فیلم سینمایی
موضوعات داغ

نقد و بررسی فیلم سینمایی کنستانتین به بهانه ساخت قسمت جدید

لوسیفر منجی بشریت

.کنستانتین (constantine)،یک فیلم آمریکایی به سبک فراطبیعی و ترسناک محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی فرانسیس لارنس در اولین تجربه ی کارگردانی وی است. فیلم‌نامه این فیلم توسط کوین برادبین و فرانک کاپلو بر اساس مجموعه کمیک Hellblazer از انتشارات دی‌سی کامیکس به رشته تحریر درآمده است. این فیلم توسط کمپانی فیلم سازی برادران وارنر توزیع شده است.

خلاصه داستان فیلم:

جان کنستانتین یک کارآگاه مرموز جن‌گیر است. در پی کشف خودکشی ایزابلا دودسون، خواهر دوقلوی او به کنستانتین پناه می‌برد. در نتیجه می‌فهمد که مأمون برای ورود به دنیا احتیاج به خون خدا دارد و این خون را می‌تواند از روی لکه‌های خون روی نیزه سرنوشت (همان نیزه‌ای که عیسی را به قتل رساند) به دست بیاورد. اما باید مأمون درون بدن خواهر دوقلو حلول کند و با نیزه سرنوشت کشته شود تا بتواند جسم یابد. اما کنستانتین خودکشی می‌کند تا خود لوسیفر به دنبال او بیاید تا بفهمد پسرش از او جلو زده‌است. او از لوسیفر می‌خواهد تا در مقابل از مرگ خواهر دوقلو جلوگیری کند. او از یکی از تبصره‌های خداوند یعنی فداکاری استفاده می‌کند و می‌تواند به بهشت برود. اما لوسیفر ناراحت از این کار فقط نیکوتین بدن او را که موجب سرطان ریه او شده‌است از او می‌گیرد و باعث می شود او نمیرد. به امید روزی که گناهانش موجب به جهنم رفتن او شود.

دنیای کنستانتین:

در فیلم که تقریباً از دنیای مسیحیت منشأ می‌گیرد خدا به عنوان چیزی است که میلیاردها قانون وضع کرده‌است و فرشتگان را مسئول بهشت و شیاطین را مسئول جهنم کرده‌است. افرادی نیمه فرشته و نیمه شیطان در این دنیا وجود دارند که تعادل را برقرار کرده یا برهم می‌زنند. همانطور که خداوند پسر دارد (البته در این فیلم) شیطان هم فرزندی به نام مامون دارد.

این فیلم از دیدگاه مذهبیون به افراطی گری و شیطان‌پرستی متهم شده‌است. اما پایان فیلم موید این موضوع است که حتی کسانی که مرتکب گناهان بسیاری شده‌اند با انجام کار نیک و از خودگذشتگی در راه خداوند بخشوده خواهند شد و این امید را در دل افراد گناهکار زنده نگه می‌دارد که همیشه فرصت برای توبه هست.

کنستانتین که بود؟

نام فیلم کنستانتین است حالا چرا این نام اصلا کنستانتین کیست؟ کنستانتین یکم یا کنستانتین بزرگ Flavius Valerius Aurelius Constantinus. متولد Augustus در سال ۲۷۲ میلادی و مرگ در ۲۶ ژوئن ۳۳۷ میلادی، امپراتور مسیحی روم بود. گفته می شود پانصد سال بعد از میلاد مسیح، تازه مسیحیت قدرت گرفته بوده و جنگ های سختی بین بت پرستان روم باستان و مسیحیان درگرفته بوده است. در آن زمان پادشاهی در روم حکومت می کرده به نام کنستانتین که برای جلوگیری از جنگ و البته برای تداوم حکومت خود، دین مسیحیت را با بت پرستی ترکیب می کند و دین جدیدی به نام مسیحیت نوین پایه گذاری می کند، تا هم مورد قبول بت پرستان باشد و هم ندای آسمانی مسیحیان را خاموش کند. به این دلیل کنستانتین معروف می شود به پادشاهی که برقرار کننده تعادل بین نیروهای خیر و شر است. خود کنستانتین اصلاً مسیحی نبوده و در بستر مرگ غسل تعمید داده شده است.

کاتولیک

در داستان سرنیزه ای به نام زوبین سرنوشت که در فیلم وجود دارد از کشور مکزیک که کاتولیک مذهب هستند در کلیسایی مخروبه پیدا می شود. این سرنیزه در پرچمی از فاشیسم در زمان آلمان نازی پیچیده شده است.شاید دلیلش این است که: هیتلر نه تنها دنبال این سرنیزه بوده بلکه او این سرنیزه را داشته و می خواسته به تولد فرزند شیطان کمک کند.

شروع فیلم در مکزیک است. چرا مکزیک ؟ این صحنه از فیلم بیان کننده نگرانی آمریکا و بد بینی نسبت  کشور و مردم مکزیک است. زنی که در ابتدای فیلم، جن او را  تسخیر کرده هم یک زن دو رگه مکزیکی است. بازهم اشاره به مکزیک که مسیحی کاتولیک هستند.

جنی که زن را تسخیر کرده و قصد عبور از بدن او را داشت، یک جن سرباز است. شمایلی که برای شیاطین جن ساخته شده، هیکل هایی مانند اسکلت انسانی ولی بدون مغز هستند یعنی قسمت بالای سر آنها از بینی حفره ای تو خالی است، پس فاقد گوش و چشم و مغزند و شاید بیانگر این مطلب باشد که این موجودات فاقد عقل، شعور و درک هستند و صرفا دنباله رو دستوراتی هستند که به آنها داده می شوند.

ابتدای فیلم می گوید بعد از جنگ جهانی دوم زوبین سرنوشت گم شده است. فیلم می خواهد بگوید بعد از جنگ جهانی دوم زمام امور از دست خدا خارج شده و موقعیت ظهور فرزند شیطان فراهم شده است.

امام زمان و دجال

در فیلم اسم پسرشیطان مامن یا مامون هست. در ادبیات غرب به حضرت مهدی مامن می گویند و این کنایه از این است که مامنی که می خواهد بیاد همان مهدی موعود است. در عین حال در ادبیات غرب مامون نام یکی از شیاطین است که با بررسی آن و ظهورش در فیلم می توان به دجال رسید. یعنی مامون یا مامن، یا مهدی موعود است یا دجال آخرالزمان. فیلم تمایز خاصی بین این دو قائل نشده. البته که در غرب هم تفاوتی بین این دو بیان نشده است. حتی برخی از تحریفات وارد به دین اسلام و مذهب شیعه هم شده اند. برای مثال گفته می شود: امام زمان پس از ظهور تمام گناه کاران را از شرق تا غرب گردن می زند. فقط یک نفر از هر هزار نفر از شمشیر او در امان است. ساخت این ظاهر از امام زمان با ماهیت دجال تفاوتی ندارد. پس در این فلسفه فرقی میان دجال و امام زمان وجود ندارد. (برای پاسخ به شبهه مطرح شده اینجا کلیک کنید)

بعدتر در فیلم اشاره می شود که در بند 21 کتاب انجیل جهنمی (که چهار بند بیشتر از انجیل روی زمین دارد) آمده: دنیا به دست خدا به آخر نمی رسد بلکه به دست جهنمیان به انتها می رسد. مامون نمی تواند منتظر حکومت پدرش بماند و می خواهد حکومت ناحق خود را با خون و آتش بسازد و برای این به کمک خود خدا نیاز دارد. وقتی هم می آید، نظم بهم می ریزد نظمی که به دست شیطان(جن) است.

جان کنستانتین

شخصیت اول فیلم جان کنستانیتن است. جان اسم یک قدیس را دارد. جان انسان بسیار نا امیدی است و میل به خودکشی  با سیگار دارد. او بیماری ریه دارد در کودکی یکبار مرتکب گناه نابخشودنی خودکشی شده است. گابریل به او می گوید تو به خاطر خودکشی سعادت را نمی بینی و به جهنم می روی. اینجا می خواهد بگوید خدا نه توبه پذیر است نه منطقی. یعنی اگر از خودکشی زنده هم برگردی و توبه کنی باز هم به بهشت نمی روی و جهنمی هستی. این دیالوگ ها خیلی ظریف و زیر پوستی با بیان توبه پذیر نبودن خدا، ارکان مذهب کاتولیک را زیر سوال می برد.

ضمن اینکه چون جان بیماری ریه دارد و علی رغم خطر مرگ سیگار را ترک نمی کند گابریل به او وعده دوزخ می دهد. جبرئیل برای این بی توجهی می گوید: این هم نوعی خودکشی است. اینجا نهی پزشکی را با نهی شرعی در دین با هم مخلوط و مصادره به مطلوب کرده اند. هر چند جان ابراز می کند که زندگی خیلی ها را نجات داده و برای خدا خیلی کارهای کرده اما گابریل می گوید به خاطر خودت و نجات خودت این کارها رو کردی و اینجا هم رحمت، حکمت و غفران پرودگار را زیر سوال می برد.

جان با اینکه گناه کار است اما ویژگی های خاص دارد. او دارای قدرتی است که با آن می تواند باطن انسان ها یا ظاهر دورگه های پنهان میان انسان ها ببیند. او دارای بصیرت برزخی است. بصیرتی که به گفته فیلم فقط مادر زادی است. هیچ عصمت و عرفانی در به دست آوردن آن دخیل نیست. او با این قدرت، شیاطین زیادی را راهی جهنم کرده. این به حدی است که به او می گویند شیطان گفته خودش شخصا برای بردن او به جهنم به زمین خواهد آمد.

جان از خدا و احکامش دل زده است. نظرش در مورد خدا این است که بشری را که خلق کرده مثل مورچه ها هستند. خدا از بازی و اذیت آنها لذت می برد. می گوید شیاطین نیز از اذیت کردن انسانها لذت می برند. برای همین ارواح خبیث در جهنم باقی می مانند و فقط دورگه ها امکان تردد دارند و در گوش انسانها نجوا می کنند. او معتقد به وجود جهنم و شیاطین است، و در صحنه ای به عینه اعتقاداتش که شیطان و جهنم هست را نشان می دهد و به آنجلا هم نشان داده می شود.

در مقابل آنجلا متعادل و خدا پرستی است که شیطان را قبول ندارد و معتقد است خدا برای همه بندگانش برنامه دارد. او اعتقاداتش برگرفته از گذشتگانش است. داستان و وقایع فیلم طوری رقم می خورد تا ما با جان هم عقیده شویم. با تمام اوصاف، فیلم ظاهر و باطن پاک آنجلا را زیر سوال نمی برد. پنهان کردن زوبین به او سپرده می شود. زیرا او انسان پاکی است و می توان به او اعتماد کرد تا از زوبین استفاده نکند یا آن را به کس دیگری ندهد.

جبرئیل (گابریل)

جان همراهی به نام چز کریمر دارد که یهودی است. در قسمتی که بدن انجلا توسط مامون تسخیر شد و کاری از دست جان برنیامد، چز با بیان جملاتی از کتاب مقدس یهود او را ارام می کند. نتیجه اش قربانی شدن چز و کشته شدنش توسط جبرئیل شد. گابریل یا همان جبرئیل فرشته یا ملک در فرهنگ آنها موجودی بالدار، با ظاهر انسانی شیبه به انگلوساکسون ها، با چشمان آبی موهای بلوند، که تجسم فرشته در هیبت انسانی است. یعنی گابریل با هیبت یک انسان روی زمین و مرتبط با مردم است.

بازیگر گابریل تیلدا سوئینتن است. وی با بازی در فیلم های نارنیا در نقش ها مشرکانه و ملحدانه گزینه مناسبی برای این نقش است. از طرفی جان می گوید طبق قوانین شیاطین و فرشتگان اجازه ورود به دنیای انسانها را ندارند و فقط دسته ای به نام دو رگه ها می توانند به دنیای انسانها بیایند. پس حضور گابریل در دنیای انسانها چه وجهی دارد؟  نتیجه گرفته می شود گابریل یک دو رگه است نه یک ملک مقرب، و جان این موضوع را صراحتا هم بیان می کند. یعنی خداوند در انتخاب جبرئیل به عنوان فرشته حامل وحی اشتباه کرده است.

یهودیان با جبرئیل دشمنی و کینه ای کهن دارند. حتی در دسته بندی فرشتگان، حبرئیل را جزء پست ترین فرشتگان دسته بندی کرده اند. حتی در قرآن آمده گروهی از یهودیان به دین اسلام روی نیاوردند چون فرشته پیام رسان الهی جبرئیل بود. در کنستانتین نیز جبرئیل، چز کریمر یهودی را می کشد تا این کینه و دشمنی دو سویه نشان داده شود. چهره جبرئیل پس از کشتن چز نشان دهنده لذت بیش از اندازه او از کشتن فردی از قوم مخالفش است.

در قسمتی دوست جان می گوید در انجیل جهنمی آمده: تنها کسی که پسر خدا را کشته می تواند پسر شیطان را متولد کند. در اینجا گابریل متهم به کشتن حضرت مسیح می شود. چرا که گابریل در قسمتهای آخر فیلم می خواهد با کشتن آنجلا به عنوان میزبان قابل برای مامون (چون یک فرا جهان بین است) پسر شیطان را متولد کند.

در سکانس های پایانی ذات گابریل نشان داده می شود. او به خاطر حسادت فراوان به نوع بشر، زمین را به مامون می دهد و خودش می خواهد زوبین سرنوشت را که آغشته به خون پسر خداست در قلب آنجلا فرو کند تا مامون متولد شود و انسان ها درد بکشند. هیبت گابریل در وقت نزول از آسمان با لباسهای سفید و دستبند های مخصوص بیماران روانی است. این نشان دهنده عدم تعادل روانی اوست. او با این استدلال که، “بازیابی روح پرهیزکاری به انسانها در شرایط ترس اتفاق می افتد”، می خواهد با دادن دنیا به مامون انسانها را در این شرایط قرار دهد تا لیاقت آنچه خدا به آنها داده را پیدا کنند. و این اوج حسادت گابریل است. اینجا هم دوباره جبرئیل خیانت کار و یاغی است و خدا هم ناتوان و بی کار.

نقد و بررسی فیلم سینمایی کنستانتین به بهانه ساخت قسمت جدید

در کل دشمنی دیرینه یهود با حضرت جبرئیل، ثمره اش شخصیتی است که در این فیلم به عنوان گابریل ساخته شده است. فیلم علنا عصمت ملائکه را رد می کند. هیتلر شخصیت منفوری است. در ابتدا پیچیده شدن پرچم نازی به دور زوبین، نشان دهنده این بود که نازی ها به رهبری هیتلر در پی اهیای حکومت شیطان بوده اند. در انتها نیز جبرئیل این کار را می خواهد انجام دهد. یعنی جبرئیل هم درجه یکی از منفور ترین شخصیت های تاریخ، وحشی و منفور نشان داده می شود.

شخصیتی در فیلم داریم به نام بالتازار (نماد عزرائیل) که دورگه است. او در هنگام مرگ دو دوست جان حضور داشت. یعنی کار او قبض ارواح است. ولی در صحنه ای می فهمیم که او هم در خدمت مامون است و برای جلب نظر او با نقشه مامون که بردن آنجلا به جهنم بود همراه بود. اینجا هم قصد تخریب و زیر سوال بردن عصمت ملائکه مشهود است. تمام ملائک الهی در خدمت نیروی شریری هستند که قصد بدبخت کردن بشریت را دارد.

خدا و دین

در قسمت دیگری، انجیل جهنمی می گوید: مامون فقط با کمک خود خدا می تواند به روی زمین برگردد. یعنی خدا به سرنوشت انسانها بی توجه است و فقط برای بردن قمار در برابر شیطان به فرزند او کمک می کند. حتی گابریل را مأمور می کند به فرزند شیطان کمک کند و خنجر سرنوشت که آلوده به خون پسر خدا است و با آن مسیح را روی صلیب کشتندرا در قلب آنجلا فروکند. بله. بر خلاف تصور، خود خدا پشت قضیه اهیای دجال آخرالزمان است. او با این کار سعی دارد پرستش و ایمان بیشتری را برای خود فراهم کند. اینگونه شرط را می برد.

در صحنه ی حضور جان در کلیسا و نزد گابریل، جان کتب مقدس عهد عتیق را از روی کتابخانه برداشته و جلوی پای گابریل به زمین می کوبد. او می گوید این چیزی که آوردی به عنوان شریعت و دین پر از امر و نهی، قوانین غیر ممکن و مقررات تمام نشدنی است. تمسخر دین و اوامر و نواهی الهی، به شکلی است که در طول فیلم این تفکر القا می شود که همه اوامر و نواهی دینی بی فایده و یک مشت دستورات بی هدف است.

در دین الهی، خودکشی باعث رفتن به جهنم می شود. در ابتدای داستان ایزابل خودکشی نمی کند، بلکه توسط یک نفر هل داده می شود. اما او به جهنم فرستاده می شود. در این بخش عدالت الهی زیر سوال می رود. شاید بینش و بصیرت الهی هم زیر سوال برود. خدا اصلا قادر به قضاوت منصفانه و عادلانه نیست.

شر گرایی

جان کنستانتین، دوستانش و پدرش از اعمالی شیطانی برای دفع نیرو های شرور استفاده می کنند. همچنین برای راهنمایی از انجیل جهنمی استفاده می کنند. کتاب هایی که از آنها اسم می برند، ورد هایشان و علائم روی بدن یا اشیاء همراهشان، همه و همه ما را به یاد فرقه های انحرافی و شیطانی می اندازند.

مبحث شرگرایی اینگونه اثبات می شود که برای پیروزی بر شرارت، نمی توان با دست های پاک اقدام کرد. برای نجات دنیا از شرارت ها باید از بعد شرور و تیره خود استفاده کنید. “اگر می خواهی دنیا را نجات دهی، نمی توانی دستانت را پاک نگه داری”. مبحث شر گرایی از عقاید راسخ یهود است. امروزه نیز در فیلم ها، انیمیشن ها و انیمه های زیادی در حال نمود پیدا کردن است. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)

شخصیت دیگری در فیلم داریم به نام پاپا میدنایت. این شخصیت یک جنگجوی صلیبی است که قسم خورده تا زمانی که اعتدال از بین نرفته است در دعوای بین شیاطین و فرشتگان بی طرف باشد. این تفکر پاپا میدنایت، اثبات نوعی تعادل بین خیر و شرکه تفکر ثنویت شرقی است می باشد در اینجا خبری از توحید نیست.

پاپا میدنایت دارای قدرت است و ابزار های فراوانی برای این کنترل دارد. محل زندگی این پدر مثلا روحانی یک بار است. این بار چون محل رفت و آمد بین دو دنیاست، دورهمی دورگه ها و شیاطین هم آنجا برگزار می شود. اینجا تمسخر مقدسات و افراد مقدس را داریم.

بهشت و جهنم

جان اعتقاد دارد بهشت و جهنم همین جاست و دنیایی پشت دنیای دیگر است. انسانها هم در برزخی بین این دو دنیا گیر افتاده اند.

در دو قسمت از فیلم شاهدیم که جان و آنجلا به جهنم می روند. جان برای دیدن خواهر آنجلا و جایگاهش که آیا در جهنم هست با نه، و آنجلا برای دیدن و دریافت حقیقت وجود جهنم. فضا سازی جهنم دقیقا مثل همین دنیاست و تفاوتش آتش، دود و سوختن همه چیز است. جهنم در دو طبقه نشان داده می شود. طبقه زیرین که انسانها در حال عذاب کشیدن هستند و طبقه بالا که محل تردد شیاطین است. جهنم به نوعی در موازات همین دنیای انسانهاست. یعنی باطن دنیای انسانها همان جهنم است و شیاطین در آن حضور دارند.

بهشت هم به شکلی نشان داده می شود که در آن آسمان خراش هایی را که از ابر ها بالا زده اند را مشاهده می کنیم. یعنی بهشت هم بعد موازی دیگری از دنیای انسان ها است.

پس عقیده جان درست است. چون به طور کامل در فیلم نمود پیدا می کند.

لوسیفر ناجی کنستانتین و بشریت

جان وقتی خود را در مقابل مامون و گابریل ناتوان می بیند دست به دامن خدا می شود و از خدا طلب کمک می کند. اما خدای فیلم اصلا او را اجابت نکرده و به او اعتنایی نمی کند. در این صحنه جان دوباره دست به خودکشی می زند. چرا؟؟ او وقتی از خدا ناامید می شود، می خواهد با خودکشی شیطان را برای بردن خود به جهنم به دنیا دعوت کند و او را از اقدامات پسرش مامون آگاه کند. او شاید تیری در تاریکی رها کرد. یا با آن امید که ممکن است شیطان جلوی مامون را بگیرد. چون شنیده بود شیطان خودش شخصا برای بردن او به جهنم می آید.

در غرب 4 شیطان داریم: سیتن، دیمن، دویل و لوسیفر. لوسیفر نام شیطان در بهشت و قبل از سقوط است . در فرهنگ غرب شرورترین شیطان لوسیفر است.

وقتی جان از خدا نا امید شد و دید خدا به او توجهی نمی کند، خودکشی کرد. در اینجا ما به جای دیدن کمک خدا، شاهد نزول شیطان هستیم. آن هم نزول شرورترین شیاطین. لوسیفر وقتی می آید از پایش لجن می ریزد (مستقیم از خود جهنم آمده). او به جان می گوید:  صدایت را که طلب کمک می کردی شنیدم، تو خدا را خواندی اما اجابت نشدی و من جواب تو را دادم. (کنایه به آیات قرآن و سمیع و مجیب الدعوه بودن خداوند. “بخوانید تا اجابت کنم شما را” «قرآن» )

شیطان از اقدامات پسرش بی اطلاع است و جان او را آگاه می کند. لوسیفر وقتی می آید چند کار انجام می دهد :

اول گابریل، که می خواهد آن دختر را از بین ببرد تا پسر شیطان متولد شود را ناکام می گذارد. گابریل از خدا با عنوان پدر طلب کمک می کند اما لوسیفر به او می گوید کسی هوای تو را ندارد و با سوختن بالهایش ناکام می ماند. اینجا کارگردان  زهر خود را، با حذف گابریل از صحنه پیام آوری از آسمان و همچنین حذف ارتباط انسانها با عالم بالا که به وسیله گابریل انجام می شد به جناب جبرئیل می ریزد. آخرین زهر را هم با زدن یک مشت محکم به دهان او می ریزد.

دومین کار لوسیفر برقراری نظمی که مامون بهم ریخته است می باشد. با حذف گابریل و بازگرداند مامون به جهنم. شیطان همه چیز را مرتب می کند، و این کنایه از نظم نوین جهانی و این است که شیطان قادر است این نظم را در جهان حاکم کند.

سومین کاری که لوسیفر می کند این بود که جان را که برای دعوت لوسیفر دست به خودکشی دوباره زده بود و بخاطر همین فداکاری اش مستحق بهشت شده بود را از دست خدا بیرون می کشد. او جان را با دم شیطانی خود مثل حضرت مسیح شفا می دهد و بیماری ریه او را بیرون می کشد.

جان به خاطر مردم و آنجلا دست به خودکشی زد. در پاسخ شیطان که به اوگفت برای خدمتی که به من کردی چه چیزی می خواهی؟ جان گفت: می خواهم ایزابل، خواهر آنجلا به بهشت برود. این ایثار جان و قربانی کردن خود برای ایزابل او را مستحق بهشت کرد. فضا سازی این صحنه خیلی جالب است. لوسیفر با خوشحالی بدن جان را روی زمین می کشد تا او را به جهنم منتقل کند (جایی که افراد زیادی منتظر جان هستند. آنها به خاطر بازگردانده شدنشان به جهنم توسط جان، دشمن او هستند). در حین این انتقال برای لوسیفر مانعی به وجود می آید و قدرتی جان را از دست لوسیفر رها کرده و به سمت بهشت می کشاند. این کشمکش وجود دارد تا در نهایت لوسیفر از بردن جان به جهنم منصرف می شود اما اجازه هم نمی دهد خدا او را به بهشت ببرد. لوسیفر جان را به دنیا برمی گرداند. او بیماری ریوی جان را هم شفا می دهد. فقط به خاطر اینکه فرصت داشته باشد تا ثابت کند روح جان متعلق به شیطان است نه خدا.

در نهایت لوسیفر هم جان را با شفای او نجات داد ، هم دنیا را از شر مامون نجات داد.

تقابل خدا و شیطان

در این نقطه شکست خدا را داریم. لوسیفر منجی دنیا می شود. یعنی همه چیز تحت تسلط شیطان است. خدا ناتوان است. در این صحنه جدال بین خیر و شر را داریم. حضور بدون تجسم خدا برای بردن جان به بهشت، و در مقابل شیطان را داریم که برای بردن جان آمده و این یعنی عدم حضور عزرائیل، یعنی نفی معاد و برزخ. روح افراد مستقیم به جهنم یا بهشت می رود.

در نهایت آنچه اینجا می خواهد به مخاطب القا کند این است که بشر هر کاری خواست خلاف امر و نهی بشریت و خلاف دستورات پزشکی بکند، اما در نهایت کسی که می خواهد ببخشد و نظم را برقرار کند منِ شیطان هستم، من می بخشم. این من بودم که به حرف جان گوش دادم. من بودم که او را شفا دادم، من بودم که جبرئیل را زمین گیر کردم و او را ناکام گذاشتم. و در آخر من بشریت را نجات دادم نه خدا. مدبر و منجی بودن شیطان نشان داده شد. شیطان قدرتمند است حتی قدرتمند تر از خدا. او قادر به دستکاری دنیای بعد از مرگ است. او شفا دهنده است. در تقابل بین شیطان و خدا این خدا بود که شکست خورد و شیطان توانست هم ایزابل را به بهشت بفرستد هم جان را شفا دهد و به دنیا برگرداند. رسما اراده خدا هیچی نیست و خدا ناتوان ترسیم می شود.

 این فیلم به نوعی می خواهد بگوید تقدیر انسانها تغییر ناپذیر است. تمام دنیا و انسانها نه تنها بازیچه دست خدا وشیطان هستند، بلکه در این نبرد، قربانی زورآزمایی خدا و شیطان می شوند.

پس از تیتراژ کنستانتین چه اتفاقی می افتد؟

پس از تیتراژ، شاهد سکانسی هستیم که چز کریمر به عنوان جبرئیل جدید متولد می شود. پس از آن چز به آسمان ها می رود و جان کنستانتین لبخند تمسخز آمیزی می زند. بالهای چز تیره است و در چشمانش خشم شعله ور است.

دو حالت وجود دارد. اول آنکه چز به عنوان جبرئیل جدید از سمت خدا انتخاب شده. از نظر جان مسخره است. تا به حال یهودیان با جبرئیل دشمنی داشته اند. حال یک یهودی جبرئیل می شود. دوم هم آنکه چون چز آخرین نفری بود که به دست جبرئیل کشته شد، پس او جایگزین جبرئیل شد. بال های تیره او نشان دهنده آن است که وی قرار نیست فرمانبردار باشد. او به آسمان می رود تا با خدا بجنگد. جان کنستانتین هم می خندد. چرا که دردسر جدیدی درست شده. یک جدال جدید که می تواند برای جان هم دردسر آفرین باشد.

 

با تشکر از همکاری #حسین_عبداللهی_کرمانی

نوشته های مشابه

‫7 دیدگاه ها

  1. سلام
    ماشاالله خوب فیلم ها را نگاه می کنید
    نقد علاقه می خواد

  2. به نویسنده جدید خسته نباشید میگم و براتون آرزوی موفقیت دارم

  3. سپاس از سایت ارزشمند و محتویات مفید و نقدهای موشکافانه شما .
    امید است که زحمات تخصصی شما در این باب راه گشا و نوری ، در تاریکی این عرصه برای مشتاقان هنر هفتم و دیگر علاقمندان باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *