما برابر جبهه خودی. خیلی نکته جالب و به جایی است. درست هم هست چراکه بارها شاهد هستیم چشم بر گناه مخالفان بسته می شود اما اندک لغزش ها و یا حتی عملکرد های درست موافقان و جبهه خودی مورد حمله اساسی قرار می گیرد. پس این فیلم هم مصلحت اندیشی را مضر می داند و هم مخالفین مصلحت اندیشی را. گویا اصلا در یک جبهه هستند.
مسیر درست از دیدگاه فیلم مصلحت
فیلم مصلحت برای دو موضوع مسیر مشخص می کند. اول همین بحث مصلحت اندیشی است. این فیلم اعتقاد دارد هرجا عدالت به خطر بی افتد جای مصلحت وجود ندارد. قرار نیست از تیتر چهار تا روزنامه و رسانه ها بترسیم و عدالت را خدشه دار کنیم. شبیه به عملکرد سید علی خامنه ای در برابر هواپیمای اوکراینی. با اینکه نشر خبر خودزنی این هواپیما بر ضد کشور تمام می شد اما دور از عدالت بود که مردم و خانواده هایشان این را ندانند. پس دستور بر افشا داده شد. همان “النجات فی صدق” که بارها در طول فیلم شاهدش هستیم. بهترین عملکرد کاری بود که دادستان و دوستانش کردند. آنها اول قصد داشتند موضوع را با سران نظام مطرح کنند و چون عملی نشد اول مشکاتیان را تهدید کردند بعد قصد اقدام داشتند. اینگونه آبروی او حفظ می شد و حتی امکان اصلاح روش او هم وجود داشت. اگر می خواستند از همان اول اقدام قاطع و سریع انجام دهند هم آبروی او می رفت هم به طور جدی شرایط ملتهب جامعه به نظام آسیب می زد.
موضوع بعدی بحث سیرت انقلابی است. مسیر درست انقلاب دقیقا کدام است؟ آنکه فقط کشور داری کنیم و با هر راه درست و غلطی بخواهیم جایگاهمان را حفظ کنیم یا چیز دیگری؟ دادستان بعد از صحبت با روحانی که پشت این قضایا است و می فهمد مشکاتیان هم از این موضوعات با خبر است، دچار تردید می شود که الان آیا درستش این است که دیگر سکوت کند یا باز هم مبارزه کند. سپس شاهد این هستیم که او در مجلس عزای امام حسین است و پس از مراسم تصمیم بر مبارزه می گیرد. یعنی جایی که تردید و شبهه بر طرف می شود مجلس امام حسین است. این بدان معنا است که سیرت سیاسی اهل بیت همان سیرتی است که باید به پیش گرفت و مسیر درست برای تصمیم گیری این است.
#اعدام_نکنید
برخی معتقدند این فیلم با مظلوم نمایی از مجاهدین خلق و مقتول کردن یک مجاهد و تلاش کشور برای احقاق حق او و نشان دادن یک خانواده سرمایه دار به عنوان والدین او و دادن اسلحه غیر مجاز به پسر مشکاتیان که از سران نظام است، قصد تطهیر مجاهدین را دارد. اما به خیلی نکات دقت نشده.
اول اینکه مجاهدین هستند که بلوا و آشوب به پا می کنند. با اینکه کشور در مسیر عدالت حکم داده آنها بازم حرف خودشان را می زنند و ضد نظام عمل می کنند و مرگ بر بهشتی می گویند. همچنین پسر مشکاتیان با اینکه توسط پدرش از رفتن به اجتماع منع شده بود اما رفت و با آنکه به او تاکید شده بود درگیر نشود، درگیر شد. پس او سر خود عمل کرده و گناه و اسلحه اش پای نظام نیست. همچنین او داشت توسط شاهین خفه می شد و اگر با تیر او را نمی زد خودش می مرد. شاهین به راحتی داشت او را خفه می کرد و اگر او را می کشت به این کارش افتخار هم می کرد، اما پسر مشکاتیان با اینکه عذاب وجدان ندارد اما بخاطر کارش بسیار واهمه دارد. پس نمی شود گفت این فیلم در حال تطهیر مجاهدین خلق است. زیرا به هر دری زده تا مجاهدین را تطهیر نکند.
خشونت از بدنه اشخاص انقلابی نیست و حتی کسی که دارد خفه می شود پسر مشکاتیان است. آنها همیشه به خشونت متهم هستند با اینکه می بینیم مجاهدین در حال فحاشی به نظام هستند و مردم را تحریک می کنند، با اینکه انقلابی ها صرفا در حال توزیع اعلامیه هستند. این نکته هم وجود دارد که دشمن همیشه در حال برنامه ریزی برای آتو گرفتن است تا آن آتو را بزک کند و مردم را به نفع خودش خریداری کند. بهترین آتو کشته شدن یک نفر است. فضایی ملتهب ایجاد می کنند و حتی حمله می کنند و قصد کشتن طرف مقابل را دارند، اما طرف مقابل حق دفاع از خودش را هم ندارد و اگر کسی را بکشد علم می شود بر علیه خودش. ساکت نگه داشتن قتل شاهین آریا باعث شد تا او به عَلَمی جدید برای مجاهدین تبدیل نشود وگرنه او یک اسطوره می شد و برای انتقام خونش چهل نفر دیگر می بایست ترور می شدند. پس واقعا بهترین کار این است که آتو دست دشمن ندهیم. اگر دادیم طبق اعتقاد این فیلم باید پایش بایستیم و تاوانش را هم پس بدهیم.
حالا اگر شخص مجاهد پسر مشکاتیان را کشته بود، همه قد علم می کردند تا از او رضایت بگیرند و شعار اعدام نکنید سر می دادند تا اعدام شاهین باعث التهاب بیشتر نشود. یعنی مصلحت می چرخید و اینگونه تعبیر می شد که اگر او را اعدام کنیم و عدالت اجرا شود وضعیت ملتهب تر می شود. کلا مصلحت همیشه بر اجرا نکردن عدالت است.
وقتی که حق به حقدار می رسد و خانواده آریا می توانند حکم قصاص را اجرا کنند، به هیچ وجه تا پای چوبه دار از حقشان نمی گذرند هر چقدر هم که بقیه اصرار می کنند. حتی با همسر مشکاتیان هم ملاقات نمی کنند و فقط قصاص می خواهند. حال جالب است که به لطف همین ها بوده که فهمیده اند پسرشان اعدام شده. پدر شاهین می گوید” حالم از بی غیرتی خودم به هم می خورد”. دادستان بیشتر از خانواده ای آریا پیگیر حق آنهاست. آنها از ترس پاسپورتشان حاضر به عقب نشینی از خون فرزندشان هستند. مادر و پدر شاهین با اینکه خودشان منفعل هستند و جرئت مخالفت ندارند به دادستان تیکه های سنگینی می اندازند. از جمله اینکه “این چه قدرتیه که به آدم های خودش هم رحم نمی کند” یا “چرا خودت حقیقت رو افشا نمی کنی، نکنه می ترسی حذفت کنن؟”. یعنی خودشان می ترسند و حتی به بی غیرتی خودشان اذعان می کنند اما دیگران انتظار دارند تا همه چیزشان را برای اجرای حکم مورد پسندشان فدا کنند. دادستان اگر حذف شود دیگر نمی تواند برای اجرای عدالت کار کند بخاطر همین خانواده را برای گرفتن حقشان ترغیب می کند، اما با چنین جواب هایی مواجه می شود. آخرش هم خودش می رود و همه چیزش را برای اینکار فدا می کند و آخر آخر هم مشکاتیان است که حق خانواده مقتول را می دهد. آنها هیچ کار نکردند. دیالوگ دادستان جالب است”: “ما حقتون رو دادیم، اما شما ازش نگذشتید”.
از دیگر نماد های فیلم تولد نوه مشکاتیان است. فرزند تازه متولد شده یعنی امید، امید به بخشیده شدن پسر مشکاتیان. مادر شاهین چون می بیند قاتل پسرش پشیمان است و فیلم هم طوری بازنمایی کرده که او مجبور به قتل شده، او را می بخشد. یعنی بخشش وقتی اتفاق می افتد که قاتل اصلاح شود نه اینکه بخواهد برگردد و اعمال قبلی اش را انجام دهد.
قوه قهریه مظلوم
کمیته یا نیروی انتظامی مظلوم ترین شخصیت های داستان را به خود اختصاص داده. آنها درگیری ها را کنترل کرده اند و با بازداشت کردن مضنون ها در حال عمل به وظایفشان هستند. اما قاسمی به آنها می گوید:”من اسم شما را فراموش نمی کنم”. یعنی کسی که قرار است ضرر کند همین نیرو های انتظامی هستند. همچنین همه چیز گردن یکی از همین نیروهای حافظ امنیت افتاده و با اینکه او هیچ کار اشتباهی نکرده ولی بازخواست شده است. یعنی اگر اتفاق بدی بی افتد، چه درگیری شود و اوضاع از دست برود و چه نظم حفظ شود و مضنونین بازداشت شوند، نیروی انتظامی باید پاسخگو و مسئول باشد.
دست خوش
مثل همیشه عالی
خیییلی تمیز و عالی
خیلی عالی بود.
فقط کاش می گفتید علامت پشت وکیل نشونه چیه
پوستر فیلم زی هستش
سلام خیلی عالی بود فقط دو سوال
1آیا قتل پسر مشکاتیان با توجه به دفاع از خود، حکمش اعدام بوده است؟
2آیا توهین به سران نظام، این اجازه را به افراد نمیدهد که به شخص توهین کننده حمله کنند؟ با توجه به اینکه حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نقلی شخصی را که به پیامبر داشت توهین میکرد بدون محاکمه و… درجا کشتند.
سلام علیکم
دفاع از خود تا جایی میدونیم توی ایران حکمش با قتل فرقی نداره. سر همین پلیس تا همین چند وقت پیش حاضر به شلیک نبود
در مورد اون داستانم بر فرض صحت، طرف داشته به پیامبر توهین میکرده، پیامبر کجا سران نظام کجا… پسره هم بخاطر توهین به سران نظام حمله نکرد، بخاطر توهین به باباش حمله کرد، نیتش فرق داست