انیمه سریالیانیمه سینماییکمیک و مانگا
نقد و بررسی انیمه و مانگا محبوب شیطان کش (demon slayer)
بهشت در کیفیت بصری، برزخ در داستان، دوزخ در محتوا
محبوب بودن همیشه از خصایصی بوده که بشریت خواستارش بوده. گرچه بسیار موارد بوده که چیز محبوب لزوماً یکچیز بیعیب و نقص نیست. چاپ و انتشار مانگا محبوب شیطان کش (دیمن اسلیر) از سال ۲۰۱۶ میلادی آغاز شد و بعدها در سال ۲۰۱۹ سروکله انیمه این اثر پیدا شد. تقریباً در مدت بسیار کوتاهی از آغاز انیمه اثر مانگای اثر در سال ۲۰۲۰ به پایان رسید.
در وصف شیطان کش باید با این صفت از اثر یادکرد: محبوب! شیطان کش یکی از آثاری است که محبوبیت فزایندهای برای خود دستوپا کرد. گرچه شاید بهاندازه محبوبیتش بیعیب و نقص نباشد.
بهرسم ادب یادآور میشوم اگر نمیخواهید از مانگای اثر یا انیمه اسپویل شوید مراقب باشید. متن پیشرو حاوی اسپویل اثر است. همچنین می توانید نقد و بررسی شیطان کش را از طریق ویدئوی زیر تماشا کنید:
فرم انیمه و مانگای شیطان کش
یوفوتیبل بهعنوان استودیوی سازنده این اثر واقعاً لایق تشویق و تمجید است. شیطان کش ازنظر بصری واقعاً زیباست. از استودیوی سازنده فیت زیرو و استی نایت هم نمیتوان غیرازاین انتظار داشت. نبردهای شیطان کش و اکشن فوقالعاده این اثر نیز از خوبیهای این انیمهاند. نبرد آکازا و رنگوکو حقیقتاً حماسی است و بهتر از آنوقتی به نبرد گیوتارو و تنگن اوزوی در فصل دو نگاه میکنیم چه چیزی جز هیجان و آدرنالین میبینیم؟
چه نبردها و چه باقی لحظات شیطان کش واقعاً زیباست و باید به یوفوتیبل بابت ساخت همچنین شاهکار بصری آفرین گفت؛ اما درعینحال گاهی هم یوفوتیبل کارهایی میکند که بوی پولپرستی میدهد. برای مثال، چرا سینمایی موگن ترین باید قطعهقطعه و به بخش اول فصل دو اثر تبدیل میشد؟
اما بگذارید کمی هم از بدیهای شیطان کش بگوییم. داستان شیطان کش در بسیاری از مواقع روندی غیرمنطقی به خود میگیرد. برای مثال، چرا و چگونه یک میتسوزوی درزمانی که قدرت بدنی زنان چیز مهمی برای کشاورزی بوده باید بابت قدرت بدنیاش طرد میشد؟ از این گذشته، میتسوزوری حقیقتاً زن زیبایی هم بود.
تلاشهای مانگاکا برای غمانگیز کردن داستان گاهی مُضحک واقع میشود. برای مثال چرا درون گذشته آکازا نود درصد اطرافیان وی اینقدر به خودکشی علاقهمند بودند؟ یا چرا پدر و مادر مویچیرو آنقدر بیمنطق جان به جانآفرین تسلیم کردند؟
در مورد گذشته شیاطین نیز همینطور. وقتی برای بار اول غصه شیطانی که به علت چرخ خراب فلک آدم بده شده را میشنویم شاید غمانگیز باشد؛ اما وقتی برای بار هزارم این اتفاق بی اُفتد دیگر شبیه یک جوک مزخرف میشود. عذرهای فرویدی برای بار اول و دوم منطقیاند؛ اما رفتهرفته مسخره و احمقانه جلوه میکنند.
از این گذشته، شخصیتهای انیمه خیلی زیادند و فرصت شخصیتپردازی کم است. مانگاکا فقط میخواهد برای شخصیتها یک گذشته غمانگیز (حتی به قیمت مُضحک بودن) بسازد و بار شخصیتپردازی را زمین بگذارد. دریغ از رُشد شخصیتها!
از دیگر مصائب شیطان کش آرکهای تمرین ملالآور است. آرک تمرین در آثار شونن یکچیز بدیهی است. گرچه در شونن های نسل جدید، همچون چینساومن یا هلز پارادایس این آرکها کمرنگتر شدهاند.
درون شیطان کش آرکهای تمرین با کمترین خلاقیت و تنوع همراهاند. مخاطب به دنبال راز قدرت تانجیرو نیست بلکه به دنبال ادامه داستان است.
در آخر هم یادی از مانگا بکنیم. گفتیم فضیلت غیرقابلانکار انیمه زیبایی بصریاش است؛ اما افسوس در مانگا خبری از این قضایا نیست. طراحیهای مانگا از ضعف شدید رنج میبرند. بهنحویکه در برخی نبردهای پایانی دیگر آزاردهنده میشوند. فارق از طراحی آنچه واقعاً تجربه خواندن مانگا را زهرمار آدم میکند فلاشبکهاست.
کموبیش معضل فاش بکها را در انیمه نیز داریم. استفاده از فلاشبک برای روایت داستان یا شخصیتپردازی خوب است؛ اما به شرطی که ریتم داستان را به خاک و خون نکشد. آیا جدا لازم بود وسط نبردها آنقدر فلاشبک ببینیم؟ برای مثال در مانگا وسط نبرد حیاتی بینآکاز، گیو و تانجیرو چرا آنقدر فلاشبک وجود دارد؟ این کار تمام حس نبرد را از مخاطب میگیرد. در طول انیمه ها دیگر این تکنیک آزاردهنده شده زیرا انگار یک سناریوی ثابت را شاهد هستیم. معرفی یک شخصیت، نبرد حیاتی او با یک شیطان، نزدیک شدن به مرگ، یادآوری داستان زندگیاش به کمک فلش بک و در آخر هم پایان نبرد او با شیطان.
محبوبیت شیطان کش کاملاً به خاطر تلاشهای استودیو یوفیتیبل است. این را بدون شک و شبهه میتوان گفت؛ یعنی داستان، فرم و مانگا به معنای واقعی کلمه لیاقت این محبوبیت را ندارند و توان تولید چنین محبوبیتی را هم نداشتند. تنها چیزی که باعث شد تا شیطان کش یک اثر محبوب بشود و حتی مانگای آن را هم محبوب کند تلاشهای استودیو یوفیتیبل است. این استودیو با انیمیت، موسیقی و صداگذاری عالی خود مخصوصاً در بخشهایی که شاهد نبرد هستیم، کاری کرد که یک شاهکار چشمنواز به مخاطب ارائه شود و محبوبیت به ارمغان بیاورد.
یعنی یک مانگا نهچندان بالیاقت تبدیل به یک انیمه محبوب در سطح جهان شد. این اتفاق جذاب به لطف صنعت مانگا رخداده. از خوبیهای صنعت مانگا همین است که پتانسیل سنجی اتفاق میافتد؛ یعنی تولیدکنندهها و توزیعکنندهها به ظرفیت نهفته یک مانگا پی میبرند حتی اگر مانگاکا نتوانسته باشد آن را به تصویر بکشد. همین پتانسیل سنجی سرآغازی است برای شروع تولید یک انیمه محبوب.
نقد محتوایی شیطان کش
شیطان بدشانس
بگذارید برای آغاز کار به سراغ مسئله توجیه رفتار شیاطین در اثر برویم. از ۱۲ ماه بالایی گرفته تا صغیرترین و ذلیلترین شیاطین اثر، میتوان رد پای جبرگرایی را در سرگذشتشان پیدا کرد.
درون دنیای شیطان کش همیشه شیاطین در بدترین موقعیتهای زندگی یافت میشدند. گرچه استثناءهایی همچون دوما و کوکوشیبو وجود داشتند اما اکثریت شیطانها پیش از شیطان شدن در بدبختی و فلاکت دستوپا میزدند.
عموماً شاهد توجیه اعمال دیمن ها با روایت گذشته تلخشان هستیم. گیوتارو و خواهرش داکی را در نظر بگیرید. دو شخص که همواره در فقر بزرگشدهاند و مورد اقسام بیعدالتیها قرار گرفتند. خواهر و برادری که ما را تا حدی به یاد تانجیرو و نزوکو میاندازند. چنان چه خود تانجیرو نیز اشاره میکند در صورت شیطان شدن خودش و خواهرش به سرنوشت گیوتارو و داکی دچار میشدند. گیوتاروی زشت و تحقیرشده و داکی زیبا و مریض هیچ نقشی در این امر نداشتند که انتخاب کنند در آن وضعیت به دنیا بیایند. شیطان کش درباره مشاء شیاطین جبرگراست و بهنوعی چارهای جُز شیطان شدن نداشتند.
اینجا دنیای شیطان کش به طرز غیرمنطقی جبرگرا میشود. مثل اتک ان تایتان یا برخی آثار نیست که بگوییم انیمه دارد سختیها و رنجهای زندگی را نشان میدهد. بلکه در شیطان کش بدبختی به طرز غیرمنطقی وجود دارد. در سرگذشت آکازا اطرافیان وی به مسخرهترین شکل میمیرند.
اما نکته جالب اینجاست که چه کسی ناجی این شیاطین خدازده میشود؟ بله موزان! دنیای خشن شیطان کش، شیاطین را به مسیری میکشاند که درنهایت راهشان موزان یعنی بزرگترین شیطان باشد.
شیاطین ناچار قصه ما انسانیت خود را دور میانداختند و به موزان میپیوستند تا قدرتی برای زندگی داشته باشند. خود موزان نیز بر این امر تأکید دارد. آنگاهکه علت شکست گیوتار را گرایش به عواطف انسانیاش تلقی کرد. معامله با شیطان برای کسب قدرت، زندگی آسوده و… همواره سوژهای پایدار برای نویسندگان بوده که شاید هرگز از دهن نیافتد. نمونه دیگرش را میتوان انیمه چینسامن دانست.
البته درنهایت دور انداختن انسانیت برای شیاطین چیز دندانگیری نیاورد. گیوتارو و خواهرش باوجود کسب قدرت و شهرت درنهایت هر دوسرشان را از دست دادند. رویی خانوادهای نیافت و آکازا بازهم در حسرت دستوپا زد.
مستضعفین ظالم
تفاوت اصلی نزوکو و تانجیرو با شیاطین در ظلم کشیدن و ظلم کردن است. تانجیرو و خواهرش هم با جبر زمانه درگیر شدند اما چون ظلم کشیدند به ظالم تبدیل نشدند. شیاطین برعکس این عمل کردند. آنها چون مورد ظلم واقع شدند به مردم بیچاره ظلم کردند و آنها را سلاخی کردند. عموم آنها حتی انتقام نگرفتند و عقده شان را سر دیگران خالی کردند. این نهایت فلاکت و عقده شیاطین را می رساند. آنها برای وضعیت فعلی خود بهانه ای بی معنا ارائه می دهند. این شیاطین به دنبال تفریح، چشیدن طعم قدرت و لذت هستند. تنها هدفی که از شیطان بودنشان دارند این است و گذشته غم انگیزشان عذر پوچی بیش نیست.
خود شخصیت موزان از سر حرص، طمع، خودخواهی، خودپسندی و سایر رذائل اخلاقی به اینجا رسید. سایر شیاطین دست ساز او نیز همین ویژگی ها را از او به ارث برده اند. قتل انبوهی انسان از جمله دکتری که در حال درمان او بود نتیجه این اخلاقیات اوست. او به جاودانگی رسیده است و قدرت فراوانی دارد اما باز هم طمع می کند و قصد دارد به تنها محدودیتی که دارد هم فائق آید(نور خورشید). موزان به اصطلاح دنبال آزادی بی قید و شرط است اما این در اصل بی بند و باری می باشد. او آزادی نمی خواهد، او می خواهد هرکاری دلش می خواهد بکند و با بازی با جان مردم تفریح کند. موزان آنقدر خودپسند است که کوچکترین کلمات خارج از خواسته اش را هم نمی تواند تحمل کند و به خاطر همین چهار ماه بالا را سلاخی کرد.
تانجیرو و اخلاقیات بودایی
احتمالاً اعمال و رفتارهای تانجیرو در انیمه را میتوان نمونهای بسیار پاستوریزه از رفتارهای قهرمانانه یک قهرمان دانست؛ اما خب اخلاقیات و اعمال تانجیرو تحت تأثیر چه مکتبی است؟
درون شیطان کش شاهد اشارات آشکارای زیادی به آیین بودیسم هستیم. از ظاهر زاهد پیشه هاشیرای سنگ تا آمیدا سوترا خواندن گنیا هنگام نبرد. تعالیم بودیسم در رفتارهای تانجیرو نیز مشهود است. توجه تانجیرو به رنجدیدگی شیاطین، اشاره به مسئله کارما در گفتوگو با مویچیرو، نشانههایی از گرایشها تانجیرو به اخلاقگرایی بودایی است. البته، باید اینجا اشاره کرد که تانجیرو انسان کاملِ مکتب بودیسم نیست؛ زیرا ما رنج کشیدن شخص یا مراقبه وی را در طول اثر نمیبینیم. البته وظیفه یک اثر هنری انجام این امر نیست؛ اما بهطورکلی در ارائه مفاهیم بودیسمی شیطان کش سطحی برخورد کرده است.
در تعالیم بودا بر رنج تأکید بسیاری میشود. چنین عنوان میشود که گرایش به لذات موجب رنجهای بشر بود و خواهد بود. از همین رو راهبان بودایی به گوشهنشینی و تذهیب نفس میپرداختند تا با این روش به نیروانا (غایت بشر و آرامش در بودیسم) برسند. همچنین به رنج باقی انسانها نیز توجه شده و عنوان میشود که باید بهاینعلت با آنان رفتاری مسالمتآمیز داشته باشیم.
در مرام تانجیرو چندان بحث دوری از دنیا و لذاتش مطرح نیست اما بحث درک رنج باقی افراد پررنگ است. تانجیرو همواره در برخورد با چه شیاطین و چه انسانها به سرگذشت غمانگیز آنان توجه ویژهای دارد. البته تانجیرو در عین قابلتوجه دانستن رنج نامبردگان را درنهایت محکومبه مرگ میدانند؛ زیرا شیاطین ظلم کردهاند پس باید تقاص پس بدهند.
مسئله دیگر، اندیشه کارما است. اگر در آسمان و در شکاف کوهها پنهان شویم، نقطهاي پیدا نمیشود که انسان بتواند از مکافات اعمال خود بدان جا پناه برد. علاوه بر بودیسم در آیینها و مکاتب بسیاری بر این حقیقت که اعمال آدمی ازنظر اخلاقی بر انسان اثر میگذارند و موجب فلاکت یا رستگاری آدمی شوند حرف زدهشده.
بهطورکلی اینیک حقیقت قابلبحث است؛ اما مُشکل دید بودیسم به این مقوله در چیست؟ خب ما میدانیم که آدمی در این دنیا نتایج تمام اعمال خود را نمیبیند. استالین هرگز بابت دیکتاتوریاش جواب پس نداد. پس اینجا چگونه عدالت رعایت میشود؟ در بودیسم اینجا در ذیل مبحث کارما مبحث تناسخ نیز آشکار میشود. بودیسم عنوان میکند که شخص بنا بر اعمالش در جسمی دوباره تناسخ مییابد. برای مثال، شخص فقیر در صورت رفتار اخلاقی در زندگی بعدیاش صاحبمال میشود. یا شخص شریف ممکن است در زندگی بعدیاش فردی فقیر و بیچاره باشد. قبل از این در نقد چندین اثر اشاره کردیم که به تناسخ چه ایراداتی وارد است؛ اما اینجا که عدالت رعایت شده، شخص شریف زندگی بدبختانهای دارد و شخص نیکوکار در زندگی بعدیاش عالی مینوازد. پس مُشکل چیست؟
چند ایراد میتوان وارد کرد. اول، وقتی شخص تناسخ پیدا میکند حافظه خود را از دست میدهد، پس مواخذه کردن شخصی که جرم خود را نمیداند را میتوان ظالمانه دانست.
دوم، با این حساب وجود بشر پوچ و بیمعناست؛ زیرا حتی اگر کار نیکی کند مجبور به تکرار همین زندگی تک ساحتی دنیوی است و در چرخه تکرار میاُفتد. وقتی انسان متوجه بشود وجودش تنها تکرار است و یک تکرار پوچ و بیمعناست آنگاه در چرخه پوچی اُفتاده و به پوچگرایی میاُفتد؛ و نظام هستی نیز با این حساب ذاتاً ظالمانه و غیرمنطقی است. (برای نقد بیشتر این امر میتواند به دو مقاله مدیر سایت مراجعه کنید.)
انیمه شیطان کش و تانجیرو به تناسخ معتقدند. همانطور که تانجیرو در پایان نبردی که برای ورود به دارو دسته شیطان کش ها با یک شیطان غولپیکر چند دست داشت از خدا خواست تا او را در زندگی بعدیاش یاری کند. البته که پس از پایان نبرد با خواهر و برادر شیطان در فصل سه شاهد ورود این دو به جهنم هستیم و تانجیرو به آن دو میگوید که قرار است تقاص گناهانتان را در جهنم پس بدهید. بازهم اثبات میشود که شیطان کش در ارائه مسائل بودایی سطحی عمل میکند.
تحلیل سه شیطان ردهبالا
بخش اول: آکازا و قدرت
علیرغم شخصیتپردازیهای ضعیف و نیمه ضعیف در اثر، سه شیطان ردهبالا از شخصیتپردازی کموبیش خوبی بهرهمندند. بگذارید از آکازا شروع کنیم. آکازا اولین شیطان رده بالایی است که درون اثر میبینیم. در بحث وی با کیجیرو، آکازا کیجیرو را به تبدیلشدن به شیطان و کسب جاودانگی دعوت کرد و البته کیجیرو هم رد کرد.
آکازا شخصیتی بود که حتی گیو و تانجیرو نیز بهزور بر وی غالب شدند. در معنای اصلی وی بسیار قوی بود و همچنین بر قاعده قدرت تأکید بسیار داشت. آکازا چنان چه درون مانگا روایت شد پیش از شیطان شدن زندگی سخت و سراسر ناکامی داشته.
او نتوانست از عشق و اُستادش محافظت کند. مادر و پدرش را از دست داد و…، چیزی که جالب است دید خاص آکازا به چرایی این اتفاقات است. آکازا خود را بابت ناتوانی در نجات عشق و اُستادش بسیار سرزنش میکرد. آکازا ناتوانیاش حاصل بیقدرتیاش میدانست؛ و از همین رو برای کسب قدرت به موزان پیوست.
میتوان فلسفه و دیدگاه آکازا را نزدیک به دیدگاه مکتب قدرت دانست. در مکتب قدرت جوهر اصلی وجود انسان قدرت معرفیشده و غایت زندگی و زیست انسان کسب قدرت برای منافع شخصی است. این دیدگاه در مورد آکازا نیز بسیار مشهود است.
روحیه مبارزهطلبی آکازا در برابر گیو و رنگوکو را به یاد بیاورید. همچنین پیشنهادی که به رنگوکو کرد. او رنگوکو را به کسب جاودانگی و قدرت فراخواند. گرچه رنگوکو حاضر به دور انداخت انسانیتش نشد.
اما ایراد تفکر آکازا در کجا بود؟ در ابتدا باید قدرت را تعریف کنیم: میزان توانایی شخص برای اعمال اراده و خواستهاش. قدرت دارای ابعاد بسیاری است؛ و بیشتر برای انسان حکم یک ابزار را دارد. گرچه اگر انسانی فاقد قدرت باشد ازنظر وجودی کامل نیست.
انسان ناتوان یک انسان درست نیست؛ زیرا توانایی بروز خواستههای خود از هر نوع که باشد را ندارد. از همین بابت میتوان گفت که انسان بیقدرت نقص دارد؛ اما آیا قدرت محض بهتنهایی انسان را کفایت میکند؟
اگر شخص قدرتمند باشد اما فاقد اخلاق با چه چیزی روبهرو هستیم؟ اگر شخصی قوی باشد اما تحت کنترل بقیه چطور؟ قدرت بدون آزادی و اخلاق تنها یک ابزار است. یک چاقوی بهشدت تیز که بدونِ آزادی عمل جنایت بار میآورد.
آکازا تنها قدرت را معیار میگرفت و ریشه مُشکلاتش را در ناتوانیاش میدید؛ اما با دقتی در سرگذشت نامبرده میفهمیم آنقدر توانا بوده که قاتلان اُستادش را تکهتکه کند.
دوما؛ زنستیز و منفور
بدونِ هیچ شکی دوما نفرتانگیزترین شخصیت شیطان کش است. شخصی که نهتنها در مقابل دشمنانش بلکه حتی در میان شیاطین نیز بهعنوان یک موجود بیاخلاق و عوضی شناخته میشد. دوما بنا بر آنچه خودش درون مانگا میگوید بهواسطه داشتن چشمانی زیبا بهعنوان یک شخص برگزیده شناخته میشد. این مسئله شاید ازنظر مردم خاص بود ولی دوما خودش این امر را احمقانه میپنداشت.
دوما از مورداحترام و تقدس مردمان بود. مردم او را ناجی خود و البته نمادی از خدا روی زمین میدانستند. اگرچه خود دوما بههیچوجه به این امر باور نداشت. از دید دوما، خدا، بهشت و جهنم همهچیزهایی بودند که آدمها برای توجیه بدبختیهایشان ابداع کرده بودند. دروغهایی تا بتوانند بر دردهایشان غلبه کنند.
دوما شخصی کاملاً بیعاطفه بود. این امر در برخورد وی باکسانی که به سراغش میآمدند واضح است. برای مثال مادر اینوسکه، دوما وی را بهعنوان زنی بیچاره و ابله معرفی میکند. دوما هیچ احترامی برای انسانها قائل نبود.
اما علت بیرحمی دوما چه بود؟ میتوان اینجا گفت علتش انکار خدا و دنیای پس از مرگ است. وقتی انسان به حسابرسی معتقد نباشد و خود را جدا از صاحب بالای سرش ببیند، حقیقتاً چیزی جز این حاصل نمیشود. نمونهاش را میتوان هیتلر و استالین دانست که از مشهورترین آتئیست های تاریخ هستند؛ اما چرا دوما مُنکر این موارد بود؟ پاسخ را در اطرافیان دوما باید جستوجو کرد.
پدر و مادر دوما هر دو انسانهای ناسالمی بودند. پدر دوما با زنان مختلفی در فرقه پسرش در رابطه بود و همین امر باعث کشته شدن وی به دست مادر دوما شد. دوما افراد ضعیف بسیاری را میدید که برای فرار از ضعفهایشان دست به دامان فرقه و مذهب او میشوند. این موارد (والدین و پیروان) هردو باعث شدند تا دوما به آن وضعیت عجیب دچار شود؛ یعنی دیدگاه او به خاطر یک فرقه و مذهب انحرافی و تحریفشده به تمام ابعاد دین، خدا و مشتقات آنها تغییر کرد.
همچنان چیزی که مشهود است این است که ما علت دقیقی برای بیاحساسی دوما نداریم. این از ضعفهای شخصیتپردازی است. در آخر استفاده ابزاری دوما از دین باوجود عدم اعتقاد بر آن نیز جالب است. دوما یادآور آن است که اشخاصی از آرمانهایی سوءاستفاده میکنند که به آنها باور ندارند.
کوکوشیبو؛ پایان پوچ حسادت
سرنوشت و سرگذشت کوکوشیبو بهعنوان کنایهآمیزترین رُخ داد در شیطان کش شناخته میشود. چگونه برادر بنیانگذار تنفس خورشید تبدیل به قویترین زیردست موزان شد؟
کوکوشیبو فرزند بزرگتر و ارشد خانواده خود بهحساب میآمد. کمی آنطرفتر برادر کوچکترش یویچیرو حاضر بود تا ثابت کند نابغه بودن ربطی به سن ندارد. یویچیرو از هر نظر از برادرش فاضلتر بود. هرچقدر زندگی یویچیرو فضیلت مندانه و اسطورهای بود کوکوشیبو به همان انداز پست زیست.
کوکویبو از همان کودکی در مقابل برادر بزرگش مقهور و سرافکنده بود. برای همین وقتی برادرش پس از مرگ مادر از خانه رفت یویچیرو کوکوشیبو از خوشحالی نمیدانست چه بکند. روزگار گذشت و گذشت تا آنکه این دو برادر باز یکدیگر را دیدند. این بار باز کوکوشیبو مقهور شد. برادرش شیطانی که جان کوکوشیبو را تهدید میکرد از بین بُرد و کوکوشیبو را مدیون خود کرد. حس حسادت کوکوشیبو به برادرش آنقدر بود که خانواده و مناسب را رها کند و به دنبال راهی برود تا قویتر از برادرش شود. بازهم زمانه گذشت.
بار دیگر که ما تفاوت میان این دو برادر را دیدم بحث آنها راجع به آنچه پس از مرگشان میآید بود. کوکوشیبو مُعتقد بود که با مرگ راه پیشرفت آنها بسته میشود و دیگر هیچ اُمیدی برای پیشرفت نخواهد بود. در مقابل یویچیرو با دوراندیشی میدانست آنچه آن دو آغاز کردهاند پیشرفت میکند و به گستردگی میرسد. توجه به میراث زندگی در اندیشه یویچرو مانع یاس فلسفی وی شد. درحالیکه برادرش مدتها پیش وارد چاه نااُمیدی شده بود. دیدگاه کوکوشیبو به عدم کامیابیاش بهعنوان یک انسان و حسادت به برادرش موجب شد تا به موزان بپیوندد. درهرحال حسد و ترس او را به منجلاب شیطان بودن کشاند.
زمان گُذرا رفت تا آخرین رویارویی این دو برادر. در آخرین رویارویی یویچیرو تا دم کشتن برادرش رفت اما سن بسیارش او را در عملی کردن این امر ناتوان ساخت. ولی یک سؤال؛ حالا که مایه حسادت رفته بود کوکوشیبو نمیبایست به آرامش فکر میرسید؟
باوجود از بین رفتن رقیب اما کوکوشیبو هرگز نتوانست از سقوطی که داشت رُخ میداد فرار کند. علتش معامله با موزان بود. با تبدیلشدن به شیطان کوکوشیبو پلهای پُشت سرش را ویران کرده بود. معامله به موزان انسانیت او را از بین بُرده و خوره حسادت نیز او را رها نمیکرد.
اما اوج فاجعه ورای این بود. اوج فاجعه در حین مبارزه کوکوشیبو و هاشیرا ها نمایان شد. کوکوشیبو در حین آخرین مبارزهاش چندین تکامل را پُشت سر گذاشت. در آخرین تکاملش وی بدشکلترین ظاهری که میتوانست را پیدا کرد. وقتی بازتاب ظاهرش را درون شمشیر هاشیرا ها دید که چه بر سرخود آورده است. بعد از دیدن بازتاب خود درون شمشیر و بازهم قطع شدن سرش این بار کوکوشیبو دیگر سرش را بازنگرداند. کوکوشیبو دیگر به عمق فاجعه پی برده بود. دستاورد عمر کوکوشیبو یک خونخوار حسود و بیارزش بود. چرا باید همچنین چیزی به زندگانیاش ادامه دهد؟
کوکوشیبو به خودش نگاه کرد چیزی جُز تباهی ندید. این ترسناکترین سرنوشت ممکن برای یک موجود است. وقتیکه متوجه شود زندگی خود را تباه کرده است!
اسطورهشناسی انیمه شیطان کش
شیطان کش را میتوان ازنظر اسطورهشناسی نیز برسی کرد. اگرچه رفرنسهای اسطورهشناسی شیطان کش به عمق خیلی از آثار نمیرسد.
شیاطین شیطان کش و تنگو ها در فرهنگ ژاپنی
اکثریت الگوبرداریهای مانگاکا برای خلق شیاطین از فلوکور های ژاپنی همچون تنگو ها بوده است. تنگو ها به ارواح خاصی در اساطیر و فلوکور های ژاپنی اطلاق میشود.
تنگو ها در شینتو بهعنوان ارواح محافظ جنگل شناخته میشوند و حتی گه گاهی همچون ایزدان شینتو مورد پرستش قرار میگیرند. اگرچه برخلاف شینتو ها، بودائیها تنگو ها را موجوداتی میدانند که پیامآور جنگ و خونریزی هستند. از همین رو دید چندان مُثبتی به تنگو در بودیسم وجود ندارد. در نظر بعضی اسطورهشناسها ریشه افسانههای مربوط به تنگو ها به چین میرسد.
اما چه ارتباطی میان تنگو ها و شیاطین دیمن اسلیر وجود دارد؟ برای پاسخ این سؤال باید به سراغ شخصیت هانتنگو در فصل سوم برویم. شخصیت هانتنگو در صورت زخمی شدن یا آسیب دیدن میتوانست بهاندازه ۷ احساسش ۰ تقسیم شود:
هانتنگو (ترس)
سیکیدو (خشم)
کاراکو (خرسندی)
آیزتسو (اندوه)
اوروگی (لذت)
زوهاکوتن (تنفر)
اورامی (ناخشنودی)
از میان فرمهایی که هانتگو به خود میگیرد سکیدو ظاهری شبیه به یک راهب و اوروگی ظاهری شبیه به یک پرنده را دارد. درعینحال دو تصویرسازی عمده از تنگو ها در نقاشیهای ژاپنی یا به شکل راهب است یا نیمه انسان بالدار!
تنگو ها ازآنجاکه ابتدا در فرهنگ ژاپن به لطف بودیسم ها شرور تلقی میشدند اشخاص را به سمت لذات مادی سوق میداند. این مسئله را میتوان بهعنوان وجه شبه اوروگی و تنگو ها دانست. از آنطرف تصویرسازیهای تنگو ها در دوره اِدو نیز قابلتوجه است؛ زیرا در آن دوره تمرکز زیادی بر تصویرسازی تنگو ها بهصورت راهبها مرسوم بوده. برای مثال کانو موتونوبو در تابلویی تنگویی را بهصورت راهب به تصویر میکشد؛ و این را میتوان وجه تشابه سکیدو و تنگو ها دانست.
فرای این موضوع اکثر الگوبرداریهای شیطانها از موجوداتی به نام یوکای ها است. یوکای ها ردهای از آفریدههای افسانهای در ژاپن باستان به شمار میروند که توسط اوباکه در اسطورههای شینتو خلقشدهاند. یوکای ها بنا بر فلوکور های انواع متنوع و گستردهای دارند. به صورتی که حتی تنگو ها نیز نوعی یوکای محسوب میشوند.
در شیطان کش ظاهر عموم شیاطین از یوکای ها اقتباسشده است. بهعنوانمثال شخصیت یاهابا که در فصل اول با تانجیرو و نزوکو جنگید. ریشه در یوکایی به نام Tenome دارد.
یا شخصیت ناکمی (شیطانی که بیوا میزد) نیز ازنظر ظاهری دارای الهام گیریهایی از یوکایی ژاپنی به نام Biwa-Bokuboku است. هرچند ناکمی بهمراتب زیباتر از Biwa-Bokuboku است. در آخر میتوان گفت الهام گیریها از یوکای ها در شیطان کش تا حد شدیدی بهظاهر شخصیتها مربوط است نه کُلیت آنان.
خدای خورشید به روایت شیطان کش
پیشازاین در نقد چینساومن نگاهی اجمالی به مقوله خدای خورشید داشتیم. در شیطان کش نیز با مسئله خدای خورشید مواجه هستیم. ابتدا ازنظر اسطورههای ژاپنی این امر را بررسی میکنیم. شخصیتهای شیطان کش بهواسطه سبکهای تنفس قائل به کشتن شیاطین هستند. ابداع کنند سبک تنفس خورشید (مادر تمام سبکهای تنفس) شخصیت یویچیرو است.
در طول بخش پایانی مانگا ما متوجه میشویم یویچیرو تنها شیطان کُشی بود که توانست موزان را تا مرز نابودی ببرد. از همین رو است که بعدها تانجیرو بهواسطه رقص هینوکامی کاگورای خود قادر به شکست موزان میشود.
اجداد تانجیرو بهواسطه دیدار با یویچیرو از وی سبک تنفس خورشید را آموخته بودند. گرچه در مدت سالها آن سبکهای تنفس بدل به رقصی به نام هینوکامی کاگورا شده که برای سپاسگزاری از خدایان به کار میرفته است. بعدها شینوجورو رنگوکو (پدر کیوجیرو رنگوکو که هاشیرای آتش بود) برای تانجیرو در رابطه به فرمهای تنفس خورشید و رابطهاش با هینوکامی کاگورا توضیح داد.
در الهههای ژاپنی شینتو خدای خورشید آماتراسو نام دارد. شخصیت آماتراسو بهواسطه جایگاه والا و قابلتوجهش در اساطیر ژاپن شناخت میشود. این شخصیت ازنظر ارتباط با خورشید با یویچیرو در دیمن اسلیر قابل تطبیق است.
اما داستان وقتی جالب میشود که شما به دنبال مشاء کلمه کاگورا بروید. کاگورا به رقصی در آیین شینتو اطلاق میشود که آمه نو اوزومه (الهه سپیدهدم) برای بیرون کشیدن آماتراسو از غار انجام داد. درواقع آماتراسو به خاطر رفتارهای خصمانه برادرش سوسانو به از عصبانیت به درون غاری رفته بود. خدایان برای بیرون آوردن آماتراسو مراسمی ترتیب دادند و درنهایت بهواسطه رقص کاگورای آما نو اوزومه آماتراسو از غار خارج شد.
بهنوعی رقص هینوکامی کاگورا در شیطان کش را میتوان رفرنس غنی مانگاکا به این مسئله دانست. در اینجا جا دارد اشارهکنیم. شخصیت کوکوشیبو (برادر یویچیر) نیز تا حدی برگرفته از تسوکیومی خدای ماه در اساطیر ژاپن است.
تانجیرو همان دجال است؟
فارق از قضایای مربوط به اماتراسو و الهههای ژاپنی در اثر شاهد رفرنسی نهچندان آشکار به الهه مصری حوروس هستیم. در آنجا که تانجیرو در حین نبرد با موزان یکچشم خود را از دست میدهد. درمجموع اشارات فرهنگی شیطان کش به خدای خورشید بارزتر از اشاره به خدای خورشید در فرهنگهای دیگر است. ازنظر اخلاقی نیز میتوان تانجیرو را نزدیک به مسیح دانست و پیشازاین به توصیف مسائل مربوط به مسیح و خدای خورشید در مقاله چینساومن پرداختیم.
تداخلهای خدای خورشید و روحیه مسیحایی به معنای نشان دادن ضد مسیح یا همان دجال در سینما است. مسیح دروغین یا همان دجال بهصورت ترکیب عیسی مسیح مهربان و معصوم و خدای خورشید در سینما بروز پیدا میکند. در اینجا شاهد هستیم که انیمه شیطان کش هرچند ضعیف اما تلاشهای مهمی برای اشاره به خورشید، خدای خورشید، رقص خورشید و حتی اساطیر مرتبط باخدای خورشید پرداخته است.
در انتهای مانگا تانجیرو که انبوهی از المانهای خورشیدی دارد. ازجمله نماد روی پیشانیاش، تنفس خورشید، رقص خورشید، معصومیت (پاک بودن ذهن او از هر تفکر ناپاکی که در سینمایی شیطان کش بهوضوح قابلمشاهده است) و تک چشم شدنش که اشاره به حوروس دارد. همچنین تانجیرو عملاً کشته میشود و دوباره زنده میشود. او قرار است به شیطانی قویتر از موزان تبدیل شود که به لطف دوستانش به حالت انسانی خودش بازمیگردد. این دقیقاً داستان مسیح و حوروس است. مسیح طبق اعتقادات یهودی و مسیحی کشته میشود و بعداً دوباره به زندگی بازمیگردد. حوروس نیز درحالیکه یکچشم خود را ازدستداده کشته میشود و بعداً دوباره زنده میشود؛ یعنی تانجیرو بدون شک همان مسیح دروغین یا دجال است که در این داستان دشمن شیاطین شمرده میشود و ناجی بشریت میشود.
شیطان کش در ارائه محتوای خود خیلی قوی نیست و بهراحتی میتوان گفت دنبالهرو اصول ثابت داستاننویسی منجی از سبک غربی است. نویسنده این سبک داستاننویسی را با اساطیر ژاپنی و خدای خورشید ژاپنی ترکیب کرده تا آن را بومیسازی هم بکند. نتیجه تطهیر و منجی معرفی کردن دجال است. دجالی که تفکرات بودایی و حتی شینتویی دارد. همانطور که گفته شد در مقاله انیمه چینسامن بهتفصیل به ارتباط خدای خورشید، مسیح، دجال و نمونههای دیگر سینمایی آن بهعلاوه رفرنسهای دوره رنسانس و حتی مشاء آن پرداختهایم.
جمعبندی؛ بهشت کیفیت بصری، برزخ داستان، دوزخ محتوا
شیطان کش بیشک محبوب قلبهای بسیاری از انیمه بینهای حالا حاضر است. بااینوجود اما مُشکلات عدیدهای دارد. تنها بخش بیعیب شیطان کش کیفیت بصری آن است. استودیو یوفوتیبل با کارگردانی و انیمیت فوقالعاده یک اثر فوقالعاده ازنظر بصری آفریده. اثری که لایق لقب بهشت انیمیت است.
اما داستان اثر و شخصیتپردازیها بیعیب و ایراد نیستند. استفاده بیشازحد از فلاشبکها، شخصیتپردازیهای نسبتاً تکراری، آرکهای تمرین خستهکننده و… . همه داستان شیطان کش را به برزخ میکشاند. برزخی که توسط انیمیت نجات داده میشود.
ولی آیا محتوای شیطان کش در دوزخیترین حالت ممکن است؟ خب نه. میزان الگو گیری نویسنده از بودیسم و شینتوئیسم زیبا اما سطحی است. اثر به عمق معنایی بودیسم نمیرود و از هشت فرمان بودیسم تنها سه فرمان اخلاقی آن را در تانجیرو ظاهر میکند. رفرنسهای اسطورهشناختی اثر نیز باوجود دقت و بهرهگیری از فلوکور ها و اساطیر اما به عمق آثاری همچون ناروتو، یا اتک تایتان نمیرسند. اشاره به خدای خورشید در شیطان کش علاوه بر ادای احترام به افسانههای شینتو همان مسیری را میرود که چینساومن رفته است. گرچه نمادگراییهای چینساومن با جزئیات تر بوده و خواهد بود.
شیطان کش درانیمیت بهشت، در داستان برزخ و در محتوا عملکردی دوزخی داشته است. تنها بخش قابلستایش دیمن انیمیت بهشتی آن است.
منابع:
Demon Slayer: 10 Creatures & Characters That Are Based On Real-Life Japanese Folklore
New Demon Slayer Villain Offers Valuable Lessons About Japanese Culture | Tokyo Weekender
اخلاق بودایی: مبانی و ساحت ها
با تشکر از: #حسین_عبداللهی_کرمانی
سلام
نقدتون بشدت حق بود
تمام نکات کاملا درست و عالی
مخصوصا این جمله:شیطان کش درانیمیت بهشت، در داستان برزخ و در محتوا عملکردی دوزخی داشته است. تنها بخش قابلستایش دیمن انیمیت بهشتی آن است.
سلام. من خیلی منتظر این نقد بودم اما باید بگم به کلی انتظارات منو نافرجام گذاشت.
شاهد یک نقد ضعیف بودم. انگار که کسی سرسری با یه نگاه اجمالی به انیمه نقد نوشته.
نمی خوام ضعف ها و یا نکات پنهان محتوایی رو انکار کنم. اما بعضی جاها مشخصه اصلا دقتی روی انیمه نشده.
شیطان کش از نظر محتوایی یه نکته مثبت نسبت به انیمه های مشابه داشت. در انیمه ها و آثاری که می بینم افراد بخاطر گذشته شون مجبورن که بد بشن و هیچ راه دیگه ای هم وجود نداره، در شیطان کش شاهد هستیم که تمام کاراکترها، چه منفی چه مثبت، گذشته سخت و مشکلات زیادی داشتن. اما می بینم که یکی راه درست و دیگری راه اشتباه رو در پیش می گیره. خصوصا در نبرد فصل 3 انیمه در گفتگوی هانتنگو و تانجیرو در نبردی که داشتن، دیدیم که تانجیرو چطور در لحظات حساس با جمله بندی تأثیرگذاری، درپاسخ به شیطان که میگه موجود مظلوم و ضعیف منم و چاره ای نداشتم، میگه که بعد از این همه قتل و جنایت هایی که کردی حق نداری اینطور حرف بزنی. تمام کارهای بدی که کردی گردن خودته و خودت انتخاب کردی.
به نوعی برخلاف انیمه های مشابه، با اینکه ساختارش شبیه اوناست، اما از جبرگرایی انتقاد می کنه.
این فقط یکی از نکاتی بود که نقدکننده بهش توجهی نکرده بود.
لطفا بعد ازین همه کار حرفه ای و تمیز در نقد،حالا که دارید نقد اثری به این محبوبی رو می کنید دقیق تر و بهتر عمل کنید.
یا علی.
توی مبحثی که گفتید نقد جبرگرایی رو نمی بینیم. در حال تماشای کارما یا همون تاوان اعمال هستیم.
اتفاقا هاشیراها و خود تانجیرو هم درگیر جبر شدن ولی چون دیمن نشده بودن جناحشون اون بود. تانجیرو و خیلی از هاشیراها درگیر گذشته درگیر با شیاطین بودن، بعضیا مثل زنیتسو هم بخاطر اجبار در مبارزه به این سمت اومده بودن و بعضیاشونم چاره ای نداشتن جز کار برای شیطان کش ها.
تنها شخصیتی که میشه گفت جدای از جبرگراییه و داره با جبر مبارزه میکنه شخصیت نزوکو هستش که چندان صخصیت پردازی کاملی نداره حتی با این جزو اصلی ترین کاراکترهای داستانه. یعنی ما شاهد بروز تفکری خاص توی ذات اون نیستیم
مثل همیشه عالی..😐
انیمیشن سریالی dead end paranormal park هم بررسی کنید.
ممنون از نقد خوبتون و در آخر خوب کلید رمزی رو گفتین موارد ساخت دجال = ترکیب عیسی مسیح مهربان و معصوم و خدای خورشید در سینما بروز پیدا میکند.
دقیقا در تقریبا تمامی انیمه ها و سریال ها دجال را با این شکل مسیح موعود نشان میدهند.حالا هرکدام با تفاوت های جزئی اون هم برای اینکه همه داستانها تکراری نباشه
سلام کی نقد جوجوتسو رو شروع میکنین؟
سلام علیکم… شروع شده و انشاءالله حوالی عید نوزوز منتشر می کنیم
یا خداااا
تو جوجوتسو دیگه چه نکته شیطانی و خلاف اسلامی دیدین که میخواین شلنگو رو اونم وا کنین :/
بحث پرداخت به اسطوره های ژاپنیه… یکم ذهنتون رو باز کنید کل محتواها اینایی که میگید نیستن کلیییی چیز دیگه هم هست
جوجوتسو مسئله ضد اسلام نداره ، صرفا اشاره های متعددی داره به اسطوره و فرهنگ و مکاتب ژاپنی که خب اینکه مبلغ فرهنگ و اسطوره ژاپنی باشه چیز بدی نیست. نگران نباشید
سه روز از عید گذشت و این نقد جوجوتسو نیومد 👀
اواسط هفته پیش رو میرسونیمش
لطفا انیمه Akuma drive رو یک نگاه بیندازید،با اینکه از لحاظ محتوایی کلیشه ای بود ولی محتواش برای ایرانیان آشنا است و یک سوال دیگر آیا راهی هست که بتوان با تیم آی نقد همکاری مستقیم کرد؟
برای آکوما برنامه ای نداریم
برای همکاری به آیدی ایتای ذکر شده توی بخش ارتباط با ما پیام بدید
سلام
ممنون از نقد و برسی خوبتون من این انیمه رو تا فصل چهار دیدم و منتظر ۳ سینمایی آخر هستم و دنبال یه نقد خوب بودم که اینجا دیدم. به غیر از حضرت عیسی و دجال چیز دیگری هم هست که من انتظار داشتم بهش اشاره بشه. توی این انیمه و یک انیمه ی دیگر که مرتبط با شیطان بود ۱۲ تا شیطان را نشون میداد که یک جورایی داره به دین ما توهین میکنه چون ما دوازده امام داریم و در شیطان کش موزان که بیش از ۱۰۰۰ سال عمر کرده و ممکنه منظورش امام زمان باشه. البته ممکن هم هست منظور این نبوده باشه. چون موزان اولین شیطان هست و پدید اورنده ی بقیه ی شیطان ها هست ولی شاید منظور حضرت محمد ص. هم باشه. اما همیشه همه چیز رو شبیه به این مسائل نمیکنن.
و اما نکته ی خوب این انیمه اینه که برای کشتن شیاطین نمی توانیم تا صبح صبر کنیم و باید سعی کنیم شیطان را بکشیم.
که ای در زمانه ی ما درحال رخ دادن است.
سلام علیکم
این قضیه یک تحلیل اشتباهه سر همین نیاوردیمش چون قرار نیست تئوری توطئه بگیم قراره خود انیمه رو نقد کنیم. عدد ۱۲ توی جاهای خیلی زیادی وجود داره حتی تورات و انجیل و تمدن های باستانی. به اسلام و شیعه اختصاص نداره. فلسفه عدد دوازده خیلی بیشتر از این حرف هاست. اگر سرچ کنید کلی مطلب در موردش دستگیرتون میشه.