نقد و بررسی انیمه توکیو غول(Tokyo Ghoul)؛ اقناع ظلم پذیری و تقبیح ظلم ستیزی
دو دسته داریم: دسته اول اونایی هستند که ظلم می کنند. دسته دوم اونایی هستند که بهشون ظلم میشه!
در این مطلب قصد بررسی محتوایی انیمه توکیو غول را داریم. داستان انیمه در زمان نوین در شهر توکیو رقم میخورد. در فضایی تاریک که موجوداتی به نام Ghoul لابهلای انسانها زندگی میکنند. مردم عادی اطلاع زیادی راجع به این موجودات ندارند و برخی افراد اصلاً اعتقادی به وجود آنها ندارند، اما بهمرور ردپای حضور و تأثیر غولها(۱) در جامعهی انسانی پررنگتر میشود.
مقدمه ای بر توکیو غول
پیش از ورود به اصل مطلب، لازم است یک توضیح کلی دربارهی مفاهیمی کلیدی این انیمه ارائه دهیم:
🔸️انسانها: همان افراد عادی جامعه که نیاز به توضیح ندارند اما در این داستان یک نهاد انسانی وجود دارد که باید بدان اشاره کرد.
سازمان CCG: این سازمان یک نهاد پلیسی-نظامی برای مقابله با غولها و محافظت از جامعهی انسانیست. افراد این سازمان تحت آموزش هایی قرار میگیرند تا با استفاده از ابزارهایی خاص، غولها را از پای درآورند.
🔸️غولها: موجوداتی که کاملاً ظواهر انسانی دارند و درحالت عادی اصلاً نمیتوان آنها را از انسانها تشخیص داد. غولها بین انسانها زندگی میکنند و دارای اندامهایی به اسم ” کاگونه” هستند. کاگونه را میتوان برای شکار یا دفاع بهکار برد. ماموران CCG هم برای ساخت سلاح از کاگونهی غولها استفاده میکنند. چراکه سلاحهای عادی روی غولها کارساز نیست. علاوه بر این موارد، چشم غولها دارای حالت ویژهایست که هنگام حضور بین انسانها، پنهانش میکنند.
اصلی ترین و مهمترین شاخصهی غولها، انسانخواری آنهاست. غولها موجوداتی هستند که برای بقا از گوشت، خون و موی(۲) انسان یا غول تغذيه میکنند و به هیچوجه نمیتوانند غذای عادی مصرف کنند. این عامل در ابتدا یک حالت منفی و جنایتکارانه به غولها میدهد و موجب میشود که غولها در افکار مخاطب شبیه قاتلها و آدمکشها جلوه کنند. اما این روند ثابت نیست و خیلی زود دگرگون خواهد شد.
تطهیر دروغین توکیو غول
محور داستان توکیو غول پسری ۱۸-۱۹ ساله به نام ” کانکی کن” است. کانکی یک دوست صمیمی به اسم ” هیدهیوشی” و یک دوست دختر به اسم “ریزه” دارد. کانکی و ریزه معمولاً در کافهای به نام ” آنتیک” با هم ملاقات میکنند تا اینکه بالأخره ریزه غول بودنش را برای کانکی فاش میکند. او به سمت کانکی حملهور میشود. در همین حال یک کانتینر روی ریزه سقوط کرده و افرادی کانکی مجروح را به بیمارستان منتقل میکنند.
کانکی جوان در اثر پیوند اعضای ریزه به یک “نیمهغول” یا همان “غول تکچشم” تبدیل میشود. او در اوایل متوجه نیست بهچه بلایی مبتلا شده اما بهمرور در مییابد که غذاهای عادی دیگه برایش خوشمزه و قابل خوردن نیست.
کانکی وحشتزده بود و اصلاً نمیتوانست غول شدنش را قبول کند، اما کاری نمیشد کرد و باید “سالب الاختیار” بودن در قبالِ این غولبودن را میپذیرفت.
کانکیِ سرگردان حین پرسه زدن در کوچه و خیابانهای توکیو به یکی از کارکنان آنتیک(توکا) برخورد میکند. او متوجه میشود که همهی اعضای آنتیک، غول هستند. آنها کانکی را که از خوردن گوشت انسان اجتناب میکند، نزد رئیس کافه میبرند تا کمی با او صحبت کند. مشخص میشود که همهی غولها آدمکشی نمیکنند، بلکه برخی غولها -مثل اعضای آنتیک- تغذیهی خود را از جسد انسانهای خودکشی کرده بهدست میآورند.
ازینپس اندکاندک، آن حالت جنایتکارانهی غولها در ذهن مخاطب کمرنگ شده و روایت تغییر میکند. غولها مقصر نیستند. همونطور که ما نمیتوانیم یک انسان را بخاطر خوردن تخم مرغ مقصر بدانیم، نمیتوانیم یک غول را هم بخاطر انسانخواری مقصر تقلی کنیم. او که خودش نخواسته یک غول باشد، او اینطور متولد شده و چارهای جز خوردن گوشت انسانها ندارد.
نویسندهها معمولاً برای نوشتن داستانهایشان از عقاید، تفکرات، فرقهها، مذاهب و جریانهای ایدئولوژیک گوناگون الگوبرداری میکنند. در اینجا نیز قصد داریم به یک ” عقیده” اشاره کنیم که شباهت عجیبی با ماجرای غولها دارد.
در بین جریانهای تجربهگرا، رویکردهایی هست که معتقدند چیزی جز ماده (Material) وجود ندارد. این رویکردها چنین میپندارند که تمام جهان و انسان صرفاً ماده است و هیچ فرامادهای در کار نیست. در نتیجه معتقدند که حتی درونیات انسان مثل عقل، عشق، اخلاق و… هم یک چیز مادی بوده و ریشه در مسائل مادی دارند.
یکی از پیروان این تفکر مثل ” ریچارد داوکینز ” میگوید ریشهی اخلاقیات، ژنتیک انسانهاست. در این تفکر، امور اخلاقی یکسری امور مثبت و برتری نیستند، بلکه صرفاً رفتارهایی ناشی از ژنتیکند. بهعبارت سادهتر، داوکینز خیال میکند که انسان در قبال رفتارهای اخلاقی، از هیچ اختیاری برخوردار نیست و اگر راستگو و عدالتخواه باشد یا جنایتکار، این صرفاً ناشی از ژنتیک اوست. این افراد از ابتدا همینطور متولد شده و هیچ اختیار و مسئولیتی در قبال رفتارهای خوب یا بدِ خود، ندارند. در نتیجه تحسین کردن یک فرد خوب یا مجازات کردن یک فرد بد، بیمعناست.
توکیو غول دقیقاً همین تفکر را در قالب یک داستان خیالی به تصویر میکشد. غولها در اینجا نمادی از افراد بد و منفی در دنیای حقیقیاند. توکیو غول قصد دارد این افراد را با چنین توجیهی مورد تطهیر قرار داده و تبرئه کند. البته که ماجرا به همینجا ختم نمیشود.توکیو غول در ادامهی روند داستانی این تطهیر را به اشکال مختلف و به دفعات پیدرپی به تصویر خواهد کشید. وقتی یک نویسنده شدیداً و در تمام طول داستانش روی یک مبحث خاص تأکید میکند، قطعاً کارش ناآگاهانه نبوده و قصد دارد که پیامی به مخاطب خود انتقال دهد.
پیش از ملاقات کانکی و توکا، کانکی با شخصیتی به اسم نیشیکی برخورد کرده بود و بخاطر گوشت یک انسان با هم درگیر شدند. در اوایل انیمه بار دیگر هم نیشیکی را با جلوهای نفرتانگیز مشاهده میکنیم. اما در ادامه بهطور ناگهانی شاهد فلشبکهایی از زندگی نیشیکی و تغییر روایت داستان هستیم که موجب میشود علیرغم نفرت قبلی، کارهای این شخصیت را موجه بدانیم. درواقع باید گفت چیزی شبیه روند داستانی Demon Slayer که پس از کشتن هر کدام از شیاطین یک گذشتهی تلخ و به عبارت واضحتر، یکجور مظلومنمایی در توجیه اعمال آن شخصیت ارائه میشد. این فرایندِ نفرتزدایی از منفیها با کم و زیادهایی یا با روشهای دیگر درمورد شخصیتهای کانکی، جیسون، میتسوکی، کانائه و تاکیزاوا هم با وضوحی بالا تکرار خواهد شد.
جامعه آمیختهای از محاسن و معایب است. اکثریت افراد سفید یا سیاه نیستن، بلکه بیشتر خاکستریاند. در زندگی واقعی با افراد بسیاری سروکار داریم که دارای ویژگی و رفتارهای مثبت و منفیاند و صرفاً با اشاره به چند رفتار نمیتوان آنها را خوب یا بد شمرد. همچنین گاهی افرادی بخاطر مشکلات زندگی رفتارهایی بروز میدهند که ممکن است حقیقتاً خوب نباشد. برای مثال افرادی که معمولاً در فشار روانی باشند، ممکن است دچار پرخاشگری شوند.
ولی باید اظهار داشت که اشارهی توکیو غول را مربوط به چنین مواردی نمیدانم. اگر کسی قصد اشاره به چنین مباحثی داشته باشد، سراغ مثال های واقعگرایانهتری خواهد رفت. البته این مباحث تا حدودی به خرافات آسیای شرقی نیز مرتبط است. اما در حقیقت، چیزی که ما در توکیو غول شاهدش هستیم، بیش از هر چیز، تطهیر چهرهی مجرم است.
صرف اینکه فردی گذشتهی بدی داشته و یا تحت فشار شدید باشد، او را به یک قاتل و جنایتکار تمام عیار تبدیل نخواهد کرد. درواقع عامل اصلی میل به جنایت، وضعیت نامناسب زندگی نیست. شخصیتهای توکا، شیرازو و آمون کوتارو هم گذشتهی خوبی نداشتند اما یک حالت دیوانهوار پیدا نکردند. با اینحال توکیو غول نهتنها چندان روی این اشخاص مانور نمیداد، بلکه به دفعات، چنین رفتار متعادلی را سرزنش میکرد.
نمیتوان انکار کرد که حتی با در نظر گرفتن بدرفتاری و عوامل محیطی منفی، انسان هرگز ” اختیار ” خودش را از دست نمیدهد. افکار و درونیات افراد در مواجهه با رفتارها و عوامل محیطی بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرند اما انسان همواره کارهای خود را با “اختیار” انجام میدهد. بنابراین هیچگاه نمیتوان بدرفتاری دیگران را توجیهی برای ارتکاب جنایت دانست. افراد جنایتکاری که در اینجا مورد تطهیر قرار میگیرند، مشغول بازپسگیری حق خود از اشخاص ظالم نیستند. آنها معمولاً عقدههای خود را با ظلم کردن به بیگناهان دیگر تخلیه میکنند. این طرز تفکر توسط نویسنده با یک زیرکی خاص در دو موقعیت مهم بیان میشود. یکبار در اواخر فصل اول و یکبار در اواخر فصل سوم.
درجریان شکنجهی کانکی، جیسون به سخنرانی میپردازد که بخشی مهمی از آن به سرزنش “ضعیف بودن” اختصاص دارد. منطق جیسون جامعه را دو دسته میکند: قوی و ضعیف. افراد قوی حق دارند هرکاری انجام دهند ولی افراد ضعیف از هیچ حقی -حتی حق حیات- برخوردار نیستند.
در اینجا توجه شما را به عقاید لیبرالیستی جلب میکنم. در لیبرالیسم اولیه یا متقدم فقرزدایی یک کار بیمعنا و منفور بود. لیبرالهایی نظیر توماس مالتوس معتقدند که افراد باید قدرت اجتماعی خود را از والدین خود دریافت کنند.در غیر این صورت، محکوم به فلاکت خواهند بود و از هیچ حقوق انسانیای برخوردار نیستند. مالتوس میگوید کسیکه در فقیر متولد شود، حق زندگی نداشته و در طبیعت جایی برای او نیست.
کسیکه ضعیف باشد مدام مورد ظلم واقع میشود اما هیچ حق اعتراضی ندارد. در قسمت ۱۲ فصل سوم، ساساکی هایسه(نام مستعار کانکی) پیش گروهش برمیگردد که دور جنازهی شیرازو جمع شدهاند. هایسه با یک لحن تحقیر آمیز اوریه را خطاب میکند و ضعیف بودن او و دوستانش را عامل مرگ شیرازو میداند. آنها حق ندارند فرد قاتل را مقصر بهحساب آورند! بلکه باید خود را سرزنش کنند.
این جامعهی لیبرالیستی و کاپیتالیستی، جامعه از دو گروه تشکیل میشود. اقلیت سلطهگر و اکثریت سلطهپذیر. به عبارتی، همان قوی و ضعیف. در این نظام اجتماعی سکولاریستی و دنیوی هیچگونه عدالتخواهی و حرف از حقانیت پسندیده نیست و عملاً دین -که عامل تلاش برای رسیدن به حقوق و عدالت است- یک مبحث فردی و نه اجتماعی خواهد بود. دین نباید از محدودهی زندگی فردیِ افراد، فراتر رفته و به یک جنبش اجتماعی عدالتخواه بدل شود.
در این نظام اجتماعی هیچگونه مخالفتی با اقلیت سلطهگر قابل پذیرش نیست. علاوهبر این، هیچ ملاکی هم برای متهم کردن این اقلیت در دست نیست. چراکه در لیبرالیسم معیار درستی و نادرستی امور، میل شخصی افراد است و نه حقانیت. در چنین وضعیتی، تمام تقصیر متوجه اکثریت مردم است که جرم آنها، ضعیفبودن آنهاست. یک علت قابل توجه عملکردهای رسانهای برای تطهیر شخصیتهای منفی و سلطهگر، همین مسئله است. بهخصوص که ژاپن هم بهعنوان یک کشور غربی(۳) پیروی سیاستهای لیبرالیستیست.
در لیبرالیسم اولیه، سلطهگران غربی به بهره کشی از مردمان جوامع خود میپرداختند. ولی با گذشت زمان جامعهی جهانی دچار تغییراتی شد. کشورها از جهات گوناگونی دسته بندی شدند. (جهان چندمی، توسعهای و…) در یک مورد این تقسیم بندیها، جوامع غرب(۴) با عنوان جوامع مرکزی و سایر جوامع با عنوان جوامع پیرامونی(۵) نامبرده میشوند. در اینجریان، مرکز، مشکلات خویش را با بهرهکشی از جوامع پیرامونی موقتاً میپوشاند.(۶) البته تا وقتی که جوامع پیرامون مقابل مرکز سکوت کنند.
با خیزش پیرامون علیه مرکز، رابطهی سلطهگر-سلطهپذیر بههم میریزد. در نتیجهی بهم خوردنِ این ارتباط، مشکلاتِ حلنشدهی مرکز دوباره فعال شده و به فروپاشی جامعهی مرکز منتهی خواهند شد. بنابراین مرکز باید حدالامکان یک تفکر و ایدئولوژی سلطهپذیر را بر کشورهای دیگر تحمیل و در آنها نهادینه کند، که مانع یک خیزش موفقیت آمیز شود.(۷) تفکری که در اون بحث از حق و حقوق، بحث از حقانیت و عدالت بی معنا باشد. تفکری که از طریق آن بتوان سلطه را تطهیر و تبرئه کرد و انگشت اتهام را از سمت سلطهگر برداشت.(در خصوص مبحث لیبرالیسم و سرمایهداری میتوانید به نقد و بررسی سریال Squid Game رجوع کنید.)
حالا بار دیگر به گفتگوی کانکی و اوریه دقت نمائید. شاید در ابتدا فکر میکردید که این حرف درستیست. ما باید خود را قوی کنیم تا مورد ظلم قرار نگیریم. اما باید بدانید که این برداشت، مقصود توکیو غول نیست! نویسنده در یک حرکت زیرکانهی دیگر راه این برداشت را برای ناخودآگاه مخاطب مسدود کرده و ذهن مخاطب را به نتیجهگیری متفاوتی هدایت میکند.
برگردیم به فصل اول. در جریان شکنجه، کانکی بهطور متعدد روح ریزه را ملاقات و با او صحبت میکند. در این بین ما به دوران کودکی کانکی میرویم و شاهد وضعیت افتضاح زندگیاش خواهیم بود. خالهی کانکی فردی سوءاستفادهگر بوده که در نهایت همهی دار و ندار مادر کانکی رو به باد میدهد. با اینحال مادر کانکی چون دوست دارد مثل یک آدم خوب به کسی “صدمه” نزند، مقابل سوءاستفادهها سکوت میکند. کانکی نیز مثل مادرش همین را ترجیح میدهد.
این گفتگو، یک دو قطبی کاذب درون ناخودآگاه مخاطب ایجاد میکند: هرگونه اقدام برای حفظ حقوق خود، مساویست با صدمه و ظلم به دیگران. هیچ راه عادلانهای وجود ندارد که از طریقش به حقوق خود برسیم. درواقع ما یا باید به دیگران ظلم کنیم، یا مورد ظلم دیگران قرار بگیریم. هیچ روش عادلانه و راه سومی هم در کار نیست. کانکی یا باید به هیولایی مثل جیسون تبدیل شود، یا مورد ظلم هیولایی چون جیسون قرار بگیرد. این همان حالت مطلوب جامعهی لیبرالیستیست. شما یا باید همراه غرب، یک جامعهی مرکزی باشید(که معمولاً غرب برای حفظ منافعش، چنین اجازهای نمیدهد) یا باید یک جامعهی پیرامونی بوده و مقابل سلطهی غرب سکوت کنید.(جرمِ شما، غربی نبودنِ شماست.)
کانکی در پایان تصمیم میگیرد ” صدمه زدن ” را انتخاب کرده و با جیسون بجنگد. کانکی رفتارهایی بروز داد که دیگه عملاً تفاوتی با جیسون نداشت. کانکی هم یک هیولا بود، مثل جیسون، بی هیچ تفاوتی. لازم میدانیم برای درک بهتر به دیالوگی از “حمله به تایتان” اشاره کنم. آرمین در فصل اول حمله به تایتان چنین حرفی زد:” برای شکست دادن یک شیطان، اول باید خودت شیطان باشی.” یک چیز کثیف، با یک چیز کثیف دیگر پاک شدنی نیست، بلکه تنها میزان کثیف بودنش افزایش خواهد یافت. به عبارتی، “از نردبان حرام نمیتوان به بام سعادت رسید.”(۸)
افراط و تفریط دو روی یک سکهاند. ظالم و ظلمپذیر(با مظلوم اشتباه نشود) دو روی یک سکهاند. شما تنها وقتی برندهاید که ” تعادل ” داشته باشید. همان حالتی که توکیو غول و امثالهم مخاطب را از آن دور میکنند. در طول داستان مدام سعی میشد تا برای این حالت سوم سیاهنمایی شود. توکا که نسبت به دیگران متعادلتر بود، مورد ظلم قرار میگرفت. شیرازو کشته شد. آکیرا مادو مدام ناموفق میماند و آمون کوتارو، در نهایت خودش هم به یک غول(نماد جنایتکار) تبدیل شد. این یعنی نویسنده حقیقتاً سعی دارد مخاطب را از انتخاب ” تعادل ” منصرف کند. او میخواهد مخاطب را اقناع کند که هیچ راه صحیح و عادلانهای در کار نیست.
کانکی همواره وقتی سعی میکرد فرد متعادلی باشد، شکست میخورد. او وقتی قدرت میگرفت به تسلیم نیمهی شیطانیاش میشد. این روند سعیدارد راه هرگونه مقابلهای با سلطهرا در ناخودآگاه مخاطب، مسدود و یا منفور جلوه دهد.
البته توکیو غول صرفاً به نفرت پراکنی علیه سلطهستیزی و مظلومنمایی برای سلطهگری بسنده نمیکند. بلکه در کنار اینها ذهن مخاطب را از تعادل دور کرده و افراط و تفریط را بهصورتی پسندیده و مطلوب جلوه میدهد. در این حالت وجود ظالم و ظلمپذیر نهتنها ناپسند نیست، بلکه مطلوب و ضروریست. در قسمت پایانی فصل دوم شخصیتهای کانکی و آریما با یکدیگر روبهرو میشوند. کانکی به علت نبرد قبلیاش ناتوان شده و در اینحال دوستش هیده، به کانکی اجازه میدهد کمی از پوست گردن او را بخورد تا نیرو بگیرد(۹و۱۰)، یعنی همان ظلمپذیری. داستان طوری روایت میشود که ما جای ظلمپذیری اسمش را فداکاری گذاشته و تحسین کنیم. غولها در نگاه گستردهتر میتوانند اشارهای به جوامع سلطهگر باشند، جوامعی که نویسنده میخواهد بگوید هیچکس حق اعتراضی بهآنها ندارد. دیگران تنها وقتی توسط رسانهها قابل تحسین معرفی خواهند شد که سلطهپذیر خوبی باشند.
تقبیح ظلمستیزی در انیمه توکیو غول
داستانها همواره با دو مفهوم آشنا همراه بودهاند: قهرمان و ضد قهرمان. هر داستانی برای جذابیت بیشتر نیازمند یک چهرهی قهرمان و مثبت و متقابلاً یک چهرهی ضد قهرمان و منفیست. این دو مفهوم به اشکال مختلفی در داستانهای گوناگون قابل مشاهدهاند. حالا ما قصد داریم به ردپای این مفاهیم در توکیو غول بپردازیم.
چنانچه در ابتدا گفتیم، سازمان CCG مسئولیت دفاع از جامعهی انسانی را بر عهده دارد. این یعنی در فضایی که ابتدا مخاطب احساس میکند غولها موجوداتی جنایتکار و منفی هستند، گروهی معرفی میشود که مقابل این غولها میایستد و از انسانها دفاع میکند. با این حساب در حقیقت CCG به نوعی، قهرمان داستان است. اما نیست! روند داستانی انیمه بهگونهایست که مخاطب نهتنها CCG را قهرمان نمیداند، بلکه از آن نفرت خواهد داشت.
دقیقاً همپای تطهیر غولها، ما شاهد به تصویر کشیدن چهرههایی سادیسمی و منفی از CCG هستیم. برای مثال در اوایل انیمه می بینیم که آمون و کورئو مادو(پدر آکیرا) بیرحمانه، مادر هینامی را میکشند و حتی قصد کشتن خود هینامی را هم دارند(درصورتیکه او تنها یک کودک است). حتی عامل دیوانگی شخصیت جیسون نیز یکی از ماموران CCG عنوان میشود.(۱۱)
این روند تا فصل چهارم انیمه درحال آمادهسازی ذهن مخاطب است تا در نهایت با یک تیر خلاص، حرف خودش را به کرسی بنشاند. در فصل آخرِ توکیو غول افشا خواهد شد که تمامی روسای سازمان CCG یا همان خاندان واشو، غول هستند. این موضوع مثل بمبی در ناخودآگاه مخاطب منفجر شده و تمام پیامهایی که تابهحال دریافت کرده را به هم پیوند میدهد. دوباره به دیالوگ آرمین دقت کنید:” برای شکست دادن یک شیطان، باید خودتم شیطان باشی.” این یعنی مخالفین سلطهگرها شخصیتهایی منفیاند و دشمن اصلی بشر، نه سلطهگرها، بلکه عدالتطلبها هستند.
در توکیو غول حرف از یک منجی هست. یک منجی که بنا بر گفتهی کتابی در آینده خواهد اومد. این منجی چه کسیست؟ پادشاه تکچشم(کانکی).
مبحثی در بین اسلام، مسیحیت و یهود هست که با عنوان “دجال”. (۱۲) شناخته میشود. دجال، یهودیزادهایست که همهی زمین بجز مکه و مدینه و اطراف این دو شهر را فتح خواهد کرد. دجال چشم راست ندارد و به عبارتی تکچشم است و در آخرالزمان برای گمراهی بشر اقدام میکند. البته لازم به ذکر است، اشخاصی چون شهید صدر و آیتالله مکارم شیرازی معتقدند که “دجال” یک نماد میباشد. بنابر برخی نظرات دجال بیش از اینکه یک شخص باشد، احتمالاً یک جریان و فرهنگ منحرف است.
حالا به چهرهی کانکی وقتیکه ماسک میزند، دقت کنید. چشم غولیِ کانکی، چشم چپش است و چهرهاش با ماسک طوریست که انگار چشمِ راست ندارد. جالب اینکه توکیو غول همین تکچشم را بهعنوان “منجی” مینامد. در نهایت شخصیت منفی و ضدقهرمان داستان چه کسانیاند؟ دشمنان پادشاه تکچشم و در رأس آنها کیچیمورا واشو. کیچیمورا نیز یک غول تکچشم است و دقیقاً مانند کانکی، کاگونهی ریزه را دارد. توکیو غول بهوضوح بیان میکند که جامعهی مطلوب انسانی، نه یک جامعهی عادلانه و متعادل، که یک جامعه سلطهآمیز و سرشار از افراط و تفریط است. دشمن اصلی این جامعه، سلطهگران نیستند، بلکه مخالفین سلطهاند. در فصل آخر میبینیم که غولها و انسانها برای مقابله با کیچیمورا با هم متحد میشوند. درحالیکه انسانها غذای غولها هستند و عملاً چنین صلح و اتحادی پوچ و ناممکن است.
تعویض جای جلاد و شهید
در طول زندگی با دو مفهوم مهم سرو کار داریم: خوب و بد. ما تقریباً همهچیز را در یک دو قطبی خوب و بد یا حق و باطل قرار داده و تقسیمبندی میکنیم. در این دو قطبی همواره اموری چون عدالت در ردیف خوب و اموری چون ظلم در ردیف بد قرار میگیرند. حالا بیاید تصور کنیم که جای این خوب و بد عوض شود! چه خواهد شد؟
در فصل اول جیسون لباسی روشن و کانکی شمایلی تیره و سیاه داشت. سفیدی و روشنی معمولاً جنبهی مثبت و سیاهی و تیرگی جلوهی منفی دارد. در اینجا ما از جیسون متنفریم، پس کاربرد رنگهای سفید و روشن درمورد او چه معنایی دارد؟ قرار بر این است که ما از “خوب بودن” بدمان بیاید. توکیو غول سلطهگری را توجیه و در آخر دجال رو بهعنوان منجی معرفی میکند. بنابراین باید با استفاده از نمادها جای خوب و بد را هم برای ما عوض کند.
این خوبها بودند که به بدها ظلم کردند و خوبها بودند که از بدها هیولا ساختند. بنابراین کسی حق اعتراض به بدیها را ندارد. چون عامل بد بودن سلطهگران، جنایات و اعمال بدشان نیست. در این حالت کسیکه قصد تقابل با سلطه داشته باشد، نه تنها فرد خوبی نیست، بلکه بد اصلی به شمار میرود. در فصل آخر نیز کیچیمورا را در شمایلی سیاه و کانکی را در شمایلی سفید میبینیم. در اواخر انیمه غولها و انسانها با هم صلح میکنند، و خب صلح جلوهی مثبتی دارد. در این موقعیت کسیکه این جلوهی مثبت را تهدید کند در ذهن مخاطب شخصیت منفی قلمداد میشود، و این تهدید گروهی به رهبری کیچیمورا واشوست. یک کشیش(نماد دین) بهعنوان شخصیت منفی
تسلیم شیطان
در فصل اول گروهی از غولها با نام ” درخت آئوگیری ” داخل منطقهی ۱۱ قیام کرده و شروع به تسخیر توکیو میکنند. جیسون هم بهعنوان یکی از اعضای این گروه به کافهی آنتیک در منطقهی ۲۰ حمله کرده و کانکی را گروگان میگیرد. کانکی برای ۱۰ روز در فضایی تاریک با سطحی شطرنجی مورد شکنجههای دیوانهوار و وحشیانهای قرار گرفت. ولی در نهایت با شکست دادن جیسون از آن مهلکه نجات پیدا کرد.
کانکی در تمام این مدت، توان شکست دادن جیسون را داشت ولی چون دوست نداشت “صدمه بزند” و ” بد باشد”، ترجیح میداد “صدمه ببیند” و “خوب باشد”. نتیجهی این انتخابِ کانکی ۱۰ روز شکنجهی شدید و مرگ دو نفر بود. جیسون دو نفر از زیردستهایش را جلوی کانکی گذاشت و از او خواست یکی را برای نجات انتخاب کند. کانکی مردد بود و سرانجام نتوانست انتخابی کند. در نتیجه هر دو نفر توسط جیسون کشته شدند. چنانچه قبلتر هم گفتیم، توکیو غول با حذف حالت تعادل یک دو قطبی کاذب ایجاد کردهاست: یا صدمه ببین یا صدمه بزن. هیچ گزینهی سومی هم با مبنای عدالت، وجود ندارد. این درحالیستکه ما همیشه میتوانیم بدون ظلم به دیگران از حقوق خود دفاع کنیم.
کانکی در فصل چهارم سازمانی با نام “بز سیاه” تأسیس میکند که احتمالاً اشاره ای به “بز بافومت” در شیطانپرستی است. خود کانکی هم به معنای درخت طلایی است که می تواند به درخت کابالا اشاره داشته باشد.
توکیو غول به مخاطب چنین پیام هایی را هم منتقل میکند: خدا بندگانش را تنها گذاشته و هیچ کمکی به آنها نمیکند. تمام التماسها و تلاش بندگان هیچ نجاتی از طرف خدا برایشان نخواهد آورد. در این بین تنها شیطان است که به داد انسان خواهد رسید و به او قدرت خواهد داد. البته توکیو غول به همین اکتفا نکرده و در ادامه شاهد فضایی کاملاً الحادی هستیم. این فضا طوری جلوه میدهد که انگار هیچ خدایی در کار نیست. (برای اطلاعات بیشتر به مقالات نقد و بررسی انیمه ضربان فرشته و ژه مرگ با کلیک بر روی اسم آنها مراجعه فرمائید)
در اواخر فصل دوم CCG به آنتیک حمله میکند و مسلماً مخاطب که شاهد چهرهای مثبت و صلحآمیز از آنتیک بوده، در اینجا دیدش نسبت به CCG (نماد افراد خوب و عدالتطلب) بدتر خواهد شد. در جریان این درگیری ماموران CCG در تاریکی رها شدهاند و یکییکی به قتل میرسند. هیچ کمکی هم در کار نیست اما برعکس، دجال به کمک دوستانش در آنتیک خواهد آمد و آنها را تنها نخواهد گذاشت.
در جریان درگیری یکی اعضای آنتیک به یکی از افراد CCG چنین میگوید: تو جهنم میبینمت. اشاره به اینکه شما هم مثل ما هیولایید و هیچ تفاوتی با ما ندارید.
مامور: جهنمی برای شما غولها در کار نیست. غول: مگه برای شما انسانها هست؟!
محور این مکالمه نفی عدالت و انکار آخرت است. چنانچه گفتیم، فضای الحادی توکیو غول چنین جلوه میدهد که انگار هیچ خدایی در کار نیست، هیچ عدالتی و هیچ حق و باطی در کار نیست. ماموران CCG نه برای خیر و نه در یک راه درست، که برای هیچ میمیرند. توکیو غول با غول بودن خاندان واشو داستان را اینطور روایت میکند که حقطلبی و مبارزه علیه باطل و ظلم، تنها یک توهم است. خوب و بد نیز تفاوتی با هم ندارند و از این نتیجهگیری برای نفرت علیه حقطلبی و تبرئهی گروه سلطهگر استفاده میکند.
پینوشت:
۱- لفظ Ghoul را غول یا گول میگویند.
۲- در توکیو غول جک که دربارهی گذشتهی شخصیت آریماست، یکی از غولها سلمانی داشته و موی افرادی که به مغازهاش میآیند را میخورد.
۳- در اینجا مقصود از غرب، غربِ جغرافیایی نیست، بلکه ایدئولوژی بلوک غرب مد نظر است. نکته: حتی شوروی و متحدانش هم که در جریان جنگسرد، بهعنوان بلوک شرق میشناسیم، ریشه در ایدئولوژی غربی دارند و عملاً فرهنگی جدای از غرب نیستند. (لیبرالیسم و کمونیسم هردو فرزندان سکولاریسم غربیاند.)
۴- جوامع غربی: آمریکای شمالی، اروپا، ژاپن و استرالیا. نکته: کشورهای وابسته به غرب نظیر کرهی جنوبی، امارات، عربستان و… برخلاف جایی مثل ژاپن، هنوز بهطور کامل و رسمی جزو جهان غرب تلقی نمیشوند.
۵- مقصود از پیرامون بیشتر کشورهای جهان سوم و بعضی کشورهای جهان دوماند. نکته: کشورهایی مثل چین و کره و… ” نیمهپیرامونی” شمرده میشوند.
۶- توجه کنید که این مشکلات برخواسته از ذات جامعهی غربی هستند و هرگز با حفظ فرهنگ فعلی غرب، قابل حل نمیباشند. به عبارتی، این مشکلات بیرونی نیستند، بلکه نتیجهی طبیعی فرهنگ این جوامعند و خود این فرهنگ غرب مانع حل آنهاست.
۷- تمام مبارزات جریانهای چپ(مارکسیستی، سوسالیستی، کمونیستی) و حتی مبارزات ناسیونالیستی مقابل جهان غرب، پوچ و بیهوده بودهاند. تمام این چهار مورد از ریشه متصل به سکولاریسم غربیاند و با این ریشهی مشترک توان مقابله با برادران خود(لیبرالیسم و کاپیتالیسم) را ندارند. تمام مشکلات این جوامع از این ریشه(غرب نوین) شروع میشود ولی چون خودشان شاخههای این ریشهاند، نمیتوانند آن را قطع کنند و در نتیجه، در یک هزارتوی بی پایان اسیر خواهند بود. درواقع تقابل بلوکهای شرق و غرب یک جنگ درون فرهنگیست اما تقابل جهان اسلام و جهان غرب، یک ستیز بین تمدنیست و میتواند به سقوط غرب نوین منجر شود.
۸- شهید بهشتی
۹- این بخش داخل انیمه نبود.
۱۰- برای همین داخل فصل چهارم پوست گردن هیده کنده شده بود
۱۱- جیسونی که ما در توکیو غول جک میبینیم یک غول عادیست و نه یک غول دیوانه.
۱۲- مسیحیان میگویند “ضد مسیح”.
چقد جالب.ممنون از نقد خوب و کاملتون
متشکر، کاری نکردیم
عالی بود واقعا خسته نباشید
سلامت باشید
سلام آقای عبدالهی نقد جالب و مفیدی بود. راستی نظر شما در مورد این حملات سایبری چند روز اخیر چیه؟
سلام
نویسنده این مقاله بنده نیستم بلکه نویسنده جدیدمون هستن که انیمه از دنیای جدید رو هم نقد کردند.
در مورد حملات سایبری خیلی خندم گرفت. جوونای دنیا اینستا و فیسبوک و امثالهم رو حک میکنن کلی پول میزنن به جیب، بعد اینا جایگاه سوختو🤣
اما با توجه به خبر کشته شدن جانشین محمد حسین زاده و سعی در حذف سهمیه کارت سوخت و حک بیلبورد ها و توپیدن به رهبری، این اقدام انتقام یا تلاش جدید معاندین بوده برای براندازی نظام
اما خب خدا در قرآن فرموده دشمنان شما رو از احمق ترین ها قرار دادیم. جز خنده، واکنش دیگه ای واسه حمله سایبری نداشتم. بگو شما که تو سه ساعت کلکتون کندس، چیکارتون به براندازی. حالا گیریم براندازی هم کردید، خدایی عرضه مملکت داری دارین؟ شک دارم واقعا🤣
از دشمنم شانس نیاوردیم
آقا عبدالهی سلام.
ببخشید میتونیم در نقد فیلم dune همکاری داشته باشیم؟ یعنی بنده در سایت درج کنم؟
با اینکه در دفعات قبلی جواب منفی دادم ولی خوشحال میشم بصورت پاره وقت همکاری ای با هم داشته باشیم
سلام
چقدر عالی. بله حتما. اگر ممکنه پیام رسان ایتا را نصب کنید و به آیدی بنده که در بخش تماس با ما درج شده پیام دهید. من تیمی رو تشکیل دادم که به صورت پاره وقت دارن روی نقد و بررسی کار می کنند و چند تاشون هم نویسنده از آب در اومدن و به سایت اضافه شدند. اونجا به صورت گروهی نقد فیلم رو جلو می بریم. خیلی از حضورتون خرسند میشیم. از فیلم دون هم یک کلیپ داریم که به درد بخوره راجع بهشم زیاد میشه بحث کنیم داخل گروه.
دلم میخواد خودتو با مقالتو با هم جر بدم عرزشی
اولا ارزشی باباته
ثانیاتو کی باشی؟
ثالثا فشار چیه داری می رقصی🤣
رابعا، چه بهتر، فشاری شدن یعنی جواب نداری بدی سوختی برای بی جوابیت
خامسا، زورت نمیرسه
سادسا، سلام دختری؟
الان مثلا منظورت از سلام دختری چیه؟ اگر دختر باشه از نظر شما اشکالی داره؟
از واژه دختر برای تحقیر استفاده میکنی؟
میبینید دوستان این عزیزان مثلا مذهبی که ادعا میکن دنبال حقوق زنن و کشور های غربی فقط دارن از زن سو استفاده میکنن ، هم ادبیاتشون فرق خاصی با ادبیات لات های خیابونی نداره(از دید خودش حقوق زن یعنی زن فقط بشینه تو خونه و حکم ماشین جوجه کشی رو داشته باشه)
در حقیقت، فشاری کردن اشخاص متعصب موجبات شادی و انگیره ماست. ادعای مذهبی بودن و شهادتم نداریم که اهل رعایت و حفظ اصول اخلاقی جلوی هر کسی باشیم. اینام مخالفت نیست، اذیت کردنه، آدم مخالف استدلال میاده نه اینکه چرت و پرت بگه
بجه دار شدنم لیاقت هرکسی نیست. نسل بعضی ها مقطوع باشه بهتره
مانگاش از انیمه خیلی جذاب تر ، کاملتر و مفهومی تره از مانگاش میشه ۱۰۰ تا نکته در آورد
نقد عالی بود کلا تو انیمه توکیو غول این مطالب موج میزد من تازه با سایتتون آشنا شدم خیلی سایت عالیه واقعا وجودش نیاز بود لطفاً اگه میشه
انیمه های
مای هیرو آکادمی(مدرسه قهرمانانه من)
کیمیتسونویابا(اهریمن کش)
رو هم نقد کنید
سلام علیکم
دمون اسلیر در دستور کارمون هست و به محض تمام شدن پخش انیمه انشاءالله نقدشو قرار میدیم. الانم مانگاشو تموم کردیم ها ولی اگر نقدشو بذاریم اسپویل میشه اونم از همون اولای داستان یا جبهه گیری صورت میگیره یا کامل نمیخوننش
تا الان ناکجا آباد موعود، اتک تایتان، ددپاراده، انجل بیتز، کد گیاس، از دنیای جدید و کیمیاگر تمام فلزی نقد شده اند و مقاله کلی و جامعی هم در مورد صنعت انیمه های ژاپنی تدوین گشته
در دستور کارمون نوراگامی، سایکو پس، فرشتگان مرگ و دمون اسلیر قرار دارند که انشاءالله سه تای اول تا انتهای بهمن ماه منتشر می شوند
سلام ، نقد کامل و مفیدی بود، به نظرم دید خوبی نسبت به دنیای رسانه دارید، وخیلی خوب اِلِمان ها رو تشخیص دادید ، من نقد هایی دیگه تون هم خوندم؛ اگه میشه انیمه های معروف بیشتری نقد کنید. مثل قمارباز ، هیولا ،دفترچه مرگ، ناروتو ، دارلینگ در فرانکس…
امیدوارم افرادی که کورکورانه عاشق این انیمه(وچه بسا امثالش) هستند؛ با خوندن این مطلب از خواب غفلت بیدارشن وبفهمن دنیای رسانه چه بلایی سرشون آورده .
سلام علیکم
ممنون لابت حسن نیتتون
در فکرش هستیم و امیواریم بتونیم نقدهای خوبی رو ارائه بدیم. انیمه های نام تو، دفترچه مرگ، سایکو پس و فرشتگان مرگ در دستور کار قرار دارند. انشاءالله به زودی شروع به انتشارشون میکنیم
منی که یه عمر توکیو غول انیمه مورد علاقم بوده… اینارو خوندم… واقعا حرفی ندارم
یجورایی دلم میخواد مقالتونو نقد کنم ولی خب حرف هاتون کاملا درسته…نقدهاتون درباره انیمه ها تاجایی که مطالعه کردم واقعا عالی بود. خسته نباشید ✿
اصلا انقدر عمیق به انیمه و سمبلها و نماد هاش فکر نکرده بودم ولی از همون اول از انیمه خوشم اومد چون دیدگاهم به دنیا دقیقا اونچیزیه که تو انیمه وجود داره.واقعیت دنیای ما همینه.متاسفانه.نقد خوبی بود
سلام
دیدگاه بدی نبود ولی خدایی نباید یک انیمه رو از لحاظ فلسفی بررسی کنیم بلکه باید از لحاظ داستان و محتوا بررسی بشه که البته شما کلن اومدین از لحاظ فلسفی بررسی کردین درمورد داستانش انیمه توکیو غول لنیمه فوق العاده خوبیه و من به عنوان یکی از کسایی که این اثر عالی رو نگاه کردم خیلی دوست دارم بازم با جنبه های منفی و مثبتش
ممنون از نقدتون
سلام.خواهش میکنم.
در مورد نقد یک انیمه باید گفت که باید هر دو را در نظر بگیریم.اما محتوا و پیامی که یک انیمه میخواد منتقل کنه مهم تر هست.
سلام
اولاً آدمی که ذهن محکمی داره هیچ وقت تسلیم اینجور عقاید مسخره داخل انیمه نمیشه.دوماً کسی که انیمه میبینه به اینکه مفحومش چیه دقت نمیکنه٬ فقط با لذت تماشا میکنه .سوماً میگن اگه غم نباشه شادی مفهومی نداره و اگه مثالاً تو خاطرات کانکی نشون میداد که خالش از مامانش سوءاسفاده می کرد و مامانش هیچی نمی گفت غلطه. در اصل می خواد بگه کار خالش اشتباهه.
درمورد ما انیمه بینا این جمله درسته که «ادب از که یاد گرفتی؟ از بی ادبان» ببخشید اگه حرف دلم رو زدم ولی برداشت خوب از این داستان اینه که همیشه موقع شکنجه داده شدن میشه ناامید نشد ولی خودت باید خودت رو نجات بدی. شیخصیت برتر این انیمه هم کانکی نیست بلکه هیده است.
1- همین آدمی که ذهن قوی داره چیزی داره به اسم ناخودآگاه که وقتی مدام مسئله ای رو بهش نشون بدیم می پذیرتش و اقناع میشه اما با شدت و ضعف متفاوت لابد شما هم این حدیث رو شنیدی که فاصله خیر و شر فقط یه وجب یا چهار انگشته پس چطور همین انسان عاقل دست به کار ها و جنایاتی میزنه که ممکنه خودش هم روزی تصور نکنه
2- اتفاقا در ادامه مورد بالا هم مفاهیم فیلم هر چه قدر خوش ساخت تر باشند بهتر به ناخودآگاه آدمی راه پیدا می کنند و اگه شما برید و کمی نظرات در مورد یک اثر رو بخونی به راحتی اینو متوجه میشی
3- غم و رنج با شرارت دو چیز متفاوته در فیلم آنقدر شرارت و خشونت به اضافه رنج و درد وجود داره که عملا خیلی از انسان ها رو تسلیم خودش میکنه مثل کانکی و این رنج و درد هم فقط اراده آهنی و رسیدن به خوبی رو کنار میزنه
سلام. ممنون از سایت خوبتون. میشه نقد انیمه وانیتاس هر دو فصلش و انیمه خانواده جاسوس و هایکیو و باراکامون رو هم بزارید؟
البته میدونم یکم زیاد شد
سلام علیکم
هایکیو و باراکامون محتوای خاصی برای ارائه ندارند که وقت براشون بذاریم… خانواده جاسوس در دستور کارمون هست منتظریم تا سریال به اتمام برسه که هم محتوا کامل باشه هم اسپویل نشه… وانیتاس رو بررسی می کنیم ببینیم که در اولویت نقدمون قرار میگیره یا نه
سلام میشه نقد انیمه وانیتاس ۱و ۲…و خانواده جاسوس رو هم بزارید؟
اگه راجع به موسیقی ژاپن و نقدش هم بگی ممنون میشم.
خیلی خوب بود
من سعی کردم با این دیدگاه(که حالا بگم غلطه برای این انیمه و ساخته ذهن خودمه) بهش نگاه کنم [ساختن با کسایی که با ما فرق دارن]
با دیدگاه جدید و اندکی روشن به یه سری چیزا برای امید به زندگی اشتباه نیست
سلام
من اولین و اخرین انیمه ای که دیدم همین توکیو غول بود، به خاطر شخصیت پردازی جذابش دنبال می کردم
ولی ته مغز و دلم 🙂 می گفتم این اصلا منطقی نیست که ادم بد رو به خاطر گذشته اش توجیه کنی.. می گفتم بالاخره ادم خوب و بد اینجا کجاست؟
از ضعف ادما بدم می اومد ، از اینکه ادما راحت کشته می شدن و جون شون هیچ ارزشی نداشت ، از اینکه روند داستان منطقی نبود ! مثال می زنم اگر همچین دنیایی واقعیت داشت حتما ادم ها دارو ها یا سلاح های ویژه برا کنترل اینها می ساختن چون اگه ادما این کارو نکنن ،در هر حال ضعیف ترن و حکم انقراض شون و یا تبدبل شدن شون به گاو و گوسفند غول ها رو امضا کردن..
یا اون قسمت که گروه سی سی جی به انتیک حمله کرد، بخوای سیاست مدارانه عمل کنی با این گروهِ اروم وارد مذاکره میشی، از نیروی صلح امیز اونها استفاده میکنی علیه گروه آئوگیری..
خلاصه که اخرین انیمه سریالی بود که دیدم 🙂
سلام و خسته نباشید
نقدتون رو خوندم و با اینکه مانگا رو هم تموم کرده بودم بازم سر قسمتی که به هیده اشاره کردید خشکم زد کلا یادم نمیاد همچین چیزی رو خونده باشم و واقعا برام تلخ بود
با وجود دونستن همهی اینا بهم اجازه بدید که هم حرف شما رو قبول داشته باشم هم اینکه عاشق توکیو غول باشم
فصل اولش عالی بود و فصل دوم با اینکه اقتباسی از مانگا نبود که به این خاطر کلی شماتت شد ولی برای من بهتر از مانگا بود
و ابتذال توکیو غول دقیقا از فصل سوم کلید خورد که میتونم بگم حتی نتونستم انیمه رو نگاه کنم تا آخرین اپیزود فصل چهارم!
مانگا تا حد زیادی از خاطرم رفته
دربارهی این موضوع که ما از بعضی نماد ها متنفر میشیم ای کاش بتونم حرفتون رو رد کنم چون یکی از ویژگی های داستان سرایی توکیو غول همین عدم توان انتخاب شخصیت منفی و مثبت هست که مسلما بهتر از kimetsu no yaiba عمل کرده
ولی در بخش های دیگه تماما موافق شما هستم
هنوز سراغ shinjeki no kyojin نرفتم اما مطمئنم چیز خوبی در انتظارم نیست
و باید افسوس بخورم چون بخش قابل توجهی از آثاری که عاشقشون هستم از نظر ایدئولوژیک خلاف افکار باطنی من هستن و این عجیبه چون بعد از خوندن اینها سخت میشه از چیزی لذت برد و فکر میکنم این بهای دونستن حقیقت باشه
عجیبیه 😮💨 با این نقدهایی که شما از این آثار میکنید تنها اثری که میشه دیدم زیباست مختارنامه هستش😞توهم توطئه داره میکشتتون😊یکم از فیلم لذت ببرین، نه از افکار خود ساخته و تخیلی خودتون 🤗
بپا شست پات نره تو چشمت
چند سالته عمویی