سریال

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

سریال اسکویید گیم یا بازی مرکب گرچه در فصل اول خود چندان خلاقانه عمل نکرد (به‌طور مفصل در اینجا به این مسئله پرداخته‌ایم)، اما توانست در فصل دوم خود بهتر از فصل اول عمل کند. بدون شک فصل دوم اسکویید گیم از نظر فرم و محتوا غنای بیشتری نسبت به فصل اول خود دارد.

در فصل دوم شاهد خشونتی به‌مراتب کمتر، داستانی هیجان‌انگیزتر، تعلیقی پراسترس‌تر و در کل داستانی جذاب‌تر هستیم. برای اثبات جذابیت بیشتر فصل دوم اسکویید گیم نسبت به فصل اول و رمزگشایی محتوای این سریال، در ادامه مقاله با ما همراه باشید.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

تحلیل فرم؛ چرا فصل دوم اسکویید گیم از فصل اول جذاب‌تر است؟

در فصل اول اسکویید گیم تنها غافلگیری جدی داستان فهمیدن این مسئله است که بازی اسکویید گیم، یک بازی مرگ است و بازنده‌ها کشته می‌شوند. البته این غافلگیری در طول تماشای سریال اتفاق نمی‌افتد، بلکه تقریباً تمام مخاطبین به‌واسطه تبلیغات این سریال، از این قضیه آگاه هستند و با همین پیش‌فرض ذهنی به تماشای اثر نشسته‌اند. همچنین در نقد و بررسی فصل اول این سریال این مسئله را به‌دقت بررسی کردیم که چرا اسکویید گیم کلیشه‌ای بوده و اکثر اتفاقات آن برای مخاطبین قابل حدس هستند.

اما فصل دوم، دو تفاوت اساسی دارد. اول اینکه در فصل دوم به‌شدتِ فصل اول شاهد صحنه‌های خشن چندش‌آور نیستیم. پس مشخصاً سریال نقطه قوت خود را برای جذب مخاطب یا حذف نقدهای منفی روی بخش دیگری گذاشته. دوم اینکه در فصل دوم، ما فکر می‌کنیم که می‌دانیم چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. یعنی تصورمان این است که بازی‌های پیشِ رو را بلد هستیم و تصور می‌کنیم که حقه سونگ گی هون (شخصیت اصلی) مبنی بر کشف جزیره با کمک ردیاب و حمله نظامی به آن، جواب خواهد داد. حداقلش این است که افراد داخل بازی به حرف‌های او توجه می‌کنند و بعد از فهم از این مسئله که اسکویید گیم یک بازی مرگ است، از وی تبعیت می‌کنند. به عبارتی سریال به ما چندین حدس می‌دهد که تقریباً از تحققشان اطمینان داریم. اما هیچ‌کدام از حدس‌ها محقق نشده و غافلگیری‌ها از همین‌جا شروع می‌شوند.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

تا اینجای سریال مخاطب تصور می‌کند که فصل دوم کلیشه‌ای‌تر از فصل است که ناگهان غافلگیری‌ها شروع می‌شود. واقعاً کسی تصورش را نمی‌کرد که بازیکنان به حرف‌های سونگ گی هون توجه نکنند. هرچه باشد در قسمت قبلی بعد از بازی اول اکثریت رأی به ترک بازی دادند و بعداً دوباره با پای خودشان به بازی برگشتند، اما این دفعه در هیچ‌کدام از رأی‌گیری‌ها چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. حتی بعد از بازی اول، بقیه بازی‌ها نسبت به فصل اول متفاوت هستند و این غافلگیری دیگری برای مخاطب محسوب می‌شود.

در فصل دوم اسکویید گیم ما به‌شدت قرار است با واکنش بازیکن‌ها، بازی بخوریم. بازیکن‌ها در این فصل کاملاً غیرقابل‌پیش‌بینی عمل می‌کنند. سریال هم با تکنیک‌های تدوین و فیلم‌برداری این غیرقابل‌پیش‌بینی بودنِ بازیکنان را برای مخاطب تشدید می‌کند.

نماد اسکویید گیم به عنوان سنجاق سر روی سر عروسک بازی اول وجود دارد

در ابتدای فصل دوم تنها تعلیق موجود، رسیدن شخصیت اصلی به گردانندگان بازی و پیدا کردن شخصی است که در ایستگاه‌های مترو برای پیدا کردن بازیکن گشت می‌زند. ما دوست داریم که شخصیت اصلی از گردانندگان انتقام بگیرد و تقریباً می‌توانیم حدس بزنیم که او چگونه این کار را انجام خواهد داد. ناگهان تمام حدسیات ما فرومی‌ریزد و یک بازی مرگ دیگر از نو شروع می‌شود. این بازی از قبلی هم عجیب‌تر است. چراکه در این بازی یک نفر حضور دارد که از واقعیت و پشت پرده بازی خبر دارد. این‌یک موهبت است که نصیب بازیکنان شده. منتها بسیاری از بازیکنان قدر این نعمت را نمی‌دانند و عملاً به آن پشت پا می‌زنند. همین قضیه باعث می‌شود تا ما غافلگیر شویم.

علاوه بر این‌ها رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی بازیکنان به غافلگیر شدن مخاطب دامن می‌زنند. ما می‌بینیم که برخی بازیکنان تا یک‌قدمی مرگ رفته‌اند اما همچنان می‌خواهند در بازی بمانند و حتی بقیه را هم به ماندن در بازی تشویق می‌کنند. همچنین می‌بینیم که بازیکنان اصلاً درس عبرت نمی‌گیرند. همگی فکر می‌کنند شخص برنده خواهند ماند بااینکه افراد دیگر با همین تفکر دربازی‌های قبلی کشته‌شده‌اند.

در کل فصل دوم اسکویید گیم ازنظر روانشناسی، تعلیق، هیجان و داستان‌پردازی بسیار خوب عمل کرده. گرچه در فصل اول حدس می‌زدیم که پیرمرد داخل بازی یک سری دارد و در آخر بابت اینکه او رئیس بازی بوده چندان غافلگیر نشدیم، اما اینجا وقتی فهمیدیم که گرداننده بازی در بازی حضور دارد، واقعاً غافلگیر شدیم. حتی حدس می‌زدیم که او بخواهد در کارهای شخصیت اصلی اختلال ایجاد کند، اما با او رفیق شد و تا جاهای خیلی حساسی هم او را یاری کرد.

فصل دوم برعکس فصل اول در اواسط داستان به پایان رسید. یعنی پایان بازی و برنده نهایی مشخص نشد و اتفاقاً در جای بسیار حساسی هم سریال به پایان رسید. در سریال پسران و قسمت دوم مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی همین تکنیک استفاده‌شده که انصافاً تکنیک جذابی برای پایان دادن به چنین سریال حساسی محسوب می‌شود.

پرداخت مفصل‌تر به بازیکنان، بالا بردن تنوع اشخاص حاضر در بازی (زن حامله، مادر و پسر و…)، تغییر بازی‌ها و چالش‌های روانی، اضافه کردن یک جبهه خارج از جزیره برای کشف موقعیت جزیره، نمایش اتفاقات بین سربازان و اضافه شدن میزبان (با بازی لی بیونگ هون) به اسکویید گیم، همگی دست‌به‌دست هم دادند تا فصل دوم جذاب‌تر از فصل اول عمل کند. در ادامه مقاله به بررسی محتوایی این فصل از سریال اسکویید گیم خواهیم پرداخت تا ببینیم چنین فرم قدرتمندی در خدمت چه محتوایی بوده.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
اندک نمادگرایی‌هایی در اسکویید گیم وجود دارد. مثلا در خوابگاه شاهد کاشی‌کاری سیاه و سفید شطرنجی به همراه صلیب‌های معکوس هستیم. اینها نمادهایی هستند که از شیطانی بودن این بازی و افراد پشت‌پرده آن خبر می‌دهند. ممکن است این نمادها به فرقه‌های مخفی که مراسمات عجیب و غریب و قربانی انسان انجام می‌دهند نیز اشاره داشته باشد

بررسی محتوای فصل دوم اسکویید گیم

در نقد و بررسی فصل اول این سریال (اینجا) به‌طور مفصل به پایه‌های محتوایی سریال اسکویید گیم پرداختیم. در فصل اول جهان اسکویید گیم ساخته شد و در دو فصل بعدی قرار است درام و سفر قهرمان برای مقابله با این جهان را شاهد باشیم. نتیجه‌گیری اصلی این سریال به فصل آخر موکول شده.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

رهبر انقلاب

سونگ گی هون (شخصیت اصلی) برنده فصل اول بازی اسکویید گیم است. اکنون ازنظر تاریخ واقعی و ازنظر تاریخ داخل فیلم سه سال از فصل اول می‌گذرد. وی همچنان قصد دارد تا به بازی اسکویید گیم خاتمه دهد. سونگ گی هون نتوانست بی‌خیال خون افرادی شود که در بازی کشته شدند. به همین دلیل پولی که از مرگ آن‌ها نصیبش شد به‌عنوان خون‌بهایی برای نابود کردن بازی نگاه می‌کند. وی تمام پول را برای کشف و نابود کردن بازی کنار گذاشته.

سونگ گی هون کسی است که از پشت پرده بازی باخبر است و نمی‌تواند وجود چنین بازی را تحمل کند. یعنی او نمی‌تواند قبول کند که برای تفریحِ یک عده، مردم کشته شوند و در طول ماجراهای بازی‌ها به‌شدت مورد آزار روانی قرار گیرند. به همین دلیل او علیه این سیستم قیام می‌کند. در ابتدا قصد دارد تا سیستم را پیدا کند و سپس با کمک یک ردیاب محل انجام بازی‌ها را کشف کرده و با کمک نیروهای مزدورش آنجا را نابود کند. به عبارتی سونگ گی هون برنامه یک براندازی و انقلاب را در سر دارد و قصد دارد تا سیستم پشت پرده بازی را بالکل نابود کند.

اخلاق‌مداری سونگ گی هون و نکشتن سایر بازیکنان

سونگ گی هون گرچه در ابتدای فصل اول اصلاً شخص مناسبی برای چنین انقلابی نیست و کاملاً بعید به نظر می‌رسد که بتواند رهبری یک انقلاب را به عهده بگیرد، اما به خاطر تجربه سختی که پشت سر می‌گذارد تغییر کرده و به شخص کاملاً مناسبی تبدیل می‌شود. او برعکس خیلی دیگر از بازیکنان فصل دوم، در دام هیچ‌کدام از شبهات و توجیهات گردانندگان بازی نمی‌افتد و همه حرف‌های آن‌ها را رد می‌کند. پس سونگ گی هون از نظر ایدئولوژیک هم توانسته به رهبری قابل برای یک انقلاب تبدیل شود. رهبری آماده نبرد، باانگیزه، کسی که هیچ‌چیز برای از دست دادن ندارد و یک فرد ایدئولوژیک.

اما همه‌چیز قرار نیست طبق نقشه پیش برود. ردیاب توسط گردانندگان پیداشده و به‌جای دیگری فرستاده می‌شود. حال سونگ گی هون هیچ‌کدام از نیروهای خود را در اختیار ندارد. پس مجبور است واقعاً به یک رهبر تبدیل شود و مردم داخل بازی را رهبری کرده و برای انقلاب علیه سیستم پشت بازی آن‌ها را ترغیب کند. اینجاست که یک رهبر مردمی شکل می‌گیرد. سونگ گی هون بیچاره مجبور است اول بازیکنان را با سختی زیاد آگاه کند و سپس آن‌ها را قانع کند تا علیه این سیستم مبارزه کنند. چالش اصلی این فصل همین مسئله است.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
سونگ گی هون به شماره 47 می‌گوید که اسلحه‌ها را برای کشتن سایر بازیکن‌ها به دست نیاورده‌اند. به همین دلیل اجازه کشتن آنها را نمی‌دهد. گرچه سریال سعی دارد تا سونگ گی هون را کمی تخریب کند. سریال جوری فضاسازی می‌کند که سونگ گی هون با فداکردن تعدادی از بازیکن‌ها به این نتیجه مطلوب رسید و دست‌های او هم به خون مردم آلوده است. اما این دروغی است که سریال گفته و احتمالا قصد بهره برداری از آن را در فصل بعدی دارد. سونگ گی هون اگر در درگیری شرکت هم می‌کرد، بالاخره طرفین تلفات می‌دادند و مجبور می‌شد که بعضی از بازیکنان جناح حریف را بکشد. به همین دلیل پنهان شدن او به معنای قربانی کردن سایر بازیکنان نیست. اگر هم سایرین را خبر می‌کرد تا زیر تخت‌ها مخفی شوند، بالاخره بازیکنان جناح مخالف پیدایشان می‌کردند و درگیری اتفاق می‌افتاد. او عاقلانه‌ترین کار را کرد و دقیقا کاری کرد که دستش به خون آلوده نشود

انقلاب ناموفق

انقلاب سونگ گی هون شکل می‌گیرد. او نتوانست تمام بازیکنان زنده را قانع کند اما توانست بخشی از آن‌ها قانع کند تا علیه سیستم بجنگند. با یک نقشه اصولی آن‌ها به اسلحه دست پیداکرده و انقلاب آغاز می‌شود. انقلابی‌ها از یک طیف خاص نیستند و همه‌جور آدمی بین آن‌ها حضور دارد. یعنی این یک انقلاب کاملاً مردمی است. انقلابی‌ها پیشروی بسیار خوبی دارند و تا نزدیکی‌های اتاق ریاست هم می‌رسند.

انقلاب درنهایت شکست می‌خورد. دلیل اول شکست وجود یک عامل نفوذی بین انقلابی‌ها است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات هر انقلابی همین عوامل نفوذی هستند که در حین انقلاب در آن اختلال ایجاد کرده و در صورت پیروزی انقلاب، پس‌ازآن هم به ایجاد اختلال ادامه می‌دهند. دلیل دوم شکست راسخ نبودن ایمان یکی از انقلابیون است. یکی از انقلابیون که قبلاً هم در نیروی دریایی بوده از جنگ می‌ترسد و ترسش از مبارزه باعث می‌شود تا به هم‌رزمانش مهمات نرسانده و تقریباً همه انقلابیون کشته شوند. دلیل سوم هم کمبود نیرو و مهمات است. انقلابیون به نسبت سربازان جمعیت بسیار کمتری دارند و علت پیشروی شجاعانه‌شان، عملیات ضربتی است که سیستم انتظار آن را نداشته.

به عبارتی از این انقلاب درس می‌گیریم که افراد کوچک هم می‌توانند با سیستمی قدرتمند مبارزه کنند و حتی تا مرز پیروزی پیشروی کنند. همچنین یاد می‌گیریم که یک انقلاب موفق نیاز به نقشه دقیق و رهبری کاریزماتیک و ایدئولوژیست دارد. بااین‌حال مشکلات به ثمر ننشستن این انقلاب هم مشخص می‌شوند و مخاطب آگاه می‌شود که چرا انقلابیون نتوانستند به سیستم غلبه کنند.

این انقلاب ایدئولوژیک زمین تا آسمان با براندازی و اغتشاش تفاوت دارد. انقلاب سونگ گی هون یک عملیات جوگیرانه نبود و اصلا با براندازی یا اغتشاشات بی‌ارزش قابل قیاس نیست.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

چرا برای نابودی اسکویید گیم انقلاب لازم است؟

یک سیستم با توجیهات مسخره خود قصد دارد تا مردم را برای تفریحِ افراد ثروتمند قربانی کند. این سیستم، کشتار مردم و حتی سوءاستفاده از اعضای بدن برخی قربانیان را با توسل به توجیهاتی واقعاً مسخره توجیه می‌کند و صرفاً با راه انداختن یک انتخابات تحت شرایط نامساعد روانی بازیکنان، قصد دارد خودش را تبرئه کرده و مردم را مقصر کشته شدن خودشان معرفی کند.

برعکس فصل اول، سریال اسکویید گیم در فصل دوم قصد دارد موضع بی‌طرفانه‌ای از خود نشان دهد. ما هم شاهد توجیهات گردانندگان برای جنایاتشان هستیم و هم پاسخ‌های سونگ گی هون به این توجیهات را می‌شنویم. در ادامه به دلایلی خواهیم پرداخت که نابود کردن سیستم اسکویید گیم و انقلاب علیه آن را توجیه خواهند کرد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
سونگ گی هون برای انقلابش آماده است حتی از جانش هم بگذرد. به همین دلیل بار دیگر در بازی حضور پیدا می‌کند

دلیل اول: کشتار برای تفریح

این سیستم، بازی را برای مردم مهیا نکرده. این بازی برای سرگرم شدن عده‌ای ثروتمند تدارک دیده‌شده تا از کشته شدن بازیکنان لذت ببرند. یعنی شاید اسکویید گیم با یک فرم رضایت‌نامه و رای‌گیری قصد دارد تا خودش را موجه جلوه داده و مردم را در شرکت در این بازی صاحب اختیار معرفی کند، اما بالاخره ذاتاً این بازی مهیا شده تا ثروتمندان از تماشای آن و کشته شدن افراد لذت ببرند.

اسکویید گیم یک بازی برای لذت بردن از کشته شدن مردم است. همانطور که در روم پادشاهان و مردم از جنگ و کشته شدن گلادیاتورها لذت می‌بردند، صاحبان و مشتریان اسکویید گیم هم از کشته شدن بازیکنان لذت می‌برند. تنها تفاوت بین اسکویید گیم و گلادیاتورها در این است که این بازی ظاهری کودکانه‌تر و رنگارنگ‌تری دارد. اما ماهیت آن با ماهیت مبارزه گلادیاتورها فرقی ندارد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
تلفیق محیط کودکانه بازی با خون‌هایی که در اطراف ریخته شده، به ما اثبات می‌کند که ظاهر زیبا مهم نیست. این بازی همان نبرد گلادیاتورهاست که فقط چهره زمخت باستانی‌اش تغییر کرده

دلیل دوم: فساد سیستمی

اعضای بدن بازیکنان قاچاق می‌شوند و پرچم‌دار بازی هم‌پشت این قضیه است. در فصل اول هم سیستم بانیان این کار را تا زمانی که در روند بازی اختلال ایجاد نکرده بودند مجازات نکرد و نشان داد که این جنایات برایش اهمیتی ندارند. این سیستم فقط مردم را نمی‌کشد، بلکه فسادهای دیگری هم مرتکب می‌شود که همگی جنایتکارانه هستند.

قاچاقچی‌های اعضای بدن بازیکنان

دلیل سوم: دموکراسی دروغین

سیستم باور دارد که فقط یک بازی تدارک دیده و مردم با انتخاب خودشان در هر بازی حاضر می‌شوند. در فصل اول، سریال از این ایده حمایت می‌کند و با شخصیت‌پردازی خاصی که دارد لوله اتهامات را به سمت خود مردم می‌گیرد. چراکه مردم از بازی خارج‌شده بودند اما باز دوباره با پای خودشان به بازی برگشتند. در طول بازی هم بیشتر همین بازیکن‌ها بودند که عامل مرگ همدیگر نشان داده شدند تا سربازها.

قضیه در فصل دوم متفاوت است و کمی این اتهام از مردم برداشته می‌شود. سیستم جلوی هرگونه انتخابات سالمی را می‌گیرد گرچه ادعا دارد که انتخاباتش دموکراتیک است. چراکه اجازه شکل‌گیری هیچ حزب یا جناح مردمی به بازیکنان داده نمی‌شود. همچنین با شکل دادن دو جبهه موافقان و مخالفان ادامه بازی که بارنگ آبی و قرمز مشخص‌شده‌اند، دو جناح توسط خود سیستم شکل می‌گیرد که همین شکل‌گیری جناح‌های سیستمی باعث ایجاد تفرقه بین بازیکنان است و باعث می‌شود تا انتخابات‌ها به نفع سیستم به اتمام رسیده و حتی سناریوهای موردعلاقه سیستم ازجمله درگیری بین بازیکنان رخ دهد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

در فصل اول بازیکنان جنایتکار بودند و برای کسب پول و حذف رقیب دست به کشتن همدیگر زدند که این قضیه تا آخرین بازی ادامه پیدا کرد. اما در فصل دوم سیستم است که با ایجاد دوقطبی یک جنگ داخلی بین بازیکنان را رقم می‌زند و مصداق بارز ضرب‌المثل «تفرقه بی انداز و حکومت کن» می‌باشد. همچنین رای‌گیری برای باقی ماندن در بازی مسخره است. چراکه انجام این بازی مرگ یک تصمیم کاملا شخصی است نه تصمیم جمعی. بازی‌ها هم به طور کلی تیمی نیستند و در نهایت قرار است فقط یک نفر برنده شود نه یک تیم. پس رای‌گیری جمعی برای تصمیم شخصی ذاتا اتفاقی مسخره است و کلا غلط است. این حق انتخاب از ریشه دروغ است.

چنین سیستمی ادعا دارد که صرفاً شرایط را مهیا کرده و بازی را تدارک دیده و حتی به بازیکنان اختیار داده. بااین‌حال در واقعیت این سیستم با مدیریت افکار عمومی، جهت‌دهی به احزاب، ایجاد شرایط نامساعد روانی برای تصمیم‌گیری و دخل و تصرف در انتخابات (رأی حساس میزبان پس از بازی اول که باعث ادامه بازی شد)، اثبات کرده که دموکراسی‌اش فقط یک توجیه پوشالی بر روی جنایاتش محسوب می‌شود. هیچ دموکراسی و حق انتخابی وجود ندارد و این‌ها فقط ظواهر فریبنده‌ای هستند تا این سیستم ادعای عادل بودن داشته باشد. عدالت فقط یک کلمه مزخرف است که این سیستم به کار می‌برد، چراکه عملکردش برخلاف ادعایش اصلاً عادلانه نیست.

حساس‌ترین رای در رای‌گیری بعد از بازی اول توسط میزبان بازی داده می‌شود و عملا دخالت مستقیم در رای‌گیری است. گرچه او بعدا عمل خودش را توجیه کرده و می‌گوید جز او 182 نفر دیگر هم رای به ادامه بازی دادند، اما چیزی از دخالت مستقیم سیستم در رای‌گیری و زیرسوال بردن عدالت توسط سیستم کم نمی‌شود

دلیل چهارم: اعمال قدرت با ایجاد شرایط حاد

در فصل اول و دوم سریال، شاهد اتفاقاتی هستیم که ممکن است باعث شود مردم را مقصر برخی اتفاقات بدانیم. مثلا وقتی که بی‌خانمان‌ها بین نان و برگ لاتاری، برگ لاتاری را انتخاب می‌کنند یا وقتی که بازیکنان در فصل اول بعد از خروج از بازی در نهایت به بازی برمی‌گردند. با این حال جالب است بدانید این موارد در اصل تقصیر مردم نیست. دوربین سریال جوری می‌چرخد و هنر کارگردانی طوری اقتضا می‌کند که ما مردم را مقصر بدانیم، اما در اصل تمام این موارد ریشه در اصول روانشناختی خاصی دارند.

صحنه‌ای که در آن به فقرا یک تکه نان و یک برگ لاتاری داده می‌شود، می‌تواند از لحاظ روان‌شناختی چند مفهوم را نشان دهد.

۱. اثر امید و وسوسه‌ی تغییر وضعیت: افراد فقیر ممکن است به دلیل شرایط سخت زندگی، امید زیادی به تغییر ناگهانی وضعیت خود داشته باشند. برگه لاتاری نمایانگر این امید به یک “فرصت بزرگ” است. این رفتار نشان‌دهنده تمایل به ریسک برای دستیابی به یک وضعیت بهتر است، حتی اگر احتمال موفقیت بسیار کم باشد.

۲. نظریه‌ تصمیم‌گیری تحت فشار: براساس نظریه‌های روان‌شناختی، افراد در شرایط فشار و استرس (مانند فقر شدید) تمایل بیشتری به تصمیم‌گیری‌های احساسی و ریسکی دارند. در اینجا، انتخاب برگه لاتاری ممکن است یک تصمیم احساسی باشد که از نیاز به خروج از وضعیت کنونی سرچشمه می‌گیرد.

۳. اثر نابرابری و ناامیدی: وقتی افراد احساس کنند وضعیت کنونی آن‌ها تغییری نمی‌کند یا نابرابری عمیقی وجود دارد، تمایل دارند شانس کوچک و پرریسک را انتخاب کنند، زیرا چیزی برای از دست دادن نمی‌بینند. این مفهوم به “پارادوکس قمارباز فقیر” نیز مرتبط است.

این رفتارها در واقعیت هم دیده می‌شوند. روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در مطالعات متعددی نشان داده‌اند که افراد در شرایط اقتصادی ضعیف‌تر، تمایل بیشتری به شرکت در قمار، لاتاری و سرمایه‌گذاری‌های پرریسک دارند. دلیل این امر اغلب ترکیبی از ناامیدی، احساس بی‌عدالتی و نیاز به تغییر فوری است.

شاید برداشت گردانندگان بازی از این انتخاب کارتن خواب‌ها هدر دادن نان باشد، اما در اصل این صحنه به نقد ساختارهای اجتماعی و اقتصادی می‌پردازد. یعنی افراد فقیر را در چرخه‌ای از امیدهای بی‌پایه و بی‌عدالتی نگه می‌دارد. همچنین ممکن است به این نکته اشاره داشته باشد که سیستم‌هایی مانند قمار یا وعده‌های فریبنده، چگونه از افراد بهره‌کشی می‌کنند. اتفاقا گردانندگان اسکویید گیم به همین شیوه از بقیه بهره‌کشی می‌کنند. اگر دقت کنید شخصیت اصلی در فصل اول روی اسب‌ها شرطبندی می‌کرد. اینکه او فقیر است اما قمار می‌کند از همین مفاهیم روانشناختی سرچشمه می‌گیرد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

اینکه در فصل اول افراد با علم به خطر مرگ، باز هم به بازی برمی‌گردند، چند دلیل عمیق روان‌شناختی و اجتماعی دارد.

۱. درماندگی و فشار زندگی در دنیای واقعی: زندگی بیرون از بازی برای بسیاری از شرکت‌کنندگان حتی از مرگ در بازی سخت‌تر است. فقر، بدهی، و بی‌عدالتی اجتماعی، حس درماندگی و ناامیدی را در آن‌ها تقویت می‌کند. آن‌ها احساس می‌کنند که در دنیای واقعی چیزی برای از دست دادن ندارند، بنابراین به بازی برمی‌گردند به این امید که حداقل فرصتی برای تغییر داشته باشند.

این حالت به نظریه “درماندگی آموخته‌شده (Learned Helplessness)” مرتبط است. افراد در شرایطی که احساس کنند کنترلی بر زندگی خود ندارند، تمایل دارند هر راه پرخطری را امتحان کنند، زیرا در ذهنشان حتی شکست مطلق بهتر از ادامه وضعیت موجود است.

۲. وسوسه‌ی جایزه بزرگ: مبلغ بسیار زیاد جایزه بازی، قدرت وسوسه‌کننده‌ای دارد. این پاداش برای افراد فقیر و بدهکار، به قدری بزرگ است که تمام خطرات را در ذهنشان کم‌اهمیت جلوه می‌دهد.

این رفتار به “خطای ارزیابی ریسک (Risk Miscalculation Bias)” برمی‌گردد، جایی که افراد تحت تأثیر وعده‌های بزرگ، احتمال شکست یا مرگ را نادیده می‌گیرند یا دست‌کم می‌گیرند.

۳. رقابت و غرور: برخی از شرکت‌کنندگان بعد از تجربه اولیه بازی، حس می‌کنند شاید بتوانند موفق شوند. احساس “من می‌توانم از این هم بگذرم” یا “من از دیگران قوی‌ترم”، آن‌ها را به چالش و رقابت بازمی‌گرداند.

این رفتار می‌تواند از “توهم کنترل (Illusion of Control)” ناشی شود. جایی که افراد فکر می‌کنند بر سرنوشت خود کنترل بیشتری دارند. حتی اگر شانس واقعی موفقیت بسیار کم باشد.

۴. ترس از بازگشت به همان زندگی قبلی: حتی با وجود خطر مرگ، شرکت‌کنندگان تصور می‌کنند که دنیای واقعی چیزی بهتر از مرگ به آن‌ها ارائه نمی‌دهد. برای بسیاری، بازگشت به بدهی، فقر، و شرمندگی اجتماعی معادل مرگی تدریجی است. این بخش نشان‌دهنده شدت بی‌عدالتی و فشارهای سیستمیک است که افراد را به انتخابی چنین سخت وادار می‌کند.

این بازگشت به بازی، نقد شدیدی بر دنیای واقعی و سیستم‌های اجتماعی کره جنوبی است. سریال می‌خواهد نشان دهد که چگونه فقر و نابرابری اجتماعی می‌تواند افراد را به سمت تصمیم‌های افراطی سوق دهد. در واقع، در دنیای واقعی نیز بسیاری از افراد در شرایط اقتصادی ناگوار، خود را درگیر مشاغل خطرناک، قمار، یا فعالیت‌هایی می‌کنند که به قیمت جانشان تمام می‌شود.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

دلیل پنجم: سوءاستفاده از شرایط اقتصادی بازیکنان

اسکویید گیم چه افرادی را برای بازی انتخاب می‌کند؟ افراد فقیر، بدهکار و کسانی که به ته خط رسیده‌اند. در اصل اسکویید گیم از شرایط خاص زندگی و معیشتی برخی از مردم سوءاستفاده کرده و با تمسک به مسائل روانشناختی که در بخش قبل(دلیل چهارم) به آن اشاره شد، مردم را به بازی کشانده تا از کشتن آنها لذت ببرد.

پس علاوه بر اینکه توجیهات سیستم مسخره است، فلسفه و هدف سیستم برای راه‌اندازی اسکویید گیم هم چیزی جز جنایت نیست. یعنی هم ماهیت هم بنیان و هم عملکرد سیستم جنایت‌کارانه هستند. اسکویید گیم با اینکه قصد توجیه خود را دارد و سریال هم طرف گردانندگان را می‌گیرد و مردم را مقصر نشان می‌دهد، اما با تحلیل دقیق شرایط خواهیم فهمید که این توجیهات دلیل قانع کننده‌ای برای جنایات سیستم نیستند.

ممکن است که در فصل بعدی همچون فصل اول همه‌چیز تقصیر خود بازیکنان و مردم بیافتد، اما در فصل دوم روند جوری جریان دارد که برای ما اثبات می‌شود که سیستم یک سیستم کاملاً جنایت‌کارانه است. به همین دلیل است که سونگ گی هون باید این سیستم را نابود کند. او باتجربه تلخی که داشته به ماهیت این سیستم پی برده و شجاعانه قصد دارد تا آن را نابود کند.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

سیستم اسکویید گیم نماد چه چیزی است؟

گمانه‌زنی‌های بسیار زیادی در مورد این شده که بازی اسکویید گیم در جهان واقعی نماد چیست. محتمل‌ترین حالت این است که اسکویید گیم را نمادی از خود کره جنوبی بدانیم. در کره جنوبی دو جریان قوی در رسانه مشغول تولید محصولات رسانه‌ای هستند. یک جریان در حال نمایش جذاب از کره جنوبی و ساخت آرمان‌شهر از کشور کره است که کی‌دراما و کی‌پاپ نمونه‌های مشهور و بازوهای اصلی این جریان هستند. جریان دیگر یک جریان انتقادی قدرتمند است که از مسئولین کره‌ای، سیاست کره جنوبی، قانون‌گذاری در کره، مجریان قانون و… انتقادهای تندی می‌کند. یعنی یک جریان به تولید آثار خیلی زیبا و قشنگ در مورد کره می‌پردازد و جریان دیگر قصد دارد تا پلیدی‌های کره جنوبی را افشا کند.

قاعدتاً سریال دیستوپیایی اسکویید گیم که چالش‌های ترسناکی را برای بقا پیش‌ِ روی مخاطب می‌گذارد و خارج از فضای بازی، زندگی فلاکت‌بار مردم کره را نشان می‌دهد (در حدی که شرکت در بازی مرگ را به زندگی در کره جنوبی ترجیح می‌دهند)، جزو جریان دوم است و قصد انتقاد شدید از کره جنوبی را دارد.

سیاست‌های کره باعث شده تا نظامی بر پایه بدهکاری در این کشور به وجود بیاید. مردم زیادی در کره جنوبی از این نظام سیاسی و اقتصادی رنج می‌برند. همچنین نظام سیاسی و قضایی کره به‌شدت فاسد است که باعث پدید آمدن انواع رانت‌ها، اختلاس‌ها و رسوایی‌های سیاسی شده. به همین دلایل بارها شاهد اعتصابات کارگری یا اعتراضات مردمی به‌طور گسترده در کره جنوبی بوده‌ایم. وضعیت سیاسی کره به‌قدری نابسامان است که تقریباً تمام رؤسا جمهور کره جنوبی به دلیل فساد مالی یا جنایت جنگی یا کشتار مردم یا قانون‌گریزی، به مجازات مختلف محاکمه شده‌اند، استعفا داده‌اند و حتی برخی از آن‌ها به طرز مشکوکی ترور شده‌اند (منبع). همچنین حجم اعتراضات مردمی، استیضاح رؤسای جمهور، محاکمه رؤسای جمهور، ترور رؤسای جمهور و رخ دادن اتفاقات مشابه برای سایر مسئولین کره‌ای اثبات می‌کند که شرایط سیاسی در این کشور چقدر رانتی و اسفناک است.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
سرنوشت تک تک رییس‌جمهورهای کره جنوبی یا ترور بوده، یا حکم اعدام یا کم‌کم براندازی و زندان. چه سرنوشتی خنده‌داری دارند این کره‌ای‌ها که چمکه لیس آمریکا هستند

حالا بیایید جهان اسکویید گیم را با کره جنوبی مقایسه کنیم. انتخابات در جهان اسکویید گیم همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، در ظاهر یک انتخابات دموکراتیک و آزاد است، اما در باطن یک انتخابات جهت‌دهی شده و ناعادلانه محسوب ‌می‌شود. یعنی اسکویید گیم قصد دارد تا حکومت کره جنوبی را به عدم مشروعیت در برگزاری انتخابات محکوم کرده و دموکراسی را در این کشور زیر سؤال ببرد.

علاوه بر این شاهدیم که وضعیت زندگی بازیکنان در جهان داخل و خارج بازی اسفناک است که این هم انتقادی جدی به وضعیت اقتصادی کره جنوبی محسوب می‌شود. انتقادات قضایی و قانونی هم به کره توسط این سریال وارد است چراکه پلیس و دستگاه قضا عرضه منحل کردن اسکویید گیم را ندارند و حتی پس از ناپدید شدن مشکوک 455 نفر در سال، پیگیر افراد گمشده نیستند. بحث باندبازی و دادن رشوه به حکومت برای نادیده گرفتن بازی مرگ هم یک تئوری دور از ذهن نیست و ممکن است که سریال در فصل سوم چنین مسئله‌ای را نمایش دهد.

فقط یک پلیس به همراه یک گروه مزدور به دنبال نابود کردن اسکویید گیم هستند. دولت و نیروی امنیتی هیچ اقدامی برای پیدا کردن یا تحقیق درمورد اسکویید گیم نمی‌کند با اینکه پرونده 455 گمشده سالانه وجود دارد

همچنین ما شاهد یک انقلاب مردمی در این سیستم هستیم که می‌تواند نمادی از اعتراضات گسترده مردمی در کره جنوبی باشد. عدم رسیدگی به جنایات و دست داشتن میزبان بازی در قاچاق اعضای بدن بازیکنان نیز می‌تواند نمادی از فسادهای زیادی باشد که مسئولین کره‌ای صدها بار به آن متهم شده‌اند. از همه مهم‌تر، در سال 1980 به خاطر ادامه سیاست‌های سخت‌گیرانه رئیس جمهور کره جنوبی پارک چون هی (که ترور شد) توسط رئیس‌جمهور جدید یعنی چوی کیو ها، موج گسترده‌ای از اعتراضات علیه دولت کره شکل گرفت که با کشته شدن یک دانشجو و دخالت نیروی ضد شورش به خشونت هم کشیده شد و بین 200 تا 2000 کره‌ای در درگیری‌ها کشته شدند. یعنی کشتن مردم در اسکویید گیم می‌تواند اشاره‌ای به همین قبیل کشتارها در کره جنوبی داشته باشد که قیام گوانجو در سال 1980 فقط یک نمونه آن محسوب می‌شود.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
کشتار گوانجو 1980. گویا نیروی نظامی و امنیتی کره جنوبی فقط وظیفه کشتن مردم را دارند و قرار نیست این توان برای اصلاح سیاست‌های کره که اسکویید گیم نماد آن است خرج شود. بله این توان برای نجات مردم از اسکویید گیم استفاده نمی‌شود بلکه برای کشتن مردم به کار گرفته می‌شود

در آخر اینکه کره‌ای‌هایی که گرداننده اسکویید گیم هستند، در اصل برده اربابان آمریکایی و ثروتمند خود هستند. اسکویید گیم باور دارد که مسئولین کره‌ای بعد از جنگ کره و شکل‌گیری دموکراسی در کره جنوبی، برده آمریکایی شدند که آن‌ها را در جنگ نجات داد و موجبات تفریح آمریکایی‌ها را فراهم می‌کنند. آمریکایی‌ها در طول جنگ و پس از جنگ از خدمات زیادی توسط دولت کره بهره‌مند شدند که تاوان تمام آن‌ها ازجمله کار اجباری، برده‌داری، تن‌فروشی، قاچاق انسان و… را مردم پرداخت کردند (منبع فارسی، منبع انگلیسی و منبع کره‌ای).

درست است، دولت کره برای سرپا شدن دست به دامن آمریکا شد و برای پرداخت هزینه از مردم خودش استفاده ابزاری کرد. جنایات آمریکا در کره همچنان ادامه دارد و هرچند وقت یک‌بار تجاوز به یک زن کره‌ای توسط سربازان آمریکایی عادی‌ترین خبری است که از رسانه‌های کره‌ای از جنایات آمریکا درز می‌کند. پس اسکویید گیم به مسئله دقیقی اشاره‌کرده و گردانندگان بازی را کسانی نشان می‌دهد که برای رسیدن به قدرت، لذت و پول، حاضرند تا مردم خود را جلوی چشمان آمریکایی‌ها تکه‌تکه کنند.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق
زنان کره‌ای در خدمت ژنرال‌ها و سربازان آمریکایی

گردانندگان جنایتکار و عقده‌ای اسکویید گیم

فصل دوم اسکویید گیم ازنظر شخصیت‌پردازی عملکرد بسیار بهتری از فصل اول دارد. مثال بارز آن بررسی شخصیت میزبان با بازی لی بیونگ هون است. برای ما سؤال است که چرا این شخص حاضر به انجام چنین جنایاتی شده. کلاً انجام چنین اعمالی در اسکویید گیم از طرف سربازان و میزبان‌ها باعث ایجاد سؤال برای مخاطب می‌شود و اینکه سریال در فصل دوم به درونیات این افراد می‌پردازد یک نقطه قوت اساسی محسوب می‌شود.

میزبان در این فصل همان پرچم‌دار فصل قبل است اما به خاطر مرگ میزبان اسکویید گیم، وی به درجه بالاتر نائل شده. اضافه شدن سونگ گی هون که برنده دور قبل است به بازی، باعث می‌شود تا میزبان جدید همانند میزبان فصل قبل، شخصاً وارد بازی بشود. اما مثل میزبان قبلی، وی قصد تفریح و لذت بردن از بازی را ندارد، بلکه وارد بازی شده تا سونگ گی هون را کنترل کرده و حتی بیشتر با او آشنا شود.

ورود میزبان به بازی در این فصل بسیار شکه کننده‌تر از فصل قبل بود. او در طول داستان چهره آرام و مصممی دارد اما در شرایط حساس باطن افسرده و عصبی خود را به نمایش خواهد گذاشت

میزبان قبلاً زندگی سختی را سپری کرده و برادر پلیسی است که از فصل اول قصد دارد تا شبکه مخفی پشت پرده بازی را کشف کند. او داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند و ما عملاً به خاطر فقر او ناراحت می‌شویم. مخصوصاً زمانی که متوجه می‌شویم همین فقر باعث شده تا او زن و فرزندش را از دست بدهد. وی آدم خوبی بوده و حتی کلیه‌اش را به برادرش اهدا کرده. اما زمانی که با مرگ همسر و فرزندش مواجه می‌شود، گویا به این نتیجه می‌رسد که درستکاری برای او عاقبت خوشی را رقم نمی‌زند. پس از جامعه انتقامش را می‌گیرد و با نقشی که در اسکویید گیم بازی می‌کند، از تکه‌تکه شدن مردم در بازی لذت می‌برد.

با اینکه میزبان در این جا در حال کتک زدن تانوس بخاطر روحیه عدالت‌طلبی‌‌ خودش است، اما به وضوح می‌توان عقده درونی او را نیز در چشمانش دید. مشخص است که این شخص قصد دارد از جامعه انتقام بگیرد و حتی در یکی از بازی‌ها یک نفر را به راحتی و بی تعلل می‌کشد

میزبان کسی است که داغ‌دیده و به دلیل فقدان امید به زندگی (احتمالاً همسرش) و نبود معنویت (مشکل اساسی جوامع شرقی) به دنبال مقصر می‌گردد و می‌خواهد انتقام بگیرد. او دیواری کوتاه‌تر از جامعه پیدا نمی‌کند و عقده درونی‌اش را با تماشای کشتار مردم تسکین می‌بخشد. عقده‌های درونی او و وضعیت نابسامان عصبی‌اش را می‌توانیم در بازی دوم و درجایی که بخاطر ناتوانی در بازی فرفره خودش را کتک می‌زند ببینیم. میزبان یک عقده‌ای است که هنوز هم خودش را مقصر می‌داند و به راحتی می‌توان گفت که دچار مشکلات روانی است.

در جایی که میزبان خودزنی می‌کند و به خود ناسزا می‌گوید می‌توان از شرایط نابسامان روانی او مطمئن شد

جالب است که ما شخصیت‌پردازی دو نفر دیگر را نیز این فصل می‌بینیم که با یکی از آن‌ها در فصل قبل آشنا شده بودیم. یکی مرد کت‌‌شلوارپوشی است که مسئول پیدا کردن بازیکن برای بازی است و دیگری زنی است که از کره‌شمالی آمده و جزو سربازان بازی است. زن ازنظر فرمی بااینکه آدمکش است اما چون مانع قاچاق اعضای قربانی‌ها می‌شود شخصیت مثبتی در نظر مخاطب قلمداد می‌شود. این هنر سینما و رسانه است که حتی می‌تواند یک آدمکش را با ابزار آدمکشی شخصی مثبت معرفی کند. مردم کت‌شلواری هم یک عقده‌ای دیگر است عین میزبان بازی.

دریکی از سکانس‌های مهم قسمت‌های ابتدایی شاهدیم که مرد کت‌شلواری به پارک رفته و دو شانس به بی‌خانمان‌های داخل پارک می‌دهد. آن‌ها باید بین نان و برگ لاتاری یکی را انتخاب کنند. درنهایت وی نان‌های باقی‌مانده (که خیلی بیشتر از برگه‌های لاتاری هستند) را زیر پا له می‌کند و بیان می‌کند که بی‌خانمان‌ها با انتخاب لاتاری و شانس اندک برنده شدن پول باعث شدند تا غذا هدر برود. فارغ از واکنش مردم و واکاوی آن(که پیش‌تر در اینجا به آن پرداختیم)، در این سکانس در همان لحظه‌ای که مرد نان‌ها را له می‌کند، می‌توانیم عقده درونی او از مردم را مشاهده کنیم.

او یک آدم عقده‌ای مثل میزبان است و قصد دارد به هر روشی اثبات کند که دلیل مشکلات جامعه خود مردم هستند. در دومین قسمت از سه‌گانه بتمن ساخته کریستوفر نولان یعنی فیلم شوالیه تاریکی، جوکر ظهور کرده و قصد دارد با شیوه‌های مختلف دقیقا همین مسئله را اثبات کند. جوکر نه پول می‌خواهد و نه چیز دیگری، او فقط قصد دارد تا اثبات کند که انسان‌ها و جامعه قابل اصلاح نیستند و صلاحیت دلسوزی ندارند. در اسکویید گیم همین مضمون کپی شده و مرد کت‌شلواری قصد دارد همین مسئله را اثبات کند تا آدمکشی خودش را توجیه کند.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

جالب است که این نظریه هم در فیلم شوالیه تاریکی و هم در اسکویید گیم رد می‌شود. در شوالیه تاریکی شاهد هستیم که در آخر مردم و زندانی‌های داخل کشتی‌ها حاضر به کشتن هم نمی‌شوند و تئوری جوکر شکست می‌خورد. در اسکویید گیم هم شاهدیم که مرد کت‌شلواری بین دوتا از مزدورهای سونگ گی هون یک بازی مرگ راه می‌اندازد اما یکی از آن‌ها برای دیگری فداکاری کرده و خودش را قربانی می‌کند. یعنی با آزمایش‌های دم‌دستی مسخره که انتخاب‌هایی خاص در شرایط خاص برای افرادی خاص هستند، نمی‌شود اثبات کرد که جامعه ارزش فداکاری ندارد و مردم مستحق بدبختی هستند. اتفاقاً همین مردم در شرایط خاص دیگری ممکن است که حتی برای همدیگر از جانشان هم بگذرند.

از خودگذشتگی این شخص اثبات کرد که نظریه جوکری مطرح شده در سریال اسکویید گیم همه‌جا صادق نیست

شاید مخاطب عادی متوجه این مسئله نشود اما مخاطب هوشمند در دام آزمایش نان و برگه لاتاری نخواهد افتاد. مخاطب هوشمند مثل سونگ گی هون درخواهد یافت که این آزمایش‌های اجتماعی و تئوری پردازی‌ها فقط و فقط برای این هستند تا جامعه را مقصر اتفاقات ناگوار نشان دهند و این‌گونه بازیکنان داخل بازی اسکویید گیم مقصر اتفاقات ناگواری هستند که برایشان رخ می‌دهد. یعنی تمام عوامل خارجی و شرایط ایجابی قرار است با همین آزمایش‌های مسخره توجیه شود. ازآن‌جهت که تقریباً مخاطب در مواجهه با این آزمایش تئوری مرد کت‌شلواری را قبول می‌کند، متوجه می‌شویم که نتفلیکس با سریال اسکویید گیم قصد دارد که اتفاقاً مردم را مقصر اتفاقاتی معرفی می‌کند که برسرشان می‌آید.

تماشای همین تصمیمات و رفتارهای عجیب مردم است که موجبات شادی وی آی پی‌ها را فراهم می‌کند. آن‌ها شرایط ایجابی خاصی را ازنظر روانی به بازیکنان تحمیل می‌کنند و از تصمیمات غیرقابل‌پیش‌بینی آن‌ها لذت می‌برند. بعد هم با فلسفه‌بافی و با گرفتن ژست روانشناسی، مردم را مقصر جلوه می‌دهند. اما آن چیزی که مشخص است این است که این افراد جز یک‌مشت عقده‌ای چیز دیگری نیستند. آنها می‌خواهند عقده‌های خود را سر مردم ضعیف‌تر جامعه خالی کنند. سرتاپای اسکویید گیم از کسی که بازیکن جمع می‌کند تا میزبان و حتی وی آی پی‌ها چیزی جز افراد عقده‌ای نمی‌بینیم. آن‌ها دوست دارند عقده‌های درونی خود را با کشتن مردم درحالی‌که در آرامش روانی و سلامت فیزیکی قرار دارند و از موزیک به همراه شراب لذت می‌برند، خالی کنند.

لحظه مرگ مرد کت‌شلواری یکی از لحظاتی است که دل مخاطب خنک می‌شود. ما در این فصل طرفدار سونگ گی هون هستیم و مثل او به پشت پرده کثیف بازی پی برده‌ایم. بخاطر همین دوست داریم گردانندگان این سیستم نابود شوند

نگاهی به بازیکنان اسکویید گیم

در هر دور از بازی‌ها 456 بازیکن حاضر هستند. قاعدتاً سریال زمان رسیدگی و شخصیت‌پردازی تمام این بازیکنان را ندارد. تعداد زیادی از این بازیکنان کشته خواهند شد بدون اینکه ما درست‌وحسابی حتی چهره‌شان را ببینیم. این نشان از بی‌اهمیت بودن جان این افراد هم دارد. ما صرفاً شاهد شخصیت‌پردازی چند شخص محدود در هر دو فصل هستیم. این هم بیشتر برای همذات‌پنداری مخاطب و ناراحت شدن مخاطب از مرگ این افراد، این شخصیت‌پردازی‌ها رخ داده است.

از آن‌سو که همه طیف آدمی در بازی حضور دارند، بدیهی است که شاهد افراد شیاد در بین بازیکنان باشیم. افرادی که حتی ممکن است در این بازی سایرین را بکشند. پس نمی‌توان جامعه را مقصر دانست و مسئولیت کشته شدن مردم (چه به خاطر رأی‌گیری و چه به خاطر درگیری) را به گردن خود مردم انداخت. همیشه افراد شیاد و ضد جامعه یا حتی خودخواه که حاضر هستند از مردم برای پیشرفت خود نردبان بسازند وجود دارند. در سریال می‌بینیم که تانوس (با بازی تی اُ پی) شخص معتادی است و هیچ قیدوبندی ندارد. با چنین شخصی یک جامعه را قضاوت نمی‌کنند.

تانوس یک شخصیت مغرور و معتاد تحت تربیت نادرست است که رسما در فیلم آدم می‌کشد. در ادامه و حتی در فصل قبل هم شاهد چنین افرادی بودیم. مشکل این افراد هستند نه کل جامعه

یا مثلاً بازیکن شماره 100 یک شخص اختلاس گر و شدیداً بدهکار است که احتمالاً مفسد اقتصادی هم باشد. او خودش اعتراف می‌کند که هرکسی نمی‌تواند ده میلیارد وون بدهی داشته باشد و همین‌که او چنین بدهی گنده‌ای دارد یعنی خیلی آدم گردن‌کلفتی است. شماره 100 به خاطر نیازش به پول و البته طمعش به پول (اگر طمع نداشت ده میلیارد بدهی بالا نمی‌آورد) بقیه را ترغیب به ماندن در بازی می‌کند و عملاً یکی از رهبرهای شیاد بین بازیکنان محسوب می‌شود که با مغلطه و سفسطه قصد دارد تا بقیه را مجاب کند تا در بازی باقی بمانند تا خودش پول را برنده شود.

در فصل اول هم این مدل آدم‌ها وجود داشت. برخی به خاطر کلاهبرداری و برخی به خاطر بدشانسی بدهی بالا آورده‌اند والان مجبور هستند تا وارد این بازی شوند. اما در کل در سکانسی که بازیکنان معرفی می‌شوند، متوجه می‌شویم که بسیاری از آنها شیاد، کلاهبردار، بزهکار و حتی اختلاس‌گر هستند. جامعه آماری اسکویید گیم تعداد بالایی از افراد شیاد را در دل خود جای داده، پس بدیهی است تا این افراد شیاد شرارت‌های گوناگونی از جمله کشتن دیگران را در طول بازی مرتکب شوند. این به جامعه و مردم ربط ندارد، به جامعه آماری مریض اسکویید گیم مرتبط است.

بازیکن شماره 100

چیزی که توسط مخاطب ممکن است در نظر گرفته نشود و چیزی که گردانندگان بازی از قبول آن سرباز می‌زنند، وضعیت اسفناک اقتصاد کره است که باعث شده چنین بلایی به سر مردم بیاید. نظام اقتصادی فاسد کره جنوبی (که شماره 100 نماد آن محسوب می‌شود) باعث شده تا مردم بدبخت شوند و ماندن در این بازی را به زندگی معمولی ترجیح بدهند. در مرحله اول بازی هم همه بازیکنان فریب‌خورده محسوب می‌شوند و ممکن است اگر از اول مشخص بود که این بازی یک بازی مرگ است، خیلی‌ها در بازی حاضر نشوند.

به عبارتی افراد فاسدی مثل گردانندگان بازی و وی آی پی‌ها، با بی‌توجهی به مردم باعث به وجود آمدن شرایط سخت اقتصادی و معیشتی شده‌اند. این افراد همان‌گونه که تانوس و شماره 100 از بقیه سوءاستفاده می‌کنند، از مردم برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده کرده‌اند. در آخر مردم هستند که مقصر وضعیت خودشان معرفی می‌شوند و هیچ توجهی به وضعیتی که باعث به سطوح آمدن مردم شده نمی‌شود. در بازی هم دقیقاً اتفاقات دنیای واقعی در حال رخ دادن است وعده‌ای خودخواه مردم را می‌کشند و خود مردم را مقصر مرگشان معرفی می‌کنند. بااینکه اگر شرایط حاد داخل بازی را به وجود نیاورده بودند، خیلی از وقایع تلخ رخ نمی‌داد.

به‌طورکلی اسکویید گیم می‌تواند در ذهن مردم این بذر را بکارد که مردم مقصر وقایع تلخی هستند که برایشان رخ می‌دهد و افراد پشت پرده فقط بازی را جور کرده‌اند. اما با دقت بیشتر درخواهید یافت که این‌یک دروغ بزرگ است و گردانندگان فقط یک بازی درست نکرده‌اند. آن‌ها شرایط حادی را هم در بازی به وجود آورده‌اند که همین شرایط باعث واکنش‌های عجیب مردم می‌شود. مردم مقصر نیستند، سیستم است که مقصر است. منتها سیستم با توجیهاتی که ارائه می‌دهد، آزمایش‌های مسخره‌اش و استناد به چند شخص شیاد، دوست دارد تقصیر را از گردن خود برداشته و مردم را مقصر جلوه دهد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

نکات فرعی مهم

در این فصل هم مثل فصل قبل شاهد منفور نشان دادن مذهب در فیلم هستیم. فصل قبل یک کشیش مسیحی و مبلغ مسیحی را شاهد بودیم که همگی روی اعصابمان راه می‌رفتند. در این فصل هم شاهد یک زن هستیم که اعتقادات مذهبی شرقی دارد و واقعا روی اعصابمان راه می‌رود. چون آدمی ترسو و دست و پا چلفتی است و در شرایط حساس باعث می‌شود تا یکی از بازیکنان رای خود را عوض کرده و به ماندن در بازی رای دهد. همچنین تانوس قرص‌های روان‌گردان خود را درون صلیبی آویزان کرده که در گردنبندش قرار دارد. همین قرص‌ها که درون صلیب هستند باعث اعمال خیانت‌کارانه و حتی جنایت‌کارانه تانوس می‌شوند.

مثل خیلی از فیلم‌های نتفلیکس، در این سریال هم شاهد یک شخصیت دوجنسه هستیم. شخصیتی که سعی دارد تغییر جنسیت دهد و بخاطر جور کردن پول همین کار وارد بازی شده. او بخاطر تمایلات همجنس‌خواهانه‌اش مورد بی‌مهری و طردشدگی قرار گرفته و بخاطر همین ما باید دلمان برایش بسوزد. همچنین او نقش آفرینی بسیار قهرمانانه‌ای در فیلم دارد و فیلم از چنین شخصیتی برای حمایت از همجنسبازان، یک وجه دوست داشتنی و شجاعانه می‌سازد.

در آخر اینکه برای سیستم جنایتکار بازی، حتی جان افرادش هم ارزش ندارد. ما شاهدیم که بین سربازها هم درگیری‌های کنترل نشده وجود دارد و میزبان به راحتی تعدادی از آنها را می‌کشد. در این سیستم که بر پایه سرمایه‌داری و امپریالیسم چیده شده، هیچ ارزشی برای جان هیچکس قائل نیستند.

میزبان در حین کشتار به موسیقی جز گوش می‌دهد و شراب می‌نوشد. یعنی سبک غربی در تفریحات و لذت‌های گردانندگان کره‌ای کاملا مشهود است. به عبارتی مبداء این جنایت گسترده، غرب و مخصوصا آمریکا(مبداء جز) می‌باشد. آنها ظاهری شیک و زیبا دارد اما در باطن کسانی هستند که از کشتار لذت می‌برند و با تماشای مرگ مردم ارضا می‌شوند

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری فصل دوم اسکویید گیم

اسکویید گیم گرچه همانند فیلم انگل ضد سیاست‌های کره جنوبی است اما مثل همان فیلم انگل، پا روی دم نظام سرمایه‌داری و کاپیتالیسم حاکم بر کره نمی‌گذارد. به عبارتی سیستم حاکم به کره به‌شدت نقد می‌شود اما به ماهیت این سیستم و بنیه ایدئولوژیک آن‌که توسط آمریکا تولید و پرورش‌یافته، هیچ توجهی نمی‌شود. این نقص اصلی سریال اسکویید گیم است که باعث شده تا علاوه بر اینکه یک سریال انتقادی جنجالی نسبت به سیستم کره جنوبی باشد، هیچ خطر جدی و خاصی هم برای حکومت کره و آمریکا نداشته باشد. یعنی مخاطب شاید به وضعیت اسفناک مردم کره پی ببرد اما به دلیل اینکه این سریال راه‌حلی اساسی و بنیادی برای رفع نا عدالتی و جنایت در کره‌ ارائه نمی‌دهد، مخاطب پس از تماشای این سریال به علت وجود این جنایات و نظام ناعادلانه کره پی نخواهد برد.

درست است که اسکویید گیم در بطن خود در حال انتقاد از نظام حاکم به کره است و وی آی پی‌ها نیز آمریکایی هستند، اما صرفاً همین بازی خاص موردانتقاد واقع‌شده و باید نابود شود. سریال لوله انتقاد خود را به سمت ماهیت امپریالیسم و جهان خواری آمریکا یا کاپیتالیسم و سرمایه‌داری حاکم در کره نشانه نمی‌رود و صرفاً با تکه‌تکه کردن بازیکنان، سرنوشت انبوهی از مردم معترض را چیزی جز مرگ نشان نمی‌دهد.

نقد و بررسی فصل دوم سریال اسکویید گیم (Squid Game)؛ انقلاب ناموفق

درست است که اسکویید گیم یک سریال انتقادی است اما این انتقاد یک انتقاد کاملاً ایدئولوژیک نیست و قرار است تا با نمایشی جذاب، توهم این را به مخاطبین تزریق کند که صدایشان شنیده می‌شود. اما این فقط کنترل اذهان جریان مخالف کره است و بس. قرار نیست هیچ نیم‌نگاهی به ایدئولوژی حاکم به این جنایتکاران شود و قرار نیست راه‌حلی اساسی برای پایان دادن به این سیستم ارائه شود. باید تا فصل آخر صبر کنیم و ببینیم نتیجه نهایی این سریال چه خواهد بود. اما با توجه به سرمایه‌گذاری نتفلیکس در این سریال تقریباً می‌توان مطمئن بود که قرار نیست ایدئولوژی پشت پرده جنایاتی همچون بازی مرکب و اتفاقات مشابه آن در کره جنوبی مورد اتهام قرارگرفته و برای نابودی آن راه‌حل ارائه داده شود.

اسکویید گیم تمام جنایات و فجایع کشور کره را در یک بازی خلاصه کرده و احتمالاً به همین یک بازی خاتمه خواهد داد. قرار نیست هیچ‌کدام از مشکلات دیگر کره‌ای‌ها در طول این سریال حل شود و قرار نیست برای اتمام بازی‌های مشابه، بنیان ایدئولوژیک پشت بازی جنایت‌کارانه اسکویید گیم، فروبریزد. مخاطب این سریال نیز همانند وی آی پی‌ها خواهد نشست و از اتفاقات هیجان‌انگیز داخل بازی و کشته شدن بازیکنان لذت خواهد برد. گویا نظام سرمایه‌داری به تک‌تک جنایاتش اعتراف می‌کند و حتی در مورد آن‌ها سریال می‌سازد، اما قرار نیست وضع تغییری کند. نظام سرمایه‌داری دیگر هیچ ابایی از افشای جنایاتش ندارد و با پرویی تمام شمارا هم برای لذت بردن از جنایاتش دعوت می‌کند.

 

خوب است بخوانید:

https://inaghd.ir/squid_game/

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *