سریالفیلم و سریال

بررسی و تحلیل سریال Designated Survivor 2016 (جایگزین از پیش تعیین شده)

مدیریت بحران در دموکراسی آمریکایی

همگی به یاد داریم که ۸ شهریور ۱۳۶۰ طی یک انفجار در دفتر نخست وزیری ایران عمده مسئولین بلندپایه حکومت به شهادت رسیدند و کشور به‌یک‌باره عمده مسئولین خود از جمله رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر را از دست داد، حال فرض کنید این اتفاق در حجم گسترده‌تری به شکلی که به‌یک‌باره همه‌ی مسئولین از دست بروند، اتفاق یبفتد. چنین ایده‌ای بستر خط تعلیق اصلی سریال «Designated Survivor» است.

سریال «جایگزین از پیش تعیین شده» درصدد پاسخ به این سؤال در جامعه‌ی آمریکاست. «جایگزین از پیش تعیین شده» به فردی از اعضای دولت گفته می‌شود که در محافلی که رئیس‌جمهور و همه اعضای بلندپایه دولت جمع هستند حضور ندارد و در محل امن و مخفی نگهداری می‌شود تا درصورتی‌که اتفاقی برای مسؤولین دولتی افتاد و آن‌ها کشته شدند، مسؤولیت اداره‌ی کشور را بر عهده گیرد. امکان وقوع چنین اتفاقی نزدیک به صفر است اما این مسئله موجب شده تا شبکه ABC مبتنی بر این فرضِ نادر دست به ساخت این سریال در ژانر مهیج و درام بزند. فصل اول این سریال در سال ۲۰۱۶ پخش شد فصل دوم نیز هم اکنون در حال پخش است. در یک شب که اعضای اصلی کنگره و دولت آمریکا در کنگره گرد هم آمده و رئیس‌جمهور آمریکا مشغول سخنرانی است به ناگاه انفجاری مهیب و وحشتناک موجب کشته شدن تمامی اعضا و مسؤولین از جمله رئیس‌جمهور می‌شود. در نتیجه‌ی این اتفاق ساختمان کنگره با خاک یکسان شده و «جایگزین از پیش تعیین شده» به مقام ریاست جمهوری ایالات‌متحده برگزیده می‌شود. «جایگزین از پیش تعیین شده» کسی نیست جز کیفر سادرلند -که در سریال ۲۴ نیز نقش اصلی سریال یعنی جک باور را بر عهده داشت- که در این سریال با نام «تام کرکمن» شناخته می‌شود. کیفر سادرلند این بار نه در نقش مأمور CTU بلکه در مقام رئیس‌جمهور آمریکا ایفای نقش می‌کند که نقش اول این سریال بر عهده‌ی اوست. تام کرکمن (کیفر سادرلند) که در روز قبل از انفجار توسط رئیس‌جمهور از سِمَت خود برکنار شده بود، به ناگاه در چشم به هم زدنی خود را در اتاق بیضی‌شکل کاخ سفید می‌بیند و با همان لباس معمولی و نه رسمی در راهروی سالن کاخ سفید برای ریاست جمهوری قسم می‌خورد. از این لحظه به بعد داستان سریال آغاز می‌شود.

وضعیت پس از بحران

مدیریتِ پس از بحران، اساس کاری است که مدیران شایسته و لایق می‌توانند برای کشور انجام دهند. توضیح اینکه همه‌ی مدیران ارشدِ یک کشور در حالت عادیِ یک جامعه عالی هستند. مشکل زمانی رخ می‌دهد که کشور دچار بحران شده و هیچ چیزی در جای خود نیست. در این زمان است که مدیران ارشد، جوهره‌ی خود را نمایان ساخته و سره از ناسره تشخیص داده می‌شود. اینکه چه کسانی واقعاً می‌توانند جامعه‌ی بحران‌زده را به شرایط قبل از بحران بازگردانده و کشور را نجات دهند. حال «تام کرکمن» (رئیس‌جمهور آمریکا) با یک وضعیت پس از بحران روبه‌روست. کسی که تا دیروز از سِمَت خود برکنار شده بود اکنون باید کشور را نجات دهد. ساعتی پس از انفجار، گروه تروریستی «الصَخَر» مسؤولیت این انفجار را بر عهده می‌گیرد. پس از دستگیری «مجید نصار»(رئیس الصخر) دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا متوجه می‌شوند که انفجار کنگره به دست گروه «الصخر» نبوده و کسانی از درون دولت ِآمریکا اقدام به این انفجار کرده‌اند.

آسیب فقط از درون

اگر در سریال ۲۴ گروه‌های مخالف دولت آمریکا اقدام به ایجاد ناامنی می‌کردند اقدام مخالفان در همان حد و اندازه‌ی ترور و ایجاد هراس و وحشت بود، اما این سریال پا را فراتر نهاده و به مسئله‌ی حکومت جایگزین می‌پردازد. به این معنا که کسانی که از درونِ دولتِ آمریکا اقدام به انفجار کردند در پی ایجاد حکومتی جایگزین بوده و تندروهایی هستند که سیاست‌های فعلیِ دولت آمریکا را برنتافته و در پی تشکیل دولتی با استراتژی‌های خاص هستند. القای غیرمستقیمی که در این مرحله از سریال صورت می‌گیرد ناتوانی گروه‌های تروریستیِ خارج از آمریکا برای ایجاد بحران در داخلِ خاکِ آمریکا است. در قسمت ۱۷ از فصل اول سریال رسماً به این ناتوانی اشاره می‌شود که گروه‌های تروریستی برای ایجاد بحران در آمریکا نه پول دارند و نه نیروی انسانی کارآمد. القای غیر مستقیم اینکه اگر روزی آمریکا دچار بحران شود از درون خودِ آمریکاست و آمریکا تنها از درون است که آسیب‌پذیر است.

دومینوی بحران‌ها

انفجار کنگره در این سریال، ابتدا یک بحران سیاسی است و پس‌ازاین، بحران‌های دیگر دومینووار ایجاد می‌شوند. پس از بحران اول، بحران اجتماعی شکل می‌گیرد و مردم وحشت‌زده و هراسان احساس ناامنی می‌کنند و ترس از اینکه آمریکا نتواند به وضعیت قبل از بحران بازگردد. بحران اقتصادی سومین بحرانی است که اتفاق می‌افتد. بلافاصله پس از انفجار شاخص بورس کاهش وحشتناکی می‌کند و بانک‌ها در خطر ورشکستگی قرار می‌گیرند که «تام کرکمن»(رئیس‌جمهور آمریکا) صریحاً از سیستم کاپیتالیسم دفاع کرده و می‌گوید «نباید بگذاریم بانک‌ها ورشکست شوند». در جامعه‌ی سرمایه گراییِ آمریکا، سقوط بانک‌ها یعنی سقوط همه چیز. و طبیعی است که رئیس‌جمهور ایالات‌متحده باید مانع از ورشکستگی ارگان‌های زالوصفت کاپیتالیسم نظیر بانک و بورس شود.

بحران چهارم که در همان ساعات ابتدایی انفجار روی می‌دهد یک بحران خانوادگیِ درون خانواده‌ی رئیس‌جمهور آمریکاست. پسر رئیس‌جمهور متوجه می‌شود که مادرش قبل از ازدواج با تام کرکمن (رئیس‌جمهور فعلی) با مرد دیگری رابطه داشته و می‌فهمد که تام کرکمن پدر واقعی او نیست. «یک پسر حرام‌زده». پس از اطلاع پسر خانواده از حرامزادگیِ خود، بحرانی درون خانواده شکل می‌گیرد که در نتیجه‌ی آن رئیس‌جمهور با این حرامزادگی به راحتی کنار می‌آید.

بحران پنجم مسئله ایران است که کارگردان در قسمت‌های ابتدایی سریال به آن می‌پردازد. پس از انفجار کنگره، ایران از این بحران سوء استفاده کرده و ۱۰ عدد ناوشکن خود را به سمت محل اصلی تأمین نفت غربی‌ها در منطقه‌ی غرب آسیا می‌فرستد و آن محل را مسدود می‌کند. حال رئیس‌جمهور بی‌تجربه‌ی آمریکا مانده با پنج بحران اصلی و چند مشکل فرعی.

 

کمدی یا واقعیت؟

نتیجه‌ی کلیشه‌ای که در انتهای این سریال مشاهده می‌کنیم این است که آمریکا با وجود داشتن رئیس‌جمهور نالایق بر تمام این بحران‌ها فائق می‌آید. القای استراتژیک این است که آمریکا پس از بحران باز هم باقی می‌ماند چون بقاء در ذات آمریکاست.

بحران همچنان که نشانگر آسیب و خطر است نشانگر فرصت برای رشد نیز می‌باشد. مؤلفه‌ی استراتژیک در سریال این است که آمریکا به سرعت خود را به شرایط عادی ِ قبل از بحران بازمی‌گرداند. و این نشانه‌ی بالندگی و رشد مردم ایالات‌متحده است. چیزی که بیشتر به یک کمدی شبیه است تا حقیقت.

Knowledge is power

در جریان دستگیری عوامل انفجار تروریستی کنگره، مخاطب بارها با فکر و جان این مفهوم را پذیرا می‌شود که اطلاعات قدرت است. Knowledge is power. امروز کسی قدرت دارد که به اطلاعات دسترسی داشته باشد.

رؤیای آمریکایی مُرد! تلاش نکنید

رئیس‌جمهور فعلی آمریکا (ترامپ) پارسال اعلام کرد که «رؤیای آمریکایی» مُرد. اما در قسمت پایانی فصل اول این سریال، تام کرکمن مانیفست رؤیای آمریکایی را می‌خواند که در حکم زنده کردن مُرده است و بیشتر به یک جوک شبیه است تا ایده. تام کرکمن می‌گوید: «بگذارید بگم که آمریکا صرفاً یک کشور نیست، مجموعه‌ی ۵۰ ایالتش هم نیست… آمریکا یک ایده است…. یک ایده‌ی برجسته و به حق …… یک نور راهنما که هرگز محو نخواهد شد… و به کسانی که با ما مخالفت می‌کنند تنها می‌توانم با صداقت هشدار دهم که روزهای قدرتمندی شما محدود است چون که زمان ما فرا رسیده»

در پایان این یادداشت باید به دو نکته‌ی اساسی اشاره داشت:

۱: مخاطب از این موضوعات تکراری و نتیجه‌گیری‌های کلیشه‌ای در سریال خسته شده و این نوع سریال‌ها علی‌رغم داشتن داستان مهیّج، مخاطب را غافل‌گیر نمی‌کند. ازآنجایی‌که در سینمای هالیوود «هیجان» مؤلفه‌ی اصلی به حساب می‌آید، این نوع سریال‌ها پویایی سینمای ایالات‌متحده را رقم نمی‌زند.

۲: با توجه به اینکه مسئله‌ی اصلی رسانه‌ی دنیای غرب، اغواء است و در شرایطی که بحران اقتصادی بر زندگی مردم آمریکا سایه انداخته و اقتصاد ایالات‌متحده بالغ بر ۲۰ تریلیون دلار بدهی دارد به نظر می‌رسد این نوع سریال‌ها در راستای منحرف کردن اذهان عمومی از مشکلات اصلی به صورت عام و مشکلات اقتصادی به صورت خاص هستند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. در این روزهای سخت کرونایی به حق تفاوت کشورهای مترقی و جهان به اصطلاح سوم مشخص شد و اینکه جهان اول تنها برازنده مردمانیست که فرهنگ کنارهم ماندن و زندگی کردن را دارنند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *