انیمه رژه مرگ یکی دیگر از آثاری است که حول محور تناسخ می گردد و شیوه جدیدی برای آن ارائه می دهد. این یک شیوه معمول در سینمای ژاپن است. برای موضوعات مختلفی که کم تر کسی از آن با خبر است، شیوه های تخیلی خود را می سازند. یکی از این موضوعات تناسخ روح است. از آن جهت که شرقی ها و یهودیان به تناسخ اعتقاد دارند و پس از تناسخ روح کسی به جسم سابق خود باز نمی گردد، کسی هم نمی تواند از شیوه تناسخ یافتن روح سخن به میان آورد. پس این سوژه ای برای خیال پردازی نویسندگان است.
از این موضوع نباید گذشت که نظریه معاد توسط والاترین انسان های زمین (پیامبران و امامان) اثبات شده است و در کامل ترین کتاب خدا آمده. پس نظریه تناسخ از نظر اسلام منسوخ است. حتی برخی تجربه های بازگشت از مرگ ما را بیشتر به نظریه معاد سوق می دهند تا تناسخ.
خلاصه
در دنیای تناسخ روح، قاضیانی زندگی می کنند که روزانه تعدادی روح را بر اساس بازی های مختلف قضاوت می کنند. پس از قضاوت روح، آنان یا فنا می یابد و یا تناسخ پیدا می کند. کسانی که به این مکان می آیند یادشان رفته که مرده اند و بخاطر ترس از مرگ مجبور به بازی کردن می شوند. در این بین دختری می میرد ولی مرگش را فراموش نمی کند. پس قاضی توانایی ترغیب وی به بازی را ندارد. او به کار گرفته می شود و در همین مکان به عنوان دستیار قاضی شروع به فعالیت می کند.
قاضی ها گاهی اوقات قضاوت عادلانه ای نمی کنند و ممکن است اشتباه کنند. رئیس قضات بر این عقیده است که درک احساسات انسانی توسط قاضی ها می تواند در قضاوت انسان ها کمک شایانی باشد. به همین دلیل دختر داستان را که حتی اسمش را هم یادش نیست (چیوکی)، دستیار کسی می کند که خواهان درک احساسات انسانی است. اما ماندن در این مکان برای انسان ها محدودیت دارد. پس بالاخره دختر باید قضاوت شود و این اتفاق نیز رخ می دهد. دختر تغییر اساسی در درون دکیم (همان قاضی که دستیارش شده) ایجاد می کند و تناسخ می یابد.
تحلیل فرم انیمه رژه مرگ
از نظر سناریوی داستانی، این انیمه به انیمه دورورو شباهت دارد. یک داستان اصلی پنهان که پس از اتقافات و داستان های فرعی کم کم آشکار می شود. حقایق تا لحظه آخر پنهان می مانند و به صورت پرشی نمایش داده می شوند. در آخر نیز خود شخصیت اصل ماجرا را تعریف می کند. این شیوه مخاطب را دائما تشنه نگه می دارد تا ببیند ادامه داستان چه شد و پای انیمه او را میخکوب می کند.
داستان های فرعی به خوبی ساخته شده اند و هیچکدام داستانی ساده و معمولی نیستند. همشان با آنچه که مخاطب ممکن است فکر کند متفاوت هستند. پایان بندی انیمه هم قابل قبول بود. یک پایان خوب اما غیرقابل پیشبینی. مخاطب این پایان را از پایان ناگهانی بیشتر می پسندد.
کوئین دکیم (مکانی که در آن قضاوت صورت می گیرد) از طبقات زیادی تشکیل شده. اما فقط به چند طبقه مختصر و دو قاضی بها داده می شود. یکی از قاضی ها نیز بی اهمیت بود و حذف کردنش از داستان تاثیری در روند نداشت. باقی طبقات هم که کشک هستند و اصلا اهمیتی ندارند. البته بهتر که اینطور است. چرا که فقط یک قاضی به جز دکیم در داستان بی تاثیر بود. بقیه چه گلی می خواستند به سر داستان بزنند؟ اما خوب بود که مثلا در یک جلسه یا اجتماع قضات، قاضیان باقی طبقات اجمالی نمایش داده شوند.
تحلیل محتوای انیمه رژه مرگ
مبحث اصلی این انیمه همان تناسخ است. از آن جهت که این نظریه الحادی کاملا منسوخ است و شبهه ای کهنه و بی مصرف محسوب می شود به آن نمی پردازیم. اما در انیمه رژه مرگ مباحث دیگری نیز مطرح می شود. از جمله خدا، بهشت و جهنم و عدالت.
خدا
در انیمه رژه مرگ نامی از خدا برده نمی شود. حتی گفته نمی شود خارج از مکان قضاوت چه خبر است و امکانات آنها از کجا فراهم می شود. چه کسی قاضی ها را آفریده یا به آنان وظیفه قاضی بودن اعطا کرده؟ هیچکدام اصلا مشخص نیست. اسمی هم از خدا برده نمی شود. این دو معنی می تواند داشته باشد. اول آنکه خدایی وجود ندارد. در این صورت این دم و دستگاه از کجا آمده؟ چطور ارواح به اینجا منتقل می شوند؟ و کلی سوال دیگر که بدون وجود خدا جواب دادن به آنها به شدت سخت است. دوم هم آنکه با خدای بازنشسته (دئیسم) طرف هستیم. خدایی که یک ساعت آفریده و دنیا بر اساس قوانین این ساعت عمل می کند. ارواح مردگان پس از مرگ به اینجا می آیند و طی فرآیند از پیش قانون گذاری شده قضاوت می شوند.
هر دوی اینها از نظر اسلام رد شده هستند. در دوره دبیرستان که دوره آموزش عادی محسوب می شود، توحید در ربوبیت برای دانش آموزان اثبات می شود. توحید در ربوبیت به این معنی است که خدا لحظه به لحظه در اتفاقات دنیا نقش دارد. کاملا با دئیسم متفاوت است. نظریه خدای بازنشسته یا همان دئیسم بیشتر به یک توجیه می ماند برای وضعیت فعلی دنیا که انسان ها آن را ساخته اند. برخی انسان ها تار و پود دنیا را با استفاده از اختیار و توانایی خود نابود کرده اند و برای توجیه خود تقصیر ها را گردن خدا می اندازند. دلیل اول این کار غرور بی جا و مزخرفی است که نمی خواهد اشتباه یا بی دقتی اش را قبول کند. دلیل دوم هم این است که برای موجه نگه داشتن و بی گناه جلوه دادن خود به این کار دست می زند و فلسفه بافی می کند.
بهشت و جهنم
نظریه ای که قرآن و اسلام به آن تاکید دارد. حتی تجربه های بازگشت از مرگ همین را تداعی می کنند. اما در انیمه رژه مرگ به صراحت توسط چیوکی (دختر دستیار قاضی) گفته می شود :بهشت و جهنم دروغ هستند. چیزی که واقعیت داره فنای روح و تناسخه. خب با کلمات نظریه بهشت و جهنم رد می شود. هیچ دلیل، منطق، اثبات و تحقیقی وجود ندارد. تنها دلیل قبول کردن این حرف این است که در یک انیمه مردم برای فنا یا تناسخ به کوئین دکیم فرستاده می شوند.
نکته جالب این است که پس از بررسی تعدادی از آثار و انتقاد از اعتقادات مطرح شده در آنها، به ما گفته می شود این فرهنگ و عقیده آنهاست و باید به فرهنگ ها احترام گذاشت. اما طرف مقابل هیچ احترامی برای عقاید دیگر ادیان قائل نیست و صراحتا و بدون هیچ منطقی شروع به رد کردن اعتقادات دیگر ادیان می کند. چرا احترام فقط برای منتقدان به فرهنگ و عقاید بیگانه مطرح است نه برای سازندگان و القاء کنندگان همان فرهنگ؟!
عدالت
تقریبا عدالتی مطرح نیست. از آن جایی که قضات موجودات کاملی نیستند و به تمام وجودیت انسان از جمله احساسات آنها واقف نیستند، قضاوت هایشان می تواند دچار اشکال باشد. این را در اولین قضاوت داستان می بینیم که قاضی اشتباه می کند. سرنوشت روح انسان به این قضاوت متکی است. قضاوتی که ممکن است درست نباشد. نا امید کننده است.
فضای کوئین دکیم (دادگاه)
فضای محل قضاوت انسان ها کاملا شبیه به بار است. قاضی متصدی بار است. برخی بازی ها، بازی های مشهور چنین مراکزی و کازینو ها هستند. حتی در تیتراژ آغازین به تفریحات، نوشیدنی ها، بازی ها و شب نشینی های این چنینی اشاره می شود. خب چرا محل قضاوت روح مقدس انسان باید چنین مکان مریضی باشد؟ در ضمن در انیمه رژه مرگ طوری از تعداد مرگ انسان ها صحبت می شود که متوجه خواهید شد این تعداد نمی تواند مربوط به یک منطقه یا یک کشور یا حتی یک قاره باشد. بلکه مربوط به کل دنیا است. پس تمام مردم دنیا بدون توجه به نژاد و دینشان به این مکان می آیند. به یک بار.
شاید بگویید فقط این طبقه به شکل بار است شاید بقیه طبقات تفاوت داشته باشند. اما یکی دیگر از قاضی ها نیز در طول سریال نشان داده می شود و او نیز متصدی بار است. این شکلی نشان دادن دنیای پس از مرگ، حاکی از مریض بودن بی اندازه جامعه غربی و تاثیر پذیرفته از غربی (ژاپن تحت تاثیر شدید فرهنگ غرب بوده و اصالت خود را در برابر این فرهنگ از دست داده است) است. جامعه ای که حتی دیدگاه نویسندگانش به دنیای پس از مرگ از عادت ها و تفریحات پر اشکالشان سر چشمه می گیرد.
اقتصادهایی که بر پایه امپریالیسم هستند، بر این عقیده هستند که تعهد باعث کاهش بازدهی است. درست هم می گویند. تعهد و مخصوصا تعهد به خانواده، بازدهی کاری را پایین می آورد. غرب نیروی به شدت فعال می خواهد. نیرویی که فقط هنگام غذا خوردن و خواب کار نکند (منظور از بازدهی همون بردگی است). خب خانواده این وسط مانع بزرگی است. پس فرهنگ ازدواج و فرزندآوری توسط دولت ها و رسانه ها منسوخ می شود تا تعهدی که مانع اقتصاد است از بین برود. برای جایگزینی خانواده نیز فمینیسم، همجنسگرایی، ازدواج سفید و روابط نامشروع انتخاب و معرفی می شوند. اینگونه توهم خانواده وجود دارد ولی تعهد مرده است.
اما باز هم در این بین یک مشکل وجود دارد. بالاخره پولی صرف حقوق دادن به این کارمندان و کارگران فعال می شود. این خودش نوعی ضرر برای سیستم امپریالیسمی است. حال چه باید کرد که این حقوق را نیز به کارمندان و کارگران ندهیم؟ نمی شود حقوق دستی را قطع کرد. پس از راه دیگری باید بهره برد. باید کاری کرد که خود کامندان و کارگران حقوقشان را دو دستی پس دهند. با کمال میل و رضایت. برای این کار دولت ها، ثروتمندان و صاحبان شرکت های بزرگ، کازینو، بار و دیگر مراکز فساد را تاسیس می کنند و مشروبات و مواد مخدر را رواج می دهند. اینگونه پول درآمد روزانه کارمندان و کارگران خرج هیچی می شود و دوباره به جیب صاحبان شرکت ها و ثروتمندان باز می گردد.
نداشتن خانواده و اعتیاد باعث بروز بیماری های روانی مختلف می شود. حال راه درمان چیست؟ راه درمان اصلا مهم نیست. صرفا مسکن های نسبی برای توهم شادی و خوشبختی به این افراد داده می شود. مسکن هایی از جنس مواد مخدر، مشروبات الکلی و رفت و آمد به مراکز فساد. یک تیر و دو نشان ارزشمند برای ثروتمندان و صاحبان قدرت. هم بازگشت عظیم سرمایه از دست رفته هم نابود کردن بنیان خانواده.
اما هنوز این انتهای ماجرا نیست. تمام اینها باعث پیشرفت اقتصادی می شود و ظاهر غرب را پیشرفته جلوه می دهد. اما وضعیت معیشت و روانی مردم چندان خوب نیست. ولی چون خودشان هم از وضعیت اسفناکشان بی خبر هستند، ظاهر به شکل پیشرفته و شاد باقی می ماند. توهمات دنیای مدرن همین است. توهم غرب همین است. این است توهم خوشبختی.
ناگفته هم نماند که یکی از بهترین مضامین را در انیمه رژه مرگ می توان درک کرد. زندگی کردن. زندگی کردن آنقدر شیرین و دوست داشتنی است که تحت هیچ شرایطی ارزش از دست دادن را ندارد. در بدترین لحظات، در ناامیدانه ترین ساعات، در سخت ترین روز ها و در طاقت فرسا ترین ماه ها هم زندگی ارزشمند تر از چیزی است که بخواهیم آن را از دست بدهیم. چه زمان متوجه ارزش یک چیز مهم می شویم؟ زمانی که آن را از دست بدهیم. آن زمان پشیمانی دیگر هیچ سودی ندارد. در قرآن هم شاهد همین مضمون هستیم. فرصت حیات فرصت خوبی است، مرگ را آرزو نکنید. از لحظه لحظه زندگی تان استفاده کنید، از آن لذت ببرید و آن را صرف کارهای بی مورد نکنید. مبادا روزی پشیمان شوید.
تناسخ یکی از اعتقادات راسخ شرقی ها و یهودی هاست. آنها به حلول روح پس از مرگ اعتقاد دارند. همین ایمان باعث ساخت طیف زیادی از انیمه ها حول این موضوع می شود. اما مخاطب ایرانی و مسلمان باید بداند این نظریه از نظر اسلام رد شده است. پس اگر از این قبیل آثار تماشا می کند و لذت می برد، سعی کند از مضامین کفرآمیزی که در آن مطرح می شود تاثیر نپذیرد. در ضمن با افزایش اطلاعات مفید و سواد رسانه ای از حقایق دنیای مدرن آگاه شود تا مبادا در دام فکری این تمدنِ متوهمِ دروغین بیافتد.
نقدتون رو خوندم. کاملا موافقم و لذت بردم از مسائلی که مطرح کردید. گرچه لحن متن بعضی قسمتها به نظر عصبانی میومد ولی اصل حرف درست بود. خوب بود که با توجه به اعتقادات دینی بررسی کردین.
کامل توضیح دادید… اما یک نقد دیگری هم مطرح هست به نظرم نباید آثار شرقی یا غربی رو بر اساس اعتقادات مذهبی نقد کرد چون معمولا منتقدان سینما چنین کاری نمیکنند، و خب این آثار هم روایتی از اساطیر خودشان است پس این نگاه که حتما قصدشان به سخره گرفتن عقاید مسلمان هاست کار اشتباهی است… برای مثال ما خودمان هزاران خدا و الهه را هزاران سال پیش پرستش میکردیم که قطعا کار اشتباهی بوده حال با این تفاسیر اگر بنده این اعتقادات را در قالب یک اثر سینمایی در بیاورم قصدم شوم است؟ نکته بعدی این است که این آثار را باید افراد بالغ و فهمیده ببینند چون معلوم است که یک فردی که اطلاعات زیادی ندارد ممکن است گمراه شود… و اینکه کمی عصبانیت خودتون رو کنترل کنید.. سپاس
وقتی اثری برای مخاطب تولید میشه نمیشه به پیامی که بر ذهن مخاطب می گذاره غافل بود و وقتی دارای عقاید مذهبی و یا اساطیری است نمیشه نقدی خنثی انجام داد چون در غیر اینصورت فایده ای نداره گذشته از اون قطعا ارائه مفاهیمی در این آثار هدفمند صورت می گیره نه بی هدف میلیون ها دلار پول صرف تولید یک انیمه یا انیمیشن شود
حالا شما بچسب به هزاران سال پیش ما مهم زمان حاله
نقد هم به دو صورت محتوا و فرم انجام میشه که اولی بار ها مهم تره چون دومی فقط برای یه عده به خصوصی که در زمینه فرم تخصص یا اطلاعات کافی دارن کارایی داره
اگه شما براتون مهم نیست این آثار چه تاثیری بر ذهنیت مخاطبشون میگذارن برای ما مهمه
مطالب رو کامل خوندم، همه چیز دقیق و کامل بود فقط حس میکنم باید یه نکته اضافه کنم. در مبحث خدا، اعتقاد دارم در این انیمه با خدای بازنشسته (دئیسم، یا همون خدای ساعت ساز) سر و کار داریم چرا که اواست قسمت 5 بالادستی رئیس قاضی ها (همون مرد مسن که مو و ریش گل مانند داشت، عینک میزد و گفته شد از همه به خدا نزدیک تره) که داشت با رئیس قاضی ها (نونا) بیلیارد بازی میکرد، آخر بازی وقتی نونا داشت میرفت این جمله رو گفت : «خدا خیلی وقته دیگه اینجا نیست»
چه جذاب
نقدتون رو خوندم. کاملا موافقم و لذت بردم از مسائلی که مطرح کردید. گرچه لحن متن بعضی قسمتها به نظر عصبانی میومد ولی اصل حرف درست بود. خوب بود که با توجه به اعتقادات دینی بررسی کردین.
کامل توضیح دادید… اما یک نقد دیگری هم مطرح هست به نظرم نباید آثار شرقی یا غربی رو بر اساس اعتقادات مذهبی نقد کرد چون معمولا منتقدان سینما چنین کاری نمیکنند، و خب این آثار هم روایتی از اساطیر خودشان است پس این نگاه که حتما قصدشان به سخره گرفتن عقاید مسلمان هاست کار اشتباهی است… برای مثال ما خودمان هزاران خدا و الهه را هزاران سال پیش پرستش میکردیم که قطعا کار اشتباهی بوده حال با این تفاسیر اگر بنده این اعتقادات را در قالب یک اثر سینمایی در بیاورم قصدم شوم است؟ نکته بعدی این است که این آثار را باید افراد بالغ و فهمیده ببینند چون معلوم است که یک فردی که اطلاعات زیادی ندارد ممکن است گمراه شود… و اینکه کمی عصبانیت خودتون رو کنترل کنید.. سپاس
وقتی اثری برای مخاطب تولید میشه نمیشه به پیامی که بر ذهن مخاطب می گذاره غافل بود و وقتی دارای عقاید مذهبی و یا اساطیری است نمیشه نقدی خنثی انجام داد چون در غیر اینصورت فایده ای نداره گذشته از اون قطعا ارائه مفاهیمی در این آثار هدفمند صورت می گیره نه بی هدف میلیون ها دلار پول صرف تولید یک انیمه یا انیمیشن شود
حالا شما بچسب به هزاران سال پیش ما مهم زمان حاله
نقد هم به دو صورت محتوا و فرم انجام میشه که اولی بار ها مهم تره چون دومی فقط برای یه عده به خصوصی که در زمینه فرم تخصص یا اطلاعات کافی دارن کارایی داره
اگه شما براتون مهم نیست این آثار چه تاثیری بر ذهنیت مخاطبشون میگذارن برای ما مهمه
مطالب رو کامل خوندم، همه چیز دقیق و کامل بود فقط حس میکنم باید یه نکته اضافه کنم. در مبحث خدا، اعتقاد دارم در این انیمه با خدای بازنشسته (دئیسم، یا همون خدای ساعت ساز) سر و کار داریم چرا که اواست قسمت 5 بالادستی رئیس قاضی ها (همون مرد مسن که مو و ریش گل مانند داشت، عینک میزد و گفته شد از همه به خدا نزدیک تره) که داشت با رئیس قاضی ها (نونا) بیلیارد بازی میکرد، آخر بازی وقتی نونا داشت میرفت این جمله رو گفت : «خدا خیلی وقته دیگه اینجا نیست»